ارزانی؟ یا گرانی؟ کدام یک؟!
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. روزنامهی اترک -که در بجنورد (خراسان شمالی) چاپ میشود- امروز ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ کاریکاتور آقای عباس ناصری را تیتر اول تمام نیمصفحهی خود کرد و همین موجب شد گزارش آن را بادقت مطالعه کنم که ببینم مسئله از چه ریشه گرفته؟ در آن، این نکات بیشتر سوسو میزد: هزینهی یک تُن روغن بستهبندیشده ٨۵٠ دلار است اما در خارج از مرزها فقط قیمت خام آن ٢۵٠٠ دلار است! و اشاره داشته در حالی که نیاز استان سیستان و بلوچستان حدود ۵ هزار تن روغن است، این استان تا آخر بهمن ۱۴۰۰ حدود ۵۰ هزار تن روغن دریافت کرده است، یعنی ۱۰ برابر بیشتر از نیاز. و این دربارهی شش استان دیگر مرزی نیز مشهود است. اترک نوشته بررسیها نشان میدهد ۶ استان مرزی نیاز به حدود ۳۵ هزار تن روغن داشته اما ۹۳ هزار تن به این استانها روغن تزریق شده است. و این یعنی مقدمهی قاچاق روغن به بیرون مرزها. با این دیباچه که خیلی هم تفصیلی و فنی بود و بنده چکیدهاش کردهام، اترک چنین آورده که «بسیاری از فروشگاهها قیمتهای قبلی را مخدوش کرده» بنابرین با هر قیمتی که میخواهند، به مردم میفروشند. مثلاً قیمت مصوب روغن ۹۰۰ گرمی، ۱۵ هزار و ۵۰۰ تومان است، اما به روایت اترک «تا ۲۵ هزار تومان» هم به مردم فروخته میشود.
خواستم بگویم روی دولت تازهکار، به زودیِ زود نمیشود داوری داشت باید زمان بگذرد تا بتوان منطقی سیاست و عملکرد آن را نقد کرد. اینک گویا اینان میخواهند اقتصاد معیشتی را اساساً «جراحی» کنند و چون جراحی بدون تزریق بیحسی، دردش حس میشود، لذا مردم هنوز سیاست اقتصادی نوین دولت سیزده تست و اجرا نشده، دست به داوری (انتقاد / اعتقاد) میزنند؛ علت روشن است: برای منتقدین نیاز به ارزانی و برخورد با گرانی و برای معتقدین هم حمایت از کسی که از سرِ روکمکنی به وی رأی دادند. هر چند روزگاری رئیس دولت مشهور به «سازندگی» خطبه خوانده بود مشکل ایران، ارزانی است، نه گرانی! که چپ از همان جا، گریبان مرحوم رفسنجانی را با «عصر ما» و «سلام» گرفت که این دو هفتهنامه و روزنامه پس از گوشهگیری صغیر چپ از قدرت از فردای مجلس چهارم (که من اسمش را نمیگذارم استبداد صغیر!!! توسط رفسنجانی که کشور را زیر سلطهی خود میخواست و بس)، با پا پیشگذاشتن آقایان به ترتیب: بهزاد نبوی و آیتالله سیدمحمد موسوی خوئینی، کور سو که نه، شعله برانگیخته بود. اینک باز نیز گویا مسئله این شده مشکل کشور، ارزانی است؟ یا گرانی؟ کدام یک؟! من اقتصاد بلد نیستم. بگذرم.
سلام بر جناب دارابی.
به نظر من مشکل کشور ما نه گرانی است و نه ارزانی! :)
مشکل ما این است که دولت های ما به هیچ صراطی مستقیم نیستند، نه با خودشان صداقت دارند و نه با ملت روراست هستند. و حتی هیچ یک از دولت های ما بعد از نشستن بر صندلی قدرت حاضر نبودند بر اصول و محکمات پذیرفته شدۀ ملت اتفاق نظر داشته باشند. به همین دلیل در هر دوره ای یک دولتی با یک سلیقۀ ناهمگون، با یک ناکارآمدی تمام عیار و با کلی شعارهای فریبنده رأی مردم را می گیرد و با این رأی، وظیفه خود می داند که بر داشته ها و نداشته های ملت و تمام تجربه های کشور چوب حراج بزند و هرجا هم که صدای مردم بلند شد، با هزینۀ خود مردم، اشتباهاتشون را ماله کشی کنند! و بعد از مدتی که التهابات فرو نشست، دوباره آزموده ها را بیازمایند و ندانم کاری ها را دوباره ادامه دهند.
اصولاً رؤسای جمهور ما به ویژه در سه دهۀ گذشته به جای اینکه مدیر اجرایی خوبی باشند، یا اشرافی و وابسته و هوسران بودند و یا سخن ران و گشاده دهان، که بیشتر به درد افتتاح و حضور در همایش های تشریفاتی می خورند. هیچ کدوم در جایگاه خدمتگزاری نبودند
تنها تفاوت دولت های ما در این بوده که بعضی دولتمردان، به صورت اتفاقی ریخت و پاش کمتری داشتند و خورد و برد بیت المال را دیرتر شروع کردند. اما بعضی دولت ها هنوز نیامده برای هفت نسل بعد از خودشون مال اندوزی کردند...
ببخشید که فضولی کردم.