به قلم دامنه: به نام خدا. آقای قادر فاضلی در کتاب خود «آب و سراب» به نقد و بررسی افکار دکتر عبدالکریم سروش می‌پردازد. در این کتاب متن‌های مختلف آقای دکتر عبدالکریم سروش از جمله «طوطی و زنبور» و «بشر و بشیر» و نیز «رؤیای رسولانه» نقّادی شده است. من در این پست، به گوشه‌ای از آن اشاره می‌کنم.

 

عکس از دامنه

 

نویسنده‌ی کتاب می‌گوید برخی دست می‌گذارند روی این مسأله که پیامبر  (ص) خود یک بشر است. اما دنباله‌ی آن را نمی‌گویند ولی بر او وحی می‌شود: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ...» [آیه‌ی ۱۱۰ کهف] یعنی: بگو: جز این نیست که من هم بشری مانند شمایم که به من وحی می‌شود. (ر‌ک: ص ۱۵ و ۱۶ کتاب)

 

وی در نقد آقای سروش معتقد است اگر بنا بود که وحی از خودِ پیامبر بجوشد، دیگر انتظار معنی نداشت... پیامبران روزها و هفته‌ها منتظر نزول وحی می‌شدند. قادر فاضلی همچنین بر این نظر است سروش در ابیات مولوی استفاده‌ی ابزاری کرده است. و می‌گوید: «که نمی‌دانم از جهالت او سرچشمه می‌گیرد یا از شیطنت او» مثل این بیت مثنوی: «من نخواهم دایه مادر خوش‌تر است ...» که سروش اول و آخر این ابیات را زد و در آخر مقاله‌ی «بشر و بشیر» از آن سوء‌استفاده کرد. (ص ۲۴ و ۲۵ آب و سراب)

 

 

ناقد معتقد است که حالات مخصوص بین پیامبر و خدای او هرگز بشری نیست حتی مَلک هم ظرفیت تحمّل آن را ندارد. پیامبر _صلّى ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم_ یک جنبه‌ی حقیقت بشری دارد و یک جنبه‌ی حقیقت ازلی. جنبه‌ی بشری پیامبر از خاک است و بر خاک فرو می‌رود ولی جنبه‌ی ازلی او فوق افلاک است و به ماورای افلاک می‌رود.