qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دارابکلایی ها» ثبت شده است

درگذشت شیخ ‌اسماعیل دارابکلایی
روحانیتتریبونعکس

درگذشت شیخ ‌اسماعیل دارابکلایی

شنبه فروردين ۱۴۰۰

۸ پلان با حجت‌الاسلام صادق‌الوعد

شنبه ۲۸ / ۱ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان

پلان یکم. سال ۱۳۵۷، داراب‌کلا: تظاهرات شبانه‌ی محرم آن سال علیه‌ی شاه از بالاتکیه به سمت پایین‌تکیه، با اعزام خشمگینانه‌ی سربازان تفنگ‌به‌دستِ پاسگاه ژاندارمری محل در برابر ما (انقلابیون در تظاهرات) می‌رفت که به شلیک خشم گلوله بینجامد، اما یک مردِ راسخ در اَمام ما (=جلودارانه) نتَرس و چون کوهِ استوار، در برابرشان ایستاد و واهمه‌ی سهمگینِ گلنگدن‌کشیدن تفنگ‌شان را از دل ما زدود و آتش را بر جان ما گلستان ساخت، او همین روحانی مبارز بود؛ شیخ اسماعیل دارابکلایی که صداش می‌کردیم حاج‌آقا صادق‌الوعد.

 

پلان دوم. سال ۱۳۵۸، جاده سرده میان مُرسم و اوسا: وقتی یک روحانی، با احوالی مُصفّا در جمع انقلابیون باشد، آن جمع، به شمع او روشن است. او آن سال شمع جمع ما بود؛ آنقدر صمیمی و ایده‌پرداز که حتی جمع را در شنا و آب‌تنی رودخانه‌ی سرده همراهی می‌کرد و تن به آب سرد سرده می‌زد؛ یادم هست وسط آب با صدای گیرایش -که بَم بود و غرّا- گفت: به‌! به! عجب آب خُنُکی. و این در آن زمان، نشان از صفای او می‌داد که خود را تافته‌ی جدابافته نمی‌دانست. میان ما بود؛ اَمام و اِمام آن آنات ما.

 

پلان سوم. سال ۱۳۵۹، داراب‌کلا: برای ما آن سال کتاب و کتابخانه از غذای جسم‌مان لذیذتر می‌نمود و این ایشان بود و شاید مدد هم‌لباسان دیگرش، که برای محل در زیر بالاخانه‌ی کِل‌اکبر رجبی کتابخانه‌ی امانی ساخت و محل را به صدها جلد کتاب در قفسه‌ها آذین کرد و بر کام تشنگان دانایی جرعه‌های علم و معرفت ریخت. من خود ده‌ها جلد کتاب سبک و آسان و کم‌کم سنگین و مهم آن را به امانت می‌برده، می‌خواندم و همان کتابخانه‌ی امانی، ما را در برابر جهل و نادانی ایمن نمود.

 

 

بیمارستان امام ساری

 

 

تاسوعا. اوسا. ( ۸ مهر ۱۳۹۶ )

 

 

پس از غسل ( ۲۹ / ۱ /  ۱۴۰۰ )

 

 

یک‌شنبه ( ۲۹ / ۱ /  ۱۴۰۰ ) مزار روستای داراب‌کلا

 

  

 

جوار قبر پدرش مرحوم آیت‌الله داراب‌کلایی

 

   

مراسم تدفین حاج شیخ اسماعیل دارابکلایی (حاج‌آقا صادق‌الوعد)

 

پلان چهارم. سال ۱۳۶۰، داراب‌کلا: پای منبرش، پای ما پلَندر نمی‌گرفت؛ یعنی کزکز نمی‌کرد از بس گیرا سخن می‌راند. صدایش نه بر گوش، که بر جان طنین داشت. خطبه‌ی منبرش که شروع می‌شد شنونده مجذوب لحن جذابش می‌شد و وقتی زبان را با «رَب اشرَح لی صَدری ویسِّر لی امری واحلُل عُقدة مِن لِسانی یَفقهوا قَولی» قرآن، آغشته می‌کرد شدت شیوایی آن، آدم را بر کف تکیه میخکوب می‌کرد. بر ما علاوه بر منبر، در بالای کتابخانه -که بعدها به سردرگاه مسجد جامع انتقال یافت- ایدئولوژی و عقاید می‌گفت و کلاسش ما را به خداشناسی بیشتر و جهان‌بینی اسلامیِ ژرف‌تر پیش می‌بُرد.

