به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیةالله شهید سیدحسن مدرّس چندویژگی داشت که کمتر کسیست که اگر از آن باخبر باشد، درس و پندی نگیرد. سادهزیستی. سیاستدانی. ایراندوستی. دیانتداری. مردممداری. شجاعتپروی. استبدادستیزی. مشروطهخواهی و دریککلام مردیپارلمانی. آن بزرگمردشهید، طی چهاردوره نمایندگی مجلس شورا بر حقگویی و حقوقمردمی و مشروطهگرایی پای فشرد. اول برای حفظ میهن و حراست از مصلحت اسلام با دشمناش رضاخان رِفق و مدارا کرد. سپس وقتی دید آن شاه دورنگ، آن! میکند که نباید بکند، مبارزهی بیواهمه را با او آغاز کرد و دست از برملاکردن هویت پنهاننگهداشتهشدهی رضاخان نشُست. این مرد مردمی و خاکی و حامی مشروطهگرایی که در دولت سیدضیاءالدین طباطبائی (=مارمُهرهی انگلیس) به تبعید در قزوین محکوم شدبود، حالا در مقابله با خودسریهای رضاخان نیز، دستگیر و به شهر خواف تبعید مجدّد میگردد.
هفت سال در منطقهی خواف در تنهایی و دوری ماند و بعد به کاشمر منتقل شد و در ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در کاشمر، توسط عوامل رضاخان به شهادت نائل آمد و اُسوهای از استبدادستیزان و سادهزیستان ایران شد. دو سخن نابش را در این روز ۱۰ آذر _که سالروز شهادت اوست_ تقدیم میدارم. البته با هزارآه و افسوس اعلان کنم: راه او، خیلیوقت است که گُم شدهاست! هم در میان حکومتگران و هم در میان مردممان و هم در پارلمان ایران. همان شهید مدرّسی که میگفت: "خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و اِلّا فلا». همان حسن مدرّس سادهزیست که فریاد برمیداشت: «فردی چون من که عمامهاش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است».