پیچ موزی لَت جنبِ حموم بالملۀ داراب کلا
حمید آهنگر و مادرش
امام زاده علی اکبر اوسا
عکاس و طرح روی عکس: جناب یک دوست
به نام خدا. دقایق پیش جناب حاج علی چلوئی، به من خبر داد که سیدحسن حسینی دارابی فرزند مرحوم سیدابراهیم (همرزم مان در جبهه) به رحمت خدا پیوست. یادش برای دوستانش و بازماندگانش گرامی باد. دامنه این مصیبت وارده بر خاندان آن مرحوم را، به تمامی بازماندگان و منتَسبان نسَبی و سببی اش، تسلیت می گوید و برای شان صبر و بردباری طلب می کند.
سیدحسن حسینی دارابی
ارسالی خلیل آهنگراوسا
مرگ و زندگی را همیشه دو شاهین یک ترازو می دانم. انسان با زندگی عبادت می کند و با وفات عبودیت. امید است روح این جوان سادات دارابکلا، قرین شادی و بهجت باشد. یادِ پدرشان مرحوم آق سیدابراهیم را نیز گرامی می دارم که در جبهه به همراه یوسف و سیدعلی اصغر و احمدبابویه در سال شصت و چهار و نوروز شصت و پنج خاطرات زیادی داریم و خوبیهای فراوان.
نوهی یوسف رزاقی
هوالشّافی
به قلم دامنه
تو می مانی سید میلاد زیبای ما
تو را می خواهیم فرزند آقاسیدمجتبای ما
ای پسر قشنگ هاجرِ یوسف ما
زودِ زود بیا، زود، خیلی هم زود به تندی بادها
همۀ رزاقی ها، آهنگرها و شفیعی ها
منتظرتند میلادآقا
رفقای بابابزرگت و سیّدعلی اصغر ما
کی دل داره نوۀ یوسفِ هجران ما را
آن گونه ناخوش ببینه. ها؟
میلاد ما، میلاد ما
تو طعم یوسف ما را داری آقا
می خواهمت من با همۀ آن خاطره ها
اول اسفند ۱۳۹۶
ارسالی جناب رنگین کمان
مراسم یادبود
نوزده شهید دارابکلا به مناسبت فاطمیه
عکس بالا: مدرسۀ شهید سیدباقر صباغ مرحوم سیدمحمد پدر شهید صباغ. مرحوم طالب پدر طلبۀ شهید حسن آهنگر و ... عکس پایین: حاج علی محمد غلامی دارابی و همسر گرانقدرش والدین جناب حجت الاسلام شیخ محمدجواد غلامی دارابی یک مصاحبه برای برنامۀ محلی شبکۀ تبرستان
متن حجت الاسلام محمد جواد غلامی دارابی پس از انتشار پست: درود خدا بر شما و بینندگان دامنه با مشاهده عکس پدر و مادر مهربان و دلسوزم دلشاد و خوشحال شدم از جناب عالی بابت انتشار و از جناب رنگین کمان بابت ارسال و از پسرعمه هنرمندم آقای تقی تبار بابت تصویربرداری صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم. از خداوند منان درخواست می کنیم ارواح همه اموات مخصوصا روح پدر و مادر مهربانتان را در برزخ خوشحال مسرور نماید.
پاسخ دامنه: سلام. از این که یادی از ارواح والدین محبوب من، کردید، از شما جناب شیخ غلامی ممنونم.
به قلم دامنه. به نام خدا. دیشب دبستان دخترانۀ دارابکلا مراسم تولد آغاز دوازده سالگی شادروان فاطمه دارابکلایی به بپا شد و شاید هم غوغا میان هم کلاسی ها. با همت و دل رحمی های معلمانِ مدرسه اش در دارابکلا با حضور اعضای خانواده و خاندان و اُقربا. اسماعیل پدر فاطمه، احمد بابویه، همکلاسی ها، معلم ها همه بودند. از سخنران جلسه جناب آقای عرب خزائلی رئیس آموزش و پرورش میاندورود، بسیار ممنونم که به دانش آموز حوزۀ کاری خود این گونه احترام گذاشتند.
...
...
یادبود و کیک تولد فاطمۀ مهربانیها، دلنواز و غمگسار
یازدهمین سالگرد زمینی شدنت، آسمانی شد
...
...
درود میفرستم به این لطف و محبت و همدردیهای همکلاسیهای فاطمه و ذوق و روحیهبخشی معلمان فرهیختهی دبستان دارابکلا. فاطمه ۱۷ دی ۱۳۹۶ معصومانه به آسمان پَرکشید و روح دردمندِ و لطیف همکلاسیهایش سخت فسرده شد و دل مالامال عشق فاطمه در همهی بازماندگان، جریحهدار. یادش همیشه باقی، نامش همواره نامی و عمر این دانشآموزان گرامی همآره پُربرکت و طولانی. با تشکر از همۀ تسلّادهندگان و همدردیکنندگان.
تو کجایی؟ فاطمه
فاطمۀ مهربان ما تو کجایی؟
چه دیده ام از دِه و دهیار؟ به قلم دامنه. به نام خدا. یکی از برنامه هایی که مدِّ نظرم جای داشته، دیدار با دهیار و بازدید از اقدامات چشمگیرش بوده، که الحمدُ لله عملی شد. چه دیده ام از دِه و دهیار؟ به گوشه هایی از آنچه دیده ام به اختصار و گذرا اشاره می کنم. باشد که این نوشته، مفید افتد و یا لااقل اَدای وظیفۀ دامنه تلقی گردد:
دامنه. جناب محمد دباغیان دهیار دارابکلا
یک - محیطِ اداری دهیاری را منظّم، همکارانش را محترم، رفتار مراجعه کنندگان را بشّاش و فرهنگواره، فضای کاری اتاق ها را مرتّب، بهداشتِ ساختمان را بهبود و خودِ دهیار را مانند همیشه باروحیه و بامحبّت یافته ام. شخصاً برای این نعمت، به درگه حق شکر می گزارم.
دو - تابلویی فهرست نویسِ کارهای پیش رو، در اتاق معاون اداری دهیاری دیده ام که مرا به یاد ابتکارات محیط های مدرن آموزشی و پارک های علمی انداخته که نشان می داد دهیار ما و تیم همکارانش در چنگ رویدادها نیستند بلکه به فرمودۀ امام علی (ع) رویدادها در چنگ آنهاست. من گویا 19 کار نقش بسته بر آن تابلو را به ذهن سپرده ام که یا در حال انجامش بودند و یا قصد انجامش را داشته اند. این رویکردِ دهیار برای من ستودنی بود که عناوین کارها را در معرض دیدِ عموم هم می گذارد.
سه - در محیط دهیاری دو چیز را مفقود یافتم: یکی دفتر پیشنهادات و انتقادات و دیگری عکس هایی از کارهای زیربنایی انجام شده در محل، توسط دهیاران محترم گذشته تا حال. البته شاید هم بوده، ولی من متوجه اش نشدم.
چهار - من به عنوان یک روستازاده عادی، به اتفاق دهیار _جناب محمد دباغیان_ از تمامی پروژه هایی که با تدبیر و توان وی انجام و در حال اجرا بوده بازدید کرده ام. چند چیز بر من جالب و اثرگذار بود:
این که از یک مَعبر تنگ و وحشتناک در چال باغ، یک خیابانی مدرن و عریض درآورده. جایی که اگر وسط ظهر هم از آن باریکه می رفتی، از سگ و لَم و لِوار و جنّ و پَری تخیّلی به ترس و لرز می افتادی.
این که یک کوچه پیچ در پیچ و پُر از چاله و چولۀ آغوزگاله را به این مُدرنی ساخته، باید هم انگشت تعجب بر دهن گذاری و بر این اراده و خوش نگری وا بمانی. حال من این کوچه میراحمد، شیرمحمد را دیدنی ترین خیابان یافته ام. جایی که می شود در کناره های زیبایش دیدنی های توریستی و گردشکری تعبیه کرد و خیابانی با نمایی یک شکل و جذاب راه انداخت راهی که هم زیباست و هم آرام و در سکوت.
این که برخی از کوچه هایی تازه تأسیس _مثل تنگِ بُن بست بالمله، جنب خونۀ جناب حجت الاسلام ربانی_ را با مشارکت مردمی آن گونه شکیل بسازد، جای یک چیز را در ذهن به تصرّف در می آورد که دهیار ما هم به آبادانی می اندیشد و هم به آبادی. و آبادی، بدونِ آبادانی یعنی گم شدن در زمان و زمانه. و دور شدن از تمدن و سازه.
این که از یک گودال بزرگ و پرتگاه هولناک در بیخِ جادۀ اصلی ببخیل به اوسا، یک پروژۀ بزرگ و تحسین برانگیز به نمایش بگذارد حاکی از این است دهیار و تیم همکارانش قصد ندارند روز را شب و شب را روز کنند! بلکه او می خواهد در زمانِ مدیریت خود، به خدا و مردم و وجدان های شریف نشان دهد که قصدی برای ساختن محل و عزمی برای سرافکنده نشدن مردم روستا دارد. یادمان نرفته که مرحوم محمود مهاجر _دوست و همکلاسی مان_ در همین پرتگاه با تراکتور به پایین پرت شده بود و مرحوم گردید.
این که فرهنگ تعاملیِ عقب نشینی را با این همه اشتیاق در مردم ایجاد کرده و برای هر کسی اگر مقدور باشد، هرگز در برابر خواستۀ عقب نشینی خانه سرا، با هدف گشادگی معابر و جادّه ها مقاومت نمی ورزد، نشان می دهد مردم کشف کرده اند که جناب محمد دباغیان مستعد مدیریت و شایستۀ مسئولیت است. اساساً عقب نشینی حتی در مسائل اخلاقی هم یک روحیۀ آشتی پذیرانه است که در عُرف همان کوتاه آمدن است و در اخلاق نظری و عملی همان گذشت و بخشش.
این که دهیار ما لحظه به لحظه کارها و کارگرها را نظارت می کرده و حواسش به همه جا بوده برای من تداعی گر کسی ست که در بُرج دیدبانی نشسته ولی از بس دغدغه و همت دارد، نمی خواهد ثانیه ایی را از کف رفته ببنید و از روند بی خبر بماند. محمد تا جایی که من دیده ام، دوستی زیرک و آغشته به ادب و مسلط به رفتار و آشنا با کار است که به تعبیر سید علی اصغر، فهمِ مدیریتی دارد و از بیخ و بُنِ امور عمرانی و تعاملات سخت و درهم و برهم اداری مملکت و منطقه سر در می آورد.
پنج - وقتی شبی که در کلبۀ افرایی بودیم، جناب دهیار، داستان مهم چاه آب شُرب دوم در مِلک زراعی لِه مال صحرا، مابینِ سورک و دارابکلا را مفصلاً شرح کرد، فهمیدم علاوه بر آنچه در بالا آورده ام، وی، فراست هم وارد است. یعنی سوارِ بر کار می شود و هوشیاری و درایت به خرج می دهد. هر کس آن قضیه را از زبانش بشنود و به راز چشمه زیرزمینی سرزمین غنی دارابکلا پی ببرد، به این برداشت من از شخصیت فکری و کاری وی رأی می دهد. درود به این اِدراک و سلام به این تلاش و برقرار این قرار.
نکتهی پایانی: یک پیشنهاد هم به جناب دهیار داده ام. ان شاء الله هرگاه توانست آن را در میان انبوه کارهایی که بر پیش رویش ریخته، عملیاتی کند، می گویم. از این که جناب ایشان، هیچ نیاز مالی به شغل دهیاری ندارد، ولی برای مردم دارابکلا، آستینِ جهادگری را بالا زده، و خود را وقف آنان کرده، هم خدا را شکر می گزارم و هم از وی سپاس وافر دارم. با آرزوی سلامتی برای وی و همۀ مشغولین در دهیاری و پروژه های کاری. دامنه. عکس بالا: شب روستای دارابکلا