چه باید کرد؟
به قلم دامنه. به نام خدا. سری متن های جدید دنباله دار، که هر روز برای گروه های تلگرامی روستای دارابکلا می نویسم قسمت یکم تا چهاردهم (پایانی) و پاسخ به دو نقد
چه باید کرد؟ (۱)
به نام خدا. سلام به همه، خاصّه به آن اعضای محترمی که مرا خطاب قرار داده، و مطالبی را بیان داشته اند. من در قالب "چه باید کرد؟" دیدگاهایم را _ورای فرد یا افراد خاص_ مطرح می کنم. بعون الله تعالی.
۱_ قرآن کریم در سوره عصر، با اَدای سوگند، زیانکاری انسان را هشدار داده است؛ مگر کسانی که ایمان ورز و شایسته کارند و یکدیگر را به پیروی از حق، شکیبایی در اطاعت خدا، پرهیز از گناه و تحمّل ناگواری ها توصیه می کنند. پس؛ طبق الگوی قرآن، همه، نسبت به هم، باید توصیه کننده باشیم و کسی نباید تصوّر کند، فقط او حق دارد سخن بگوید و بقیه سروپا گوش باشند. خدا به همه ی ما هم گوش داد و هم زبان. پس، سخن، متقابل است، نه یک طرفه.
۲_ در این پهنه ی مَجازی، دو گونه مُحاوره (=هم سخنی) دیده می شود. برخی، با نام و نشان حقیقی خود، و عدّه ای هم، زیر پوشش نام های غیرحقیقی که مستعاری ست. از همین جا، یک نابرابری حاکم است؛ افراد حقیقی پای سخن خود امضاء دارند و لذا شجاعانه با هویت واقعی خود پاسخگوی پیام های خود خواهند بود. اما اعضایی که زیر نام های غیرواقعی سنگر گرفته اند، پای سخنان شان امضائی ندارند و در صورت لزوم، جوابگوی تاوان پیام خود نیستند. این، البته، علاوه بر آن که یک ضعف بزرگ است؛ یک نوع دلیری کاذب! به آنان می بخشد تا هر چه دلشان خواست بنویسند! چون که خیال! می کنند رّدی از خود باقی نمی گذارند، پس چه باک، حتی واژگان مُجرمانه به کار برَند و پیام هایی آکنده به "..." بپراکنَند. بماند، که چه خوب هم، از خود ردّ باقی می گذارند و قلیلی هم چه دلیرانه، هرچه دست شان رسید فوروارد می کنند و چه آسان، خیلی از مسلّمات و مقدّسات را نادیده می انگارند و بهتر است بگویم، غفلت می نمایند و چارچوب ها را در می نوردند. وقتی نام، مستعاری و پوششی شد، قدرتِ تقوا در بازدارندگی این کاربران، بشدت کاهش می یابد و این، خطرناک و پشیمان کننده است، زود نشد، دیر هم، نخواهد پایید.
۳_ در این فضا (در گستره ی کشوری)، آنچه آشکارا نشان داده می شود پاره ای از کاربران به نظر می رسد می خواهند آنچه در نظام جمهوری اسلامی ایران گذشته است و می گذرد را، مورد نقّادی و ... قرار دهند و گاه ناخواسته یا خواسته، به مبارزه با انقلاب اسلامی نیز کشانده می شوند. اما در فضای مَجازی روستای مان دارابکلا، در عبارتی رساتر، برخی از دوستان محلی، قصد دارند با پیام های خود، مثلا" فکری نوین و طرح تازه برای بُرونرفت بیافرینند. من از تحلیل محتوای پیام ها، این گونه می فهمم، آن ها از وضع موجود، بشدّت ناخرسندند؛ و وضع مطلوب را جست و جو می کنند. اما و صد اما، در ترسیم دقیق وضع مطلوب عاجزند و در تحلیل عادلانه و عاقلانه و مُنصفانه ی وضع موجود، یک جانبه گرایی و افراط می کنند. که این حالت ناخوشایند را در قسمت دوم تبیین خواهم نمود. تابعد... ۳۰ شهریور ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۲)
به نام خدا. سلام
۴_ در تحلیل "وضع موجود" باید منش منطقی و روش انصاف داشت. کدام عقیل سلیم می پذیرد، حکومت ها بی نقص اند؟ دولت ها بی عیب؟ و نظام ها بَری و منزّه از خطاها؟ منزّه فقط خداست که سبحان الله دارد؛ و اولیای خاصّش که پیروی و رستگارشدن می طلبد.
نه خدا خود مستقیما" بر کشورها حکومت می کند که آنچه رخ دهد، همه حکیمانه و بی نقص باشد و نه معصوم (ع) فعلا" حضور دارد که حکومتش اقناع عمومی پدید آورَد. پس؛ همان گونه که با قاطعیت به روی همدیگر بارها و بارها این عبارت را پرتاب می کنیم: بشر "جایزالخطا، ممکن الخطا و حتمی الخطا" است، حکومت ها هم _که مولود و زاییده ی همین بشرند_ چنین اند.
۵_ من هم باور دارم (حتی عمیق تر و شدیدتر و تئوریک تر) نقص ها، کاستی ها و حتی کژراهه _که برای جوامع سیاسی بسیارخطرناک و مُهلِک است_ وجود دارد. اما معتقدم، در تحلیل چرایی و چگونگی آن، نباید از جادّه ی انصاف و کتمانِ همه ی واقعیت ها و حقیقت ها خارج شد و حرف های ناپخته و گاه متأسّفانه آلوده! و بیگانه گرا گفت.
آیا مردم فرانسه با آن همه اعتصاب ها و اعتراض های منسجم، انقلاب ۱۷۸۹ خود را زیر سؤال و هجمه ی سنگین برده و می برند!؟
آیا هیچ شده مردم آمریکا، انقلاب ۱۷۷۵ و جنگ های استقلال خود را مورد هجوم قرار دهند!؟ و با آن که سرزمین سرخ پوستان را با کشتار تصرف کردند، آن رویدادهای خشن و وحشیانه را زیر تیغ سخن های تند و بُرّان خود قرار دهند!؟
نیز مردمان انقلاب کرده ی چین، کوبا، الجزایر و کشورهای دیگر و حتی مردم انگلیس، انقلابِ کرامول خود را زیر صدمه های حملات خُورد و خمیر کنند!؟
حتی در شوروی هم اگر خیانت یلتسین و میخائیل گورپاچف نبود، مردم اصل انقلاب کمونیستی اکتبر ۱۹۱۷ را مستحق براندازی به دست غرب گراهای خودباخته، نمی دانستند.
۶_ حال چه شده است وقتی به انقلاب اسلامی ایران _که به تعبیر میشل فوکو فیلسوف فقید فرانسه "روحِ جهان بی روح" است_ می رسیم؛ می بینیم، عده ای آری فقط عده ای معدود، به کاری مشغول شده اند که مصداق بارز تیشه به ریشه است!؟ در قسمت های بعدی خواهم گفت.
