سیر زندگی شهید آوینی

شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش: سلسله مباحث لیف روح. «...سید مرتضی آوینی هیچ‌گاه گذشته‌ی خود را مخفی نکرده بود. مثلاً در نوشته‌ای درباره‌ی جوانی‌اش چنین آورده است: « ... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی‌شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره‌ی چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جِلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان موجود تک‌ساحتی» هربرت مارکوزه را ـبی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اشـ طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده‌است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی‌آید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به‌راستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت… و حالا از یک راه طی‌شده با شما حرف می‌زنم.» (منبع)

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1902