نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. کسی که روزی از نگاه انتقادی، مدرنیته را "پروژه‌ای ناتمام" می‌خواند، حالا در کمالِ بی‌شرمی (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: جهل و نادانی) جانبِ جانی جنایت‌پیشه (=اسرائیل) ایستاد، حماس را محکوم ساخت و خود را در سطح جهان به ابتذال کشاند. او روزی به نظریه‌ی بازسازی عقلانیت فکر می‌کرد (رک: ص ۱۰۳) و می‌گفت فلسفه‌ی مدرن از "بنیان‌گراییِ پروژه‌های متافیزیکی دست شُسته و به سمت عقلانیت و همگرایی" می‌رود و از طریق "تأمّل انتقادی بر خویش" عمل می‌شود، حالا این وارث مکتب فرانکفورت همه‌ی اعتبارش را با جانبداری بد و این موضعگیری سخیف (=بهتر است به احترام این فیلسوف بگویم: عجیب) نابود ساخته است. وی را روزی "وجدان فکری آلمان" معرفی می‌کردند. (رک: ص ۱۳) اما آیا هابِرماس یادش رفته است که می‌گفت "جامعه‌ی مدنی و جنبش‌هایی که از بطن آن برمی‌خیزند، مکملِ سیاست قانونی رسمی هستند." (رک: ص ۲۱۱) او که می‌خواست مفهوم مدرنیته را از ریشه‌های آن در اروپای مدرن، توسط نظریه‌ی نوسازی دهه‌ی ۱۹۵۰ به "یک مدلِ بی‌زمان و بی‌مکان برای همه‌ی فرایندهای توسعه‌ی اجتماعی" (رک: ص ۱۷۶) تبدیل کند، درین پیچ سرنوشت، حتی سرشت خودش را با تأسف آلود و گفت: «دفاع و پاسداری از هستی یهودیان و حق موجودیت اسرائیل از عناصر اصلی است» منبع روزی در دوره‌ی دولت هفت و هشت این فیلسوف مارکسیست مهم را به دانشگاه تهران آورده بودند، بنده چقدر هم دنبالش می‌کردم چه افکاری را طرح می‌کند.

 

 

 

دنیا را چه دیدی؟! این آدم با این وزن که سلطه را می‌کوبید، خود در یک سراشیبی سقوط حالا در سالخوردگی (احتمالاً از سرِ ترس از دولت حاکم آلمان و یا از روی جهل و ندانستن قضایای غزه) حامی سلطه و نژادپرستی صهیونی شد. "هابرماس"ی که روزی معتقد  بود "با تغییر در تعریف جایگاه خِرَد در عصر مدرن, تغییری پارادایمی در تعریف مدرنیته ایجاد می‌شود" منبع خود، از  عمری خِرَدمندی، افتاد و کنار شرّ رفت و رفتار اسرائیل علیه‌ی غزّه را دقیقاً خیر و خوب و سزا و درست دانست. واقعاً من که با تفکرات هابِرماس آشنایم، اسرائیل (=تفکر آپارتاید و رویکرد خشونت‌بار و پادگان مسلح غرب) در منظومه‌ی نظریه‌های مهم این فیلسوف آلمانی هیچ سنخیتی ندارد. من انتظار می‌برم او ازین بدی و بی‌خبری برگردد. وقتی خبر را شنیدم رفتم این کتاب (عکس هم انداختم) را برداشتم تا بازم بخوانم که توسط "ویلیام اوث ویت" نوشته شد و خانم لیلا جوافشانی و آقای حسن چاوشیان به فارسی برگردان کردند. بگذرم. در روزنامه‌ی قدس هم آقای محمدجواد لاریجانی اینجا بر موضع هابرماس نقدی نوشت.. دو پیوست در ادامه‌ی مطلب:

 
پیوست یک : «مدرنیته غالباً به‌صورت نقطه اوج عقلانیت غربی تعریف شده است که با رد از پیش- تعیین‌شدگی نظام سیاسی- اجتماعی دنیای سنتی خود را به‌صورت جایگاه ظهور عقل و عمل مستقل انسانی که از اقتدارهای سنتی رها شده است, به شکل نظمی نوین در تاریخ جلوه‌گر می‌سازد. در این چارچوب, عقلانی سازی روابط انسانی و عالم ویژگی منحصر به فرد مدرنیته به حساب می‌آید. در تعریف غالب از مدرنیته عقلانیت ضرورتاً منوط به خواست حقیقت و عینی‌کردن آزادی در محیطی انسانی نمی‌باشد. هابرماس با ارزیابی مجدد از توصیف و نقش خرد در برپایی زندگی مدرن, با نگاهی آسیب‌شناسانه, سعی در تعریفی دیگرگونه, اما نه متضاد, از مدرنیته دارد. با پروژه‌ای دیدن مدرنیته, هابرماس آن را محصول ارتباط بین‌الاذهانی انسان‌هایی می‌داند که به یک متن فرهنگی- تاریخی مشترک, اما خاص, متعلق می‌باشند. در این تعریف مدرنیته پروژه‌ای است هدفمند که در جهت احیای بنیادین ارزش‌های جدید به سازماندهی ارتباطات انسانی می‌پردازد. اما بنیان عقلانی این پروژه بیش از آنکه به فعالیت‌های خرد معطوف به هدف فرد مستقل از دیگران منوط باشد, از ارتباط تفاهمی و بین‌الاذهانی افراد مشارکت کننده در یک زندگی جمعی که از زیست جهانی مشترک برخوردار هستند, منتج می‌شود. هابرماس معتقد است با تغییر در تعریف جایگاه خرد در عصر مدرن, تغییری پارادایمی در تعریف مدرنیته ایجاد نموده است. فهم این تغییر مفهومی هدف مطالعه حاضر می‌باشد.» منبع.
 
 

پیوست دو : «هفته گذشته، یورگن هابرماس، فیلسوف، نظریه‌پرداز اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت، بیانیه‌ای صادر کرد که در آن ضمن تروریستی خواندن اقدام حماس در ۷ اکتبر از تولد دوباره یهودستیزی در اروپا اظهار نگرانی کرد. هابرماس در این بیانیه نوشته بود: «قتل عام حماس در روز ۷ اکتبر با نیت محو زندگی یهودیان انجام شد. عملیات ارتش اسرائیل علیه این اقدامات تروریستی به لحاظ اصولی موجه است، ولی راهبر این عملیات باید اصل تناسب، اجتناب از کشتن غیرنظامیان و پیشبرد جنگ با ملاحظه دستیابی به صلح در آینده باشد. با وجود تمام نگرانی‌ها نسبت به سرنوشت فلسطینیان در درگیری‌های جاری، نسبت دادن نسل‌کشی به عملیات اسرائیل معیارهای قضاوت را به نابودی می‌کشد.» هابرماس بی اعتنا به بیش از هفت دهه اشغالگری اسرائیل و نسل کشی فلسطینیان که این روزها بیش از گذشته در غزه جریان دارد و در اعتراض به موج جهانی مخالفت مردم در سراسر دنیا به جنایات جنگی اسرائیل خصوصاً در آلمان، در ادامه گفته است: «قابل تحمل نیست که یهودیان در آلمان بار دیگر در معرض تهدیدهای جانی و بدنی قرار گیرند و از خشونت فیزیکی در خیابان‌ها بترسند. تصویر دموکراتیک جمهوری فدرال از خود که مبتنی بر ملزومات مربوط به احترام به کرامت انسانی است، با فرهنگی سیاسی مرتبط است که با توجه به جنایات گسترده دوران حکومت نازی، دفاع و پاسداری از هستی یهودیان و حق موجودیت اسرائیل از عناصر اصلی آن است.»

 

این سخنان هابرماس واکنش متفکران و پژوهشگران ایرانی را برانگیخت. در همین رابطه مصطفی زالی، پژوهشگر فلسفه و عضو هیأت علمی فلسفه دانشگاه تهران در واکنش به بیانیه هابرماس در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشته است: «یورگن هابرماس پس از عمری طرح ایده گفت‌وگو و عقلانیت ارتباطی و نقد «سلطه» مدرن، در پایان عمر فلسفی خویش در جانب شر مطلق و دفاعی غیراخلاقی از یکی از آشکارترین «سلطه ظالمانه» مدرن ایستاد. موضعی که به عنوان یک لکه ننگ در کارنامه این فیلسوف سالخورده ماندگار خواهد شد.»

 

هابرماس، به عنوان یک استاد برجسته دانشگاه در حوزه علوم انسانی نقدِ جنایاتِ در غزه را رها کرده و نسیه تولد یهودستیزی در اروپا را دو دستی گرفته است، در صورتی که حقیقتاً جامعه جهانی از این مرحله عبور کرده و موضوع امروزه نه درگیری با دیانت یهود یا یهودیان بلکه استعمار و سلطه غیر مشروعی است که توسط صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین رخ داده است.» ‌منبع.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2408