تابعد... ۳۱ شهریور ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۳)
به نام خدا. سلام
۷_ تیشه به ریشه زدن چیست؟ هرگاه، کسی بخواهد به علت بروز آفت ها و نُقصان ها، به جای تلاش جهت زدودن آسیب ها و حرکت در مسیر ترمیم عیب ها، به اعماق ریشه رفته و رگه ها و شریان شجره ی انقلاب شکوهمند ملت ایران را بجوَد و اصل انقلاب را ملامت نماید و حامیان میلیونی آن را، سرزنش و هَجمه کند و آلترناتیوی ارتجاعی! و یا آنارشی گری پیش بکَشد، چنین شخصی، چه بداند و چه نداند، تیشه برداشته و ریشه را می زند؛ تا درخت پرثمر انقلاب اسلامی به زعم او و یا به جهل و غفلت او، بخُشکد و بر زمین افتد و بپوسد.
۸_ به عقیده ی من چنین رویکردی نسبت به انقلاب اسلامی، نه فقط ناسپاسی و افتادن در تله ی دشمنان عَنود و کینه مند و نیز گرفتارشدن در تارِ مبارزاتِ کور است، بلکه، به ضِرس قاطع، ره به هیچ جایی، هیچ جایی، نبُردن است. بیشتر بخوانید ↓
۹_ اغلب ما دیده ایم و یا خوانده ایم که چگونه سازمان ها و گروهک های تجزیه طلب و قدرت طلب با برداشتن هزاران قبضه تفنگ و انباشتن هزاران نفرت به جای نقد و ترمیم، نه تنها از جادّه ی منطق و کردار نیک، خارج شدند؛ که از پرتگاه هولناک نفرت افکنی و همکاری ذلیلانه با بیگانگان و نیز صدام حسین علیه مرز و بوم این سرزمین کهن و پُرتمدّن، به درّه ی هلاک، پرتاب شدند که حتی نام شان نزد ملت ایران منفور است، تا چه رسد به مرام باطل و همسویی سیاه با "سیا"ی شان.
۱۰_ نیک می دانم که نیک می دانید، راه باید، راهِ انصاف؛ پویش باید، پویه ی حق؛ روش باید، روش افتخار؛ و در یک کلام چارچوب باید، چارچوب اسلام و ایران باشد. و ماندن در این مسیر و تن دادن به این قاعده ها صدالبته محتاج شکیبایی، درایت، مطالعه، تحلیل، گول نخوردن، عزت، خودباخته نشدن و در اوجش اسیرِ جوّزدگی نگردیدن است. پس؛ پذیرفته نیست، مانند تز ماکیاوللی برای رسیدن به هدف، هر وسیله ای را روا دانست و هر شیوه و انتشار هر سخن ناراست و پراکندن هر دروغ و تیره و تار سازی تباه کننده را، توجیه نمود و بدان چنگ زد و بهانه و دستاویز ساخت. که در قسمت بعدی بیشتر بر می رسم.
تابعد... ۱ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۴)
به نام خدا. سلام
۱۱_ هر کاری، منطق خود را می طلبد. اما آنچه دیده می شود، به تمامی اگر نه، در اغلبِ موارد تناقض و جوّزدگی دیده می شود. پذیرفتنی نیست، برخی، هم در دفاع از مرحوم دکتر مصدق، سینه، چاک کنند، و هم در تبلیغ شاه، خیمه برافرازند. یا مصدقی! یا شاهی! هر دو بودن، نه فقط تناقض، که مَضحکه ایی عجیب است.
۱۲_ از سوی برخی، از یک سو، کودتای ۲۸ مرداد محکوم و یادِ مرحوم مصدق گرامی داشته می شود و تصاویرش دست به دست در گروه های تلگرامی، تکرار در تکرار گردش می شود، _که من حرفی ندارم_ اما از سوی دیگر، در محتوای کثیری از پست ها، چهره ی واقعی و جهانخوارگی آمریکا، نمایانده نمی شود. نمی شود هم ضدِّ کودتا بود و هم در برابر آمریکا، عامل کودتا و کودتاها، کم آورد!
۱۳_ وقتی سخن از معارف و اسلام و حدیث و روایت می شود، دیده می شود، دست به تشکیک! می شوند و سخن واهی می گویند که کی ۱۴۰۰ سال پیش را دیده!؟ و کی شنیده!؟ ولی بارها و بارها، سخن کوروش را _که من هیچ گاه به این چهره ی تاریخی ایران جسارت روا نمی دارم_ دهن به دهن می چرخانند، حال آن که او هم در بیش از ۲۵۰۰ سال پیش، می زیسته. آنجا، دم از زمان دورِ ۱۴۰۰ سال پیش! زده می شود و روی اصالتِ سخن، شُبهه پراکنی می گردد؛ ولی اینجا، ۲۵۰۰ سال پیش، اصلا" ملاک راستی و ناراستی تلقی نمی شود. سخن دربست پذیرفته می شود. این اگر تناقض نیست، پس چیست؟ نمی شود با یک فرمول، دو جور رأی جورواجور نواخت.
۱۴_ در قسمت بعد خواهم نوشت که چرا شیوه های برخی، در مقابله با انقلاب اسلامی، غلطا" در غلط است.
راستی؛ من، نمی خواهم هیچ کسی را خدای ناکرده تقبیح کنم، می خواهم از نظر خودم راه و شیوه نادرست در فضای مَجازی را تحلیل کنم.
تابعد... ۲ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۵)
به نام خدا. سلام
۱۵_ آیا این شیوه درست است به جای نقد افکار و عملکرد یک شخص مشهور نظام _که از قضا، خیلی هم قابل انتقاد است و مورد سؤال و از نظر من نیز باید به خانه اش بگردد و کار را به کاردان بسُپارد_ هزاران هزار جوک برایش ساخت؟ و از نقد که منطق بشر است، به هزل و بیهودگی فرو افتاد!؟ آیا این اسمش، مبارزه و مقابله است؟
۱۶_ آیا باورپذیر است از یک سو، بیایند فضای مَجازی و واقعی را آکنده از "عرب ستیزی" کنند (که در اصل کار اسرائیل نژادپرستِ غاصب است) و دَم از نژاد، زبان و خاک بزنند و میان مسلمین نِقار و نفرت بیفکنند، ولی از سوی دیگر با کمال وقاحت و تناقض رفتاری، از حمله ی عده ای مزدبگیر گمراهِ عرب به کنسولگری ایران در بصره، خوشحالی و پایکوبی کنند و با ذوق و شوق، اخبار دروغ را به شیوه ی بزرگنمایی مانند بارش تندِ باران، به این و آن پخش نمایند!؟ کدام را قبول باید کرد؟ عرب ستیزی افراطی را یا ذوق زدگی حمله به یک ساختمان ایران در عراق را؟
۱۷_ فیدل کاسترو و چه گوارا را اغلب ما بخوبی می شناسیم که علیه ی حکومت آمریکایی باتیستا انقلاب کردند و پیروز شدند. عمرِ پزشک انقلابی "چه گوارا" کفاف نداد و در حکومت جدید کوبا، نتوانست بماند و خیلی زود، چشم از جهان فرو بست. اما فیدل، ماند و تا همین سال پیش درگذشت. قضاوت ما درباره ی این دو شخصیت انقلابی مبارز چیست؟ چه گوارا محبوب تر است و فیدل کاسترو محبوب. چرا؟ چون فیدل، علاوه بر انقلاب، کشورداری کرد. سیاستمدار شد. با آمریکا درگیر شد. در کنار خدمت به خلق و مدیریت و رهبری ملت، دچار اشتباهات شد. تک حزبی کرد و ... .
۱۸_ آیا همین یک مثال، نباید افراد را به سمت انصاف سوق دهد؟ و شیوه ها را دگرگون سازد؟ فیدل کاسترو دیکته نوشت، و هر دیکته ای، غلط هم دارد. چه گوارا نماند تا دیکته بنویسد، پس غلط هم ندارد. عقل سلیم و منطق حکم می کند بگوییم چنین رویکردی را برای همه ی رهبران انقلابی، تعمیم باید داد و داوری را آلوده به کینه، اَغراض شخصی، مسائل کوچک، و چیزهای پیش پاافتاده نکرد. و رسم روزگار را برهم نزد. انتقاد باید کرد، ولی افتضاح نباید نمود.
در قسمت بعد کمی بیشتر شیوه های غلط را بر می رسم.
تابعد... ۳ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پاسخم به یک نقد در تلگرام دیار همدلی
A..t....d :
باسلام اقای طالبی
من برق کار ساختمانی هستم. نصاب کولر گازی دقیقا 24 روز ه که کار های ساختمانی خواب رفته. شما بگویید چه باید کرد تکلیف بیکاری جوانان هم سال. من چیست؟ شما اعلام کنید چه باید کرد؟
پایان نقل قول شما
پاسخ من:
به نام خدا. سلام جناب، دوست ناشناخته و ندیده ی من. باور بفرما من، همدرد شما هستم. من هم رنج شما خوبان را درک می کنم و به بغرنج شدن توجه دارم.
من هم مانند شما دلسوزان، به این آب، خاک، اسلام، ارزش ها، باورها، هویت ایرانی بودن دل می دهم. من هم با فقر دست و پنجه نرم کرده ام.
می پرسم آیا دوره ی شما _یعنی امروزه روز_ با دوره ی ما که ۸ سال جنگ ویرانگر بود و ما با سن و سال اندک، داوطلبانه به جبهه می رفتیم، برابری می کند؟
فقط دو سه نمونه بگویم جناب! حتی تخم مرغ، صابون رختشویی، کاشی حمام و جالب تر این که جهیزیه ی عروس هم، سهمیه بندی بود و بسختی و با چندسال در نوبت بودن به دست می آمد، ولی مردم باایمان و صبور ایران، با جان و دل ایثار و مقاومت می کردند. وضع کار و اشتغال و اقتصاد بشدت بحرانی تر بود و همه ی ذهن ها به دفاع مقدس بود. و ملت کاری کرد دلیرانه و پهلوانانه؛ که حتی یک سانتی متر از خاک ایران را به دشمن متجاوز نباخت و غیورانه ایستاد.
حالا هم یک فرد فرومایه ای چون دونالد ترامپ، مانند رونالد ریگان با ایران درافتاد. آیا باید تسلیم چنین رجزخوانی و عربده کشی و ایران ستیزانه ی او شد؟ یا باید مانند شهید همت، کوروش کبیر، آرش کمانگیر و رستمِ دستان، ایستاد و کمبودها را برای آرمان تحمل کرد؟ می دانم که می دانی عاشورا مدرسه ی همین عزت هاست آقا.
پوزش و احترام و آرزوی بهروزی برای شما و همه ی خوبان. به شما درودی وافر می فرستم که نقدم کرده ای با منطق و سخن رسا. ۳ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۶)
به نام خدا. سلام
۱۹_ این سه تا شیوه _که در این قسمت می گویم_ اگر غلط و به دور از انصاف نیست، پس اسمش چیست!؟ مشاهده شده و می شود که برخی، در فضای مَجازی، پی در پی، پیامی را رد و بدل می کنند که در آن به "مُحاکمات ۶۷" اشاره می شود. فرض گیریم این، یک سمت ماجرایی ست که می گویند. پس؛ به سمت دیگر ماجرا، چرا هیچ اشاره ای نمی شود!؟ آنجا که آن سازمان! یعنی سربازکوچولوی های صدام، با نام "عملیات فروغ جاویدان" از پادگان اشرف، در همان تابستان ۶۷، به خاک ایران حمله می کنند و در راه رسیدن به کرند و کرمانشاه، هر کودک و زن و پیر و جوان را دیدند، آنها را به خاک و خون کشیدند و بیش از ۴۰۰۰ رزمنده و انسان های غیرنظامی هم میهن را با سلاح های اهدایی صدام، به شهادت رساندند. من، خود، آن زمان در جبهه بودم و مانند روز، بر من روشن است که آن روزها، این سازمان تروریستی منافقین، تا چه اندازه جنایت جنگی مرتکب شده بود. ایامی که امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ قطعنامه ۵۹۸ صلح را پذیرفته بودند و صدام و آن سازمان وابسته به بیگانگان از این فرصت، طمع ورزیدند و به خاک ایران مرز پُرگهر هجوم همه جانبه آوردند که عملیات قهرمانانه ی "مرصاد" دمار از روزگار زشت آن گروهک تبهکار درآورد. اگر برخی می خواهند ماجراجویی کنند، لطفا" اصل ماجرا را از قلم نیندازند! این، بر آنان، سخت، گران خواهدآمد.
۲۰_ عده ای در فضای مجازی، از یک طرف، تُند تُند، به مفاخر و مشاهیر ایران، بحق، افتخار می کنند و جملات و یاد آنان را بدرستی گرامی می دارند. مانند: فردوسی، بوعلی، سعدی، حافظ، رازی، سهروردی و ... . اما از طرف دیگر، تمدن چند قرنی مسلمین را با بدترین داوری مورد هجوم و تسمخُر قرار می دهند. مگر فردوسی به شیعه بودن خود افتخار نکرد؟ مگر سعدی طلبه ی نظامیه بغداد نبود؟ مگر بوعلی حکیم زبردست اسلام نبود؟ مگر سُهروردی حکمت ایرانی را تبویب نکرد؟ مگر حافظ به دلیل حافظ بودن کل قرآن، حافظ نبود؟ چگونه بتوان باور کرد کسی را که دم از این بزرگان می زند ولی تغافل کند و تمدن اسلام را هجوم نماید. مگر آن که نداند که تمدن از فرهنگ برمی خیزد، فرهنگ از تفکر ریشه می گیرد و تفکر در باور پرورده می شود. و این مشاهیر، سرآمدمان تمدن سازی اند نه شاهان مستبد و فاسد و خودباخته.
۲۱_ یک ایرانی واقعی کسی ست که علاوه بر تلاش فردی، اهل تفکر، کتاب و مطالعه باشد. چون ایرانی همیشه زبانزد جهان بود. حال، هرگاه کسی پیدا شود که بتواند کتاب بخواند، اما به هر عللی نخواند، و در عوض خود را با خواندن پیام های بی پایه ی فضای مجازی مشغول سازد و تسلیم سست ترین سخن ها در این فضای آلوده باشد، و دسته دسته به جاهای مختلف بپراکَند، او، متأسّفانه و در واقع، زیان کننده و یک مقلّدی ست که خود از تقلید و خسارت زیادش خبر ندارد.
در قسمت هفتم، مسائل دیگری را به میان می کشانم.
تابعد... ۴ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
نقد آقای سید باقر شفیعی
سلام جناب اقای طالبی شما سه موضوع را در این پست مورد تحلیل وبررسی قراردادید موضوع اول اعدامهای سال ۶۷ وحرکت سازمان مجاهدین. که حرکت سازمان وقرار گرفتن در کنار صدام وجنگیدن ان بر علیه نیروهای نظامی ایران نه قابل تایید ونه قابل قبول وهیچ انسان عاقل وبالغی انرا قبول نخواهد کرد وحرکتی بس اشتباه بوده است . اما محاکمات مجدد واعدامهای سال ۶۷ که به گفته بعضی از مسئولین نظام که محاکمات زندانیان تمام شده بود وانهاداشتند محکومیت خودشان را در زندان میگذراندند که ان امر موجب هزینه ای برای نظام شد. اما در مورد موضوع دوم که چرا در دنیای مجازی سمت وسوی تبلیغی برای مشاهیر ومردان ملی ایرا ن زیاد شده است واز تمدن ایران و ایرانیان به نیکی یاد میکنند ودر بعضی مواقع اعراب را مورد تمسخر قرار داده ونا خواسته تمدن مسلمین هم در کنار اعراب مورد هجوم قرار میکیرد . چرا ؟ .
حتما اقای طالبی بدرستی میدانید که متاسفانه در بعد از انقلاب فرهنگ وتمدن واداب ورسوم وارزشهای پارسی انچنان مورد تکریم وارزش واحترام قرار نگرفتند وحتی مورد تمسخر قرار گرفتند وحتی انجام مراسم انها اعم از چهارشنبه سوری وجشن مهرگان وسیزده بدر و.... به انچه که در خور این جشنها بوده است اعتنا ومورد حمایت قرار نگرفته است . درمورد شاعران ونویسندگان هم همینطور . سریالهای جومونگ وغیره کره ای در تلویزیون به نمایش گذاشته میشد از لوتا وسوسانا و.... نامبرده وتبلغ میگردید که اگر قهرمانان ملی در حماسه فردوسی ازرستم وسهراب گرفته تا سیاوش وتهمینه واز پهلوانان شاهنامه که سر گذشت هریک از انان میتواند الگوی جوانمردی ورادمدی وانسانیت و... را برای انسانها باشد .
اقای طالبی ایا همه ان مشاهیری را که نامبردید لیاقت یک سریال را نداشتند که تهیه میشد یا اگر هم درست کردند سرو ته فیلم را زدند که قضیه (شیر بی یال و دم واشکم که دید) شد طبق گفته شما که تمدن از فرهنگ بر میخیزد وفرهنگ از تفکر وتفکر از باور.... تمدن ایران از چه چیزی برخاست وریشه گرفت وپرورش یافت .تفکر اشراقی سهروردی چه چیزی بود . چرا باید تاجیکستان ودیگر کشورها انچنان برای فرهنگ وباورها وسنتها وارزشهای ایرانی سمینارها و سخنرانیها وجشنها تدارک ببیند که وظیفه اصلی ما ایرانیان است .
جناب طالبی همانطور بعضی ازملی گراههای ما انچنان درناسیونالیزم غرق میشوند وتعصب بخرج میدهند وفرهنگ وسنت وباورها وارزشهای دینی ما را نادیده میگیرند که بخشی از زندگی ماست همانطور که فرهنگ واداب ورسوم ملی ما بخش دیگری از زندگی ماست ومذهبی های ما هم دربینش دینی تعصب بخرج داده واز باور وسنت وارزشهای ملی وتمدن براحتی عبور کرده یا مورد بی احترامی قرار میدهند.
اقای طالبی همه این تضادها وبی احترامی ها سبب انگشته که امروز شاهد ان هستیم. اما در مورد موضوع سوم کتابخوانی ومطالعه .چرا جوان ما امروز از مطالعه گریزان است واز کتاب فراری که بهتر از من خود شما میدانید وضعیت جامعه ما وتداوم بحرانهای پی در پی که تمام زندگی مارا ازاقتصادی وسیاسی واجتماعی وفرهنگی در بر گرفته است . این سیاه نمایی نیست واقعیتهای ملموس جامعه ما است که باید چاره ای برا ی ان اندیشید تا دیر نشده دنبال علت باشیم دشمن تراشی وانداختن ان به گردن انها دردی را دوا نمیکند وارد دهه نیم قرن انقلاب شدیم کم زمانی نبوده است.
پایان نقد جناب سید باقر
پاسخم به جناب سید باقر شفیعی دارابی
چه باید کرد؟ (۷)
پاسخم به جناب آقا سید باقر شفیعی
به نام خدا. سلام بر شما و همه ی خوانندگان گروه دیار همدلی. از این که می بینم جناب عالی به شیوه ی نیکو و منطقی و از سرِ دلسوزی به وضع موجود، و خیرخواهی به وضع مطلوب، نوشته ی مرا، نقّادی، و بحثم را مورد پرسش و تحلیل قرار داده ای، هم از شما بسیار ممنونم و هم خیلی خرسندم که محیط مَجازی محل با این گونه تبادل فکری، از وضع رِخوت و نقلِ مکرّر در مکرّرِ قیل و قال های بی پایه و ارسال کپی های مکدّر و بی مایه، به حالت تفکر و خردورزی کشانده می شود و افکار را به تأمّل فرامی خواند.
اما بعد؛ جواب:
۱_ بیجا نخواهد بود اگر به رسم ادب و احترام، تشکر کرده باشم برای حُرّیت جناب عالی در محکوم ساختن قاطع و رُکِ جنایات آن گروهک گمراه و منفور نزد ملت؛ که کنار صدام، با دریوزگی تمام، به خاک و مردمِ میهن خود، حمله می کرد و رزمندگان و غیرنظامیان و زنان و کودکان بی گناه را با گلوله های اِعطائی و پیشکشِ صدام، قتل عام می کرد و به شهادت می رساند.
۲_ گفتار شما درباره ی تمدن و فرهنگ ایران، و نیز، تحلیل آسیب شناسانه ات در این موضوع مهم و حیاتی را تصدیق و تحسین می کنم. مثال های آفت ها و بی دقتی ها را هم که گفته ای، من انکار نمی کنم، زیرا در سلسله بحثم هنوز به آن ورود نکرده ام. من سخنم به صورت پوست کنده این بود که فرهنگ و تمدن ایران قرن هاست که "ایرانی_اسلامی" شده است. به عبارت علمی تر، "آمیزه ای" است نه خالص و مُنفرد. نمی توان تجاهل کرد آن را فقط "ایرانی باستانی" خواند؛ چنانکه نمی توان انکار کرد ملت ایران متشکل از اقوام و قومیت هاست که به عبارت تمثیلی می گویند: "موزاییکی".
۳_ شما شاید بدانید که سهم مشاهیر مسلمان و شیعه ی ایرانی در طول ۱۴ قرن، در تمام بلاد اسلامی در تمدن سازی، فرهنگ، شعر، فلسفه، کلام، فقه، علم، جغرافیا، ریاضیات، نثر مسجّع، و در یک کلام تفکر تا چه اندازه بالاست. اساسا" آنها بودند که خط و خطوط اصلی را در فراخنای تاریخی تعیین می کردند. حتی چهار کتاب اصلی شیعه _مشهور به کُتب اربعه_ توسط سه عالم بزرگ دینی ایران نگاشته شد. شیخ کُلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی. پس؛ خود جناب عالی هم باید بشدّت نگران باشی که کسانی بی مطالعه _و البته بیشتر از سر غفلت_ بیایند فضای مجازی را با بی پایه ترین و سست ترین حرف های عده ای ناسیونالیست افراطی آن سوی آب! _که به نازیسم بیشتر شباهت دارد تا وطن خواهی و غیرت و حَمیت_ آلوده کنند و مُفت و ارزان، تاریخ ایران و اسلام و مسلمین را وارونه و بسیار بد و مُشوّه جلوه بدهند.
۴_ اگر مثلا" ملاک را ۲۵۰۰ سال سابقه ی تمدنی ایران در نظر بگیریم، آیا بیش از نیمی از این سابقه، مگر اسلامی نیست؟ از ۲۵۰۰ سال، ۱۳۹۷ سالش "ایرانی_اسلامی" است؛ که درخشنده ترین تمدن در روی زمین است. اگر فقط نام و خلاصه ای از افکار مشاهیر و نام آوران مسلمان این دوره ی چهارده قرنه ی ایران را شمارش کنیم، از چندجلد کتاب بیرون می زند، کما آن که زده است و تاریخ نگاران، نگاشته اند و مطالعه کننده پیدا نمی شود! و یا "کم پیدا" اند.
۵_ به گمانم شما بدانید که من البته به آن مابقی تاریخ گذشته ی ایران ماقبلِ اسلام _منهای ستم های شاهان و فسادگری های درباریان و برخی تفکرات غلط و نادرست_ افتخار می کنم. حتی به این باور راستین و زیبای مفسّران مشهور قرآن اعتقاد راسخ دارم که گفته اند آیه ی ۳۹ سوره ی توبه که خدا در آن از "قومی دیگر" سخن به میان می آورد و آنان را تأیید می کند، مردم "ایران" اند. آیه این است:
"اگر باشتاب بیرون نروید، خدا شما را به عذابی دردناک عذاب می کند و گروه دیگری را به جای شما می آورد..."
که از نگاه آن مفسران، منظور از "گروه دیگر" ایرانیان هستند. و مکتب اسلام، آیین ها، فرهنگ ها و باورهای خوب، عقلی و مطابق فطرت را امضاء کرده است. که ایران بخشی از این قاعده است.
۶_ در مورد کتاب خواندن و مطالعه توسط جوانان محل از شما خواهش دارم در هیچ شرایطی، محدودیت ها را عامل و بهانه ی نخواندن اعلان نکنید؛ چون همین توجیه شما _بهتر است محترمانه تر بگویم تعلیل و علت یابی تان_ موجب می شود تا این شعله ی سوسوی گرایش اندک به کتاب خواندن، سردتر و خَمودتر شود. تاریخ اخیر ایران به یاد دارد که مرحومان: آیت الله سید محمود طالقانی، آیت الله العظمی حسینعلی منتظری، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در درون زندان ستمشاهی محمدرضا پهلوی، تفسیر قرآن نوشتند. چون حداقل در سلول شان به قرآن دسترسی داشتند. پس، هیچ چیز مانع از آن نیست که ایرانی، مطالعه نکند! حتی در اگر کُنج زندان گرفتار باشد.
بااحترام و تشکر و پوزش. ۵ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۸)
به نام خدا. سلام
۲۲_ دیده می شود برخی دین زرتشت را پیش می کشند بی آن که بدانند چه می گویند. از یک سو بر انقلاب اسلامی این ایراد را وارد می کنند که دین را با سیاست عجین کرده است. که این مورد را من فعلا" ورود نمی کنم. اما از سوی دیگر آدرس زرتشت را می دهند.
خُب، نادرستی کجاست؟ کمی شرح می کنم. در ایران برخلاف سرزمین های همجوار، هرگز بت پرستی رواج _و حتی پایه و اساس_ نداشت. یکتاپرستی حاکم بود. در دوره ی هخامنشی دین زرتشت توسط کوروش با حکومت و سلطنت متحد و یکدست شد. سپس سالیان دراز گذشت و همین دین به خدمت ساسانیان درآمد و ابزاری برای شاهان و موبدان گشت تا آن حدّ که به فساد و تباهی رفت و از چارچوپ های آن چیزی سالم نماند. آنان _شاهان و موبدان_ آنچنان دین را آلوده کرده و مردم را بردگی و انقیاد بردند که مردم در آرزوی نجات و خلاصی برآمدند. به طوری که؛ وقتی ایرانیان با دین مبین اسلام آشنا شدند و بخوبی دریافتند دینی نجات بخش است و عدالت و مساوات و توحید در آن موج می زند، و انسان را به رستگاری و آزادگی می رساند، به اختیار و آزادی و شوق، به آن روی آورده و مسلمان شدند.
امری که قرآن و پیامبر اسلام (ص) نیز آن را نوید داده بودند. هم در آیه ۳۹ توبه که در قسمت ۷ گفتم و هم آیه 54 مائده، که در این قسمت می آورم:
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.
یعنی؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمیرساند؛ خداوند جمعیّتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد میکنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) میدهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.
وقتی از رسول گرامی اسلام (صلوات الله و سلامه علیه و آله) پرسیدند مراد از این قومی که بعد، ظهور می کنند کیست؟ در حالی که دستش را بر شانه ی سلمان فارسی زد، فرمود: "هذا و ذووه". یعنی: قوم این شخص، و همانند آن. (یعنی ایرانیان).
حال؛ اگر کسی زرتشت زرتشت کند، این، مثلِ این می مانَد، از سر غفلت _و بعضا" جهالت_ ، به جای لامپ ۱۰۰۰، دنبال شمع! و کورسو بگردد! و خود را دچار ضلالت و دیگران را اِغواء نماید.
تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۹)
به نام خدا. سلام
۲۳_ می بینم در همین فضا، برخی ها، میان غرب زدگی و ایران گرایی چنان در تناقض اند، که دچار سردرگُمی عجیبی شده اند. می خواهم این نقص و نقض _و در واقع فکر غلط و خطر_ را مورد نقد قرار بدهم.
اگر ایران گرا هستی، باش! اما چگونه ممکن است، همزمان غرب گرا هم باشی!؟ این دو، هم به تمدن، هم به فرهنگ، هم به باورها، هم در سیاست ورزی ها و نیز هم در منافع ملی از زمین تا به آسمان، ناهمخوان اند.
به گذشته های کهن نمی روم. همین چهل سال انقلاب را مثال می زنم که غرب (البته غرب سیاسی نه دانشمندان و متألّهان آن) تا چه حد، در پی زوالِ ایران در جهان کوشیده است:
الف. کوشید سلطه ی خود را که در زمان شاهان پهلوی و قاجارها بر ایران اعمال می کرد، بازهم کماکان ادامه دهد. که نتوانست و سرش، سخت، به سنگ خارا خورد.
ب. کوشید جهان را از اسلام _که در ایران به بار نشسته است_ بهراساند و مردم را از دین بگُسلاند. که نتوانست و آب در هاون کوفت.
ج. کوشید فرهنگ آمریکایی را که سه قرن بیشتر قِدمت ندارد و بر کشتار سرخ پوستان و چپاول جهان مبتنی ست، بر فرهنگ برتر و فاخر اسلام و ایران، با آن همه سابقه ی تمدنی، چیره کند. که نتوانست و رو به تز انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن"، آورْد.
د. کوشید با تسلیح ناجوانمردانه ارتش صدام و گروهک های مواجب گیر، حداقل چند استان مرزی ایران را از خاک پُرگهر، جدا و تجزیه کند. که نتوانست و دست اهریمنی اش به دست شجاع ترین دلیرمردانِ رزمنده ی ایران، قطع شد.
ه. کوشید و همآره می کوشد میان مردم نوعی عداوت، خصومت، هرزگی، خودباختگی، تشکیک ایمانی و در یک کلمه نِقار و بی تفاوتی بیفکنَد. که متأسّفانه در این تاکتیک، استراتژی اش تا حدّی گرفت و دارد گُر می گیرد؛ که اگر این غفلت در میان برخی ها، با دفنِ غیرت توأم گردد، خطر نه فقط اسلام، که میهنِ باتمدُّن ایران را نیز تهدید می کند.
من فقط در ذیل این بحثم، یک پرسش به میان می آورم و رد می شوم و داوری را به پیشگاه وجدان تان وامی گذارم:
آیا چنین دینی، چنین ایرانی، چنین مردم خبیری سزاست، خود و تاریخ و ارزش های خود را ببازند؟ نه هرگز. پس؛ آیا درست است عده ای غفلت زده! به شکل شمایل غرب _که هم اینک نیز همچون عصر نبردهای صلیبی وارد کارزار با ما شده است_ در آیند؟ و فکر و غذا و پوشاک و رفتار و کردار و نوشتار و اهداف غیررستگارِ آنان را، بی هیچ اقتباس، ارزیابی و بررسی یی، به کارِ خود گیرند!؟ و دَم به ساعت، تبلیغ آن ها را بکنند و خویشتنِ خویش را ببازند؟ این، اسمش به قول مرحوم دکتر علی شریعتی _این چهره ی درخشان پیشتاز مبارزه با غرب و خودباختگی_ الیناسیون است؛ نه آرمان و ایران و ایمان.
تابعد... ۷ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۱۰)
به نام خدا. سلام
۲۴_ اینک یک ترسیم سیاسی انجام می دهم: شهروندان ایران، نسبت به وضع موجود و نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، در زمان های مختلف و متغیّر، ممکن است چند حالت پیدا کنند. که من به برخی از حالت های ممکن الوقوع، اشاره می کنم. تمامی این ترسیم از خودم است، اگر درست نبود، خطای آن به خودم برمی گردد. در ضمن معتقدم، همه ی ایرانیان، حق رأی و حق تعیین سرنوشت دارند و هیچ تبعیضی روا نیست:
الف. حامی و محافظ.
ب. حامی و منتقد.
ج. حامی و خنثی.
د. حامی و ایستا.
ه. حامی و تعویض.
و. مخالف و ایستا.
ز. مخالف و برانداز.
ح. مخالف و خنثی.
ط. مخالف و مرتجع.
ی. معاند و باغی.
ک. بینابین و بیننده.
حال، اگر چنانچه کسی به اراده، یا به تحریک و یا ناخودآگاه در یکی از حالت های مذکور قرار گرفت، رسم انسانی و منطقی آن است به چارچوب های آن حالت، پایبند باشد. بنابراین چنانچه فردی چنین قواعدی را رعایت نکند در عرف معمول به آن نوعی نفاق می گویند. که در لغت یعنی لانه ی موش که دو تا سوراخ دارد یکی برای ورود و دیگری برای فرار در روز مَبادا.
مثال می زنم: اگر کسی در حالت "ب" قرار گرفت، نمی تواند رفتار حالت "ی" را داشته باشد.
یک مثال ویژه می زنم و یک حالت را شرح می کنم:
افرادی اند که مدتی ست در حالت "ه" یعنی گزینه ی پنجم قرار گرفته اند. یعنی هم انقلاب اسلامی را حمایت می کنند و قبولش دارند؛ و هم خواهان تعویض اشخاص هستند. به عبارتی نه در پی تغییر آرام، مخفی و مرموزانه ی نظام اند، نه در پی براندازی خشونت بار آن. اعتقادشان این است که سیستم سیاسی موجود به علت کژراهه و آفات، نیازمند فوری جابجایی اشخاص بالای نظام است. چه منصوبان و چه منتخبان. این پتانسیل اگر بکار گرفته شود، انقلاب در مسیر اصیل قرار می گیرد و جامعه جان تازه می گیرد و خون از دماغ کسی به زمین نمی ریزد.
پس؛ تا اینجا با این ترسیمی که کردم، نشان داده ام، نمی شود مثلا" از یک سو در حالت "ب" یعنی "حامی و منتقد" بود ولی کارِ براندازان یعنی حالت "ز" را تمرین نمود و راه آنان را طی نمود. این، نه رواست و نه رسم انسانی، اخلاقی و آرمانی.
تابعد... ۸ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۱۱)
به نام خدا. سلام
۲۵_ هر پدیده ای محتاج شناخت است. انقلاب اسلامی ایران نیز یک پدیده است، باید آن را شناخت. نمی شود قیام همگانی یک ملت را نادیده انگاشت. انقلاب ایران ثمره ی هفتاد سال مبارزات آزادیخواهانه ی مردم و نمونه برداری اصیل از نهضت عاشوراست. برای آن، شهیدان پُرشماری، خون فدا کردند و برای تثبیتش میلیون ها رزمنده، با جنگی هشت ساله و ویرانگر، به مقابله برخاستند. و نه فقط شیعیان، که همه ی ایرانیان از هر مذهب و دین و قوم و زبانی، به حمایت از آن، جان فشانی کردند. آیا عقلی، اخلاقی و دینی ست چنین قیام برحقی را نادیده گرفت و خدای ناکرده با ناسپاسی و اِجحاف در برابرش ایستاد!؟ مگر کسی ریشه ی رشد و ثمره دهی ملت و آیین خود را می زند!؟ باغ را هرَس و حرَس می کنند نه زیر و زبَر.
اما چه شده است که اینک این انقلاب، از سوی برخی از بیرون کشور مورد هجوم قرار گرفته است؟ از نظر من، هَجمه به اصلِ انقلاب اسلامی نه فقط نکوهیده، که پا گذاشتن به آرمان شیعه، عزّت ایران و پایمال کردن خون تمامی شهیدان است و به تعبیر ساده، نمک نشناسی محض است. چون؛ انقلاب مخزن فکری ماست. حاصل تفکر ملت ماست. دستآورد عظیم آگاهی های مردمی به رهبری امام خمینی ست. منبعی برای زایش و سازش است؛ یعنی زاییدن تفکر و ساختن امور. چنین کار ستُرگ ملتی روشن، عدالتخواه و پیرو راه غدیر و عاشورا نیازمند مواظبت است نه عداوت و شقاوت. آیا هیچ ملت منطقی و آگاهی، کارِ بزرگ و بی نظیر مردمش را محکوم می کند!؟ یا مستحکم می دارد؟
آنی که باید همیشه با هوشیاری مردم، مورد نقد و نظارت قرار گیرد، نظام است، نه انقلاب. انقلاب، یک راه، صراط مستقیم و محصول مبارزات مبارزین دیرین است. آن، نظام سیاسی است که با کارکردهای بد و کارگزارهای بد، دچار نقص و کژراهی می شود و از اصلِ انقلاب، زاویه می گیرد. که این را در قسمت ۱۲ بر می رسم.
تابعد... ۹ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۱۲)
به نام خدا. سلام
۲۶_ تا کنون هشت دولت در جمهوری اسلامی داشته ایم و یک شورای انقلاب. در نگرش سیاسی و بررسی های علمی، با تحلیل کارکردهای سیستم، می توان عیار نظام سیاسی حاکم را سنجید و محک زد و از جاده ی قضاوت منحرف نگشت. من، با اشاره ای گذرا، این مَدخل را تا حدّی می نمایانم:
الف. دولت انتقالی مرحوم بازرگان؛ این دولت به دلیل گماردن مُهره های ملی و وابسته و نیز تفکر اسلام منهای روحانیت، سرانجام به تضاد با امام خمینی رسید و استعفاء کرد. شهید بهشتی به بازرگان گفته بود: "دولت شما نه دولت انقلاب است، و نه دولت انتقال، بلکه دولت اضطرار است." (ص ۱۷۴ کتاب خاطرات ماندگار). دوره ی بازرگان، دوره ای پُرتداخل و کشمکش ها بود.
(لازم به ذکر است من بازرگان را به عنوان یک اندیشمند احترام می گذارم و اغلب آثارش را مطالعه کرده ام، اما با خط سیاسی وی و پیروانش در مبانی و بیشتر مسائل سیاسی اختلاف فکری دارم).
ب. دولت رجائی؛ او دولتی مکتبی و خدمتگزار تهیدستان شکل داده و بشدت محبوب ملت شده بود. که عمرش کفاف نداد و به دست دسیسه ی بنی صدر (رئیس جمهور عزل شده) و خشم کور گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید. او به تعبیر امام "عقلش از علمش بیشتر" بود.
ج. دولت آیت الله مهدوی کنی؛ این دولت به دلیل بروز بحران و شهید شدنِ همزمانِ رجایی (رئیس جمهور) و باهنر (نخست وزیر)، متکفّل دولت شد و زمینه ی ایجاد دولت بعدی را با انتخابات ریاست جمهوری تمهید نمود. لذا نمی توان ارزیابی یی از آن داشت.
د. دولت میرحسین موسوی؛ این دولت به عقیده ی من، پاک ترین دولت روزگار جمهوری است. او، جنگ را در بدترین شرائط سیاسی و اقتصادی، به شایستگی مدیریت کرد. با امام کاملا" همآهنگ بود؛ چون منتخب و محبوب ایشان بود. سیستم کوپن ارزاق و سوخت را برای اجرای عدالت و ضرورت و کم کردن مشقّت ملت، راه انداخت. و هرگز دستش به بیت المال ملت، آلوده نشد. نزد ملت نیز از محبوبیت منحصری برخوردار بود. به طوری که شخصیتی کاریزما یافته بود.
ه. دولت رفسنجانی؛ این دولت شعار سازندگی سر داد و پیروان افراطی اش او را امیرکبیر و سردار سازندگی می خواندند. او ضمن ساختن زیرساخت ها، بازسازی شهرهای جنگ زده و نیر سدّها _که آثار سوء زیست محیطی هم دربرداشت_ با اجرای سیاست نامناسب و تقلیدگرانه ی لیبرالی تعدیل اقتصادی، کشور را به بحران بُرده و تنش داخلی را به حدّ اعلا رسانده بود. به طوری که مردم، در پی خلاص شدن از شکاف طبقاتی و رهایی از تفکر وی برآمدند. وی را به کنایه، "اکبرشاه" لقب می دادند که حکایت از آن داشت، فقط مشی اقتصادی و سیاسی خود را درست می دانست و منتقدان را، آلت دست بیگانگان معرفی می کرد و بر آنان حتی در خطبه های نمازجمعه می تاخت و از چرخه ی حکومت می رانْد.
و. دولت سید محمد خاتمی؛ این دولت بر اثر چالش میان ملت و حاکمیت شکل گرفت. طرفداران او، دوم خرداد را "حماسه" و "شوک" دانستند و قدرت گیری هیجان برانگیز دوباره ی جناح چپ بعد از رحلت امام را، فصل نوین انقلاب تعبیر می کردند. از اینجا به بعد، یعنی از دوم خرداد ۱۳۷۶، شکاف های اقتصادی، جایش را به شکاف متراکم سیاسی، ایدئولوژیکی و جناحی داد و فضای کشور آکنده از افکار گوناگون و تنش های ناموزون شد. اقتصاد و سیاست در این دولت با گشایشی که جهان به روی خاتمی و یاران و حامیانش کرد، رونق دیگری گرفت. اما سرانجام، خاتمی در اثر فشارهای پرشدت قدرت سایه، و شخصیت خاص فردی اش، به عقب نشست و آسان تسلیم شد. و دولتی بی صولت و بازنده و بشدت فروکش کرده برجای گذاشت، که در نگاه هواداران افراطی اش، فردی "مظلوم، پرخاطره و مغضوب" لقب گرفت. و در سال ۱۳۸۴ با برگزاری انتخابات پُرکاندیدا و مسأله دار _خصوصا" آرای خاص استان اصفهان_ رفسنجانی و محمود احمدی نژاد را به دور دوم رساند و شد آنچه که همگان می دانند در دور دوم چه شد.
ز. دولت محمود احمدی نژاد.
ح. دولت حسن روحانی.
این دو دولت می ماند برای قسمت ۱۳.
تابعد... ۱۰ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۱۳)
به نام خدا. سلام
۲۷_ ادامه ی هشت دولت:
ز. دولت محمود احمدی نژاد؛ این دولت، از شکاف پیچیده ی درون جناح چپ، انشقاق در جناح راست، یکدندگی های مرحوم رفسنجانی و حلقه ی وابسته او، ورود ناروای برخی جاها _که منع قانونی و حُرمت فتوایی داشتند_ و نیز خیز جریانی خاص در حوزه ی قم و حلقه ی مخفی مشهد سر برآورد. از این دولت به بعد، شکاف سیاسی و فکری در درون نظام، به نِقار و حذف وسیع و پردامنه دار منتهی شد. نقطه ی اوجش در سال ۸۸ بود که کل کشور به بحرانی بسیار تکان دهنده مبتلا شد. از این نقطه به بعد، رویکرد ترک قدرت و انزواطلبی و شقاق دوگانه ی حاکمیتی"فتنه و بصیرت" تار و پود سیاست را از هم تاراند. آنچه اکنون در کشور مشاهده می شود، ریشه در این بستر دارد؛ و به عبارتی، تنگناهایی که هنوز در سراسر سیاست و اجتماع پدیدار است، از این بُرهه ی بحران زده آبشخور دارد که هنوز سعی می شود به آن ورود نگردد. این غامض تا کاملا" برملا و جبران نگردد، همچنان شکافِ حل نشده، دوام می یابد و ریشه می دواند و عرصه ی سیاست را _که اساسش حل منازعه است_ خصمانه نگه می دارد.
ح. دولت حسن روحانی؛ این دولت حاصل جمعِ ردّ صلاحیت بسیار غلط و غیرقابل بخشش رفسنجانی توسط برخی از اعضای ذی نفوذ شورای نگهبان و حصر بی وجه میرحسین موسوی و مصلحت گرایی مجبورانه جناح چپ در حمایت ناچاری از حسن روحانی _چهره ی راست_ و غرور ملیِ "مردمِ به تنگ آمده" برای رأی سلبی به رقیبان بود؛ که در مرحله دوم ریاست جمهوری اش نیز همین خیزش برای ردّ رقیبش یعنی حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی، برپا شد. اما این دولت نتوانست و حتی در جاهایی نخواست، مطالبات مردم را پاسخ دهد و انباشت مطالبات بحق ملت، به همراه مشکلات پیشین و فشار آمریکای عصر ترامپ، فضا را ملتهب تر ساخت. اما آیا سزاست در چنین شرایطی کشور و ملت را به حال خود رها ساخت!
بنابراین، آنچه در صحنه ی سیاست و اقتصاد همچنان مشاهده می شود، تراکم مشکلات برجای مانده از عقب نشینی دولت خاتمی، ۸سال تاخت و تاز دولت حمایتی احمدی نژاد و ناکارآمدی شَدید حسن روحانی و حلقه ی وابسته ی خسته ی وی و فراموش سازی وعده ها، نویدها، امیدها، کلید!ها و تدبیرهای شعارواره ی اوست.
تابعد... ۱۱ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
چه باید کرد؟ (۱۴)
به نام خدا. سلام
۲۸_ اینک توجه می دهم به این که، با وضع موجود و وضع مطلوب، چه باید کرد؟ که همه دست به گریبان آنیم. تمام اشاراتم فقط مربوط به فضای مجازی دارابکلاست؛ که آرزو دارم از هرگونه افراط و آلودگی مبرّا باشد و در مدار "تقوا، اخلاق، خردورزی، چارچوب اسلام، تفکرات عقلانی، انصاف و در یک کلام راستی و نیکی" گردش کند:
الف. وضع موجود
۱_ دست از این همه پراکنشِ متن های آکنده و آغشته به شایعه و دروغ و وهن و تهمت و افترا _و بعضا" پرداخته شده در مراکزِ ستیز و توطئه علیه ی انقلاب و نظام_ برداشته شود. که شب و روز میلیون ها بار دست به دست، در فضای مجازی کشور می چرخد. این چیزی را عوض نمی کند. از هیبت و جیب بر می دارد، به جیب سهامداران مخابرات می افزاید.
۲_ در درونِ هر گروه تلگرامی دارابکلا _که عقل سلیم می گوید برای "آگاهی رسانی، هم اندیشی و رایزنی" راه اندازی شده است_ شورای چندنفره تأسیس شود، که فضای درونی را بکاوَد و با درک منافع ملی و پاسداری مطالبات منطقی مردم و مراقبت از ارزش ها و مقدّسات و معتقدات دینی، نگذارد تیرگی، دروغ، دشمنی و هجویات، ترویج و منتشر شود. این گناهی بزرگ و شاید نابخشودنی ست.
۳_ حال که دیده می شود بالای ۹۹درصد پیام ها، بازپخشِ نوشته های سیاسی بی نشان و نشان دار است، و گویی نوعی "مبارزه ی کور" مشاهده می شود، میان سران گروه های تلگرامی محل، جلساتِ رایزنی و مشاورت ماهانه شکل بگیرد و مسیر را از ناهمواری ها تسطیح نمایند، و "راه" را آب بزنند تا گرد و خاک بلند نگردد، که دیدن را غبارآلود سازد و موجب گُم شدن و گمراهی ها شود.
۴_ به عنوان یک شهروند، نظرم این است کژراهه، معایب و ناروایی ها در وضع موجود، دلیلی نمی شود که به هر وسیله ای بتوان چنگ زد، تا خدای ناکرده به "تفنگ" منجر گردد. آن گاه، اگر به دستِ دسیسه بازها _که پنهانی در ماورای خاک پُرگهر، نُضج گرفته است و چشمان برخی ها آن را نمی بیند و ناآگاهانه انکار می کند_ چنین شود، دیگر نه از "تاک" نشان می ماند و نه از "تاک نشان"!!
ب. وضع مطلوب
۱_ من از هر کس می پرسم اگر این نظام نه، پس چه نظام؟ یا درمی مانَد چه بگوید، یا نمی داند چه بگوید، و یا آنچه می گوید معیوب تر از آنی ست که موجود است. درواقع اگر کسی نداند برای چه می ستیزد! یک نسل را به "بی جهتی" می راند. و این، بدترین بی هویتی ست که رخنه در بافت وجودی یک ملت است که به تعبیر مرحوم جلال آل احمد مانند غرب زدگی، "سَن زدگی" پدید می آورَد؛ پوک شدن از درون.
۲_ البته بشر همآره در پی مدینه فاضله و نیز موعود است، مثل انتظار حضرت موعود (ع) در فرهنگ شیعه. اما این با تخیّل متفاوت است. تا جایی که من می شناسم، وضع مطلوب برخی ها حذف روحانیت از سیاست است. می پرسم این چه دموکراسی مطلوب است که به خود اجازه می دهد یک صنف بزرگ و درس آموخته _یعنی روحانیت_ را از حقِّ سیاست ورزی به بیرون برانَد. پس، آن دموکراسی نیست، اسمش چیزی دیگر است که ملت آن را به زیر انداخته است.
یادها باشد، در جامعه ی شیعه، حکومت و قدرت از فلسفه ی غیبت تبَعیت دارد. لذا نمی توان فقیه عادل را کنار گذاشت و جایش "شاه" نشانَد و یا با "اسم" ها و "ایسم ها"ی شیک، ملت و جوان های درخشان این مملکت را فریب داد. این ملت، دینی ست، پس حکومتش هم دینی ست. باید کوشید معایب کم شود و آرمان انقلاب، اِعمال گردد، نه اصل و اساسش _که امانت و خون بهاء شهیدان است_ فرو پاشد. هر کس چنین راهی را به جوان، آدرس و نشان دهد، او دارد به این انقلاب "..." می کند. جای نقطه چین را پُر نکرده ام تا عقل های مُنصف خود آن را پُر کند.
شاید بر این سخنم تعجب و ریشخند روَد، اما فرداها ثابت خواهد کرد هر کس برای ساختن کشور کوشید، راه درست رفت، نه هر کس به "براندازی" فکر کرد و به "براندازان خائن" مدَد رسانْد. پس؛ پشت انقلاب باید باصلابت ایستاد، ایران را ساخت نه آن را برانداخت.
پایان. ۱۲ مهر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)