دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

منوی سایت
پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۱۱:۴۵۱۶
دی

 

من و حاج علی ملایی

 

دامنه

 

...

 

 
 
...
 
 
 
 
دامنه. شیخ وحدت

 
 
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱:۴۷۱۵
دی

چه دیده ام از دِه و دهیار؟ به قلم دامنه. به نام خدا. یکی از برنامه هایی که مدِّ نظرم جای داشته، دیدار با دهیار و بازدید از اقدامات چشمگیرش بوده، که الحمدُ لله عملی شد. چه دیده ام از دِه و دهیار؟ به گوشه هایی از آنچه دیده ام به اختصار و گذرا اشاره می کنم. باشد که این نوشته، مفید افتد و یا لااقل اَدای وظیفۀ دامنه تلقی گردد:

 

 

 

دامنه. جناب محمد دباغیان دهیار دارابکلا

دی 1396. دفتر دهیاری
گفت و گو و بازدید از پروژه های محل

 

یک - محیطِ اداری دهیاری را منظّم، همکارانش را محترم، رفتار مراجعه کنندگان را بشّاش و فرهنگواره، فضای کاری اتاق ها را مرتّب، بهداشتِ ساختمان را بهبود و خودِ دهیار را مانند همیشه باروحیه و بامحبّت یافته ام. شخصاً برای این نعمت، به درگه حق شکر می گزارم.

 

 

دو - تابلویی فهرست نویسِ کارهای پیش رو، در اتاق معاون اداری دهیاری دیده ام که مرا به یاد ابتکارات محیط های مدرن آموزشی و پارک های علمی انداخته که نشان می داد دهیار ما و تیم همکارانش در چنگ رویدادها نیستند بلکه به فرمودۀ امام علی (ع) رویدادها در چنگ آنهاست. من گویا 19 کار نقش بسته بر آن تابلو را به ذهن سپرده ام که یا در حال انجامش بودند و یا قصد انجامش را داشته اند. این رویکردِ دهیار برای من ستودنی بود که عناوین کارها را در معرض دیدِ عموم هم می گذارد.

 

 

سه - در محیط دهیاری دو چیز را مفقود یافتم: یکی دفتر پیشنهادات و انتقادات و دیگری عکس هایی از کارهای زیربنایی انجام شده در محل، توسط دهیاران محترم گذشته تا حال. البته شاید هم بوده، ولی من متوجه اش نشدم.

 

 

چهار - من به عنوان یک روستازاده عادی، به اتفاق دهیار _جناب محمد دباغیان_ از تمامی پروژه هایی که با تدبیر و توان وی انجام و در حال اجرا بوده بازدید کرده ام. چند چیز بر من جالب و اثرگذار بود:

 

این که از یک مَعبر تنگ و وحشتناک در چال باغ، یک خیابانی مدرن و عریض درآورده. جایی که اگر وسط ظهر هم از آن باریکه می رفتی، از سگ و لَم و لِوار و جنّ و پَری تخیّلی به ترس و لرز می افتادی.

 

این که یک کوچه پیچ در پیچ و پُر از چاله و چولۀ آغوزگاله را به این مُدرنی ساخته، باید هم انگشت تعجب بر دهن گذاری و بر این اراده و خوش نگری وا بمانی. حال من این کوچه میراحمد، شیرمحمد را دیدنی ترین خیابان یافته ام. جایی که می شود در کناره های زیبایش دیدنی های توریستی و گردشکری تعبیه کرد و خیابانی با نمایی یک شکل و جذاب راه انداخت راهی که هم زیباست و هم آرام و در سکوت.

 

این که برخی از کوچه هایی تازه تأسیس _مثل تنگِ بُن بست بالمله، جنب خونۀ جناب حجت الاسلام ربانی_ را با مشارکت مردمی آن گونه شکیل بسازد، جای یک چیز را در ذهن به تصرّف در می آورد که دهیار ما هم به آبادانی می اندیشد و هم به آبادی. و آبادی، بدونِ آبادانی یعنی گم شدن در زمان و زمانه. و دور شدن از تمدن و سازه.

 

این که از یک گودال بزرگ و پرتگاه هولناک در بیخِ جادۀ اصلی ببخیل به اوسا، یک پروژۀ بزرگ و تحسین برانگیز به نمایش بگذارد حاکی از این است دهیار و تیم همکارانش قصد ندارند روز را شب و شب را روز کنند! بلکه او می خواهد در زمانِ مدیریت خود، به خدا و مردم و وجدان های شریف نشان دهد که قصدی برای ساختن محل و عزمی برای سرافکنده نشدن مردم روستا دارد. یادمان نرفته که مرحوم محمود مهاجر _دوست و همکلاسی مان_ در همین پرتگاه با تراکتور به پایین پرت شده بود و مرحوم گردید.

 

این که فرهنگ تعاملیِ عقب نشینی را با این همه اشتیاق در مردم ایجاد کرده و برای هر کسی اگر مقدور باشد، هرگز در برابر خواستۀ عقب نشینی خانه سرا، با هدف گشادگی معابر و جادّه ها مقاومت نمی ورزد، نشان می دهد مردم کشف کرده اند که جناب محمد دباغیان مستعد مدیریت و شایستۀ مسئولیت است. اساساً عقب نشینی حتی در مسائل اخلاقی هم یک روحیۀ آشتی پذیرانه است که در عُرف همان کوتاه آمدن است و در اخلاق نظری و عملی همان گذشت و بخشش.

 

این که دهیار ما لحظه به لحظه کارها و کارگرها را نظارت می کرده و حواسش به همه جا بوده برای من تداعی گر کسی ست که در بُرج دیدبانی نشسته ولی از بس دغدغه و همت دارد، نمی خواهد ثانیه ایی را از کف رفته ببنید و از روند بی خبر بماند. محمد تا جایی که من دیده ام، دوستی زیرک و آغشته به ادب و مسلط به رفتار و آشنا با کار است که به تعبیر سید علی اصغر، فهمِ مدیریتی دارد و از بیخ و بُنِ امور عمرانی و تعاملات سخت و درهم و برهم اداری مملکت و منطقه سر در می آورد.

 

پنج - وقتی شبی که در کلبۀ افرایی بودیم، جناب دهیار، داستان مهم چاه آب شُرب دوم در مِلک زراعی لِه مال صحرا، مابینِ سورک و دارابکلا را مفصلاً شرح کرد، فهمیدم علاوه بر آنچه در بالا آورده ام، وی، فراست هم وارد است. یعنی سوارِ بر کار می شود و هوشیاری و درایت به خرج می دهد. هر کس آن قضیه را از زبانش بشنود و به راز چشمه زیرزمینی سرزمین غنی دارابکلا پی ببرد، به این برداشت من از شخصیت فکری و کاری وی رأی می دهد. درود به این اِدراک و سلام به این تلاش و برقرار این قرار.

 

نکته‌ی پایانی: یک پیشنهاد هم به جناب دهیار داده ام. ان شاء الله هرگاه توانست آن را در میان انبوه کارهایی که بر پیش رویش ریخته، عملیاتی کند، می گویم. از این که جناب ایشان، هیچ نیاز مالی به شغل دهیاری ندارد، ولی برای مردم دارابکلا، آستینِ جهادگری را بالا زده، و خود را وقف آنان کرده، هم خدا را شکر می گزارم و هم از وی سپاس وافر دارم. با آرزوی سلامتی برای وی و همۀ مشغولین در دهیاری و پروژه های کاری. دامنه. عکس بالا: شب روستای داراب‌کلا

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۷:۱۱۰۵
دی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹:۴۲۰۳
دی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹:۰۹۳۰
آذر

مردم داراب‌کلا. دهه‌ی پنجاه. ساخت پل یورمله

عکس: کنار منزل مرحوم حجت‌الاسلام شیخ روح‌الله حبیبی

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۸:۵۱۳۰
آذر

داراب‌کلایی‌ها. سال ۱۳۶۸. منزل محمد چلویی بالامحله. مشهور به خارشد محمد. روحانی: حجت‌الاسلام سید مهدی دارابی. مراسم روضه‌خوانی شب شهادت امام جواد علیه السلام.

داراب‌کلایی‌ها. سال ۱۳۶۸

منزل محمد چلویی بالامحله مشهور به خارشد محمد

روحانی: حجت‌الاسلام سید مهدی دارابی

مراسم روضه‌خوانی شب شهادت امام جواد علیه السلام

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹:۱۹۲۴
آذر
به قلم دامنه. به نام خدا. لحظات پیش از طریق حاج علی چلویی مطلع شدم همسر بزرگوار مرحوم حجت‌الاسلام حاج سید مهدی دارابی به رحمت خدا پیوست. این مصیبت وارده بر خاندان دارابی‌ها را به جمیع اعضای این بیت تسلیت میگویم‌.
 
 
ارسال عکس: اُم‌البنین دارابکلایی
 
من به دلیل رفاقت بسیارنزدیک با آق‌حسین و آق‌محمد دارابی در نوجوانی و جوانی، از دست این مادر مهربان و بسیار زحمت‌کش و صبور، بارها و بارها نون‌ونمک خوردم و محبت شده‌ام و حق است بر ایشان صلوات وافر هدیه کنم. خدا رحمتش کناد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹:۵۹۲۳
آذر

آیت‌الله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاش‌های امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه می‌زدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد می‌کرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...


 

حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدی‌تری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، به‌شدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را به‌رغم علاقه‌ای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)


 
 
جواب دامنه

 
یک: من با آن که نسبت به این قطعۀ غامض تاریخ ایران پیش داوری نمی کنم، اما قبلاً در این پست «نقدی بر آیت الله خوئینی ها» (اینجا)، تا حدّی نکته هایی گفته ام. اینک با مشاهدۀ مصاحبۀ بسیارمفصّل آقای آیت‌الله ابراهیم امینی امام جمعه سابق قم با ماهنامۀ پاسدار اسلام، چند نکته ای بازگو می کنم. امید است موجب روشن تر شدنِ قضیه عزل شود.
 
دو: آقای آیت‌الله ابراهیم امینی عضو همان خبرگانی بود که رأی به رهبر آینده بودنِ آیت الله العظمی حسینعلی منتظری داد که اصطلاحاً از آن به عنوان «قائم مقام رهبری» یاد می شد. از ایشان می پرسم چگونه ممکن است بدون در نظر گرفتن رأی خبرگان ملت، رهبرِ آیندۀ منتخبِ خبرگان رهبری را فوری بدون تشریفات قانونی عزل کرد؟ پس آن همه رأی قریب به اتفاق نمایندگان ملت در مجلس خبرگان رهبری به مرحوم آقای منتظری چه می شود؟
 
 

 
سه: آقای آیت‌الله امینی بگویند مگر نصب و عزل رهبری بر عهدۀ مجلس خبرگان نبوده است؟ پس چرا خبرگان از آراء و نصب خود که جنبۀ مشروعیت سیاسی داشت، دفاع نکرد؟ و ان قُلتی نیاورد؟ به نظر شما مگر خبرگان ناظر و مُشرف و ناصب رهبری نیست؟ پس چرا عزلِ منتظری که حقِ قانونی آن مجلس بود _بر فرض اگر حق ایشان، عزل بود_ در آن مجلس صورت نگرفت و به رأی گذاشته نشد؟ امر بیّن این که، پس از جنگ همه قرار گذاشته بودند در چارچوب قانون باشند و به قانون بازگردند.
 
چهار: اگر من جای مصاحبه گران مجلۀ پاسدار اسلام بودم، از آقای امینی پرسش های مهمتری می پرسیدم. از جمله پرسش می کردم آیا رهبر مستقر نظام، حق دارد رهبرِ مستودع (بخوانید قائم مقام رهبری) را بنا به تصمیم فردی اش، برکنار و عزل کند؟ آقای امینی چرا در مصاحبۀ خود جملۀ «به‌شدت آزُرده خاطر بودند» را به امام نسبت داد و در این قضیۀ سرنوشت ساز ملت و حتی اُمت، چنین نسبتی را بکار برده است؟
 
پنج: نیز می پرسیدم آیا رهبر نظام با وصیت یا سفارشِ شفاهی می تواند رهبر آیندۀ کشور را تعیین کند؟ کما آن که خبرگان در سال 1368 وصایت امام را لحاظ کرد. نیز این را سؤال می کردم که عزل مرحوم منتظری به نوعی «وتو»ی رأی مجلس خبرگان نبود؟ اگر بود، چگونه خبرگان از منصوبِ خود دفاع ننمود؟ آیا خبرگان رهبری که ناظرِ کار رهبر نظام است نیز در این گونه تصمیم ها مثل ملت، باید مطیع رهبر باشد و اطاعت کند و از حریم و حوزۀ کارش صرف نظر نماید؟ مرز اطاعت از رهبری و نظارت بر رهبری چیست؟
 
نکتهٔ پایانی: من البته به لحاظ اندیشۀ سیاسی _فرای از این قضیۀ غامض عزل و مسائل داخلی_ معتقدم هیچ شخصی در اسلام اجازه ندارد برای ملت و برای رهبری آیندۀ ملت، تعیین تکلیف کند و یا وصیتنامۀ سیاسی بنویسد و همگان را به آن دعوت کند. ملت، طبق قرآن و عقل، خود حاکم بر سرنوشت خود است. دیروزییان نمی توانند برای فرداییان، حکم و وصیت کنند و سرنوشت ملتی را از پیش سفارش کنند. امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ به شاه و نظام طاغوت تشر انقلابی زده بودند، شاه به چه حقی برای نسل آینده، تعیین تکلیف می کند. یعنی هر نسلی خود برای خود رفراندوم می کند. والسّلام.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۹:۵۷۲۳
آذر

به قلم دامنه. به نام خدا. حجت الاسلام شیخ عبداللّه درواری فرزند مرحوم مَشد عباس است. واقع در تنگۀ بن بست مرحوم آقا دارابکلایی. او از خانواده ای فقرچشیده برخاسته است. ابتدا پیش همسایۀ گرانقدرشان مرحوم آیت الله شیخ محمدباقر دارابکلایی تلمُّذ کرد و سپس گویا به حوزۀ علمیۀ مشهد مقدس رفت و همچنان آنجا مقیم است.

 

شیخ عبدالله درواری

نفر دوم از راست. عکس از رنگین کمان

 

وی را مدتی ست که ندیده ام تا مطمئن شوم آیا همچنان در این کسوت مانده است یا نه. البته تا جایی که خبر داشتم هنوز خود را ملبّس به لباس روحانیت نکرده بود. این روزها را نمی دانم. به هر حال شیخ عبداللّه درواری جزوِ روحانیون دارابکلا و از میانِ خانواده ای محروم پا به این عرصه گذاشته است که نیازمند تشویق و حمایت هاست. اساساً روحانیون در طول تاریخ از قشر روستازادگان و از بینِ پابرهنگان و فقردیدگان برخاسته اند و همین امتیاز بزرگ موجب بوده است که اسلام را به مال و منال دنیا معاوضه نکنند و اغلب نیز نمی کنند.

 

من شیخ عبداللّه درواری را از همان جوانی فردی خوش اخلاق، خندان، سر به زیر و از خاندانی مذهبی، دیندار، آرام و مأخود به حیا می دانستم. پدرش از مذهبی ها و مسجدی های محل بود. نَسَب این خانواده ها _که در دارابکلا به چند خانواده در کنار هم در همان تنگۀ بن بست مرحوم آقا دارابکلایی محدود می شود_ از ناحیۀ پدری از تویه و دِروار _بالای کیاسر در منطقۀ استان سمنان_ است. تویه و دِروار دو روستای چِفت به هم است که من رفته‌ام، دیده ام.

 

در سالهای دور این چند خانواده به دارابکلا مهاجرت کرده اند و فامیلی شان نیز از همین روستای دِروار ریشه می گیرد. برای همۀ آنان سلامتی و توفیق آرزو می کنم و برای درگذشتگان شان رحمت و مغفرت الهی می طلبم. به جناب شیخ عبداللّه درواری در هر کجای ایران است، سلام ویژه دارم. ان شاء الله موفق و مؤیّد باشند. جهت مزید اطلاع، دارابکلایی ها این دو روستا را در تلفُظ جمع می کنند و مثلاً می گویند فلانی توتِرواری هَسّه. مثل مرحوم اصغر توتِرواری ساری، که تا سالهای اخیر هر روز به دارابکلا می آمد و به عنوان یک بازاری واسط و خُرده پا، به خرید گردو و جارو و کانجی از کشاورزان محل می پرداخت.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱:۲۵۲۲
آذر
 
پرسش گلایه آمیز جناب «دارتوکِن دارکوب» از دامنه، که استیضاح ام کرده چرا این همه داستان کوتاه عبرت آور و جذاب می نویسی، ولی به قصه های هزار و یک شب هیچ نمی پردازی؟ تقاضا داشته به این داستان های زیبا هم بپردازم.
 
 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». گلایه ات به هیچ وجه من الوجوه پذیرفته نیست. به جای این که من را به کارهای متعدّد فرا بخوانی، خودت به خودت وَرز بده و حرکتی کن و بنگار. اما بعد، کمی توضیح از سوی دامنه دربارۀ هزار و یک شب با برداشت هایی که از این کتاب جالب دارم:

 

1- شهریار تصمیم می گیرد همسرش شهرزاد را بکُشد. حتی بنا می گذارد همۀ زنان را بکُشد. چون خبر رسیده بود کار ناشایستی کرده اند. نوبت به کشتن شهرزاد که می رسد، شهرزاد شروع می کند برای شوهرش _پادشاه_ قصه گفتن. آنقدر قصه می گوید که به هزار و یک شب می رسد یعنی سه سال. شهریار از اِعجاب سخن شهرزاد به حیرت و شیدایی می رسد، دست از کُشتنش می شُوید و باز هم عاشق همسرش شهرزاد می شود. شهرزاد با قدرت کلام و قصه حریم زنان را از تهمت ها و بدگمانی ها و بدفهمی ها نجات داد و این یعنی به قول دکتر جلال ستّاری «سخن درمانی».
 
 
 
هزار و یک شب. عکاس دامنه از روی جلد کتاب

 
2- چند داستان کتاب هزار و یک شب هنوز یادم مانده است. یکی از داستان ها قصۀ غمبار بطّه و طاووس است. در این قصه، طاووس با مادۀ خود، به جزیره ای پناه می برد. بطّه _بطّه یعنی اُردک_ هم به آنها ملحق می شود. طاووس می پرسد تو چرا آمدی جزیره، بطّه؟ می گوید من هم از دست ستمِ و بیدادِ آدمیزاد به اینجا فرار کرده ام. بعد برای طاووس شرح می دهد که الاغ و اسب و شتر و غزال و حتی شیر ملک زاده هم از دست بشر، آزار می بینند و صبح تا شب یا زیر فرمان بی رحمانۀ آدمیزادند و یا اسیر تیر و تفنگ و تله و دام و صید آنان. این برداشت آزاد دامنه بود از از گوشه ای از زوایای تودرتوی هزار و یک شب. دامنه بگذرد و فقط بگوید هیچ چیزی، به قدر کتاب، انسان را وَرز نمی دهد و او را از مادّه به ماوراء نمی برَد.
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۱۱:۱۵۲۲
آذر

به نام خدا. دیشب جوانی از دارابکلا، با دامنه تماس گرفت و گفت یک انشاء به قلم دامنه می خوام با موضوع حرمله و مختار. من هم با این شرط که قول دهد از همین فردا، اهل قلم شود و برای آینده مؤثّر اُفتد،

 



فوری متن دستخطی زیر را با عنوان «حَرمله قوی بود، امّا مختار شجاعِ باایمان» نوشتم و اینجا به اشتراک گذاشته ام. شاید انگیزه ای برای خوانندگان شود که در عصر دیجیتال، قلم را -که قرآن به آن سوگند خورده است- زمین نگذارند. نمی خواهم بگویم متنِ من مهم است، نه، می خواستم اهمیتِ درس انشاء (=یعنی ایجاد. آفریدن. پروردیدن) را یادآوری کرده باشم. والسّلام.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹:۵۹۲۱
آذر
یک: یکی از صالحان دعا می‌کرد: «پروردگارا، در روزی‌ام برکت ده». کسی پرسید: چرا نمی‌گویی روزی‌ام ده؟ گفت: روزی را خداوند برای همگان ضمانت کرده است. اما من برکت را در رزق طلب می‌کنم. برکت چیزی است که خدا به هر کس بخواهد می‌دهد، نه به همگان. اگر در مال بیاید، زیادش می‌کند. اگر در فرزند بیاید، صالحش می‌کند. اگر در جسم بیاید، قوی و سالمش می‌کند. و اگر در قلب بیاید، خوشبختش می‌کند. (منبع)
 
به قول خواجه عبدالله انصاری:
 
الهی!
آفریدی رایگان
و روزی دادی رایگان،
بیامرز رایگان
که تو خدایی، نه بازرگان.
 
 
مزار خواجه عبدالله انصاری


 دو: ﺍﻻﻏﯽ در ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮ. ﺍﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ... ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎه‌یی ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ؛ به هر حال لو می رود... (منبع) 

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۰:۵۸۲۰
آذر

به قلم دامنه. به نام خدا. همان‌طوری که در پست «یارانه حق ملّته» اینجا نوشته بودم، دولت حسن روحانی -که به تسخیر حزب کارگزاران (راست مدرن و به تعبیر بنده راست مُرفّه) درآمده است- برای حذف یارانه در بودجه‌ی سال ۱۳۹۷ جدّی شد. دو نکته می‌گویم و خلاص:

 

یک. مگر امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- از آب و برق و نفت رایگان به ملت، سخن نگفته بودند؟ چطور فقیهان منصوب رهبری در شورای نگهبان وقتی می‌خواهند پیروان ادیان آسمانی را (با اَدله‌ی خاص خود) از دایره‌ی خدمت و قدرت نظام بیرون نگه داشته باشند، می‌گردند سخنی از سال ۱۳۵۸ آن امام رحمت الله را پیدا می‌کنند و مستند می‌سازند و آن را شرع بیّن توصیف می‌کنند و ملاک نظر خود، اما وقتی نوبت به نوکری ملت توسط دولت فرا می‌رسد واژه‌ی «رایگان» در کلام امام، فاقد استناد می‌شود؟ آیا شورای نگهبان بودجه دولت را تأیید می‌کند؟ یا نه واژه‌ی رایگان در بیان امام، حکم تلقی می‌شود و جلوی دست‌درازی دولت به پول ملت را می‌گیرد؟

 

دو. دولت آقای حجت‌الاسلام حسن روحانی که به تعبیر من دولتی شیک‌پوش! و شیک‌گو! است، چون با ندای آقای «تَکرار می‌کنم» دو بار رئیس جمهور شد، دیگر به رأی مردم نیازی ندارد، بنابرین چون توان اشتغال و رفع بیکاری و انواع قول و وعده های ۲۱ گانه‌ی خود را را ندارد و اساساً دولتی کم‌تحرّک و متمرکز در مرکز و پایتخت‌نشین است، دست به جیب یارانه‌ی ناچیز مردم شد تا پیرامون را باز هم فقیرتر و نابسامان‌تر کند و مرکز را مرفه‌تر و بخوربخورتر!

 

دودِ این تصمیم بد و ناعادلانه‌ی این دولتِ حزب کارگزارانی، اول به چشم خود آنان خواهد رفت. کسانی که از فرطِّ دارایی‌ها و تمکّنات مالی، نه غصّه‌ی نان دارند و نه غمِ پول و رفاه و تفریح. باز هم مانند همان دولت هاشمی رفسنجانی که با سیاست غلط تعدیل اقتصادی فرو ریخته بود، اینان هم فرو خواهند ریخت. تردیدی ندارم.

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۲۰:۴۸۲۰
آذر

به قلم دامنه. به نام خدا. قسمت. بنده مخالفم با تعرُّبی که اخیراً در ایران پا گرفته است که آن قدر تأکید می کنند که عین یا قاف را از کجا تلفُّط کنند. این جملۀ طعنه ای از گفته های دردمندانه و منتقدانۀ مرحوم محمدمهدی فولادوند (مترجم سرشناس قرآن) است در کتاب شریف قرآن شناسی، ص 511. منظورش کسانی اند که خیلی عربی بازی (=تعرُّب) می کنند و سعی دارند با خودنمایی، یا با مقدّس مآبی و یا با جهالت، نادانی، غفلت و بی خبری، کلمات قرآنی و عربی را حتی از عرب های عصر رسول الله (ص) هم غلیظ تر اداء کنند، تا بهشتِ عدن و فردوس بَرین را بخرند!

تا در طلب گوهر کانی، کانی

تا در هوَس لقمهٔ نانی، نانی

این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی

هر چیزی که در جستن آنی، آنی

 

رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵مولوی

 

این گونه افراد که در اِعراب ( اَ اِ اُ ) این همه وسواس اند و آن همه حسّاس، و بارها نمازشان را با شکّ های پی در پی، اِعاده می کنند و استخاره و استغاثه، نسبت به اساسی ترین دردهای جامعه بی اعتنا هستند. نه می دانند درد کیلویی چند است؟ نه می فهمند فقر و احتیاج چیست؟ و نه اساساً در می یابند ستم و بیداد و دروغ از چه ریشه هایی ناشی ست!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
۰۹:۵۹۱۹
آذر

به قلم دامنه. به نام خدا. دولت حسن روحانی _که دولتِ حزب کارگزاران (=حزب طبقۀ داراها و مُتمکّنین) یعنی همان راست مدرن و به تعبیر دامنه، راست مُرفّه است_ باز نیز قصد کرده است به یارانه مردم دستی بزند. یعنی می خواهد (حداقل قصد و نیّاتش این است) از جیب ملّت بردارد و به کیسۀ دولتِ پرخرج بریزد. یارانه حق ملّت است و پولی ست که از منابع درآمدی عمومی، به ازای افرایش قیمت کالاهای اساسی مردم؛ مستقیم به جیب مردم می رود. حال اگر از میان این همه پولها که در جاهای خاص! خرج می شود، چشمتان فقط به این پولِ ناچیز یارانه دوخته است، این چند نکته را به گوش تان فرو کنید:


یک: اگر یارانه مردم را می خواهید حذف یا تصرّف کنید، بکنید! اما قیمت های نان، برق، آب، گاز، بنزین و گازوئیل و نفت و اقلام اساسی ملت را به همان قیمت سالهای پیش از اجرای یارانه بازگردانید. آری؛ قیمت های سرسام آور و سوداگرانه را به ارزانی معمول و مردم گرایانه برگردانید، آن گاه با یارانه مردم هر کاری دوست داشتید بکنید و نوش جان تان!


دو: تضمین دهید پول عظیم یارانه -که می گفتند هدیۀ امام زمان! است- به اختلاس های میلیاردی و فیش های نجومیِ دو دولت قبل و حال، نمی انجامد.


سه: قول دهید، آن هم قول سَدید، نه وعده های خنده دار انتخاباتی، که این پول یارانه را از ملت می گیرید خرجِ مدرسه سازی، درمانگاه سازی، خانه سازی مستضعفان می کنید و به سمینارها و آنجا و اینجا نمی دهید. و الّا، مردم هیچ اطمینانی به بازگشت پول شان به جیب دولت ندارند.


چهار: این را هم بدانید بسیاری از مردم، همین یارانۀ ناچیز را _که بارها از سوی دولتچی های حسن روحانی بر سر مردم منّت می گذارند، گویی مالِ پدرشان را می بخشند_ هزینۀ درمان شان، پرداخت قسط های بانک های رباخوارشان، شهریۀ دانشجوی دانشگاه آزاد و خوابگاه دانشگاه دولتی شان، نان و خوراک شان و حتی بدهی های پیشخورشان می کنند. دولت گویی کاری دیگر! ندارد هر روز بر سر یارانه به قول دارابکلایی ها «بِز رقص می دهد»!

ابراهیم طالبی | دامنه دارابی