 

 

پلان پنجم. سال ۱۳۷۱، تهران: خوابگاه دانشجویی خیابان طالقانی دانشگاه تهران زندگی دانشجویی‌ام را طی می‌کردم. هم‌اتاقی من، پیش‌تر در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل می‌کرد، معمولاً به‌ندرت خودم را معرفی می‌کردم، اما وقتی روزی فهمید من یک داراب‌کلایی هستم، داشت پَر در می‌آوُرد. متعجب شدم. نگو که او شاگرد مرحوم صادق‌الوعد در آن دانشگاه بود. تازه فهمیدم که او، وی را استادی توانمند می‌داند و با اشتیاق بر من آشکار ساخت که زوایای عظیم سوره‌ی حج را به احسَن وجه به رویش گشود. جزوه‌ی درسی‌اش را پیشم باز و قطعاتی از آن را چونان قطرات باران بر سرم باراند.

 

پلان ششم. سال ۱۳۷۷، قم. منزلش: دوستانم از محل به قم آمده بودند، روزی به اتفاق هم، برای دیدار روحانیون محل، به منزل آنان رفته بودیم که توفیق شده بود آنانی که عصر آن روز در منزل‌شان حضور داشتند، دیدار کنیم. مرحوم صادق‌الوعد با رویی گشاده، در بر ما گشود و در آن نشست چه هم گرم و مهربان بر ما جلوه نمود و از گشایش نکات عالمانه هم، دریغ نداشت. یاد زنده‌یاد یوسف به‌خیر که آن روز، جمع را خندان و بشّاش نگاه می‌داشت و نشاط و شادابی به ما می‌بخشید.

 

پلان هفتم. سال ۱۳۸۵، قم. منزلم: سراسر آن سال مرحوم پدرم چند باری به قم آمده بود. باری دچار کسالت شدید شده بود. آقای صادق‌الوعد به عیادت تشریف آورد. آن روز به چشمم دیدم آنان چقدر به هم عُلقه دارند و چقدر حرف‌های صمیمی به هم رد و بدل می‌کنند. تازه فهمیده بودم پدرم وی را تا چه حد حرمت می‌نهَد و حتی عمیق دوستش می‌دارد. محبت بارز ایشان بر پدرم وقتی بر من مُحرز شده بود، دیگر وجوبِ احترامش را بر من صدچندان ساخته و چه موجی در دلم انداخته بود.

 

پلان هشتم. سال ۱۴۰۰، ساری. قم: خبر بُهت‌انگیز مبتلاشدن ایشان به این بیماری ناشناخته‌ی دنیای آلوده‌ی نوین و مدرن! سخت مرا فسُرد. این کمترین، سعی نمود تا می‌تواند بر شفایش دست نیاز به آسمان برَد. و بردم. چه می‌شود کرد وقتی علم هنوز در برابر بیماری‌های نوپدید عجز دارد و انسان‌ها را زودتر از موعد، از اُقربایش می‌رُباید. شنیدن رحلت این روحانی -که آیت‌الله‌زاده‌ای منزّه و مدرّس بود- در آغازین روز چهارم رمضان بر من گران آمد. بر فراق غمناکش گریستم و ۲۸ / ۱ / ۱۴۰۰ روزی به نام او در محل درج شد. تسلیت بر محل، خانواده، خاندان، خویشاوندان. اخص بر خانم فهیم و دختران معززشان. والسلام.

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبون

درگذشت حاج غلام آهنگر

شنبه اسفند ۱۳۹۹

به قلم دامنه: پیام تسلیت درگذشت. به نام خدا. سلام و تسلّا. از دست دادنِ پدر، مصیبت دردناک و اندوه‌باری‌ست. در منزلت و مقام پدر همین بس که حضرت ابراهیم (ع) در نبودِ پدرش، «آزر» عموی خود را پدر صدا می‌زد: «یا اَبَتِ» ای پدر. (سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۴۲) چرا؟ چون می‌خواست تا جای خالی و فقدان پدر را پُر نماید. و در عظمت شأن و شخصیت والدین چه پیامی بالاتر از وحی قرآن کریم که آن دو را بعد از توحید کنار خود قرار داده است که حُب و حُرمت به آنان تا چه میزان ارزنده و ستوده است.

 

 

مرحوم حاج غلام آهنگر

( ۳۰ اسفند ۱۳۹۹)

آقاجعفر سر قبر پدر

 

 

آری؛ اینک پدر محبوب شما در آخرین روز قرن ۱۴ از میان‌تان پر کشیده و به سرای جاوید و زندگی مهمتر اُخروی نائل گردیده و شما بازمانده‌های این فراق را غمی جانکاه فراگرفته و دلتان را مالامال اندوه و فسوس ساخته؛ خصوصاً وقتی دانسته شود میان شما و ایشان یک عشق دائمی و یک دلباختگیِ ستودنی برقرار بوده. منِ مصیبت‌دیده -که هم پدر و هم مادرم را از دست داده- به‌ژرفی می‌فهمد چه روزهای دردمندی بر شما روی خواهد کرد؛ دوری با همه‌ی آن خوبی، حسرت در اوج آن پیوست، فکر پَکر در نهایت وداع با آن پیکر. پدر فقط یک پیکر نیست، پدر تاروپود به‌هم‌پیوسته‌ و پیراسته‌ی تمام پیامِ «بودن و پاییدن و پایداربودن» است. درین ساعات غمگین‌تان، تسلیت عمیق مرا و غیبتِ موجّه مرا در تشییع و شرکت در مراسم ترحیمش پذیرا باشید. پویا بماند نامش، جویا بمانید در مرامش. رحمت واسعه‌ی الهی شامل حال آن پدر که فرزندانش، این‌چنین، دلباخته‌ی اویند. خدا باقی بدارد مادر مهربان‌تان را. زین پس هیچ -حتی به حد ذرّه‌- کم نگذارید عشق به مادر را که قلبش در غیاب همسرش همچنان برای شماها آرام و میزان بتپَد. روح پدرتان مرحوم حاج غلام آهنگر دارابی -که مأنوس قرائت قرآن و دوستدار اهل‌بیت علیهم السلام بود- با آنان محشور باد. پیامم به دوستانم: آقامحمدحسین، آقاجعفر، آقاعارف و همه‌ی بازماندگان محترم این خاندان.

۳۰ اسفند ۱۳۹۹

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عکس

چهره‌های زادگاه

چهارشنبه دی ۱۳۹۹

 

دکتر اسماعیل عارف‌زاده

دی ماه ۱۳۹۹. داراب‌کلا

متخصص گوش و حلق و بینی

 

پسرش مهندس احسان عارف‌زاده

دانشجوی رشته‌ی مهندسی برق تبریز

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
تریبونعکس

مادر طلبه‌ی شهید حسن آهنگر

چهارشنبه آذر ۱۳۹۹

به قلم دامنه: به نام خدا. درگذشت آن مادر طلبه‌ی شهید حسن آهنگر دارابی و همسر زحمتکش مرحوم طالب (ذاکر اهل بیت علیهم السلام) را به بازماندگان تسلیت می‌گویم. مادری که هم رنج سالها مفقودالاثر بودن فرزندش را کشید و هم طعم طوبای شهد شهادت وی را. خوشا به مرام به این مادر. طوبا به آن کسان، که برای دین و میهن و تمدن و ناموس ایران حاضر شدند در جبهه‌ها بپاخیزند تا یک وجب از خاک ایران حراج و تصرف نشود.

 

 

مادر شهید حسن آهنگر دارابی

 

تشییع‌جنازه‌ی مادر شهید حسن آهنگر

عکاس و ارسال: حمید عباسیان


بنازم به غیرت رزمندگان و بزرگ‌پیشوای اسوه حضرت امام خمینی که بشریت را به ذات کریه آمریکا آشنا کرد. مدیون او و خون شهیدان هستیم و بی‌جهت نیست آن امام و پیشوای پاک‌دامن ما را به خواندن وصیت شهیدان فراخواند که گُم و گمراه نشویم. والسلام.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عکس

حبیب چلویی

شنبه آذر ۱۳۹۹

 

حبیب چلویی؛ او هرگز دست از کار و کشاورزی برنمی‌دارد

 

 

حبیب چلویی ببخیل. آذر ۱۳۹۹

عکاس: ابراهیم دارابکلایی

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عکس

شام غریبان و عاشورا

سه شنبه شهریور ۱۳۹۹

 

روز عاشورا. ۹ شهریور ۱۳۹۹. پایین‌تکیه‌ی دارابکلا

ارسالی مسجد امام حسن مجتبی (ع)

 

 

 

شام غریبان. پایین‌تکیه‌ی داراب‌کلا

 

 

روز عاشورا. امام‌زاده علی‌اکبر اوسا. ارسالی صدای اوسا

 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سنت مراسم روز دهم محرم در داراب‌کلا
عترتتریبون

سنت مراسم روز دهم محرم در داراب‌کلا

يكشنبه شهریور ۱۳۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. شامل سه بخش زیر:

 

یکم. تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب تاسوعا

دوم: تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب عاشورا

سوم: پیرامون مراسم روز عاشورا در داراب‌کلا

 

یکم. تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب تاسوعا: شب تاسوعاست و گفتم عرضِ ادبی بکنم به ساحت حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام. ازین‌رو دقایق قبل، وصیت‌نامه‌اش را مطالعه کردم و متن زیر را نوشتم. در وصیت‌نامه‌ی امام حسین -علیه‌السلام- این فرازش درسی نهفته است که کمتر به آن توجه شده است؛ آنجا که نوشته‌اند:

 

«پـس... هر کس این [نهضت] را رد کند، صبر مى‌کنم تا خداوند بین من و این گروه قضاوت کند که او بهترین داوران است.»

 

نکته اینجاست که امام (ع) در برابر کسانی که حرکت آن حضرت را در ردِّ بیعت با خلیفه و سپس هجرت به کوفه مورد انتقاد قرار دادند و یا رد کردند، شکیبایی ورزیدند و در برابرشان صف‌آرایی نکردند بلکه صبورانه به راه اصلاحی خود ادامه دادند و تا روز عاشورا نیز از نجات و راهنمایی افرادی که بی‌شرمانه در مَصاف با ایشان قرار گرفته بودند، دست برنداشتند، زیرا تمام افکار و رفتار امام حسین (ع) جنبه‌ی انسان‌سازی داشت و رنگ توحیدی و مأموریتی الهی. این است که مکتب آن حضرت دانشگاه است و محل تحصیل.

 

بارها زیر منبرها شنیدم که شب تاسوعا سخت‌ترین شب‌ها بر امام حسین علیه السلام بود... پس این شب بزرگ را از دست نباید داد. خانه‌ها «تکیه» شده. دل‌‌ها هم به این تکیه‌ی نوین، تکیه داده. تاسوعا شب شناخت است. عاشورا شب وصال. ما بزرگ‌شده‌ی همین تاسوعاها هستیم. پرورش‌یافته‌ی عاشورا. این دو شب، دامنِ ماست.

 

وقتی پیامبر اسلام (ص) با آن مقام محمودش، افتخارش این است من از «حسین»ام، خود بیانگر مقام ویژه‌ی امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام از انسان هم یک رزمنده می‌سازد، هم یک سازنده. رزمنده برای روز فداکاری و دفاع. سازنده برای روز زندگی و زیستن. انسان حسینی این دو را باهم «جمع» دارد. باورهای ما برآمده از اعتقاد راسخ به مکتب حسین است. باوری که با هیچ خُلَل و فُرَج نابود نمی‌شود.

 

شاید خطا نباشد بالاترین سرمایه‌ی‌مان آن زنجیر و کفنی است که عاشورا به تن می‌کردیم. و این بُقچه هنور هم برترین یادگاری هر عزادار است. شرف و عزت در تاسوعا و عاشورا نقاشی شد و تابلویی برای زیستن شد.

 

ای خدای بی‌همتای یکتا که به ما زندگی بخشیدی، این زندگی ما را به رستگاری و ماندن در رکاب تاسوعا و عاشورا قرار ده و ما را هرگز از محرم نگُسل. محرم‌مان بخش معنوی زندگی‌مان بود. مدیون امام حسینیم. او که روح است در کالبدمان. وقتی شناخت به امام حسین علیه السلام دست بدهد، حتی نام امام حسین برای او ذکر مصیبت است و روضه.

 

یاد می‌کنم درین شب تاسوعا از همه‌ی روحانیون و ذاکرینی که سال‌ها با نواها و روضه‌های آنها تاسوعا را به عاشورا می‌بردیم و اینک در خاک آرمیده‌اند. درود می‌فرستم به همسنگران‌مان در دفاع مقدس و دل می‌سپارم به یوسف مزارمان. او که پیشقراول عزاداری‌ها بود و پیشتاز جبهه‌ها. تاسوعای امشب را نمی‌شود به سحر برد مگر آن‌که یاد کنم از شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی که چهچهه‌ی نوحه‌هایش دل می‌ربود از زنجیرزن و عزادار.

 

یاد می‌کنم از امام خمینی که با نام امام حسین علیه السلام نهضت را بپا کردند و حیات ما را به سمت دیانت و دانش و ارزش و آزادی هدایت فرمودند. همان امامی که زنده‌بودن اسلام را به برکت محرم می‌داند. روحت جاویدان ای امام.

 

شب‌های محرم شب‌های شناخت و عشق و بیداری بود. هر کسی در اولین فرصت به قرآن پناه برد، اگر آیه‌ی ۱۵ حجرات را مطالعه کند خوب است. یکی از بارزترین مصداق‌های آن آیه، امام حسین علیه السلام است. درود می‌فرستم به اهل قرآن و دوستداران مطالعه و تدبر در قرآن که فرهنگ و مکتب عاشورا، خود ساخته‌ی بی‌مانندی از قرآن است.

 

متن آیه و برگردان فارسی آیه‌ی ۱۵ حُجرات:

 

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ.

 

مؤمنان (واقعی) تنها کسانی‌اند که به خدا و پیغمبرش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده‌اند، و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستاده‌اند و به جهاد برخاسته‌اند. آنان (بلی آنان، در ایمان خود) درست و راستگویند. [«لَمْ یَرْتَابُوا»: شک و تردید ننموده‌اند. گمان و دودلی به دل راه نداده‌اند.] ترجمه و توضیح از مرحوم مصطفی خرّمدل.

 

به یادها می‌آورم آن سال‌های محرم را که به روستاهای مجاور و همسایه دسته می‌بردیم. به لالیم، ماکران، اوسا و ساری. از میان آن‌ها هستند کسانی که شهید شدند. یادشان یاد باد درین شب تاسوعا. درود دارم به همه‌ی عزاداران درین شب تاسوعا به‌ویژه به آنانی که خانواده‌ی شهیدند که اگر نثار خون آنان در برابر دست‌درازی‌های دشمن زبون نبود، این انقلاب و مردم با بیشترین تهاجم و اشغال وطن مواجه می‌شدند.

 

دوم: تک‌نوشته‌های کوتاه‌ام در شب عاشورا: درین شب عاشورا، بیداری و بیدارباشی کاری از جنس دانش و ارزش است. خودم که گناه احاطه‌ام کرده و گناهکار، اگر به خویشتن خویش رجوع کند و وجدانش را قاضی سازد، دل‌شکسته می‌شود و فرد دلشکسته دلش خانه‌ی خدا و نجوا با الله می‌شود. پس در اولین پیامم درین شب غمبار، از خدای بخشایشگر می‌خواهم بر من ببخشاید و بر جرایمم قلم عفو بکشاند و با این اندیشه ابتدا برای تمامی دانشمندان علوم پزشکی ایران و جهان تمنای سلامتی می‌کنم تا بلکه بتوانند دانش خود را چنان بالا ببرنند که به‌زودی بتوانند کاشف بزرگی شوند و دارو و درمان شفابخشی برای این بیماری ناشناخته‌ی پیچیده -که جهان را به تلاطم برده- پیدا کنند. شب عاشورا این آرزو، آرزوی درستی‌ست. زیرا در مکتب امام حسین علیه السلام، انسان شرافت دارد و حفظ بقای انسانیت، فضیلت و آن امام و همه‌ی ائمه (ص) طبیب جان انسان بوده و هستند. اما نوشته‌های کوتاهم برای این شب که شب شیدایی‌ست: بیشتر بخوانید ↓

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
محرّم در اوسا و داراب‌کلا
عکس

محرّم در اوسا و داراب‌کلا

شنبه شهریور ۱۳۹۹
 
محرم در روستای اوسا
 
 
پایین‌تکیه داراب‌کلا. ارسالی مسجد امام‌حسن مجتبی (ع)
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
ادامه ی مطلب
نویسندگانتریبون

درگذشت مادر شهید عباسیان

پنجشنبه تیر ۱۳۹۹

به قلم سیدعلی‌اصغر: بانوی مهتابی شبهای دل، مروارید اقیانوس قلب، گل‌واژه هستی، دست تو را بوسه می زند آسمان، عشق تو در سینه انسان است. چقدر در دل شب های بی ستاره به باغ صبر و صبوری تحمل غم ها یاد خدا در دل تو پنهان بود. چقدر ارج نهم‌ به غصه های دلت. تو وصف لذت شهادت ابراهیمی. مهر جاوید طلعت تو فاخر عصمت. گوهر نادر عفّت می ستایم تو را تا کهکشان ها. بهشت جاودانه فرش زیر پایت. بر مقام مادر شهید عباسیان بوسه می زنم و بر هجرش اشک می ریزم.

 

 
به قلم دامنه: به نام خدا. امروز پنجشنبه (۲۶ تیر ۱۳۹۹) با شنیدن خبر درگذشت همسایه‌ی عزیز‌مان مادر شهید ابراهیم عباسیان که برای من مانند مادر بودند و انسانی مهربان و دوست‌داشتنی، به قبله ایستادم و به روح دردمند این زن شکیبا دو رکعت هدیه کردم و به قرآن پناه بردم، آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب آمد و نثار روان پاک‌شان می‌کنم:
 
وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا: و هر کس از شما در برابر خدا و پیغمبرش خضوع و اطاعت کند و کار شایسته انجام دهد، پاداش او را دوچندان خواهیم داد، و برای او (در قیامت) رزق و نعمت ارزشمندی فراهم ساخته‌ایم.
 

 
کبرا خاله؛ مادر شهید ابراهیم عباسیان
 

مزار داراب‌کلا. قبر شهید ابراهیم عباسیان

 
من با اندوه‌ و سوگی که مرا در بر گرفته این مصیبت فراق و جدایی مادر را به دوست دیرینم حمید و همه‌ی فرزندان آن مرحوم و تمامی بستگان به‌ویژه به روح زنده و شاهد و ناظر شهید ابراهیم عباسیان تسلیت می‌گویم. و در پیشگاه رحمت واسعه‌ی خدای متعال برای بردباری بازماندگان دست به دعا برمی‌دارم و به احترام آن مادر شهید، در صحن مدرسه‌ی فکرت ۳ روز عزای عمومی برای پاسداشت مقام والای ایشان اعلان می‌کنم.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
به یاد احمد نصیری
تریبونعکس

به یاد احمد نصیری

يكشنبه خرداد ۱۳۹۹
 
 
به قلم دامنه : به نام خدا. امروز خبری تلخ و اندوه‌بار به من رسیده که دوست دیرین آقای احمد نصیری به رحمت خدا پیوست. عکس بالا، سال ۱۳۶۲ است، مسیر جنگل داراب‌کلا به سرتا. از آلبوم شخصی‌ام. با احمد نصیری هم خاطره‌ها داریم و هم در خونه‌ی پدرومادرش در ایام انقلاب نون‌ونمک فراوان خوردیم و هم آن سال‌ها که تلویزیون تک‌وتوک در خانه‌ها بود، منزل احمد نصیری پاتوق ما رفقا بود. او دوستی مصفّا و خندان و سَخی و با قلبی رقیق بود. مرحوم پدرش اهل هنر و خط و شعر بود و مرحوم مادرش زنی مهربان و مهمان‌نواز و متدیّن. من یاد احمد را در دل نگه می‌دارم، دوستی دوست‌داشتنی برای من بود. روحش غریق رحمت حضرت پروردگار.
 
عکس‌های زیادی با مرحوم احمد دارم. این یکی در مسیر جنگل داراب‌کلا به سرتا: احمدآقا ایستاده از چپ نفر اول. من. سیدمحمد اندیک. پسرعمه‌ام آق‌سیدباقر شفیعی. اخوی‌ام آق‌حیدر. باجناقم عیسی. روانشاد یوسف رزاقی (کاپشن قهوه‌ای). سید رسول. جعفر رجبی. نفرات نشسته از چپ: سید علی‌اصغر، عزت ایرانبخش. سید عسکری شفیعی.
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عکس

درگذشت حمید طالبان

چهارشنبه خرداد ۱۳۹۹

 

عکس و نوشته‌ی روی عکس از دخترش

 

به نام خدا. با اندوه، درگذشتِ دردناک آقای حمید طالبان را به عمویم آقای رمضان طالبان، عمه‌ مُنیر، خواهران عزیزش، همسر محترم ایشان، دو فرزند گرامی‌اش و نیز به تمامی بستگان و منتسبان نسَبی و سببی تسلیت می‌گویم. خدا رحمت کناد و بر شکیبایی این خانواده بیفزاید. لازم می‌دانم یاد روانشادان: حسن و علی برادرانِ مرحوم حمید را نیز گرامی بدارم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
درگذشت مادر شهید صباغ
تریبونعکس

درگذشت مادر شهید صباغ

يكشنبه فروردين ۱۳۹۹

به قلم دامنه : به نام خدا. حاجیه صغری گرجی‌نژاد، مادر شهید. یک زن شرافتمند و نیکزاد. به مقام بلند آن مادر شهید -که زنی پاکدامن، مؤمن و مهربان بود- احترام می‌گذارم و به روح او درود می‌فرستم، که هم یک روحانی محترم جناب حجت‌الاسلام آسید علی صباغ دارابی در دامنش پرورش داد و هم شأن والای مادرشهید را در وجودش تجلی داد. بر جناب حاج سیدعلی صباغ، اخوان، بستگان و منتسبان تسلیت.

 

یادی از مرحوم اکبر دستیار

 

به قلم دامنه : به نام خدا. سال ۱۳۶۷ جبهه‌ی مریوان بود. روی صعب‌العبورترین قُلل. نترس بود آن سال. گاه پیش من می‌آمد و خوش‌وبِش می‌کردیم که روحیه‌های‌مان را نبازیم. خیلی مؤدّب بود و نیز خندان. یادم است برای تسهیل تسویه‌حساب پایانِ مأموریت وی، نزد یکی از دست‌اندرکاران قرارگاه توصیه‌ی کرده بودم که مؤثر افتاده بود. چون در محل و نکا راننده‌ی کامیون و تریلی بود و کارهایش انباشته شده بود، آن گشایش برایش شیرین بود. روی همین حساب تا آخر عمر هر وقت با من روبرو می‌شد چنان ادب سپاس به جای می‌آورد که من شرمسار اخلاقش می‌شدم.

 

 

بازنشر دامنه

باز هم یادت را به یادم می‌آورم،
ای همرزم شجاع من در جبهه‌ی مریوان؛
با این عکس قشنگ تو،
که امروز برای من فرستاده شد.
دلم را با این نگاهت ربودی؛
ای شادروان اکبر دستیار،
ای دوستِ فروتن،
ای یارِ باوقار،
ای مردِ کار.

 

نکته این‌که، گاه، کمتر کسی خبردار می‌شود که چه کسی در آن هشت سال سختِ جنگ تحمیلی، لباس رزم پوشید و برای دین و وطن ۱۰۰۰ کیلومتر آن‌سوتر رفت. حال آن‌که اگر در خانه هم می‌ماند کسی وی را بازخواست نمی‌کرد الا غیرت و وجدان و ایمان. مرحبا به اکبر دستیار که من در مریوان همرزمش بودم. این را گفتم که دانسته باشیم او رزمنده‌ی شجاع بود و فداکار.

 

برای این رزمنده‌ی جبهه _که امروز شنیدم مرحوم شد- ادای احترام می‌کنم و بر خاندان، بستگان و خویشاوندانش، این مصیبت و فراقِ بی‌جبران را تسلیت می‌گویم. عموزاده‌ی خوبی برای من بود و سرش در کار و تلاش و رزق و زندگی و خوبی. روحش شاد و مشمول رحمات حضرت آفریدگار متعال.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی