دنبالۀ منجول
به قلم جناب «یک دارابکلایی» : با سلام خدمت جناب دامنه گرامی، با توجه به پست لغت ۲۱۲ شما با عنوان «مِنجول menjoul» در (اینجا)، فکر میکنم منشأ عبارت «کلّه دِله منجول دکته» از رفتار قوچ هایی باشد که «زَنا» شدهاند و به هر کس و هر چیز که به آنها نزدیک شود با کلّه حملهور میشوند. به خاطر اینکه اعتقاد بر این است که منجول از راه بینی گوسفند، وارد کله و مغز آن شده و آن بیچاره را مستأصل کرده و قوچ هم برای رهایی از این درد، خود را به این ور و آن ور میکوبد مگر اینکه دردش تسکین یابد.
موقع تمیز کردن کلّه برای کلّه پاچه هم سر آن را به زمین میکوبند تا این کرمها از آن خارج شوند. خودم شاهد خوردن یکی از این کرمها توسط یکی از اقوام در کله پاچه ایشان بودم!!!) به همین دلیل هم، وقتی کسی زیاد حرف میزند انگار در سر شنونده منجولی میافتد که همچون خوره شده برای مُخ او.
پاسخ دامنه
به نام خدا. سلام من هم بر شما جناب یک دارابکلایی. اصلاً در مُخیّله ام هم نبوده که منجولی در کلّۀ گوسفندان و قوجان می افتد آن گونه جِمبلی و بِمپری می آیند. که من چهار سال پیش پست جِمبلی و بِمپری را در (اینجا) شرح دادم.
آری؛ راست می گویی. تسلیمم تسلیم. منجول گوسفند. منجول گوسفند. برخی هم می گویند اَم کله چینکا دَکته. شما هم ضَب لغت شناسی جناب. من هم مثل آن اقوام شما، یکی دو باری هنگام کلّه پاچه خوردن، ناگهان مِنجول قورت دادم؛ چه خوش مزّه هم بود منجول!
ممنونم از شرح شما. حالا چه سرمنشاء، به قول شما «کله قوچ» باشد چه به نقل من «پیته چو»، به هر حال، کشور پُرشده از حوار و داد و بیداد و صداهایی که مِنجول می افتد بر سر و مُخ مان. امان امان.