qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۲۸۰ مطلب با موضوع «انقلاب» ثبت شده است

ایرانجهان، جامعهانقلاب

امام، شاه، ملت

پنجشنبه بهمن ۱۳۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. سه چهار جمله می گویم و می روم. سی و نه سال پیش در بهمن پنجاه و هفت، ملت بر شاهنشاه _که سال ها بر او و رژیم استبدادی اش شوریده بود_ پیروز شد. امام آمد و شاه رفت. گرچه ملت از تبعیض و فساد و فقر و انحصار و حصر، هنوز هم رنج می کشد، اما دست از دین و آرمان و هویتش نمی کشد. در زیر دو نمونه می گویم و بس است:

 

 

تیترِ عکس سه بُعدی «فاتح بر شاه، خمینی»

هفته‌نامۀ آلمانی «در اشپیگل» (منبع)

 

یک: با آن که این همه علیۀ حجاب زنان، هجمه می کنند و هیاهوهای هیچ، به راه می اندازند اما هنوز هم ملت باایمان و اهل غیرت ایران، به عفاف و حجاب اعتقاد راسخ دارد. به استناد یک نظرسنجی معتبر، میزان موافقان با الزام حجاب بیشتر از مخالفان است. حتی در بحث واکنش به بدحجابی نیز، اکثریت پاسخ دهندگان با بدحجابی (بی حجابی که جای خود دارد) مخالف اند، و مداخله هم نمی کنند. در تصویر بالا به نمودار پاسخ مردم به بدحجابی بسیار دقت کنید. (منبع)

 

 

این نشان می دهد ملت گرچه به لحاظ سیاسی منتقد وضع موجود حکومتداری و حکومت گران است، اما با اعتقاد دینی و عُرفی و تاریخی اش هرگز بازی و معامله نمی کند. ایرانی از هزاران سال پیش تا کنون، حجاب داشت و پوشش می کرد و با پوشیدگی رَه می پیمود. عُریانی و برهنگی و خودباختگی، شیوۀ زشت غربی و وارداتی ست و برای همیشه نزد ایرانی مذموم و کریه بوده و هست و خواهد بود.

 

 

 

دو: در تصویر بالا هم بازنشستگان را نشان می دهد (منبع) که فیش های حقوقی شان را در یک پارک تفریحی به رخ هم می کشند. اینان، چه از میزانِ دریافتی شان ناله داشته باشند و چه رضایت؛ هیچ گاه بدِ جمهوری اسلامی ایران را نمی خواهند و با تحمل همۀ سختی ها و مشکلات خصوصی شان و نیز مشاهدۀ انواع نابرابری ها، ناعدالتی ها و انحصارات قدرت و ثروت در سطوح بالای حکومتی، باز نیز از انقلاب اسلامی و آرمان های مندرج در قانون اساسی، در برابر هر نوع کژی های داخلی و دشمنی های خارجی دفاع می کنند. پس، مستدام باد انقلاب اسلامی؛ همان انقلابی که ملت با آن، شاه و شاهی و حکومت سلطنتی و ویژه خواری و درباریانِ آغشته به چاپلوسی و نیز ارادت سالاری و میراثخواری را واژگون کرد.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستگوناگوننویسندگانجهان، جامعهانقلاب

مشکل ملت چیه آقای جنتی؟

سه شنبه بهمن ۱۳۹۶

به قلم جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدای امر به صحبت های «آیت‌الله احمد جنتی» توجه فرمایید: «باید صدای اعتراض مردم را شنید... نظام امروز در دست ما است و دستاوردهای بسیار خوبی داشته است... نباید خود را از مردم جدا کرد؛ وضعیت معیشتی مردم بسیار بد است البته من وارد این حوزه نمی‌شوم چون کاری از دستم برنمی‌آید اما زمانی که غذا می‌خورم ناراحتم که چرا ما دستمانم به دهانمان می‌رسد ولی برخی دیگر از مردم این امکان را ندارند... مسئولان باید با وضع فقیرانه زندگی کنند تا فقرا از غُصه دق نکنند... ما نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که صدای اعتراض کسی بلند نشود؛ صدای اعتراضات باید بلند باشد اما باید طبق موازین قانونی صورت گیرد.» (منبع)


 

 مشکل این نیست که شما آقای جنتی می گویید. مشکل ملت، ریشه اش به همین دستبوسی هایی برمی گردد که نوکرانِ ملت را متوهّم ساخته است که بر مردم ریاست کنند نه خدمت. سردار سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی _رییس سابق سازمان بسیج مستضعفین_ چرا باید بر دستان شما جناب «آیت الله جنتی» این گونه کُرنش مآبانه بوسه بزند؟ (منبع) ما انقلاب کرده ایم علیۀ دستبوسی ها، نه برای بازتولید شیوه های شاه و درباری ها. دستبوسی ها مالِ دورۀ حکومت معاویه و خصلت های باند ابوسفیان بود. محمد امین (ص) ما و علی عادل (ع) ما، هرگز چنین کارهای به دور از اسلام ناب محمدی و علوی را سزا نمی دانستند و بر هر بُت و شرک و کُرنشی می شوریدند. مشکل ملت، یکی خود شما هستید آقای جنتی، که به عمر انقلاب به پُست و مقام و قدرت چسبیده اید و با این کِبَر سنّ و ناتوانی جسمانی ات، چندین پست مهم حکومتی را در اختیار بلکه در اشغال خود گرفته اید. چرا باید به شما در این سن و سال این همه پست بدهند!؟ ولی جوان ها و دانشجویان و فارغ التحصیلان و دانشمندان این مملکت از بی توجهی مقامات انتصابی  و انتخابی، بروند در دوبی و ترکیه و اروپا و آمریکا و یا در همین تهران و حومه و حاشیه کارگری کنند و بیگاری؟

 

چرا شما باید شغل مادام العمری داشته باشید؟ کجای اسلام و انقلاب نوشته شده است یک روحانی باید این همه پست و مقام داشته باشد؟ این در حالی ست که اکثریت مردم ایران از عملکرد و تفکرات و نظرات و دیدگاه های شخص شما و مانند شما ناراضی اند. چرا رضایت مردم برای شما مهم نیست و کنار نمی روید تا جا را برای گردش قدرت و اجرای عدالت باز کنید؟ آیا انقلاب کرده ایم که امثال شما روحانیون، این همه جاه و مقام و تریبون و آزادی عمل و نوا و رفاه داشته باشید؟ آن گاه ما چگونه باید دهانِ ضدانقلاب هایی را که شعار حکومت آخوندی! سر می دهند نه جمهوری اسلامی ببندیم؟ کمی به خود آیید و به قول و اعتراف خودتان «صدای اعتراض مردم» را بشنوید. اگر هم می گویی «غذا می‌خورم ناراحتم» می توانی مانند محرومان زندگی کنی. قدرت را ترک کن و به نقاط محروم در میان پابرهنگان بروید تا همدرد آنها شوید که خودت گفتی «تا فقرا از غُصه دق نکنند». فُقرا فقط با تبعیض و فسادی که درون حکومتگران می بینند، دارند دق می کنند نه از نداری و قرض و بی نانی و بی نوایی. چه می گویم! وقتی می دانم امام علی (ع) فرموده اند: «ما أکثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبارَ» چه بسیارند عبرت‌ها، و چه اندک است عبرت گرفتن. (غُرر الحکم و دُرر الکلم)

ایران. بهمن. توحید.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
نویسندگانجهان، جامعهانقلاب

خلیفه و اختلاس

يكشنبه بهمن ۱۳۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. غروب دیروز خواندن دو متن در سه منبع متفاوت، توجه ام را زیاد جلب کرده بود؛ الف. انتخاب. جماران. یکی این که در «الف» خواندم اختلاس در شرکت مدیریت اکتشاف و تولید وزارت نفت دولت حسن روحانی، از صد میلیارد تومان به دویست میلیارد تومان رسیده،... احتمال اینکه رقم خیلی بیشتر از این باشد هم وجود دارد... فرد اختلاس کننده که یک کارمند است... با توجه به 2 تابعیتی بودن،... بلافاصله به ترکیه فرار می کند...» (منبع)

 

اعضای مجمع تشخیص مصلحت

حرم امام خمینی

 

دوم این که در «انتخاب» و «جماران» خوانده بودم آیت‌الله سید محمود هاشمی شاهرودی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیروز در حرم امام خمینی گفت: «امام راحل، تعابیری مانند «خلیفه» را به کار نبردند و به عقلانیت و سیره عقلا اهتمام داشتند. (منبع)

 

و

پاسخ دامنه: به نام خدا. یک: دیگر حتی برای آنهایی هم که همیشه در سخنرانی های شان از گل و بلبل بودنِ مسیر طی شدۀ نظام راضی و خشنود بوده اند، گویی (البته شاید) ثابت شده باشد، که فساد و اختلاس، این دولت و آن دولت نمی شناسد. چه حسن روحانی باشد! چه محمود احمدی نژاد. ساختار وزارتخانه های پول ساز و نیز اساسِ دیوان سالاری نفوذپذیر، توصیه گرا و پارتی ساز جمهوری اسلامی، نیازمند تحول بنیادی و دگرگونی اساسی ست. درد جامعه همین است که چین کمونیستِ بی خدا، قاطعانه علیۀ فساد دولتی و حزبی ایستاده است؛ اما جمهوری اسلامی مماشات می کند و از کنارش راحت می گذرد. آیا از خشم متراکم شوندۀ ملت نمی هراسند!؟ بگذرم و درود وافر بفرستم به میرحسین موسوی که دولتش پاکِ پاک بود و خودش نیز مظهر پاکیزگی و خادِمیتِ ملت و مردم محروم  و مظلوم و مستضعف. دو: اما در مورد خبر دوم، ابتداء بگویم سایت جماران با آن که غروب دیروز عین جملۀ آقای شاهرودی و واژۀ «خلیفه» را درج کرده بود، امروز وقتی برای استنادکردن منبع این پست، رجوع کرده ام، با تعجب دیده ام، واژۀ «خلیفه» را سانسور کرده است: (اینجا). اما خوشبختانه سایت انتخاب، متن گزارش دیروزش را سانسور نکرد و دست نخورده باقی گذاشت. آری؛ این عبارت و دیدگاه آیت‌الله سید محمود هاشمی شاهرودی اساساً اشکال دارد. زیرا در اندیشۀ سیاسی شیعۀ امامیه (اثنی عشری) «خلیفه» هیچ وجهی ندارد. مهمتر از این، آن است که امام خمینی -رهبر کبیر انقلاب اسلامی- حتی «ولی فقیه» یا «ولایت فقیه» را هم به رأی و رفراندم نگذاشته بودند چه برسد به خلیفه!! که به دور از نگرش شیعه و گرایش سیاسی و فکری ملت ایران است. نظریۀ ولایت فقیه، حتی در قانون اساسی اولیه هم نبوده، (مرحوم منتظری و دیگران آن را کوشیدند، گذاشتند) که شرحش مفصّله؛ چه رسد به عنوان خلیفه. اگر -بر فرض بعید و حتی ابعَد- امام خمینی، «خلیفه» را مطرح می کردند، ملت که تازه از شرّ شاه و شاهی گری خلاص و رها شده بود، آن را بشدّت ردّ می کرد. خدا البته بهتر می داند. دامنه حدسش را می زند!

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

پاسخ سعید منتظری به اژه‌ای

جمعه بهمن ۱۳۹۶

پاسخ سعید منتظری فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری، به حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه‌ای: «به نام خداوند عادل و منتقم. کلیپی کوتاه از آقای محسنی اژه‌ای توسط گروهی به نام «مستندساز قائم مقام» منتشر شده که در آن ادعا گردیده است: «در سال ۸۱ پس از بازداشت سعید منتظری و دیگران، او به مسائلی مانند جعل سند اعتراف کرد که در دفعات بازداشت قبلی آنها را به عهده نگرفته بود و…». اخیراً گروهی که خاستگاه و آبشخور افکار و آمالشان «معجزه‌ی هزاره‌ی سوم» و «جبهه‌ی پایداری» بوده و با بلندگوی «رمز عبور» ماهیتشان هویدا گشت، با بودجه‌ی نهادهای امنیتی نهال‌شان پرورش پیدا کرد و «تدلیسی» به نام «مستند قائم مقام» ساختند؛ و امروزه در ادامه‌ی همین پروژه، سایت و رسانه‌ای به همین نام را حساب شده و با پشتوانه‌ای قوی دائر نمودند. این‌ها به واژه‌ها هم رحم نکردند و با نهادن نام «مستند» بر دروغ‌ها و جعلیات خود خواستند که آن را موجّه نشان دهند و با اضافه کردن وصف «روایت بدون سانسور» هم آن را تحکیم بخشند، اما گویا آفتاب حقیقت در پشت ابرهای دروغ و تزویر نمی‌ماند و همه چیز دست به دست هم داده تا مشت آن‌ها را باز کند و هر روز خطا و خلافی از آنها سر می‌زند تا نشان دهد عیار مستند بودن‌شان چقدر است.

قم. بیت و نهم آذر هشتاد و هشت

تشییع جنازۀ فقیه نستوه و مبارز زجرکشیده

مرحوم آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری

 

گرچه عقل سلیم حکم می‌کند که در قبال ادعاهای بی اساسی که نزدیک به سی سال است از زمان وزارت آقای ری‌شهری به بعد مکرراً در کتابها و نشریات رانتی‌شان منتشر کرده‌اند و اخیراً هم … در کلیپ منتشر شده‌ توسط مستند سازان، همان‌ها را بر زبان رانده شده، سکوت اختیار کنم و پاسخ به آنها را به «یوم تبلی السرائر» واگذارم و استیصال و پای در گل ماندن‌شان را در قبال مردم مظلوم و ستم کشیده ایران به تماشا نشینم؛  اما درباره‌ی این مورد که مربوط به اینجانب است برای ثبت در تاریخ و روشن شدن افکار عمومی اعلام می‌دارم که: اولاً در تمام مدت ۳۲۵ روز زندان انفرادی در سلول‌های تنگ و تاریک اداره‌ی اطلاعات قم و زندان ۵۹ سپاه پاسداران و بند ۲۴۰ زندان اوین، علیرغم سؤالات و مشاجرات بی حدّ و حصر درباره‌ی موضوعات متفاوت، اصلاً و ابداً چنین سؤال و جوابی که مورد ادعا می‌باشد برای اینجانب پیش نیامد و ادعای ایشان خلاف واقع است؛ ثانیاً اینکه بیان کردند که برادر بزرگوارم نیز در آن ایام دستگیر شده‌اند اصلاٌ و ابداً چنین مساله‌ای نبوده است؛ ثالثاً در اظهارات آقای اژه‌ای به نحوی به شنونده القاء می‌شود که گویا بعد از رفع حصر مکرراً به حضور آیت الله منتظری رسیده است، درحالی که در آن زمان علیرغم اصرار ایشان چنین ملاقاتی صورت نگرفت و پدرم حاضر به پذیرفتن نشدند؛ رابعاً بازداشت اینجانب در سال ۷۹ بوده است نه سال ۸۱، و در ضمن فقط همین یکبار بوده نه آنگونه که مشارالیه با لفظ «دفعات بازداشت قبلی» بیان می‌کند. البته حمل به صحّت اظهارات ایشان مشغولیات فراوان و [بالا بودن] سن و احتمال [فراموشی] ایشان است که در جای جای صحبت چند دقیقه‌ای و در طریقه‌ی صحبت‌شان بخوبی نمایان است؛ و از جمله اینکه علاوه بر موارد قبل، شغل همکار و همفکر خودشان آقای درّی را هم به یاد نیاوردند و مابقی قضایا هم به همین روال. در پایان از حضرات مستندساز که به سبب نورچشمی بودن و حسب موقعیت شغلی‌شان به همه‌ی اسناد و مدارک و صفحات بازجویی‌های افراد دسترسی دارند و همچنین از آقای محسنی اژه‌ای … تقاضامندم متن اعترافات ادعایی را برای تنویر افکار عمومی منتشر نمایند. والسلام علی من اتبع الهدی  یازدهم بهمن ۱۳۹۶ – سعید منتظری.» (منبع)

۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
چرا امام آمد؟
سیاستایراننویسندگانمرجعیتانقلاب

چرا امام آمد؟

پنجشنبه بهمن ۱۳۹۶

نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. چرا امام آمد؟ در آغاز دهۀ چهل، حاج آقا روح الله مشهور به «آقای خمینی» به دلیل حضور مقتدرانۀ مرجع عامه آیت الله العظمی سید حسین بروجردی در قم، یا در سکوت بود و یا در انزوا و درس و عرفان. با درگذشت ایشان در دهم نوروز سال چهل، کم کم نام «خمینی» بر سر زبان ها افتاد. طی سه سال، سه سخنرانی مهم علیۀ رژیم شاه کرد. سال 1342 شاه، «آقای خمینی» را در قیطریۀ تهران در حصر کرد. سپس به دلیل سخنرانی دیگرش در سال چهل و سه وی را از ایران به ترکیه تبعید کرد و پس از مدتی از آنجا به عراق و در اوج انقلاب در مهر ماه پنجاه و هفت، به روستای نوفل لوشاتو در فرانسه. تا این که پس از پانزده سال تبعید، پای امام خمینی به خاک وطن رسید.»

 

رهبر نهضت اسلامی در ترکیه تحریرالوسیله را نگاشتند. در نجف به درس و بحث پرداختند. و گه گاهی شاگردان و پیروان خود در ایران را با پیام های مخفی کتبی و شفاهی به مبارزه علیۀ شاه فرا می خواندند. کم کم در مدرسۀ شیخ انصاری نجف، بحث حکومت اسلامی -که گاهی با عنوان ولایت فقیه مخفیانه چاپ و توزیع می شد- را مطرح نمودند. صحبت های ایشان از طریق «نوار» به میان مبارزان راه می یافت. اعلامیه ها و عکس ها و نوارهایی که از سوی رژیم شاه جُرمی خطرناک محسوب می شد که اعدام، سرنوشتِ محتومِ دارندۀ آن بود. به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران را «انقلاب نوار» هم نام داده اند که بعدها امام خمینی آن را «انقلاب نور» نامید.

