من هیچ ندانم که مرا آن که سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هر سه مرا نقد و تُرا نسیه بهشت

(منبع)

 

نیشابور: مقبره‌ی خیام


یک‌شنبه ۲۹ / ۱ / ۱۴۰۰
نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

چند نکته بر رباعی شمارهٔ ۴۳ خیام:

 

به نام خدا. اول محضر خوانندگان یادآوری کنم که طی بیش از پنجاه بار مسافرتم به مشهد مقدس، چند باری هم به دیدار مقبره‌ی خیام و عطار در امامزاده محروق نیشابور رفتم. حقیقتاً مجلّل و باشکوه است و جزوی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ ایران ما. در مورد این رباعی هم بنده نظرم این است، خیام می‌خواهد نقش خدا و خودِ انسان را بر سرنوشت بر مؤثر و توأمان بداند و لذا بر عنصر زمان تأکید می‌ورزد و به دنیا به عنوان محل مزرعه و نشاط و کشتزار آخرت نگاه می‌اندازد که باید تا زنده‌ای از دنیا بهره گیری. بنابرین نقد و نسیه درین مصرع یعنی همان عنصر زمان.

 

اضافه کنم اگر این شعر حقیقتاً مال خیام باشد (چون صاحبنظران همه‌ی شعرهای دیوان خیام را از آن او نمی‌دانند) بر خواننده لازم است شعر را بر اساس جهان‌بینی الهی خیام بنگرد زیرا خیام انسانی موحّد و الهی‌اندیش بود که با دیده‌ی خِرَد و عقلانیت به هستی می‌نگریست و دین و علم را کنار هم داشت. از خوانندگان تشکر دارم که به مباحث ادبیات بزرگان ادب و دین در ایران اهتمام می‌ورزند.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1874