شُو سِیو، گو سِیو
چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۰۹ ق.ظ
به قلم دامنه. به نام خدا. شُو سِیو، گو سِیو. این یک مثَل میان مردم دارابکلا خصوصاً قدیمی هاست. اول برای خوانندگانی که با لهجۀ مازندرانی آشنا نیستند معنی کنم که شو یعنی شب. سیو یعنی سیاه. گو هم یعنی گاو. حال چه زمانی دارابکلایی ها این عبارت را نسبت به هم بکار می برند؟ در این جور مواقع:
۱. مثلاً می خوان برن یا عروسی، یا شهر، یا عزا، یا غذا،، یکی به به اون یکی می گه: هیییییی! تِه آستین جِمه (=پیراهن) لکۀ قورمه سبزیه. جواب می گه: هع شُو سِیو، گو سِیو. کی وینده (=می بینه)
۲. مثلاً سه چهار نفر می خوان برن باغ دزّی _که در دارابکلا معمولاً می رن و داد همه رو درمی آرن_ یکی از اونا می گه: هیییییی! این باغ دِله نشُویین (=نروید) دیار (=نمایان) وُومبی. جواب می دن: هع شُو سِیو، گو سِیو. نَوینّه اِما رِه. نمی بینن ما را.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/444
۱۳۹۹/۱۱/۲۹