به قلم دامنه : به نام خدا. واژه‌ی مازندرانی «همِن» کاربردهای زیادی دارد. هم جنبه‌ی منفی دارد و هم مثبت. من گمانِ نزدیک به یقین می‌کنم «همِن» با «هامون» (=زمینِ هموار) هم‌ریشه باشد. مانند هِنیشتِه‌جا (=جای بی‌تپّه‌چوله) که در گویش محلی برای سهولت (=آسانیِ) اَداکردن آن را «همِن» می‌گویند. اینک با چند مثال همِن را می‌شکافم:

 

یک > به هر جای مسطّح و پَست همِن می‌گویند.

دو > به معنای بیرون از اتاق و فضای باز اطلاق می‌شود.

سه > به دشتِ صاف و بدون تپّه‌ و پستی‌وبلندی می‌گویند «هِمِن».

چهار > به مکانی بدون موانع «همِن» گفته می‌شود؛ در مقابل جنگل و لَم‌لِوار. مثل وسط جنگل؛ جایی صاف و بدون درخت و نهال.

پنج > مثال خودمونی‌تر «همِن» این است که هر جای هِنیشتِه (=بی‌تپّه‌چوله) را همِن می‌گویند. مثلاً وقتی محلی‌ها به مسافرت می‌پردازند و یا برای وجین‌کردن به سرِ زمین‌ها و مزرعه می‌روند، سفره‌ی صبحانه و نهار را هِنیشتِه‌جا پهن می‌کنند تا هنگام نشستن و خوردن، چَپ‌چِلخ و وَل‌ویلانگ نشوند. بگذرم.

 

اما جنبه‌ی منفی «همِن» -که کاربردش هم بیشتر است- در چند جا بکار می ‌رود: وقتی به کسی که بی‌اختیار از خانه بیرون می‌زند و سربه‌هوا می‌شود، می‌گویند فلانی «همِن» دَکته. یا برای بازداشتنِ کسی که بی‌جهت کارهای شَریرانه می‌کند، می‌گویند اِسا تِه «همِن» نَکِف. اگر بخواهند همین نهی را شدّت ببخشند و با طعنه و گوشه آغشته‌اش کنند، می‌گویند: اِسا تِه خَله هِم همِن نکِف. لازم به ذکر است من در نوشتن و شرح این واژه‌ از جنابان: جلیل قربانی، دکتر عارف‌زاده و محمد عبدی مدد گرفتم.

فرهنگ لغت داراب‌کلا: اینجا