آداب مُردگان دارابکلا قسمت۲
به قلم دامنه. به نام خدا. قسمت دوم. در قسمت اول (اینجا) آدابِ مُردگان را در سنّت دارابکلایی ها از زمانِ جارّزدن از بلندگوی مساجد محل تا خاکسپاری توضیح داده ام. و رسیده بودم به سنت «فاتحه خوانی» در منزل فردِ درگذشته. اینک دنبالۀ بحث:
به محض ورود به اتاقِ فاتحه خوانی _که در دارابکلا به لحاظ رعایت دقیق قواعد شرع و هنجارهای عُرف، بخش زنان از مردان کاملاً جداست_ فردِ تسلیت دهنده، با صاحبِ اصلی عزا و یکایکِ بازماندگان اصلیِ حاضر در محفل، دست می دهد و دیده بوسی می کند و در نزدیکترین جا، با حالت تواضع و چهره ی غم می نشیند و بلافاصله می گوید:
«رحِمَ الله مَن یَقرأ الفاتحة مَع الصّلوات»
یعنی خدا رحمت دهد یا رحم کند بر کسی که سوره فاتحه (حمد) را با همراه ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بخواند. که معمولاً افراد آن را خلاصه تر و محلی تر بیان می کنند. این گونه: «رحمالله فاتح مصّلواة» و برخی هم رحم الله را نمی گویند و خلاصه تر به گویش قدیمی تر می گویند: «فاتحه صّلواة»
با این ندا و درخواست؛ همۀ حُضّار دسته جمعی صلوات می فرستند و فاتحه و قل هو الله (حمد و توحید) را آرام و در دل می خوانند و سپس یکی یکی با او احوال پرسی می کنند و سرسلامت باد می دهند و خدابیامرزی به امواتش می دهند. و معمولاً این عبارات رد و بدل می شود:
عاقبت شِما به خیر. خدا شِم اموات ه بیامرزه. تِ پیَر مار رجه بَرسه. لطف هاکاردنی. زحمت دکتی. راضی یه زحمت نَی می. تِه جوون رِه خدا رحمت هاکانه. خَله سخته این غم. دردش خله زیاده. خدا شِ ماره صبِر هاده. شِما چطی تحمل هاکاردنی خاش جوون ره اون سال از دست هدانی. و ... .
بعد؛ افراد پذیرایی کننده، جزوۀ قرآن را _که معمولاً شامل یک حزب از کُل قرآن است_ به تازه وارد، به همراه گلاب و با دو دستی و حالت خشوع و تباکی (=گریان و محزون) هدیه و تقدیم می کنند تا نثار روح تازه درگذشته، بکند. یک آسیب معمولاً اینجا در همین بخش از تسلّا دهی وجود دارد که می گویم:
معمولاً _نه کلاً و همه_ جزوۀ قرآن را، با دل و جان نمی خوانند؛ حق هم دارند؛ چون فرصت کوتاه است و جا هم بسیار تنگ. و فضای مجلس نیز هم همهمه است و هم حالت بیا و برو را دارد. بنابراین؛ چنین وضع شلوغی اجازه نمی دهد، قرآن، با تمرکز و عمیق و بافهم خوانده شود. ولی به هر حال، چون تبرّک و تیمُّن است، در مجموع نافع و دلشادکنندۀ صاحب عزا و شادی روح مُرده است.
بماند از این که آسیب بزرگتر این است برخی ها حینِ جزوه خواندن با بغل دستی بلند بلند حرف می زنند و خاطره می گویند آن هم چه حرف های خارج از محفل عزایی که آدم، خود را می خورد از این همه سادگی ها و تشخیص ندادن های بعضی ها. و برخی ها هم به جای رعایت شأن محفل عزا، یکسره با کناری یا روبرویی پِک پِک می کنند، یعنی تا ننشسته، حرفش را شروع می کند و یک بند، سخن می راند و جزوه قرآن هم دستش می ماند و سرآخر خوانده_نخوانده، جزوه را می بندد و با فریاد بلند و به گویش محلی می گوید: «فاااااااااتَ صلوات».
بعد چای داغ و خرما و نون خشک و حلوا و ... پیش هر تازه وارد می برند، خوشآمد می گویند. در واقع حضور هر فرد چه فامیل، چه رفیق، چه آشنا، چه دور، چه زن؛ چه مرد، چه پیر، چه جوان و چه محلی و چه غریبه، همه و همه باعث خشنودی عزازدگان می شود و با کمال میل و از روی رغبت و طوع و خشوع و خضوع از آنها پذیرایی می کنند. حتی صاحبان عزا بعدها پیش خود واگویی می کنند آره فلانی فلانی فلانی برای تسلیت آمدند ولی فلانی فلانی فلانی چرا نیامدند. پیش خود حضور و غیاب می کنند. از آمدگان دلخوش اند و از نیامدگان دلگیر یا دارای سؤال و توجیه و علت یابی. از اینجا به بعد، در قسمت بعد...