 

با اوج گیری انقلاب توسط مردم در هفده شهریور پنجاه و هفت و پاییز و زمستان همان سال، با اِعمالِ نفوذ شاه بر رژیم عراق، آیت الله خمینی مهر پنجاه و هفت از عراق اخراج شد. سوریه و کویت وی را نپذیرفتند. فرانسه به ایشان اجازۀ اقامت داد. از این زمان به بعد، مبارزین و مردم «حاج آقا روح الله خمینی« را امام خمینی لقب دادند و لفظ «امام» در ایران -که همچنان باقی ماند- اشاره است به مقام و جایگاه رهبری نهضت و تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران.

 

در دی پنجاه و هفت شاه از ایران «دَر» رفت. امام که در فرانسه سیصد و سیزده مصاحبه و سخنرانی مهم کرده بودند و در آن تئوری های متعدد و وعده های فراوان به ملت داده بودند، به ایران آمدند. ده روز بعد، بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت پدیدار گشت و رژیم سلطنتی شاه، مفتضحانه به دست ملت سرنگون شد و بعد در دوازدهم  فروردین پنجاه و هشت «جمهوری اسلامی ایران» با رأی پرشور و شعور مردم، تأسیس و برقرار گردید. حال با این توضیح و شرح گذرا، سؤال این است چرا امام آمد؟ به نظر من امام اُمّت حداقل برای این اهداف به ایران آمد؛ امام برای این به ایران آمد که:

 

که بنیادِ شیوه های سلطنتی، شاه و شاهی گری بکلّی از پهنۀ کشور رخت بَربندد.

که هیچ کسی به خود جرأت ندهد بر ملت سیطره و ستم داشته باشد.

که هیچ مقام و پستِ دائم العمری و بدون پاسخگو نداشته باشیم.

که مردم حاکم بر سرنوشت خویش باشند.

که ملت، همۀ مقامات (به تعبیر امام، نوکران مردم) را بر پُست ها بکارند.

که دولت به ملت خدمت کند و ایرانِ آزاد را آباد سازد.

که هیچ دست اندرکاری، حق نداشته باشد دیکتاتوری پیشه کند.

که اسلام و ایران در کنار هم برای مردم آسایش و معنویت فراهم آورند.

که هیچ شرکی، پرستشی، کُرنشی و ستایشی جز توحید و خداپرستی شکل نگیرد.

که مردم با عمل مختارانه به احکام دین، به اوج کمال و تعالی نسبی برسند.

که تبعیض و فساد و دزدی و اختلاس و اَشرافیت نابود و فنا شود.

که روحانیت برای خود حقّ ویژه ای قائل نشود و مردم را رَمه نپندارد.

که «رأی ملت»، میزان باشد، نه به تفسیر ناروای آن روحانی، زینت و عاریت.

که آقازادگی، امتیازطلبی، جناح گرایی، حذف، حصر و ردّصلاحیت استصوابی نباشد.

که همه ایرانیان (شیعه، زرتشتی، مسیحی، سنی، کلیمی و ...) برای ایران تصمیم بگیرند.

که با رژیم استبدای، خائف و خائنِ شاه، تماماً فرق داشته باشیم.

که در یک کلام، زمینه ساز ظهور حضرت مهدی موعود (عجّ) باشیم.

ایران. بهمن ماه. توحید.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونانقلاب

ابطحی و اسم رمز

چهارشنبه بهمن ۱۳۹۶

به قلم دامنه: به نام خدا. این حجت الاسلام سید محمد علی ابطحی ست. عضو مجمع روحانیون مبارز که رییس دفتر سید محمد خاتمی رئیس دولت مشهور به اصلاحات بود. او در برف بهمن نود و شش اتوبان قم-تهران گیر کرده بود. چند کلمه ای می گویم و از این شخص پرمسأله و حرّاف می گذرم. او اساساً هر جا گیر می کند حرف هایی! هم می زند. مثل آن حرف مُفتِ «اسم رمز» که نوعی دروغ بستن و مثلاً لودادنِ رفقا و همفکرانش در بحران هشتاد و هشت بود.

 


او نیز در بحران هشتاد و هشت -به دنبال دستگیری های عجیب و گسترۀ جناج چپ_ دستگیر، بازداشت، بازجویی، بر تنش لباس خالخالی و بر پایش دمپایی پوشانده شده بود. ولی او، طاقت نداشت و همان روزهای نخست، خیلی زود به حرف آمد. یا به حرف آمده شد. یا به حرفش آورده بودند. مصاحبۀ عجیب و غریبش در سیمای شخصی میلی عزت ضرغامی پخش شد. و شوی سیاسی آفرید و گفت: «تقلّب، اسم رمز ما بود». یعنی به عناصر اطلاعات خط داد، تقلبی نبود بلکه واژۀ تقلب ابزاری بود برای آنچه سال هشتاد و هشت رخ داد. آری؛ ابطحی برای خلاصی خود، با آن اعتراف سازی و اسم رمز بافی! به بقیه یاران و فعالان سیاسی دستگیر شدۀ در بند، چه کرد؟ شما بگویید چه کرد. او علاوه بر اوین، در برف اتوبان قم هم در بند شد. آنجا _در اوین_ اسم رمز بافت و از زنجیر، رها شد. اینجا _در اتوبان_ اسم جلاله گفت و زنجیر چرخ هم شاید بست، ولی رها نشد و شب را تا صبح پشت راه بندان و یخبندان ماند. کاش در اوین هم مثل اتوبان، در زنجیرچرخ روزگار می ماندی و سربلند می آمدی! و سرت را بلند! می داشتی مثل بهزاد نبوی؛ مردِ متدینِ مقاومِ تئوری های نظری و عملی. بگذرم از محمد علی ابطحی.
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
نویسندگانمرجعیتانقلاب

نمازجمعۀ بی نرده

شنبه بهمن ۱۳۹۶

نوشته های جناب توحید: بسم الله الرحمن الرحیم. دیروز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶، سه اتفاق در سه نمازجمعه شهرهای تهران، تبریز و مشهد رخ داد که هر کدام قابل تأمل است؛ من هم پیرامون آن چند نکته ای می گویم و فعلاً از آن رد می شوم.

 

یک: در تهران: حجت الاسلام سید احمد خاتمی در خطبه‌های نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ گفت: «به عنوان کسی که ۴۵ سال است طلبه هستم، به مردم می‌گویم که والله یک ریال از حقوق ماهانه طلاب که به آن «شهریه» می‌گویند، از بودجه کشور نیست؛ بلکه از وجوهات و سهم امام (عج) است که مردم می‌دهند.» (منبع)

 

دو: در مشهد: آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی در خطبه‌های نماز جمعه ۶ بهمن ۱۳۹۶ از استاندار درخواست کرد نرده های حایل میان مردم و مسؤولان را از نمازجمعه جمع آوری کنند. (منبع)

 

سه: در تبریز: حجت الاسلام آل هاشم، امام جمعه تبریز که دو هفته زودتر از آقای علم الهدی خواهان برداشتن نرده ها از نمازجمعه تبریز شده بود؛ در نمازجمعۀ این هفته ۶ بهمن ۱۳۹۶این سخن را عملی کرد و نمازجمعۀ بی نرده، برپا نمود که در عکس زیر نشان داده می شود.

 

 

سه نکته بر این سه سخن

 

یک - نیازی نیست آقای حجت الاسلام سید احمد خاتمی قسم جلاله بخورد. اتفاقاً سخن بر سر همین است چرا بودجۀ عظیمی که از خزانۀ دولت می گیرند را خرج مشکلات طلبه ها نمی کنند و شهریۀ زیر خط فقرشان را ارتقاء نمی دهند تا طلاب بزرگوار در تنگنای معیشتی مجبور باشند از زیِّ طلبگی خارج شوند و تن به کارهای مشقّت بار دیگری بدهند. هر چند به نظر برخی از مراجع، علما، و خصوصاً استاد شهید مرتضی مطهری، حوزه های شیعه _با تبار دیرین و فرخندۀ 1000 و اندی ساله_ برای حفظ هویت و استقلال فکری و آزادی اجتهاد و بیان نظرات سیاسی و فقهی، نباید به هیچ دولتی وابستگی مالی داشته باشند. پس، سخن آقای سید احمد خاتمی اساساً محل اشکال و ایراد است و نیازی به سوگند هم نیست که قرآن کریم سوگند خوردن های بی جهت را نهی نموده است.

 

دو - سالهاست خیراندیشان به نرده بندی و حصارکشی میان مردم و مسؤولان در نمازجمعه و جاهای خاص دیگر، اعتراض کردند و می کنند ولی هیچ اعتنایی نکردند. اساساً اگر نرده کشی ست چرا این نرده ها را در انتهای نمازجمعه نمی کشند که مردم در جلو بنشیند و خادمان ملت (دست اندرکاران) در ردیف های عقب تر؟ آیا ثوابی که می گویند ردیف های یک و دو و سه نماز دارد هرگز ردیف های بعدی ندارد، همیشه باید نصیب یقه سفیدان شود!؟ همین نرده کشی ها و حصارها و خصوصاً حصرها ملت را دلخور و منتقد و گاهی هم مأیوس کرده است. تبعیض های بی جهت که حتی در فرائض شرعی علیۀ بینوایان و مردم عادی روا می دارند!

 

سه - اگر واقعاً قرار شده است نمازجمعۀ بی نرده اقامه شود باید ردیف های جلو بر روی همۀ مردم نمازگزار باز باشد، نه این که باز هم خیال کنند هر کس شغل دولتی دارد، برتر و والاتر است و باید ردیف اول تا نهم و دهم بنشیند و الّا شأنش فرو می ریزد و پرستیژش ضایعه می گردد. طبق فرمول قرآن نزد خداوند، اَکرم کسی ست که تقوای بیشتری دارد نه شغل و مقام بالاتر: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.  ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است. (سوره حجرات آیه‌ی سیزده ترجمۀ شیخ حسین انصاریان)

 

پس؛ ابوالمشاغل ها، هی راه نیفتند بروند ردیف جلو را برای خود ملک طِلق کنند، آنها بروند ردیف های آخر نماز و در میان ملت (=ولی نعمت) جا بگیرند تا این تبعیض های مُهلک دورۀ اموی و تزها و شیوه های ناروای معاویه ای، و نیز فخر و تفاخر و خودنمایی و ریاکاری! از جمهوری اسلامی رخت بر بندد. ایران. هفت بهمن. توحید.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
انقلاب

قلع و قمع مجمع روحانیون

شنبه بهمن ۱۳۹۶

متن‌های نقلی صرفاً جهت اطلاع در اینجا منتشر می‌شود: بخش‌هایی از یادداشت سعید حجاریان: هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بحث از رابطه میان ملت و دولت به میان آمد. از آنجا که بنا بود این رابطه را در چارچوب نسبت امت و ولی فقیه تنظیم کنند به‌ناچار باید طرحی در می‌انداختند که رهبر توسط مردم تعیین شود اما به دلیل آنکه فقه شیعه ۱۲۰۰سال در فترت به سر می‌برد و در حد فقه خصوصی باقی مانده بود این امکان فراهم نشد که از آن، فقه عمومی آن هم در حد قانون اساسی استخراج کنند.... لذا درخصوص رابطه مردم و رهبر از پایه‌ای‌ترین الگویی که در اختیار بود یعنی همان قواعد اوایل رساله‌های عملیه که رابطه مجتهد و مقلد را تعیین می‌کرد، استفاده شد.

 

 

در رساله‌های عملیه آمده است که فرد مکلف باید برای رتق‌و‌فتق امور جاری زندگی‌‌اش که از احکام خمسه شامل وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه خارج نیست مجتهدی را برگزیند و اگر خود استطاعت و قدرت تشخیص نداشت باید به اهل خبره (معمولا دو نفر) رجوع کند که آنان به وی بگویند در میان مراجع زمان، اعلم کیست و آنگاه فرد سائل مرجع خود را برگزیند. خبرگان قانون اساسی از این الگو گرته‌برداری کردند و آن را تعمیم دادند و چنانکه در قانون اساسی آمده است مردم برای تعیین رهبر، خبرگانی را انتخاب کرده و آن خبرگان به نیابت از مردم، رهبر را معرفی می‌کنند.

 

آقای [محمدتقی] مصباح یزدی درباره حکومت اسلامی می‌گویند: «در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن «رضایت ولایت فقیه» است ... اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود... ولی فقیه حق دارد و می‌تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند... مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.»

 

خبرویت اعضای مجلس خبرگان اول را مراجع تقلید تعیین کردند و از آن پس این کار به شورای نگهبان واگذار شده است. شورای نگهبان برای تعیین خبرویت کاندیداهای مجلس خبرگان مکانیسمی تعبیه کرده و امتحاناتی برگزار می‌کند که در آن از داوطلبان سوالات فقهی به صورت کتبی یا بعضا ‌شفاهی پرسیده می‌شود و آنگاه برای ممتحنین احراز می‌شود که در افراد ملکه اجتهاد وجود دارد یا خیر.

 

از زمان برقراری آزمون اجتهاد، شبهات زیادی در میان خواص و عوام به‌وجود آمد. فی‌المثل زمانی گفته‌ شد سوالات کتبی لو رفته است و بعضی آقایان از قبل به سوالات دسترسی داشته‌اند. یا مثلا در دوره ای مشخص شد که ابوالزوجه نفر اول آزمون، طرّاح سوال بوده است. یا در موردی دیگر یکی از ائمه جمعه را برای امتحان دعوت کردند و صفحه‌ای از مکاسب‌ را مقابل وی گشودند و گفتند بخوان؛ آن فرد در همان اولین سطر عبارت «ان المعاطاه ...» را به سه سبک مرفوع و مجرور و منصوب خواند و یکی از ممتحنین خطاب به وی گفت: «بالاخره بفرمایید کدام تلفظ صحیح است؟» ایشان پاسخ داده بود: «من شما [ممتحنین] را دیدم و هول شدم» و سپس آقایان سخن وی را پذیرفتند و مجوز ورود وی به خبرگان را صادر کردند.

 

 

اما در همان زمان اعضای مجمع روحانیون مبارز را به کلی قلع‌و‌قمع کردند و فقط از کنار نام آقای سیدمحمد موسوی‌ خوئینی‌ها گذشتند؛ چراکه اجتهاد وی از قبل توسط امام تایید شده بود. در زمان اعلام نتایج گویا اعضای مجمع روحانیون در محل مجمع نشسته بودند که لیست تایید شدگان به آنجا می‌رسد. فردی که نتایج را آورده بود به ترتیب نام‌ها را می‌خواند و پس از خواندن هر نام به سبک روضه‌خوان‌ها می‌گوید: قَد قُتِل، قَد قُتِل. این قصه ادامه پیدا می‌کند تا اینکه به نام آقای خوئینی‌ها می‌رسد و آنگاه روی به ایشان می‌کند و می‌گوید: عمه جان جز شما مردی در این خیام باقی نمانده است. البته در نهایت امر آقای خوئینی‌ها هم از شرکت در انتخابات انصراف دادند.

 

واقعیت این است از زمانی که این آزمون‌ها باب شده است عده‌ای که واقعا مجتهد هستند از ترس آبرو در آزمون شرکت نمی‌کنند؛ چراکه معتقدند شورای نگهبان عده‌ای را که به لحاظ سیاسی با آنها زاویه دارد با برچسب بیسوادی رد صلاحیت می‌کند و آنگاه افرادی که از فضلا هستند میان شاگردان‌شان شرمنده می‌شوند. (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانجهان، جامعهانقلاب

اجرای حدود را متوقف کنید

جمعه بهمن ۱۳۹۶

توضیح دامنه: به نام خدا. دامنه در سی‌ام دی ۱۳۹۶ در این پست اینجا، به موضوع قطع دست جوان بیست‌وهشت ساله (به علت بیست و یک فقره سرقت گوسفندان در چهار شهر استان های خراسان رضوی و جنوبی) در مشهد پرداخته بود. اخیراً مهدی نصیری (یار سابق حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان و افراطی امروز) نیز به این موضوع از زاویۀ دید خود پرداخته است که خواندش را مفید می دانم. زیرا آنان مدتها به عنوان حامیان دوآتشه نظام و صاحبان انقلاب! همۀ منتقدین را یا ملحد، یا ضدانقلاب و یا لیبرال و سکولار می خوانند و سعی نمودند آنان را از قطار انقلاب اخراج و پیاده کنند. نگرش جدید او در این باره، آن هم نسبت به احکام فقهی و اجرای حدود الهی جالب است. این متن به دلیل اهمیت و تغییر نگرش یک چهرۀ افزاطی جناح راست ارائه می گردد:

 

متن نقلی: «رسانه های دشمن و غربی از منظر حقوق بشری و از این زاویه که بریدن دست دزد اقدامی خشن و غیر انسانی است به اجرای این حکم تاخته اند.  بنده هم می خواهم با اجرای این حد الهی مخالفت و از آن اعلام انزجار کنم اما نه از زاویه نگاه غربی ها و دولتهای مدرن غربی...

 

مهدی نصیری

طلبۀ علوم دینی و سردبیر سابق کیهان

 

حدود الهی هر چند ظاهری خشن داشته باشد و اجرای در ملا عام آنها احساسات و عواطف عده از انسانها را فارغ از نگاه عقلانی آنها خدشه دار کند، سرشار از حکمت و مصلحت برای جوامع بشری و شرط لازم برای تحقق امنیت و عدالت اجتماعی است و از همین روست که امام کاظم علیه السلام فرمود: اجرای یک حد الهی  برای اهل زمین سودمندتر از باران چهل روزه است. (تهذیب الاحکام شیخ طوسی)

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
جهان، جامعهانقلاب

بودجۀ مذهبی نهادهای ایران

چهارشنبه دی ۱۳۹۶

آمار پول های بیت المال ایران

فقط جهت اطلاع و مورد مطالعه

 

(منبع)

هشت هزار و یکصد میلیارد تومان

دامنه در این باره، داوری را به مخاطبین شریف وامی گذارد

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
مرجعیتانقلاب

روحانیت دارا

دوشنبه دی ۱۳۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً درمانِ یک روحانیِ مقام ارشد نظام در آلمان، خبرساز شده است. در این باره دامنه چه دیدگاهی دارد؟ دامنه اساساً با روحانیت دارا، مرزبندی دارد. چون معتقد است روحانیت دارا نمی تواند شکل بگیرد؛ چرا؟ چون از وقتی که طلبه ای وارد حوزه علمیه می شود نه وقت کارِ اقتصادی دارد و نه گرایش مال اندوزی. نه مشی ثروت دارد، نه مشق زر و زیور. و نه اساساً از طبقۀ سرمایه دار و تیول دار برخاسته است. روحانیت از بدو ظهور تا کنون همیشه مانند محرومان و طبقۀ فرودستِ مسلمین، زندگی و ساده زیستی داشته است.




از فضلیت های درس آموز روحانیت و عالمان دینی یکی این بوده است که آنان همۀ هَمّ و غمِّ خود را مصروف اجتهاد، تهذیب نفس، ساده زیستی، همدردی با محرومان می ساخته اند و از طلبگی تا زعامت، هرگز از زیِّ طلبگی بیرون نمی رفته اند. و طلبگی نقطۀ اوجش قناعت و محرومیت بود. محرومیت نه به معنای گدابودن. بلکه به معنی دوری از مال، پرهیز از ثروت، جدایی از مقام، اجتناب از رفاه، و فاصله گیری از دارایی و و انشقاق از تمکُّنات مادی و زندگی اَشرافی. و همین ویژگی ها، روحانیت را شایشتۀ جلوداری و زعیم اُمت بودن، باقی نگه می داشته است.
 

در سرگذشت مراجع عظیم الشّان شیعه، علمای برجسته اسلام و روحانیون مبارز و وارسته بارها و بارها خوانده ایم آنها در طول طلبگی و مرجعیت به نون شب محتاج بودند و شب را با گرسنگی بر بالین می نهادند و سحرگاه به درگاه خدای باری تعالی ناله و ضجّه می بردند و هرگز دست تکدی به سوی کسی دراز نمی نمودند و عزّت نفس را با همین نداشتن ها به درجه ی اعلا می بردند. و بالاترین پولی که داشتند و با آن ارتزاق و امرار معاش می کردند همان پول مقدس مردمی شهریه امام زمان (عج) بود. و همین ویژگی ها آنان را پیشوا و اُسوه و مرجع نگه می داشت.
 

روحانیت ایران تا پیش از انقلاب، زندگی مشقّت باری داشت. شاه به آنها هم جسارت می کرد و هم بسیار سخت می گرفت و آزار و آوارگی می داد و نیز در زندان و شکنجه و تبعید و زیر دیدِ ساواک نگه می داشت. بنابراین روحانیت ایران هرگز دارا نبود. و افتخارش همین بود که دارا نیست. بلکه داناست. و ما مردم ایران با روحانیت آگاهِ وارسته پیوند تقلیدی و هم اندیشی داشتیم. هم از آنان پیروی می کردیم و هم با آنان به بحث و نقد می پرداختیم.

 
پس از استقرار جمهوری اسلامی، راه برخی از روحانیت از راهِ ساده زیستی و پرهیزگاری و همدردی با محرومان جدا شد. هر چند هنوز طلبه هایی هستند که توانِ خریدن یک خانه‌ی ۳۰ متری را هم ندارند و به سختی زندگی می‌کنند. اما در مقابل بسیاری از آنان به درجه ای از درآمد و امتیازات رسیده اند و همجنان می رسند که اگر بگویم دو تا سه خانۀ مجزّا و مجهّز دارند بیجا و گزاف نگفته ام. این رسم روحانیت نبوده و نیست. این نه جسارت است و نه اهانت بلکه حق مرزبندی ام با هر کسی است که روحانی ست، ولی داراست. و من با «دارا»ها از جنس روحانیت، مشکل عقیدتی و مَرامی دارم.  فعلاً به مصلحت از این بحث می گذرم.
 

اما در مورد آیت الله سید محمود شاهرودی (رئیس سابق مجلس اعلای کشور عراق. رئیس اسبق قوه قضائیه ایران. رئیس حل اختلاف قوا. و هم اینک رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) باید بگویم که یک سایت نوشته بر اساس اطلاعاتی که داریم، هزینه های درمان ایشان نه از منابع عمومی که توسط خود آیت الله سید محمود شاهرودی پرداخت شده است. (منبع). خود آیت الله سید محمود شاهرودی هم در این (منبع) موضوع درمانش را توضیح داده است.
 

دامنه دراین باره سه نکته می‌گوید و می‌گذرد:
 
 
۱. این که هر شهروندی -چه شاهرودی و چه بشاگردی- هر طور خواست زندگی کند حق اوست. هر طور خواست درمان شود حق اوست. هر جا خواست سلامتی اش را بازیابد حق اوست. هر مقدار خواست دارا باشد حق اوست. در این حرفی نیست. اما این خبر و حرکت نشان داد، در ایران روحانیت دارا هم وجود دارد که آنچنان توان مالی دارد که با هزینۀ خود حتی به آلمان هم می توانند بروند.

 
 
۲. اما برای من و شاید بسیاری دیگر این پرسش است که چگونه یک روحانی که بیشتر عمرش را در عراق با حزب مبارز اعلا به مبارزه با صدام گذرانده و یا در ایران در مصدر نظام بوده، این مقدار «دارا» است که هم در مشهد و هم در تهران در برترین بیمارستان ها خود را به درمان سپرده و در نهایت برای حفظ سلامتی خود حاضر شده به یک کشور مدرن و پپشرفته و مرفّه آلمان برود و آن گونه خبرساز شود و میان مردم ایران این همه گپ و گفت بپاخیزد.

 
 
۳. باز می آورم که معتقدم حقِّ حیات و شیوۀ زندگی هر کسی برای خودش محفوظ است، اما من و مانند من شاید فراوان باشیم که می توانیم آزادانه و آگاهانه با روحانیتِ دارا مرزبندی مطلق داشته باشیم و با روحانیتِ غیردارا همان پیوندِ مودّت تقلیدی و هم اندیشی محکم تاریخی را داشته باشیم و هرگز از هم نگُسلیم. روحانیتی که همچنان در زیّ طلبگی ست و خانه های کاهگلی اش مانند خانۀ گلی حضرت فاطمه زهرا _سلام الله علیها_ بر هر کاخی شرافت و برکت و عظمت دارد. به گفتۀ مرحوم دکتر علی شریعتی بازمی گردم که در نیایشی سروده بود: خدایا! به مردم ما خودآگاهی و به همه ملت ما همّت، تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزّت ببخش.
۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
مرجعیتانقلاب

قضیۀ عزل آیت الله منتظری

پنجشنبه آذر ۱۳۹۶

آیت‌الله ابراهیم امینی نجف آبادی:«اما متأسفانه تلاش‌های امام به نتیجه نرسیدند و عملکردها و رویکردهایی که شدیداً به کیان نظام صدمه می‌زدند و عرصه را برای دخالت دشمنان مساعد می‌کرد، از جانب آقای منتظری ادامه پیدا کرد...


 

حضرت امام را به این نتیجه قطعی رساند که ایشان برای تصدی مسئولیت سنگین رهبری شایستگی لازم را ندارد و باید بیش از آنکه نظام خسارات جدی‌تری ببیند، ایشان را از مقامش عزل کنند و لذا در حالی که از تخریب حاصل عمر خود، به‌شدت آزُرده خاطر بودند و صدمه روحی سنگینی خوردند، اما قاطعانه ایستادند و آقای منتظری را به‌رغم علاقه‌ای که به ایشان داشتند، از مقام قائم مقامی رهبری عزل کردند.» مصاحبه با ماهنامۀ پاسدار اسلام. (منبع)


 
 
جواب دامنه

 
یک: من با آن که نسبت به این قطعۀ غامض تاریخ ایران پیش داوری نمی کنم، اما قبلاً در این پست «نقدی بر آیت الله خوئینی ها» (اینجا)، تا حدّی نکته هایی گفته ام. اینک با مشاهدۀ مصاحبۀ بسیارمفصّل آقای آیت‌الله ابراهیم امینی امام جمعه سابق قم با ماهنامۀ پاسدار اسلام، چند نکته ای بازگو می کنم. امید است موجب روشن تر شدنِ قضیه عزل شود.
 
دو: آقای آیت‌الله ابراهیم امینی عضو همان خبرگانی بود که رأی به رهبر آینده بودنِ آیت الله العظمی حسینعلی منتظری داد که اصطلاحاً از آن به عنوان «قائم مقام رهبری» یاد می شد. از ایشان می پرسم چگونه ممکن است بدون در نظر گرفتن رأی خبرگان ملت، رهبرِ آیندۀ منتخبِ خبرگان رهبری را فوری بدون تشریفات قانونی عزل کرد؟ پس آن همه رأی قریب به اتفاق نمایندگان ملت در مجلس خبرگان رهبری به مرحوم آقای منتظری چه می شود؟
 
 

 
سه: آقای آیت‌الله امینی بگویند مگر نصب و عزل رهبری بر عهدۀ مجلس خبرگان نبوده است؟ پس چرا خبرگان از آراء و نصب خود که جنبۀ مشروعیت سیاسی داشت، دفاع نکرد؟ و ان قُلتی نیاورد؟ به نظر شما مگر خبرگان ناظر و مُشرف و ناصب رهبری نیست؟ پس چرا عزلِ منتظری که حقِ قانونی آن مجلس بود _بر فرض اگر حق ایشان، عزل بود_ در آن مجلس صورت نگرفت و به رأی گذاشته نشد؟ امر بیّن این که، پس از جنگ همه قرار گذاشته بودند در چارچوب قانون باشند و به قانون بازگردند.
 
چهار: اگر من جای مصاحبه گران مجلۀ پاسدار اسلام بودم، از آقای امینی پرسش های مهمتری می پرسیدم. از جمله پرسش می کردم آیا رهبر مستقر نظام، حق دارد رهبرِ مستودع (بخوانید قائم مقام رهبری) را بنا به تصمیم فردی اش، برکنار و عزل کند؟ آقای امینی چرا در مصاحبۀ خود جملۀ «به‌شدت آزُرده خاطر بودند» را به امام نسبت داد و در این قضیۀ سرنوشت ساز ملت و حتی اُمت، چنین نسبتی را بکار برده است؟
 
پنج: نیز می پرسیدم آیا رهبر نظام با وصیت یا سفارشِ شفاهی می تواند رهبر آیندۀ کشور را تعیین کند؟ کما آن که خبرگان در سال 1368 وصایت امام را لحاظ کرد. نیز این را سؤال می کردم که عزل مرحوم منتظری به نوعی «وتو»ی رأی مجلس خبرگان نبود؟ اگر بود، چگونه خبرگان از منصوبِ خود دفاع ننمود؟ آیا خبرگان رهبری که ناظرِ کار رهبر نظام است نیز در این گونه تصمیم ها مثل ملت، باید مطیع رهبر باشد و اطاعت کند و از حریم و حوزۀ کارش صرف نظر نماید؟ مرز اطاعت از رهبری و نظارت بر رهبری چیست؟
 
نکتهٔ پایانی: من البته به لحاظ اندیشۀ سیاسی _فرای از این قضیۀ غامض عزل و مسائل داخلی_ معتقدم هیچ شخصی در اسلام اجازه ندارد برای ملت و برای رهبری آیندۀ ملت، تعیین تکلیف کند و یا وصیتنامۀ سیاسی بنویسد و همگان را به آن دعوت کند. ملت، طبق قرآن و عقل، خود حاکم بر سرنوشت خود است. دیروزییان نمی توانند برای فرداییان، حکم و وصیت کنند و سرنوشت ملتی را از پیش سفارش کنند. امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ به شاه و نظام طاغوت تشر انقلابی زده بودند، شاه به چه حقی برای نسل آینده، تعیین تکلیف می کند. یعنی هر نسلی خود برای خود رفراندوم می کند. والسّلام.
۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی