دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۸۷ مطلب با موضوع «قم» ثبت شده است

۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ ، ۱۸:۴۹

در مورد مؤسسه‌ی آیت الله مصباح

گزارش یک نشست. امروز ۱۳ ، ۲ ، ۱۴۰۴ رفته بوم جایی گفت‌وگو. سپس نشست با حجت الاسلام آق شیخ جوادآقا مهاجری. در فقدان همسرش تفقد هم شد. او متصدی کارگروه‌ها و دوره‌ی کارورزی است. کجا؟ همین مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی متعلق به آقای مرحوم آیت الله مصباح.

 
 
...
 
         
 
...
 
 
دانش‌پژوه و شاغل دارد در حدود هر بار، ۱۰۰۰ نفر. ۱۰۰ عضو هیئت علمی دارد. خیلی بالاست این عدد. هر بار هدف‌گزاری‌های ۵ ساله تعریف می‌شود. روحانیان حجت‌الاسلام‌ها: محمود رجبی، غلامرضا فیاض، مجتبی مصباح، علی مصباح، محمدی عراقی پس از فوت آیت الله مصباح، اعضای هیأت امنای آنند. سه نفر آخر به ترتیب: دو فرزند و یک داماد آقای مصباح هستند. آقاخامنه‌ای این ترکیب را چید. شعبه‌ی مَجازی نیز این مؤسسه دارد که شرطش لزوماً طلبه‌بودن نیست. دانش‌پژوهان آن پس از فراغت به روایت جناب مهاجری لزوما" در مؤسسه به کار گرفته نمی‌شوند. در طرح ولایت دوره‌هایی برگزار می‌شود که سپاهی‌ها، معلم‌ها و گروه مردمی شرکت می‌کنند. بنا بر نقل ایشان این مؤسسه به احزاب وصل نیست. در مسائل روز سیاست دخالت نمی‌کند. اسلامی‌سازی علوم انسانی را دنبال می‌کند. ناقدین خود را دعوت می‌کند در جلسات. کنفرانس سیاسی منعقد نمی‌کند. برونداد آن را آقاخامنه‌ای زیر نظر دارد. انتشارات مستقل دارد. کتاب‌هایی از آن را «سمت» چاپ می‌کند. مجلات با گرید علمی دارد.
 
جناب شیخ جوادآقا مهاجری یک جلد کتاب هم به من هدیه کرد، با اسم «حکیمانه‌ترین حکومت» به قلم آیت الله مصباح که گفتم نقّادانه به مطالعه‌اش می‌پردازم. بگذرم. آن ساعت دیواری هم، دَخاتِه هَسّه. زمان درین مؤسسه انگاری ایستاد! کشکولی
 
از اوج صفای رفتار و سیمای کردار و محبت بی‌شمار آق شیخ جواد، ممنونم که گرم گرفت و اخلاق قشنگی بروز داد. همواره ازو این خصلت را دیدم. او فرزند حجت الاسلام مرحوم حاج شیخ هادی مهاجری و داماد آیت الله مرحوم آقا دارابکلایی است که همسرش اخیراً درگذشت. دامنه
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

(۸ ، ۹ ، ۱۴۰۳)

مسجد باب‌الجنه در چهارمردان سرِ کوچه ۴۴ عکاس: دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۱ مهر ۱۴۰۳ ، ۲۲:۵۲

مسجد قدس قم

مسجد قدس قم

پاتوق نماز شام و خُفتنِ من

۱ ، ۷ ، ۱۴۰۳ : نوشته‌ی ابراهیم طالبی دامنه دارابی

این سه عکس را همین الآن وقتی جماعت بودم انداختم. چند حُسن دارد این مسجد، برمی‌شمُرم:

۱. حجت الاسلام موحدی امام جماعت آن است، اهل شبستر. پرهیزگار. بدون ورود به جناح سیاسی. نماز را هم با رعایت حال اَضعَفِ نمازگزار می‌خوانَد. بین دو نماز هم، مردم را برای صحبت گروگان نمی‌گیرد.

 

مرحوم حاج

«سید ابوالفضل تولیت»

 

         

 

۱ مهر ۱۴۰۳

مسجد قدس قم

 

 

۲. مسجدی تمیز و با سقف بلند است و دایره‌مانند، که اکسیژن در آن بسیار تازه جریان دارد. آدم خفه نمی‌شود. و با کمال خوشحالی، همواره تمام محیط دو طرف مسجد (=بانوان و آقایان) فشرده و پر است.

 

۳. اما یک ویژگی دیگری هم دارد؛ مؤسسش مرحوم حاج «سید ابوالفضل تولیت» رحمت الله علیه بود که قبرش هم در ضلع عقب قبله قرار دارد. تولیت را اهل سیاست و تاریخ انقلاب اسلامی می‌شناسند؛ فرد ذی‌نفوذ قم که حتی شاه هم وساطتش را می‌پذیرفت. آن مرحوم، سرمایه‌دار مؤمن و نیکوکار بود و جاهای زیادی را در قم وقف مردم کرد که میلیاردها دلار ارزش دارد؛ مثل بیمارستان علی بن ابی طالب سپاه قم در سالاریه. وی از دوستان مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی بود. از درگاه قبرش هم، عکس انداختم.

 

۴. نمای بیرون مسجد هم دلچسب است، معماری زیبایی دارد، طبقه‌ی دومش زائرسرا هم هست که درش به روی مردم کشور باز است. در زمان اعتکاف، جزوِ مطلوب‌ترین مسجد معتکفین است.

 

۵. بسیج این مسجد، چه سمت زنان و چه سمت مردان، خیلی‌فعال است و تندروی درین مسجد وجود ندارد؛ خیلی به‌ندرت.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۳ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۷:۱۷

قدری از قم

قدری از قم
...
 
 
....
 
 
این نقشه‌ی شهر قم است. اگر عماد مغنیه را پیدا کنید پای کوه‌ها، من آنجام، جنب دانشگاه شیخ مفید. حالا از آنجا با بالای نقشه‌ی شهر قم نگاه اندازید. خود را اگر در داراب‌کلا هستند حالا روی خود سمت دریا قرار دهید. اینک بزرگراه خلیج فارس به کاشان می‌رود، اون زیرتر پردیسان است یک شهر بزرگ با نوسازی و برج. جمع قم و روستای جمکران و پردیسان روی‌هم رفته شهر قم را شکل می‌دهد که شبیه ذره‌بین با دسته‌اش شده است. اگر بلوار امام صادق ع در پردسیان را ۶۵ کیلومتر به سمت راست نقشه برانید کهک است و فُردو و کوه. حالا همان‌طور که رو به دریایید، اگر پارک‌سوار فدک در بالای نقشه را به سمت بالا برانید به تهران و وسط راه پشت دریاچه‌ی حوض سلطان به سایت هسته‌ای فردو می‌رسید. دراعماق زمین در لای کوه تعبیه شد. حالا چرا قم گرم‌تر از همیشه شد؟! لابد حدس زدید. یک علت از گرمی قم این است که تا کنون مراجع بزرگ حرف‌شان در شهرداری اثرگذار بود که می‌گفتند قم را از حالت باغ‌ویلا و خانه‌ی کم‌ارتفاع بیرون نبردید، بُرج و ساختمان‌های عمود نسازید، گوش می‌سپُردند. اما حالا بزرگ قم کیست؟! حجت الاسلام سید محمد سعیدی فرزند شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی که حرف این امام‌جمعه و حرمدار حضرت معصومه سلام الله علیها تا دمِ حرم هم نفوذ ندارد چه رسد به شهرداری و کشورداری! برج‌های چندین طبقه‌ی پرارتفاع مانع وزش باد و‌گردش جریان باد در شهر است. هر شهری برج شد، نابود شد؛ چه مشهد مقدس، چه لنگرود، چه قمُ و شاهرود. صدها هکتار باغ انار قم را نابود کردند و در آن ساختُ ساز ایجاد نمودند، اول و بیش از همه مؤسسه‌های وابسته و مرتبط با آیت الله مهدوی کنی که زمین‌های سالاریه را زیر ساختمان‌ها بردند و همان وقت به بعد (دو دهه قبل تا الآن) قم همچنان در حال نابودکردن باغات انار است. اگر واقعاً کمیته‌ی حقیقت‌یاب را بیفتد، پرونده‌ی خیلی از مؤسسات به اسم مذهب و حوزه و فروشگاه و نمایشگاه و... رو می‌شود. آیا آن روز می‌رسد؟! دامنه دارابی
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۰ شهریور ۱۴۰۳ ، ۱۷:۵۷

صبح تا ظهر بر من چه گذشت؟!

امروز  ۱۰ . ۶ . ۱۴۰۳ پا که بیرون گذاشتم، دیدم هوا نسیم می‌وزد. آناً بردن ماشین به بیرون را حذف کردم. پیاده رفتم. مدتی بود ازین بادهای خُنُک به سر و صورتم نوزیده بود. دیم کردم پیاده رفتم.

 
پیش‌پرده: به بامشی‌یی رسیدم که در کمال شگفتی داشت علف پارک (=بوستان) را می‌چَرید. عکسی انداختم که مردمک عمودش دارد ابراهیم طالبی را می‌نگرد! لابد بامشی هم می‌داند مدرسه فکرت از آن مدرسه‌های صوری و سورُ ساتی نیست! گمان کنم گوشت چون گران است و استخوان سرِ کوچه‌ها نیست، رو به گیاه‌خواری آوُرده عین برخی آدما.
 
پرده: جلوتر چون معمولاً حین راه‌رفتن «هَوْن»!! می‌رومُ گردنُ چشمم رو به زمین است، کارت سپه گمشده‌ای را دیدم. اخلاق به من حکم کرد ورِش دارم. دیدم کف کارت مال سید محمد مهدی خردمندی حک است، کفِ دست عکسی از آن انداختم «سی. وی. وی دو» آن را آبی کردم البته. صاحب کارت سیدی خردمند است اما کارتش را زمین می‌اندازد! دیگر مجبور شدم خودم را به شعبه‌ی سپه برسانم تحویلش دهم تا مسترد شود. راستی! کارت که رمز داشت، ولی آیا همین من، قطعه‌ای طلا بود به جای آن کارت، بانکش می‌بُردم. من می‌گویم: «...» ! اللهُ علمٌ. قدیم محلمون زادگاه داراب‌کلا این مثَل، ضرب بود که: «پیدا هاکارده مال، پیَرِ مال» یعنی: مال پیداشده، مال پدری است.
 
پس‌پرده: از روزنامه‌ی «ایمان» چاپ قم که گذشتم، افق هم یادم آمد که از آن موضوع مهمی گویم. در قم هیچ شعبه‌ی فروشگاه زنجیره‌ای «افق کوروش» حق ندارد تابلو را به نام «کوروش» مزیّن کند؛ نه شهرداری که یک جای دیگه مانع و مخالف است! هر کس خواست بداند، پولِ ویزیت واریز کند تا عندالواریز! عیان کنم! رایگان، قدیم می‌گفتند، نِنٰا بَوٰا وِسّه، تَندیرنونُ اِشکِنهُ آشْ نپَجنِه!! ویزیت(=فارسی آن می‌شود: دیدار، عربی آن هست: معاینه از عین یعنی چشم دیدن) تمام. پسون پرده هم دارد که چون از دو کف دست گذشت، بس است. دامنه دارابی.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ ، ۱۱:۰۶

فرهنگ فراموش‌شده دوچرخه در قم

به قلم دامنه ۲۰ .  ۲ . ۱۴۰۳ : و عصری رفتم یک دفتری که پنج دقیقه زود رسیدم. همین مرا به این دوچرخه مواجه کرد. گفتم چه فرهنگی داری که درین عصرِ پُز دادن‌ها که راکب مغرور است ماشین فلان مقدار قیمت را می‌راند، مَرکَبت همان دوچرخه است. کمی گپ زدیم تا دفتر به روی ما باز شود. گفتم مُجازم از دوچرخه‌ات عکس بندازم. گفت: بفرما. پرسید چه کاره‌اید؟ گفتم وبلاگ‌نویس. شروع کرد به شرحی بر دوچرخه که خیلی خواندن دارد. من که آمدم خانه فوری هر چه ذهن‌سُپاری کردم بر نوشته آوُردم. این چُنین:

 

 

دوچرخه‌اش پلاک شهربانی قدیم دارد. ساخت انگلیس، مارک غزال.. مال پدرش بود از سال ۱۳۴۸ که ده سال پیش بر اثر دیابت نابینا شدُ درگذشت. همه‌ی امورش را با آن می‌رسد. با آن به جمکران هم می‌رود. برخی موتوری‌ها و تاکسی‌ها در خیایان بر آو طعنه بار می‌کنند حتی تهدید که بزن کنار ما رد شیم!!! گفت خرجش تنها باد است که آن هم با صلوات است. نه هوا را آلوده می‌کند. نه سوخت مصرف می‌کند. نه شکمش در اثر ماشین‌سواری عادت‌واره پیچ می‌خورَد. گلِه داشت از رفتارهای برخی‌ها که زمانی شوفاژ را نمی‌دانستند چیست ولی حالا زعفرانیه قصر خریدند و قدرت گرفتند. گفتم من پیش یک خطاط شاعر می‌رفتم برخی شب‌ها او می‌سُرود:

 

من از روئیدن خار بر سر دیوار دانستم

که ناکس کس نمی‌گردد از این بالا نشینی‌ها

 

من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم

که کَس، ناکس نمی‌گردد از این اُفتان و خیزان‌ها

 

خیلی خوشش آمدُ گفت: شاعری؟ گفتم نه ناقِلم! به قول برخی‌ها ناقلا و خلِه بِلا! هیچی! خواستم فرهنگ فراموش‌شده‌ی استفاده از دوچرخه برای امور کاری و اداری را یادآوری کنم که در میان ما رَخت بر بست. امید است باز دلش بیادُ برگردد سمت ماها.  قم. دامنه‌ی دو.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ ، ۲۰:۳۷

دو پاتوقم در قم

به قلم دامنه: ۱۹ . ۲ . ۱۴۰۳ ، دو پاتوق (=لنگر، میعادگاه) من در قم، یکی مسجد فاطمه زهرا س بلوار شهید سردار کریمی‌ی زین‌الدین است و دومی مسجد قدس شهرک امام خمینی رحمت الله‌ی بنیاد. هم برای نمازهایم، هم برای شرکت در مراسم و مناسبت‌های دلخواه‌ام. بگذرم. اما این جا قصدم شرح پاتوقم نیست. خواستم گفته باشم به آن دو بلندگوی بالای مسجد در عکس از تابلوی پایگاه مقاومت اُم ابیها -سلام الله علیها- نگه بیندازید.

 

 

همین لحظات پیش زیر هوایی آبی رفتم لَبنیاتی آن سمت تا ماستِ ماسال بخرم و شیر محلی روستایی، این عکس را انداختم. وقتی بلندگو، دهنه‌اش به سمت بالای آسمان است این یعنی هیئت اُمنای مسجد آن، آدم‌هایی هستند که حق و حقوق همسایگان مسجد را از گزند صدای گوشخراش -حتی دلخراش- رعایت می‌کنند. این؛ یعنی ای همسایه‌های مسجد! در امان هستید، حتی گلبانگ اذان هم سمت پنجره‌های خانه‌های شما نیست. اینک گویم: ای مسجدهای ایران! ازین کار ستوده‌ی مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیهای قم، درسِ احترام‌گذاشتن به مردم اطراف مسجد گیرید. بگذرم. اسلام از آزار صوتی به مردم، اَخم کرده است، پس اَخم و نهی دین را، آئین خود کنید، زور نگویید. بلندگوها را روی مؤذّنه‌ها سمت آسمان تنظیم سازید و صداهای تربیون را هم، روی میزان آرام و کم، موزون کنید. این گون باشید هم رضایت مردم را دارید، هم اَخم اسلام را نمی‌خرید.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ ، ۲۰:۲۹

درمانگاه «قرآن و عترت» قم

 

به قلم دامنه: ۱۸ . ۲ . ۱۴۰۳ ، درمانگاه شبانه‌روزی «قرآن و عترت» قم از مرکز مهم مورد رجوع مردم قم است. این ساختمان وقف است. طبق وقفنامه تولیت آن با مراجع تقلید است. چون وقف امام زمان عج شده است. ساختمان این درمانگاه قبلاً متعلق به مرحوم امام خمینی بود. ولی سال ۱۳۴۳ از سوی یک روحانی بروجردی به نام آیت الله عبدالله مجد فقیهی خریداری و به یک درمانگاه تبدیل شد. اکنون آقای حمید فقیهی، فرزند این روحانی، مدیر عامل این درمانگاه است. حمیدرضا مجد فقیهی، مدیرعامل کنونی درمانگاه در مصاحبه‌ای که  سال ۱۳۹۷ داشته توضیح داده که بعد از مرحوم آیت‌الله بهجت، تولیت آن برعهده‌ی مرحوم آیت‌الله صافی گلپایگانی گذاشته شده بود. به نقل از حجت الاسلام محسن اکبری، روابط عمومی دفتر مرحوم آیت الله گلپایگانی، بعد از فوت آقای صافی، تولیت هم ازو خارج شد. از آن وقت به بعد هنوز تولیت جدید درمانگاه قرآن و عترت معرفی نشد. بلکه به صورت هیئت امنایی اداره می‌شود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

       

   

 

 به قلم دامنه:به قلم دامنه: آخرین ساعات روز آخرین خودم را پای کوه خضر نبی، زیر باران پیش شهدای گمنام در ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ پایان دادم. ادراکشان کردم اما آیا آرمان‌شان را هم می‌توانم به سر کنم، دست خداستُ من هرگز نمی‌دانم. اشتباه است لفظ "گمنام"، آنان به‌حق ناموَران‌اند؛ در پشت نامِ مقدس قاسم سلیمانی؛ همان مرد بلنداندیش و شهید بلندآوازه‌ی انقلاب اسلامی ایران. در دل -که زیر آهنگِ عرفانیِ آقاعرفان طهماسبی با نام "من غمم، آه تویی" به کوه راندم- زمزمه نمودم ذکرِ لبی را که می‌دانم شماها شریفان صحن هم، آداب به خرج می‌دهید آخرین ساعات سال، نزد شهیدان نزدیکِ سکونتگاه خود می‌روید تا سال را با زیارت آن وصیت‌کنندگان ملت ایران، پایان دهید. حال من با دیدن قبور "فرزندان حضرت روح الله" -سلام الله علیهم- درین یادمان بالا و والا، آناً عوض و محزون و انباشت از سخن شد. خدایا ما را اَنیس و اَلیف شهیدان کن و با دادن عمری سعادتمند و ظفرمند، همپیوند با آنان، در "صراط مستقیم" شهید کن. ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۱ اسفند ۱۴۰۲ ، ۱۳:۴۲

یک تریلی سیب‌زمینی!! جبهه

به قلم دامنه: باران امروز (۲۱ اسفند ۱۴۰۲) قم را، من را و ماشینم را شُستِ شُست. گوشه‌ی خیابان شهید قدوسی در بزرگراه عماریاسر با خیال راحت پارک کردم، وارد بنیاد بین‌المللی اِسراء شدم؛ جایی که حجت‌الاسلام سید کمال‌الدین عمادی رئیس پژوهشگاه معارج آن است با سه پژوهشکده‌اش شامل فقه، تفسیر و عقل و عرفان. استاد عمادی مرا با مجموعه‌ی عظیم این بنیاد و آثار آن آشنا کرد که موجب لذتم شد، خصوصاً دیدن مخزن کتاب و کتابخانه‌ی غنی و تخصصی آن.

 

...

   

...

   

...

...

    

 

یاد روزهایی را هم کردیم که آقاعمادی در جبهه پر از خاطره بود؛ خصوص آن روز یک تریلی سیب‌زمینی! از گرگان رسیده بود و او هر چه تمنا کرد رزمنده‌ای حاضر نشد آن‌همه کیسه را از تریلر خالی کند. عبا را دوش کشید رفت آسایشگاه مقر شهید رجایی که ۲۰۰ بسیجی استراحت می‌کردند. مگر زیر بار می‌آمدند! گفتند مگر بسیجی شدم سیب‌زمینی کول بگیریم! (این را جمله من آب بستم) گفت من فقط آمد اصحاب صبح را صدا بزنم! سی نفر و اندی بودند. که چون سرِ صبح و سحر برای نماز شب و صبح به مسجد می‌آمدند، اصحاب صبح نامیده شدند؛ چه بامسمّا. دید این اصحاب هم زیر کیسه‌ی سیب‌زمینی نمی‌روند؛ ردا و عمامه کنار نهاد شروع کرد به خالی‌کردن سیب‌زمینی از روی تریلی. آن سی تا شرم کردند و آمدند مثل بلدوزر کول کردند بردند انبار. بسیجی بخواهد بکند کوه را از فرهاد بهتر می‌کَند چون «شیرین»ش شیرین‌تر!! است. بس است، عکس هم پیوند زدم بلکه شاید گزارشم گیرایی گیرد! آقاعمادی گره‌ی خود و گره‌ی رزمندگان را با هم، آن سال وا کرد: «وَاحلُل عُقدَةً مِن لِسانی» خواست تا «یَفقَهُوا قَولی» کند، و چه قدر هم کرد؛ سخن و کردارش را نیکو فهمیده بودند بسیجیان.

 

نظر حجت‌الاسلام سید کمال عمادی: سلام و درود بر برادر ارزشمندم جناب دامنه که با حضور خود در پژوهشگاه موجب عزت ما شد اگرچه به دلیل حضور مهمان در اتاق نتوانستم از جناب دامنه پذیرایی شایسته کنم روز خوبی بود همراه با باران رحمت. البته دلیل رزمندگان بسیجی در عدم همکاری اختلاف آنان با فرمانده پایگاه بود کمی مغرور بود خلق و خوی بسیجی نداشت به دلیل سهل انگاری ایشان در تعمیر به موقع حمام صحرایی سبب برق گرفتگی یک رزمنده شد لذا بسیجیان از ایشان ناراحت بودند اما چه باید می کردند هدایای مردم شریف گرگان در صورت تاخیر در تخلیه فاسد میشد.  یاد شهیدان فکوری و پدر بزرگوارشان در پایگاه شهید برای بسیجیان همانند شمعی سوزان در تاریکی شب بود.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۲ بهمن ۱۴۰۲ ، ۱۵:۲۸

روایت ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ قم

به قلم دامنه: دو پا در یک بشقاب جا.

روایت شکلی

نیم قُرص شهرنون! (=لواش) با یک قاشق دِشوئو (=شیره)  و یک چکّه گردو خوردم با یک اسکان‌زیر چای، راه افتادم. امسال تینار (=تنها) چون خانم داراب‌کلا هستند. به ضربْ زورْ پارک گیر آوردم. کجا؟ لابد حدس می‌زنید خیابان شهید محمد منتظری نرسیده به قرآن و عترت. نه؛ نه بانو، نه آقا. آن سوی مصلی جا پیدا شد. از همان میدان جانبازان، ساعت ۹ُ  ۲۹ُ ۳۹ ثانیه، به تظاهرات ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ قم ملحق شدم. آنچنان انبوه، که ناچاری زیارت را گذاشتم پس از تظاهرات. مردمی این‌همه اهل تشخیص، هیچ کجای عالم پیدا نمی‌شود. کهنسال، جوان، میانسال از زن و مرد و خُردسال، سراسر مسیر را با بالاترین روحیه کیپ تا کیپ هم، پیمودند که راه‌رفتن را بشدت سخت و پرمصیبت ساخته بود. من خودم بارها آنقدر لای جمعیت گیر کرده بودم که گویی عین گوزن و پازن در صخره‌ی سنگ، با دو پا در یک بشقاب جا، قرار گرفته بودم؛ یعنی تنگِ تنگ بر اثر سیل مردم هم‌آوا و همآهنگ.

 

روایت ماهوی:

از نظر ماهُوی (= ریشه‌ای، ذاتی) این حضور یک پیام و پیمان است که در سنت پیامبر اکرم ص از بیعت رضوان سرچشمه گرفت. پیام این بود انقلاب عظیم‌تر از آن است که چند هرزه و غربزده بخواهند با دریده‌بازی و تقلیدبازی، پای فرهنگ برهنگی غربی و فکر غلط استثماری اروپایی و آمریکایی را پای این نظام باز کنند. آنها باور کنند که در اقلیت محض‌اند حتی کمتر از اقلیت، باید گفت انگشت‌شمارند. البته حق حیات دارند درین آب ‌‌‌و خاک، اما دیگر بدانند حد خود را خیلی خیلی کم ببینند. من در دو تظاهرات ۱۰۰ در ۱۰۰ خودم را می‌رسانم؛ ۱۳ آبان و ۲۲ بهمن. این دو تظاهرات (= پشتیبانی + بروز و ظهور) محصول دو تفکر است: اولی برای حرکت ضد امپریالیستی و دومی برای باقی‌گذاردن انقلاب اسلامی.

 

     

حرم حضرت معصومه

عکاس: یک زائر رهگذر

باب سلام حرم حضرت معصومه

 

        

 

گلبارانِ تظاهرات ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ قم

توسط  بالگرد فراجا. عکاس : دامنه

 

 

خیابان شهدا (صفائیه)

تظاهرات ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ قم

 

روایت اخلاقی:

قم وقتی بیرون می‌روی باید وضو بسازی، چرا؟ چون هر آن ممکن است تشرُّف به حرم حضرت معصومه که معروف است به حرم اهل بیت علیهم السلام، نصیبت شود. و این خاصیت شهر قم و مشهد مقدس است. پس از تظاهرات، به زیارت رفتم و دلم مشحون (= انباشته و پُر و لبریز) شد از آرامش و حس معنوی فضای درونی حرم. خُلّص و خلاصه‌ی اخلاص‌گرایان را یاد آوردم و به جای‌شان نائب شدم؛ اگر لایقش بوده باشم. گمان نکنم. بگذرم. عکس هم گذاشتم.

 

روایت ذوقی:

۱۹ ساله باشی چه، یا ۹۹ ساله باشی ده‌ها سال بزرگتر از بچه، باز وقتی هلی‌کوپتر بیاید بالاسرت، کودکی می‌کنی؛ منم کودکی‌کردنم فراوان است. درست سر ساعت ۱۱ُ ۳ ثانیه آمد و شروع کرد از هوا ما را از آن سر پل مصلی تا آن سوی پل حجتیه و آهنچی و از آن جا تا منتهای خیابان اراک و میدان آستانه، گلباران کرد و با شوق و شعف غرش کرد. صدایش مرا یاد جبهه انداخته بود و ذکر رزمندگان و شهیدان. عکس انداختم فوراً. اینک که آمدم خانه، اشتهایم از دیدن این‌همه ملتی روشن و حاضر در صحنه، باز شد و شاید نه یک بشقاب، که مثل مازندرانی‌ها یک دیس پلا را حریفم! بگذرم. فقط امید است ملت «حاضر» در میدان را «ناظر» بر حکومتگران هم بخواهند و بدانند. والسلام. ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷ بهمن ۱۴۰۲ ، ۰۷:۰۱

حرم، شیخان، مسجد اعظم قم

حرم، شیخان، مسجد اعظم قم

به قلم دامنه: نمی‌شود قم بیایی... : شیخان را که بلدید؟ بله درست حدس زدید؛ دورِ حرم، سمت میدان آستانه. خُب! نمی‌شود قم بیایی ولی دو قبر از این قبرستانِ شیخان را زیارت نکنی. حیف است. من معمولاً سرِ این دو قبر عرض ادب دارم. یکی قبر عارف کامل میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و دیگری عابد زاهد میرزا علی‌آقا شیرازی. اولی که تقریباً جمیع مراجع و مجتهدین و مؤمنین اهل سِرّ و دل بدان معرفت و محبت دارند؛ همان صاحب کتاب شریف «مراقبات» که کتابی برای یک بار خواندن و کنارگذاشتن نیست؛ دائم باید رجوع کنید. چون آداب عبادی خصوصاً عرفانی و دینانی دوازده ماه قمری را تفصیل و تفسیر داده و ظرافت‌های باریکی در آن موج می‌زند.

 

 

حرم حضرت معصومه س

بهمن ۱۴۰۲ عکاس: دامنه

 

 

ایوان صحن امام هادی ع

حرم حضرت معصومه س

 

 

مسجد اعظم قم

 

    

 

قبرهای

میرزا علی آقا شیرازی

میرزا جواد ملکی تبریزی

 

 

شیخان قم

 

 

قم . میدان آستانه . عکس از دامنه

 

دومی شاید گمنام مانده باشد؛ میرزا علی‌آقا شیرازی؛ همان عالمی که استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری می‌گوید او مرا با نهج‌البلاغه آشنا و اَنیس ساخته بود. بگذرم. فقط بگویم شیخان دو در دارد: از سمت آستانه و از سمت چهارمردان. از هر در که وارد شوید ضلعِ سمت حرم، قبر این دو عالم ربانی است که کرامات آنان زبانزد است. ملکی تبریزی تقریباً وسط این ضلع واقع است و میرزا علی‌آقا شیرازی در گوشه‌ی سمت چهارمردان.  همین اخیراً که رفتم حرم، شیخان هم مشرف شدم. عکسی انداختم که موقعیت شیخان و خودِ دو قبر در آن مشخص است. من فکر کنم رفتن سرِ قبر این دو آیت‌الله‌ی پارسا برکت دارد؛ خود آدم پس از دیدار قبرشان، لمس می‌کند معنویتی را که کسب کرده است. آری؛ نمی‌شود قم بیایی ولی شیخان نروی. دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

از جنداب قم تا امامزاده یحیٰیِ ساری!!! شرحی برین سه عکس که از روی مستند "راهِ آبادی"  روستای جنداب سلفچگان شبکه‌ی نور قم انداختم. دارند زعفران برداشت می‌کنند. از قم که ۴۰ کیلومتر به سمت اراک برانیم، سمت راست نرسیده به سلفچگان، ۴ تا دیگه رانده شود، جنداب می‌رسیم. دلِ کویرِ شور را زن و مرد این روستا زعفران کاشتند و ۲۵ سال است ازین محصول -که پیازِ بوته‌اش را از مشهد مقدس آوردند- برداشت می‌کنند. زعفران هم، مورد نیاز شدید مردم ایران است زیرا دست‌کم به چند غذا خصوصاً مهماندهی‌ها حتماً زعفران می‌زنند.

 

 
...
 
 
...
 
 

خواستم گفته باشم گاه در خودِ محل ما داراب‌کلا -که زمینش از بس مرغوب است- شب هسته‌ای زمین افتد صبح نوج می‌زند، ولی سبزی آشی، پلویی، خورشتی و خوردن را حتی می‌روند از شهر توی بازارروز ساری می‌خرند! ای وای! ای حوار! لابد می‌خواهند امامزاده یحیی را هر بار زیارت کنند! و از کوچه‌های تنگ آن خود را به بازارروز برسانند. از قم بیآموزیم؛ فقط فقه را نه. صِرفاً سوهان کَره‌ای را هم، نه. کویر را زمینِ زعفران نمودن و کنارِ کوه را به باغِ بادام تبدیل‌کردن، هم. بگذرم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۳ آذر ۱۴۰۲ ، ۰۸:۲۸

رُمان خواهران باربارن

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. رُمان «خواهران باربارن» اریک امانوئل اشمیت برگردان عاطفه حبیبی را خواندم برداشتم را می‌نویسم. لی لی باربارن زن مُسنی بود. زیبایی‌اش به کوچه‌های دلفریب روستای سَن سُرلَن می‌آمد؛ با لبخندی روی لب البَت. بینی خوش‌تراش داشت، خوش‌نیت نیز بود، همیشه هم به فکر کمک به مردم. پابند الکترونیکی داشت. می‌دانید چرا؟ مورد حسادت‌ها و اشتباه محاسباتی‌ها واقع شده بود. همین، وی را به دادگاه کشاند. موربیمه دِ ژونکی -صاحب کارگاه کفشدوزی- ازو به دادگاه شکایت بُرد. متهم شد خواهرش -قلوی خود را- به چاه انداخت.

 

 

وکیلی گرفت غرق در فن سخنوری. از استعاره استفاده می‌کرد، مبالغه‌ها را به مَجاز متصل. ولی وکیل شاکی هم، متخصص کلام و استادِ استدلال بود. در واقع دادگاه نزاع میان وُکلاست. صدای قیژقیژ درِ دادگاه -که حتی گربه را می‌رقصانَد؛ نه پوزش، می‌رَمانَد- عشوه‌ی چشمی شاکی و متشاکی شده بود. اما دادگاه انسانیت را جریحه‌دار، عدالت را نابود کرد. نمی‌گویم لی لی تبرئه شد یا محکوم. بگذار سیر داستان در ذهن‌تان جولان کند. فقط بدانیم پیشوایان کینه‌توز دنیا در آئین افراد زندگی کنند، عین گرگی می‌گردند که هرگز اهلی نمی‌شود. گویند گرگ است فقط، که اهلی نمی‌شود. زمانه، زمانه‌ای است نصیحت هم جرئت می‌طلبد زیرا با سوءنیت (=از بزرگترین نیروی ذهن) احساسات درهم و یا بهتر است بگویم سرکوب می‌شود و شهر انباشتی از شرم و پاپوش، و گوش، تمام سوی پچ‌پچ بیهود، بدونِ بهبود. برداشت کاملاً آزاد دامنه بود از صفحات ۸، ۹، ۷۳، ۷۴، ۸۸، ۱۲۲، ۱۵۵، ۲۰۶، ۲۶۴، ۲۸۶ِ کتاب. حالا برو به گُلِ آلاله زُل بزن و یا یک حراجی کتاب رُو و کتاب مقاومت بخَر.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۹:۵۲

زندگی و جنگ شهید مصطفی کلهُری

امیرِ خط‌شکن وقتی به خواستگاری رفت! نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. آن شب ۸ یا ۹ کیلومتر دویدیم تا به یک منطقه‌ی آبی رسیدیم، با لباس از آب گذشتیم، درحالی‌که تا چانه‌ها را آب گرفته بود. رسم بود موقع گرفتاری می‌رفتند پیش سیّدها که: آقاسیّد! ما را حلال کن! امیرِ خط‌شکن هم، همین کار را می‌کرد. او وقتی به خواستگاری رفت دختر آمد جلوُ گفت: این!!! آمده خواستگاری من؟! گفتند بله. گفت: من زنش نمی‌شم! جوابم نه است؛ این برادرم را بُرد شهید کرد! من زنِ این نمی‌شم! او زاده‌ی ۱۳۳۸ پامنار (=جایی در آذر چهارمردان قم که مناره‌ی بلند یا همان مؤذّن‌خانه دارد) است. پدربزرگِ او درویش‌مسلک آباده‌ی شیراز بود. پدرش هم نقّال (=افسانه‌گو و پرده‌خوان) ولی در مساجد، مداح بود؛ انقلابی هم. سال ۱۳۵۵ حتی در خانه عکس امام خمینی بالای اتاقش نصب بود که شاه اگر می‌فهمید کمترین تاوان، اعدام بود. علاوه بر عکس امام، رساله‌ی مرحوم امام هم داشت

 

 

جالب این که امیرِ خط‌شکن در جبهه‌ی جُفَیر (جایی که منُ آق سید عسکری شفیعی برادرِ شهید آق سیدجوادآقای آق‌اسدالله و حاج شیخ احمد آهنگر تابستان طاقت‌فرسای سال ۱۳۶۲ آن جا بودیم) اطلاعات شناسایی بود. او از کسانی بود که برخی از واژه‌های جبهه را می‌ساخت. می‌گویند لغتِ "فَلَقی"ها را او ساخت. اشاره‌ای بوده است به رزمندگانِ نمازشب‌خوان جبهه که سحر را با عبادت و نمازشب و بیدارباشی، به فلَق (=سرخیِ صبح) وصل می‌کردند و هی ویرّه ویرّه (=وفوروفور، زیادزیاد، پشتِ سرِ هم، تُندتُند) نماز می‌خواندند و صدالبته راز و نیاز می‌نمودندُ هزاران بار نزدِ خدا، ناز! امیرِ خط‌شکن را اما نمی‌دانم نمازشبی بود یا نه. ولی هر جا خط‌شکن لازم بود، گردان او (=گردان سیدالشهداء ع لشکر هفده علی بن ابی طالب ع قم) حاضر بود، خودش هم در جلو. آخرش هم در شرقِ دجله در عملیات بدر در ۲۵ اسفند ۶۳ شربتُ شهدِ شهادت نوشیدُ رفت. مصطفی کلهُری را می‌گویم؛ شهیدی که نامش بر یک خیابان قم هم گذاشته شد. درود بر او اینک غیوران غزه. دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۴ آبان ۱۴۰۲ ، ۰۹:۵۹

در وفات حضرت معصومه س

در وفات حضرت معصومه س

 

۳ آبان ۱۴۰۲

زیارت حرم

حضرت معصومه

سلام الله علیها

در وفات آن حضرت

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۹ مهر ۱۴۰۲ ، ۱۹:۵۳

قم در غم غزه

قم در غم غزه

تجمع ۲۶ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۶ تا نزدیک ۱۸ قم. حرم. صحن امام هادی ع و صحن امام رضا ع. قم در غم غزه‌ی فلسطین. با نوه‌ام علی و خانم شرکت کرده بودیم. عکس پسر انقلابی یک سادات روحانی که پرچم ایران و فلسطین را بر دو گونه‌اش نقاشی کرده است با پیشانی‌نوشته‌ی سخن حاج قاسم سلیمانی: "حریف تو منم" و عکس سید حسن نصرالله در دست دخترک قمی جالب بود. عوض خیلی‌ها نیز زیارت و تحیّت صورت گرفت.

 

صحن امام هادی ع

حرم حضرت معصومه س

۲۶ مهر ۱۴۰۲ عکاس: دامنه

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ۱۸:۱۳

طوفان‌های نمکی احتمالی قم

 

حوض‌سلطان

دریاچه‌نمک

 

نقشه‌ی دریاچه‌ی حوض‌سلطان در اتوبان قم

و دریاچه‌ی نمک قم در مزر با کاشان و بیدگل و سمنان

 

متن نقلی: آقای محمد سلیقه گفت در صورت عدم تأمین حقابه‌های و افزایش دما و خشکی دریاچه نمک قم، احتمال دارد قم و بخشی از استان‌های همجوار با چالش طوفان‌ها و باران‌های نمکی مواجه شوند. وی در نشست ″بنیاد قم‌پژوهی″ که امروز (۱۷ مردادماه ۱۴۰۲) با موضوع «پایش اقلیمی پدیده گرد و غبار در قم» با حضور جمعی از اعضای این بنیاد در مؤسسه‌ی آموزش عالی «طلوع مهر» برگزار شد، گفت: "طبق معاهدات، سهم آب دریاچه‌ی نمک ۱۵۴ میلیون متر مکعب در نظر گرفته شده، ولی عملاً ما شاهد هستیم که تاکنون بیش از ۵ میلیون متر مکعب از آن محقق نشده است...  با توجه به قرار گرفتن قم در انتهای آبریز و احداث ۶۰ سد بر روی رودخانه‌های شور، قره‌چای و رودخانه‌هایی که به این دریاچه می‌ریزند، از میزان ورود آب به دریاچه کاسته شده است در حالی که به جز سال ۱۳۹۸ که براثر سیل، دریاچه‌ی نمک سیراب شد، طبق شواهد از سال ۱۳۶۳ به مرور از میزان آب ورودی دریاچه کاسته شده است... از سال  ۱۳۸۸ نیز به مرور با ساختن سد بر روی رودخانه‌هایی که به دریاچه‌ی نمک می‌ریختند، از حجم آب‌های دریاچه کاسته شده، اما سطح دریاچه هنوز نمناک است و تا زمانی که این نم وجود دارد، باد قادر به حرکت دادن نمک‌های سطح دریاچه نیست؛... همچنین پارک ملی کویر به علت کم‌آبی و به علت اینکه آبی به این منطقه نمی‌رسد در معرض خشکی است. و روند بارش کشور ما رو به کاهش است." نیز (۲۹ آذر ۱۳۹۶] متنی درین‌باره منتشر شد در ایرنا اینجا.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹ مرداد ۱۴۰۲ ، ۰۷:۳۴

آب شُرب قم شیرین شد

آب شُرب قم شیرین شد

متن نقلی: «آقای مهندس حسن بختیاری مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان قم (در تاریخ  ۱۴۰۲/۰۴/۲۵) از افزایش بیست و هشت درصدی سهم قم از سدّ کوچری (واقع در گلپایگان) نسبت به سال گذشته خبر داد: در حال حاضر حدود ۸۰ درصد آب شهر قم از سد کوچری تأمین می‌شود که همین امر کیفیت آب را به طور محسوسی افزایش داده است...مهندس حسن بختیاری با اشاره به کاهش سهم برداشت قم از سد کوچری در سال گذشته گفت: با کاهش تخصیص استان مجبور به افزایش برداشت از منابع زیرزمینی و سد ۱۵ خرداد شدیم که منجر به افزایش شوری آب به ویژه در فصل تابستان شد. وی با بیان اینکه افزایش شوری نارضایتی مردم را نیز به همراه داشت، خاطرنشان کرد:

 

 

با پیگیری و تلاش مجموعه استان توانستیم سهم استان از پروژه‌ای که به نام مردم قم اجرا شده است را افزایش دهیم... افزایش تخصیص قم از سد کوچری، کاهش ۵۰ درصدی برداشت از منابع زیرزمینی و سد ۱۵ خرداد را به دنبال داشت..  بختیاری با اشاره به محدودیت‌های منابع تأمین آب و هزینه‌های سنگین تأمین و انتقال آب از فاصله حدود ۳۰۰ کیلومتری به قم، بر لزوم مدیریت مصرف، استفاده درست از آب و پرهیز از اسراف تأکید کرد و گفت: هر چه میزان مصرف کاهش یابد، میزان برداشت از منابع زیرزمینی کاهش  می‌یابد که افزایش کیفیت آب را به دنبال دارد... [نیز] نیازی به استفاده از دستگاه تصفیه آب خانگی نیست... در حال حاضر شرایط کیفی آب به‌گونه‌ای است که ضرورتی به استفاده از دستگاه تصفیه خانگی با توجه به هدررفت بالای آب شرب و افزایش آب‌بها نیست.» 

سایت آبفا (آب و فاضلاب) قم

ضمیمه آشنایی با موقعیت سد:

متنی از ایسنا اینجا درباره‌ی سد کوچری

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ، ۱۹:۵۶

قبر میرزا حسن لاهیجی در قم

 

 

عکاس: دامنه

 

میرزا حسن لاهیجی فرزند ملاعبدالرزاق (فیاض) لاهیجی و‌ نوه‌ی دختری حکیم ملا صدرا است. (اهل لاهیجان گیلان) پدرش عبدالرزاق لاهیجی متکلم شیعه قرن یازدهم شاگرد حکیم ملاصدار و جانبدار حکیم بوعلی سینا، صاحب کتاب‌های "گوهر مراد"، "سرمایه‌ی ایمان" و "شوارق الالهام". این قبر سرِ خیابان چهارمردان قم در صد متری حرم حضرت معصومه س کنار خیابان آیت‌الله مرعشی نجفی واقع است. روح پدر و پسر شاد.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ، ۱۱:۰۸

در روستای انجیله‌ی قم

 

 

حاجی اصغر سعیدی و همسرش‌

 

   

 

روستا و تکیه‌ی انجیله‌ی قم. ۱۳ بهمن ۱۴۰۱،

عکس از روی مستند "راه آبادی" : دامنه


خاطرات جبهه و جنگ و انقلاب ( ۱۳۱ ) در روستای انجیله. خاطره‌ی مسموع بنده: به نام خدا. سلام. این عکسی که انداخته و در بالا بار گذاشتم حاجی اصغر سعیدی و همسرش‌اند، از انجیله، آخرین روستای قم در مسیر شمال غربی از شهرستان جعفرآباد استان قم، بخش قاهان، سمت ساوه در نود و اندی کیلومتری شهر قم. اخیرا" برف سنگینی هم آمده در انجیله که برنامه‌ساز شوخ‌طبع قمیِ «راه آبادی» را به آنجا کشانده. دیدم کاملا". این دو، یک نمونه‌ی تمام‌عیار در زندگی‌اند؛ انقلابی، دارا، اما خیّر و نیکوکار، سرِ حال، مذهبی، مطلع از کشور. مرد گفته: خانمش را در نقطه جوش عشقش، "غلامتم" می‌گوید. زن گفته: اول خدا بعد این مردِ من، که دومی ندارد. عجب! حسابی هم چفتِ هم، مصاحبه نمودند هنگام سخن بر زانوی هم ضربه‌ی صمیمیت می‌زدند. به قول دارکلایی: انگوس زوونه. چی گفتند؟! نقل به عین می‌کنم چون با گوشم شنیده و با چشمم دیدم و فوری یاداشت نوشتم که گفتند: «اون شاهِ ملعون به روستا گاز و نفت نمی‌داد می‌گفت نداریم، ولی در عوض توی حلقوم انگلیس از نفت، مفت پر می‌کرد. آقاخمینی وقتی آمدند، ایران آباد شد و همه چیز داریم، آب، گاز، برق، تلفن، آبادی، امنیت و...» راستی! تکیه‌ی انجیله در سبک معماری داخلی و حیاط و سکوهای سرسرا و حتی نوع عزاداری‌ها کم‌نظیره. جمعه ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۶ آبان ۱۴۰۱ ، ۱۷:۰۸

گزارش شرکت در کنگره‌ی شهدای قم

گزارش شرکت در کنگره‌ی شهدای قم
به قلم دامنه. ۲۶ آبان ۱۴۰۱ : به نام خدا. سلام. به کنگره‌ی ملی شش هزار و نود شهیدِ استان قم دعوت بودم و صبح از ۹ به بعد در یک روز بارانی شدید که حس و انگیزه می‌فزود، خود را رساندم و در نشستش نشستم، البته از یک لیوان شیر کاکائوی داغ که بخارش در صحن اصلی مسجد جمکران به هوا برمی‌خاست، نگذشتم. برنامه‌های فشرده‌ای از چشمانمان عبور داده شد.  آقای حسین سلامی سپاه صحبت کرد. شاعر و ذاکری هم که سروده‌ای را آهنگین خواند، دو گزاره‌ی خوش‌قواره دیدم در بیانش، زیرا شخصاً معتقدم، شعر فن ریزه‌کاری شاعر در امور است. او در شعری گفت «حسین [ع] پشت سر مادر است در محشر» و نیز از شهید چنین پنداشت درستی داشت: شهید واژه نیست، اندیشه است.  قصد کردم از نشست در سالن ضلع غربی برخیزم و بروم داخل مسجد جمکران نماز تحیتی گزارم و برای امواتم ذکری را به زمزمه رفته باشم، اما دیدم سخنان آقای حسین سلامی فرمانده کل سپاه را پیش انداختند. آشنا هستم با سبک سخن‌ورزی‌اش و چندان هم نمی‌پسندم آدم‌هایی درین وزن و وضع، سخنران عام باشند. دلیلم این است در اثر سخنان عام، چارچوب منافع ملی فراموش شود و از زبان آدم مهم، حرف درز کند که در درازمدت به سود ما نباشد. لذاست که همچنان میدان برای سخن راندن باز باز است و این مناسب و رفتاری فریس نیست.
 
 
جمکران
 
 

 

...

 
 
...
 
 
کنگره‌ی
شش هزار و نود
شهیدِ استان قم
پنج‌شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱
عکاس و نشر: دامنه

 

منصرف شدم و ماندم و ببینم کجای حرفش، درز می‌دهد. دیدم درز داد که من فاش نکنم. ناهار نگرفتم، نه این که نخواسته باشم، یا اهل پرهیز باشم، نه، اهل ایستادن در صف نیستم. تازه، شکمم هم به قارّ و غور افتاده بود. گرچه نذری مردم خیّر و از خوان مسجد تاریخی جمکران بود ولی حوصله‌ام درین دریافت‌ها پایین است. زیر باران، البته در برگشت، کم و منقطع، به بیت برگشتم که از هر کجا بیشترش می‌خواهم و از همه چیز آسایشی‌ترش. به قول آیت الله جوادی آملی -البته اگر درست بتوانم از حافظه‌ام نقلی‌اش کنم- خداوند به جاهلیت عرب، حَمیت داد اما به ایمان‌آورندگان، سَکینت. و حتی سکنیت را جعل نکرد بلکه از سوی خود نازل کرد. و خیلی فرق است میان جعل و نازل‌کردن. پس، قدر منزل را به عنوان محل سکونت و سکنیت بدانیم. سه‌چندی هم عکس انداختم که در بالا منعکسش کردم، تصویر صحن جمکران را فکر کنم عالی‌تر انداخته باشم. می‌دانم با خواندن این گزارش وقت خود را ضایع کردین البته شاید، اما بر من ببخشایید. جمکران.  کنگره‌ی ملی شش هزار و نود شهیدِ استان قم. پنج‌شنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی