دامنه‌ی داراب‌کلا

مازندران ، ساری ، میاندورود

مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
سایت دامنه‌ی داراب‌کلا
قم : ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
مازندران، ساری، میاندورود، روستای داراب‌کلا

پیام های مدیر دامنه
آخرین نظرات
بایگانی

۲۷۳۲ مطلب توسط «ابراهیم طالبی | دامنه دارابی» ثبت شده است

به قلم دامنه

مولوی در دفتر سوم مثنوی می گوید:

میلِ جان اندر ترّقی و شرف
میلِ تن در کسب اسباب و علَف

 

چنانچه مطلع ایم، موجودی به نام انسان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند بر فرشتگان پیشی بگیرد. به قول شهید مطهری در ص ۲۹دکتاب «انسان‌شناسی قرآنی»، در قرآن این تعبیر آمده که «انسان موجودی است هم خاکی و هم ملکوتی». به نظر من، ساختمان بدنی انسان تکمیل است و آنچه نیازمند تکامل و لایق کمال است، روح اوست؛ یعنی ب‍ُعد معنوی، عرفانی و الهی آدمی. که فقط با برانگیخته شدن و بعثت درونی، آرام می گیرد‌. روی همین اصل است که قرآن در جای جای خود از انسان «دعوت معنوی» به عمل می آورد. و حتی در قرآن می گوید:

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ. یعنی: ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید؛ و هر کسی باید با تأمل بنگرد که برای فردای خود چه چیزی پیش فرستاده است، و از خدا پروا کنید؛ یقیناً خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است.

 

آیۀ ۱۸ حشر ترجمۀ انصاریان

 

آری، باید ببینیم چه چیزی برای خود در قیامت و روز حساب و کتاب، «پیش فِرست» می کنیم. اسباب و علف!؟ یا ترقّی و تعالی و شرف؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۰:۱۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان. بار دیگر دست تروریست های جزم اندیش و قشری مسلک در چابهار به خون مدافعان کشور اسلامی مان ایران آغشته شده و تعدادی از آنها به شرف شهادت نائل آمدند. آنها که صادقانه همه چیز حتی جان شیرین خود را در طبق اخلاص گذاشته و در جهت تامین امنیت ملت ایران تقدیم نمودند. (شهید داریوش رنجبر، یکی از شهدای این حادثه از دیار نویسنده این سطور می باشد.) تا امنیت این ودیعه الهی و نعمت بی بدیل را برای مردم ایران در خاورمیانه جنگ زده، نا امن و متلاطم به ارمغان بیاورند.

 

ترور  در دین مبین اسلام امری قبیح، زشت و ناپسند بوده و با روح اسلام رحمانی منافات دارد. در تاریخ تمدن کهن این مرز و بوم جایی نداشته و امری مذموم می باشد. در دنیای جدید و جهانی که دموکراسی مشرب فکری آنها و حقوق بشر معیار و ارزش و هنجار آنهاست نیز ترور را امری مذموم دانسته و در نزد افکار عمومی مردم جهان کنونی محکوم است. اسلامی که دین پاکی و رحمت است تا جایی که پیامبرش محمد مصطفی (ص) به صفت رحمت ملقّب است. به مرور زمان توسط افراد و گروههای جزم اندیش و قشری در راستای منافع خود به خشونت آلوده شده است.

 

از سوی دیگر استعمارگران نیز از طریق فرقه سازی در جهت تامین اهداف خود در میان مسلمانان رسوخ نمودند. از صدر اسلام تا کنون جریان های قشری و متحجر و متصلب وجود داشته که نمونه آن خوارج بودند که علی (ع) را به شهادت رساندند. وهابیت نیز فرقه ای است ساخته و پرداخته استعمارگران که ریشه در فقه متصلب دارد و متاثر از افکار فقهی "ابن تیمیه" است. "محمدبن وهاب" نیز  فقیه ایده پرداز و ایدئولوگ آنها بوده است.

 

وهابیون که ریشه در تصلب مذهبی دارند همواره در راستای اهداف استعمارگران عمل نموده اند. فهم ناقص آنها از فقه زمینه ظهور افکار افراطی وخشن این فرقه شده است. جزم اندیشی آنها به جایی رسیده که اعلام کرده اند هر کسی که ۷ نفر شیعه را بکشد به بهشت می رود. این جزم اندیشان متحجر با افکار مسموم خود گروههای تروریستی را تغذیه فکری نموده و شرق و غرب عالم را درگیر خشونت، ترور و ناامنی نموده اند.

 

آنها مردمان بی گناهی از خاورمیانه تا قلب اروپا را به کام مرگ فرستادند. همچنین پتانسیل و نیروها و امکاناتی که می توانست جهت تامین رفاه و آسایش مردم و توسعه بکار گرفته شود، صرف نسل کشی،  کشتار بی گناهان و خرابی جهان نموده و دیگر اینکه موجب وهن دین مبین اسلام شدند.

 

اسلامی که سمبل آن مولا علی(ع) به مالک اشتر می فرماید: ای مالک کسانی که زیر دست تو هستند یا هم کیش تواند و یا همنوع تو، هم او می فرماید: «در کشور اسلامی چنانچه خلخالی از بینی زن یهودی ربوده شود، اگر مرد مسلمانی دق کند و بمیرد شهید است».

 

سخنان مولا علی(ع) با حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت ها، عدالت و برابری، که از اصول دموکراسی جهان کنونی است قابل جمع است. بررسی و مطالعه تاریخ معاصر خاورمیانه حکایت از آن دارد که عملکرد این فرقه در راستای منافع استعمارگران بوده و اتحاد آنها با رژیم اشغالگر قدس بر علیه ایران پرده از چهره واقعی آنها برداشته است. همچنین تداعی کننده کینه و عداوت و احساس حقارت تاریخی است که نسبت به ایرانیان دارند.

 

در شرایطی که تحریم های ظالمانه بر علیه ایران وضع شده و امنیت چابهار برای ایران مهم است بعضی همسایگان تمایل ندارند بلوچستان امن باشد و پروژه چابهار به نتیجه برسد، توسط ایادی خود دست به این عملیات تروریستی زدند. البته این سکه روی دیگری نیز دارد و آن اینکه عواملی که زمینه و بستر فعالیت این تفکرات جزم اندیش و متحجر را فراهم می نماید بایستی مورد توجه قرار گیرد. فقر، محرومیت، عقب ماندگی و عدم توسعه یافتگی که نتیجه قهر طبیعت و خشکسالی و عدم توجه و بی عدالتی تاریخی که در حق این مردم روا داشته شده را نمی توان از نظر دور داشت.

 

چابهار یکی از جذاب ترین

مکان‌های گردشگری ایران

 

بنا به گواه تاریخ مردم این دیار مسلمان، مومن، خونگرم و با صفا و صمیمیت بوده همواره بدون هیچ چشم داشتی از مرزهای ایران اسلامی حراست نموده اند. قابل ذکر است پیشوایان مذهبی آنها همچون مولوی عبدالحمید  منادی وحدت بوده وهمواره در راستای صلح، صفا و صمیمیت تلاش نموده است. ضروری است نسبت به حل مشکلات این منطقه توجه خاص و ویژه نموده، اجازه بروز، ظهور و ترویج تفکرات جزم اندیش و قشری که در راستای منافع دشمنان تاریخی این مرز و بوم عمل می نمایند را ندهیم.

 

به گواه تاریخ مردم این دیار با افتخار خود را مسلمان ایرانی دانسته و همواره در راستای تامین منافع ملی و امنیت ملی تلاش نموده اند. به دسیسه ها و توطئه های  دشمنان وقعی نگذاشته و آنها را نا امید نموده و خواهند نمود.
چاپ روزنامه آفتاب یزد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: خاطرۀ جالب شهید بهشتی از آیه‌ی فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَلْیَبْکُوا کَثِیرًا جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (آیه‌ی ۸۲ سوره توبه) دیدگاه شهیدمظلوم آیت الله دکتر بهشتی درباره‌ی برداشتِ غلط از این آیه در ویژه‌نامه‌ی پاسداشت سی و سومین سالگرد شهادت "سید مظلوم امت" منتشر شده است:

 

"یادم می‌آید در آغاز دوران بلوغ حدود ۱۴ یا ۱۵ ساله بودم و تحصیلات علوم اسلامی را هم تازه شروع کرده بودم. در این سن، انسان نشاط و شادابی خاصی دارد. ما پیش از مباحثه، بعد از مباحثه، پیش از درس، بعد از درس، با دوستان می‌گفتیم و می‌خندیدم. یکی از دوستانم که با من هم مباحثه بود و چند سالی از من بزرگتر بود شاید در آن موقع ۲۱ یا ۲۲ سال داشت، از بازار آمده بود و به تحصیلات علوم اسلامی پرداخته بود. خلاصه بزرگ شده جلسات مذهبی معمولی و هیات‌ها و این ها بود. ایشان وقتی ما می‌خندیدیم، می‌گفت: «فلانی، حالا که آغاز تحصیل علوم اسلامی است بهتر است خودمان را عادت بدهیم و نخندیم یا کمتر بخندیم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «این آیه قرآن است: فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا باید کم بخندند و زیاد بنگریند.»

 

در آن موقع که ایشان این آیه را می‌خواند، یکی دو تا حدیث هم به این مناسبت به این خواند و من فکر نکردم که بروم مطالعه کنم. آغاز دوران تحصیلم بود و اصولا آدم به این فکر نمی‌افتد که برود مطالعه کند و ریشه آن را دریابد و ببیند که قرآن چرا می‌گوید: فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَلْیَبْکُوا کَثِیرًا. البته عین این جمله در قرآن هست. به او گفتم: «بالاخره به من بگو ببینیم که این خندیدن کار حرامی است یا نه؟ گفت نه. حرام نیست. ولی خوب بهتر است یک مسلمان زبده و ورزیده نخندد. گفتم حالا که حرام نیست. من می‌خندم. برای این که فطرت من نمی‌تواند فعلا این تعلیم را بپذیرد؛ و چون تعلیم مربوط به واجب حرام نیست، باشد تا بعد ببینیم چه می‌شود.

 

چند سالی گذشت. البته این موضوع هم دیگر از خاطر من رفته بود. اولین مطلبی بود که به صورت مستقل و بر اساس قرآن، کتاب و سنت درباره‌اش تحقیق می‌کردم. به همین سبب تصمیم گرفتم یک بار قرآن را از اول تا آخر با دقت بخوانم و آن را به صورت یک کتاب علمی بررسی کنم. تا آن موقع مکرر قرآن را خوانده بودم و مکرر این آیه را دیده بودم، اما مثل این خواندن‌های معمولی، بی‌توجه از آن گذشته بودم، بدون دقت کافی. این بار که بنا داشتم برای بررسی یک مساله اسلامی قرآن را از اول تا آخر با دقت مطالعه کنم، رسیدم به این آیه. به خودم گفتم: عجب!

 

این آیه در قرآن هست،‌ اما مطلب درست در نقطه‌ی مقابل مطلبی است که آن آقا از آن فهمیده است و آن دستوری بود که پیغمبر صادر کرده بود که باید تمام نیروهای قابل برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکینی که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. ایشان برای یک بسیج عمومی فرمان صادر کرده بود. عده‌ای با بهانه‌های مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر تخلف کرده بودند. خداوند در این آیات قرآن می‌فرماید: لعنت خدا باد بر این کسانی که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد می‌روند اما باز هم زندگی دوستی، آنها را وادار کرده از فرمان خدا و رسولش تخلف کنند و بمانند و به دنبال آن به عنوان یک نفرین و کیفر می‌فرماید: از این پس کم بخندند و زیاد بگریند.

 

حال شما از این چه می‌فهمید؟ می‌فهمید که از دیدگاه اسلام زندگی، نشاط، نعمت و رحمت خداست و زندگی توأم با گریه و زاری و ناله، خلاف رحمت و نعمت خداست. نعمتی هست و عذابی هست و خدا در مقام نفرین یا در مقام نکوهش از این تخلف می‌فرماید: از این پس از نعمت خنده و نشاط فراوان کم بهره باشید و همواره گریان و غمزده زندگی کنید. بنابراین با مطالعه اسلام بر اساس قرآن دیدم آیه درست خلاف آن مطلب را می‌گوید. این نوع استنباط‌های نا بجا و تلقین آن به مسلمانان به اضافه عوامل دیگر سبب شد که جامعه ما توجهش به مساله تفریح کم باشد." منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت بیستم

 

بحث ۸۶: این پرسش آقای محمد عبدی‌ست که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود. «در مورد مکانیسم خواب و رویا و بیان خاطره ای از خواب و رویای صادقه قابل طرح و بیان در گروه اگر مطالبی دارید ، بیان فرمایید ؟»

 

پاسخم به بحث ۸۶

 

علاوه بر سلام و سپاس از پرسشگر، بابت طرح این سؤال مهم و آمیخته با زندگی و روح و روان آدمی، پاسخم به پرسش جناب عبدی به‌شرح زیر است:

 

۱. خواب بخش‌جدایی‌ناپذیر روح انسان است.

 

۲. در قرآن بر آن در سوره‌ی یوسف اشاره شده‌است.

 

۳. حتی کسانی‌اند که مقام مُعبِّر (=تعبیرکننده) خواب و رؤیا هستند. و به حضرت یوسف (ع) تأویل‌الاحادیث اعطاء شد:

 

الف. تأویل در یک معنا تعبیر خواب است «و یعلمک من تأویل الاحادیث» (آیه‌ی‌۷ یوسف) تو را تعبیر خواب آموزد.

 

ب. «نبئنا بتأویله» (آیه‌ی۳۸ یوسف) تعبیر آن خواب را به ما خبر ده.

 

۴. قدرت برون‌رفت روح و روان از کالبد است.

 

۵. حتی نوعی وحی (به معنای الهامات درونی) است.

 

۶. گاه کابوس وحشتناک و هشدار‌بخش است.

 

۷. اغلب پیام‌دار و نویددهنده است.

 

۸. حتی نشانگر و از عوامل بلوغیت در نوجوانی‌ و گذر از سنین بچگی‌ست.

 

۹. خواب‌هایی در انسان بروز می‌کند که از آموزه‌های کتاب هم ارزنده‌تر است؛ اگر بدان توجه شود.

 

۱. رؤیای‌صادقه یک نعمت‌ خَفی در وجود و نهادِ آدمی‌ست.

 

۱۱. به‌گمانم قدرتِ خواب‌دیدن، فصل مُمیّز انسان با حیوان است.

 

۱۲. برای همه‌ی انسان‌ها در طول عمر چنان خواب‌های باارزشی که ارمغان یا هشدار و یا دیدار با مقام‌های مقدس دینی و مکان‌های شریف است، رخ می‌دهد.

 

۱۳. گاه، خواب ارزش علم و آموزه دارد.

 

۱۴. البته برخی‌ها در خواب و گرایش به آن، اسیر خرافه‌ و جادو و جَنبل‌اند و حتی پاره‌ای مجامع علمی به‌جای تدوین و تصنیف کتاب‌های عقلانی و دینی، به‌سوی خواب‌ها و نقل این‌گونه قضایا روی‌آوردند که آیت‌الله سیستانی هم سال‌ها پیش، به این نوع گرایش‌های غلط، تذکر و تنذیر داده‌بودند.

 

ستون روزانۀ مدیر

نوشتن در خطر نابودی!

به‌نام‌خدا. خودکار و روان‌نویس و مداد را زمین نگذاریم. من خطر ازبین‌رفتن هنر خط فارسی را می‌بینم. از غلبه‌ی فضای مَجازی و تیک‌تیک تایپ‌ها، قلم و مداد از دستان ایرانیان بر زمین افتاد، دوری نخواهد بود، هنر نوشتن بر کاغذ، از میان‌مان رخت بربندد. من خود، تمام سعی‌ام بر این است، دست از نوشتن با روان‌نویس و خودکار، برندارم. مطالعاتم همیشه با یادداشت‌برداری‌ها همراه است. این را در عکس بالا نشان داده‌ام تا گفته‌باشم مراقب باشیم نوشتن بر صفحات کاغذ از بین‌مان نابود نشود. این زیبایی نگارش فارسی را پاس بداریم. با پوزش از جناب جوادی‌نسب که به‌علت جانبازی از نوشتن بر کاغذ، دور افتاده‌است.

 

 

برداشتم از کتاب "هرمنوتیک مدرن"

 

در این دستنوشته‌ام _که برداشتم از کتاب "هرمنوتیک مدرن" ترجمه‌ی بابک احمدی‌ست_ چندین نکته در آبان سال ۱۳۹۶ دراین‌باره نوشته‌ام، که چندتا را اینجا می‌نویسم:


میان زندگی درونیِ هر شخص با واژگانِ در دسترس، رابطۀ تنگاتنگ است.

فهمیدنِ یک نوشته به معنای سهیم شدن در معنای موجود است.

هرمنوتیک، خلاصی از »کژفهمی‌ها» و کنارزدنِ «بدفهمی‌ها»ست.

 هانس گئورک گادامر معتقد است که قدرت راستین، آگاهی هرمنوتیکی توانایی ماست در فهمیدنِ این‌که چه چیز پرسش‌پذیر است.

اشلایر ماخر هرمنوتیک را هنرِ اجتناب از بدفهمی‌ها توصیف می کند.

تأویل [=یعنی تفسیر، بیان، بازگردانیدن به چیزی] یک امرِ آموزشی نیست، بل خود کُنشِ فهم است.

استیفن میولهال بر این نظر است: چنان نیست که رابطۀ میان احساس و واژگانِ در دسترس، رابطه‌ای ساده باشد.

۶ دی ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)


بحث ۸۷ : این پرسش جناب حجت‌الاسلام شیخ علی‌اکبر دارابکلایی‌ست که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود:

«آیاقدرت شیطان ازخدابیشتراست؟آگه نیست چراگناه کردن آسان تراز کارنیک است؟»


یادآوری مدیر: همکلاسی‌ها توجه داشته باشید که قبلاً در بحث ۲۵ به پرسش "مفهوم و مسأله‌ی شیطان" که توسط جناب محمدحسین آهنگر طرح شده‌بود، پرداخته‌بودیم؛ اینک فقط به همین پرسشی که مطرح شده‌است، پاسخ بفرمایید و از تکرار بحث کلی شیطان، خودداری ورزید. تا اصل سؤال جواب‌های روشن پیدا کند. تشکر.

 

پاسخم به بحث ۸۷
با سلام و تشکر از جناب حجت‌الاسلام داراب‌کلایی؛ چندنکته‌ی توضیحی ارائه می‌کنم. چون اگر دراین‌باره بخواهم بنویسم شاید یک کتاب شود: 
۱. شیطان و جنود آن از مخلوقات‌اند؛ پس مانند تمامی جُنبدگان و موجودات عالم، در ذیل قدرت خداوند قادر متعال‌اند اما توان نفوذ زیادی دارند. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۵:۵۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. خَبط و حَبط از نیچه در ص ۱۲۷ کتاب "اکنون میان دو هیچ"، خوانده ام: "آن که روزی می خواهد آذرخشی برافروزد، باید که دیری ابر باشد." برخی با خود "معامله ی عصمت" می کنند و بی آن که به قول عنصرالمعالی "تن خود را بَعث" کنند تا بیاموزند، خود را آذرَخش می پندارند که باید بر خلق ببارند. همین رویکرد، اِعوجاج می آفریند و افراد _حتی فیلسوف را_ دچار خَبط (=خطا و غلط گویی)  می کند که همه ی آنچه را پیش تر نگاشت، حَبط (= باطل و تباه) می سازد.

 

در اسلام، حبط اعمال، از بزرگترین بلیّه های عالمان و فیلسوفان است که همه چیز را می خواهند با دریچه عقل مادّی و محدود خود، تفسیر و تبیین کنند و مثلا" در یک رأی عجیب و غریب! همه ی شیعیان را نسبت به ائمه (ع) دشنامِ اشعری گری می دهند! زهی خیال باطل! برخی گویی "یک جعبهْ معلومات" شدند نه یک انسان عالم متعهّد. خیال می کنند هر "نوگرا"یی لزوماً "نوگو" و "نونویس" و "نواندیش" هم می شود! نه، هرگز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۷:۱۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. لغت گِیون. یکی دیگر از لغت‌های رایج روستای داراب‌کلا «گِیون» است. گیون یعنی پستان. و پستان هم در گویش دارابکلایی‌ها «پِسُّون» تلفّظ می‌شود. مثلاً وقتی می‌خواهند بگویند پستان گاو؛ می‌گویند: گو گیون. شاید بیشتر هم محلی‌هایم با این واژه خاطره دارند. نوجوان که بودیم زمانی که چوپانان محل، گوسفندان را از صحرا برای آب دادن به قنات پِشون و دره دِله (=رودخانه) می‌آوردند، ما چندتایی چندتایی، کمین می‌کردیم گوسفند و یا بُز شیرده را گیر می‌آوردیم و از گیون گوسفند و بُز شیر می‌نوشیدیم. تبِ مالت! هم نگرفتیم! یاد ایام یاد بادا.

فرهنگ لغت دارابکلا: اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۹:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

متن نقلی: بخشی هایی از صحبت های مهشید ضیایی، (یک مسلمان و بهایی‌زاده که در سال ۹۵ پس از سال‌ها تحقیق به دین اسلام مشرّف شد): جمع‌ بهایی‌ها همیشه مختلط است. هر جمعی داشته باشند اینگونه است. نحوه لباس پوشیدنشان اصلا مناسب نیست. آن هم به پیروی از خانم قرة‌العین. آنها به دنبال نفوذ در مراکز فرهنگی و هنری هستند. در عرصه موسیقی خیلی نفوذ دارند. افراد موسیقی‌دانی دارند که به سراغ جذب بچه‌ها می‌روند و تشکیلات درست می‌کند...

 

بهاییت مجموعه‌های فرهنگی، هنری و موسیقی دارند؛ یا مثلا به پارک‌ها می‌روند و می‌بینند جوانی تنها نشسته است. به سراغش می‌روند و شروع به تبلیغ می‌کنند. همچنین کلاس‌های روحی دارند. کتاب‌های روحی الان ۹ جلد است. کلیه این کلاس‌ها در منزل افراد تشکیل می‌شود. چون همانطور که می‌دانید در سال ۸۷ دادستان کشور همه تشکیلات بهایی را غیرقانونی اعلام کرد، ولی متاسفانه اینها اصلا گوش ندادند و کار خودشان را می‌کنند. نحوه جذبشان بدین صورت است که روی جوان‌ها تمرکز می‌کنند. بعضی جوان‌ها هم که مشکلات متعددی دارند، جذب کلاس‌های روحی می‌شوند...

 

 

  

«لوتوس» معبد بهاییان در دهلی

معبد بهاییان در آمریکای جنوبی

 

ضیافت به معنای مهمانی است. ضیافت‌ها هر ۱۹ روز یک بار در خانه‌ها انجام می‌شد. آنجا اتفاقات زیادی می‌افتاد. اخبار محلی و ملی گفته می‌شد و پیام بیت‌العدل می‌آمد... اساسا در بهاییت هیچکس حق انتخاب ندارد. از طریق مرکز به آنها گفته می‌شود که شما الان باید به کجا بروید. مثلا الان در کرج، بهایی زیاد داریم. در چند منطقه تهران از جمله مجیدیه، بهایی زیاد داریم...

 

ارتباط با فرد بالادستی بیشتر تلفنی بود. حضورا هم در جلسات صورت می‌گرفت. اما دیدار سران با برنامه‌ریزی از قبل صورت می‌گرفت. راجع به هر مساله‌ای نظر می‌دادند. ازدواج، طلاق، ارث، مسائل سیاسی و ... بهایی‌ها ادعای عدم مداخله در سیاست دارند، اما در عمل کاملا دخالت می‌کنند. اساسا این فرقه،‌ یک فرقه و حزب سیاسی است. آن‌ها در سراسر فضای مجازی و در تمام مسائل سیاسی حضور دارند. یکی از تناقضاتشان همین عدم مداخله در امور سیاسی است. (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۶:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دکتر فتح الله دهقان. همه موجودات به حکم غریزه، فطرت و عقل به صورت ارادی و غیر ارادی در مقابل مهاجمین و برای تامین امنیت از خود دفاع می نمایند. به هنگام احساس خطر پلک به صورت غیر ارادی از چشم محافظت می نماید. همچنین انسان ها و کشور ها آگاهانه و با برنامه ریزی بهینه و تهیه ابزار و لوازم به دفاع از خود می پردازند. دفاع امری اساسی، ضروری، پسندیده و مشروع بوده و در ادیان و فرهنگ ها جایگاه خاصی دارد. بخش بزرگی از تاریخ، ادبیات، شعر جهان به اهمیت دفاع و امنیت اختصاص یافته است. ویکتور هوگو نویسنده شهیر جهانی در رمان (گوژپشت نتردام) دختر جوان و زیبایی به نام (اسمرالدا) را به تصویر می کشد که برای دفاع از خود همیشه دشنه ای به همراه داشته است. کشور ها با توجه به شرایط و جایگاهی که در جهان دارند دارای رقبا و دشمنانی می باشند. ایران نیز با توجه به شرایط استثنائی و ویژه ای که دارد در طول تاریخ همواره رقبا و دشمنانی داشته، همچنین مورد توجه قدرت های منطقه ای و جهانی بوده است.

 

موقعیت ژئوپلیتیکی استثنائی، فرهنگ و تمدن غنی و بی بدیل، سابقه حکمرانی بر جهان و منطقه، مرکز عالم تشیع و ام القراء جهان اسلام بودن، داشتن انواع منابع و معادن خصوصا نفت و گاز و ... موجب شده که قدرت های منطقه ای و جهانی نتوانند آن را نادیده بگیرند. ایران در تئوری ها و نظرات ژئوپلیتیکی و سیاسی همچون هارتلند مکیندر، ریملند اسپایکمن، تئوری ساختار ژئوپلیتیکی نظام جهانی کوهن، سیاست دو ستونی نیکسون، ایده مهار جورج کنان، نظریه بیضی استراتژیک انرژی جفری کمپ جایگاه خاصی دارد.

 

همچنین بسته به شرایط زمانی ایفای نقش نموده است. در دوران جنگ سرد ایران در مرکز کمربندی بود، که برای مهار شوروی ایجاد شده بود، همچنین مسئول تامین امنیت خلیج فارس بوده و نقش بی بدیلی در تامین امنیت خاور میانه داشت. در حال حاضر نیز قدرت بزرگ منطقه ای و تاثیر گذار بر مسائل جهانی می باشد. به حکم عقل، باید با استفاده از علم و تکنولوژی روز آمادگی دفاعی خود را در همه زمینه ها حفظ نموده و برای توسعه و پیشرفت، تلاش نماید. حتی اگر ایران این موقعیت برتر و حساس را هم نداشت، باز هم عقل سلیم حکم می کرد، قدرت دفاعی خود را محفوظ نگه دارد.

 

کشورمان حق دارد به تقویت بنیه ی دفاعی خود پرداخته و داشتن موشک و دیگر ابزار نظامی نیاز مبرم و ضروری برای تامین امنیت ملی کشور و حق مسلم ایران است. نگاه به دفاع و امنیت با توجه به شرایط زمانی و مکانی در طول تاریخ متفاوت بوده است. در دنیای قدیم برای تامین امنیت به بعد نظامی توجه می شده ولی در دنیای جدید، اقتصاد حرف اول را در تامین امنیت می زند. ولی به این معنی نیست که بعد نظامی نادیده گرفته شود.

 

موضوع بسیار مهم و اساسی دیگر این است که از اهمیت و جایگاه سایر عوامل تامین امنیت همچون امنیت اقتصادی، اجتماعی و ... نیز نباید غافل شد. زیرا غفلت از آن ها زمینه بحران های اجتماعی را فراهم نموده و هزینه های غیر قابل جبرانی برای کشور به بار می آورد. ویل دورانت مورخ بزرگ می گوید:« هیچ تمدنی از بین نمی رود مگر اینکه زمینه داخلی داشته باشد.»

 

مرور تاریخ جهان حکایت از ان دارد، کشور هایی که از این امور غفلت نموده اند، هزینه های سنگینی را پرداخته اند. به عنوان مثال شوروی سابق در دام رقبای غربی افتاده و با ورود به رقابت های نظامی همچون جنگ ستارگان و هزینه های سر سام آور نظامی، از مسائل اقتصادی و اجتماعی غافل شده و به آن سرنوشت گرفتار شد. ایران به مثابه عروس زیبای رمان گوژپشت نتردام با توجه به جایگاهی که در منطقه و جهان دارد و تاثیر این کشور در بازی شطرنج منطقه ای و جهانی شایسته است نگاهی جامع به امنیت داشته باشد.

 

تامین و تقویت امنیت اقتصادی، نظامی، اجتماعی و ... را در جهت تقویت بنیه دفاعی و توسعه و پیشرفت کشور به صورت همه جانبه و جامع و با مدیریت هوشمندانه برخاسته از عقلانیت، تدبیر و آینده نگری با توجه به شرایط زمانی و مکانی و به دور از هیاهو و جنجال پیگیری نماید.
روزنامه آفتاب یزد پنجشنبه ۱۵ آذر ۹۷

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۱:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

خاطره‌ی شهید بهشتی: وقتی امام به قم رفته و در کوچه‌ی استاد علامه طباطبایی ساکن شده بودند، همسایه‌های اطراف برای سهولت رفت و آمدهای مردم به محضر امام، خانه‌ها را خالی کرده بودند. وقتی علامه طباطبایی نیز به امام گفته بود اگر لازم است ما هم تخلیه کنیم، امام فرموده بودند: همجواری شما برای ما مغتنم است.

سیره‌ی امام خمینی

ج ۵ ، ص ۴۵ ، چاپ سوم ، ۱۳۸۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۱:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم «یک دارابکلایی»: با سلام. با همان مضمون داستان شما (پست ۷۰۳۰: اینجا) داستانی آلمانی وجود دارد که ایرج میرزا به زیبایی آن را به شعر در آورده به نام «قلب مادر». نزدیک به همین مضمون از استاد شهریار هم شعری است به نام «ای وای مادرم». با ارسال شعر ایرج میرزا آرزوی سلامتی دارم برای همه مادران زنده و آرزوی رحمت ایزدی برای مادران ملکوتی شده.

 

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ

 

هر کُجا بیندم‌ از دور کُند
چهره‌ پر چین‌ و جبین‌ پُر آژنگ

 

با نگاهِ غضب‌ آلود زند
بر دلِ نازکِ‌ من‌ تیرِ‌ خدنگ

 

مادرِ سنگ‌دلت‌ تا زنده‌ست‌
شهد در کامِ من‌ و توست‌ شَرنگ

 

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ تو را
تا نسازی‌ دلِ او از خون‌ رنگ

 

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌
باید این‌ ساعت‌ بی‌خوف و درنگ

 

روی‌ و سینۀ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینۀ‌ تنگ

 

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌
تا بَرد ز آینۀ‌ قلبم‌ زنگ

 

عاشقِ بی‌خرد ناهنجار
نه،‌ بل‌ آن‌ فاسقِ بی‌عصمت‌ و ننگ

 

حُرمتِ مادری‌ از یاد ببُرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ ز بنگ

 

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ

 

قصدِ سرمنزلِ‌ معشوق‌ نمود
دلِ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ

 

از قضا خورد دمِ در به‌ زمین‌
و اندکی‌ سُوده‌ شد او را آرنگ

 

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌فرهنگ

 

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ

 

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ:

 

«آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ
»

 

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام و سپاس. بسیار بجا بود. از شما جناب «یک دارابکلایی» بابت این هوشمندی و فرستادن چنین متنی مناسبِ پست قبلی، بسیار قدردانم. دلِ نازک مادر مهربان، در آخرین بیت، ضربان قلب هر انسان باانصافی را به اوج می رساند و درودی پی در پی نثار همۀ مادران جهان می نماید. نیز درودم بر مرحوم مادرم که ما را حتی یک اُف هم نگفت. و درود بر مادرت، که شما را خوب پروَرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

داستان کوتاه: پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت...

 

 

هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من مُردم که ببریش آسایشگاه؟ خودم تا موقعی که زمین‌گیر نشدم ازش مراقبت می‌کنم. پسر جوان اشک ریخت و به زنش نگاه کرد. زن جوان انگار با نگاهش به او می‌گفت: شرط ضمن عقد رو باطل کن! منبع

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۰:۴۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آیة‌الله شهید سیدحسن مدرّس چندویژگی داشت که کمتر کسی‌ست که اگر از آن باخبر باشد، درس و پندی نگیرد. ساده‌زیستی. سیاست‌دانی. ایران‌دوستی. دیانت‌داری. مردم‌مداری. شجاعت‌پروی. استبدادستیزی. مشروطه‌خواهی و دریک‌کلام مردی‌پارلمانی. آن بزرگ‌مردشهید، طی چهاردوره نمایندگی مجلس شورا بر حق‌گویی و حقوق‌مردمی و مشروطه‌گرایی پای‌ فشرد. اول برای حفظ میهن و حراست از مصلحت اسلام با دشمن‌اش رضاخان رِفق و مدارا کرد. سپس وقتی دید آن شاه دورنگ، آن! می‌کند که نباید بکند، مبارز‌ه‌ی بی‌واهمه را با او آغاز کرد و دست از برملاکردن هویت پنهان‌نگه‌داشته‌شده‌ی رضاخان نشُست. این مرد مردمی و خاکی و حامی مشروطه‌گرایی که در دولت سیدضیاءالدین طباطبائی (=مارمُهره‌ی انگلیس) به تبعید در قزوین محکوم شدبود، حالا در مقابله با خودسری‌های رضاخان نیز، دستگیر و به شهر خواف تبعید مجدّد می‌گردد.

 

هفت سال در منطقه‌ی خواف در تنهایی و دوری ماند و بعد به کاشمر منتقل شد و در ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در کاشمر، توسط عوامل رضاخان به شهادت نائل آمد و اُسوه‌ای از استبدادستیزان و ساده‌زیستان ایران شد. دو سخن نابش را در این روز  ۱۰ آذر _که سالروز شهادت اوست_ تقدیم می‌دارم. البته با هزارآه‌ و افسوس اعلان کنم: راه او، خیلی‌وقت است که گُم شده‌است! هم در میان حکومت‌گران و هم در میان مردم‌مان و هم در پارلمان ایران. همان شهید مدرّسی که می‌گفت: "خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و اِلّا فلا». همان حسن مدرّس ساده‌زیست که فریاد برمی‌داشت: «فردی چون من که عمامه‌اش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

منبر از پشت شیشۀ مسجد
چشمش اُفتاد و دید چوبۀ دار


عصبی گشت و غیضی و غضبی
بانگ بر زد که ای خیانت کار


تو هم از اهل بیت ما بودی
سخت وحشی شدی و وحشت بار


نردۀ کعبه حرمتش کم بود؟
که شُدی دار شَحنه، شرم بدار


ما سرو کارمان به صلح و صلاح
تو به جُرم و جنایتت سر و کار


دار، بعد از سلام و عرض ادب
وز گناه نکرده استغفار

 

گفت ما نیز خادم شرعیم
صورت اخیار گیر، یا اشرار


تو قلم می زنی و ما شمشیر
غِلظت از ما قضاوت از سرکار


تا نه فتوی دهند منبر و میز
دار کی می شود سر و سر دار


هر کجا پند و بند درماندند
نوبتِ دار می رسد ناچار


منبری را که گیر و دارش نیست
همه از دور و بر کنند فرار


باز منبر فرو نمی آمد
همچنان بر خرِ ستیزه سوار


عاقبت دار هم ز جا در رفت
رو به دَر تا که بشنود دیوار


گفت اگر منبرِ تو منبر بود
کار مردم نمی کشید به دار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۴:۴۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: فیلسوف آلمانی یورگن هابرماس، شاگرد و دستیار تئودور آدورنو، یکی از اعضای برجسته نسل دوم مکتب فرانکفورت، و استاد فلسفه در دانشگاه گوته فرانکفورت، اخیراً دربارۀ مسائل روز جامعه و جهان گفت و گویی انجام داده است. او گفته: «ترامپ در حال پایین‌ بردن سطح سیاسی- فرهنگی آمریکاست.» دامنه به دلیل اهمیت سخنان این فیلسوف مخالفِ نظام سرمایه داری، ترجمۀ این گفت و گو را به خوانندگان دامنه ارائه می شود:

متن این گفت‌وگو

 

*بحث‌های فراوانی درباره «زوال روشنفکری متعهد» وجود دارد. اما قبول دارید که این موضوعات به ندرت از سپهر روشنفکری فراتر می‌رود؟

 

بر اساس الگوی فرانسوی، از زولا تا سارتر و بوردیو، «حوزه عمومی» برای روشنفکری بسیار مهم است؛ هرچند ساختار شکننده آن متحمل فرایند شتابنده زوال خواهد بود. امروزه پرسش نوستالژیک «روشنفکران کجا رفته‌اند؟» اهمیت خود را از دست داده است. اگر شما خواننده‌ای ندارید که افکارتان برای او نوشته شود، نمی‌توانید «روشنفکر متعهد» هم داشته باشید.

 

 

*آیا اینترنت «سپهر عمومی» را (که رسانه‌های سنتی را پشتیبانی می‌کند) تقلیل داده است؟ و این امر، به نوبه خود، بر نقش اندیشمندان و فیلسوفان در جامعه تاثیر منفی گذاشته است؟

 

بله. بنابر نظر هاینریش هاینه، «پیکره روشنفکر» با پیکربندی کلاسیک سپهر عمومی آزاد بدست می‌آید؛ هرچند این امر، به مفروضات غیرمحتمل فرهنگی و اجتماعی وابسته است همچون وجود «ژورنالیسم هوشیار» که در آن روزنامه‌های مرجع و رسانه‌های گروهی قادر به هدایت توجه اکثریت به موضوعاتی هستند که با شکل‌گیری عقاید سیاسی ارتباط دارند؛ و نیز وجود «اجتماع مطالعه‌گری» که به سیاست علاقه‌مند است، تحصیلکرده است، به فرایند مناقشه‌آمیز تشکیل عقاید خو گرفته، و برای مطالعه مطبوعات باکیفیت و مستقل، زمان صرف می‌کند.

 

امروزه این زیرساخت‌ها دیگر دست‌نخورده نیست؛ البته تا جایی که می‌دانم این وضعیت، هنوز در کشورهایی مانند اسپانیا، فرانسه و آلمان وجود دارد. اما حتی در چنین کشورهایی هم، اثر متلاشی‌کننده اینترنت نقش رسانه‌های سنتی را بویژه برای نسل‌های جوان‌تر تغییر داده است. حتی پیش از آنکه گرایش‌های مرکزگریز و خُرد در رسانه‌های جدید پدیدار شوند، «تجاری‌سازی توجه عمومی» باعث به جریان انداختن فروپاشی سپهر عمومی شده بود. مثال آن، ایالات متحده و استفاده منحصر به فرد آن از شبکه‌های تلویزیونی خصوصی است.

 

اکنون ابزار تازه ارتباطات، الگوی بسیار موذیانه‌تری از تجاری‌سازی دارد که هدف آن به روشنی «هدایت توجه مصرف‌کننده» نیست، بلکه بهره‌برداری اقتصادی از مشخصات خصوصی کاربر است. آنان اطلاعات شخصی مشتریان را بدون اطلاع‌شان می‌دزدند تا آنان را، حتی با مقاصد سیاسی، مانند رسوایی اخیر فیسبوک، موثرتر مدیریت کنند

 

 

*آیا در نگاه شما، اینترنت به رغم مزایای آشکار آن، شکلی تازه از بی‌سوادی را اشاعه می‌دهد؟

 

منظور شما مشاجره‌های پرخاشگرانه، حرف‌های پوچ و دروغ‌های دونالد ترامپ در توییت‌هایش است؟ حتی نمی‌توان گفت این فرد زیر سطح فرهنگی-سیاسی کشورش قرار دارد. ترامپ همواره در حال پایین‌ بردن سطح سیاسی- فرهنگی کشورش است.

 

از زمانی که صفحات چاپی اختراع شد و همه را به یک خواننده بالقوه تبدیل کرد، سده‌ها طول کشید تا همه مردم توانستند بخوانند. اینترنت همه ما را به مولفان بالقوه بدل کرده و از این اتفاق تنها دو دهه گذشته است. شاید با گذشت زمان ما یاد بگیریم که شبکه‌های مجازی را با روشی متمدنانه مدیریت کنیم. اینترنت هم‌اکنون میلیون‌ها وضعیت مفید از خرده‌فرهنگ‌ها را بازگشوده که در آن اطلاعات قابل اعتماد و نظرات صحیح مبادله می‌شوند. نه فقط در تارنوشت‌های علمی که آثار دانشگاهی توسط آنها توسعه می‌یابند، بلکه برای مثال تالارهای گفت‌وگوی بیماران مبتلا به یک بیماری نادر که می‌توانند با دیگرانی در موقعیت مشابه ولی در قاره‌ای دیگر نظرات و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. همه‌ی انسان‌های‌بزرگ روزی شاگرد (=آموزنده) بودند. سالیان‌سال، به‌درازا می‌کشد که در هر عصری، یک انسان وارسته به‌ تمام‌معنا الگو و اسوه پدیدار شود.

در دنیا مرا یاد تو بس

و در عُقبی مرا دیدار تو بس

 


خواجه‌ عبدالله‌ انصاری (=پیر هرات) یک‌نمونه‌ی تمام‌عیار از این انسان‌های شاگردی‌کرده و پندآموخته، که خود، به قطب‌نمای خلق شدن و پیرِ طریقت گردیدن نائل آمداست و گرداگردش جمعیت و ازدحام شده‌است و همچنان می شود. او که خود این‌گونه مقام یافته، روزی از سرِ شوق و شاگردی، سراغ شیخ‌ابوسعید‌ابوالخیر شتافته و مرید شیخ‌ابوالحسن‌خرقانی شده و از آن رویداد زندگی‌اش این‌چنین روایت کرده‌: "عبدالله مردی بود بیابانی، در طلبِ آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب‌زندگانی، که نه عبدالله مانْد و نه خرقانی."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۰۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت نوزدهم

 

 

بحث ۸۳ : این پرسش آقای عبدی است که برای بحث‌و‌نظر در پیشخوان مدرسه سنجاق می‌شود.

«با دیدن و یا شنیدن خبر یا حادثه ای از تعجب شاخ درآوردید اگر قابل بیان است خاطراتی را در گروه به اشتراک بگذارید تا آموزنده باشد»

 

پاسخم به بحث ۸۳

جناب محمد عبدی سلام. بلی؛ من چندین مورد سراغ دارم، که از باخبرشدن آن قضیه _به قول مشهور_ از تعجب "شاخ‌ درآوردم".

 

۱. تابستان سال ۱۳۶۷ در جبهه‌ی مریوان و در عملیات چریکی انجیران بودیم. از طریق رادیو صدای آمریکا _که همیشه توسط یک همکار و همسنگر قائم‌شهری‌ام، به‌گوش بود_ شنیدم که امام خمینی قطعنامه‌‌ی ۵۹۸ را پذیرفتند. از این خبر شوکه شدیم و سازمان رزم‌مان در آن عملیات تا حدّی به‌هم ریخت. حال و احساس و تشویش آن روز سرنوشت، اینک برایم قابل نوشتن نیست.

 

۲. همین سال پیش وقتی شنیدم آقایان آیت الله جنتی و آیت‌الله محمد یزدی گفتند یک زرتشتی نمی‌تواند شورای شهر یزد شود، از اعجاب داشتم به قول شما "شاخ" در می‌آوردم.

 

۳. دوره‌ی‌ای که چالوس بودم، از‌این‌که می‌دیدم یک نفر یک نیمه‌ی صورتش را تیغ می‌زند و نیمه‌ی دیگرش را ریش بلند می‌گذارد، از تعجب دو تا شاخ در آورده‌بودم.

 

۴. تهران بودم، میان جمعی، ساعت دو بعد از ظهر که هنوز کسی رسماً خبردار نشد، خبر رسید شورای نگهبان آقای هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. که فوری به سیدعلی اصغر خبر دادم که او بیش از من تعجب کرد.

 

۵. در جمع دوستانم در قم بودیم، مخزن کتابخانه مشغول فیش‌برداری بودم، سیدعلی اصغر به من زنگ زد و گفت سعید حجاریان ترور شد. شاخ که خوبه، مُخ من سوت کشید. این پاسخ را ممکن است ادامه دهم.


پاسخم به بحث ۸۳

قسمت دوم

جناب مهندس محمد عبدی پرسشگر بحث ۸۳ سلام. من چند جای دیگر هم از تعجب به قول مشهور "شاخ در آوردم" که برمی‌شمارم:

 

۶. ازاین‌که دوره‌ی جدید مجمع‌تشخیص مصلحت (سال ۱۳۹۶)، انتصاب رئیس و اعضا قریب ۷ماه توسط رهبری مسکوت ماند و وقتی هم منصوبان را اعلان کردند از نصب محمود احمدی‌نژاد به عنوان عضو حقیقی مصلحت نظام، بسیار شاخ در آورده‌بودم!

 

۷. فروردین سال ۱۳۶۸ از عزل شبانه‌ی مرحوم آیت‌الله‌العظمی منتظری توسط امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی شاخ در آورده‌بودم. زیرا؛ معتقد بودم که اگر هم آقای منتظری مستحق عزل و برکنارشدن است، این حق‌ذاتی مجلس خبرگان است که او را از قدرت پس بزند، چون آن مجلس ایشان را به قائم‌مقام‌رهبری انتخاب کرده‌بود. و مجلس خبرگان در برابر اقدام امام، سکوت‌محض کرده‌بود و از حق قانونی خود و منتخب خود هرگز دفاعی نکرده‌بود. بنابراین اگر فقط یک‌بار هم شده‌بود، مجلس خبرگان رهبری که ناظر کار رهبر است، به امام‌خمینی تذکر قانون اساسی می‌داد، روند مملکت دموکراتیک‌تر می‌شد و مردم بر جاری‌بودن و جدّی‌بودنِ نظارت، اطمینان بیشتری می‌کردند.

 

۸. از سادگی پیشنهاد آقایان حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر محتشمی و تأیید آن توسط مرحوم آیت‌الله مشکینی در نمازجمعه‌ی‌قم نیز، شاخ در آورده‌بودم که هردو گفته‌بودند باید در کنار صدام‌حسین قرار بگیریم که کویت را یک‌شبه تصرف کرده‌بود و به قول آنان "خالدبن‌‌ولیدزمان" شده بود و بوش‌پدر، به جنگ با او برخاسته بود. درآن‌زمان، تدبیر و تیزبینی رهبری آیت‌الله خامنه‌ای را خیلی پسندیده‌ بودم که نگذاشتند ایران وارد معرکه و بازی باخت خطرناک شود.

 

۹. از چرخش یکباره‌ی آیت الله احمد آذری‌قمی که در روزنامه‌ی رسالت و مجلس شورا، صدها متن و نطق در اثبات ولایت مطلقه فقیه صورت داده‌بود و سپس باآن‌همه ادعا و تاختن به جناح چپ که ولایت‌پذیر نیستید، در برابر رهبری ایستاد، شاخ در آورده بودم.

 

۱۰. از این‌که مرداد سال ۱۳۶۷ اولین فرزندم (عارف) متولد شده‌بود ولی من در جبهه‌ی جنگ بودم و آماده‌باش ۱۰۰% بود و حق مرخصی‌گرفتن نداشتم، و هرگز روزهای نخستین و شیرینِ به‌دنیاآمدنِ فرزندم را ندیدم، شاخ در آورده بودم. بگذرم.

شاید این بحث "شاخ درآوردن‌ها" را بازهم ادامه دهم... ۲۹ آذر ۱۳۹۷.

 

پاسخ:

سلام جناب جوادی‌نسب. این‌که تعجب نکردی، جای حرف نیست. اما تحلیل شما نادرست است. همان‌طوری‌که جناب‌عالی علوم سیاسی خوانده‌ای، به‌یقین می‌دانی تحلیل جایی کاربرد دارد که که اطلاعات نداشته باشی و از طریق شمّ تحلیلی، موضوع را دقیق بشکافی و یا احتمالات را ارائه کنی.


ستون شبانه
امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) در روزنامه‌خوانی روزانه‌ام خوانده‌ام که نمایش کمدی "یابو و چغندر" در دانشگاه آزاد اسلامی قوچان لغو شد. گویا به‌علت حضور بازیگران زن و مرد در این تئاتر.  (کد خبر: ۶۴۵۳۲۴)

نکته‌ی مدیر: کشکولی بگم نافع‌تره. باید اسمشو می‌گذاشتند یابو و سُس!  یا یابو و سیس‌تَلی! و یا یابو و سواری! تا تئاترشان به سن (=صحنه) می‌رفت.

 

 

عکاس: دامنه. قم. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت.

قسمت دوم بحث ۸۲

جناب عارف آهنگر سلام. عکسی امروز (۲۸ آذر ۱۳۹۷) انداخته‌ام از یکی از غرفه‌های بازیافت قم. با چند توضیح بر روی عکس بالا (قم. خیابان صدوقی، غرفه‌ی ۰۴۱ بازیافت.) پاسخم را به پرسش شما، تکمیل می‌کنم: ۱. روزهای یک‌شنبه و سه‌شنبه ماشین حمل زباله‌های بازیافت به کوچه‌ها و در خانه‌ها می‌آیند با صدای آژیر خاص. هر خانه‌ای اگر زباله‌های بازیافتی جمع‌ کرده‌باشد، به مأمور بازیافت تحویل می‌دهد و چندبرگه جواز قرعه‌کشی می‌گیرد. بیشتر بخوانید↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۱۳۹۷ ، ۲۳:۱۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِین.

 

و انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش او را با تحمل رنج و زحمت باردار شد و با رنج و زحمت او را زایید. و دوران بارداری و باز گرفتنش از شیر سی ماه است، تا زمانی که به رشد و نیرومندی خود و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.

 

سوره احقاف

 آیه‌ی ۱۵

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

کلمه «وصیت» به طورى که راغب گفته به معناى آن است که به دیگرى پیشنهاد کنى کـه فـلان کـار را بـکـنـد، و ایـن پـیـشـنـهـاد تـوأم بـا موعظه و خیرخواهى باشد. و کلمه «تـوصـیـه» بـر وزن تـفـعـیـل و از مـاده وصـیـت است؛ و در قرآن آمده: و وصى بها ابراهیم بنیه... در نتیجه توصیه خدا به والدین، توصیه فرزندان است به عملى که مربوط به والدین باشد که عبارت است از احسان به آنان... و بـنـابـرایـن بیان، تقدیر کلام (و وصینا الانسان بوالدیه ان یحسن الیهما احسانا) مى باشد، یعنى ما سفارش کردیم انسان را به پدر و مادرش که به آن دو احسان کند به هـر مـقـدار کـه بـاشـد و بـتـواند...

 

آنـگـاه دنـبـال این سفارش اشاره کرد به ناراحتى هایى که مادر انسان در دوران حاملگى، وضع حمل و شیر دادن تحمل مى کند تا اشاره کرده باشد به ملاک حکم، و عواطف و غریزه رحمت و راءفت انسان را برانگیزد، لذا فرمود: (حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا).

 

و اما اینکه فرمود: (و حمله و فصاله ثلاثون شهرا) بدین حساب است که به حکم آیه (و الوالدات یـرضـعـن اولادهـن حـولیـن کـاملین ) و آیه (و فصاله فى عامین ) دوران شـیر دادن به فرزند دو سال است، و کمترین مدت حاملگى هم شش ماه است، که مجموع آن سى ماه مى شود.

 

و کـلمـه (فـصـال) بـه مـعـنـاى فـاصـله انـداخـتـن بـیـن طـفـل و شـیـر خـوردن اسـت، و اگـر کـلمـه دو سـال را ظـرف قـرار داد بـراى فـصـال، بـه ایـن عـنـایـت اسـت کـه آخـریـن حـد شـیـر دادن دو سـال اسـت، و مـعـلوم اسـت کـه ایـن مـحـقـق نـمـى شـود، مـگـر بـه گـذشـتـن دو سال.

 

حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً. (بلوغ اشد) به معناى رسیدن به زمانى از عمر است که در آن زمان قواى آدمى محکم مى شود. و ما در تفسیر آیه (و لما بلغ اشـده اتـیـنـاه حـکـمـا و عـلمـا) اخـتـلافـى را کـه مـفـسـرین در معناى (بلوغ اءشد) دارند نـقـل کـردیـم، و گـفـتـیـم کـه بـلوغ چـهـل سـال عـادتـا مـلازم بـا رسـیـدن بـه کمال عقل است. بیشتر بخوانید ↓

 

قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ. کلمه (اوزعنى) از مصدر (ایزاع ) است که معناى الهام را مـى دهد، و این الهام، الهام آن امورى نیست که اگر خدا عنایت نکند آدمى به حسب طبع خود علم به آنها پیدا نمى کند، و آیه (و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها) از آن خـبـر مـى دهـد، بـلکـه الهـام عـمـلى و بـه مـعـنـاى وادار کـردن، و دعـوت بـاطـنـى بـه عمل خیر و شکر نعمت و بالاخره عمل صالح است.

 

دعا و در خواست توفیق شکر نعمت و انجام اعمال صالح و مرضى خدا

 

خـداى تـعـالى در ایـن آیه آن نعمتى را که سائل درخواست کرده نام نبرده، تا هم نعمتهاى ظاهرى چون حیات، رزق، شعور و اراده را، و هم نعمتهاى باطنى چون ایمان به خدا اسلام، خـشـوع، تـوکـل بـر خدا و تفویض به خدا را شامل شود. پس جمله (رب اوزعنى ان اشکر نـعـمـتـک...) درخواست این است که نعمت ثناء بر او را ارزانیش بدارد تا با اظهار قلى و عملى نعمت او را اظهار نماید. اما قولى که روشن است. و اما عملى به اینکه نعمت هاى خدا را طورى استعمال کند که همه بفهمند نعمت وى از خداى سبحان است و خدا آن را به وى داده، و از نـاحیه خود او نیست، و لازمه این گونه استعمال این است که عبودیت و مملوکیت این انسان در گفتار و کردارش هویدا باشد. و ایـنـکـه کـلمه (نعمت) را با جمله (التى انعمت على و على والدى) تفسیر کرده مى فـهـماند که شکر مذکورم از طرف خود سائل است، و هم از طرف پدر و مادرش. و در حقیقت فرزند بعد از درگذشت پدر و مادرش زبان ذکر گویى براى آنان است.

 

وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ. این جمله عطف است بر جمله (ان اشکر...)، و سؤ ال دیـگـرى اسـت مـتـمـم سـؤ ال شـکـر، چـون شـکـر نـعـمـت چـیـزى اسـت کـه ظـاهـر اعـمـال انـسـان را زیـنـت مـى دهـد، و صـلاحـیت پذیرفتن خداى تعالى زیورى است که باطن اعمال را مى آراید، و آن را خالص براى خدا مى سازد.

 

وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی. اصلاح در ذریه به این معنا است که صلاح را در ایشان ایـجـاد کـنـد و چـون ایـن ایـجاد از ناحیه خداست، معنایش این مى شود که ذریه را موفق به عـمـل صـالح سـازد، و ایـن اعمال صالح کار دلهایشان را به صلاح بکشاند. و اگر کلمه اصـلاح را مـقـیـد کرد به قید (لى) و گفت (ذریه ام را براى من اصلاح کن) براى ایـن اسـت کـه بفهماند اصلاحى درخواست مى کند که خود او از اصلاح آنان بهره مند شود، یعنى ذریه او به وى احسان کنند، همانطور که او به پدر و مادرش احسان مى کرد. و خـلاصـه دعـاى ایـن اسـت کـه خـدا شـکـر نـعـمـتـش و عـمـل صـالح را بـه وى الهام کند، و او را نیکوکار به پدر و مادرش سازد، و ذریه اش را بـراى او چـنـان کـند که او را براى پدر و مادرش کرده بود. در تفسیر آیه ۱۴۴ از سوره آل عـمـران و آیه ۱۷ از سوره اعراف گفتیم که شکر نعمت خدا به معناى حقیقیش این است که بنده خدا خالص براى خدا باشد، پس برگشت معناى دعا به درخواست خلوص نیت و صلاح عمل است.

 

إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِین. یعنى من به سوى تو برگشتم و از کسانى هـستم که امور را تسلیم تو نمودند، به طورى که تو هیچ اراده اى نکردى مگر آنکه آنان نیز همان را خواستند، بلکه جز آنچه تو مى خواهى نمى خواهند. ایـن جـمـله در مـقـام بـیـان عـلت مـطـالبـى اسـت کـه در دعا بوده. این آیه از آنجا که دعا را نـقـل مى کند، و آن را رد ننموده، بلکه با وعده قبولى آن را تأیید مى کند و مى فرماید: (اولئک الذین نتقبل عنهم...)، این نکته را روشن مى سازد که وقتى توبه و تسلیم خدا شـدن در کـسـى جـمـع شـد، دنـبـالش خـداونـد آنـچـه را کـه بـاعـث خلوص وى مى شود به دل او الهـام مى کند، و در نتیجه هم ذاتا از مخلَصین مى شود، و هم عملا از مخلِصین.

 

اما اینکه توبه و تسلیم مؤثر در اخلاص ذات است، در همین نزدیکیها بدان اشاره کردیم. و امـا تـأثـیـر آن در اخـلاص عـمـل بـراى ایـنـکـه عـمـل بـه خـاطـر قـبول خدا صالح نمى شود، و به سوى او بالا نمى رود، مگر وقتى که خالص براى او باشد، همچنان که فرمود: (الا لله الدین الخالص). المیزان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۵:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. شال‌وارِش. لغت‌های روستای دارابکلا رمز‌وراز‌های زیادی دارد. بزرگان خدابیامرز روستای مان دارابکلا، این اصطلاح را برای تنبل ها به کار می بردند. شال یعنی شُغال. وارش یعنی باران. جمع آن شال وارش، یعنی بارانی که نَم نَم و بسیارکم ببارد که فقط بتواند شغال را از شکار! و بیرون آمدن از لانه، فراری دهد. همین ترکیب لُغوی، اشاره به آدم هایی ست که با کمترین شُرشُر باران، از بسترشان تکان نمی خورند، تنبلی می کنند، تا لنگه ی ظهر می خوابند و شال وارش را بهانه یی برای فرار از کار می نمایند. بنابراین؛ نام دیگر شال وارش، تنبل رَم دِه است. تنبلی هم البته، دنیای شیرینی دارد!

فرهنگ لغت دارابکلا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۷:۲۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هجدم

 

پاسخم به بحث ۷۸

سال: آبان ۱۳۵۷
من: ۱۵‌ساله
مکان: پیچ بب‌خِل
موضوع: شعارنویسی علیه‌ی شاه

در دارابکلا سه‌دوره شعارنویسی شکل گرفته بود که اغلب دیوارنویسی و گاه پارچه‌نویسی بود. 1- قبل از پیروزی انقلاب فقط توسط انقلابیون. 2- دهۀ شصت توسط همه‌ی نوع ‌گرایش‌های محل. 3- بحران سال 88، که همان‌شب تاسوعا جناب موسی‌آهنگر فرمانده پایگاه دارابکلا، که کنار هم در تکیه نشسته‌بودیم، تلفنی خبردار شد و رفتند با اعضای مقاومت محل، محو و اِمحا کردند.

 

اما قبل از پیروزی انقلاب را در اجابت به پرسش ۷۸ جناب مهدی ملایی یکی را می‌نویسم. شعارها به صورت شبانه و مخفی و در مکان‌های عمومی‌تر نوشته می‌شد.

 

در آبان ماه پاییز ۱۳۵۷ من همیشه در جیبم ماژیک دیوارنویسی جاسازی می‌کردم. یک‌شب مخفیانه تنِ دیوار "کِل‌محمودابراهیم طالبی" شعارنویسی علیه‌ی شاه کرده بودم: مرگ بر شاه‌خائن.

 

نمی‌دانم کی به او خبر داده‌بود که من شعارنویسی کردم. غروب روز بعد، در حالی‌که دو دستش دوتا چهار لیتری نفت بود، مرا گیر آورد و گفت:

اَم کَت تَن چِه وِه بَنویشتی مگ برشاه!؟ هِه... شِما مگه خادش کَت نِدارنی!؟ اَم کت تن نویسنی...

 

چند لگد محکم و درددار و پشتِ‌سرهم به‌من زد و من‌هم فقط می‌گفتم: دیگه نَنویسمبه! نزن. دیگه نَنویسمبه! که اگه روانشاد یوسف مرا از دستش نجات نداده‌بود، زیاد نمانده‌بود که کال‌وکورم کند! ولی مرا آی تُوش‌داد؛ (=یعنی زد)

 

سلام سیدعلی اصغر

خواندی؛ به لحن نیکو از دیوان مرثیه‌سُرای قرن ۱۲ هجری خورشیدی، صباحی بیدگُلی:

به هرکه می‌نگرم ، سرخوش از فسانه‌ی توست
فلک به وجد و زمین بی‌خود از ترانه‌ی توست

 

من هم، با اشک بر مولای‌مان امام حسین (ع) می‌نویسم از همان مأخذ که:

کبوتران حرم را هم از سر حسرت
ز بام کعبه نظر سوی بام خانه‌ی توست

 

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ


امیدوارم این روضه و ذکر مصیبت کوتاه رهبر آزادگان جهان حضرت ثارالله (ع)، بر دل‌ها نشسته‌باشد.

 

نکته‌ی شبانه‌ی دامنه

دست‌کم به دو دلیل، بیشتر دانشمندان علوم اجتماعی، "یهودی" بودند: یکی این‌که؛ شناخت مشکلاتی که یهودیان در جوامع مختلف داشتند.دوم آن‌که می‌خواستند همیشه بر جوامع تأثیر بگذارند. بنابراین؛ نکته آن است، اگر هر یک از ما با تضاد و توسعه مواجه شویم، ممکن است تفکر اجتماعی‌مان بیش از هر حوزه‌ای، بالنده‌تر شود و شناخت‌مان واقعی‌تر.

۲۱ آذر ۱۳۹۷.
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)

 

خاطره‌ی دوم بحث ۷۸

جناب حجت‌الاسلام احمدی هر‌سه نکته‌ی خاطره‌ی جناب‌عالی جالب بود. درباره‌ی تصویر امام در کُره‌ی ماه، من خاطره‌ای دارم که به عنوان دومین خاطره به بحث ۷۸ اضاف می‌کنم:

 

بلی؛ شما درست گفتید. در گیر‌و‌دار انقلاب ۵۷، در دارابکلا نیز دو اتفاق روی داده بود: یکی در عامّه و دیگری در خواص. در عموم این بود که با قاطعیت می‌گفتند عکس امام در کُره ماه دیده می‌شود. شب‌ها در حیاط دو تکیه‌ی بالا و پایین‌محله، همه را به رؤیت سطح ماه فرامی‌خواندند و ناهمواری‌های سطح ماه را به شکل عمّامه‌و‌عبا و چهره‌ی امام تصویر می‌کردند و به دیگران القا می‌نمودند که دیدید راست می‌گوییم: یَه‌یَه دیار (=پیدا) هَسّه. مردم هم _البته برخی‌ها_ خوش‌باورانه می‌گفتند: اَره اَره بَدیمی‌بَدیمی. تا این که از ناحیۀ خود امام، این خرافه رد شد

 

بحث ۷۸ خاطره‌ی سوم

موضوع: صلوات برای امام خمینی
آن قضیۀ دوم که در قسمت دوم اشاره کردم که در جلسه‌ی خواصّ دارابکلا رخ نموده بود این بود:

​​​​

جلسه‌ای در دی ماه ۵۷ در منزل پسر‌عمه‌ام (=اتاق حجت‌الاسلام آق شفیع باجناق سیدعلی‌اصغر) با حضور انقلابیون تشکیل شده‌بود. من هم توی اغلب آن جلسات بودم. همه‌ جور افکار انقلابی شرکت داشتند. یکی از حاضرین محترم جلسه، (=نامش محفوظ) در آن شب مهم که انقلاب به کشتار و هیجان رسیده بود، از سر عشق شدید به امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ و در نهایت اخلاص پیشنهاد داده بود، وقتی نام «روح الله خمینی» در مجامع برده می‌شود از این پس به جای صلوات: الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، بگوییم: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلی خمینی و آلِ خمینی»! که البته بر روی آن مباحثه و چالش شده بود و رد گردیده بود. بگذرم. فقط خواستم میزان نفوذ امام بر قلب‌ها را بگویم.

 

سلام جناب آشیخ محمد بابویه

پرداختن وجوه‌شرعی به مرجع تقلید _مرحوم سیدعبدالله‌شیرازی_ توسط پدرت مرحوم شیخ‌قربان، آن‌هم در اوج درگیری و انقلاب ۵۷ در شهر مشهدمقدس، شنیدنی‌وخواندنی بود. چه حرام‌وحلال بلد بودند مؤمنین قدیم. روحش‌شاد.

 

نکتۀ دامنه:

سه‌شبِ پیش، در نشستی دعوت بودم. علاوه بر چندبرنامه، دو سخنران متضادّ و شاید هم مُستزاد! از چپ و راست هم آورده‌بودند. سخنران جناح‌راست، دست‌کم هفتادهشتاد‌ نکته‌ی شکوائیه گفت. من یکی را اینجا در مدرسه‌ی فکرت، بازگویانه، می‌گویم: او... به‌گلایه‌ و غُصّه‌مانند می‌گفت فضای مَجازی در دست اون‌وری‌هاست. (=یعنی جناح‌چپی‌ها). اونا ما (=جناح راستی‌ها) را گول زدند و همگی از تلگرام خارج شدیم و حسابی ضرر کردیم و حالا هنوز خودشون در تلگرام‌اند و فضای کشور را با آن، تغییروتحول و جهت‌دهی می‌دهند و چهل‌میلیون توش جمع‌اند! بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۱۳۹۷ ، ۲۲:۴۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: وِن کَلّه خراب هسّه. به نام خدا. سلام. امروز دوست دیرینم جناب حسین جوادی‌نسب، صبح زود در "مدرسه‌ی فکرت" از پول‌پوتِ خمرهای سرخ کامبوج گفت. همان رهبر خودکامه‌ی کمونیست‌هایی که میلیون‌میلیون جُمجمه‌ی مخالفانِ حکومت‌وحشتِ خود را بی‌جِمه (=بی‌پیراهن) کرد و بی‌جان‌وتن، در گودال‌ها انداخت و از آن‌ها برای کامروایی خود موزه‌ی لذت! ساخت و بر پایه‌ی آن، حُکمروایی سرکوبگر بی‌رحم برآراست! یادِ این افتاده‌ام که قدیما توی همین روستای‌مان دارابکلا مادربزرگ‌ها (="گنّا" ها) و پدربزرگ‌ها (= "گتی‌" ها) ی ماها، گاه‌به‌گاه به برخی‌ها می‌گفتند: "وِل هاکون وِه رِه، وِن کَلّه خراب هسّه".


راستی، پول‌پوت که با آن‌همه کُشت‌وکُشتار و کلّه‌ی خراب، و عقل مخدوشش، به بادِ فنا رفته، امروزه‌روز در جهانِ به‌غارت‌رفته‌ی ستمدیده‌ی درحالِ احتضارِ قارّه‌های قدَرقُدرتِ قاتل، کِنه کَلّه خراب هسّه؟! من می‌گم ترامپ و اَعوان‌وانصارش. جهان‌خواران خود گردوخاک بپا می‌کنند، که مردم حقیقت را نبینند. مردم ستمدیده‌ی یمن را شب‌وروز با اسلحه‌های کارخانه‌های اروپا و آمریکا قتل‌عام می‌کنند، دَم بر نمی‌آورند، ولی برای قتل جمال قاشقچی _که اقدامی زشت بود_ دُم می‌جُنبانند. دنیا عجب، عجیب شده‌است!

 


از سعدی بگویم و ختم کلام:

حقیقت سرایی است آراسته

هوی و هوَس گرد برخاسته

نبینی که جایی که برخاست گرد

نبیند نظر گرچه بیناست مرد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۵۱
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
به قلم جلیل قربانی: پاتوق‌ها و کافه‌ها.

۱- قهوه‌خانه در ایران در دوره صفویان تاسیس شد و در ابتدا محلی برای نوشیدن چای و خوردن ناهار و شام بود.

 

۲- امروزه قهوه‌خانه، کافه یا کافی‌شاپ جایی است که در آن نوشیدنی و وعده‌های سبک غذا ساندویچ و پیتزا سرو می‌شود.

 

۳- بعدها کارهایی مانند اطلاع‌رسانی، نشر افکار و اخبار اجتماعی- اقتصادی و حتی سیاسی و سرگرمی‌هایی چون مدیحه‌سرایی، نقالی، شاهنامه‌خوانی، غزل‌خوانی، سخنوری و مشاعره و شعرخوانی و کتاب‌خوانی به یاد شاعر یا نویسنده یا زمان خاص نیز در آن جایگاه پیدا کرد و این مکان به عنوان نهاد مهم از جهت فرهنگی معرفی شد.

 

۴- کافه‌ها در جهان و ایران، گاهی اوقات به دلیل حضور مداوم چهره‌های فرهنگی، علمی، ادبی و هنری، معروف شده و به عنوان پاتوق طرفداران و دوستداران آنها درآمده بودند.

 

 

۵- در زمانی نه چندان دور تاسیس یک رستوران تازه، کبابی تازه و بعدها قهوه‌خانه یا کافه تازه مدت‌ها طول می‌کشید و هر محله‌ای به پاتوق‌های این‌چنین قدیمی‌اش شناخته می‌شد.

 

۶- امروزه می‌توانید هر چند روز یک بار خبر تاسیس کافه یا رستوران یک چهره سرشناس آن هم بیشتر از اهالی سینما را بشنوید. حضور این سلبریتی‌ها در هر کافه‌ای از ابزارهای جلب مشتری است. این کافه‌ها دیگر نه به خاطر حس خوب‌شان، بلکه به خاطر سلبریتی‌هایی که آنجا رفت و آمد می‌کنند، تبدیل به پاتوق می‌شوند.

 

۷- البته برخی از کافه‌هایی که در شهرها در حال افزایش است، با انگیزه‌ها و عنوان‌هایی مانند کافه کتاب‌خوانی و نقد کتاب، کافه پخش و نقد فیلم، کافه گالری نمایش و فروش آثار هنری (نقاشی، مجسمه‌سازی و صنایع دستی)، کافه فکر، عرصه بازی‌های فکری و در اغلب آنها با امکان پخش مسابقات ورزشی به‌ویژه فوتبال ملی و جهانی، تاسیس می‌شود و این ابزارها را برای جلب مشتری به کار می‌گیرند. مثلاً کافه‌ آفرود، پاتوق علاقمندان به ماشین‌های شاسی بلند خارج از جاده‌های معمولی هم تاسیس شده است.

 

۸- اگر بتوان ظرفیت مدیران فرهنگی و اجتماعی جامعه و جوانان و علاقمندان به فرهنگ در جامعه را تقویت کرد، در کنار کافه‌های بی‌روح که در مرحله سرگرمی باقی ماندند، رواج این نوع کافه‌ها با گرایش‌های نخبه‌گرایانه را باید به فال نیک گرفت و در ترویج آن کوشید.

 

پاسخ دامنه


سلام جناب جلیل قربانی
۱. معذرت که زحمت دادم.
۲. پربار برگشتی. آموزنده و یادگرفتنی.
۳. راهکار در بند هشتم نیز مهم است.
۴. از این‌همه اطلاعات و قدرت تحلیل آن دوست فرهیخته، لذت می‌برم. ژان پل سارتر در کافه چه کرد و الان در کافه ها چه می کنند!
۵. برای من کلاس درس بود.
۶. بازهم به تناوب، از مفسّر تحلیلگر «مدرسۀ فکرت» تقاضای تحلیل، سوژه های دیگر، خواهم داشت. سالم و تندرست بمانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۱۳۹۷ ، ۰۸:۴۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم خواهر رباب رنجبر: به نام خدا. سلام. توجه ... توجه. به اطلاع اهالی محترم روستای دارابکلا میرساند؛ همایش بزرگ پیاده روی خانوادگی، به همراه اجرای برنامه های ورزشی و مسابقه و همچنین اهداء جوایز‌ در صورت مساعد بودن هوا، روز جمعه ۱۳۹۷/۹/۲ از ساعت ۸ الی ۱۱ برگزار میگردد. شروع پیاده روی از مسیر میدان امام حسین (ع) دارابکلا به سمت امامزاده جعفر می باشد. لذا از کلیه خانواده های محترم جهت شرکت در این همایش بزرگ‌ دعوت بعمل می آید.

 

پاسخ دامنه


با سلام. به نام خدا. به دست‌اندرکاران این حرکت ورزشی و اجتماعی که موجب عطوفت، انسجام، دیدارِ چهره‌به‌چهره و برانگیختنِ شادمانی‌ست، خداقوت می‌گویم. اقدام پسندیده و خوشحال‌کننده‌ای‌ست. تفکر بانوان گرانقدر دارابکلا را _که در این مسأله، پیشرو، خوشفکر و تلاشگر هستند_ تحسین می کنم. درود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۱۳۹۷ ، ۱۰:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی