متن های دیدار با دانش
حافظهی اجتماعی
نگارش ۱۰ ، ۱۱ ، ۱۴۰۳ امیل دورکیم حافظه را برابر با آگاهی و دانش معرفی کرد. او حافظهی اجتماعی را در سازماندهی جامعه مهم میدانست. بیشتر رجوع شود به کتاب «آئین رستاخیز خاطره» اثر آقای علیرضا حسنزاده. خود خاطره گنج است و در تعلیم نقش دارد.
از تاریخ خود باخبر باشیم
نگارش ۱۲ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ آلمانیها وقتی از نیروگاه اتمی بوشهر خود را خارج کردند، سپاه پاسداران «بخشی از آن را گرفت» و «پادگان» کرد. جنگ تحمیلی که شروع شد لابد آموزش نظامی هم میداد. برای کسب بیشتر دانش ر.ک: کتاب «نادر، برادرم حسین» خاطرات شفاهی آقای حسن فقیه. به یاد داریم همهی ما -تقریباً- که در ایران پس از انقلاب، مراکز مهم سلطنت و وزارتخانه و شرکتها را سپاه و کمیته گرفت و خانههای مصادرهای مدرن و شیک را، بسیاری از حکومتگران. فرقی درینباره میان جناح راست و چپ ندارد. از آنان بپرسند آدرس خانههای مسکونی مصادرهای را بدهید. لابد شفافسازی میکنند میدهند!
گذشته، گهوارهی آینده
نگارش ۱۳ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ نویسندگان مطرح برین هستند همان طور که انسان بالغ بر اثر رشد کودکیاش، به وجود میآید، به همان طریق تفکر جدید نیز، ثمرهی سدهها (=قرنهای) گذشته است. کسب بیشتر دانش این مسئله نیازمند مراجعه به ص ۳۲ کتاب «فلسفه و ایمان مسیحی» اثر کالین بروان برگردان طاطا وس میکائیلیان است. پس «گذشته»، گهوارهی آینده است، و «حال» مهیای رشد دانش و توسعهی جامعه.
سه اصالت
نگارش ۱۴ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ بین فیلسوفان بحثی هست که اصالت با علم است یا اصالت اراده یا اصالت قدرت. در قدیم فلاسفه و عُرفا اغلب میگفتند علم. اما متفکران اشاعره میگفتند اصالت اراده و قدرت. درینباره در کسب دانش بیشتر به مقالهی «مسئلهی تطوّر عقل و عقلانیت» اثر دکتر غلامرضا اعوانی چاپ همشهری ۶ ، ۲ ، ۱۳۹۰ رجوع شود. اما در بین فیلسوفان جدید، کانت و هیوم و شاید رنه دکارت (شک دارم) اصالت را به «اراده» میدهند. میدانید که، ارادهگرایی (=ولونتاریسم) نوعی تفکر است که میگوید انسان در هر کاری باید، خود اراده کند و داوطلب انجامش شود. به عبارتی، جبری، در کار نباشد.
توضیحی بر جبر
نگارش ۱۴ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ رد یکسرهی جبر و تسلیم یکسرهی اراده، هر دو نابکار است. جاهایی جبر در واقع قوانین درست خود را نمایندگی میکند و اراده در برابر آن خودِ فرد را به انسانی درگیر و خسته تبدیل میکند. مثلاً جبر جاذبهی زمین، جبر شهوت جنسی، جبر تغذیه، جبر حیات و مرگ، همه تابع قانون طبیعت عمل میکند. انسان ارادهی استیلا بر تمامی جبرها را ندارد. بااینوجود باز اراده و آزادی انسان در جاهایی به دست بشر نه جبر، برهم میخورَد. پس، جبر جاهایی عین اراده در نفع بشر است، زیرا پشت آن فلسفه و حکت و عقل خلاق وجود دارد. از بحثِ در گرفتهْ سرِ جبر و اراده و قدرت تغییر یا تسلیم بهره بردم و جذاب دیدم.
مأموریت برای وطنم
نگارش ۱۵ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ اهل دانش از نام عنوان بالا، لابد پی بردهاند که نام کتابی از محمدرضاشاه است. سه حرف دارم برین کتاب: ۱. لفظ «مأموریت» نشان میدهد شاه خود را منصوب فرّه ایزدی میدانست؛ برای شأنش مأمور ایزد در وطن، قائل بود. ۲. شجاعالدین شفا رایزن فرهنگی دربار، این کتاب را با هزینههای کلان به ۵۰ زبان دنیا ترجمه و چاپ کرده بود. برا کسب دانش بیشتر ر.ک: ص ۷۰ «گفتوگو با احسان نراقی» اثر هرمزکی یزدی. ۳. این شیوه -که کتابهای رسمی حکومت با پول خزانهی ملی چاپ و نشر شود- از سبدِ کار ایران کنار نرفت. مثلاً کتاب «رنجنامه» حاوی نامهها و حرفهای حجت الاسلام سید احمد خمینی علیهی آیت الله منتظری، در شمارگان وحشتناک، چاپ، حتی توزیع شده بود. نکتهام: شاه نتوانست در جهان به عنوان یک متفکر جلوه کند. تلاشش، ازو یک چهرهی شهیر جهانی نساخت.
شکاف تئوریک سر سوریه
نگارش ۱۶ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ در ایران سر سوریه، شکاف تئوریک برپاست. سوریه کمی دیرتر از بقیه، در ۱۳۸۹ به خیزش بهار عربی رسید. ایران، اسمش را بیداری اسلامی گذاشت. الّا سوریه را که خیزشش را محکوم میکرد. سیر داستان را بلدید. هماینک هم، مغز تبلیغی ایران، از سوریه به مردم دروغ میگویند. اگر جملهام تند یا تندرویست! جایش گویم: راست را نمیگوید. به قول رضا غبیشاوی تحلیلگر سایت عصر ایران: صداسیما به جای سقوط بشار اسد یا سقوط حکومت بشار اسد میگوید سقوط سوریه. خواستم گویم شکاف تئوریک، نشئت از فلسفهی سیاسی دارد که حکومت ایران وفق این تئوری، خود را مکلف میداند، از تحلیل صدر نظام، خارج نشود. تا زمانی رأس، حرفی زد، حکومت، نمیتواند زان حرف، مستقلتر شود. آری؛ همهچیز، به فلسفهی فکری باز میگردد، باید کوشید فلسفهی فکری آموخت، بُنِ بیداری اینجاست.
استراتژی ها علیهی ایران
نگارش ۱۷ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ از نظریهپردازان قدرت و کارشناسان امنیت و حتی ستوننویسان روابط بینالملل برآوُرد بیرون آمد (=برآوُرد اطلاعاتی با پیشبینی، فرق دارد) که ترامپ به استراتژی جدید علیهی ایران رو میآورَد. وی را "فرد مختلکننده" لقب دادند که جهان مختلشده را برای تغییرات / ثبات، متزلزل خواهد کرد. از دید اینان و نیز جامعهی اطلاعاتی آمریکا، سال ۲۰۲۵ مسیحی (جمع امسال × سال آیندهی خورشیدی) سال تصمیم نیمهنهایی یا نهایی برای ایران است و کندن آن "در خاورمیانه". شک دارم کندن ایران در خاورمیانه، رمز از کندن ایران "از خاورمیانه" است. دیدِ من هنوز تار است. اگر "کندن از" باشد، یعنی حفظ ایران برای علتتراشی حضور آمریکا. اگر "کندن در" باشد این به معنای نبود / نابودی نظام ایران است. رمزگشایی آن، با آمدن ترامپ همبسته است. حرفم، تحلیل است.
ابطالپذیری
نگارش ۱۷ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ مرکز نظریهی پوپر، ابطالپذیری گزارهها است. یعنی جملات باید به گونهای از واژگان علمی پر شود، که منتقد آن نظریه، قادر باشد آن را رد کند. اگر کسی مثلاً بگوید من تابع کتابی میشوم که آن کتاب عطرآگین باشد و کاغذش کاهی تیره. این گزاره، ابطالپذیر نیست چون منتقد نمیفهمد مراد از عطر و کاهی تیره چیست. پس، در سیاست، اخلاق، اجتماع و هر روش علمی، گزارهها باید علمی یعنی قابلیت رد یا ابطالپذیری داشته باشد ولو آنکه آنقدر محکم باشد که ابطالش محال باشد، اما جملات آن باید از مفاهیم علمی انباشت شده باشد. باری؛ نیاز است گفته باشم عقلانیت در روش ممکن است، اما عقلانیت در تشخیص حقایق لزوماًممکن نیست، تصرف عقل در حق مشکل است. این جاهاست «نمیدانم»ها ظهور میکند که نشان تواضع در برابر ناشناختگی است. نتیجه: گزاره باید با مفاهیم علمی پر شود، نه با صفت و توصیفات.
غَریو و لُکنت
نگارش ۱۸ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ نمیدانم رُمانِ «زندگی رؤیایی سوخانوف» اثر اولگا گروشین ترجمهی خانم مینا صفّار از زیر مطالعهی شما عبور کرد یا نه. آن جا در ص ۵۸۱ بهترین تعریف از «هنرمند» را ازو دیدم. هنرمند کسیست که «کاری کند» تا «اینهمه خاکُ خُل» را به تعبیر او «از جهانمان بتکانیم». با این تعریف، هر حضور یا غیاب (عوامل / موانع) که غَریوْ (=صوت) ملت را به لُکنت (=لالی و لرز) اندازد، بر هنرمند / اندیشمند / دانشمند است آن غَریو را به جامعه بازگردانَد. غَریو از نظر من در مجموع صوت عدالتی است که حکومت آن را به فراموشی یا تأخیر میاندازد. لنین در ۱۹۲۰ گفت اخلاقیات جدا از جامعهی بشری وجود خارجی ندارد. از نظر من اخلاقیات در اثر حکومت، لِه یا به فریب و تقلب کشانده، میشود. پس؛ نیاز داریم هنر را در خود ظهور دهیم. چون هنر، از ریشه به شاخهها آب میرسانَد.
گزارش وضعیت
نگارش ۱۹ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ رسمه به بالانظام گزارش وضعیت میفرستند. فرض به من گویند وضعیت بفرس. من چنین میفرستم: مردم -حد وسیع- ۱) در تئوریک، به شخص ولی فقیه، بیباور حتی به جنگ لفظی رسیده به این بسنده نکرده به رد خودِ نظریهی ولایت مطلقه رو آوُردند. ۲) در بینالملل، باورشان شد حکومت خود را تافتهی جدابافته (=برترگرا همهجا) دانسته، با جهان خارج ربط استهلاکی دارد که سرانجام به فرسودگی زودرَس رسیده، به تعبیر مرحوم بازرگان در کتاب "ذرّهی بیانتها" دچار اصل کهولت ترمودینامیک میشود. ۳) در اقتصاد، گپ و گفت دارند شکاف دنیاداری با آخرتپنداری توسط حلقهی روحانیت نوین رخ دهد که نه در حوزهی علمیه که انگاری در پرورشگاه کودکان تحت تعالیم عالِمنماها قرار گرفته حوزه را به قهقرا (=پسافتادگی) برده، کاری که نظامالملک با مدرسه نظامیهی بغداد کرد.
دورافکندن حکومت بد
ژوزف عون
۱. دارد این را مخابره میکند با عقبراندن ایران از صحنهی لبنان، تصمیمسازی تسهیل شد.۲. به داخل لبنان القا میکند جناح حزبالله -که مخالف شدید ژوزف بود- با این حرکت، تضعیفتر شد.۳. میخواهد بگوید لبنان به آمریکا و فرانسه اعتماد نمود و به سوی ثبات میرود.۴. تلقین میکند تسریع در انتخاب او پس از اینهمهسال وقفه، علامت این بود ایران نقش بیثباتکننده در لبنان صورت میداد.
اندر احتمالات (۱)
نگارش ۲۰ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ من احتمال میدهم برآوُردهایی که به دست سید حسن نصرالله -قوهی فائقهی مطلق جنبش- رسانیده شده بود، سه آلودگی داشت: ۱) بجنگ، در اثر آن، اسرائیل از مصر میخواهد بر حکمرانان غزه فشار آوَرد به عمق اسرائیل موشک شلیک نکنند. ۲) با زمانبندی تأخیری متوالی سخنرانی آغاز جنگ از مرز شمال، مقاومتِ تحت فرماندهی ایران را در بقا در منطقه امیدوار ساز. ۳) سوریه به کمک میآید و کارِ اسرائیل گره میافتد و حتی فروپاشی داخلی رخ میدهد. و سید حسن نصرالله بر خلاف نظر قطعی خود -که معتقد بود زور حزبالله کفایت نمیکند- به جنگ ورود و نیابت کرد و از شمال، جبههی آتش، گشود. من احتمالات ترسیم کردم که از حتمیات حتمی، ممکن است بری باشد. دامنه.
کند و کاوِ عقلانی، نه!
نگارش ۲۱ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ من از خود نه، که از کتاب "دربارهی تصوّف" اثر ویلیام چیتِک (عرفانپژوه و ابنعربیشناش آمریکایی و شاگرد مرحومان: آیت الله سید جلالالدین آشتیانی، بدیعالزمان فروزانفر، سید جعفر شهیدی و تحصیلکرده در ایران) از روی نسخهی برگردان فارسی آقای محمدرضا رجبی در ص ۶۷ش خواندم «در تصوف، ادراک خیالی مهم است، نه کَند و کاوَ عقلانی.» و حتی دو صفحهی بعدش نوشته است که «ابوبکر (خلیفهی نخست اهل سنت) گفته است: «عجز از ادراک، ادراک است.» باید کاوید که آیا مجامع علمی و مذهبی ایرانِ اکنون، به کَند و کاوِ عقلانی رو آوردهاند، یا نه همچنان باید شعر مولوی بلخی را به یادها آوَرد و زمزمه کرد: «مر مرا تقلیدشان بر باد داد / که دو صد لعنت بر آن تقلید باد»
سه خسارت سیاست خارجی
نگارش ۲۲ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ ایران به علت سه سیاست، سه خسارت به خود زد. ۱. نابودی اسرائیل ۲. آشتیناپذیری با آمریکا ۳. انتظار گشایش بلوکبندی. در مورد اسرائیل -که رژیمی بر پایهی ارادهی چند کشور سازمان ملل، و بر مبنای پس گرفتن جایی موعود، تأسیس شد- ایران نابودی آن را گردن شرعی خود گذاشت حال آنکه این نابودی کار دشوار و به اعتبار «شناسایی» این دولت توسط سازمان ملل، کار «نشد»ی هست. اینکه اسرائیل مولود دسیسه است، دالّ برین نیست ایران به نابودی آن پیمان بسپُرَد و هزینهی سرسامآوری را دوش خود گذارَد. در مورد آمریکا حاکمیت دندهی سنگین را سبک نمیکند زیرا شرم دارد از اعلان تغییر راهبرد. و در مورد بلوکبندی نیز بزرگنمایی شانگهای، بریکس و تز مشروع "مقاومت" مثالیست گویا که ایران فکر میکند این یک بلوک است در برابر غرب.
اندر احتمالات (۲)
نگارش ۲۲ ، ۱۰ ، ۱۴۰۴ آقای حجت الاسلام حسین طائب شب چهارشنبه قم بود حرفی گفت که به نظر من این احتمال در آن وجود دارد که نظام برای ترمیم بافت جراحت سخت خود که از سوریه و لبنان خورد، قادر به صدور اقدام و رفتار نیست بلکه موقعیت تضعیفشدهی خود را باز یابد. اولاً طوری سخن گفت که برداشت من این است شلیک ۳ به اسرائیل هیچ عایدی ندارد. ثانیاً اینطور طرح کرد میدان نباید تابع افکار عمومی شود. در واقع دارد میگوید نباید گذاشت طرز مواضع افکار عمومی در بستر سیاسی ایران حامی پیدا کند. فعلاً افکار عمومی استیضاح شکست نظام ایران در سوریه را در سر میپروراند. طائب این را زیان حکومت میداند. دامنه.
هُلِ اول
نگارش ۲۳ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ کتاب اثر صادق الحسینی است. شانزدهمین چاپ. زیر دست مطالعهام. کمتر از چهارصد صفحه است. او در تهران اقتصاد خواند و در آمریکا، سیاستگذاری. برج او در بزرگراه کردستان مشهور است. وی این کتاب را نه برای خواندن، بل برای عملکردن میداند؛ چون برای رمز و رشد ثروت نوشت. وی اجارهبهاء را نه ناشی از رشد قیمت مسکن، بلکه از تورم میداند. معتقد است در ایران همیشه باید وام داشت. نقدینگی را از دو کانال میداند: کسری بودجه و ناترازی نظام بانک. در دیدِ او پساندازکردن را باید همیشه جلو انداخت. وی پشتکار را بالاتر از هر چیزی میداند. کتاب فرمول میدهد. من فقط برای علمِ به آن خواندم که بدانم دانش این مسئله در چیست.
پرسش ۱
به نظر شما در جهانی که در آن زندگی میورزیم، دانش، دانشمند پدید آوَرد یا دانشمند، دانش؟ به عبارتی دانش، کشف است؟ یا پدیده؟ سادهتر، دانش وجود داشت، دانشمند آن را پیدا کرد؟ یا نه، دانشمند آن را پدیدار کرد؟ تقریباً ازین دست، که شما هم میتوانید این پرسش را دنباله ببخشید که اصل پرسش، پیش از پاسخ، خوب پزانده شود. این پرسش در هِدر «دیدار با دانش» منجوق میشود. پاسخ به آن از خیارات و اختیارات هر فرد است.
۲۳ دی ۱۴۰۳
مدیر دیدار با دانش
دامنه ابراهیم طالبی دارابی
تضاد دو جنس مرد و زن
نگارش ۲۴ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ اسفند ۹۸ بود فیلم جوکر ساخت کرهی پایینی را از فلش بر روی تلویزیون دیده بودم. دیالوگی دارد تقریباً نیش به زن است: «بیشتر زنها به همسرشان مانند یک ماشین نگاه میکنند؛ سواری بدند.» من برین نظرم در بادی امر میان مرد و زن مقارنه برقرار است؛ مانند جرمهای آسمانی که با هم به مقارنه میرسند. اما در واقعیت امر وقتی این دو جنس رو مسائل مثل کشور، دین، طبیعت، خوردن، پوشیدن، لذت، کتاب، پول، زیبایی، روابط اجتماعی، شغل، مقایسه، بازار و... به بحث مینشینند، میبینند تفاوت، حد یَقِف است. اگر این اختلاف تلنبار شود تضاد ریشه میدوانَد، اگر نردبان شود، میشود از آن پله پله بالا رفت درک متقابل آفرید بر مشکل فائق آمد. میان این دو تضاد برقرار است که نباید به تبعیض بینجامد. تبعیض که شد، میشود شورش علیهی هم. این تضاد زمانیست یک زن و یک مرد به زناشویی رسند؛ در عربی ازدواج به معنی زوج زوجه.
پاسخ به پرسش ۱
دانش در لغت حاصل مصدر است، دان + ش = دانش. پس، دانش یعنی دانایی از چیزی، داناییورزی در چیزی. پاسخم از پشتوانهی پژوهشیام برخوردار نیست، فقط تشخیص عقلی خودم را میگویم. از نظر من دانشمند از چیزی دانایی پیدا میکند که پیشتر در دل هستی آفریده شد و او باید با علم و صُنعاش به آن دست یازد. مانند جاذبه، مانند نور. مانند اثر باد بر بارورکردن ابر. اما چون دانشمند با احاطه بر آن علم. شرح و نظریه از آن تولید میکند واضع ظاهر آن دانش محسوب میشود. آفریدگار در صُنع خود دانش هر اشیائی را نهان داشت. و دانشمند بالاترین خدمت را میکند که دانش را ورز میدهد. دانش به دانشمندان وابسته است که از نهان خارج شوند. این است که انسان در کوشش برای کسب دانش تشنه نشان میدهد.
بطلان عقاید خُرافی
نگارش ۲۵ ، ۱۰ ، ۱۴۰۳ با آن که در ایران از علامه طباطبایی متفکر عقلی تجلیل ظاهری میشود اما حکومت و حوزه از بازکردن و پذیرفتن افکار ایشان پرهیز میورزد. مثلاً آن عالم حوزه بطلان عقاید خُرافی را یک اصل الهی میداند که توسط قرآن اعلام شده است، اما میبینیم این مملکت را پر کردهاند از موهومات و خُرافات. مداح، منبری، سخنور، استاندار، امامجمعه و حتی معلم به جای علم، به افکار پوچ روی آوردند و مردم را سرگرم سستترین حرفها، روایات، شرح احوال علما و حتی دستورالعملهای زندگی کردند. روزگاری زندهیاد دکتر علی شریعتی دست به احیای مفاهیمی در اسلام زد که روح آن مفهومها توسط مذهبیون مرده یا منحرف شده بود. مانند ظهور، شفاعت، تقیه و بقیه. امروز یک معضل جریان مهدویت است که جمکران را سکوی حرفهای بیپایه کردهاند.
سلام
مجموعه مباحث در گرفته در دیدار با دانش منعکس میشود.