مندرجات این صفحه فقط نقل است، نه نظرات رد یا تأیید دامنه:

متن‌های "سلمان صالحی" ، "رضیَ الله"، "اُنظُر" و سایرها در دامنه:

دو متن

محکمه ی نظام

اگر نظام نسبت به پرونده ی فساد و جعل فردی به اسم «کاظم رجبی صدیقی» کاری نکند در واقع خود را محاکمه کرده است. این پدیده ی نوین جعل با کلاه شرعی و با اسم مقدس حوزه علمیه برای نظام و کسانی که با مقدسات سر و کار دارند، خسارت بار بوده است. کار چنان معیوب شد آقای احمد توکلی (رئیس هیئت مدیره ی سازمان دیده بان شفافیت) دست به قلم شد خطاب به حجت الاسلام  اژه ای رئیس قضا نوشت:

 

«خبری با عنوان «زمین خواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران» و عناوین مشابه در رسانه ها و جراید، افکار عمومی جامعه را به شدت جریحه دار کرده است ، ماهیت این خبر، به علاوه اظهارات مسئولان حوزه علمیه امام خمینی (ره) و شخص آقای صدیقی به عنوان متولی و منتقل کننده بخشی از املاک حوزه علمیه به موسسه ای کاملا تجاری، کاملا خصوصی و تقریبا خانوادگی تحت عنوان «پیروان اندیشه های قائم»، دلالت صریح بر وقوع برخی جرایم واجد ماهیت عمومی دارد که ورود مدعی العموم به موضوع و رسیدگی به آن را اقتضا دارد. اما متاسفانه در این مدت، سکوت نامیمون و غیر قابل باوری را از مقامات قضایی و به طور خاص دادستانی شاهد هستیم که اعتماد عمومی به دستگاه قضایی و نظام اسلامی را به شدت خدشه دار می کند.»

 

سه وظیفه ی  حکومت

از استاندار اسبق نجف متنی روایی خواندم که آیت الله سیستانی سه چیز از او خواست حفظ امنیت، خدمات اجتماعی، رسیدگی به فقرا. یعنی از دیدگاه آن فقیه حکومت سه وظیفه دارد. از نظر بنده وظیفه ی رسیدگی به فقرا الزام می دارد حکومت دست فساد را بخشکاند زیرا اموال فقرا توسط جریان فساد به سرقت می رود.

پایان. ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

پاسخ کوتاه به عضو محترم

آقای سید حسین شفیعی دارابی مقیم حوزه علمیه قم

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده پی خوشبینی های شما نبوده و نیستم که از "بر باد رفتِ" "همه"ی آن بر خود حد ذرّات غبار افسوسی خورم. این یک. هر کس درس قیدها در فارسی را پاس کرده باشد و از زبان دستور فارسی کمترین آشنایی داشته باشد، حتماً از قید بکار رفته ی «حتماً» در آن پاسخ پیشینم، سر در می آورد و از آن سکویی برای ناگفته های ضمیرناخودآگاه خود نمی سازد که شما ساختید. بچه گیر آوردی مگر؟. این شد دو. شاگرد شیخ پناهیان نبودی یا نیستی چه بهتر. خدا را شکر. پس بهتر است پشت این شخص با این اندازه وزن اندک، صف نایستی و بخواهی رفتاری کنی که گویا می خواهی بُتش کنی. بُت ها را انقلاب در هم فرو ریخت و رفت. سعی کن از این خِصّه بپرهیزی. این سه. باز به جای نوشته، پی نویسنده می گردی بر  خلاف توصیه ی حضرت مولا امام علی (ع) و حتی سن و سالش را می پرسی. فقط بدان همین قدر سن و سال دارم که اگر بر فرض اتفاقی جایی از ایران با هم برخوردیم این شما هستی که بر اساس سنت زیبایی نبوی (ص) در سلام کردن باید پا پیش بگذاری، نه بنده. پس با کدی که دادم سنم را باید حدس زده باشی و دیگر پرس و جو نشی. این شد چهار. یک چیز بیاموزمت: هرگز وقتی کم آوردی روی عقاید و ایمان فرد چنگک نکش. این کار برای شما در هیچ وجوهی خوب نیست. برای احدی خوب نیست. خدا ناخشنود می شود ایمان بندگتنش را شاقول بکشند. این پنجم. و آخر هم ششم: مگر بشود باور کرد قول برخی ها را که بارها رساندند که قائلی و سعی داری بعضاً جایگاه جنابان «مُنکر و نکیر» را همین دنیا برای برخی ها بگیری. از این خصلت هم دوری کن. سرانجام دعوتت می کنم به آیه ی شانزده ی مائده که ایدئولوژی زیربنایی بنده است. چرا که تا کسی بی جهت برای خود نقش هادیِ سُبُل قائل نباشد. اگر هم در نوشته هایت پند باشد که فراوان هم هست خود ما بلدیم چگونه آنها را از متنت یاد بگیریم. بقیه ی نوشته ات در پایه و اساس بی نیاز از پاسخ است.

 

یَهدی بهِ اللّهُ مَنِ اتّبعَ رضوانهُ سُبُلَ السلامِ و یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النورِ باِذنهِ وَ یهدیهِم اِلی‏ صِراطٍ مُستقیم

این آیه ی مقدسه، هادی حقیقی را خداوند متعال می داند و غیر او اسباب ظاهری است که خدا آنها را برای تحقق هدایت مسخر فرموده است. اگر شما برای خود شأن هادی سُبلی، قائلی پس لطفاً سعی کن مانند قرآن رفتار کن با مؤمنان. و بی جهت ایمان افراد را مورد شک و تردید قرار نده که صدور مردم را فقط خدا بلد است بخواند و لا غیر. خداوند شما را سلامت بدارد و تاب و تاب آوری عطا فرماید.


پاسخ اُنظُر به جناب آقای "امید به آینده"

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بنده هم خدمت شما. فرمودین: "نقد پذیر هم باشید این صفت کنشگران راه حق هست"

نصیحت شما نمی تواند مشفقانه نباشد. پس شروع کنید نقدم کنید تا ببینید پذیرنده ی حرف حق هست این بنده، یا نه.

برای آن جناب سلامتی و تأییدات الهی می طلبم.

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ


پاسخ اُنظُر به عضو محترم جناب آقای "جواد افاقی"

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت شما برادر محترم. پنجاه درصد راه را آمدی جلو که گفتید: "بنده هم درصدد دفاع همه جانبه از مواضع کلی ایشان [شیخ پناهیان] نیستم" اما پنجاه درصد راه باقیمانده را گم کردی. همانطور که دانمارک و سوئد وقتی به ساحت نبوی (ص) اهانت می کنند قاطع می آیی جلو. شجاع و آزادمرد باشید جلوی همقطاران خود وقتی به جَهر غلط گویی می کنند هم حرف حق را بزنید. از چه چیز هراس دارید؟!!! سرباز امام صادق (ع) هستید اما برای رد حرف غلط یک آدم بدگفتار، این پا و آن پا می کنید. عرض عمومی: بادمان نرفته است یک زن در رادیو توی مصاحبه ی خیابانی گفته بود الگوی وی اوشین است تا اینجا حرفی نیست ولی در ادامه به ساحت مقدسه ی حضرت فاطمه زهرا (س) گستاخی کرده بود امام امت (ره) بدون معطلی وارد شدند و فتوای مصاحبه شونده و پخش کننده ی آن برنامه را صادر کردند. همه باخبرند چه فتوای صریحی بود. کاش امام امت امروز بود ندو نسبت به این شخص بدگفتار و بدکردار، فوری فتوا می دادند تا دیگر کسی جرئت غلط کردن سرش نزد؛ آن هم توی لانه ی فساد صدا و سیما. با تقدیم سلامتی و روزگار قشنگ برای شما. پایان. ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

امیر رمضانی در پاسخ به متن اُنظُر خطاب سید حسین : با متن موافقم. عین صواب هست.

 

امیر رمضانی اُنظُر در مورد جواب به جواد آفاقی: درود جناب . موضع امام باید خیلی جلوتر باشد . وگرنه جای تعجب بود . با دوستان مروت و تذکر، شاید سهوی صورت گرفته و توبه کرده باشد.

 

جواد افاقی به اُنظُر : سلام. در متن جنابعالی نکاتی قابل تامل وتذکر است.  تمنی و آرزو که در (کاش) اشاره شد ‌. دو تالی فاسد وحتی چندین تالی فاسد دارد که ورود پیدا کردید.  اول. جسارت به خود امام وراه امام درنادیده انگاری به جایگاه و مدیریت رهبری زمانه که این تدبیر راه وخط خود ایشان بوده است.  دوم. تلنگریست به رهبری درعدم درک مسائل روز وعدم برخورد به هنگام ‌‌. سوم. دیدار دیروز دانشجویان با رهبری را ازرسانه ملی دیده اید ‌.چنین دیدارها وگفتگوهای طرفینی را دردوران امام ره هم دراین سطح  نداشته ایم هجمه به رسانه ملی. که اتفاقا درهمین ماه مبارک کاری که رسانه ملی دربرنامه محفل ازخود انجام ونشان داد درطول انقلاب نمونه نداشت.  چهارم.ظاهرا برنامه ورزشگاه آزادی راشبکه های آن ورآبی تنظیم کردند یا به سمع ونظر شما هنوز این کار لانه فساد نرسیده است.پایان.

 

پاسخ دوم اُنظُر به عضو محترم جناب آقای "جواد افاقی"

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام محضرت برادر. به شما اصلاً گزمه دست گرفتن نمی آید. زیاد هم روی بنده تخیل بد نکنید. سناریو نویسی هم برای خود قواعد دارد.

باز نیز تقدیم احترام و آرزوی بیشترین توفیقات الهی

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قال

 

ح ع ر د (شیخ مالک رجبی) به اُنظُر : سلام علیکم مخ های اعضای مدرسه را در گیر کردید اول معاونت مدرسه دوم رضی الله سوم انظر الی ما قال هنوز دزاری جا نیفتاده شما از کدام صنفی   با این ترفند تمام کاسه کوزه و سیستم میستم  نقد ها را با کلمات رکیک تاخت تازه داشتی. در ضمن خیلی قشنگ می‌نویسی و جواب علما و نویسندگان را یک به یک میدهید ولی هیچکدام را تائید نمیکنید...  اما صاحبان اصلی مورد نقد را مرتب از زیر رگبار فحش قرار میدهید...و عبور میکنید  آقا مدیر هم نیست که این داستانهای اخیر را با نام معاون و رضی و انظر را توضیح دهد..ما منتظریم این عناوین مختلف با اسم و رسم روشن شود متشکر از مدیر مدرسه.

 

حجت رمضانی: با سلام به جناب (اُنظُراِلی قال) چرا وقتی مدعی دفاع از اسلام،دین،و...هستید با توجه به این همه مسائل وانحرافات دینی که در کشور رخ می دهد واکنشی ندارید. دربحث مدعیان ظهور ،طرف خودش امام زمان معرفی می کنه ولی شما هیچ واکنشی ندارید این درصورتی است که جهان منتظر منجی می باشد چرا این همه جوانان با تبلیغات فراوان دشمنان راه را ازبیراهه تشخیص نمی دهند مطلبی بارگذاری نمی کنید ،ولی برخورد با صدیقی وپناهیان را بزرگ جلوه می دهید بطوری که به وضوح درعبارات جناب عالی لمس می شود که با ایشان ضدیت داریدواگر نداشتید اینگونه مطالب را نگارش نمی کردید

 

حجت رمضانی: "...فقط بدان همین قدر سن و سال دارم که اگر بر فرض اتفاقی جایی از ایران با هم برخوردیم این شما هستی که بر اساس سنت زیبایی نبوی (ص) در سلام کردن باید پا پیش بگذاری، نه بنده. پس با کدی که دادم سنم را باید حدس زده باشی و دیگر پرس و جو نشی. این شد چهار. یک چیز بیاموزمت: هرگز وقتی کم آوردی روی عقاید و ایمان فرد چنگک نکش. این کار برای شما در هیچ وجوهی خوب نیست. برای احدی خوب نیست. خدا ناخشنود می شود ایمان بندگانش را شاقول بکشند. این پنجم. و آخر هم ششم: مگر بشود باور کرد قول برخی ها را که بارها رساندند که قائلی و سعی داری بعضاً جایگاه جنابان «مُنکر و نکیر» را همین دنیا برای برخی ها بگیری. از این خصلت هم دوری کن. سرانجام دعوتت می کنم به آیه ی شانزده ی مائده که ایدئولوژی زیربنایی بنده است. چرا که تا کسی بی جهت برای خود نقش هادیِ سُبُل قائل نباشد. اگر هم در نوشته هایت پند باشد که فراوان هم هست خود ما بلدیم چگونه آنها را از متنت یاد بگیریم. بقیه ی نوشته ات در پایه و اساس بی نیاز از پاسخ پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ" آقای اُنظر نمی خواهم از سید بزرگوار( سید حسین شفیعی) دفاع کنم ایشان از سادات هستند درخصوص سن و سنن نبوی پیامبربزرگوارهمیشه به کودکان هم سلام می کردند و یا قبل از همه سلام می کردند.تو دیگه کی هستی؟ دست شیطون بستی. چپ دستی. یا راست دستی. اینور هستی. اونور هستی

 

پاسخ سید حسین شفیعی به اُنظر:  پاسخی به نگاشته یک کهنسال!!!! بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. جناب کهنسال و ریش سفید و... به جهت عمل به حدیث نبوی «وقروا کبارکم» بصورت ویژه می نویسم: سلام علیک. البته اگر کم سن و سال هم می بودی؛ فخر می کنم که سخنم را با سلام آغاز نمایمو به این داده الهی شاکرم. ضمنا دست کم غالب خوانندگان نوشته هایمان؛ به خوبی فهمیده اند که چه کسی کم آورده استشاهد بر درستی این مدعا اینکه در این نوشته جدیدت نیز مرتکب اتهام و اهانت شده ای؛ شاید هم تقصیر نداری چون ظاهرا با چنین شیوه ای خو گرفته ای و امکان رهیدن از آن؛ برایت غیر ممکن شده است. خدا را شاکرم: با گرایی که داده ای تا حدود زیادی نشان داده ای؛ کیستی و در چه مسیری طی می کنی؛ کجا بودی و به کجا رسیده ای و الان در چه وضعیتی به سر می بری. فارغ البال هستی و به بهانه دفاع از اهل بیت (ع) می توانی حق و باطل را ممزوج کنی؛ الحمد لله از نسبت های ناروا و اتهام هم که ابایی نداری. امید است عاقبت به خیر شویم. فعلا مصلحت نمی بینم که به جهت این شیوه آت بنویسم: «الخائن؛ خائف؛ وگرنه همانند غالب اعضای محترم گروه؛ با اسم و رسم مشخص می نگاشتی». (البته شاید هم به جهت خوف از اینکه اعضاء بگویند بابا این فرد که روند زندگیش....» (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی؛ صبح دو شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۸ ماه رمضان ۱۴۰۵ق)

 

پاسخ موجز به عضو محترم

آقای سید حسین شفیعی دارابی مقیم حوزه علمیه قم

بسم الله الرحمن الرحیم

چه به سهولت سوءظن بر خود سوار می کنی و سوره ی حجرات و شریفه ی «ان بعض الظن اِثمٌ» را نسیان می بری. و احتمالاً به خاطر گمان بد که بر خود نسبت به فرد دیگر تنیده ای و در پیله ی آن رفته ای، روند زندگی شخصی را زیر ذره بین و بدبینی و تشکیک برده ای. احتمال ضعیفی وجود دارد که این آیه ی شریفه را جاهایی برای موعظه تلفظ نکرده باشی اما خود در تار آن گرفتار شده ای. چندان دور از انتظار نیست اگر مسافرت نباشی و امروز را روزه باشی، گردنت قضای آن و حتی کفّاره اش افتاده باشد. اگر زندگی کسی را گمان بد دارید بد بوده است و آن در نقطه چین رها کرده ای تا شنونده را به اعماق آن فرو ببری، نهراس نقطه چین را تکمیل کن و زندگی و روند آن را برشمار شاید ثوابی برایت نوشته شود. اگر زندگی مرا خدشه قرار داده ای بگویم در تمام عمرم یک شاهی بیت المال مردم و اموال عمومی و پول های شبهه ناک را تصرف نکردم، مگر آنکه چنان در اثر فشار روانی دچار شوک شده ای که حاضر شدی قضاوت های خیالی خودت نسبت به فرد دیگر را روی بنده تصور کنی. نمی ترسی از عقاب الهی؟! فکر نکن به قول جناب «امید به آینده» کُرسی داری، برای همه دارای حق تدرُّسی؟! نه.. شما یک عضو، بنده هم یک عضو. برای خود بیشتر از این نتراش. اونی که زندگی خصوصی اش را هجوم کردی، سخت در اشتباهی و مرتکب بد کبیره ای شده ای. حدس می زدم شاگرد پناهیان خواندمت خیلی برت سخت گذشت! مگر غیر از این است؟! از خدا می طلبم رهایی ات دهد از ظن ها بد و تلخی رفتاری که ضربه پذیرانه به کامش رفتی. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

شیخ محمد غلامی به اُنظُر و در دفاع از سید حسین شفیعی : سلام  روز های آخر ماه مبارک بر شما عزیزان نورباران باد پیامبر اکرم فرمودند:  اکرموا اولادی الصالحون لله و والطالحون  لی یعنی : ساداتی که اهل صلاح و تقوا هستند برای خدا آنها را گرامی دار و ساداتی که چنین نیستند به خاطر من و انتسابشان به من گرامی دارید. جناب آقای ناشناس استاد گرانقدر ما حاج آقای شفیعی از دلدادگان به اهل بیت عصمت و طهارت هستند بارها روضه ی همراه با اشک ایشون را دیدیم و شاید هزاران نفر در کشور محزون و یا اشکشان در جاری شد. اینگونه سخن راندن پیرامون یک استاد موفق در معارف الهی و مبلغ دینی و مورد توجه اهل بیت سزاوار و در شان شما نیست. لطفا حرمت نگه دارید!!! محمد جواد غلامی دارابی.

 

قاسم بابویه [در پاسخ به شیخ محمد غلامی] سلام حاج آقا. نماز و روزه شما قبول حتی اگر از زبان بی گانه باشه حواستان باشه نفوذی برایش در مقابل چه افرادی باشه ملاک نیست فعلا در مدرسه شکسته شده هر فرد به خودش از نظر ما نشناس به خودش چنین اجازه میده هر حرفی را بزنه.

 

شیخ محمد غلامی:  سلام بر حاج قاسم عزیز طاعات قبول درگاه الهی. ای کاش این آقای ناشناس خودش رو معرفی می کرد..

 

قاسم بابویه [در پاسخ به اُنظُر اِلی ما قالَ] آقا یا خانم برای خودت دعا کن. که دیگه قاطی کردی. برو یه مطالعه به مطالب گذشته خود بکن. ببین چه تغیراتی انجام دادی اسم خود را روی دیگران نزار. سلام ببخشید. شاید سعید حجاریان باشه.

 

شیخ محمد غلامی [در پاسخ به قاسم بابویه] سلام مجدد وقتی هم محلی ها رو به اسم کوچیک می‌شناسه بنظرم باید خیلی آشنا باشه. والله اعلم

 

سید حسین شفیعی دارابی به اُنظُر: جهات دخیل در عدم پاسخ دهی. بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آنچه بنده و دیگر دوستان تا کنون مطالبی نوشته آند؛ برای این بود که طرفین حق را بشناسند و به حق عمل نمایند ولی متاسفانه نوشته هایت عاملی شد تا گفتمان ها به سمت و سوی دیگری سوق داده شود؛ همین موجب شد تا دوستانی در نوشته هایشان تقاضای پایان مناظرات طرفینی را مطرح کنند؛  با آنکه دلایل روشنی بر نادرستی پندارهای اخیرت و...در اختیار دارم؛ و خوفی هم برای پاسخ دهی نسبت به محتوای نوشته اخیرت نداشته و ندارم؛ اما به دو جهت از هرگونه اقدام در این راستا چشم پوشی می نمایم: ۱) پاسخ مثبت دادن به تقاضا و به پیشنهاد مکتوب بارگذاری شده در گروه توسط برخی از اعضای مجترم؛ ۲) عمل به آیه شریفه در وصف مومنان؛ «و اذا خاطبهم الجاهلون؛ قالوا سلاما»؛ پس «والسلام؛ نامه تمام» (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی؛ دو شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۸ ماه رمضان ۱۴۴۵ق)

 

جواب قصار به عضو محترم

آقای سید حسین شفیعی دارابی مقیم حوزه علمیه قم

بسم الله الرحمن الرحیم

فرصت داری نقطه چین زندگی مرا در همین مدرسه پیش ۲۲۰ عضو یکی یکی برشماری. اگر چنین نکنی احتمال قوی است فردی سرک کش به زندگی دیگرانی و بسیار دنبال احوال شخصیه ی افراد و اعضا. حتی پیش وجدان خودت هم توان اقناع نداری. اگر بنده به قول شما به استناد «آیه ای که به آن متوسل شدی» «جاهل» هستم، هزاران برتر از کسی است که روی روند زندگی شخصی دیگران شبهه ی دروغ و کذب ایجاد می کند. گمان مبر با این شیوه تشبثات به هدف می رسی. ذره ای تقوای گفتار را کردارت بچسبان. همچنان منتظر هستم زندگی مرا که مورد هجمه قرار دادی در همین مدرسه بریزی ملا عام. خیال نکن ول کُنت هستم. تا بدانی بی جهت دست به لجن پراکنی نبری. برات دعا می کنم دچار بیماردلی نشوید.پایان.  ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

سید یاسر موسوی [در پاسخ به اُنظُر اِلی ما قالَ] زیر پست واکنش شخ حسین انصاریان. سلام. دو سه روزه بنده هر وقت آنلاین شدم شما را در حال تهمت زدن میبینم. متاسفانه عمق و کینه و نفرت شما تمامی ندارد من فقط میخوام بدونم مشکل شما با این قضیه چیه؟؟ مانور دادن شما روی یه اشتباه لغوی که طرف اصلاح کرده عذرخواهی کرده چیه؟ اصلا هدف شما چیه؟ چه نتیجه ای میخوای بگیری؟ خداییش مسئله مهمتر از این ندارید یا میخوای با پرداختن به این موضوعات ما رو پند و اندرز بدید؟ در مورد پناهیان هم ظاهرا سوء تفاهم بوده ایشون عذرخواهی کردن. آدمیزاد جایزالخطاست مهم اینه که بعدش خطا رو اصلاح کردند. یه سوءتفاهمی پیش اومده که همه چی حل شده. قبلا علیه رسایی روز بعد صدیقی امروز هم پناهیان حتما فردا هم علم الهدی.

 

شیخ محمد بابویه: باسلام بر اعضای محترم گروه مدرسه فکرت. از امروز تا اطلاع ثانوی کانال مدرسه فکرت روی صفحه موبایلم همچون دهها کانال دیگر خواهد بود که به آسانی با نوک انگشت سبابه از صدها پیام نخوانده بسرعت برق و باد به آخری خواهد رفت. نه کلمه ایی بر آن افزوده خواهد شد و نه جمله إیی مطالعه خواهد شد. توصیه ام به شما چنانست. لکن صلاح خویش خسروان دانند.

 

سید حسین شفیعی به سید کمال عمادی در هیئت در تبرئیه ی پناهیان: حضرت استاد عمادی سلام علیک. شکر الله سعیک. ولی تعبیر «من دخل...»؛ انصراف به تعمد دارد؛ با توجه به توضیحات جناب آقای پناهیان؛ قطعا تعمدی در بین نبوده؛ پس اصراری بر مجرم جلوه دادنش نداشته باشیم؛ موفق باشی.

 

جواب اُنظُر به عضوی که

خود را «محمد جواد غلامی دارابی» معرفی کردند

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام محضر آن بزرگوار. بدون ورود به داوری شما، فقط به این دو تا مسئله پاسخ بفرما:

این جمله ی وی که در مورد بنده مدعی شد:

 «البته شاید هم به جهت خوف از اینکه اعضاء بگویند بابا این فرد که روند زندگیش....»

شما بعد از نقطه چین جمله ی وی، ذهن تان نسبت به بنده با این ورودش به حریم شخصی بنده، چه چیزهایی خیال می کند؟ یعنی نقطه چین و جمله ی ناتمام وی، در ذهن شما چه چیزهایی را شکل می دهد؟ ان شاالله حقیقت گویی کنید و ذهنیتی که وی ایجاد کرد در کلام شما شجاعانه بیاید.

دوم: مگر وی به خیال خود در مورد بنده نگفته «این فرد که روند زندگیش...» پس یعنی دقیقاً اسم و رسم مرا فکر می کند یقین دارد. پس چرا از وی نمی خواهید اسم مرا در مدرسه با کمال شجاعت و قطعیت نام ببرد؟ شما چون دنبال اسم بنده هستید، این را مطرح کردم. هر چند ماقال مهم است نه من قال.ببینم چه حُرّیتی بخرج می دهید. تبارک الله.

برای جناب محترم توفیقات الهی مسئلت می کنم.

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

عبدالله لاری: سلام ودرود بر تمامی برادران در گرو اگر گرو گروه دوستانه هست باید شفاف بیان داشته باشیم اینجا اسم مخفف بیان دارید مگر مسائل اطلاعاتی وامنیتی هست نام خود را بیان نمی‌کنید  اگر نمی‌توانید شخص نام خود را بیان کند اصلا با پوزش ترک گرو کند شاید برایش سخت باشد بخدا اقا ابراهیم طالبی فرمودند ما در گرو در خدمت دوستان باشیم چند تا خبر بشنویم واز بزرگواران استفاده نمایم .اگر بخواهیم همدیگر را زیر سوال ببریم عیب است.با پوزش فراوان.

 

حاج علی چلویی: صحیح فرمود. حاج قاسم چون نام پدرم بود قبلا گذاشتم همان علی چلویی هستم حالا آقایان لطف کنند دقیق خود رادرگروه معرفی کنند

 

سید رضی: سلام حاج قاسم ما دیگه نمزاریم اون اقای اسم عربی داره حاج اقا ما را زیر سوال ببره. موفق باشید.

 

حاج علی: آقای مدیر عزیز سلام آدم باید همکلاسی‌هایش را دقیق بشناسد لطف بفرما اگر کسی نمی خواهد خود را به دیگران معرفی کند حذف فرما. دوستانه است.

 

متن شیخ جواد آفاقی: اسلام منهای روحانیت: امروز یکی از آماج‌های حملات دشمنان بلاشک روحانیت است. روحانیت را با کلیتش می‌خواهند از بین ببرند؛ در این هیچ تردید نکنید. درست است که در بین روحانیون کسانی را برای آماج قرار دادن، هدف قرار می‌دهند و برایش اولویت قائل می‌شوند؛ اما در نهایت، از نظر دشمن، کلیت روحانیت مخل و مضر و مزاحم است؛ چون روحانیت پایبند به معارف دینی است، مگر آن روحانی‌یی که به‌طور کامل در دام شیطان غلتیده باشد؛ که البته چنین چیزی هم خیلی کم اتفاق می‌افتد. امروز روشنگری دینی مهمترین زرهی است که جامعه‌ی اسلامی ما می‌تواند بر تن خودش بکند و در مقابل حملات دشمن بایستد؛ لذا با روحانیت و حضور فعال روحانی مخالفند. اگر روحانی مؤمن و فعال و کارآمد و هوشمند و هوشیاری باشد، با او بیشتر مخالفند و او را بیشتر آماج حملات خودشان قرار می‌دهند. لذا امروز حفظ حوزه‌های علمیه و تربیت طلاب فاضل و علمای بزرگ یک وظیفه‌ی اساسی است؛. صحبتهای سال ۸۴ مقام معظم رهبری گویا برای همه زمانها به خصوص امروزه کاربرد دارد.

 

رنگین کمان داراب به محمد بابویه: چرا از شما دیگه بعید هستش  تا دیروز پیامهای تبلیغاتی شما تیتر اول بود  حال هر کسی که  می داند خودش را به گمراهی بزند  باید بیشتر پاسخگو باشه

 

شیخ جواد افاقی: سلام بر تمامی اعضای گروه. شاید موافق باشید ‌و تایید میفرمائید که واگذاری حدافل این چند روزه وشاید برای چندصباحی دیگر وشاید هم همیشه به عضو پنهان کاری توسط مدیر محترم گروه صورت گرفته. مهم اینکه این اقدام با اساسنامه تشکیل مدرسه همخوانی ندارد.   از اینکه این اقدام راسا وبدون درمیان گذاشتن خرد جمعی خود جای گله وانتقاد است نکته دیگراینکه این فردفردمورد اعتماد وتکیه گاه مطمئنی برای مدیر است. وبااذن واراده وهماهتگی کامل ایشون ورود پیداکرده است. نکته آخر اینکه برای همه مشخص است علت پنهانکاری (انطر) ولی خوب است خود معطم بفرمایند چرایی آنرا. شاید خدا ازتقصیرات همه بگذرد. مطالبه به حقی که نیت قلبی آنلاینها وآفلاینهای روزه دار گروه است.

 

جواب اُنظُر به دو عضو آقایان حاج قاسم که می گوید علی چلویی است و آقای جواد افاقی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکما

همان دو مسئله ای را که چند پست آن طرف تر از عضوی به اسم «محمد جواد دارابی خواستم پاسخ دهد، اما هنوز پاسخی از ایشان واصل نشد از شما دو محترم می پرسم

مگر آقای حسین شفیعی دارابی مدعی نیست نه تنها مرا می شناسد حتی «روند زندگی» بنده را خبر دارد و آن را داخل نقطه چین «....» پیش اعضای مدرسه گنگ و ابهام گذاشته؟ چرا از او نمی پرسید ، اگر او ترسو نیست اسم مرا و به دنبال آن «روند زندگی» مرا که تهدید کرد، همین مدرسه نام ببرد و ریز زندگی مرا افشاگری کند. چرا از او نمی خواهید خائف نباشد و بیفتد جلو اسم و زندگی مرا به قول خودش، افشا و رسوا !! کند؟ ها؟

برای هر دو شما محترمان چلویی و افاقی زندگی توأم با سعادت و حقیقت طلب می کنم

ان شاالله شما دو بزرگوار حق گو باشید از اون فرد بخواهید مرا افشا کند و زندگی مرا بریزد وسط اگر راست می گوید. چون مدعی شد بنده از روند زندگی خودم خوف دارم که اعضا بگویند این فرد دیگه کیه که روند زندگی خودش خوف دارد. او نقطه چین متن خود را باید پر کند. تا دروغ او برملا نشده است دست به این اقدام بزند.

با احترام به جنابان چلویی و افاقی. منتظر حقیقت گرایی شما می مانم

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

خلیل شاه علی در صحن: با سلام و قبولی طاعات خیلی عجیبه مدیر محترم همیشه برای یک عکس و متن فوروارد شده ورود پیدا میکرد و تذکر جدی ولی خیلی وقته که با توجه به تنش های انجام شده و بحث های بی مورد و عدم احترام به اعضای گروه .از سوی بعضی از اعضای ناشناس که حتما مورد شناس مدیر محترم میباشد هیچ عکس العملی صورت نگرفت .به امید اینکه مدیر محترم هر جا که هستن سلامت باشن .اصلا خیلی دلواپسش شدیم این سکوت و عدم تذکر به بعضی از دوستان یا نشانه تایید میباشد یا رودر بایسی حداقل به شعور اعضای محترم گروه احترام بزاریم .شاید به دلیل عدم قدرت نوشتار و بیان همیشه به عنوان بینده و خواننده مطالب دوستان باشیم ولی بیشتر اعضای حاضر در گروه برای ماها قابل احترام و الگوهستنند بد اخلاقی در مدرسه موج میزند..

 

علی رحیمی به خلیل شاه علی: سلام اردات همچنان باقیست. طبق تجربه مجازی مدیر گروه که با نام های مختلف در حال چت کردن می باشد.

 

شیخ جواد آفاقی به اُنظُر: وعلیکم السلام. الحمدلله صدیق و استاد ارجمندمان حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای شفیعی به اندازه کافی از آوازه علمی و اجتماعی لازم برخوردار هست که بتوانددرحد شما پاسخ مقتضی دهد. و گله ای از ایشان کسی ندارد مطالب ایشان از شخصیتی حقیقی و شناسنامه دار و روشن مطرح میشود ‌.اما شما....!!  اما سوالم از شما این بود. چرا در سوالی که بنده داشتم و شاید روح پرسشگری تعداد دیگری از اعضا محترم گروه باشد. طفره رفتید چرایی بی دلیل پنهان نگه داشتن شناسه و بیوگرافی تان را پاسخی نمیفرمایید؟ شاید مطالب شما را بر مبنای ارادت به جنابعالی بخوانند و نه به عنوان فردی بیگانه و ناشناس.

 

 

جواب اُنظُر به عضو بزرگوار حاج آقای جواد افاقی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمت الله واسعه

نه حاج آقا، بگذار وی پیش بیفتد ترس به دل راه ندهد مرا اسم ببرد و افشاگری کند که «روند زندگی» مرا در این جمع عموم، مورد هجمه و در حالت شبهه ناک گذاشت، فرار کرد رفت. اما من دامن وی (یعنی آقای حسین شفیعی دارابی) را مگر ول می کنم تا در همین داخل مدرسه زیر چشم ۲۲۰ عضو ایرادهای زندگی مرا افشا نکند؟ اتفاقاً خیلی هم خوب می شود از «روند زندگی» من (که حتماً در پیشش بسیار زشت و آلوده است) پرده بر می دارد کارش هم همینا هست. شاید نزد خداوند متعال ثواب در توشه ی معادش! می گذارد که سعی می کند قدم به قدم از هول قیامت، لفظ بیاید. ایشان مستقیماً مرا «خائن»، «خائف» و «جاهل» لقب داد، اما حضرت شما با آن که دغدغه دارید به وی بابت این کار کریه ی ضد اخلاقی تذکر ندادید و فقط بنده را نوازش! می کنید. نکند شما می خواهید اوقات او را تلخ تر نکنید! که کلاً نشان داده است فردی اوقات تلخ است. با احترام و آرزوی بیشترین شادمانی برای شماانسان گرامی و محترم و بافضل.

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

سید کمال عمادی به انظر: سلام و درود بر جناب آقای که نمی شناسم اگر مدیر گروه نبودی در دعوای شما ورود نمی کردم. برادر مسلمان تو که باید منازعات این گروه را به عنوان مدیر بدل به رفاقت و دوستی کنی یا اگر راهکار تبدیل ، نمی دانی حداقل آن را حذف کنید چگونه یک طرف دعوا شدی می فرمایید «مگر ول می کنم» با کدامین حق و منطق چنین سخنی می گویید چه اینکه حق با شما باشد چه نباشد بدون شک این شیوه عملکرد شما مناسب با جایگاه مدیریت شما نیست و به وظیفه خود عمل نمی کنید در حیرتم چگونه جناب دامنه این عنوان به شما سپرده و خود به مسافرت رفته است ورود نمی کند اگر نمی توانید فضای این مدرسه مدیریت کنی پس بگذار ما از این فضای آلوده خارج شویم تا کمتر اذیت شویم خدا حافظ همه هم مدرسه های فکرت  ۲۱ / ۱ / ۱۴۰۳ سید کمال الدین عمادی طلبه مقیم قم.

 

برای این مجسمه ی پرهیزکاری

 

چه حد زیاد، روحانیونی که مجسمه ی تقوایند به انسان قوت پیمودن راه می دهند و چه حد بعکس روحانیونی که مجسمه ی جور و جعل و کذب و دنیازدگی اند به روح انسان خراش می اندازند. ایشان حجت الاسلام باقر محمدی لائینی امام جمعه ی ساری است. آدم اگر به فرض اهل نمازجمعه باشد چقدر باید خوش اقبال باشد از گرگان که راهی ساری می شود در مصلای ساری مواجه شود با خطبه و نماز این انسان خداترس و متقی. بی شانس است کسی که روزی برود آنجا اما ببیند نوبت خطبه و نمازجمعه ی  این مجسمه ی تقوا نیست که مجبور است ترک کند و برود. این روحانی هم پای درس شهید آیت الله مطهری نشست، هم پای درس شادروان آیت الله مصباح یزدی. اما در رفتار و اخلاق و عقاید سمت شهید مطهری رفت. این از روحیاتش می بارد. خدا این عالم دین و عالم زاده ی بزرگ و خیراندیش را مصون دارد. ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

سید حسین شفیعی دارابی: آرزوی درک ماه رمضان آینده. بسم الله العلیم الحکیم. سلام علیکم. خدا را سپاس گوییم که بار دیگر توفیق درک کامل ماه رمضان سال جاری را به همه ما عطا فرمود. آرزومندم این ماه رمضان را آخرین سال حضورمان در این ضیافت بی بدیل خودش قرار ندهد؛ و کم کاریها و غفلت ها و کاستیهایمان را نادیده بگیرد؛ چه خوب است: به تاسی از اما صادق (ع) به درگاه ربوبی عرضه بداریم: «اللهم اجعلنی من المرحومین و لا تجعلنی من المحرومین» : «خدا یا ما را در زمره آنانی قرار ده که از رحمت واسعه تو در این ماه بهره مند شدند و از آنانی که از بهره مندی از رحمتت در ماه عزیز محرومند؛ قرار مده»؛ آمین یا رب العالمین. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ شام دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۸ ماه رمضان ۱۴۴۵ق)

 

 

اُنظُر در جواب به حسین شفیعی دارابی

بسم الله الرحمن الرحیم

آن پست جلوتر به لفظ آمدی: 

«اللهم اجعلنی من المرحومین و لا تجعلنی من المحرومین»

یقین کن در ماه رمضان که مانورش را می دهی، نسبت به بنده، حق الناس قطعی و ثابت شده بر گردن داری. چون هم به دروغ مدعی شدی مرا می شناسی و هم در دروغی فاحش تر «...روند زندگی» مرا مثلا به خیال خامت مورد خدشه و سؤال و شبهه قرار دادی در منظر عموم، بدون آنکه حتی بک کلمه جرئت کنی بیان کنی. ترسو بودن هنر نیست. چطور به خود اجازه دادی این الفاظ مقدسه را لقلقه ی زبانت کنی؟! بیاموز بیاموز. محرومین؟؟؟؟ تردید نکن از همین دسته ای. از خدا که نمی ترسی! لااقل از وجدان خودت بهراس.

پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

سید یاسر موسوی به اُنظُر : واقعا شما شیعه هستین؟؟؟؟؟ اصلا مسلمان هستین؟؟؟؟ خدا نماز روزه هات رو قبول کند از صب تا شب تهمت می زنید بعد به خودتون میگید انسان. جالبه بخدا. وجدان درد نمی گیرید از نشر اینهمه تهمت و دروغ!؟ رو هوا ادعا نکنید بازجو نشید. شما تهمت بزنید آزاده دیگران سوال کنند بابت تهمت شما تفتیشه؟ عجب.

 

حجت رمضانی: (اُنظُر إلَی ما قالَ وَ لا تَنظُر إِلَی مَن قالَ.) نگاه کنید به آنچه می‌گوید و نگاه نکنید به کسی که می‌گوید. سلام آقا یاسرعزیز صبح بخیر قربان کنش و واکنشت برم که اینقدر حرص دین ودینداری را می بری وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِین.

 

عبدالله لاری: سلام اقای انظر عبادت قبول فکر میکنم یک ماه روزه گرفتیم آنقدر نسبت بهم لج نکنیم شما که اهل علم هستید پس امه خوانابدون عوام وبی سواد هستمی. شما باید راهنمای ما باشید .سحرگاه تان به نیکی. اقا ابراهیم اگر گروه تشکیل نمیدادی آنقدر اما واگر وجود نداشت. بس سیاسی وهمدیگر را تحقیر کردن ممنوع .بخدا بنده عبدالله لاری ارادتمند همگی شما هستم.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر گرانقدر آقای «عبدالله لاری» سلام علیکم. سخن شما را با رغبت، بالای سرم جای می دهم. با اطاعت و بندگی از خداوند متعال و مهربان. از پند و اندرز آن جناب متشکر هستم. فی امان الله برادر. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

علی چلویی: آقای انظر ما نمی دانیم تو مردی یا خانم. تو که این جرات را نداری خود را معرفی کنی. اگر مردی بگو تا بتوانیم با تو چطور صبحت کنیم. اگر خانمی حرمت خودت را حفظ کن.

 

حاج علی چلویی:  آقایا خانم  اُنظر.  ما نمی دانیم تو مردی یا خانم تو که این جرات رانداری  خودرامعرفی کنی پس  خودراحفظ کن چون من مشکوکم این نوشته بیشتر به خانمها می آید. که این جوری دست و پا می‌زنند می خواهد یک چیزی بگوید پس بهتر است خود را معرفی کنن.

 

رضی سجادی: سلام  این اقا داره حرمت شکنی می کند کاری نکن ما هم بالاتر از حرمت بشکنیم. تو به روحانی خطیب امام جمعه را مجسمه  میگوید. اینقدر بیحرممتی میکنی. جرت نداری اسم سید را نمی تونی ببری. تو هر کس باش برای ما فرق نداره. تو چیکاره هستی فقط به دیگران احترام بزار.

 

حاج علی چلویی: اُنظر لا ادب.

 

توبه ی این شیخ آیا راست است؟!

پایگاه آستان قدس مشهد از قول شیخ پناهیان نقل قول کرد که او گفت:

 

«من به توصیه پدرانه ایشان [حجت الاسلام حاج شیخ حسین انصاریان] از همه ی اهل علم در حوزه که دچار ناراحتی بخاطر این تعبیر شدند عذرخواهی می‌کنم، از همه مومنین و دلسوزان عذرخواهی می‌کنم و استغفار می‌کنم اگر به ساحت مقدس امیرالمومنین جسارتی شده باشد حتی در حد بی‌اعتنایی کردن.»

 

اگر نقل قولی که قدس مشهد مطرح کرده است عین همان چیزی باشد که این شیخ بر زبانش جاری کرده است، از یک سو جای تشکر فراوان از کسانی دارد که بدون ترس و سرپوش گذاری، صادقانه وارد میدان دفاع از ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (ع) شده بودند و چنین درشتی زشتی را از زبان یک منبری دارای رفتار خاص! نپسندیده بودند و محکوم نموده بودند. واقعاً دست مریزاد ای غیرتمندان شجاع. و از سوی دیگر جای این حرف را باقی می گذارد افرادی که عمامه و عبا می گذارند تا هیئت و شمایلی شبیه رسول الله (ص) پیدا کنند، باید از این لباس در همه ی جوانبش چه در گفتار، چه در کردار و چه در پندار حراست کنند و آن را پیراهن پول و پاکت و هدیه و تسویه ی مالی و سهم امام زمان (عج) و سرکیسه کردن محافل مذهبی و مراسم آئینی تنزل ندهند. این شیخ با آن روحیاتی که در وی به یک صفت ثابت در آمده است، بعید است بتواند با این توبه و عذر تقصیر و به قول خودش استغفار، به ادب یک روحانی مورد ایده ئال بازگردد. باید دید در آینده از منبر و محفل چه دکانی می سازد. بنا بر این آیا توبه ی این شیخ راست است؟! پاسخش را باید به زمان سپرد. ۲۱ فروردین ۱۴۰۳  پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

تقی آهنگر: سلام قولا من رب الرحیم. سلام به اعضای محترم گروه ونیز (انظرالی ماقال / حاج اقا شفیعی) امام علی (ع) : مومن در دنیا صادق است و حرکت او مودبانه و سخنش همراه با خیرخواهی وپندش نرم وارام و از کسی جز خدا نمی ترسد ،( جامع الاخبار ص ۲۱۵ ح ۵۳۲ ) پیشنهاد خیرخواهانه به دو عضو بزرگوار ؛ خداییش قصد قضاوت نیست یا شکوه ی سکوت یا عفو و بخشش یا بحث تان که بیشتر حالت شخصی دارد در غیرصحن مدرسه دنبال کنید و پایانش پذیرش حق و اشتباه صورت گرفته از سوی هر کدامتان و انشالله اصلاح ان "چقدر زیبایند ان ها که از ریشه خوبند. پس در این ماه رحمت ببخشید تا بخشیده شوید، ارادت.

 

جواب اُنظر به آقای تقی دارابی

بسم الله الرحمن الرحیم
این سؤالم را از دیروز از سه عضو  در مدرسه پرسیدم اما در جواب یا درماندند یا نمی خواهند بیشتر وارد شوند.  وا می گذارم به مصلحت سنجی های خودشان. شما که اینک وارد شدید بفرما معنی این جمله که آن فرد (حسین شفیعی دارابی) در مدرسه نوشت چیست؟ شما از این جمله چه دریافت می کنی؟ او در تهدیدی خاطب به بنده نوشته بود: «البته شاید هم به جهت خوف از اینکه اعضاء بگویند بابا این فرد که روند زندگیش....»

خوب؛ شنیدید جمله اش را. شما حالا بفرما او می خواست در نقطه چین چه چیزهای از زندگی خصوصی مرا برملا کند؟ باکی ندارم. چون من زندگی خودم را از برم. او اگر راست می گوید (که یقین دارم دروغ می گوید و مرا با کسی دیگر مشتبه کرد . وی هیچی در چنته ندارد.) فقط بگویم او با این جمله ی زشتش، خودش و داشته هایش و اخلاقش را باخت و تمام شد و مات. برایت آرزوی زندگی رستگارانه می خواهم. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

جواب محمد تقی: سلام مجدد پاسخ سوال شما گفتم که شخصی هست و مستقیم نام اقا سید حسین رو اوردید  و جواب نقطه چین ،،،،، با اوست با توجه به مطالب دو بزرگوار فقط می توانم سخن حضرت امیر (ع) ح / ۷۳ رو یاد اور شوم امید است مفید وتاثیرگذار. من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ، ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه ، ومعلم نفسه ومودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم، المخص : دارابی

 

جواب اُنظُر به آقای تقی دارابی سلام و ادب و احترام آقای دارابی محترم بسم الله الرحمن الرحیم از شما تشکر میکنم که مهمان سفره ی امام مولا علی علیه السلام کردی. بسیار حدیث بجایی را وارد حواب کردید. ان شاالله تنبیه و تنبه بیافریند. ترجمه ی حدیثی که مستند کردید این است. بر گرفته از کتابخانه احادیث شیعه: امام على علیه السلام فرمودند:

 

«هر که خود را در مقام پیشوایى مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از آنکه به زبانش تربیت کند، با رفتار خود تربیت نماید و کسى که آموزگار و مربّى خود باشد بیشتر سزاوار بزرگداشت است تا آن که آموزگار و مربى دیگران است.» منبع.

 

آرزوی بیشترین شادمانی برای آن جناب محترم دارم پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

عاشق یازده ماه خوردن و آشامیدنم

ریاکاری و زبان بازی بلد نیستم که پیش خدا چاپلوسانه تزور ورزم. پس راحت می گویم خدا ماه بسیار سخت روزه (و البته افطار و سحرگاه زیبا) به هر حال گذشت و برای آن رفتن، هرگز غصه نمی خورم  و خیلی در رقص و شعف ام که دارد می رود.  عاشق یازده ماه خوردن و آشامیدن از شوال تا شعبانم. خدایا کمر ما را خم نکن و سر ما را هم کج. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله. مباحثه های علمی یا تبیینی را با جسارت به علمای اسلام و دوستان آلودن، نشان عقلانیت نیست و جز جدائی دلها از یکدیگر ثمری ندارد. دعاگو شفیعی مازندرانی

 

پیام انظر: حاج آقا شفیعی مازندرانی دامت برکاته سلام علیکم و با ادب و احترام شایسته؛ بسم الله الرحمن الرحیم فرمودید: «مباحثه های علمی یا تبیینی را با جسارت به علمای اسلام و دوستان آلودن نشان عقلانیت نیست» سؤالی دارم: اگر فرد (حسین شفیعی دارابی) بیاید در داخل مدرسه به بنده رو کند راحت و بی خیال و جدا از ترس از خدا «روند زندگی»ام را به خیال وهم آلود خود، داخل نقطه چین و در اما و اگرها بگذارد، حکمش چه است؟

خوشحال کننده خواهد بود اگر جواب آسان و بی تعارف شما محرز شود. با نهایت علاقه و احترام محضر آن عالم خردمند. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

جواب شفیعی مازندرانی: السلام علیکم و رحمه الله. جدال احسن  مورد نظر اسلام آن است.  به شخص عالم مراجعه کرده   یا با تلفن ... موارد ابهام خود را می پرسند.

 

سید سعید شفیعی به اُنظُر: با سلام درود. جناب اقای سایه و جایگزین محترم مدیر ( چون مدیر واکنش نشان نمیدهد و احتمالا مورد تایید می باشید)  سواد مذهبی و قرانی ما در حد اکابر می باشد  خود را در ان حد نمیدانم  پاسخی براین منوال بدهم  لذا برحسب  شاگرد معمولی مدرسه اظهار نظر می نمایم.  یک- هر انسانی حرمت دارد و حتی هر مکانی برای معتقدین ان مکان هم حرمتی قایل می شوند چه این مکان خانه باشد, اداره باشد , مسجد باشد ورزشگاه باشد حتی میخانه. حال اینجا مدرسه است حتی اگر مدرسه مجازی باشد . اینجا محل یادگیری و یاد داد می باشد . اگر حرمتها شکسته شود ."سنگ روی سنگ بند نمی شود " . اگرچه میگن "در دعوا  حلوا پخش نمی کنند " و لی اینجا ما با کسی دعوا نداریم . تنها دعوا مون سر انتقاد از گفته ها و اندیشه ها می باشد . کشکولی اگر هم دعوا دارید بعد از زنگ پایان مدرسه قرار بزاررید "تکیه پیش - اتاق پیش- قادخیل – امام زاده جعفر " و.... جای دیگه که دوست دارید  دو- اگرچه  نظرات خود را براساس ببینید چه می گوید استوار ساخته اید . اما در علم روانشانسی به خصوص به والدین می گویند هنگام مواجه به کار بد کودک به رفتار کودک اشاره نمایید نه به شخصیت کودک . باید بگویید فرزندم این رفتار درست نبود نه اینکه بگوییم خیلی بی ادبی . حال اینجا هم ما قرار به ایده یا رفتار  فرد بتازیم نه به شخصیت فرد . ضرب المثال  " اتا کک و اتا لادواج را تش نزنه "  حال یک رفتار اشتباهی  از یک فرد سر می زند دلیل بر این نیست که کل رفتار وی اشتباه می باشد. سه- احترام انسانها برحسب شرایط می تواند متفاوت باشد اگرچه در اسلام بر تقوی  تاکید شده است . لیکن می تواند به سن باشد , به شخصیت حقوقی باشد مثلا احترام به معلم بر حسب سن نیست ممکن است معلم از لحاظ سنی کوچکتر باشد . و.... . البته پیشنهاد من است می توانید بپذیرید و یا نپذیرید  می توانید لفظ اقا را بکار نبرید ولی اگراسمش را با سید شروع می نماید و ان را  با اسم کوچک مخاطب قرار میدهید ,حتما سید را بیاورید. چهار- بهتر است بیش اندازه وارد جدل فردی نشوید . اگرچه حق دارید پرسشگری نمایید و لیکن  برحسب  مطالب استاد شفیعی پرسشی را مطرح نمایید . اگر من بخواهم جواب بدهم . استاد در این زمینه حکم نداده اند بلکه  برحسب شواهد و پیش فرض ها احتمال را مطرح نموده اند . وقتی فردی نظری میدهد  و در ذهن ما شبهه ایجاد می شود پس یا حسن ظن داشته باشیم یا سو ظن . ( با توجه به شواهد یا باید یک پیش زمینه ذهنی داشته باشیم ) مردم در حالت عادی برای افراد که مشکوک می شوند  میگن :" تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها " و یا اینکه " حتما ریگی تو کفش دارد "  . کشکولی : از ما نخواه ریگ کفشتان را  بگوییم . این برداشت از پنهان بود شماست و انشالله از پس پرده برون امدی و یا مدیر اسرار را نهان نمود  . صبر می کنیم پنج- در نهایت ما در اینجا جمع شده ایم با تفکرات نزدیک بهم گاها دور از هم , می توانیم مخالف باشیم , می توانیم موافق باشیم , می توانیم منتقد باشیم . حداقل در اینجا یاد بگیریم می توانیم با تفکرات متفاوت , مسالمت امیز کنار هم باشیم . زیر پرچم ایران واحد. با نام قبلیتان ایرانشهر که میتوان ایرانشهر جغرافیایی باشد  و یا ایرانشهر فرهنگ ملی . حال هرچه باشد باهم مدارا کنیم . بیشتر به اسلام رحمانی توجه کنیم .البته بخش دیگر هم با توجه به شرایط نیاز است . شش- افراط و تفریط دو لبه یک قیچی هستن . انشالله در بیان موارد دایره انصاف را رعایت نماییم  با پوزش از اطاله کلام. نگارشی و غلط املایی را تصحیح نمایید مانا باشید

 

پیام سید حسین شفیعی دارابی: تقاضا از دوستان ارجمند بسم الله العلیم الحکیم. سلام علیکم. ضمن تشکر از همه دوستان و آرزوی قبولی طاعات؛ تقاضایم این است : حتی به دفاع از اینجانب چیزی ننویسید. بگذارید طرف هرچه دلش میخواهد بنویسد و بقول معروف «خود را تخلیه کند»؛ ایشان می تواند همین شیوه را ادامه دهد. بنده هم هیچ خوفی ندارم. چون «آن کس را که حساب پاک است؛ از محاسبه چه باک است». البته نسبت به برخی از مطالب دوستان هم نقطه نظری دارم؛ ولی چون خود را مقید و پای بند به مفاد آیه مورد اشاره میدانم؛ بنا ندارم چیزی  بنویسم. ما فرزند پیامبری هستیم که بالاترین اهانت های بروز یافته از «خودی ها» و «غیر خودیها» را به جان خرید. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی روز سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۹ ماه رمضان ۱۴۴۵ق)

 

امیر رمضانی: درود آق سید سعید عزیز. با متن شما موافقم. بخصوص بند ۳ که گفتی اسم کامل را با پیشوند " سید" بکار میبرد. چون با حذف از این پیشوند از اسم احتمال کار دیگر میرود. اگر با عمد و نیت  بکار رود. پر فروغ باشید.

 

صدرالدین به اُنظر: سلام. انتخاب از این متن:  ((این روحانی [ اشاره به امام جمعه محترم ساری] هم پای درس شهید آیت الله مطهری نشست، هم پای درس شادروان آیت الله مصباح یزدی. اما در رفتار و اخلاق و عقاید سمت شهید مطهری رفت. این از روحیاتش می بارد.) سوال از آقا یا خانم اُنظُر :  آیا خود ایشان به شما گفته اند که در رفتار و اخلاق و عقاید تحت تاثیر استاد شهید مطهری بوده اند و از استاد دیگرشان مرحوم آیت الله مصباح تبرّی جسته اند یا شما بر اساس ظواهر به این نتیجه رسیده اید؟ چه شاخصه های رفتاری و اخلاقی و عقیدتی باعث تمایز ایندو شده که شما قائل به تفاوت گشته اید؟ نظرتان در مورد تعابیر مقام معظم رهبری از آیت الله مصباح در مورد هموزنی ایشان با علامه طباطبایی و شهید مطهری چیست؟

 

سلام. انتخاب از این متن: ( این شیخ با آن روحیاتی که در وی به یک صفت ثابت در آمده است، بعید است بتواند با این توبه و عذر تقصیر و به قول خودش استغفار، به ادب یک روحانی مورد ایده ئال بازگردد. باید دید در آینده از منبر و محفل چه دکانی می سازد. بنا بر این آیا توبه ی این شیخ راست است؟!)

نقد و نظر: واقعا جای بسی خوشوقتی است که شما جای خداوند ننشسته اید که به عذرخواهی و استغفار بندگانش چنین نگاه سخت گیرانه ای داشته باشید. هر چه به سیره نبوی که منادی رعایت آن از سوی همگان هستید نظر می اندازم آنحضرت با خطاکاران امت خویش هم چنین نظرات ناصوابی نداشته چه رسد با کسانی که سهو کلامی که ناشی از برداشت اشتباه دیگران بوده را هم با عذرخواهی جبران میکنند.

 

یک پیش بینی: مدیریت محترم مدرسه آقای طالبی که مدتی را در مرخصی بسر میبرند پس از حضور درمورد نکات مطروحه  در صحن مدرسه به ابراز نظر میپردازند و اگر به مطالب شخص ناشناس ( رضی الله، انظر الی ماقال.) به دلایل عدیده ای همچون حذف مطالب توسط شخصی که گمنامی را طالب است  اشاره ای نداشته باشند اقدامی زیرکانه خواهد بود ولی یک مطلب اینجا واضح است که وقتی پروفایل مدرسه باز میشود این شخص سِمَت مدیر را برعهده گرفته است پس از دوحال خارج نیست: مدیر قبلی و فعلی یکی است که بعید می نماید .و یا اینکه شخصی که جانشین مدیر در طی غیبت صغری شده است حتما معرف حضور آقای طالبی است.

 

اُنظُر اِلی ما قالَ: به حسین شفیعی دارابی بسم الله الرحمن الرحیم از این که تا یک عضو محترم، غلط املایی و انشایی و حتی روایی اش را در دو بار در دو جا گرفت، صریح دست به ویرایش زد که کار خوبی است، اما کار خوب تر آن است دست به ویرایش آن لجنی را بزند که با قلم بدنوشت خودش علیه ی بنده سیاه کرده است پرونده اش را مالامال تر. اگر خیلی مدعی هست، پس به ویرایش اخلاق نویسندگی اش را فوری اقدام کند که آدم بفهمد با حقیقت روراست است. ویرایش عبارت و املا که هنر نیست. آن دو غلط یکی روایت اُنظُر الی ما قال... بود که حتی روایتش را اول غلط نقل کرده بود. دومی هم همین ضرب االمثل «آن کس را که حساب پاک است؛ از محاسبه چه باک است» بوده است که چنین به نظر می آید اول غلط نوشت، بعد که عضوی محترم تذکر داد، ویرایش کرد. چون این چند ساعت مدرسه نبودم. اما محتوای متن جدیدش باز غیر مستقیم با استناد به همان آیه ی قرآن، مرا «جاهل» خواند. دگر این که چه با مزه گفت. مدعی است حسابش پاک است. برخی از متن های علمای دین فصل الخطاب است، سخن های بی پایه ی این فرد حسین شفیعی دارابی فضل الخطاب !!!! است! اهل ادب فرق ضاد و صاد را خوب بلدند. پس؛ متن علمای اعلام را گاه می شود با طلا قاب گرفت، ولی نوشته ی لجن اخیر این فرد حسین شفیعی دارابی را با گِل لجن قاب می گیرم و در زیر بازانتشارش می کنم که بر تارک بنشیند: در زیر می آید. البته چند مدت دست تصرف آن متن نزد، ولی حالا که رفتم دیدم، فهمیدم ویراش زد. معلوم نیست کجایش را. اما مسئله ای نیست، چون متن اولیه ی وی در فضای ذخیره ی بنده موجود است. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

آن متن لجن را با لجن قاب بگیرم:

متن سیر حسین شفیعی دارابی: پاسخی به نگاشته یک کهنسال!!!! بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. جناب کهنسال و ریش سفید و.... به جهت عمل به حدیث نبوی «وقروا کبارکم» بصورت ویژه می نویسم: سلام علیک. البته اگر کم سن و سال هم می بودی؛ فخر می کنم که سخنم را با سلام آغاز نمایمو به این داده الهی شاکرم. ضمنا دست کم غالب خوانندگان نوشته هایمان؛ به خوبی فهمیده اند که چه کسی کم آورده استشاهد بر درستی این مدعا اینکه در این نوشته جدیدت نیز مرتکب اتهام و اهانت شده ای؛ شاید هم تقصیر نداری چون ظاهرا با چنین شیوه ای خو گرفته ای و امکان رهیدن از آن؛ برایت غیر ممکن شده است.  خدا را شاکرم : با گرایی که داده ای تا حدود زیادی نشان داده ای؛ کیستی و در چه مسیری طی می کنی؛ کجا بودی و به کجا رسیده ای و الان در چه وضعیتی به سر می بری. فارغ البال هستی و به بهانه دفاع از اهل بیت (ع) می توانی حق و باطل را ممزوج کنی؛ الحمد لله از نسبت های ناروا و اتهام هم که ابایی نداری. امید است عاقبت به خیر شویم. فعلا مصلحت نمی بینم که به جهت این شیوه آت بنویسم : «الخائن؛ خائف؛ وگرنه همانند غالب اعضای محترم گروه؛ با اسم و رسم مشخص می نگاشتی». (البته شاید هم به جهت خوف از اینکه اعضاء بگویند بابا این فرد که روند زندگیش....» (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی؛ صبح دو شنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۸ ماه رمضان ۱۴۰۵ق)

 

جواب اُنظُر به عضو محترم «@shafiey51»

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام به شما که زحمت کشیدید نظر خودتان را مرقوم فرمودید. بعضی از جملاتش در چند جا برای بنده نامفهوم بود. یعنی متوجه ی عبارت نمی شوم. اما آن قسمتش که فرمودین، «حال یک رفتار اشتباهی  از یک فرد سر می زند دلیل بر این نیست که کل رفتار وی اشتباه می باشد.» بسیار عالی. حال که این فرمول را ارائه فرمودین آن فرد حسین شفیعی دارابی همین یک غلط خود را محضر خدا و وجدانش اصلاح کند و شجاعت داشته باشد این مدرسه از آن غلطش برگردد. این کمترین کاری است که گردن او افتاده است. وگرنه من بیخ او را نه مدرسه، در جای «ویژه» می گیرم و اگر در ملاءعام ببیمنمش، حتما گریبانگیرش خواهم شد. این یقینی است.

از شما تشکر می کنم. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

یک پیام عام

متن اُنظُر: بنده چرب زبانی بلد نیستم که بخواهم ادای فردی را بیارم که خودش خطاکار است اما از دیگران می خواهد به خاطر وی، حرفی نزنند. بنده اما چیزی دیگری می گویم: اعضا بعضاً مستقیم یا غیرمستقیم یا کنایی یا طعنه چیرهایی به بنده نسبت دادند، حتی احتمالاً در یک نسخه هم شیعه بودن و مسلمان بودن مرا تردید کردند، من هیچ ذره ای از این جور حرف ها را به دل نمی گیرم. راحت با تخت گاز هر کس خواست بر من بغُرّد اشکال نمی بینم. از همه گذر می کنم. الا از این یک فرد حسین شفیعی دارابی که باید خذلان این اخلاقش را پیش چشمانش ببیند. البته که می بیند. در کار خدا تار مویی شک ندارم. هیچ انتقاد و حتی خدای ناکرده هیچ اهانتی را هم اگر احیانا ً از سوی سایر کسانی که چه در درون دلشان از راه دور علیه ی من زمزمه کردند و چه چند نفر عضوی که این داخل سیاه‌مشق نوشتند و بیشتر صمیمی حرف زدند، و تلخی نکردند، بنده را هیچ نیازُرده است؛ هیچ. اما لجنِ متن این فرد حسین شفیعی دارابی چیزی دیگر است که بلدم چگونه آن را کجا برسانم. شاید فرصت نکنم (البته شاید شاید) که مدرسه چیزی بنویسم، چون کار فوری تر برایم وجود دارد که فوتِ آن درست نیست. بنابراین اگر نتوانستم متنی بنویسم، دلیل بر این نیست، سکوت پیشه کردم یا مدرسه را مرور ندارم. نه، در پایه و اساس سکوت‌پیشگان را چندان خوش ندارم. فعالِ مایشاء هستم برای تمام عمرم به یُمن آفریدگار عزیزم. خدایا تزویرپیشگان را آینه عطا کن تا خود ببینند چند می ارزند. دروغ پیشگان هم کارشان مشخص است، با دستمال کثیف می خواهند مثلا شیشه پاک کنند اما آن را می شکنند! اینان را آزاد و رها گذار و بگذار تن و روح خود را خراش زنند. سه شنبه آخر رمضان ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ ، راندیان. پایان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

حجت الاسلام شیخ حمید دارابی نیا نوه ی شیخ عبدالله [در پاسخ به اُنظُر اِلی ما قالَ] :یک نظر شخصی !!! آنچه ما مواجه شدیم، با کلمات و جملاتی که دارای معانی ای پر از حقد و کینه هست و خدای ناخواسته از دلی لجن زار تراوش می کند که مدام از «لجن» می گوید !!! گویا می خواهد فضای مدرسه را متعفن نماید.

 

شیخ شاکر طاهرخوش: با سلام و عرض ادب و احترام از آنجایی که چند روزی است که این مکان، به مطالبی که سودمند نبوده، اینجانب همانند استادم آقا سید کمال الدین عمادی از این تالار مرخص خواهم شد و همه تان را دعا می نمایم. از همه شما التماس دعا دارم. یا حق.

 

سید یاسر موسوی به اُنظُر: شما خسته نمیشید از این همه بی ادبی و توهین. بی ادبی کردن هنر نیست. فقط دهان بیش از حد باز شده لازم داره. تلاش کنید عفت کلام داشته باشید. خدا از گناهان شما بگذرد. اینقدر آدم بی ادبی هستی. ادب داشته باشید تا رغبت کند پاسخ شما را بدهد.

 

سید سعید شفیعی: همشاگردی های گرامی بهتر است یک هفته روزه ننوشتن در گروه بگیرید. بهتر است وارد بحث نشوید جون بحث از حالت عادی خارج شده است . هرکسی حق دارد خود تصمیم بگیرد لیکن بهتر است از صحن مدسه خارج نشوید. به مثلی " اتا بی نماز وه مسجد در نودنه " مانا باشید پیشا پیش عید سعید فطر بر شما عزیزان مبارک باشد

 

سید یاسر موسوی: بزرگوار ایشون ثابت کردند اگر کسی اهل بحث و منطق مباحثه باشه باهاش محترمانه حرف میزند اما صحبت کردن با شما در شأن دکتر عزیز نیست کسی که از چاله میدون اومده و این ادبیات گفتاری هست قبلا هم گفتم صحبت کردن با شما حماقت است عقل نداری راحتید چرا بارها از پاسخگویی با دکتر فرار کردید. اینجا چاله میدون نیست هر چی از دهنت در میاد بیان کنید و انتظار پاسخ داشته باشید واقعا این رفتار شما برای هیچ از اعضای گروه قابل تحمل نیست از همگی تان عذرخواهم محتاج دعا در آخرین روز ماه رمضان خداوند عاقبت ما را ختم بخیر کند

 

حجت رمضانی: سلام آدرس حضرت حجت الاسلام حاج سید حسین شفیعی را بدم خدمت جناب عالی با ایشان روبرو بشوید

 

حجت رمضانی به سید یاسر موسوی: آقایان فکر می کنم این یا هکِرِیا هوش مصنوعی (مصنوعیِ دیگه کاریش نمی شه کرد)شما هرچه بنویسی براساس داده ها یی که بارگذاری شده جواب میده خودتان را کنترل کنید تا بعد از تعطیلات مدیر بیاد.

 

سید اسحاق شفیعی: سلام و ادب خدمت مدیر و اعضاء محترمِ صحن مدرسه فکرت ، ظاهراً در پی نامعلوم شدن مدیر ، فردی با اسامی مختلف چون معاون ، رضی الله و ،، و الآن هم اُنظُر الی قال و از این اسمها ، عنان مدرسه را نمی دانم با هماهنگی یا خیر به اسارت و غارت گرفته و در کمال بداخلاقی بدور از اخلاق نبوی می تازد و شئونات اخلاقی و کلامی را رعایت نمی کنند و فضا را غیر قابل تحمل عقلا تبدیل کرده اند لذا بر خود فرض دانستم تذکر برادرانه به ایشان نیز توجه به سیره اخلاقِ محمدی ، زبان لین و روی لشاده و تحملِ همراه مدارا داشته باشم ، امید است مدیر محترم با تدبیر خود جلوی این بی اخلاقی‌ها و جسارت‌ها و هتک حرمت‌ها را بگیرد در غیرِ اینصورت کلام داشتن و تنفس در چنین فضایی مفید نخواهد و ماندن هم جایز نیست . پیشاپیش عید سعید فطر بر همه مبارک باشد ان شاء الله .

 

سید موسی صباغ: سلام جناب بزرگوار ابتدا" از شما به جهت کبر سنی عذر خواهم که متنی می‌نگارم مدرسه عرصه تبادل اطلاعات و دانش و ارزش و فهم است. در این عرصه استادانی چون شفیعی مازندرانی ، عمادی و احمدی و آق سید حسین شفیعی حضور دارند و دیگر دوستان که در زمینه روانشناسی ، اقتصادی ، سیاسی مذهبی از وجودشان بنده بهره می‌بردم. با ورود شما بعنوان معاون مدرسه که جای پای مدیر گذاشتید ، انتطار این بود خودتان را به اعضا معرفی میکردین و روش و منش مدیریتی مدیر بر اعضا ادامه می یافت. مباحثات بین اعضا هم تا بحال دوستانه بوده و در صورت عدم اقناع هم ، پایان بحث اعلام می‌شد. اما علی رغم درخواست بعضی از دوستان بر پایان بحث در موضوع مناقشه ، همچنان این رویه از طرف شما ادامه داشته و بی احترامی و یقه جمع کردن ،لجن گیری جایگزین اخلاق شده . ضمن برائت از این شیوه بحث ، در صورت ادامه عرصه مدرسه را ترک خواهم کرد. ضمنا مسئولیت این هنجار شکنی و غیبت طولانی مدیر ، بدون اطلاع رسانی قبلی، متوجه شخص ایشان است.با نهایت احترام.

 

حاج علی چلویی: آقای اُنظر تو چقدر احمق و کینه ای هستی. کسی که مادرش او را دنیا آورد به او میگفتن آفا اما تو آنقدر نادانی نه اینکه آقا نمی کی بلکه سید هم صدا نمی زنی. خجالت بکش. نمی فهمی. مردانه خودرامعرفی کن تا شعجرات را به تو بگویم. خیال کردی باچهار گلاس درس خوندن عللامه شدی. مردی خودت رامعرفی کن. این را هم بگویم تو لیاقت دیدار با حاج اقا سید بزرگوار رانداری.

 

حجت رمضانی: سلام برادران و دوستان بزرگوار حاج ابراهیم سرش به عروسی در پیش رو مشغول می باشد لطفا تحمل بفرمایید تاخود ایشان تشریف بیارن. تنظر الی من قال.

 

حاج علی: آقای حجت رمضانی بی ادبی حد دارد. جلوی بی ادبی او را میگیرم. فقط مرد خودش را معرفی کند. اقای رمضانی ارادت دارم. اما آدرس آقای شفیعی را به هر نادان ندهید.

 

سید یاسر موسوی به حجت رمضانی: سلام دوست عزیز آقا حجت بنطرتان ما از پشت کوه آمده ایم که اینگونه غیبت یک هفته ای مدیر توجیه و ماست مالی میکنید آخه چقدر خودتان را فریب میدهید بنظرتان تو این مدت ده روز حتی لحظه ای خودش یا حتی خانواده ابشان فرصت حضور در مدرسه را نداشتند که وضعیت گروه به ایشان اطلاع دهند!؟ آخه یه حرفی میزنید به عقل و شعور ما توهین میشه ما هم گوشهامون دراز است ۲۱ فروردین ۱۴۰۳.

 

شیخ محمد غلامی دارابی: به نام خدا امام صادق علیه السلام در قسمتی از روایت معروف به عنوان بصری فرمودند: "اگر کسی به تو گفت: اگه یکی بگویی ده تا می شنوی، تو به او بگو اگه ده تا بگویی یکی هم نمی شنوی اگر کسی تو را تهدید به ستم نمود، تو او را اندرز ده و برایش دعا کن" در آستانه ی عید سعید فطر هستیم فضای مدرسه را با عمل به سخن آن حضرت نورانی کنیم تا مشمول رحمت این لحظه ناب ماه مبارک قرار بگیریم.. محمد جواد غلامی دارابی.

 

خانواده ی کم‌مایه و فرومایه

به اضافه

الواط و اوباش و چاقوکش‌ها

فرصت مغتنمی دیشب برای بنده فراهم آمد پای گفتارهای اخیر مقام معظم رهبری با دانشجویان  اینجا به ارزشیابی متن دست بزنم. وقتی به این گفتار حضرت آقا حفظهُ الله رسیدم بر تنم لرزیدم. نه این که از این قطعه ی قطعی مخرّابه ی تاریخ معاصر مطلع نبوده باشم، بلکه از این حیرت ورزیدم که چرا آقا درست در این قطعه ی دوره ی ما آن را به دانشگاه رفته ها در میان بگذارد. من تحلیلم این است مقام معظم رهبری یک پس زمینه ی را برای تکرار تاریخ می بیند و از آنجا که خود از ذکاء یگانه ی دوران است نهیب دادند. فرازها اینهاست

 

«خصوصیّت آن نظام فاسد، اینهایی بود که عرض میکنم: اوّلاً، در رأس کشور، یک خانواده‌ی از همه جهت پُر‌اشکال و پُر‌ایراد قرار داشتند؛ یک «خانواده»! یعنی یک حکومت ارثی و میراثی، آن هم یک خانواده‌ی اوّلاً کم‌مایه و فرومایه، ثانیاً مبتلا به انواع فسادها؛ در رأس کشور، اینها بودند؛ کشور ما این‌جوری بوده

 

از اوایل دهه‌ی ۲۰ مبارزات شروع شد. اوجش، نهضت ملّی نفت بود که با پیشوایی مرحوم مصدّق و مرحوم کاشانی اتّفاق افتاد و شکست خورد. ایرانی در نهضت ملّی تحقیر شد! یعنی یک آمریکایی با یک چمدان پول، یک چمدان دلار آمد داخل این سفارت انگلیس نشست، ستاد تشکیل داد، الواط و اوباش و چاقوکش‌ها و بقیّه‌ی افراد نامناسب را پول داد، جمع کرد، راه انداخت؛ [در حقیقت] کودتا به وسیله‌ی اوباش انجام گرفت و یک کودتای نظامیِ به معنای واقعی هم نبود؛ حکومت را ساقط کردند و شاه که فرار کرده بود، برگشت؛ یعنی واقعاً ایران تحقیر شد. یک ملّتی دولتش این‌جور ساقط بشود، کأنّه این واقعاً حقارت ایرانی را اعلام میکرد».

 

بالشخصه پشت سر رهبر عزیزم ایستاده ام و در برابر عربده های اُریب براندازان جاهل (که از همه خطرناکترند) و براندازان خائن دست روی دست نمی گذارم. البته شرط من این است آن مناسباتی که بالاتر در بیانات معظم له در لایه های نظام رسوخ نکرده باشد و نظام در برابر فساد با علم و عقل و عمل، قد علَم کند. همین.

پایان. ۲۱ فروردین ۱۴۰۳. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

قاسم لاری: سلام شب بخیر نماز و روزه شما قبول باشد عید سعید فطر را خدمت همه عزیزان و بزرگواران و اساتید حاضر در گروه تبریک عرض می کنم و خواستم با اجازه رئیس گروه و عزیزان حاضر در این گروه تقاضا کنم تا این ساعت اگر خدای ناکرده موضوعاتی باعث دلخوری و ناراحتی بین اعضا شده آن را فراموش کرده و به موضوعات دیگری بپردازند و در موضوع عفو و گذشت مطلبی که استاد توکل در یک جلسه کاری که ما اعضای شورای لشگر حضور داشتیم بیان کردند و من دوباره آن را پاکنویس کردم و در پیام بعدی خدمتتان ارسال خواهم کرد با سپاس فراوان از همه عزیزان.

 

حاج علی چلویی: حاج آقا شفیعی خواهشمندم دیگر جواب این نادان [اُنظُر] را نده.

 

سید حسین شفیعی دارابی به حاج علی چلویی: سلام علیک. ممنونم خودتان شاهدید که در طول دو روز گذشته (یعنی از زمانیکه احساس کردم باید به مفاد آیه شریفه «عباد الرّحمن الّذین یمشون علی الأرض هوناً و إذا خاطبهم الجاهلونَ قالوا سلاماً» عمل نمایم؛ چیزی ننوشتم و خدا را اعطای این توفیق، شاکر و سپاسگزارم. و از جنابعالی و سایر دوستان هم خواستم کسی به دفاع از اینجانب چیزی ننویسد.

 

و در متنی دیگر: نکته پایانی: اینجانب در این این شب بزرگ، به محضر ربوبی عرضه میدارم: خدایا، کرور، کرور تورا شاکرم که در سال جاری توفیقم دادی : تا هم روزه بگیرم؛ و هم در حد توانم در مجالس مختلف در قم و مازندران (ساری) به ایراد سخنرانی به پردازم، و هم در حد توانم در عرصه مجازی فعال باشم؛ و در فرصت های مناسب، مطالبی تحت عنوان «نسیم رمضانیه» بنویسم و نشر دهم؛ و مهمتر از همه به درگاه تو سپاسی وافردارم که توفیقم دادی تا در برابر سخت ترین هجمه ها و رجز خوانی های فردی در ظاهر ناشناس، صبوری کنم، و بر احساسات و هواهای نفسانیم غلبه یابم؛ و در جهت عمل به آیه شریفه «عباد الرّحمن الّذین یمشون علی الأرض هوناً و إذا خاطبهم الجاهلونَ قالوا سلاماً» موفق باشم. ان شاء الله (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی شام سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲۹ ماه رمضان ۱۴۰۵ق)

 

شیخ علی اکبر دارابکلایی: بار دوم نشر این متن منتظر پاسخ مدیر کانال آقا ابراهیم هستم .سلام علیکم شایسته است رعایت کنید جناب حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر شفیعی شاگرد آقای پناهیان نبود بلکه خودش صاحب کرسی چندین ساله سطح عالی حوزه علمیه قم و استاد برجسته جامعه المصطفی قم هستند و نیز در کسوت امام جمعه موقت مرکز استان مازندران ساری هستند آنچه شما نقد میکنید و می تازید یک طرفه است نقد پذیر هم باشید این صفت کنشگران راه حق هستم تاسفانه در ادبیات شما تخریب صاحبان اندیشه و تفکر ارزشها به وفور مشهود است اما تهی از بیان نقشه های استعماری و نفوذ بیگانگان .دین اسلام سرشار از اندیشه و تفکر صحیح و رعایت حق و عدالت درباره دیگران است.

 

به حسین شفیعی دارابی

این فرد دیشب دو پست علیه ی بنده نوشت و این حق او بوده است هر چه خواست راحت انجام دهد و این حق مرا می رساند که جواب دو پستش را یکجا بدهم.


باز مدعی شد به آیه ی قرآن (۶۳ / فرقان) عمل کرد که مؤمنین (البته عِباد الرحمن) را فرا می خواند اگر به جاهلان رسیدید بگویید "سلام".


فرض که راست می گوید. اما اینک برای بار چندم از این فرد پرسیده می شود وقتی در داخل مدرسه با متنی رسماً مدعی می شود "روند زندگی" بنده مشکل دار بوده است و بنده خوف آن را دارم که یک وقت اعضا نگویند عجب! «این فرد که روند زندگی اش "..." » نقطه چین است؛ آیا در شرع مقدسِ این فرد، چنین نسبتی به بنده دادن اسمش واقعاً "قالوا سلاماً" است؟ و خودش را خاطرجمع دانستن از عمل به آیه ی شریفه ی قرآن کردن و حتی مصداق هوناَ (نرمی) دانستن؟ زنده ماندیم نرمی را و هون این فرد را فهمیدیم! آیا وی اطمینان دارد رفتاری که با بنده برای نقدی که بر دو آخوند مشکل دار کشور انجام دادم، وفق "قالوا سلاماً" بوده است؟


در آخرین متنش هم باز در باره ی بنده مدعی شد "فردی به ظاهر ناشناس"؛ پس این فرد (حسین شفیعی دارابی) یقین کرده است مرا می شناسد. از همین ادعایش می توان پی برد آن جمله اش که در آن عبارت "روند زندگی..." مرا مطرح کرد و در ابهام نقطه چین رها ساخته بود جمله ی سهوی اش نبوده است، بلکه عمداً آن را نوشته است. اشکالی ندارد. بگوید هر خواست و ارضائش می کند. ولی با این توجه:


یکی اینکه از وی می خواهم حالا که ثابت کرده است یقین دارد من کیستم، نترسد و شجاعت و روراستی بخرج دهد روند زندگی ام را همین داخل یکی یکی شمارش کند.


دوم اینکه منظورش از روند زندگی بنده یقیناً زشتی ها و ایرادهای این بنده است، چون اگر غیر از این بوده باشد واژه ی "خوف دارد" را برایم بکار نمی برد. چونکه کسی از خوبی های زندگی خود که خوف ندارد، بلکه از بدی های زندگی خودش خوف می کند.


سوم اینکه چگونه به این نتیجه رسیده است بنده مصداق «جاهل» در آیه ی شریفه هستم. وی که مدعی است تفسیر قرآن را می داند، چگونه مطمئن شده است این آیه را در وصف بنده تخصیص زده است. مصداق جهالت بنده را هم اثبات کند و بگوید منظور از جاهل یعنی چه؟ یعنی او خود برای خودش فرض گرفته است در برابر «جاهل» دانستن بنده، خودش "دانا" و هون است؟ و خود را مصداقی از نوید قرآن گرفته است که به آن توسل جسته است؟ هر چند از همین عهدش نیز خارج شده است و در کاری جدید مرا "رجزخوان" توصیف کرده است. حتماً این وصف جدید را هم نوعی «قالوا سلاماً» می فهمد. حقیقت عجیب نیست بر او. چون ضمیرناخودآگاه خودش را عیان ساخته است و این هیچ عیبی هم ندارد که خود واقعی اش را نمایش می دهد. هر چه دل تنگش می خواهد بگوید. تازه این هم بماند چرا و با چه اطمینانی خود را در ردیف «هَوناً» قرار داده است و بنده را در صف «الجاهلون»!


حال با این توضیح، از وی می خواهم ادعای خود را این داخل مدرسه اثبات کند و نهراسد و واقعاً با آسودگی مرا افشا کند. چون اگر واقعاً روند زندگی ام معیوب و خطاآلود و گناه کارانه بوده باشد، به نفع من خواهد بود یکی (و چه خوب فردی در لباس حوزه ی علیمه ی قم) مرا در همین دنیا رسوا کند. بنده حاضرم رسوا شوم. این فرد خوف نکند راحت زبان باز کند و همه ی روند بد زندگی مرا تحلیل کند حتی مرا مؤاخذه نماید. به عنوان این طرف ماجرا از وی رسماً می خواهم برای اصلاح زندگی آینده ام آن روند بد را تک تک با توضیح و تحلیل و نقد بیارد داخل مدرسه، تا عموم از شبهه ای که علیه ی ام ایجاد کرده است، سردرآورد. و من قول می دهم این کار وی را در ردیف "قالوا سلاماً" جای دهم.


در پایان اما اعضایی هم مجدداً بنده را در این مدرسه با الفاظی خاص نام بردند که از اینان هیچ آزردگی ندارم. آزادند هر لغتی که دلشان را ارضا می کند برایم بکار ببرند. یکی فرمود اُنظر "احمق" است. یکی فرمود یکی فرمود  عقل ندارد. یکی فرمود چنین و چنان است. همه ی اینها را می گذرام به حساب یک کار عادی برای آنان. چون نعمت اسم کاربری بنده است اینان خیلی آسان حرف دلشان را می زنند. سلامتی این چند اعضا را آرزومندم.


پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

قاسم بابویه: اقا یا خانم مدیر ول هاکن. دنبال چی شی دری ت.ه لو لاستیکه خسته نونی. الان چن روزه سه رونی. انده بای تا ته نفس در بوره. یک بار دیگه بخای هر حرفی بزنی جواب تندی دمبه. ته داهون هر حرفی درنه خودت زندی. هر کاری انجام دنی اسا حرف ازافی هم زندی. شه پیام راه پاک هم کاندی وسّه وسه وسه.

 

مصططفی بابویه: با سلام و عرض احترام خدمت شما (جناب مدیر)  و حاج آقا سید حسین شفیعی دارابی و تک تک عزیزان مدرسه ی فکرت و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و تبریک عید سعید فطر...و همچنین تسلیت درگذشت خانم [شهربانو رمضانی ] به بستگان نسبی و سببی این مرحومه ی محترمه ؛حاضرِ در گروه‌ و همه اعضای محترم... اما بعد: پستهای این چند روزه گروه را مطالعه میکردم ؛ که کاملا مشهود است که گفتمانها رنگ و شکلِ علمی خود را از دست داده و وجوهِ ناخوشایندی بخود گرفته... احساس میکنم که گفتمانها میبایست منتج به جمع بندیِ اصولی؛ بر مبنای احترام متقابل پیش میرفت که؛ خب این اتفاق صورت نگرفت و گستره ی سطح گفتمانها به عبور از خطوط قرمز منتج شده... لذا بنده در فرصتی مقتضی (ان شاالله امشب یا فردا) جمع  بندی و تحلیلی از وقایع خواهم داشت ؛به این امید که با لطف خدا این مسئله ختم به خیر شود و چه بسا بتوان با انتقالِ مفاهیم و رد و بدل شدن نظرات به نتیجه ای درست و بالانسِ در افکار و عقاید رسید... عجالتا با تقدیم احترام... مصطفی.

 

سید یاسر موسوی [در پاسخ به اُنظُر اِلی ما قالَ] من هر وقت آنلاین شدم شما رو در حال مبارزه دیدم اینجا جای عقده گشایی و نشر توهمات شما نیست گویا ما هر چه رعایت میکنیم شما جری تر میشوید خجالت هم خوب چیزیه بخدا فکر نکنم ذره ای تو وجود شما باشه آقا جان بس کنید. از شما توقع ادب نداریم جناب. این توقع از شما با چیزایی که از شما دیدیم سرکوب کردیم اما در گروه شخصیتتان را اونقدر تبلیغ نکنید و اینهمه تئاتر برای ما بازی نکنید بلاخره کاری نکنید بیش از این سوزه خلق الله شوید دیشب به دوستمون گفتم اینقدر ما را احمق فرض نکنید. این گروه جای عقده گشایی بد دهنی شما نیست. شما کاری کردید یکی مثل بنده که بشدت صبور و فقط اهل گفتگو هستم بهم ریختید. اما اجازه نمیدم بهمین شکل دنبال کینه توزی ترور افراد بروید. لطفا اخلاق مدار باشید. حتی به لحاظ صبوری زبانزد خواص خانواده هستم از مصطفی بپرسید.

 

سید یاسر موسوی به انظر: شما اگه با دو هزار اکانت ناشناس هم بیایی لحطه اول ما متوجه می‌شویم ببینید یه قانون نانوشته در علم اخلاق داریم می‌گوید دروغ را یکبار گفتی عذاب وجدان میگیری دو بار گفتی توجیح میکنی سه بار گفتی باور میکنی حتی خودش باور می‌کند دروغش راست است شما خیلی ساده اید تصور کردید ما را میتوانی فریب دهید و ساده فرض کنید خواهشا بس کنید بذارید به نماز عید فطرمان برسیم.

 

بر اریکه ی نفس

مانند روز روشن بود روزی با هم در می افتند. آقای منصور ارضی نقل است که در مناجات پریشب مسجد ارک (با آن که خبر پخش شده بود شیخ پناهیان عقب نشست) با این شدت لفظی (که به نقل از «تیک» زنده پخش می شد) به شیخ علیرضا پناهیان تاخت زد:

 

 "آی کسی که بالای منبر می گویی پیامبر گوشت تلخ بوده، بیچاره خواهی شد، عاقبت به خیر هم نمی شوید."

 

راست یا ناراست این خبر بر  عهده ی خبرنویس تیک. اما اینان (البته تعداد اندک شماری از مداحان و معدود افرادی از آخوندها) که روضه می خوانند تا با گریستن دیگران، خود به پول و پاکت برسند اینک خود به همدیگر مشغول شدند. نسبت به ارضی نظری ندارم. چون قضاوت در مورد شخصیت این فرد در اطلاعات بنده نیست. داشتم این نوشته ی خودم را تکمیل می کردم کاری پیش آمد. برای جملات پایانی این نوشته ام خودم را می رسانم. پایان.  ۲۲ فروردین ۱۴۰۳ .  راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ

 

ادامه ی نوشته ی ماقبلم با عنوان «بر اریکه ی نفس»:

مردم نمی توانند باور کنند که روضه و نوحه ی برخی از مداحان ارقام نجومی و تعدادی قلیل از آخوندهای گفتاری را، که از آجر خانه تا لقمه های سفره ی شان از پولی که از روی شگردشان در می آورند، راست باشد. به نقل آن شخصیت که برای نهضت کربلا آب نبود ولی برای این تعداد کم شمار نان!!! بود. هم مردم را به روضه و نوحه و منبر هدایت می کنید و هم در خلوت های خود چنان بر اریکه ی نفس تان گرفتار شده اید که پایین آمدن از آن تخت سلطنت و رشوه گری دیگر سخت شده است. روحانیت و مداحان صاحب نفس پاکیزه، فراوان هستند و عمومیت دارد این پاکیزی در این دو دسته ی مفاخر میهن که به شغل شریف سوگواری اهل بیت (ع) اشتغال دارند و مردم هم با جان و دل عزادارِ پای منبر و نوحه ی شان  می نشینند و این سنت درست و صوابی است. و هرگز حساب اندک شماری را (که دنیای خود را بر پایه ی مال حرام خوری بنا کرده اند و زندگی شان را با پول پاکتی زینت و رونق داده اند و قصرنشین شده اند) به حساب روحانیت درستکار و مداحان بانجابت نمی گذارند که قناعت می ورزند و مانند مردم گرانی ها را لمس می کنند. اما چگونه می شود آن قبیل حرف پیشگان از اریکه ی نفس جدا شوند، باید خیلی زمان ببرد و زمانه طی شود تا "اصلاح امور امت جدّ" حضرت اباعبدالله علیه السلام فراهم شود. در همین فرصت، پیشانی تمام خالصین اهل ذکر و مصیبت و نوحه را به رسم ادب می بوسانم و می دانم وجود این خالصان پاکیزه خور، برای نشر اسلام و مجد مسلمین و ساختن دلی عزادار و سوخته برای دشت کربلا لازم و حیاتی است. دست این پاکیزگان مریزاد و دست آن ناخالصان اگر خدا خواست "مشلول" باد که بیشتر کیسه دوک نزنند.

پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

جواب اُنظُر به سه عضو منتقد بنده که الفاظ خاص دارند

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

از هر سه نفر شما تشکر می شود چون حتماً بنا بر تکلیف خود مرا مورد لطف خاص الفاظ خود قرار می دهید. خداوند متعال و مهربان شما را همچنان برای خودتان و اسلام و مسلمین نگه دارد. اما اگر شما سه عضو انتظار دارید بنده حرف های خودم را فرو بخورم و قورت دهم. باشد. به روی چشم. این هم می گذرد.

 

اما آنچه بیش از همه زیبا بود، نوشته های چند عضو محترم دیگر بود که با بهترین شیوه و گفتار، بر بنده نقد یا انتظارات نوشته اند و نیز پیشنهاداتی را مطرح فرمودند.

 

البته یک عضو محترم با نام آقای «قاسم لاری» خیلی هنر بکار بردند دست نویس خود را از درس سال های گذشته ی یک استادش به نام آقای «توکل» (که بنده این شخصیت را نمی شناسم) در مدرسه بازنویسی کردند که بر ماسه و سنگ یادگاری نوشتند که یکی را باد برهم زد و دیگری در سنگ حک شد و ماند. از این انسان محترم تشکر ویژه می شود که خیرخواهی مصدقانه و مهربانانه کردند.

 

اینک از محضر مرخص می شوم. مگر آن که ضرورتی بر توضیح احساس کنم. باشد که پنددهندگان جهان خود پیشتاز پندگیرندگان شوند. زبان و کردار هر دو را در دعوت توأم سازند.

 

بسیار شایسته است از حاج آقا شفیعی مازندرانی عالم باتقوای مدرسه و جامعه سپاسگزاری انجام دهم که سخن مهمی را جواب سؤال بنده مطرح کردند و من کاملاً درک می کنم کوتاه پاسخ دادند و جدال احسن را نظر خود اعلام فرمودند. ایشان دقیق و با ظرافتی خاص تذکر دادند.

 

از خداوند متعال و مهربان می خواهم سعادت نصیب تان کند و سلامت باشین و در کنف الطاف خالق هستی.

پایان. ۲۲ / ۱ / ۱۴۰۳ راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

مصطفی بابویه به سید یاسر: آقا یاسر عزیز سلام و احترام..‌. امید است صبوری شما در این فضا هم بروز و ظهور بیشتری داشته باشد... گر احساس میکنید در بعضی از مسائل ، کاسه ی صبرتان لبریز میشود درخواست این است که فعلا پستها را مرور نفرمایید... طبیعتا صبوری و انعطاف و رفتار عاقلانه و گذشتِ زمان از فاکتورهای ثمر بخش و کارگشا میباشد که البته شما دارایِ تمامی اوصاف ذکر شده ی بالا میباشید...ارادت.

 

ح ع ر د شیخ مالک رجبی: سلام علیکم این عید فطر بر همه اعضا محترم مبارک آقا مصطفی احسنت برشما. متن های شما به همراه ادبیات بسیار خوب قابل استفاده و عالمانه است و از اینکه در صدد هستی مباحثی که کدر کننده اعضا شده است و در این روز عید خوشایند نیست و جنابعالی تصمیم گرفتی مباحث را جمع بندی کنید و در نهایت با همکاری اعضا محترم صفا و صمیمیت را در این گروه به ارمغان آورید متشکرم . بنظرم متن خودتان را در اسرع وقت تنظیم کنید ارسال کنید تا مباحث مذکور به لطف خدا ختم به خیر شود .موفق باشید

 

سید حسین شفیعی دارابی: آقا یاسر سلام علیک. عیدتان مبارک باورم این است خودم و جنابعالی و سایر دوستان پای بند به مفاد آیه شریفه مورد نظر باشیم و و قتمان را به بطالت نگذرانیم. قطعا در عمل به این آیه حکمت هائی نهفته است که بخشی از آنها نمایان شده و با تداوم این شیوه حسنه؛ امکان رو شدن سایر حکمتهای آن نیز آشکار خواهد شد. آقا مصطفی بایویه سلام علیک ضمن تبریک و آرزوی قبولی طاعات و عباداتتان؛ امیدوارم خداوند منان والدین ارجمندتان را رحمت فرماید. کاملا با پیشنهاد حضرتعالی موافقم و خودم هم به همین نتیجه رسیدم که به مفاد آیه شریفه مورد نظر پای بند باشم تا بیشتر از فواید پیدا و پنهانش بهره مند شوم. همانند جنابعالی از دوستان هم همین انتظار دارم؛ روزنه هائی از این فواید برایمان گشوده سد؛ اگر پایبندی مان را ادامه دهیم؛ این روزنه معنوی؛ وسیعتر و وسیعتر خواهد شد؛ و بهتر خواهیم یافت که شاعر فارسی سرای چه زیبا سرود «از کوزه همان آزاد که در اوست»؛ همچپن همبسته از ادبیات زیبای نوشتارهایت و از محتوای ارجمند نگاشته هایت بهره مند می شوم. موفق باشید. آقا قاسم بابویه عزیز سلام علیک نماز و روزه ات قبول و طلوع عید فطر هم مبارک باد.همانگونه که از سایر عزیزان طلب نمودم؛ دوستانه از جنابعالی میخواهم در عمل به آیه مورد نظر؛ پای بند باش؛ مطمئن باش در این اقدام نیک فواید سرشاری نهفته است.

 

سید حسین شفیعی دارابی: فاضل گرانمایه و خطیب ارجمند جناب آقای دارابکلائی؛ سلام علیک؛ نماز و روزه تان قبول و طلوع عید سعید فطر هم بر جنابعالی مبارک باد. نفس سوال از مدیر محترم جناب آقا ابراهیم؛ حق هر عضو محترم می باشد؛ به تشخیص جنابعالی در مورد نویسنده متن های مورد نظر احترام میگذارم ولی تقاضایم این است در پای بندی به توصیه قرآنی مورد نظر پای بند باشیم. الحمد الله خود جنابعالی بارها تجربه کرده آید که در این اقدام نیک چه فوایدی مطرح است . موفق باشید.

 

سید حسین شفیعی دارابی به شیخ محمد غلامی: فاضل گرانمایه حضرت آقای غلامی سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه. خدا را شاکرم که بیش از ۱۰ سال قبل؛ به وقت تدوین پایان نامه سطح ۳ که در شرح و تفسیر روایت معروف منقول از طریق «عنوان بصری» از امام صادق (ع)؛ در کنارت بودم و جنابعالی؛ با تحمل رنج پژوهشی مضاعف؛ به خوبی موفق به دفاع از آن شدی و به کسب نمره عالی دست یافتی؛ عمل به توصیه آن شاگرد امام صادق (ع) را سودمند میدانم؛ ولی در کنار آن؛ توصیه قرآن کریم در مورد بی اعتنایی به بد اخلاقی افرادی خاص را هم داریم؛ با توجه به اینکه تعارضی بین قرآن و حدیث نیست و این دو منبع مهم تربیتی؛ مکمل هم می باشند؛ بر این باورم : هر سخن جائی دارد و هر نکته مقامی»؛ تشخیص حقیر این است؛ در مقام فعلی پای بند به توصیه قرآن باشم؛ و در جای مناسب خودش؛ پای بند به روایت عنوان بصری؛ چو این دو منبع مهم تربیتی؛ مکمل هم می باشند؛ و معارض هم نمی باشند. موفق باشید

 

سید حسین شفیعی دارابی به حاج علی چلویی: حاج علی آقای عزیز سلام علیک. نماز و روزه تان قبول. مجددا تقاضا مندم وقت شریفت را برای کارهای خیر دیگر صرف نما و در این قضیه نیز پای بندی به مفاد آیه مورد نظر را پیشه کنید؛ قطعا در این پای بندی سودهای متنوعی نصیب خواهد شد پس صبوری کنید.

 

سید حسین شفیعی دارابی, [در پاسخ به سید موسی صباغ] معلم متعهد و فرهیخته جناب آقای صباغ سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه. خداوند والدین ارجمندتان و اخوان از جمدتان را رحمت نماید و ما را از شفاعت شهید صباغ بهره مند فرماید. ایده نیکتان قابل تحسین می باشد. تبادلات و گفتمان های علمی را می شناسیم و تا کنون هم اینگونه بود؛ اما در این قضیه؛ پای بندی به مفاد آیه شریفه «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» را آوازه گوشم قرار داده ام؛ از همگان هم طالبان به این توصیه قرآنی عمل نمایند. موفق باشید

سید حسین شفیعی دارابی [در پاسخ به سید اسحاق شفیعی] آقا اسحاق عزیز و دوست داشتنی سلام علیک نماز و روزه تان قبول باشه. عید سعید فطر مبارک باد. خداوند والدین ارجمند و اخوان عزیزتان را رحمت فرماید.  تذکر به افراد خوب است و می تواند راهگشا باشد اما کتاب خداوند ضمن توصیه به موعظه؛ توصیه اش در مواجهه با طیف دیگر این است «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»؛ و در قضیه مانکن فیه؛ به این توصیه پای بند باشیم؛ چون این پای بندی خود نمادی از موعظه می باشد ولی موعظه عملی. موفق باشید.

 

سید حسین شفیعی دارابی [در پاسخ به حجت رمضانی] آقا حجت عزیز و خوش قریحه سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه. عید سعید فطر مبارک باد. از حسن نیت جنابعالی تشکر می کنم. اما همچنانکه به دیگران گفته ام فعلا چه در غیاب و چه شفاهی؛ عمل به آیه «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» را سر لوحه کاریم قرار داده ام. موید باشید.

 

سید حسین شفیعی دارابی [در پاسخ به امیر رمضانی] مهدس رمضانی عزیز سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه.الحمد لله همانند سایر اعضای محترم؛ شخص فهیمی هستی. اینکه بنده پس از آنکه در یافتم می بایست در ادامه راه پای بند به مفاد آیه شریفه «و اذا خاطبهم الجالون قالوا سلاما» باشم؛ دلایل و حکمت هائی داشته و دارد؛ که به تدریج از خود رو نمایی می کنند. موفق باشید

 

سید حسین شفیعی دارابی [در پاسخ به سید سعید شفیعی] آقا سعید شفیعی دارابی سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه. خداوند پدر و مادر و برادر مرحومتان را رحمت نماید. بارها مطالب و نوشته هایت را خواندم؛ با برخی از آنها موافق بودم؛ و نسبت به بعضی از انها هم مخالف؛ اما چون با متانت و رعایت جهات مناسب می نگاشتی؛ به منازعه نپرداختم؛ نوشته اخیرت را همانند سایر دوستان؛ منطقی و خیر خواهانه یافتم ولی شیوه بنده در وضعیت فعلی این است که بطور جدی؛ پای بند به توصیه حکیمانه خالق متعال در پرتو آیه نورانی «و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»؛ باشم. موفق باشید

 

شیخ احمدی [در پاسخ به سید حسین شفیعی دارابی] سلام علیکم از متانت و دوراندیشی و صبوری‌تان لذت بردم و درس گرفتم. همیشه سالم باشی. طاعات و عبادات قبول اسعدالله ایامکم.


به حسین شفیعی دارابی

بسم الله الرحمن الرحیم در متنی ماقبل تر نوشتم: «اینک از محضر مرخص می شوم. مگر آن که ضرورتی بر توضیح احساس کنم» حالا با توجه به این که این فرد "حسین شفیعی دارابی" (که خود در تعریف از خودش نوشت «از آن بیدهائی» نیست که بلرزد، بر من حق وارد شده است مطلبی بنویسم. از این که بیدی نیست حتماً همینطور است ان شاءالله. چون خیلی راحت حاضر است "روند زندگی" مرا مورد هجمه قرار دهد و برایش آبرو مهم نباشد. اینطور بیدی نبودن و نلرزیدن در اخلاق اسلامی چیزی نوینی است. زنده ماندیم دیدیم آخوند از آبروی دیگران بیدی نیست که بلرزد. تبارک. تبارک. اما چیزی که حق مرا محفوظ نگه داشت وارد شوم این است که وی به عضوی محترم که ایشان را «حضرت آقای غلامی» عنوان کرد و با سابقه ای که در متن از آن ذکر کرد نشان می دهد احتمال دارد هم رده هستند و یا پیش هم درس خوانده باشند (البته خدا داند) رفتار قلدرمآبانه با ایشان کرد. متن وی جالب است. چون حتی نوع ورود خیرخواهانه ی آن عضو را هم بر نتافت. نگاه کنید به متنش: عین آن این است:

 

«فاضل گرانمایه حضرت آقای غلامی سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه. خدا را شاکرم که بیش از ۱۰ سال قبل؛ به وقت تدوین پایان نامه سطح ۳ که در شرح و تفسیر روایت معروف منقول از طریق «عنوان بصری» از امام صادق (ع)؛ در کنارت بودم و جنابعالی؛ با تحمل رنج پژوهشی مضاعف؛ به خوبی موفق به دفاع از آن شدی و به کسب نمره عالی دست یافتی؛ عمل به توصیه آن شاگرد امام صادق (ع) را سودمند میدانم؛ ولی در کنار آن؛ توصیه قرآن کریم در مورد بی اعتنایی به بد اخلاقی افرادی خاص را هم داریم؛ با توجه به اینکه تعارضی بین قرآن و حدیث نیست و این دو منبع مهم تربیتی؛ مکمل هم می باشند؛ بر این باورم : هر سخن جائی دارد و هر نکته مقامی»؛ تشخیص حقیر این است؛ در مقام فعلی پای بند به توصیه قرآن باشم؛ و در جای مناسب خودش؛ پای بند به روایت عنوان بصری؛ چو این دو منبع مهم تربیتی؛ مکمل هم می باشند؛ و معارض هم نمی باشند.»


مهم این است وی از ایشان با ادبیاتی خشم آلود (البته معلوم است در درون آتش گرفته) حکم می کند به «بد اخلاقی افرادی خاص" طبق هم قرآن و هم در جای خودش نص روایت، بی اعتنایی کند. یعنی به او دارد سرمشق می نویسد اگر در مدرسه پست می نویسی اینطور که من می پسندم بنویس. این هم از خصلت های وی است که احتمالاً آقایان بزرگوار، اخلاقش دستشان است. گذر کنم و پرسشم را با اعضای محترم مدرسه در میان گذارم انتظار جواب هم نمی نشینم مهم این است ضمیر اعضا را به این مسئله جلب کنم:


وی حسین شفیعی دارابی از عضوی می خواهد «بد اخلاقی افرادی خاص" را ... و بقیه ی جمله ها. سئوال این است وی که «بد اخلاقی افرادی خاص" را مطرح می کند آیا خودش هم رعایت می کند؟ اگر می کند پس چرا روند زندگی احوال شخصیه ی مرا وارد عموم کرد؟ پرسش اصلی این است آیا روند زندگی یک شخص را زیر نقطه چین ابهام و ایراد بردن، فعلی اخلاق مدارانه است؟ اسلام و اخلاق (قرآن و عترت) آیا همین یک کردار وی را اخلاقی و شرعی و حتی عرفی می داند؟ در پایه و اساس آیا می شود دیگران را دعوت به بی اعتنایی به «بد اخلاقی افرادی خاص" کرد، ولی خودش پشتاز ورود به زندگی خصوصی اعضا است؟ این با دین قابل جمع است؟

پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

سید محسن سجادی: خدمت جناب دکتر سیدحسین شفیعی و سایر هم مدرسه ایهای عزیز سلام علیکم بنده دراین گروه بعنوان شاگرد فقط از درسهای گفته شده گوش ومطالعه میکردم  یکی دوبارهم  هم ازگروه اخراج و مجددا پذیرفته شدم اما الان احساس میکنم مدرسه از اصل هدف منحرف شده وبه سمت غیرآموزشی و غیراخلاقی سوق پیداکرده وهجمه هایی به سوی کسی که همه ازعلمش وصداقتش آگاهی داریم از ناحیه فردی که هنوز هویتش تا الان آشکار نشد صورت گرفت که این عمل باعث رنجش دوستان حاج آقای شفیعی گردید لذا از آقای دکتر تقاضای صبوری بیشتر و تمام عیار دارم. امیدوارم خداونداین ماهی که برماگذشت مارا مورد غفران خودش قرار بدهد.

 

سید یاسر موسوی [در پاسخ به سید حسین شفیعی دارابی] سلام استاد گرامی ضمن عرض قبولی طاعات و عبادات و تبریک عید خدمت جنابعالی دکتر عزیز پریشب مهمان دوست عزیزم بودم که سال قبل پدرشان وقتی از حج برگشتند به رحمت خدا رفتند ایشون چند مورد از صبوری و گذشت پدر مرحوم شان بیان داشتند گفتم چطور صبور بودند که خودم شاهد جر بحث ایشون تو مسجد بودم تا جایی که نظم مسجد بهم خورده بود و خیلی حرف ها رد و بدل شده بود دوستم پاسخ جالبی دادند عین کلمات بیان میکنم میگفت حالا ببین اون شخص چه چیزی گفت که پدرم اینقد صبور و از خودگذشته بود وادار به عکس العمل کرده الان شده حکایت ما خداییش برای من خیلی سخته درسته سکوت خوب است اما نه در جایی که باید سخن گفت اما امر از جناب شما است به روی چشم به دیده منت.

 

 وادار به دینداری

مقام معظم رهبری در خطبه ی فطر امسال (اینجا) یک تفکر خیلی پایه ای را گوشزد کردند:

 

«نظام اسلامی درصدد نیست کسی را به زور وادار به دینداری کند.»

 

تنها این نیست که با این تفکر حضرت آقا مد ظله العالی موافقم؛ در پایه و اساس اعتقاداتم روی همین اصل بنا شده است. باید برائت جست از هر کسی که قصد کرده است مردم را به دین خود وا دارد. زور در دیندارکردن مردم خلاف اراده ی حضرت هستی بخش است. می توان سراغ و نشان داد چه تیپ دیندارانی در صدد هستند مردم را به زور وادار به دینداری کردند. البته خودشان از دین فقط قشرش و عُشرش می خواهند. خدایا بر ما ارزانی کردید نعمت رهبری دانشمند و اسلام شناس قرن را که طبع جامعه و طور و طریق دین و آئین را از همه کسان عالمترند و پایبندتر. پایان. راندیان نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

امیر رمضانی, [در پاسخ به اُنظُر اِلی ما قالَ] درود جناب ... ماقال اگر دقیق به این معرفی نامه ی خودت توجه نمایی . میخواهم به همین مسئله بپردازم . چرا شما لفظ مبارک و با ارزش "سید " برای جناب دکتر بکار نمی بری !؟ یک. آیا نمیدانی ایشون سید هست !؟ دو . به سید بودن ایشون شک داری لطفن اسناد ومدارکت را در صحن رو کن !؟ سوم. این برداشتن  واژه سید را دلیل بر توهین میدانم. بنده از این عمل و نوشتار شما  نمیگذرم. چهارم. دوستان همگی بر "سید بودن جناب دکتر سید حسین شفیعی دارابی  شهادت بدهید. تاکید میکنم شهادت بدهید. تا رسوا شود هرکس در او غش باشد. بس کن این رسوایی را.

 

سید حسین شفیعی دارابی, [در پاسخ به سید محسن سجادی] که فکر می کند شیخ غلامی است:  حضرت آقای غلامی عزیز سلام علیک. ممنونم که با تیز بینی تمام؛ متوجه اجرای نامرئی سیاست زنگ زده انگلیسی های خائن (تفرق تسد_ تفرقه بیانداز و حکومت کن) شده ای و به تیز فهمانه به دیگران  فهماندی که چگونه باید متوجه چنین سیاست های زنگ زده باشیم.

 

شیخ جواد غلامی [در پاسخ به اُنظُر اِلی ما قالَ] سلام جناب آقای ناشناس اگه رخ می نمایاندی و پشت ابر نمی ماندی  بهتر می توانستم  پیرامون سخن شما داوری کنم. مزید اطلاع شما عرض کنم حاج آقای شفیعی استاد حقیر بودند و همواره نیز از محضر شون فیض می برم سن حقیر تقریبا نزدیک سن فرزند ارشد حاج آقا است. بنابراین نه تنها آن رفتار را قلدر مآبانه نمی دانم بلکه رفتاری پدر انه و مهرورزانه ارزیابی می کنم. چطور پیرامون دیگران چنین قضاوتی دارین و بعد در مباحث استناد به  آیات قرآن و روایات می کنید؟ توبه فرمایان که خود  توبه کمتر می کنند.

 

سید رضی: سلام اقای علیرضا رمضانی فکرکنم این اقا متوجه نیست چقدر بی حرمتی میکند ازانجای که حاج علی چلوی نوشتن که اسید بزرگوارما دنیا امد اورا اقا صدا زدن 

تمام داربکلای میدانند او سید هست اون اقا زیاد شورش دراورد

 

حاج علی: سلام خدمت عزیزانم اون آقایاخانم انظر مشکل دارنددیگر جوابی به اوندهید خودش راتخلیه کند بعد زمانی که متوجه شدیم آن موقع به او خواهیم گفت حدودا می شناسم باید یقین داشته باشیم کسی که جرات ندارد خود رامعرفی کند انتظار بیشتر از این ازاونیست آقا یا خانم هستی مردانه خود رامعرفی کن ما همه ما خود رامعرفی کردیم از چی می ترسی چون دقیق نمی‌دانم اگر خانم هم باشی می گویم مردانه عمل کن چون.

 

صدرالدین: با سلام. میخواستم عید فطر را به شما تبریک بگویم ولی  طبق بیان خودتان چون از رفتن ماه صیام خوشحالید و خوردن و آشامیدن را بیشتر طالبید ضرورتی نمی بینم. و اما بعد: توصیه میکنم در نقل گفتار مقام معظم رهبری امانت را کامل رعایت کنید و قبل و بعد عبارت را کمی گسترده تر و  دقیق بیان کنید تا تفسیر نادرستی ارائه ندهید. رهبر انقلاب در ارتباط با این موضوع ابتدا بیان کردند: (امسال در تهران و بعضی شهرها روزه خواری مشاهده شد؛ یقینا نظام درصدد آن نیست که کسانی[[ اشاره به همین افرادی که روزه خواری می کنند]]  را به زور به دین داری وادار کند اما دربرار هنجار شکنی دینی هم وظیفه دارد.) پس اولا سخنان رهبری اشاره به همان افراد ی دارد که روزه خواری میکنند و درثانی همین افراد باید قانون را رعایت کنند. اینگونه نیست که حال که این افراد در انتخاب روش زندگی آزادند میتوانند به قانون دهن کجی کنند. شما ابتدا وظیفه نظام دینی را یادآوری میکنید ولی وقتی نوبت به ضرورت رعایت قانون نظام اسلامی که میرسید دم فرو می بندید و سخنان رهبری را ناقص ارائه میدهید.

 

جواب اُنظُر اِلی ما قالَ به امیر رمضانی: جواب اُنظُر به شما برادر نیک. بسم الله الرحمن الرحیم. سلام به محضر شما بزرگوار خردمند. به روی چشم من ختم سخنانم را اعلام می کنم. چون فرمودید بس است. بنده هم می گویم کفایت می کند تا اینجا. ان شاالله روزی فرا برسد که جواب بگیرم طرح روند زندگی خصوصی شخص آیا درست در مباحثات از طرف یک آخوند وارد عموم شود که حتی یک خال مو از زندگی بنده چیزی نمی داند. خدا حافظ شما عضو باسواد و دانای مدرسه آقای دارابی. از اینجا به بعد گمان ندارم قصد نوشتن در این مسئله کنم اما باب نوشته های موضوعات جامعه و هر آنچه ذهن بنده آن را قابل طرح بداند، شاید وقت بگذارم. دعای خیرم بدرقه ی راه همه ی شما اعضا که حتی برخی از بزرگوارها مرا با الفاظ خاص نوازش! کردند. گزندگی الفاظ آنان را برای خودم عسل تلقی می کنم و همه ی این منتقدین را بزرگوار و قابل احترام می دانم. زیاده عرضی نیست. رخصت از شما جناب محترم. پایان. ۲۲ / ۱ / ۱۴۰۳ راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

حاج علی: تو جرات نداشت خود رامعرفی کنی تا به تو گوییم

 

شیخ علی اکبر دارابکلایی: بسم الله الرحمن الرحیم. جناب آقا ابراهیم مدیر کانال . سلام علیکم دوبار متن ارسال کردم و پاسخ ندیدم شما چون مدیر کانال هستید و کانال فقط مدیر و ادمین هایی که شما مشخص می کنید می توانند افراد را عضو گروه کنند لذا شخص جنابعالی آگاه هستید این فرد کیست و هویت ایشان نزد شما مشخص است نکات :اول این اتفاقات و بی احترامی ها با اهدافی که روزانه بین ۸ تا ۹ متن می نویسید همخوانی ندارد دوم در مدت حدود ۶ ماه مستمر از نظام و مشی رهبری و از حاکمیت دفاع می کردید و حتی با قاطعیت پاسخ شبهه افکنان داخلی و خارجی نظام را می دادید اما الان سکوت و حضور نداری چرا ؟ بنده فرد بی اطلاع از حوادث و جریانات نیستم به فضل الهی سه دهه در عالی ترین مجموعه مردمی مدیر بودم و اخرین مسولیت من مسول نمایندگی ولی فقیه در معاونت فن آوری اطلاعات و ارتباطات سپاه یعنی فاوا بودم و بی اطلاع از روش فاوا نیستم اما این موضع سکوت می تواند نشانه رضایت شرایط کنونی باشد سوم ه رکسی دم از دین و آگاهی از دین میزند خود باید در خط رعایت و معیارهای عملی قرار بگیرد و حوادث چندین روزه اثرات مخرب به ارزشهای اسلامی وارد میشود خصوصا در بین فرهیختگان داراب کلا . پس ادامه ان ضربه بر داشته های خودمان از دیار پر افتخار رزمندگان و نیروهائ ارزشی محل خواهد .فعلا هیچ علاقه ای به ماندن در گروه را ندارم و احساس می کنم به ارزشهای من هم توهین می شود داراب کلایی.

 

سیروس رجبی: دامنه جون لحن نوشتارت ، شگرد گفتار و روش مباحثه ات برام آشناست  منو یاد دوران اوج وبلاگ می اندازه

 

علی رحیمی: یعنی همون دامنه هستش؟

 

سیروس: قشنگ یک هفته هسه مخ همه ره کار بیتی  برا خودت یه پا بارزان هستیته نظر

 

علی رحیمی: من میگم ازون بازیهای قدیمیشو داره اینجا اجرا میکنه

 

رضا شهابی: سلام به همه این بنده خدا حتما به سیدی مقام معظم رهبری هم شک داره

 

آق سید حسین شفیعی دارابی: فاضل گرانمایه و فهیم و خیرخواه حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر  دارابکلائی سلام علیک. ضمن سپاس؛ به نظر می‌رسد این مطالبه حضرتعالی از آقا ابراهیم؛ مطالبه به حقی است؛ و آقا ابراهیم به عنوان مدیر مدرسه فکرت؛ می بایست به این خواست به حق جنابعالی و دیگر اعضای محترم گروه پاسخ دهد. تایید این درخواست؛ به عنوان یک عضو گروه صورت گرفته و نه چون مورد اهانت قرار گرفتم. البته در طول دوره تبلیغی ام؛ بارها شاهد اهانت ها بوده ام؛ ولی معتقدم: تحمل آنها؛ در تداوم رهروی از راه نبوی می باشد و به جان خریدارم.

 

مصطفی بابویه: به نام خداوند تحلیلِ حواشی پیش آمده پیرامون جناب کاظم صدیقی و جناب علیرضا پناهیان... بنظرم بعضی از مسائل ذو ابعاد است و نمیتوان نگاهِ تک بُعدی داشت پس بنده از لایه های مختلف به موضوع میپردازم لایه ی اول) خداوند در آیه ۳۰ شوره احزاب خطابِ به همسران پیغمبر میفرمایند: ای همسران پیامبر! هرکس از شما گناه و [اشتباهی]مرتکب شود [قطعاً پیوند همسری با پیامبر به او مصونیّت نمی دهد، بلکه] عذاب برای او دو چندان خواهد شد، و این [کار] بر خدا آسان است! سوال؟ چرا خداوند به همسران پیامبر میفرمایند اگر از شما کارِ اشتباهی انجام دهید عذاب شما چند برابر بقیه است؟ زیرا همسران پیامبر بخاطرِ نزدیکی به پیامبر  در جامعه الگوی بقیه در رفتار و کردار هستند و بخاطر این الگو بودن اشتباهشان بازخوردِ زیادی در جامعه خواهد داشت! پس کسانى که در جامعه چهره‌ى دینى و اجتماعى و... دارند؛ اَعمال،کلمات و گفتارشان براى دیگران سرمشق است ، و اگر گناه یا حتی ترکِ اولایی از ایشان سر بزند! جامعه حساسیتِ بیشتری نسبتِ به ایشان دارد و در صورتِ اشتباه، بیش از دیگران موردِ خطاب واقع خواهند شد! لایه دوم) همانطور که در نوشتار قبلی عرض شد جامعه هم نباید به افراد و وقایع نگاه صفر و صدی (نهایتِ مطلق) داشته باشد(یا افراد را بدِ مطلق ببیند یا خوبِ مطلق)  و این نوعِ نگاه در هر سطحی از جامعه (حاکمیت و مردم) ویرانگر است! چرا؟ زیرا تعادل و ارزیابی منطقی را سَلب می کند و مانع این میشود که همه ی ابعادِ یک مسئله واکاوی شود...  نکته ی بسیار مهمی که خاطر نشان میشود این است که میبایست ماهیتِ این دنیا را هم مد نظر قرار داد که این دنیا بستری ست برای آزمون الهی و تکامل بشر و انسانها در هر جایگاهی ممکن است خطا کنند! (ممکن الخطا یا جایز الخطا) حضرتِ آدم و حوا بخاطرِ  اشتباه از بهشت رانده شدند! در ایه ی ۱۶ سوره حشر در قران هم قرآن به داستانِ"برصیصای عابد" هم اشاره دارد که:  این عابد مدت درازی از عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانیده بود و کار او بجایی رسید که مریضها و دیوانگان به دعای وی بهبودی و شفا پیدا می کردند. تا اینکه دختری از خانواده ای بزرگ، دیوانه شد و برادرانش او را به نزد برصیصای عابد آوردند و خواهر را درمحل عبادت عابد گذاشتند و برگشتند تا بر اثر دعای برصیصا دختر خوب شود! عابد نتوانست خود را حفظ کند و با آن زن زنا کرد و زن از عابد آبستن شد. برصیصا بر اثر وسوسه های شیطان از ترس آنکه مبادا رسوا شود او را کشت و دفن کرد. پادشاه و مردم فهمیدند و دستور به اعدام وی داده شد... در آخرین لحظات هم برای نجات خودش، جلوی شیطان سجده کرد و نسبت به پروردگار جهان کافر شد و کافر از دنیا رفت... پس بدانیم با توجه به ماهیتِ این دنیا همه ی افراد در معرضِ خطا و اشتباه قرار دارند و نمیبایست به افراد نگاه صفر و صدی داشت و همینطور دین و اعتقادتون را به افراد گره نزنید... و نکته ی آخر در این بخش توجه به آزمونها و غربالگری الهی در آخرالزمان است... در کتاب نهج الفصاحه ،حدیث ۱۷۳۴ روایتی آمده که: در آخرالزمان فتنه هایی خواهد بود که در اثنای آن مرد در صبح مومن باشد و به شب کافر شود، مگر آنکه خدا بوسیله ی  علم[نافع] زنده[نگهش]دارد! پس باید بسیار مراقب فتنه ها بود... لایه سوم) پیامبر (ص) ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ: ﺯﻣﺎﻧﻰ ﺑﺮ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ (آخرالزمان) ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﮔﺮﻳﺰﺍﻥ میﺷﻮﻧﺪ!  ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭﻯ ﻛﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺍﺯ ﮔﺮﮒ ﮔﺮﻳﺰﺍﻥ است! (کتاب ﻣﺴﺘﺪﺭﻙ الوسائل .ج ۱۱.ص ۳۷۶) سوال؟ چرا مردم در آخرالزمان از علما گریزان هستند؟ جواب: عللِ مختلفی دارد که برخی را که به ذهنم میرسد عنوان میکنم:

۱- گفتار و رفتار نادرستِ 《بعضی》 از عالمان و مسئولان باعثِ این گریزانی میباشد! که این رفتار شامل:

۱- بی تقوایی و بی عدالتی 《بعضی》از علما و مسئولین..وقتی مردم از عالمان و رهبران خویش، نماز و روزه و حج را می‌بینند، اما خبری از اجرای عدالت و عدالت خواهی نیست، به طور طبیعی از آنان رویگردان می‌شوند!

۲-تجاوز به حقوق ملت و مردم: عالمان و مسئولان می‌بایست ثروت علمی و قدرت عملی خویش را نعمتی از سوی خدا بدانند که در اختیار آنان به امانت گذاشته شده است. پس میبایست منابع علمی و اقتصادی را برای مستحقان هزینه کرده و سهم هر کسی را ادا کنند...

۳-تناقض در گفتار و رفتار...

۴-کتمان حقایق به هر عنوانی(مصلحت.قبیله گرایی.برخورد مومنانه.خود حق پنداری و...)

۵- زراندوزی《بعضی》از علما و مسئولین...

۶-مال مردم خوری: مال مردم خوری در قالبِ قوانین و تغییرِ در قوانین و ایجاد بسترهای فساد زا و نامناسب که بدینوسیله به شکل قانونی که تصاحب مال مردم را بدنبال دارد (بعنوان مثال راه‌اندازی نظام بانکی ربوی و فسادزا)

۷-کم گذاری در کارها و امور پیرامونی...

۸- تندخویی و غلظت در رفتار و نبود انعطاف و اخلاق خوب در 《بعضی》از علما و مسئولین...

۹-استبداد گرایی:  مشورت در نظام اسلامی در امور اجتماعی(نه احکام شرعی) لازم و ضروری است و اگر عالمان و مسئولان در مسائل اجتماعی استبداد ورزند، موجب دوری مردم از خودشان می‌شوند... ۱۰-اُجرت خواهی:  اُجرت خواهی مالی از سوی 《بعضی》از عالمان موجب رویگردانی مردم از ایشان می‌شود! [از همین رو پیامبران هرگز دنبال اجرت مالی و مادی نبودند] قابل ذکر است مسائلِ بالاقابل تعمیم به همه ی علما نیست... بخاطر طولانی شدن لایه های بعدی را امشب به سمع و نظر خواهم گذاشت... ارادتمند همه عزیزان مصطفی.

 

صدرالدین:با سلام و عرض تبریک عید سعید فطر :مدیر محترم مدرسه جناب آقای ابراهیم طالبی سلام علیکم.خیر مقدم:خودتان بعنوان یک استراتژیست  بهتر از این حقیرمیدانید که در برنامه ریزی های کلان برای حل یک مساله و معضل، ابتدا به دلایل وجودی ایجاد آن مشکل پرداخته میشود و تمام جوانب تحلیل میشود و پس از آشکار شدن همه زوایا؛ برای پیشگیری از عدم تکرار مجدد آن نقیصه تصمیم گیری میشود.هرگونه نقص در انجام این مراحل باعث ابتر ماندن تصمیمات مقتضی خواهد بود.  در برابر این موضوع حادث شده [ دلیل سپردن بی خبر معاونت و مدیریت مدرسه به فردی ناشناس که همچنان اصرار بر گمنامی دارند ]  بنظرم اولین مساله  بررسی دلیل بوجود آمدن آن میباشد که بطور مستقیم به جنابعالی برمیگردد که در این مورد اگر صلاح میدانید توضیح دهید. بهرحال  اکثریت اعضا با اعتماد به شما و به اعتبار  حضور شما در صحن حاضرند .پس از اینکه دلایل آن برای عموم مشخص شد نحوه برخورد با عدم تکرار آن و تصمیم گیری برای هر یک از سناریوهای مطرح شده میباشد که البته میتوان سناریو های جدیدی هم بدان افزود. با سپاس.

 

شیخ جواد آفاقی ۲: سلام علیکم. بنده هم مناسبت ویژه عید سعید فطر را به مدیر محترم(که پس از مدتی غیبت طلوعی مجدد نمودند) وسایر اعضاء تبریک عرض مینمایم. آنچه اساتید ارجمندم به ویژه حاج آقا شفیعی نگاشتند وهمچنین اخوی ارجمندم آقا صدرالدین مورد تایید ومطالبه هست. چندروزی فضای مدرسه نه به خاطر اعضا بلکه به دلیل تراوشات کلامی ویا ذهنی عضوی با رویکردهای متضاد ومتناقض که درجاییاظهار دلسوزی به انقلاب به روحانیتبه مبانی وفروع دینبه اصول اولیه اجتماعی.به رهبریبه میهن دوستی ‌تکریم شخصیت حقیقی افراددرحالی که همگان دیدند وخواندند که چگونه مفهوم متضادی ازاین حقایق مطرح می‌شد.مطالبه بیشتر اعضا ایجادشفافیت لازم نسبت به آنچه گذشت وسپس سپردن اعضا به نکات نه گانه نه. بلکه نهصد گانه هم قابل هضم وپذیرش خواهد بود درماموریت آتی هم به دیار طوس موید باشید با چندتا....‌..نقطه چین.

 

سید یاسر موسوی: عجب رو پیشانی ما چیزی نوشته است واقعا چرا نمی‌خواهیم برای عقل و شعور خودمان ارزش قائل شویم واقعا چرا دوست داریم دائم خودمان را فریب دهیم و به عقل و شعور ما توهین شود تا کی قراره منکر واقعیات مشهود باشیم

 

سیروس: سلامی به درازای درختان هیرکانی طبرستان بزرگ فامیل بسی مهربان و زیرک جسارتا 90 درصد اعضای این گروه  شما رو در واقع همون معاون مدرسه   یا انظرو ما قال  یا ،،، ،میدونستن که فقط اسم عوض کردن الانم براتون بکوب نوشابه باز میشه و خواهد شد.

 

آق سید حسین شفیعی دارابی: آقا صدر الدین سلام علیک. ولی شخص بنده و یکی از دوستان نظر دیگری داشته و نداریم. چون ادبیات نوشتاری در قالب نوشته ها با ادبیات آقا ابراهیم سازگاری نداشته و ....

 

سید یاسر موسوی: سلام وقتتون بخیر دوستان گرامی در این حدود دو سالی که اینجا بودم خیلی چیزای زیادی از اساتید حوزه و دانشگاه یاد گرفتم از تک تکتون اگر بخاطر پیامی یا نوشته ای ناراحتتان کردم صمیمانه حلالیت میطلبم بخاطر ناراحتی چشمانم مجبورم مجازی را بسیار محدود کنم

 

علی رحیمی: درختان هیرکانی؟ نوشابه یا کانادا؟

 

شیخ ‌علی‌اکبر دارابکلایی: بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم  خدمت همه عزیزان گروه . و مدیر محترم کانال ان شاءالله طاعات و عبادات در ماه مبارک رمضان قبول باشه. و عید سعید فطر مبارک باشد متنی که بعد از مطالب آقا ابراهیم و محورهای نه گانه طرح نموده اند معتقدم : اول : آنچه در مدت اخیر اتفاق افتاد از غیبت طولانی مدیر و ورود معاون و ایرانشهر ... بدون اشاره به متن ها و دیدگاههای مطرح شده فی مابین .. نمی توان پذیرفت ورود اینها بدون اطلاع مدیر صورت گرفته باشد و مسولیت حوادث که سبب رنجش شدید و بعضا آمادگی برای خروج افراد از گروه بود متوجه شخص مدیر کانال هست در غیر اینصورت اعتماد و ایمان به فعالیت متن نگاری از بین می رود در این صورت تنها راه برون رفت هیچ یک از محورهای نه گانه آقا ابراهیم قابلیت اجرا ندارد .شخص مدیر لازم است کلیه مسائل را شفاف و جهت روشنگری و پیشگیری بیان کنند  دوم اهداف تبیین شده راه اندازی و اضافه کردن افراد توسط مدیر به کانال آنچه به نظر حقیر می رسد از گذشته تحمل دیدگاه و نظرات همدیگر و پرهیز ازبه چالش کشیدن موصوعات شخصی افراد بود چرا که کانال عمومی است . لذا آنچه ارزیابی می شود تاکنون طی چندین حوادث و مجهول بودن برخی متن نگار ، نتیجه می گیریم به هدف خودش نرسید و ادامه ان با چنین روشی مثمر ثمر نخواهد بود چرا که حس بی اعتماد پر رنگ تر شده است .و نمی شود پذیرفت که پایان حوادث را فقط به جمع و خاتمه دادن بحث تلقی کرد بخاطر اینکه اینجا مکان آزمون و خطا نیست و جبران خطا در این نوع گروههای عمومی بسیار سخت و دشوار است .سوم تحلیل تجربی من اینست که متاسفانه مدرسه علی رغم تلاشهای زیاد اعتماد بخشی خودش را از دست داد و نوعی سردر گمی و از اهداف عمومی و ارتقا بخشی خودش خارج شده است و بازیافت اعتماد بخشی چند باره ان دشوار است .ضمن اینکه در خیلی از حوادث ها و پیامدهای اجتماعی و سیاسی متاسفانه کارایی لازم را پیدا نکرد همانند : بحث های تبادل فکری و همراهی نظری و تئوری در مسائل داخلی :حجاب انتخابات تحولات سیاسی تورم  چالش های اقتصادی نیروی انسانی  افتخارات نیروهای داراب کلا  نتوانست سبب انسجام و تقویت و ارتقا داشته های پیدا و پنهان محل و دیارمان گردد . چهارم هیچ کدام افراد جامعه و دوستان مصون از اشتباه نیستند اما تکرار و پافشاری برخی چالش آفرینی نشان می دهد ممکنه اندک افراد کماکان دنبال اهداف فردی نفسانی قرار بگیرند و در نتیجه پایمال شدن اصول و مبانی ارزشها .  اگر کسی فردی را قبول ندارد و منتقد بر اوست بخودش اجازه ندهد در جمع عموم سبب تخریب نشود خصوصی بنشینند و رفع رجوع کنند اگر مقدور نبود رها کنند و سبب جریحه دار شدن روحیه خوبان نگردند و حق الناسی به عمل خود اصافه نکنند مثلا کسی در زندگی و کار و تخصص خود ارتقایی نداشته و به تعبیر عامه مردم مطرود بوده یا از دیگران عقب افتاده به هر دلیلی آیا دیگران و هم سن و سالانش باید قربانی شوند ؟ آیا در جمع ولو یک حدیث نوشته شود اما با نیت تخریب و فریب ؟ قطعا ثواب آن حدیث به چنین ناقل نمی رسد جز نفرین علیه خودش . تحمل پذیری خوب است اما نه در مقابل که تخریب و تضعیف قرار بگیرد انتقاد خوب است اما در گروه انتقاد شخصی چه صوابی و خیری دارد ؟  جز ریختن آبروی دیگران و بخاطر تخلیه نفس شیطانی و افزایش کینه و حسادت . همه ما پیرو معارف دین و ان شاءالله پایبند به ارزشها در قول و عمل باشیم .

 

امیر رمضانی: درود جناب دکتر شفیعی عزیز . شخص اُنظر باید به حذف پیشوند " سید " نسبت به شما مدرک و سند ارایه کند . بنده هر هفته پنچشنبه نسبت به این موضوع تا موقعی که در این صحن هستم اعتراض دارم و میکنم . ایشون نسبت به حرف نزده به اصطلاح ... سه نقطه ی شما بقول دارکلاییها تا چاچ بورده . اگر سند و مدرک نداره باید در حضور این جمع عذر خواهی کند و از این عمل خود ابراز ندامت نماید .

 

امیر رمضانی: درود جناب داراب کلایی. موافقم. حس اعتماد به مدیریت گروه واقعن خدشه دار شده است. درود جناب صدر . موافقم باید روشنگری شود

 

سید ابراهیم موسوی: ضمن عرض سلام و روز به خیرخدمت تمامی دوستان و اعضای محترم مدرسه فکرت جناب آقای ابراهیم طالبی ( مدیر مدرسه فکرت) سلام علیکم بدون مقدمه و بی پرده عرض می کنم؛ در حال حاضر و با توجه به مسائل و موارد به وجود آمده طی این چند هفته اخیر در این گروه، شما در جایگاهی نیستی که بخواهی برای اعضای محترم مدرسه فکرت سناریو تدوین بفرمایید. مسئولیت تمامی موضوعات به وجود آمده اخیر در این گروه از جمله ( تهمت، افترا، دروغ، بی احترامی، مخدوش شدن اذهان عمومی، پنهان کاری، اهمال کاری و ...) با در نظر گرفتن تمامی جوانب، بر عهده جنابعالی که به عنوان مدیر گروه مدرسه، بر عهده شماست. شما فکر کنید؛ بر فرض بنده جزء ۱۰ درصد از افرادی در گروه هستم که بفرموه جناب آقای سیروس رجبی که در مورد شما فرمودند؛ "سلامی به درازای درختان هیرکانی طبرستان بزرگ  فامیل بسی مهربان و زیرک جسارتا 90 درصد اعضای این گروه   شما رو در واقع همون  معاون مدرسه   یا انظرو ما قال  یا ،،، ،میدونستن که فقط اسم عوض کردن" که فکر می کند شما همانان که با اکانت های مختلف به عنوان مدیر و معاون سکان هدایت گروه رو در دست گرفته بود و می تاخت و با قلم تیزش همه رو از دم تیغ می گذراند، نیستید. سوال اینجاست ؛ در قرن ۲۱ زندگی می کنیم، عصر اینترنت و انفجار اطلاعات و داده ها و پردازش ها چطور انتظار دارید که من به عنوان ۱۰ درصد گروه که بر فرض قبول کنم آن اکانت های مختلف شما نبودید، چطور فکر می‌کنید نباید گمان ببرم که شما دست کم شاهد مناظرات بی احترامی ها ، بد اخلاقی ها ، منازعات و مناقشه ها مدیر یا معاون بر علیه دیگر اعضای گروه بودید و هیچگونه کُنِشی در برابر آن هجمه های سنگین بر خود بر نتابیدید  پس می توان انتظار داشت که جنابعالی موافق مناقشات به وجوده آمده بودید. در بدترین حالت ممکن امکان دسترسی به تلفن رو داشتید که اطلاع رسانی بفرمایید این سناریویی که جنابعالی چیدید شاید برای بعضی از افراد تازگی داشته باشد اما برای بیشتر افراد این گروه تکرار مکررات است لطفا شعور مخاطبان گروه رو به سخره نگیرید در حال حاضر هم این شما نیستید که برای گروه تصمیم گیری می کنید بلکه اعضای محترم گروه هستند که با بی مدیریتی که توسط جنابعالی صورت گرفته برخوردی در خور برای شما اعمال خواهند نمود. لطفا، به عنوان مدیر مدرسه، با کمال احترام به شخصیت های حوزه و دانشگاه و بزرگان علمی و نیز چهره های فرهنگی، ورزشی و هنری که در این گروه هستند که می توانند تحلیل درستی بر واقع به وجود آمده داشته باشند؛ تمامی مسئولیت و اتفاقات اخیر رو بر عهده بگیرید. تمام. با کمال احترام و امتنان  سید ابراهیم موسوی دارابی.

 

امیر رمضانی [در پاسخ به سید حسین شفیعی دارابی] درود جناب دکتر شفیعی عزیز . شخص اُنظر باید به حذف پیشوند " سید " نسبت به شما مدرک و سند ارایه کند . بنده هر هفته پنچشنبه نسبت به این موضوع تا موقعی که در این صحن هستم اعتراض دارم و میکنم . ایشون نسبت به حرف نزده به اصطلاح ... سه نقطه ی شما بقول دارکلاییها تا چاچ بورده . اگر سند و مدرک نداره باید در حضور این جمع عذر خواهی کند و از این عمل خود ابراز ندامت نماید.

 

سید ابراهیم موسوی دارابی, ضمن عرض سلام و روز به خیرخدمت تمامی دوستان و اعضای محترم مدرسه فکرت جناب آقای ابراهیم طالبی ( مدیر مدرسه فکرت) سلام علیکم بدون مقدمه و بی پرده عرض می کنم؛ در حال حاضر و با توجه به مسائل و موارد به وجود آمده طی این چند هفته اخیر در این گروه، شما در جایگاهی نیستی که بخواهی برای اعضای محترم مدرسه فکرت سناریو تدوین بفرمایید. مسئولیت تمامی موضوعات به وجود آمده اخیر در این گروه از جمله ( تهمت، افترا، دروغ، بی احترامی، مخدوش شدن اذهان عمومی، پنهان کاری، اهمال کاری و ...) با در نظر گرفتن تمامی جوانب، بر عهده جنابعالی که به عنوان مدیر گروه مدرسه، بر عهده شماست. شما فکر کنید؛ بر فرض بنده جزء ۱۰ درصد از افرادی در گروه هستم که بفرموه جناب آقای سیروس رجبی که در مورد شما فرمودند؛ "سلامی به درازای درختان هیرکانی طبرستان بزرگ فامیل بسی مهربان و زیرک جسارتا 90 درصد اعضای این گروه شما رو در واقع همون معاون مدرسه یا انظرو ما قال یا ،،، ،میدونستن که فقط اسم عوض کردن" که فکر می کند شما همانان که با اکانت های مختلف به عنوان مدیر و معاون سکان هدایت گروه رو در دست گرفته بود و می تاخت و با قلم تیزش همه رو از دم تیغ می گذراند، نیستید. سوال اینجاست ؛در قرن ۲۱ زندگی می کنیم، عصر اینترنت و انفجار اطلاعات و داده ها و پردازش ها چطور انتظار دارید که من به عنوان ۱۰ درصد گروه که بر فرض قبول کنم آن اکانت های مختلف شما نبودید، چطور فکر می‌کنید نباید گمان ببرم که شما دست کم شاهد مناظرات بی احترامی ها ، بد اخلاقی ها ، منازعات و مناقشه ها مدیر یا معاون بر علیه دیگر اعضای گروه بودید و هیچگونه کُنِشی در برابر آن هجمه های سنگین بر خود برنتابیدید  پس می توان انتظار داشت که جنابعالی موافق مناقشات به وجوده آمده بودید. در بدترین حالت ممکن امکان دسترسی به تلفن رو داشتید که اطلاع رسانی بفرمایید این سناریویی که جنابعالی چیدید شاید برای بعضی از افراد تازگی داشته باشد اما برای بیشتر افراد این گروه تکرار مکررات است لطفا شعور مخاطبان گروه رو به سخره نگیرید در حال حاضر هم این شما نیستید که برای گروه تصمیم گیری می کنید بلکه اعضای محترم گروه هستند که با بی مدیریتی که توسط جنابعالی صورت گرفته برخوردی در خور برای شما اعمال خواهند نمود. لطفا، به عنوان مدیر مدرسه، با کمال احترام به شخصیت های حوزه و دانشگاه و بزرگان علمی و نیز چهره های فرهنگی، ورزشی و هنری که در این گروه هستند که می توانند تحلیل درستی بر واقع به وجود آمده داشته باشند؛ تمامی مسئولیت و اتفاقات اخیر رو بر عهده بگیرید. تمام. با کمال احترام و امتنان  سید ابراهیم موسوی دارابی.

 

حاج علی چلویی: ,سلام آقای طالبی از آنجای که برای شما احترام قائل هستم ورفیق دیرینه بنده می باشید لذاگلایه دارم با توجه به اینکه میشه آدم در داخل کشور باشد به تلفن دسترسی نداشته باشد یا موافق بی احترامی از طرف همه بودی الان هم فرمودی بعد از مسافرت برادر عزیز مگر آبروی عزیزان برای شما مهم نیست حتی باوقاحت حکم برداشت نام سید که زمان تولد هم با این نام صدا می زدن ودر شناسنامه قید شده را صادر میکنند

 

سید محمد موسوی:  [در پاسخ به سید ابراهیم موسوی دارابی] سلام پسر عمو عزیز- وقت شما بخیر. ارادت ویژه دارم- قصد ورود به مباحث نداشتم؛ اما پیام شما مرا بر آن داشت؛ چند جمله ای عرض کنم. شخص انظر؛ با تعیین این عنوان برای خود؛ عملا به صراحت بیان نمود؛ نمی خواهد شناخته شود. عملا خواست به ما بگوید؛ به آن روایت از آن امام بزرگوار؛ در عمل پایبند باشیم. اساسا این عدم معرفی و تعیین این عنوان؛شاید نوعی اموزش بود که بتوانیم یاد بگیریم در مباحث به شخصیت طرف ؛ کاری نداشته باشیم و به متن نگاه کنیم. در هر صورت این عدم معرفی کار غیر اخلاقی نبود. اما آنچه برایم جالب بود؛ عدم وجود عنصر انصاف در نقد ها بود. شما یک بار تمامی پیام های ارسالی از جناب انظر و جناب اقای شفیعی را مطالعه کنید. حقیتا خدا رو در نظر بگیرید و منصافانه و از روی وجدان پاک بررسی نمایید. آیا فقط و فقط جناب انظر هتک حرمت نمود؟؟؟  جناب انظر، در مقام نقد دو شخص غائب پرداخت. فرض را بر این میگذارم ؛ اساسا رعایت اخلاق را نداشت!  ایا انصاف بود که از سوی شخص محترم و بزرگوار دیگر؛ تمام زندگی و روند آن را شبهه دار نماید؟ آیا شما مخاطب آن پیام بودید؛ چه واکنشی نشان دادید؟ آیا این پاسخ نوعی سفسطه به واسطه تخطئه مخاطب نبود؟ اینکه شخصی نقد می کند؛ بایستی به آن نقد و ان نوشته پاسخ داده شود؛ نه آن شخص! به گونه به شخصیت و چگونگی و‌نحوه زندگی انظر؛ ایراد وارد شد؛ تو گویی انگار طرف حرام خور و انسان منحرف و فاسد و…. بود. بنابراین انتظار میرفت؛ نقد منصفانه داشته باشیم.  پیشنهاد من این است؛ به سبب جلوگیری از بی ابرو و بی اعتبار شدن این شخص (نه اینکه واقعا اینگونه باشد)؛ اصلا دنبال شناخته شدن شخص انظر نباشیم. چرا که از شدت هتک حرمت به وی کاسته شود و لااقل شخصیت و حرمت ها حفظ شود و ابروی یک شخص؛ حفظ بماند.

 

سید رضی به سید محمد: ,سلام عمو جان شما فرمودی بی حرمتی نکرد خیلی بی حرمتی کرد یکی اش همین هست که اسم سید را او گرفت این خیلی مهم هست و اگر مطلب اقای طالبی را میدی او همیشه اقاوسیدرا بلا بلا می برد او ازاین یاد نگرفت حالا شما دارید اورا هماید مکنید مو فق باشید.

 

سید محمد به  سید رضی: سلام عموی بزرگوار و دوست داشتنی- عرضم این بود؛ هتک حرمت طرفینی بود نه از سوی یک شخص! حالا یکی مقدم بود یکی موخر! ایشان زمانی این عنوان سید را برداشت؛ که به تمام طول و عرض زندگیش هتک شد. هدف این پیامم این بود؛ برای حفظ ابروی این شخص انظر و حفظ حرمت ها و جلوگیری از مفسده؛ در صدد شناخته شدن انظر نباشیم.

 

سیروس رجبی به سید محمد: سلام جناب وکیل عزیز در واقع این فرد گمنام برای بیان نظرات خود مجبور بوده گمنام باشه تا بهش برچسب نخورد این رویه و شگردش تو بحث و بیان نظراتبرام جالب و تا حدی دارای کاراییولی این هتک حرمت ها .،، خیر البته باید دید این خط داستان هتک حرمتها از کجا شروع شده و چند چندن در ادامه میرسیم به این ضرب المثل که «مرگ خوبه ولی برای همساییه» آبرو برا هر کسی مهمه و هرکسی به اندازه خودش شخصیت داره در مورد شناخت شدن طرف تقریبا نود درصد اعضا در این مورد پیش خودشون به نتیجه رسیدن .. شایدم بیشتر حالا تو جمع مثلا به نتیجه نرسیدن.

 

سید محمد [در پاسخ به سیروس] سلام اقای دارابی عزیز- سلامت باشی.

 

سید حسین شفیعی دارابی به سید محمد: لزوم دقت در توصیه عمل به حدیث علوی. بسم الله العلیم الحکیم. سلام بر جناب آقای موسوی؛ نماز و روزه تان قبول باشد و طلوع عید فطر هم مبارک. بنا گذاشته بودم به توصیه دوستان عمل کنم تا فضای مدرسه از وضعیت غبار آلود؛ رهایی یابد. اما این نوشته حضرتعالی وادارم نمود که نکاتی را یاد آور شوم: ۱) در درستی آموزه حدیث علوی مورد استناد (انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قتل) و پای بندی به آن تردیدی نیست؛ ولی : اولا): عمل به آن؛ واجب و مطلق نیست؛ می توان در برخی از موارد به این توصیه مستحب عمل نمود؛ ولی در مواردی دیگر؛ می توان برای هدفی مهمتر (که در جای خود باید تبیین شود) و بصورت مقطعی و در مواردی خاص؛ خود را ملزم به این توصیه غیر الزامی ندانست؛ چون عمل به «اهم» و نادیده گیری «مهم»؛ هم اقدامی عقلائی است و هم شرعی است (از باب نمونه: برای حفظ نفس محترمه؛ حکم وجوب روزه برداشته می شود و به کفاره و قضا تبدیل می یابد)؛ ثانیا) گاه مشخص بودن صاحب سخن؛ موجب می شود که ضریب درستی یا نادرستی سخن افزایش یا کاهش یابد؛ این است که خداوند در آیه معروف به «ایه نبآ» میفرماید اگر خبری برایتان نقل شده؛ هرچند ظاهرش قابل پذیرش باشد؛ به آورنده خبر (و نه به محتوای خبر) بنگرید؛ اگر فاسق بود؛ خبرش را نپذیرید؛ شکل گیری بحث مهم «وثوق خبری» و «وثوق مخبری»؛ معلول همین بحث است (که طرح آن خارج از بحث می باشد و در فرصت دیگری باید به آن پرداخت)؛ ثالثا) جنابعالی آدمی فرهیخته و حقوقدان می باشید؛ دعوت به انصاف و اخلاق و... توصیه خوبی است؛ ولی به ظن قوی دقت نکردی که جمله مبهم حقیر در چه زمانی نوشته شد؛ او بود که اول نوشت : سن من بزرگتر است و....؛ و بنده پس از آن نوشتم.....؛ رابعا) مگر ایجاد تشویش اذهان یک اقدام غیر اخلاقی محسوب نمی شود؟؛ آیا این شخص با مخفی نگه داشتن نامش؛پیامدهای سختی را برجای ننهاده است؟؛ آیا سبب بروز اهانت های پیاپی نسبت به افراد مختلف نشده است؟؛ چطور جنابعالی برای آبروی یک فرد این دغدغه را دارید (که در جای خودش قابل تحسین است ولی برای آبروی افراد دیگر احساس رنج نمی کنید؟؛ آیا نمی شد این فرد برای جلوگیری از بروز این همه اهانته از تصمیم خودش برگردد و بگوید من فلانی هستم؛ ۲) متاسفانه آقا ابراهیم هم با سکوتش در تداوم این آفات (دست کم بصورت ناخواسته) سهیم بوده است؛ چون او می توانست همچون گذشته با طرفین منازعه برخورد کند؛ و تأسف بیشتر اینکه هنوز هم ظاهراً بنای بر شکستن این سکوت ندارد. ۳) دوستانه از جنابعالی که از دودمانی شریف و فردی تحصیل کرده و مورد احترام می باشید؛ تقاضا می کنم در توصیه عمل به احادیث؛ دقت بیشتری نمایید؛ از حضرتعالی انتظار می‌رفت راه مصالحه را در پیش گیرد و نه آنکه بصورت ناخواسته موید و مروج آسیب های بروز یافته باشید (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی داراب؛ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۲ سوال المکرم ۱۴۴۵ق)

 

سید ابراهیم موسوی دارابی به سید محمد: درود بر پسر عموی عزیزم آقا سید محمد موسوی عزیز ( وکیل محترم) دیدگاه های جالب و درخور تامل رو عنوان فرمدید بنده هم همانند شما بعد اتفاقات ۹ ماه پیش که در همین گروه مدرسه فکرت رخ داد تاکنون رغبتی برای ورد، نوشتن و اظهار نظر در مباحث را نداشتم اما بعد از اتفاقاتی که ۳ هفته ای در گروه رخ داده و داستان های عجیب و غریب اعم از( توهین، ناداوری، قرض ورزی، پیش داوری،قضاوت های نابجا، عقده گشایی و ...) که همه گان شاهد بودیم بنده رو بر آن داشت تا نکاتی رو برای مدیریت محترم گروه اشاره داشته باشم اگر بر نوشته ام دقت داشته باشی به هیچ عنوان در مورد شناخت کسی که نمی خواست شناس باشد اصراری نداشتم تمام موضوعاتی که رخ داده، اگر مدیریت ورود می کرد هیچ وقت شاهد درگیری و تخریب و ... نبودیم اصولا منم بر این عقیده ام اگر قرار بر گفتمان باشد، تفکرات و دیدگاه ها به تضارب گذاشته شوند تا شناخت طرفین البته با رعایت آداب و انصاف و بدور از مسائل غیر اخلاقی و خدای نکرده توهین و افترا در بحثی که میان معاون، مدیر، انظر و یا ،،، با چند تن از اعضای محترم گروه رخ داده سوای قضاوت و داوری در خصوص اینکه این فرد مجهول کیست و در پس آن دنبال چه بود بیشتر از اینکه به مسائل مورد بحث پرداخته بشه روی مسائل حاشیه وارد شدند و گفتمان و تضارب رو زیر سوال بردند و نمیشه برداشت درست از موضوعات داشت چند رو پیش دیدگاه خودم رو نسبت به مدیریت ناصحیح مدیر در پیام های ذخیره خودم نوشتم تا در گروه بارگزاری کنم اما به دلیل اینکه هنوز مدیر محترم گروه جناب آقای طالبی به طور رسمی ورودش به گروه رو اعلام نکرد نخواستم تا شائبه ای وارد بشود تا نتواند در برابر نقد هایی که برایش داشتم دفاعی داشته باشد بنابراین از ارسال آن متنم خودداری کردم با کمال احترام.

 

سید محمد [در پاسخ به سید حسین شفیعی دارابی] سلام اقای شفیعی بزرگوار و مردمی و پر تلاش-  عید فطر شما نیز مبارک- سپاس از لطف و محبت شما نسبت به این جانب- سلامتی و سر بلندی شما را ارزو دارم. آنچه از شما یاد گرفتم؛ این است که هتک حرمت چه ابتدا چه در واکنش شود؛ هر دو ناپسند است. اصلا در مقام بیان و نقد شخص انظر نیامدم. وارد این موضوع نشدم. چون نمیشناختمش - ولی چون شما را میشناختم و ملبس به لباس فاخر و مقدس پیامبر هستید؛ تاخدا گاه توقع از شما بالا می رود که اخلاق و حفظ حرمت تا آن حد رعایت شود  هدف از پیامم ؛ توقع بر رعایت انصاف در نقد ها و پایان دادن این تنش از طریق تجسس نشدن در شخص و هویت انظر است. چرا که حرمت ها حفظ می شود. هدف پیامم مصالحه بود که؛ عرض شد در صدد هویت شخص انظر نباشیم. چرا که آنچنانی که شما به وی نوازش کردید و کون و یکون زنددگیش را شبهه دار کردید ؛ تنها راه حفظ حرمت وی و پایان دادن این موضوع ؛ پایان دادن به این تجسس است قطعا شما موثرترین شخص جهت صلح و سازش هستید. چون قطعا شما بیشتر در دیگرا نفوذ دارید. پس بسم الله- چون یک‌طرف این تنش بودید؛ پیش قدم شوید در پایان باید مواظب متملقین و چرب زبانان باشیم تا ما را از عدالت خارج نکنند - این افت بزرگی است؛ که اطراف انسان ذی نفوذ وجود دارد- سربلندی شما و همه اعضا محترم را ارزومندم.

 

 سید محمد [در پاسخ به سید ابراهیم موسوی دارابی]سلام پسر عمو جان- استفاده کردم- سپاس

 

سید ابراهیم موسوی دارابی: نقد بنده به جناب آقای طالبی مدیر مدرسه فکرت که ۳ روز پیش در بایگانی نوشته بودم که به دلیل عدم ورود ایشان در گروه از بارگزاری آن خودداری کردم را بدون کم و کاست ارسال می نمایم. ضمن عرض سلام و درود به تمامی اعضای محترم مدرسه فکرت چنانچه مستحضرید بنده نزدیک به ۹ ماه قبل با توجه به اتفاقاتی که در آن برهه به وقوع پیوسته بود از پیامدهای احتمالی پیش آمده در آینده در این گروه هشدار لازم رو داده بودم و از اون روز به بعد به هیچ عنوان در این گروه نه اظهار نظری داشتم، نه خبری پست کردم و به هیچ وجه راجع به مسائل و اتفاقات پیش آمده در گروه بحث و تبادل نظری نداشتم چرا ...!؟ چون با توجه به اتفاقاتی که در آن برهه رخ داده بود و با توجه به شناخت سبقه ی مدیر محترم در مدیریت گروه تلگرام و حتی قبل تر یعنی قبل از بوجود اومدن اپلیکیشن های پیام رسان اجتماعی همانند( تلگرام، واتس آپ، اینستاگرام و ...) که در وبلاگ دامنه، ایشان را فاقد صلاحیت لازم در مدیریت و نیز مدیریت مدرسه فکرت دانستم و می دانم، و چند بار در همین گروه و تلگرام همین نکته را در گروه خدمت تمامی اعضای محترم ارائه نمودم. مدیر محترم مدرسه فکرت دارای ویژگی، توانمندی و مهارت های خاصی از جمله؛ ( اهل قلم، اندیشه، روشنفکر، تیز بین، دقیق، نکته سنج، قدرت نویسندگی بالا با توجه به تسلط کامل ایشان در ادبیات، آگاه به مسائل سیاسی و اجتماعی و حتی صاحب قلم و صاحب نظر و ...) در بسیاری از موارد هستند که این قابلیت های ایشان وجه تمایزی است تا شخصیت قابل احترامی در جامعه داشته باشند و برای بنده نیز قابل احترام اند اما این ویژگی و قابلیت های یک فرد دلیل بر این نمی شود تا چنین شخصی بتواند در مدیریت هم موفق عمل کند و بنده با توجه به تمامی احترامی که برای ایشان قائل هستم ایشان را در مدیریت فاقد صلاحیت می دانم البته، روشن عرض کنم؛ از دلایلی که جنابعالی رو در مدیریت گروه با عدم کفایت لازم در مدیریت رسونده تعریف و تمجید و کمی چاپلوسی چندنفر بوده تا جنابعالی با کمال تاسف و تعجب دست به انجام کارهای ناشایستی همانند (حذف، تحقیر، افترا و ...) برای دوستان گروه می شدید. یادآور باشم، چنانچه بعضی از دوستان واقع گرا ،کاملا در جریان افکار و بینش و افکار سیاسی و اجتماعی جنابتان هستند که چه می گویم ، شما کاملا با آن دوستانی که حذفشان کردید همفکر بودید، صرفا به قول آقا مرتضی شهابی به جهت مقتضیات زمان بود که در حال تغییر هستید اگر توجه داشته باشید چقدر دوستان و انسان های شریف و دارای مدارج علمی بالا و نیز صاحب نظر و قلم و فکر و اندیشه در این گروه هستند که قلم نمی زنند واقعا برای شما جای سوال نشد؟ امثال جنابان همانند؛ آقا سید علی اصغر شفیعی آن یار قار جنابعالی، آن مرد اهل و قلم و اندیشه کجاست چرا نیست؟ چرا حذفش کردید؟ جناب آقای قربانی کجاست؟؟؟ چرا به دلیل یک کج سلیقگی مدیر با آن همه تهمت و افترا حذف شد؟ و و و ... دیگر دوستانی که توسط مدیر با ناتوانی در مدیریتش حذف شدند آیا واقعا با وجود آنها گروه، بار علمی و اقتصادی و فلسفی و ... تضارب آرای بهتری نداشت چرا چند ماهی ست که جنابان آقا سید محمد موسوی (وکیل) آقا مرتضی شهابی و و و ... دوستانی که در گروه حضور فعالی داشتند دیگر قلم نمی زنند؟؟؟ پیشنهاد می کنم نوشته سر در مدرسه که مزین شده به تضارب آرا («دایره‌ی دنیا» نام دوم مدرسه فکرت است؛ میدانی برای دیدار فکری با همدیگر: فهمیدن دانش، دمیدن ارزش، دانستن رویش، خواستن روش، گرفتن جهش) حذف گردد چون هر شخصی خواست تا رویش داشته باشد کنده شده و هر کسی خواسته‌ جهش داشته باشه با سر فرود آمده و هر کسی خواست روش خودش رو ارائه بده خاموشش کرده بنده به عنوان شخصی حقیقی که که قابل شناخت برای هم گروه ها هستم ورود کردم و مسائل رو ایراد نمودم برداشت از مزمون نوشته ام برای همه آزاد است و این اختیار رو به مدیر محترم مدرسه میدهم تا از نقد سازنده بنده که صرفا جهت رونق و فعال شدن و جوش و خروش دوباره گروه داشته ام دفاع نمایند. با کمال احترام و امتنان سید ابراهیم موسوی دارابی


سید سعید به آق سید حسین: با سلام درود بر جناب استاد شفیعی گرامی . عید فطر بر شما مبارک باشد . خداوند رفتگان شما را نیز رحمت نماید . که یکی از خصلتهای نیکو شما رحمت فرستادن بر درگذشتگان می باشد از این بابت کمال تشکر را دارم . مهم این است بتوان با حفظ اصول و بدون خدشه وارد کردن به شخصیت افراد , در این مدرسه برای پیشرفت هم در کنار هم باشیم . مانا باشید

 

قاسم لاری:  سلام شب بخیر بنا بر اعلام ستاد نماز جمعه تهران فردا نماز جمعه به امامت آقای صدیقی برگزار می‌شود

 

حمزه طالبی:  [در پاسخ به قاسم لاری] خدا قبول هاکانه دورد بر مرد زمین خوارررر و باعزت و باشرف امام جمعه تهران

 

متن تفسیری آقا مصطفی بابویه در مورد مباحثات اُنظر و آق سید حسین و طرف های دیگر

لایه ی چهارم) جنگ روانی و تبلیغات سوء رسانه های دشمن و اعوان و انصارشان ... وقتی شبکه ای (سعودی.صهیونیستی) بنام اینترنشنال با سابقه ی اهانت به قرآن و اهل بیت میشود مطالبه گر!(عمق ماجرا قابل حدس میباشد)  این رسانه ها همچنین با اهدافِ مشخص شده دست به اتهام زنی میکنند! منجمله اتهامات اقتصادی و سیاسی و پمپاژ نفرت و اتهامِ بی خردی و ساده لوحی به همه ی علما! و بیست و چهار ساعته به تولیدِ شایعه و فتنه گری و دروغ؛ به هدفِ تضعیف عالمان در نگاهِ مردم میباشند... که عزیزان میبایست به این مسئله نگاهِ ویژه ای داشته باشند... اینهایی که در بالا عرض شد مسببِ بروزِ مشکلات فکری و رفتاری در مردم و جامعه میشود که این مشکلاتِ فکری ، زمینه ای را فراهم میکند که مردم را به تقلیدِ بدون تعقل و تفکر میکشاند! هشدار مهم! مراقب باشیم بعضی اوقات با وسواسی خارج از حد و پارانویا گونه ناخواسته تحت هر عنوانی(عدالت خواهی و...)در زمین و پازل دشمن قرار نگیریم... از اینجا به بعد مروری به روندهای پیش آمده در گروه داشته باشیم... مدیر گروه ( با اسامی معاون مدرسه.اُنظر.سلمان صالحی و...)با پستهایی به نقد و به تفصیلِ حواشیِ جناب کاظم صدیقی و جناب علیرضا پناهیان پرداختند که به سمع و نظر دوستان رسید... دوستان و عزیزانی هم انتقادهایی متوجه پستهایِ ایشان(مدیر گروه) نمودند. از این دست انتقادها:

 

پیش قضاوت و قضاوتِ نابهنگام نکردن انتقادهای سوء و مخرب نداشتن بازی در زمین دشمن و آب به آسیاب دشمن نریختن شرایط زمانه را شناختن تخریبِ وجهه ی روحانیت را مد نظر قرار دادن پرهیز از شتابزدگی و سنجیده سخن گفتن سواد رسانه ای داشتن و شناخت شیطنتهای فضای مجازی (تقطیع گفتار و صدا و ترویج و بزرگنمایی نقاط منفی توسط رسانه ها به هدف تخریب و پمپاژ نفرت و... توجه کردن به گفتارِ حقّى که برای انجام باطلى اراده شده (کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا الْبَاطِلُ) و غیره...

 

خب تا اینجا مدیرِ گروه و دیگر دوستان تضارب آراءیی با هم داشتند که این گفتمانها و تضادها  کاملا طبیعی میباشد... البته انتقالِ مفاهیم و رد و بدل شدن نظرات منتج به بالانس افکار و عقاید میشود که کاملا درست میباشد... که از این دست گفتمانها برای تکاملِ جامعه سود بخش میباشد اما با پرهیزِ از دیکته کردنِ اجباری که اَمریست بسیار نامطلوب! که متاسفانه در مراحلی از گفتمان خواسته یا ناخواسته این اَمر (دیکته کردن) حادث شد که خب تبعاتِ سوءی بدنبال داشت... از یکجایِ گفتمان‌ به بعد وارد سطحِ دیگه ای شدیم که از محیط و فضایِ علمی خارج شد!  به این مضمون که جناب مدیر (معاون مدرسه و اُنظر و...) که با اسامی مختلف می نگارید خودتان را معرفی کنید که بدانیم شما چه کسی هستید که در‌ نبودِ شفافیت حقیقی ، اینقدر بی پروا نقد میکنید و از این عدمِ شناخت و تغییرات اسامی استفاده نامطلوب میکنید !؟ از اینجا به بعد متاسفانه موضوع اصلی بکنار رفت و رنگ و بوی شخص محوری و قضاوتِ دو طرفه و نهایتا جستجو در گذشته و حال و ساخت کارکتور و نمادی جهتِ تکفیر با چاشنی نفاق به میان آمد! که اینها میتواند ناخوشایند باشد... چرا این مسائل رقم خورد؟!  بخاطرِ دیکته کردن افکار و عقاید و پافشاری در ابرازِ نظر! بنظر بزرگنمایی و زوم رویِ افکار و افراد میتواند فرد را به عدمِ تعادل سوق دهد... مثالی عرض میکنم گاهی شما میخواهی حرفی را به کسی بگویی ولی شرایطی مهیاست (خجالت یا ...) که شما ترجیحا شخصِ دیگری را واسطه میکنی که این گفتار را انتقال دهد... در فضایِ مجازی هم گاها افراد ترجیح میدهند گفتارشان را ناشناس بازگو کنند که بتوانند آزادانه و فارغ از هرگونه قضاوت و برچسب و... به بیان عقایدشان بپردازند (البته این نکته خاطر نشان میشود که گاها این عدم شفافیت میتواند شخص را به وادی تهور و بی پروایی خارج از قاعده بکشاند) عرض میکنم بعضا صبوری و ندید گرفتن (تجاهل العارف)و گذشتِ زمان و... مسائل را مرتفع میکند. و اینکه واکاوی افکار و عقاید گذشته و حالِ افراد اَمری ست نامطلوب زیرا انسانها پیوسته در حال تغییر هستند و ما هم در جایگاه خداوند نیستیم..‌.  یه موضوعی هم اشاره میکنم این که: مشکلی که در افراد جامعه مبتلابه گاها در طیفِ مذهبی ما بروز و ظهور بیشتری دارد این است که بعضا بواسطه دیندار بودن خود را در موضعِ حق میبینند و چون خود را حق میدانند افراد را با متر و معیار خودِ حقیقی و حقوقی سنجش میکنند و چه بسا گاها خود را مُبرا از اشتباه هم میدانند!  عرض میکنم حقیقت این عالم خدایِ متعال است و این قرآن و اهلبیت هستند که صفاتشان به حقیقتِ عالم (خدا) نزدیکتر هست پس معیار و ترازویِ سنجش میبایست قرآن و اهل بیت باشند نه افراد..‌. در آخر خاطره ای عرض میکنم: در سالهای قبل در جمعی بحثِ گزینش برای استخدام و کار مطرح شد که دوستان گفتند متاسفانه در اَمرِ گزینش بسیاری رد صلاحیت میشوند و غیره... بنده بعد از عرضِ نظراتم عنوان نمودم اگر قرارِ به ردِ صلاحیت باشد اکثر پیامبران از غربال ما خارج میشوند! گفتند چطور؟ عرض کردم: حضرت نوح ع همسر و پسرش کافر بودند!(کان من الکافرین) حضرت ابراهیم ع پدر یا عمویش (آزَر) بت ساز بوده! حضرت موسی ع سابقه قتل داشتند! حضرتِ عیسی ع اصلا پدر نداشت! بعضی از عموهای حضرت محمد ص کافر و منافق بودند! پس در این نوع نگاه اکثر پیامبران رد صلاحیت میشدند!  در آخر عرض میکنم حرمتِ یکدیگر را نگه داریم و در صددِ دیکته کردن افکار و عقاید نباشیم و حرفمان را محترمانه بگوییم اگر پذیرش واقع نشد موضوع را مختومه کنیم (خداوند هم در اَمر آفرینش قائل به اختیار است) پوزش در حضور بزرگترها و دیگر عزیزان اساعه ی ادب نمودم. با تقدیم احترام مصطفی.

 

محمد تقی آهنگر  [در پاسخ به مصطفی بابویه] سلام به اقا مصطفی  وسلام به بزرگواران گروه که سزاوار سلامندو قابل احترام صبح ادینه ی همه تون بخیر و نیکی وشادی  اقا مصطفی در راستای تایید جمع بندی صادقانتان عرض شود انشالله پایانی باشد بر اهداف ونتیجه ی چالش پیش امده چرا که اگر اشتباه نکرده باشم خود اقا سید حسین فرمودند در مورد من چیزی ننویسید  تدبیر خوبی بود اما برخی دوستان عنوان هایی همچون ، چرا نام سید را ذکر نکردی  ویا قضاوت هایی مانند تهمت وافترا ، و احمق وکینه ای ،،، وتهدیدات ،،، حتی مشخص نبود ن نام ووو ( اگر واقعا انظر مستحق این عبارت هاست پس فرق اون با شما ها چیه ؟؟ ) ونیز پیشنهادات ونقد های خیر خواهانه و منصفانه به دو بزرگوار داشتن // به نظر میرسد ادامه بحث در گروه ضرورت ندارد خروجی خوبی هم نخواهد داشت  و اولویت شرکت در بحث های گروه احترام به حقوق یکدیگر سرلوحه قرار بگیرد  در لذت بخشش واحترام وادب همدیگر سهیم باشیم  حدیث زیبا از پیامبر رحمت (ص) تقدیم شما خوبان : تکمیل کردن کار نیک از شروع ان بالاتر است.

 

مصطفی بابویه [در پاسخ به محمد تقی آهنگر] جناب آقا محمد تقی آهنگر عرض ادب و احترام به شما و تک تک اعضای مدرسه ی فکرت... صبح زیبای شما هم بخیر و شادی...ا ز پیوست بجای شما متشکر و سپاسگزارم.. اما بعد: دیشب مطلب که نگارش شد موضوعی را فراموش نمودم که در انتهای نوشتار به سمع و نظر برسانم بلافاصله صبح برگشتم که پی نوشتم را بنویسم که پیوستِ زیبای شما را مشاهده کردم... عرض این است: چند باری زیر پستهایِ نگارشی جناب مدیر (معاون مدرسه.انظر و...)بنده اشتباها سلامم را خطاب به آقا ابراهیم طالبی نوشتم! بخاطرِ شباهتِ نوشتار و عکس العمل ؛ ظن و گمانم بر این بود که ایشان (جناب اُنظر ،معاون مدرسه و ...) آقا ابراهیم طالبی هستند..‌. از بابت ظن و گمانِ اشتباهم از آقا ابراهیم طالبی و تک تک عزیزانِ گروه عذر خواهم.. امیدوارم این مدرسه کما فی السابق به مدیریت آقا ابراهیم طالبی به کارش ادامه دهد که همه ی ما محتاج و مصداقِ این شعر هستیم ز گهواره تا گور دانش بجوی..‌‌.(والعاقبة للمتقین) با تقدیم احترام.

 

محمد تقی آهنگر, [در پاسخ به مصطفی بابویه] سلام اداب نوشتارت را می ستایم عرض کرده بودم صادقانه در این متن هم صادقانه از ظن وگمان پیروی نکردی حق همینه درود برشما ارادت.

 

امیر رمضانی, [در پاسخ به محمد تقی آهنگر] درود جناب آهنگری صبح شما بخیر . واژه ی " سید " اختصاص به جناب دکتر سید حسین شفیعی دارابی ندارد .که حق اختصاصی ایشان باشد . هر چند هم هست از شما بعید بود این واژه را ندیده بگیری حداقل بنده با شناختی که در این مدرسه با افکار و اندیشه ی شما پیدا کردم . خیلی بعید بود . این لفظ با احترام نزد شیعیان و‌پیروان حضرت فاطمه ( س) و فرزندان آن بزگوار هست . برای این واژه پیروان و دوستداران ولایت هر روز هزینه ی جانی و مالی و حمایتی پرداخت میکنند .  بنده تا زمانی که آن جناب ( ... ما قال ) با همان ترتیبی که گفتند از دوستداران سادات عذر خواهی نکنند . هر پنجشنبه دعایشان میکنم. الباقی.

 

محمد تقی آهنگر [در پاسخ به امیر رمضانی] سلام  اقای رمضانی صبح شما هم بخیر منظورم اینکه اگر سید رو نگفت  چه چیزی از اقا سید حسین کم میشه مهم عمل به سید بودن است که بر منکرش لعنت وجنابعالی درخواست سند مدرک سیدی در خواست کردی اقا خودش شجره خودش را می داند ونیز برخی خواستن قضیه شون پایان یابد ولی نشد عرض کردم ونیز اقا امیر انسان نباید خودشو گول بزنه دو طرف خوب همدیگر رو می شناسند وووو از اینکه دغدغه ولایت مداری و دوستدار ساداتی دمت گرم وهر پنجنشبه ما رو هم دعا بفرما ارادت.

 

امیر رمضانی [در پاسخ به محمد تقی آهنگر] درود بر شما . زیارت عاشورا را خواندی و حتمن هم میخوانی. هیچ از سادات کم نمیشود. ولی این اکانت که عمدن این واژه را کسر کرده . بنظر من حتمن توهین هست . وقتی بنده به شما بگوییم که شما از خاندان آهنگر نیستی. شما اصلن ناراحت نمیشوی!؟ متوجه کنه قضییه هستی یا نه!؟ این فقط مثال بود . جناب آق سید حسین شفیعی همون روز اول از حق خودش گذشت . ولی جناب آق سید سعید شفیعی تذکر بجا داد. بنده هم اعتراض کردم و میکنم. ول کن قضییه هم نیستم . هر پنجشنبه دعا هم میکنم . اینکه میگویید دو طرف همدیگر را میشناسن من نمیدانم . اگر یقین داری. تذکرت را بده. تمام

 

شیخ ربانی: امیدوارم قدرت داشته باشیم از پیروان آن حضرت باشیم و کظم غیظ کار مردان خداست ان هم بعد از یک ماه خودسازی و ورود به عید معظم سعید فطر ملتمس دعا بی نشان.

 

محمد تقی آهنگر [در پاسخ به امیر رمضانی] سلام  موافقم اما با ترور شخصیت افراد موافق نیستم پیشنهادم رو دادم واون طرف اسم حسین را بکار برد اقا سید حسین فرمودند بگذار خودشو تخلیه کنه فکر نکنم انظر قصد اهانت به ریشه اش که اولاد رسول الله هست باشه ( تامل در متن ارسالی دو بزگوار ) اصل بر پرهیزگاری است نه اصل ونسب اگر شخصیت حقیقی وحقوقی اقا سید حسین با شه جدای از خویشاوندی ارادت قلبی دارم احترامش بر خود فرض می دانم نه اینکه طرف مقابل نگاهی داشت من هم داشته باشم والا با او چه فرقی میکنم بدی را با خوبی پاسخ دادن مرام ال علی (ع )  است ، تولی وتبری در زیارت عاشورا را به این جریان  پیش امده تطبیق دادن زیبنده ی قلم نیست فخر قلم بیان حقایق است اقای رمضانی خداییش برخی متن هایی که در مورد دونفر نگاشته شده خواسته وناخواسته به برخی حقوق طرفین رعایت نشد ومرادم اینکه به حق الناس توجه بشه  از جهتی عاقلانه نبود را می پذیرم باید حرفی را می زند به سود زیانش توجه بشه عذر خواهم قصد جسارت هیچ کس نیز جنابعالی را ندارم ونداشتم پایدار باشی ارادت .

 

قاسم لاری: سلام صبح زیبای شما بخیر دیگر از بحث های گذشته مثل موضوع آقای صدیقی و پناهیان بیرون آمده و موضوعات دیگری در قالب پند و اندرز و تحلیل روز انجام بدهید چون فعلا برخورد مومنانه انجام گرفت و بنده قصد دارم یه سری از کلیپ های گذشته و همچنین اقداماتی که در دولت گذشته انجام شده و یا در این دولت در حال آنجا است خدمتتان ارسال میکنم تا انشاالله از نقطه نظرات شما بیشتر استفاده کنیم البته با اجازه مدیر.

قاسم بابویه : [در پاسخ به قاسم لاری] سلام فعلا مدیر و معاون رفتن سفر مشهد مقدس برای شما دعا کنند.

 

حمزه,  [در پاسخ به قاسم بابویه] انشاالله قسمت مدیر و معاون هیئت رزمندگان بششششه.

 

اسم این نوشته ی بنده را هر چه بنامید بنامید
بنده می گذارم:

ستاد؟ یا نظام؟ کدام؟

همین زمان اطلاع ندارم خواندن نماز جمعه ی پایتخت به امامت خطیب در مظان کلاهبرداری مال عام به اموال فرزندان (کاظم رجبی صدیقی) در نظام اراده شد یا در ستاد؟ آیا این اراده با منافع ملی و اذهان مردم تضاد دارد یا ندارد؟ بنده (اُنظُر) به عنوان یک نفر ایرانی حال من با شنیدن این موضوع روز چه حالی است؟ مستقیم بگویم: ناراحت. زیاد ناراحت. ولی آیا تحلیلی هم دارد این اراده؟ نظر بنده: اشتیاقی دنبالگر اخبار سیاست نظامی و خارجی نظام هستم. اخبار پشتی تر نشان دارد می دهد انگار نظام با توجه به فرمان مقام معظم رهبری حفظهُ الله در خطبه ی دومی عید فطر امسال بر تنبیه ی حتمی اسرائیل (رژیم زور خاور میانه) بنای ضربه ی سنگین به آن حکومت جنگ طلب دارد. اگر این خبر خبری واقع باشد پس ستاد نماز جمعه ی پایتخت و احتمالاً شورای سیاست نماز جمعه هر دو اراده ی غلطی اتخاذ کردند. چونکه در حالیکه نظام در هفته ی حساسی برای اطاعت از فرمان ولایت عظما قرار دارد تا اگر موقعیت تنگ نبود اسرائیل را ادب کند و جرئت های بعدی رژیم صهیونسیت یهود نما را از آن دولت حربی، کم یا نابود کند، اینها بدون در نظر گرفتن حال و وضع اذهان ملت و عزم سپاه قهرمان و ارتش قهرمان در تنبیه متجاوزان، یک شیخی را باز گرداند برای خطبه خوانی و نماز، که بزرگترین آسیب را توی همین یک ماهی به اعتماد عمومی و نظام اسلامی وارد کرد. ان شاالله لغو کنند آمدن این شیخ دروغگو و جاعل را برای خواندن نماز برای مردمی که لااقل شبهه و تعجب از کار سندسازی اونجوری این خطیب پیش آمده است. واقعاً مثل نوشته ی چند وقت قبلم معتقدم این شیخ متهم / مجرم اگر محاکمه و عزل نشود ، نظام با دست خود خود را محاکمه کرد. نظام امانت همگان است. مال و مالکیت چند گروه یا مدعیان نیست. انتشار این خبر که او باز می خواهد نماز جمعه بخواند به نظر بنده با منافع ملی و اذهان مردمی در تضاد است و شوریدگی سیاسی بوجود می آورد. مروت نیست از تمام منتقدان محترم و بزرگوار مدرسه که خودم و نوشته هایم را نقد کردندتشکر نکنم. متشکرم و سلامتی شما را آرزو می کنم. بر خودم واجب می دانم از دو نویسنده آقایان با نام های سید محمد موسوی ، مصطفی دارابی به خاطر تفسیر محتوا تشکر فراوان کنم. به نظر می رسد بسیار عمیق می فهمند. و چقدر خوشحالی ام دست داد با عالمانی با این توانایی و توشه ی خرد برخوردم. سلامتی و توفیق الهی بدرقه ی شما. پایان. ۲۴ / ۱ / ۱۴۰۳ ،، راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

سید حسین شفیعی دارابی,  [در پاسخ به مصطفی بابویه] آقا مصطفی سلام علیک. ممنونم. از خواند نوشته هایت بسیار بهره می برم؛ نوشته ه‍ائی اگرچه طولانی ولی سودمند و حساب شده؛ نشان میدهد که فکر و اندیشه می کنید و برای وقت خودت و دیگران ارزش قائل هستید؛ گاه با نوشته هائی کوتاه مواجه می شویم ولی به قدری موجب شگفتی می شود که جز سکوت واره ای نیست. منش نگارش مطالبت؛ زیبا و زیبا و زیبا است. شما وعده داده بودم نکاتی بنویسم ولی به جهت کسالت پیش آمده؛ این توفیق رفیق راهم نشد.

 

مصطفی بابویه [در پاسخ به سید حسین شفیعی دارابی] آقا سید حسین شفیعی عزیز و محترم عرض سلام و ادب... نظرات شما باعثِ دلگرمی ست و سپاسگزارم... احترام به شما در نظرِ بنده ذو ابعاد و چند وجهی ست... سیادت و لباسِ شما که یک نوع شرافت معنوى در دودمان پیامبر اسلام ص(شخص اول آفرینش) قابلِ احترام و تغییر ناپذیر است... برای شما و خانواده محترمتان آرزوی سلامتی دارم.

 

قاسم بابویه [در پاسخ به شفیعی مازندرانی] سلام حاج آقا فکر کنم مقام معظم رهبری چندین بار در خصوص نفوذ صحبت های داشتن اینها همه نشانه ها  و کینه های دشمن به روحانیت هستش. از اُنظر و رضی الله   و لاریها کمال تشکر را دارم. بهر حال بعضی از اعمال موجب شناخت بشر میشود. فعلا هنوز خانم اُنظر و رضی برای ما شناسای نشد.

 

سید حسین شفیعی دارابی[در پاسخ به قاسم بابویه] سلام علیک. فعلا کاری به جنسیت نداشته باشید. بر اساس همان حدیث «انظر ماقال...»؛ مشکل در محتوای سخن و شیوه مقابله هست. متاسفانه دچار کسالت شدم. توان نگارش نقد ندارم‌ امید است در فرصتی نه چندان دور؛ بهبودی بدست آید و از توان نگارش مطلبی با تمرکزی مناسب؛ برخوردار شوم. آن شاء الله.

 

سیروس [در پاسخ به محمد تقی آهنگر] عمو تقی سلام خلاصه عرض میکنم در طول تاریخ هرچه ضربه خوردیم از خودی ها و از تملق و‌ چاپلوسی ها خورده ایم.

 

حجت رمضانی [در پاسخ به ْ ْ «متن  اُنظر با عنوان: «اسم این نوشته ی بنده را هر چه بنامید بنامید بنده می گذارم: ستاد؟ یا نظام؟ کدام؟»] با سلام سمت و سوی نوشتاری ات تغییر کرده است. به نظرم «وَ تَزَوّدوُا فَإنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى را ملحوظ فرمودی .ولی هر چه بنویسید فضای ابرناکی که برعلیه سید بزرگوار در مدرسه ایجاد نمودی بعید می دانم رضایت اهل مدرسه را جلب بنمایی. چون بیشتر عزیزان.

 

قاسم بابویه: سلام آقای قاسم لاری ببخشید ان دو روحانی را می شناسید آیا سوالی ازش شده در خصوص روزه قابل باور هستش و این پیام ربطی به خواهر مرحوم شما انشاالله خدا رحمتش کنه داشت قاطی کردی مثل خانم اُنظر و همان طبرسی  از دست تو بی زار بود خواستی برو بیار ازش سوال کنم تا باور شود.
 
حجت رمضانی: سلام یعنی امروز آقای صدیقی همان کارقیس را درزمان بیماری انجام داده ؟اگر چنین هست که میتوان مهر تایید به حرکتش زد (عذرخواهی ازمردم) آقای اُنظر وقتی عزیزی به ایشان اشاره داشتن به سیم آخر زد این درصورتی بود که فقط اشاره به ماهیت فرد شده بود .آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم.

سید حسین شفیعی دارابی: به زودی: «تبیین شگردهای دشمنان علیه نهاد روحانیت و چهره های تاثیر گزار در جامعه»!!!! بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. سلام علیکم. به زودی؛ در قالب نوشته چند قسمتی؛ شاهد تبیین شگردهای متنوع علیه نهاد روحانیت و روحانیون تاثیر گزار در جامعه و روند انقلاب می باشید. یادمان نرفته که معاندان با شگردهائی متنوع حتی مذهبیون انقلابی را نیز علیه شهید بهشتی؛ شهید مطهری؛ علامه مصباح؛ شهید باهنر؛ آیت الله طالقانی؛ شهید قدوسی؛ شهید مفتح؛ شیخ فضل الله نوری؛ آیت الله کاشانی؛ آیت الله شهید مدرس و... و.... شوزاندند اعضای محترم گروه؛ کسی منکر خطای جناب صدیقی و آقای پناهیان نیست؛ اما آیا نمی بینید به این بهانه به اصل روحانیت و نهاد روحانیت دارند می تازند؟. آنانی که اوایل انقلاب را درک کردند به خوبی میدانند؛ منافقان و معاندان و گروه فرقان و... با چه شگردهائی توانستند افراد یاد شده را از چشم ها بیندازند؛ و شهیدشان نمایند و یا خانه نشینشان کنند؛ چرا غالب فعالان علیه آقایان صدیقی و پناهیان؛ علیه روحانیون انگلیسی و دلداده به غرب (: باند سید صادق شیرازی؛ کروبی؛ محمد خاتمی و....و.... و...) چیزی نمی نویسند و یا برای اینکه «عریضه خالی نباشد»؛ گاه گاهی جملاتی بسیار کم رنگ علیه آنان می نویسند؟!؛ امروز کیست که نداند طراحان موج سواری های اخیر؛ کیست؟؛ با آنکه وضعیت جسمی حقیر مساعد نیست؛ اما بر اساس وظیفه لازم دیدم به تبیین مرز بین خطای دو نفر با خیز جهانی علیه نهاد روحانیت اصیل شیعه؛ به پردازم؛ امید وارم خدا مددی کند تا در ادای این وظیفه سنگین؛ موفق کردم. (حوزه علمیه قم؛ سید حسین شفیعی دارابی؛ عصر جمعه ۲۴ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۳ سوال المکرم ۱۴۴۵ق)

 

دو تا تشکر نیاز شد

همیشه شلوغی صفوف نمازگزارها در سیاسی ترین عبادت در روز جمعه اهمیت داشت و نشان وحدت کلمه بود، دیروز بعکس بود خلوتی نمازگزاران با حضور شیخ کلاهبردار در لباس پیشنماز اهمیت داشت. تشکر می شود از حرکت تنبیهی مردم پایتخت نسبت به شیخی که زمین حوزه را خورده بود و یواشکی داشت سر ملت کلاه می گذاشت اما فضای مجازی به داد بیت المال رسید این شیخ جاعل در لباس رسول الله (ص) را تا حدودی مجبور به افشای کرده ی کثیف خود کرد. تشکر ملت که پشت این دروغگو به ظاهر اهل بکا نماز نایستادی و سجاده ی خالی از نمازگزار را در عکس دوربین ها به ثبت تاریخی رساندید. سلام بر این نوع خلوتی که برائت از کلاهبرداری است. کلاهبردار روحانی نما را چه رسد به خطبه و نماز خوانی جمعه. حرکت زمینخواری رفتار مادی گری بود، نه رفتار روحانی گری. چگونه رو داشت جلو بیفتد و مردم پشتش نماز بخوانند؟! پررویی از این بیشتر نداشتیم. سلام ملت که این عکس حاوی هزارها پیام برائت در جمعه ی دبروز در نماز جمعه ی پایتخت را خلق کردید و کراهت داشتید پشت سرش بروید حتی شنیده ها حاکی است (ان شاالله راست باشد خبرش) برخی در همین نماز که آمدند فرادا خواندند اقتدا نکردند.

 

خیلی اهمیت داشت آقای مجید مجیدی کارگردان متفکر سینمای ایران نسبت به اسائه ی ادب یک شیخ حراف دنیاگرا گفتارگو کردارگریز (علیرضا پناهیان)  موضعگیری و رشادت کند. ایشان چون خودش فیلم سیمنایی حضرت «محمد» (ص) را در ایران ساختند به دفاع از ساحت مقدس دو معصوم مقدس پیامبر بزرگ جهان حضرت خاتم النبیین (ص) و حضرت مولا امام امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) برخاستند و رفتار زشت و بددهنی این شیخ را با بهترین جملات و تفکر محکوم کردند. این جملات پیامش چقدر در جان آدم آرامش وارد می کند:

 

«هوالرحمن الرحیم. من نه گوشت و استخوانم با سهم امام زمان عج الله تعالی فرجه‌الشریف رشد کرده است و نه سال‌ها در مدارس علمیه درس دین خوانده‌ام و نه به خود اجازه می‌دهم بر منبر مقدس پیامبر پای نهم و نه جرأت و جسارت آن دارم که سحرگاهان افکار مردم روزه‌دار را با کلمات سخیف و دروغ، آلوده کنم اما مفتخرم که به خاطر ساخت فیلم محمد (ص) چند سال در زندگیِ آن نمونه‌ی کامل اخلاق، به مدد یاران بسیار، مطالعه و بررسی کنم. کاش آن که به یاری صدا و سیما به شهرت دست یافته، کمی می‌خواند، کمی کتاب‌های کهن و وزین محققان طراز اول را چه از شیعیان و چه از اهل سنت ورق می‌زد تا این‌گونه به ساحت «آن بزرگ» و «جانشین بر حقش»، این چنین جسارت و کذبی روا ندارد. البته مدتی است دین پاک ‌و مطهر، توسط نابخردانی قربانی سیاست می‌شود و متاسفانه اعتقادات همان مردمی که با مالیات‌شان آن دستگاه عریض و طویل اداره می‌شود، به بازی گرفته می‌شود.»

 

منظور آقای مجید مجیدی از "دستگاه عریض و طویل" جمله ی آخر پیامش همان صدا و سیما است که با آنکه برخی از کارهای سطح ملی داشت ولی لانه ی فساد شده است خصوصاً با در اختیار گذاشتن بهترین ساعات به هنرنمایان فاسد و برخی آخوندهایی که از چشم و دل مردم افتادند. تشکر می شود از آقای مجیدی که فیلم های ساخت ایشان را از کارهای مهم فرهنگی و فکری و مذهبی می دانم. پایان.  ۲۵ / ۱ / ۱۴۰۳ ،، راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

شیخ حمید دارابی نیا [در پاسخ به ْ ْ] با سلام و صبح بخیر استفاده از عکسی که صفحه اسرائیل به فارسی هم از آن استفاده کرده جهت تخریب هر چه بیشتر حاج آقای صدیقی ، جای بسی تأمل است فارغ از ماجرای آیت الله صدیقی بار دیگه عده ای خائنانه یا جاهلانه از درون نظام همگام با براندازها و صهیونیستها دروغ به خورد مخاطب دادن !!!!!!

 

 

منبع عکس

جواب اُنظر به شیخ حمید دارابی نیا:

یحتمل و یتأمل

یک) وقتی مانیتور و تریبون همزمان تصویر شیخ کلاهبردار هنگام خطبه خواندن و سجاده ی بی نمازگرار را نشان می دهد. ان شالله پیام مؤمنان پایتخت موجب عبرت و اصلاح امور جد حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شود و پیشنماز زمینخوار به صف دادگاه ببرد نه جایگاه خطبه خوانی. با آرزوی سلامتی و توفیق الهی برای نویسنده ی بالا که عکس هایی از نماز جمعه گذاشت. بنده به همین صفحات ایران دسترسی دارم. از جهاد تبیین نهراسیم. و همچنین جهاد تبیین دستور مقام معظم رهبری را فقط خاص خود نکنیم و کار خود را جهاد ولی کار دیگران را بگوییم استفاده از صفحات اسرائیلی. از شما بزرگوار تشکر می شود که نظرگاه خود را آزادانه بیان داشتید. بنده هم از همین حق آزادی بهره جستم و نماز جمعه ی تهران را از دید تفسیری خود پیش بردم تا شاید اطاعت از فرمان رهبر خودم حضرت آقا حفظهُ الله کرده باشم. سلام و تحیت فراوان بر شما نویسنده ی محترم و ارزشمند که نوشته ی مرا مورد نقادی قرار دادید. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.


دو) خدایا این کار ستاد جمعه ی پایتخت یا هر کجا که این تصمیم را گرفتند متهم را به جایگاه خطبه و محراب نماز بردند، کاری بد و جسارت به قداست نماز  بود. اینان را آگاه فرما ای خدای متعال و مهربان. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.


سه) اگر نماز پایتخت با این طرز اجرا و این طور حضور مطابق شأن نظام است و آسیب و آفت ندارد، بنده اصراری ندارم. اما اگر واقعاً انضاف بخرج بدهیم نماز جمعه ی اوایل به امامت طالقانی، منتظری، خامنه یی مقام معظم رهبری (چه  نمازهای درخشانشان در دوره ی امام امت و چه درزمان رهبری) ربانی املشی، مهدوی کنی، امامی کاشانی، موسوی اردبیلی با نماز جمعه های این گونه مقایسه شود به نظر می رسد فرق زیادی کرده است. حتماً اهل نماز جمعه بهتر باخبرند. با تقدیم سلام و تشکر به شما که هم عکس فرستادید و هم دو نوشته نظر گذاشتید. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

سید حسین شفیعی [در پاسخ به محمد تقی آهنگر] نقش والای «پرهیزگاری»؛ نافی نقش «نسب» نمی باشد!!!!بسم الله العلیم الحکیم. آقا تقی آهنگری (دبیر فرهیخته و دوست داشتنی) سلام علیک. نماز و روزه تان قبول باشه. از جنابعالی به جهت ورود مقطعی در گفتمان های چند روز اخیر) تشکر می شود؛ نکاتی را یاد آور می شوم: ۱) اینجانب با ده ها واسطه؛ مسلم به رسول الله اعظم (ص) متصل می شوم؛ معاندان و مخالفان در زمان خود حضرت و در طول تاریخ؛ باسیادت خود حضرت (بویژه گفتن «رسول الله» و اعتراف به منزلت آن بزرگوار) مخالفت و امتناع ورزیده اند؛ اما این اقدامات کور موجب تغییر واقعیت نشده و نمیشود؛ پس عدم اعتراف مقطعی یا دائمی یک فرد ناشناس با «سید» بودن حقیر (که گفتم با ده ها واسطه به آن حضرت می‌رسد) امری طبیعی تلقی می شود؛ ۲) نظر داشتن یا نداشتن فرد از یک اقدام نا پسند؛ در استحقاق و یا عدم استحقاق عقاب الهی تاثیر گذار است؛ ولی در بازخورد اجتماعی؛ نقشی ندارد؛ واقعیات اجتماعی حاکی از این است؛ هراقدام اجتماعی زشت از یک فرد؛  پیامد منفی را به دنبال دارد؛ جامعه و افراد نفس این حرکت را زشت می پندارند؛ اگرچه شخص بگوید من قصد اهانت نداشتم (مخصوصا اینکه آقا یا خانم «انظر...»؛ نه تنها از خودش رو  نمایی نکرده بلکه این شیوه را در چندین نوشته بعدی خویش نیز استمرار بخشیده؛ ۳) با توجه به محتوای بند ۲؛ جناب مهندس امیر رمضانی (که همانند جنابعالی شخصیتی دوست داشتنی و اهل فضل و مطالعه می باشد) را در انتقاد و اعتراضش صائب میدانم (؛ اگرچه با تداومش خیلی رضایت ندارم)؛ ۳) با توجه به مفاد  روشن آیه شریفه «ان امرمکم عند الله»  و دیگر آیات و روایات همخوان با آن) قطعا؛ «اصل بر پرهیزکاری است و نه نسب»؛ اما اینگونه نیست که لحاظ «نسب» و یا عدم آن بی تاثیر نباشد؛ قطعا میدانید: الف) یکی از شگردهای یزیدیان در توجیه حمایتشان می کوشیدند بگویند حسین بن علی (ع) و یارانش؛ «خارجی» هستند و می کوشیدند حضرتش را؛ بیگانه از رسول الله (ص) جلوه دهند؛ ب) حتما بارها شنیده آید که امام حسین (ع) خودش را در خطبه معروف عاشورا؛ فرزند پیامبر (ص) و از نسل آن بزرگوار معرفی نموده است)؛ ج) حتما شنیده آید که امام سجاد (ع) در خطبه معروفش در شام؛ پس از حمد الهی؛ بر روی نسب شریف خودش تکیه نموده و از نیاکان خویش یاد نموده است؛  ۴) با توجه به دلایل و نمونه هی ذکر شده (که قطعا با تتبع در تاریخ و متون مربوطه؛ می توان به نمونه های بیشتری دست یافت) اصل انتقاد جناب مهندس امیر رمضانی را (نه برای شخص خودم) درست و وارد میدانم؛ مخصوصا اینکه شیوه و سیاق رفتاری و نوشتاری جناب «انظر ..»؛ حاکی از بی احترامی و نادیده گیری نسب حقیر می باشد؛۵ ) البته سبک رفتار و نوشتار جناب «انظر...» در نادیده گیری سیادت اینجانب؛ موجب واقعیت واقعیت نمی شود؛ اگرچه ممکن است در ظاهر؛ پوششی را ایجاد نماید؛ پس باید گفت : «ای مگس؛ عرصه سیمرغ؛ نه جولانگه توست_ عرض خود می بری و زحمت ما میداری»؛ ۶) انتظار از جناب آقا ابراهیم (به عنوان مدیر دغدغه مند و برخوردار از شیوه احترام نسبت به سادات) انتظار میرود؛ پس از پایان بخشیدن به غیبت ممتد  غیر منتظره اش؛ در این مورد نیز اعلان نظر نماید؛ و بر تقبیح این شیوه ناپسند جناب «انظر»؛ تحشیه بزند؛ نکته پایانی نسبت به قسمت دیگر از نوشته خیرخواهانه و آراسته با ادب جنابعالی نیز لازم بود جملاتی را بنگارم؛ ولی به جهت طولانی تر نشدن نوشته؛ از عزم پرداختن به آنها عذر خواهم. موفق و سر بلند و عاقبت به خیر باشید. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی؛ صبح شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۴ سوال المکرم ۱۴۴۵ق)

 

بنده آیت الله سید روح الله را دوست دارم

چطور می شود داخل مدرسه از اُنظُر انتظار داشت ننویسد «حسین شفیعی دارابی» و حتی آن را حرکتی ضد سیادت و هتک سلسله ی شریفه ی سادات منتسب به خاندان طهارت و عترت پاک پیامبر (ص) و حضرت زهرا (س) توصیف تلقی کرد اما همین چند ساعت پیش در متن خودش بنویسد «سید صادق شیرازی؛ کروبی؛ محمد خاتمی» در این جمله از این نوشته اش:

 

«چرا غالب فعالان علیه آقایان صدیقی و پناهیان؛ علیه روحانیون انگلیسی و دلداده به غرب (: باند سید صادق شیرازی؛ کروبی؛ محمد خاتمی و....و.... و...) چیزی نمی نویسند و یا برای اینکه «عریضه خالی نباشد»؛ گاه گاهی جملاتی بسیار کم رنگ علیه آنان می نویسند؟!


بنده آیت الله شادروان سید روح الله خاتمی را دوست دارم و در حیاتش دیدارش کردم. همان آیت الله که امام امت رضوان الله خیلی از وی تمجید داشتند. اما فرزندانش را (هر سه پسرش را) نمی پذیرم افکارشان را پس می زنم چون به نظر می رسد بین حق و باطل مانده اند چه جانبی را بروند. اما متوجه نمی شوم کسی که از نامیده شدن «حسین شفیعی دارابی» برآشفته می شود چگونه خودش برای حجت الاسلام سید محمد خاتمی می نویسد: «محمد خاتمی»؟!! یعنی حذف «سید» در اینجا برای آقای خاتمی کاری مورد پسند است! ولی اُنظُر را برای عین همین کار باید توبیخ کرد و حتی بزرگواران محترم این مدرسه (برای تک تک این بزرگواران احترام و ارزش فراوان قائلم) بنده را برای این کار نوازش!!! کنند؟ البته بنده نسبت به اصل جملاتش در مورد سید محمد خاتمی، بی نظرم. چون تشخیص خود را آزادانه برای آقای سید محمد خاتمی نوشتند و جای واردشدن برای خودم قائل نیستم که کسی را خدای ناکرده الزام کنم چگونه اسم کسی را نام ببرد. نمی گویم این کارش را باید گذاشت بر حساب دوگانگی در گفتار و کردار. ان شاءالله هر کس به همان حرفی که دیگران را می خواهد پند دهد، خود لااقل به همان پند پایبند باشد. عبور کنم. باز هم بگویم بنده آیت الله سید روح الله را دوست دارم ولی سه پسرش را در سیاست و عقاید مذهبی خودم پس می زنم. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

مصطفی بابویه [در پاسخ به ْ ْ] جناب انظر الی ما قال سلام و احترام... از شما متشکر و ممنونم... اما بعد: بعضی از موضوعات در اذهان عمومی بعضا لاینحل باقی می ماند... اما خدمتِ شما عارضم ، گاها با انطباقِ بعضی از مسائلِ پیش رو با تاریخ میتوان نتایجی را اِحصاء نمود و چه بسا تا حدودی از سردرگمی درآمد زیرا بنظر تاریخ تکرار میشود که درسهای لازم از آن گرفته شود... همانطور که مستحضرید در تاریخ شخصیتی داریم به نام اَشعث بن قیس کِندی... اشعث دو پسر داشت به نام محمد و قیس که در شهادت امام حسین(ع) در کربلا نقش داشتند!  و و دختری داشت بنام جَعَده که همسرامام حسن (ع) بود که با تحریکِ معاویه امام حسن ع را به شهادت رساند! خودِ اَشعث هم در آشنا کردنِ ابن ملجم با قطام برای ترورِ امام ع نقشِ ویژه ای داشت! اشعث در زمانِ عثمان حاکم آذربایجان منصوب شد و با رسیدن حضرت علی ع به خلافت، اشعث در بیت المال آذربایجان دست اندازی کرد (اختلاس) توسط علی ع از اِمارت عزل شد! علی بن ابی طالب بر فراز منبر او را منافق پسر کافر هم خطاب کرده بود!  اشعث در مذاکراتِ حکمیت نقش مؤثری داشت و از کسانی بود که علی ع را مجبور به پذیرش حکمیت  ابوموسی اشعری کرد! در جنگِ صفین هم بارها از فرامین سرپیچی کرد و در شورشِ معروف جنگ صفین نقش داشت! با مسائلِ ذکر شده در بالا پرسشی از شما دارم؟ چرا حضرت علی ع(جانشین پیغمبر و ولی معصوم و آگاهِ به غیب) در جنگِ صفین اشعث بن قیس را با اینهمه سابقه ی خیانت و اختلاس و نفاق...  به عنوان فرمانده سپاه راست لشکر در جنگ صفین منصوب کرد؟ شما اگر آنموقع حیات داشتید چه موضعی در مقابلِ این اقدام علی بن ابیطالب در قبالِ اشعث میگرفتید؟ هشدار: البته این موضوع خاطر نشان میشود که خدای نکرده هدف تطابق شخصیت جناب صدیقی با آن کارکتر تاریخی نیست... ولی حدِ بالای خیانت و نفاق عنوان شد که چه بسا بتوان گره ذهنی را باز کرد... ارادت مصطفی.

 

آقای مصطفی نویسنده ی مدرسه به شما به خاطر فن تحلیل و پرداخت های عالمانه به موضوعات مهم سلام می کنم و مقام علمی و ارزشمندی قائل هستم. در نوشته های شما شخصیت عالم جای خیلی آموختن پیدا می شود. دقیق نمی دانم حوزه خواندید یا دانشگاه، نوشته های شما به بنده می فهماند از عبارت های فنی دینی مطلع هستید. احترام می کنم به نوشته هایت. پرسیدید از بنده اُنظُر که :
 
چرا حضرت علی ع (جانشین پیغمبر و ولی معصوم و آگاهِ به غیب) در جنگِ صفین اشعث بن قیس را با اینهمه سابقه ی خیانت و اختلاس و نفاق...  به عنوان فرمانده سپاه راست لشکر در جنگ صفین منصوب کرد؟ شما اگر آنموقع حیات داشتید چه موضعی در مقابلِ این اقدام علی بن ابیطالب در قبالِ اشعث میگرفتید؟
 
جواب را با معذرت چند دقیقه دیگر انشا می کنم. چون امام معصوم و مولای متقیان امام علی (ع) در طرح پرسش وجود دارد بک فرد شیعه باید خیلی بااحتیاط جواب دهد. می آم برای بقیه: تکمیل کرده ام جواب بالا را: احتمالات در جواب: اول یک سوال: مطمئن هستید این کارها را قبل از صفین مرتکب شده است؟ چونکه من از قطعات پرورق تاریخ امامت امام علی (ع) دقیق خبر ندارم. بر فرض درستی این تطبیق تاریخی: احتمال دارد امام علی (ع) از توطئه ی بدتر خبر داشتند زیرا آن حضرت پس حوادث را می دید چه رسد پیش حوادث را. به قول یک روایت: رویدادها در چنگ آن امام جانشین نبی مکرم (ص) بود، نه آن امام در چنگ رویدادها. پس شاید با این نصب خواست مانع از شورش خطرناک این فرد شود. موضع من در آن زمان اگر بودم با این بیشی که الان نسبت به امامت و نبوت دارم تبعیت بدون چون و چرا می کردم. احتمال دارد حضرت امام علی (ع) می خواستند از نیروی نظامی و نفوذ وی در زمان جنگ و شرائط نابرابر میان لشکریان معاویه و لشکر خود به نفع مقصد مقدس بهره ببند. نعوذ بالله، اگر این احتمال من خطا بوده باشد. احتمال دارد امام علی (ع) در آن ساعات جنگ نمی خواستند با نصب نکردن یک چنین فردی وی را به اردوی دشمن بفرستند و به معاویه بپیوندند. تصریح کنم جواب هایم بر فرض صحت نوشته ی شما است. چون ریز ماجرای آن روز بحرانی و فتنه آمیز (غبار در فضای ذهن) را بلد نیستم. این را هم ادامه بدهم که پیشنماز شدن با فرمانده جنگ شدن با هم قیاس نمی شوند. در درون جنگ حتی رسول الله (ص) پیشنمازهای مشخصی را در مدینه باقی می گذاشتند. زیرا نماز بسیار امری مقدس و نیازمند پاکی فرد پیشنماز و داشتن عدل است در صفت و کردارش. موضع من در برابر هر کار امام علی (ع) رابطه ی میان اطاعت کامل پیروی کننده از پیشوای متقیان است. با اعتقاد اصول و فروع دینی خودم رهبر و امام معصوم و منصوب الهی را مفترض می دانم در اطاعت و پیروی. به شما سلام فراوان عرض می کنم. آقای مصطفی تشکر می شود. مرا از شاگردهای داوطلب مکتب نوشتاری خود حساب کنید. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.
 

امیر رمضانی,  [در پاسخ به ْ ْ] درود بر شما. این ایراد شما وارد هست و میپذیرم . اگر شما سهواً لفظ سیادت را بکار بردی. اعلام کن در گروه تا روشنگری انجام گیرد و‌موضوع پایان یافته تلقی میگردد. ولی بعد تذکر و اعتراض شما همچنان آن را تکرا میکنی. دوم . شما همین اعتراض را به صاحب سخن مورد نظرت  وارد کردی !؟  پس حذف واژه ی " سید " را توهین و احتیاج به تذکر میدانید. با هم در این زمینه توافق داریم. سوم شاید کسی که اینجا لفظ سید را بکار نبرده مثل شما داستانی در پس زمینه ی اندیشه اش دارد. خودش باید پاسخگو باشد. چهارم . بنده در خصوص سید بودن جناب دکتر سید حسین شفیعی دارابی هیچ گونه شک و ابهام ندارم. بلکه به تواتر بمدت عمرم از مومنین و بزرگان محل  از زن و مرد  و سادات و روحانیون و همچنین اقرار خودش به " سید " بودن جنابشان یقین دارم. و از موضع خود دفاع میکنم . پر فروغ باشید.

 

سید حسین شفیعی دارابی, [در پاسخ به ْ ْ] بنده؛ هم آیت الله سید روح الله خمینی را دوست دارم و هم سید رو ح الله خاتمی را بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت جناب  «انطر» سلام علیک ۱) بنده؛ هم؛ آیت الله سید روح الله خمینی را دوست دارم و هم آیت الله سید روح الله خاتمی را؛ چون او امام من بود و این مقلد واقعی آن امام؛ او با نمادهای ضد دینی و ضد بشری غرب معاند بود؛ و این در طول انقلاب با متنایلان به غرب مخالف بود؛ حتی در اوایل انقلاب فرموده بود «به سید محمد؛ پست های مهم ندهید؛ وی گرایش غربی دارد و مواظبش باشید»؛ او از هرگونه همراهی با استکبار غربی ستیز نمود؛ و این از هرگونه همنوایی با غربیها می ستیزید؛ او.... و این... ؛ او.... و این...؛ او ....و این...؛ ۲) امام سید روح الله خمینی (ره) با تیزهوشی ها و بصیرت بالا و شهامت وصف ناپذیرش؛ سالهای سال و تا پایان عمرش با استکبار جهانی ستیز کرد؛ و آیت الله سید روح الله خاتمی (ره)  نیز در تمام عمرش کوشید هیچگاه از خط استکبار ستیزیش فاصله نگیرد و مروج آن باشد؛ در تمام موضع‌گیری‌هایش در سنگر نماز جمعه و غیره؛ هشیارانه عمل نمود و در جهت تقویت روحیه استکبار ستیزیش کوشا بود؛ ۳) از باب حسن نیت می گویم حال که جناب «انظر» نوشت : «سید روح را دوست دارم»؛ منظورش اینست هردو «روح الله» را یک روح در دو کالبد میداند؛ در نتیجه هردو «روح الله» را دوست دارد؛ دوستی به آن دو؛ تفکیک ناپذیر است؛ ۴) انتظار از جناب «انظر» اینست که اگر در ادعاء این دوستی صادق است؛ همانند آن دو عبد صالح الهی؛ مواظبت کند حتی در طرح انتقاد بویژه در شیوه طرح انتقاد هم؛ صادقانه عمل کند و سبد انتقادش را در سبد استکبار جهانی و حامیان صهیونیستها در داخل و خارج نریزد؛ انتقاد واقعی و. خیر خواهانه با شیوه درست و جدای از مرز دشمن لری ولی افزودن بر جمع معترضین معاندین با سید رو ح الله خمینی و سید روح الله خاتمی «نه»؛ پنج ) ای کاش جناب «انظر» اندکی از خصلت تواضع امام روح الله خمینی و خلف صالحش امام خامنه ای و سید روح الله خاتمی در برابر «حق» هم درس گیرد و همچون آن بزرگواران به اشتباه خویش اعتراف نماید (امام در ماجرای انتخاب مهندس بازرگان و آیت الله خامنه در ماجرای زاد و ولد و آیت الله خاتمی اردکانی در توجه دادن به گرایش غربی پسرش)؛ و بطور شفاف به خوانندگان اعلان کند : «در منتقد بودن به جناب صدیقی و پناهیان درست عمل نمودم ولی در شیوه انتقادم اشتباه کردم؛ به گونه ایکه نه تنها از بازگزاری تصویر پخش شده در مورد اندک بودن حاضرین در نماز جمعه توسط رسانه های اسرائیلی و یا خبر گزاری های همسوی با آنان در این گروه فخیمه امتناع نورزیدم بلکه در جهت اثبات درست جلوه دادن این اقدام تحریف گونه ودور از انصاف و عدالت آنان نیز تلاشی مضاعف نمودم و حتی تصاویر دیگر بارگزاری شده از سایر خیرخواهان در گروه هم؛ عبرت نگرفتم و به هم نوائی متعمدانه ( وا دست کم غیر متعمدانه) با رسانه های معاندان هم اعتراف ننمودم؛ و می نوشت : «خدایا کمکم کن تا از این خوی بسیار پست و از این بی بصیرتی کامل؛ اندکی فاصله بگیرم». اما متاسفانه نه تنها چنین  ننوشته ای؛ بلکه برای فریب مخاطبان در نوشته اخیرت نوشتی : «اگر نماز پایتخت با این طرز اجرا و این طور حضور مطابق شأن نظام است و آسیب و آفت ندارد، بنده اصراری ندارم. اما اگر واقعاً انضاف بخرج بدهیم نماز جمعه ی اوایل به امامت طالقانی، منتظری، خامنه یی مقام معظم رهبری (چه  نمازهای درخشانشان در دوره ی امام امت و چه درزمان رهبری) ربانی املشی، مهدوی کنی، امامی کاشانی، موسوی اردبیلی با نماز جمعه های این گونه مقایسه شود به نظر می رسد فرق زیادی کرده است. حتماً اهل نماز جمعه بهتر باخبرند....»!!!! ۶) در راستای این نوشته اخیر جناب «انظر» می گویم: جناب؛ اندکی برای ضریب بالای شعور مخاطبین خود اعتراف کن؛ چه کسی منکر خلوت تر شدن صفوف نماز جمعه های موجود است؟ (که در جای خودش باید آسیب شناسی شود و علل مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد)؛ بحث بر روی بارگذاری تصویر مربوط به لحظات آغازین نماز جمعه روز گذشته و نادیده گیری تصاویر بعدی بوده  است؟؛ چرا فکر می کنید دیگران از تزویر جنابعالی سر در نمیاورند؟؛ جناب «انظر» یقین بدان تداوم این شیوه (که می‌تواند نمادی از نفاق و دروغ و برخورداری از روحیه استکباری باشد) می تواند جمعی از معدود اعضائیکه تا کنون فکر می نمودند که جنابعالی در طرح انتقاد هایت؛ صادقانه عمل می کنید؛ نه تنها دچار تردید می شود؛ بلکه  شدیداً موجب تغییر رای انان نسبت به نوشته هایت می گردد (بلکه شده است).

 

سید حسین شفیعی دارابی, [در پاسخ به ْ ْ] دو نکته پایانی: ۱) از تذکر و انتقاد صحیح جنابعالی در مورد عدم استفاده اینجانب از واژه «سید» در مورد  «سید محمد خاتمی» سپاسگزارم؛ یقین بدان هرگاه سخن حقی را از جنابعالی به بینم؛ از آن استقبال می کنم و گاه موید خواهم بود (چنانکه شاید شاهد بودی: وقتیکه مدیر محترم مدرسه فکرت جناب آقا ابراهیم؛ بر جناب آقای صدیقی و نیز پناهیان اعتراض نمود؛ تا آنجا که در خاطره ام هست؛ بنده اولین نفری بودن که اصل انتقاد را پذیرفتم و...)؛ ۲) اینجانب همانند دیگر اعضای محترم گروه برای چندمین بار از آقا ابراهیم (که قطعا جنابعالی را می شناسد و از گرایشات فکری جنابعالی مطلع می باشد) انتظار دارم: از تداوم غیبت خود فاصله بگیرد؛ و به بیان حقایق به پردازد؛ و یا دست کم به جنابعالی تذکر دهد :  خطا و اشتباه بودن اقدام جناب آقای صدیقی و پناهیان؛ کاملا مورد تایید می باشد ولی شیوه طرح انتقاد تان نادرست است؛ چو با این شیوه؛ بطور دانسته (و یا دست کم بصورت ندانسته) آب به آسیاب دشمن ریخته و بر ضریب وزنه سبد انتقادات مغرضانه آنان می افزایید (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: صبح شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۴ سوال المکرم ۱۴۴۵ق)

 

پاسخ خاص بنده (اُنظُر) به این نوشته:

پاسخ به سید حسین شفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم پاسخ خاص بنده (اُنظُر) به این نوشته: از همین خصلت پذیرفتن خطای (نوشتاری / سهوی / یا عمدی که نمی دانم) در قضیه ی درج «سید» بر سر اسم های سادات شریف، تمام بحث های خودم را با شما پایان می دهم و شجاعانه اعلام می کنم این رفتار شما در قبول انتقادم به نوشته ی شما، در درون دل بنده رحم و احترام و ارزشگذاری گذاشت. و مجدداً شما را حجت الاسلام آقای سید حسین شفیعی دارابی خطاب می کنم. برای بنده همین یک اخلاق زیبای شما کفایت دارد و درس بزرگی است. برای همیشه این مباحثه های چند روزه با شما را پایان می دهم. نتبجه گرفتم. پس نبازی به مشاجرات نمی بینم که به بنده می شود. حوزه و دانشگاه (و هر شغل و جاهایی هستید که بنده خبر ندارم) بر شما نعمت و برکت معنوی باشد. به عنوان یک انسان با اسم اُنظُر از شما برای هر زهره و تلخی  و تندی که فکر می کنید مرتکب شدم، حلالبت می طلبم و از درگاه سیادتتان دعا می خواهم و از همین نقطه محضر شریف آن روحانی سادات سلام می دهم. قصد و اراده ی بنده در درون وجدان و باورهای دینی ام، هرگز اهانت و وهن نبود، فقط و فقط بحث بود. تندی هایی که نسبت به بنده در مدرسه شده از سوی هر نویسنده که همه بزرگوار هستند و پیش بنده قابل ارزش، برای من هیچ آزردگی ایجاد نکرد. هیچ درسی بالاتر از  این نبود که سرانجام امروز از خود بروز دادید و فرهنگ آفریدید و فضای کدر را شفاف کردید. میان همه ی انسان ها بر روی موضوعات اختلافات است. میان نوشته های شما و تفکرات بنده هم مشترکات و مختلفات است. امری عادی و ساری میان بشریت. پایان پایان. با تقدیم سلام و ارزشگذاری: اُنظُر. راندیان. ۲۵ / ۱ / ۱۴۰۳ نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

شیخ جواد افاقی, [در پاسخ به ْ ْ] لازم است چندنکته را بدانید. البته  در تعجبم شایدکسی که اعتقادی به نماز جمعه ندارد چطور دلسوز مردمیست که میخواهند نماز جمعه بخوانند‌؟؟ ۱-نماز جمعه های بعد از نمازهای عیدین مخصوصا عید سعید فطر که در روز چهارشنبه بوده با آن خطبه درخشان مقام معظم رهبری حتی درسراسر کشور شکل هفته های قبل رانداشت. ۲-نکته دیگری که باید توجه کرد نحوه حضور مردم به عللی درقالب اوقات ازاواسط خطبه ها ست که به مرور کاملتر میشود ‌واین تجربه حضور متعدد بنده است درنماز جمعه های تهران حتی در زمانهایی که با مناسبتهای نمازهای عیدین تقارن نداشته باشد‌ (عناد ودشمنی با تصاویر گزینشی ) ۳-در نحوه حضور حدفاصلی بین این خطیب ویا خطیب دیگر هم نیست. ۴-نحوه حضور مردم شده مثل نحوه شرکت مردم درختمها که در آخر وقت ویا وسط منبر حضور میابند (کشکولی)
۵-نهادهای دینی ازاول انقلاب تاکنون درلبه تیز حملات و نشخورهای رسانه های دشمن خارجی بوده این هم یک نمونه. چسبیدند به یک آخوند (ایرادهایش را تا حدی قبول دارم) نه در این حد از تحلیل که بخواهیم بگوییم بنیان مراسماتی مثل نمازجمعه بر باد رفته ‌است. منصفانه بنویسیم.!!

 

ْ ْ, [در پاسخ به جواد افاقی] بسم الله الرحمن الرحیم محضر شما بزرگوار و ارزشمند سلام می کنم و سلامتی آرزومندم. به عنوان ایرانی معتقد به امام امت رضوان الله و رهبری معظم انقلاب حفظهُ الله و فردی که به موضوعات جامعه علاقه  و میل به توجه و دقت دارم، اگر نماز جمعه ی دیروز کاظم صدقی شیخ کلاهبردار زمینخوار، شلوغ (پرجمعیت) می شد بنده خیلی ناراحت می شدم. خدا را شکر مردم خوب فهمیدند و خلوت کردند. اگر سید زکی حضرت حجت الاسلام آقای ابوترابی فرد، دیروز نماز جمعه می خواند خیلی خوشحال می شدم حتی اگر صفوف تا بیرون خیابان وصال و خیابان طالقانی هم حتی بلوار کشاورز می رسید، که بنده بارها در خیابان پشت در دانشگاه  سمت طالقانی نماز ایستادم. و دیروز حاضر بودم اگر سید واجب الاحتررم و پاکیزه و پاکدست سید ابوترابی جای شیخ زمینخوار نماز جمعه می خواند، خودم را به آنجا برسانم. عبور کنم. از تذکرات آن بزرگوار که غالب و حتی تمام نوشته هایتان خیرجویانه است تشکر می شود. سلامت باشید. پایان. راندیان. ۲۵ / ۱ / ۱۴۰۳ نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

امیر رمضانی, [در پاسخ به ْ ْ] درود و صبح بخیر .و تمام.

 

ح ع ر د, [در پاسخ به ْ ْ] خدا را شکر بحثهای کدر کننده ختم بخیر شد و به پایان رسید.

 

ح ع ر د, [در پاسخ به ْ ْ] سلام علیکم جناب انظر منظور از ( راندیان )  چیه ؟؟ که پایان نوشتار خودت میاورید تشکر

 

ْ ْ, [در پاسخ به ح ع ر د] بسم الله الرحمن الرحیم بزرگوار  محترم آقای (ح ع ر د,) سلام محضر شریفتان. هذا اسمُ المکان. والسلام.

 

سیروس به شیخ مالک: سلام. راندیان نام روستایی در پاکستانه.

 

مصطفی بابویه ,[در پاسخ به ْ ْ] جناب اُنظر (...) عزیز سلام مجدد خدمتِ شما... مشغولیتهای مادیِ مبتلابهی وجود دارد... که مهیا میشوم برای رسیدن به این امور مادی... این مسئله نیاز به واکاوی دقیق دارد... اجازه بدهید به شرطِ حیات در فرصتِ مقتضی پیش رو (امشب یا فردا) به آن پرداخته شود... عذر بنده را پذیرا باشید... با تقدیم احترام...

 

ح ع ر د, شیخ مالک [در پاسخ به ْ ْ] سلام علیکم جناب انظر منظور از ( راندیان )  چیه ؟؟ که پایان نوشتار خودت میاورید تشکر

 

سید حسین شفیعی دارابی [در پاسخ به مصطفی بابویه] با مدد گرفتن از سخن نبوی میگویم« «آقا مصطفی؛ نطق بقلمک روح القدس» بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقا مصطفی عزیز. سلام علیک به جهت سپاس از این درایت و بصیرت و اطلاعات و تحقیق و شهامت و بصیرت و زیبا نگاریت؛ هم تشکری مضاعف دارم و هم قول میدهم در اولین فرصت تشرف به حرم کریمه (س) زیارتی را به نیابت از جنابعالی و خانواده محتمه و والدین ارجمند مرحوم و مرحومه تان قرابت نمایم. در ادامه چند نکته را یاد اد آور می  شوم: ۱) جهت پاسخ دهی به برخی از شبهه افکنی ها و یک سو نگریهای برخی از اعضای محترم گروه؛ بنا گذاشته بودم مطلبی را بنویسم که یک سو نگری بد است؛ و با اسناد معتبر ثابت کنم امیمومنان (ع) در عین حالیکه با کارگزاران متخلف برخورد می کرد؛ ولی برای حفظ مصلحت مهمتر؛ برخی را ابقاء نموده و یا پست تازه داده؛ برای تدارک مطالب معتبر در حالیکه روی تخت بیمارستان افتاده بودم و در وضعیت استفاده از سرم لودم؛ به یکی از برترین متخصصان و پژوهشگران سرشناس دوره معاصر در حوزه تاریخ طرح قصه نمودم و خواستم کمکم کند؛ فرمود مواردی ذاریم؛ و سپس قسمتی از نوشته عالمانه و محققانه اش را فرستاد و بنا داشتم در صورت حصول بهبودی به تدوین مطلب مورد نظر به پردازن؛ اما با خواندن این نوشته جنابعالی از تدوین آن منصرف شدم؛ چون معتقدم : «در خانه اگر «کس» هست؛ یک حرف «بس» است؛ ۲) نوشته جناب «انظر» در پاسخ جنابعالی نشان میدهد؛ بگویم : اگر نگویم روحیه خاص حاکم بر نوشته هایش  مانع از پذیرش سخن تحلیلی آراسته به واقعیت و حقیقت جنابعالی می شود؛ دست کم می توانم بنویسم «یک سو نگری به سیره اهلبیت؛ مانع اژ پیروی درست از راه آن بزرگواران می شود؛ علت اعتراض برخی از جاهلان به دست به قبضه شمشیر نبردن سه امام معصوم (سجاد؛ باقر و صادق علیهم السلام) معلول هم خوی سیئه بوده است؛ حتی شخصیت محترمی همانند سلیمان بن سرد خزاعی به امام مجتبی معصوم (ع) پس از انعقاد صلح با معاویه نیز به جهت همین خصلت ناروا دچار لغزش شد و خطاب به حضرتش گفت « یا مدل المومنین....؛ ای خوارکننده مومنین...»؛ اگرچه وی پس از براه انداختند نهضت توابین در کوفه و مقابله با حکومت یزید به همراه جمع بسیاری از رزمندگان اسلام به فیض شهادت نائل آمد؛ ولی بغرموده رهبر فرزانه انقلاب اسلامی : «,به هرحال؛ با این شهادت هم نتوانست جباران اشتباه خود نماید؛ ۳) یقین دارم: تا زمانیکه افراد از این روحیه بسیار بد یک سو نگری نسبت به سیره امامان معصوم (ع) بر خوردار باشند؛ نمی توانند از کمند اشتباه فاحش خود بیرون ایند؛ و بین اصل خلاف دانستن کار جناب آقای صدیقی و پناهیان با شیوه انتقاد به شیوه نادرست  مرز بندی نمایند؛ شخصی که مطمین هستیم که اصلا آگاهی با دو علم مهم «علم الدرابه» و «علم الرویه» ندارد؛ با کپی کردن روایت ناظر به برخورد امام علی (,ع) با عثمان بن حنیف و یا ...   چنین وا نمود می کند که باید چنین و چنان کرد و....؛ ولی همین افراد سایر شیوه های آن امام همان با دیگر متخلفان را نمی بینند؛ بنده یقین دارم صاحبان این روحیه اگر به جائی برسند که برای به کرسی نشاندن نظر خود  و درست جلوه دادن شیوه نادرست خویش؛ بگویند : علی علیه السلام یک انسان بود و اشتباه کرد و...»!!!!؛ قطعا امتناع نمی ورزند؛ اندیشه اینکه «پیغمبر در کلیات معصوم بود و نه در جزئیات»؛ یا «امام قابل نقد است» و یا سوره  یوسف بلکه کل قرآن قابل نقد است»؛ و یا.... و.... و....؛ معلول بزچر خورداری همین خوب ناباب می باشد؛ ۴) نکته پایانی: آقا مصطفی عزیز؛ قطعا نه جنابعالی «حیان بن ثابت» شاعر فرهیخته پس از واقع غدیر هستی و نه من پیامبر (ص)؛ ولی به عنوان فرد کوچکی از میان پیروان آن حضرت؛ و کوچکترین فرد در عرصه  شناخت دین و سیر آن حضرت و نیز کوچکترین مبلغ در حوزه تبلیغ دینی؛ با الهام از سخن بلند آن بزرگوار در وصف «حسان بن ثابت» (که پس از قرائت سروده بلندش پس از ماجرای غدیر خم و مطرح شدن امامت و ولایت اما علی (ع) در آن فضای معنوی خاص  با الهام از سخن بلند آن حضرت) که فرموده بود : «: «لا تزال یا حسّان مؤیّداً بروح القُدس ما نصرتَنا بلسانک»؛ اى حسّان تا زمانى که با زبان خود ما اهل بیت را یارى مى کنى مؤیَّد به روح القدس باشى») می نگارم : این تو نبودی که این مطلب حق را نگاشتی بلکه امید است روح القدس فکر و قامت را یاری نمود تا اینگونه بنگرید. البته تقاضایم این است هم جنابعالی و هم بنده و هم سایر برادران باید بدانیم مواظب ادامه راه باشیم و فریب نخوریم؛ چون همین حیات در ادامه راه از امام علی (ع) جدا شد و در صف «عثمانیون» قرار گرفت و به یکی از یاران حضرت؛ اتهام شرکت در قتل عثمان را مطرح نمود. (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی: صبح شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۴ سوال المکرم ۱۴۴۵ق)

 

سیروس رجبی با گذاشتن عکس بالا در مدرسه زیرنویس کرد: پرینس راندیان  اهل گینه.

 

علی رحیمی, [در پاسخ به سیروس] یعنی الان راندیان تو گروه این شکلی هستش؟

 

سیروس,  [در پاسخ به علی رحیمی] نمیدانم راندیان روستایی در پاکستان است و همچنین نام فردی است در گینه که از قضا بدون دست و پا هستن.

 

ح ع ر د, [در پاسخ به سیروس] سلام یعنی این آقای انظر از روستایی بنام راندیان از پاکستان پیام ارسال میکند؟.. فکر نکنم چنین باشد...چون اگر از پاکستان باشد شماره ها باید فرق کند و تیتر نوشتاری یک علامتی از پاکستان باید وجود داشته باشد.

 

حمزه طالبی,  [در پاسخ به ح ع ر د] یا جد سید باجی.

 

سید حسین شفیعی دارابی, [در پاسخ به ْ ْ] سخن اول_ اجمالی جناب «انظر» سلام علیک. در فرصت پیش روی پاسخی تفصیلی خواهم نوشت. و ضمن آن پیرامون دو خرسندی مهم خود در قضایای اخیر مطالبی خواهم نوشت.؛ از ساعت حدود ۵ صبح امروز تا کنون (حدود ۱۰/۴۵ دقیقه) از جایم بلند نشدم و روی تخت و بصورت نیم خیز افتاده ام ولی نتوانستم ننویسم و تتبع نکنم؛ صبحانه نخوردم تنها به خوردن داروها بسنده کردم و بنا گذاشتم روز شنبه را جهت وضعیت جسمی؛ در منزل استراحت نمایم و ماندن را بر رفتن به محل کار ترجیح دادم؛ خانواده ام که ناچارا ساعت نزدیک ۸ صبح با پای پیاده برای پرستاری از خواهر مریضه اش (که خداوند شفای عاجل عطایش فرماید)  به منزل جناب آقای مهاجری رفت و هرچه اصرار کردم که برسانم قبول نکرد و فرمود فقط استراحت کن و دست به کاری نزن ولی نمیدانم چرا نتوانستم به این خیر خواهی خانم ارجمندم عمل کنم و...؛ خدا خود میداند که چیزی جز سوز عشق به تبیین مسئله مورد منازعه در این قضیه نبوده است. بطور فشرده به یکی از خرسندیها مهم خود اشاره می کنم: از همان لحظات اغازین مطالعه نوشته های متنوع و تند و تیز جناب «انظر» بر این عقیده بودم که وی غیر از آقا ابراهیم است؛ و چند روز قبل بصورت خصوصی برایش نوشتم جمعی از دوستان نظر دیگری دارند ولی خودم نظرم کسی دیگر است؛ عمده دلیلم این بوده است که این ادبیات نوشتاری با ادبیات وی (دست کم با ادبیات چند ماه اخیرش) سازگاری ندارد؛ از دو سه روز قبل؛ اندکی دچار تردید شدم ولی بازهم بر همان نظر بودم؛ اما با شواهدی که در این نوشته یافتم؛ نظرم در حال تغییر است؛ بدین جهت خدا را شاکرم که اعلام کنم: اگر در نوشته های اول خود در خطاب به جناب «انظر» سخنی نگاشته ام که سبب رنجش جناب «انظر» گردید و موجب شد تا وی خیزهای تند گردد و در اثر توهمی که برایش پیش آمد برخورد نایابی داشته باشد و حتی از تهدید به یقه گیری هم امتناع نورزید و نیز  نوشته ام اعتراض یکی دو تا از دوستان را هم نسبت به بنده در پی داشت؛ با تمام وجودم (و نه از باب خوف) اعلان میدارم: خدا را شاهد می گیرم آنچه در آن نوشته؛ نگاشته  بودم؛ ناظر به زندگی کسی بود که فکر می کردم هست؛ اصلا و اصلا و اصلا ناظر به آقا ابراهیم نبود و... (در نوشته بعدی _ که شاید کمی به طول انجامد _ شاهد سخن تفصیلی تر در این زمینه خواهید بود) (حوزه علمیه قم: سید حسین شفیعی دارابی/ صبح شنبه ۴ فروردین ۱۴۰۳ش_۴ شوال المکرم۱۴۴۵ق)

 

حسین طالبی دارابی داوود,  به سیروس: سیروس شاید انتقاد جنابعالی همراه با کنایه هست شاید وباز هم شاید ایهام داشته باشه!!! جواب نوشته جنابعالی در پاسخ این سوال هست: چرا جمهوری اسلام این همه از آبروی خود برای آقای صدیقی هزینه می‌کند و برای دیگران هزینه نکرد و اولین اشتباه آخرین اشتباهشون بود و از گردونه خارج شدند!!!

 

شیخ غلامی: [در پاسخ به ْ ْ] سلام بر جناب انظر الی ما قال عصرتون به خیر و نور بابت رویکرد خردمندانه و اخلاق مدارانه در این متن وزین تشکر و قدردانی می کنم. نکاتی خوبی اشاره کردین از احترام متقابل و رعایت حقوق دیگران گرفته تا توجه به سیادت و اختلاف سلائق، از اینکه به خوبی و محترمانه در جهت رفع سوء تفاهم با دوستان و فرهیختگان در مدرسة از جمله استاد ارجمند حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حاج سید حسین شفیعی دارابی گام پیش نهادید و مهر ورزانه وارد شدید سپاسگزارم.

پاسخ انظر: بسم الله الرحمن الرحیم بزرگوار خویشتندار حاج آقایجواد غلامی دارابی سلام محضر شریفتان. بنده را با این نوشته ی هدایتگرانه و مهربانانه به عظمت بینش انصاف خود مطمئن ساختید. خداوند شما بزرگوار را برای جامعه ی ایران و نظام محفوظ بدارد. دعا بفرمایید حاج آقای غلامی. خردورزی شما برای بنده درس شد. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

  

ایال اُفر مالک کشتی

ساعات حساس نظام

ذهن بنده مرا با این سمت خط می دهد اقدام اقتدارگرای سپاه در توقیف نفتکش اسرائیلی میلیاردر اسراییلی «ایال اُفر» از شرکت زودیاک مریتایم در تنگه ی هرمز  با پرچم پوششی (فریب) پرتغال یک حرکت گمراه کننده برای تنبیه ی بزرگتر در حرکت بسیار هولناک پیش رو است. اگر این نباشد، می تواند حرکتی نظامی تاکتیکی برای خبرسازی یک اتفاق جهانی  است، تا سپاه  و ارتش به مشغول کردن اسرائیل و حامیان به سطح ماجرا، عمق هدف را با گیج کردن دشمن، مورد هدف قرار دهند. ساعات بسیار راهبردی و سرنوشت سازی در پیش است. کار ارتش و سپاه ریشه در اسلام دارد: بترسانید و تخویف کنید (خوف ایجاد کنید) شصت / انفال.. نظریه:  از قائلین به تنبیه صدردرصدی هستم. البته خود بنده به زمانی دیرتر، تا اسرائیل به حد کافی گیجگاه نظام آپارتایدی اش در درون از سوی افکار عمومی ضربه ی روانی بخورد. دشمن را باید خوف احاطه کند. این یک کار عقلی و نظامی است و چنین کاری محتاج عملیات روانی هم است. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

متن حجت الاسلام سید حسین شفیعی: شادباش و سپاسی مضاعف؛ آویخته با عذر خواهی. بسم الله القادر الناصر الحکیم . سلام علیکم. الف) تبریک و شادباشی مضاعف. آغاز اولین مرحله حمله موفقیت آمیز موشکی و پهبادی نیروهای مسلح و مقتدر جمهوری اسلامی ایران به مناطق مختلف نظامی رژیم غاصب صهیونیستها و غده سرطانی در خاورمیانه را به محضر امام زمان (ع) و روح محترم و بلند امام راحل (ره) و رهبر حکیم و فرزانه و ارواح طیبه شهدای اسلام (خاصه شهداء عزیز بویژه شهداء موثر در توانمندی موشکی و پهبادی و بطور ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی)؛ و به همه اقشار ایران اسلامی تبریک و شادباش میگویم؛ ب) سپاس از تدبیر مقتدرانه رهبر فرزانه و نیروهای مسلح  از تدبیر والای فرماندهی کل قوا و خلف صالح امام راحل حضرت آیت الله خامنه ای (که مقتدرانه در خطبه دوم نماز عید فطر سال جاری فرمود : «اسرائیل باید تنبیه شود و تنبیه خواهد شد»)؛ و  نیز از مجموعه نیروهای مسلح خاصه فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بطور اخص فرماندهان ارجمند سپاه مقاومت که در عملیاتی نمودن این اقدام تنبیهی اول جمهوری اسلامی نسبت به صهیونیستها و حامیانش نقشی والا ایفاء نموده اند؛ صمیمانه تشکر می نمایم؛ آرزومندم خداوند به همه کسانیکه در به نمایش در آوردن این اقتدار جمهوری اسلامی و کسب این پیروزی نقش آفرین بوده اند؛ اجری مضاعف عطا فرماید؛ و همه ما ها را قدر دان تلاشهای عزت آفرین این عزیزان قرار دهد. ج) عذر خواهی از اعضای محترم گروه. در روزهای گذشته؛ در پی خطای رخ داده توسط جناب آقای صدیقی و پناهیان؛ نوشته هائی بین حقیر و جناب «انظر ما قال» رد و بدل شد؛ که قطعا نگارش و درج بخشی از آنها دور از انتظار در فضای عمومی مدرسه فکرت بوده است؛ اما سر انجام؛ مواجهه نیک جناب «انظر ماقال» با نوشته صبح شنبه اینجانب؛ طرفین  تصمیم گرفتیم که به مشاجرات طرفینی پایان دهیم؛ و بنده در یکی از دو نوشته بعدی وعده داده بودم در قالب نوشته ای تفصیلی نکاتی را در این راستا بازگو نمایم؛ اما با آغاز حمله پیروز مندانه جمهوری اسلامی ایران به اسراییل و شیرین شدن کام همه عزیزان؛ از وفاء به وعده داده شده معذورم؛ و از نگارش مطالب مورد نظر امتناع می ورزم؛ و فقط به ذکر دو نکته بسنده می نمایم: ۱) برداشتم این است که طرفین در خطاء بودن کار جناب آقای صدیقی و پناهیان و تأثیر منفی آن اتفاق نظر دارند؛ منتهی در شیوه  برخورد با آن اختلاف نظر دارند؛ ۲) آنچه در بخش های اولیه جملاتی در پاسخ به نوشته غیر منتظرانه جناب «انظر ما قال» نوشتم؛ نظر اولم این بود که صاحب آن نوشته غیر از آقا ابراهیم است (اگرچه در ادامه با شواهدی که بدست آمد؛ از نظر اولیه ام برگشتم و هنوز کمی در حال تردید به سر می برم). (حوزه علمیه قم؛ سید حسین شفیعی دارابی؛ صبح یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۵ شوال المکرم ۱۴۴۵ق)

 

عزم تو را برم، رهبر مقتدرم

بند یک: عزم تو را برم، رهبر مقتدرم

نشان لایه های پنهان عزم یک رهبر منحصر به فرد است (مقام معظم رهبری) که بتواند اولین فرمان حمله ی مشت آهنین انقلاب اسلامی ایران را تا این سطح شجاعت، علیه ی اسرائیل صادر کند. این نیرویی نیست الا برآمده از قدرتی لایزال از ماورای ماجرا، یعنی عمل مستقیم به فرمول اسلام توسط خداوند: ... عزَمتَ فَتوکَّل ... صد پنجاه نه / آل عمران. پس؛ عزم تو را برم، رهبر مقتدرم.


بند  دو: چرا سپاه و ارتش (دو قدرت همپا) با تاکتیک ترکیبی، اسرائیل را زیر آماج موشک و پهپاد بردند؟

نشان شناخت اطلاعاتی و راهبردی این دو نیروی عظیم الشأن است که آسمان اسرائیل را مو به مو می دانند. ترکیب حمله ی برق آسا با سه سطح ارتفاع (موشک پایین رو. موشک میان رو. موشک فراجو) به همین علت، سیستم پدافند گنبد آهنین اسرائیل در برابر ترکیب سه سطح همزمان حمله ی آهنین تر انقلاب اسلامی ایران به آسمان ضربه پذیر خود، شکست مفتضحانه خورد. این شد که گنبد اسرائیل همزمان قادر نبود از پس هر سه سطح همزمان حمله ی موشکی پهپادی برآید. این روش حمله برای آن است حداقل نیمی از پرتابگرها به هدف بزنند. پس ای دستِ برتر ارتش و سپاه: لافشل. می دانم اگر باز نیز دشمن عدوات کند، سپاه و ارتش، سطح چهارم ترکیب را نیز قادر است به سه سطح ترکیب، اضافه کند.


بند سه: آمریکا وقتی به دوپهلویی سخن گفتن بیفتد

نشان این است یا پشت صحنه ی سیاست، مجبور شد به استراتژی رهبریت (ولایت فقاهت / ارتش و سپاه و امت) تن دهد. یا از واکنش علیه ی ایران هراس کرده است. این یعنی خنثی شدن تز اسرائیل برای کشاندن آمریکا به جنگ با ایران.


بند چهار: زیرکی رمز عملیات

به نوبه ی خودم از رمز یا محمد رسول الله (ص) خوشحال هستم. زیرا "عزم" کامل را خداوند متعال به آن رسول الهی عطا کرد و ایران از آن «خُلُقٍ عَظِیمٍ» (صلوات الله) استمداد و امداد جست که با تأسف بسیار در روزهای اخیر در اثر کژی خُلقی یک شیخ بی سواد، بر ساحت مقدسش اسائه شده بود، هر چند در حد سَبّ نبود.


بند پنج: ارزش نظامی و سیاسی اسرائیل زنی

از نظر نظامی، دشمن قطعی دریافت که ایران در ردیف برترین های حملات متهورانه پیوسته است. از نظر سیاسی، فضای هوایی و زمینی اسرائیل را به تیررس حتمی اراده ی هر نوع حمله ی ایران برده است. وقتی «تنبیه» اسرائیل، این حد در ید قدرت مقام معظم رهبری است، دیگر اگر جنگ تمام عیار می بود، شدیدتر از این هم می شد. «لا حول و لا قوه الا بالله العلیِ العظیمِ»


بند شش: واکنش اسرائیل هر چه باشد به پای کار عملیات محمد رسول الله (ص) نمی رسد

نفس کار ارتش و سپاه در عملیات محمد رسول الله (ص) آنقدر ارزش تاریخی و مکتبی و جهانی دارد که هر نوع واکنش اسرائیل نمی تواند میزان مهم بودن آن را نفی کند.

 

بند هفت: ساعات راهبردی انقلاب اسلامی

بند هفت: دیروز در داخل مدرسه  متن "ساعات حساس نظام" را نوشته بودم و در آن خودم را «از قائلین به تنبیه صددرصدی» دانستم «البته خود بنده به زمانی دیرتر» علاقه داشتم، اما حتماً ارتش و سپاه موعد حمله را بهتر از هر یک از ما تشخیص می دهند. برای عملیات محمد رسول الله (ص) سر از پا نمی شناسم. تنها روزی بود پیش از صرف صبحانه سراغ متن نگاری رفتم. پایان. ۲۶ / ۱ / ۱۴۰۳ ،، راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

 

شیخ ربانی: هوالعزیز الحکیم
چقدر زیباست طلیعه صبح امروز ۲۶ فروردین،
چقدر زیباست تصاویر امروز سیما ،
چقدر زیباست تصویر حرکت موشک‌ها و پهبادهای ایرانی از بالای مسجدالاقصی بطرف پایگاه نواتیم و،،،
چقدر زیباست اعتراف تمام قدرت های استکبارجهانی از قدرت سربازان امام زمان ( عج) سپاه همیشه سربلند
خصوصآ پیام رئیس جمهور آمریکا که :
حملات ایران بی سابقه بود و ما
پاسخ دیپلماتیک یکپارچه به حملات ایران خواهیم داد !!!!!!!
چقدر زیباست پیام دلنشین سیدّنا الاستاذ حجةالاسلام والمسلمین دکتر شفیعی "دام ظله " تحت عنوان " تبریک و شادباش و عذر خواهی " که اوج معرفت،  بصیرت ، بزرگی ، دانائی
و،،، را بار دیگر به این صحن شریف تقدیم کرد خداوند شفای عاجل به ایشان و همسر مکرمه شان عنایت فرماید و تشکر از انظر،،،
چقدر صبح امروز زیباست
بی نشان

 

انظر [در پاسخ به شیخ ربانی] بسم الله الرحمن الرحیم. محضر بزرگوار انسان شریف آقای بی نشان سلام دارم. بنده هم از محبت و لطافت رفتاری شما مرد بزرگ درس گرفتم. بنده هم مانند آن بزرگوار از خواندن نوشته ی صبح امروز بزرگوار محترم حجت الاسلام آقای سید حسین شفیعی دارابی بهره بردم و برای بند ج در نوشته ی ایشان باید عرض پاسخ کنم اخلاقیاً. ایشان در بند ج نوشتند که نقل قول می کنم:


« ج) عذر خواهی از اعضای محترم گروه
در روزهای گذشته؛ در پی خطای رخ داده توسط جناب آقای صدیقی و پناهیان؛ نوشته هائی بین حقیر و جناب «انظر ما قال» رد و بدل شد؛ که قطعا نگارش و درج بخشی از آنها دور از انتظار در فضای عمومی مدرسه فکرت بوده است؛ اما سر انجام؛ مواجهه نیک جناب «انظر ماقال» با نوشته صبح شنبه اینجانب؛ طرفین  تصمیم گرفتیم که به مشاجرات طرفینی پایان دهیم؛ و بنده در یکی از دو نوشته بعدی وعده داده بودم در قالب نوشته ای تفصیلی نکاتی را در این راستا بازگو نمایم؛ اما با آغاز حمله پیروز مندانه جمهوری اسلامی ایران به اسراییل و شیرین شدن کام همه عزیزان؛ از وفاء به وعده داده شده معذورم؛ و از نگارش مطالب مورد نظر امتناع می ورزم؛ و فقط به ذکر دو نکته بسنده می نمایم: ۱) برداشتم این است که طرفین در خطاء بودن کار جناب آقای صدیقی و پناهیان و تأثیر منفی آن اتفاق نظر دارند؛ منتهی در شیوه  برخورد با آن اختلاف نظر دارند؛ ۲) آنچه در بخش های اولیه جملاتی در پاسخ به نوشته غیر منتظرانه جناب «انظر ما قال» نوشتم؛ نظر اولم این بود که صاحب آن نوشته غیر از آقا ابراهیم است (اگرچه در ادامه با شواهدی که بدست آمد؛ از نظر اولیه ام برگشتم و هنوز کمی در حال تردید به سر می برم). (حوزه علمیه قم؛ سید حسین شفیعی دارابی؛ صبح یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ش_ ۵ شوال المکرم ۱۴۴۵ق) »

 

بنده هم می نویسم: وقتی در پاسخ اشکال بنده آن نوشته را در داخل مدرسه گذاشتند (و پذیرفتند به همان میزان کار اُنظر از حذف عنوان «سید» از سر اسم ایشان می تواند تنش زا باشد، حذف عنوان سید از سر اسم برخی از چهره های سید مسئله دار نظام نیز می تواند عیب داشته باشد حتی اگر با آن شخص سیاسی در تضاد عقیدتی باشیم) من از تمام مباحثات (که طعم تند، تلخ و چالشی در قلم هر دو طرف داشت) انصراف دادم و حتی شرعاً از نفس و وجدانش حلالیت خواستم و در آن معذرتم قلباً وارد شدم نه صوراً. این بند ج نوشته ی صبحشان نیز بنده را به شرافتش اطمنیان داد ولو میان آن بزرگوار و بنده ی حقیر گاه (یا کم یا زیاد) اختلافات آراء برپا باشد. در متن صبح امروز آن بزرگوار نیز (که همه جا از بنده جلوتر هستند و شایسته تر مخصوصاً لباس رسول الله (ص) دارند) من تواضع می کنم برای یک چنین اخلاق و عمل صالح در وجوشان. جای دور نمی روم حتی بنده (اُنظُر) مجدداً از محضرشان عذرخواهی کنم: معذرت. از همین ساعت اعلام شاگردی می کنم پیش ایشان و شما دو بزرگوار در میان بزرگواران مدرسه. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

ح ع ر د مالک رجبی [در پاسخ به ْ ْ] سلام علیکم احسنت جناب انظر تواضع ستودنی ست.
 

ْ ْ [در پاسخ به ح ع ر د] بسم الله الرحمن الرحیم بزرگوار روحانی محترم حاج اقا «ح ع ر د» سلام عرض می کنم محضرتان. از تألیف قلوبی که انجام می دهید از شما تشکر می شود. سلامت باشین. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

اُنظر به شفیعی مازندرانی: بسم الله الرحمن الرحیم. در نوشته ی بزرگوار محترم حاج آقا شفیعی مازندرانی روایت و شعری آمد که مهم بودن آن هیچ شک نیست. ایشان نوشتند پیامبر بزرگ الهی حضرت محمد بن عبدالله (ص) فرمودند: «هر کس به علماء ربانی توهین و بی حرمتی کند به من توهین کرده است و هر کس به من توهین کرده باشد مسیرش به سوی آتش و جهنم است. هر کس به علماء ربانی تکریم و احترام کند به من تکریم کرده است و هر کس به من تکریم کند خدا را تکریم نموده است و هر کس خداوند را تکریم کند مسیرش به سوی بهشت است» و در شعری توی پایان قطعه فرمودند: «حرمت عالمان بدار ای دوست» کاملاً درس بود. می شود دنبالش گفت حال اگر یک شیخ (که حتی در حد عالم نیست چه رسد «علماء ربانی» بر وی صدق کند) بیاید به خود رسول خدا (ص) و حضرت امیر (ع) اسائه ی ادب و درشتی کند تکلیف علمای الهی با این شیخ چی است؟ من باشم این بیت را در شکل دوم هم می نوشتم: «حرمت خاتم (ص) امیر مؤمنان (ع) بدار ای دوست» از حاج آقا شفیعی مازندرانی  بزرگ و خردمند مدرسه تشکر می شود. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

حاج آقا شفیعی مازندرانی: بسم الله الرحمن الرحیم. در نوشته ی بزرگوار محترم حاج آقا شفیعی مازندرانی روایت و شعری آمد که مهم بودن آن هیچ شک نیست. ایشان نوشتند پیامبر بزرگ الهی حضرت محمد بن عبدالله (ص) فرمودند: «هر کس به علماء ربانی توهین و بی حرمتی کند به من توهین کرده است و هر کس به من توهین کرده باشد مسیرش به سوی آتش و جهنم است. هر کس به علماء ربانی تکریم و احترام کند به من تکریم کرده است و هر کس به من تکریم کند خدا را تکریم نموده است و هر کس خداوند را تکریم کند مسیرش به سوی بهشت است» و در شعری توی پایان قطعه فرمودند: «حرمت عالمان بدار ای دوست» کاملاً درس بود. می شود دنبالش گفت حال اگر یک شیخ (که حتی در حد عالم نیست چه رسد «علماء ربانی» بر وی صدق کند) بیاید به خود رسول خدا (ص) و حضرت امیر (ع) اسائه ی ادب و درشتی کند تکلیف علمای الهی با این شیخ چی است؟ سوال بنده جدی است. ضمناً بنده این بیت شعر حاج آقا را در شکل دوم هم این گونه می نوشتم: «حرمت خاتم (ص) امیر مؤمنان (ع) بدار ای ...» از حاج آقا شفیعی مازندرانی  بزرگ و خردمند مدرسه تشکر می شود. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

حاج آقا شفیعی مازندرانی [در پاسخ به ْ ْ] السلام علیکم و رحمه الله. متشکرم. از شما چه پنهان که مصرع «حرمت عالمان بدار ای دوست» پس از تعبیر عالمان ربانی  آمده است لذا شامل غیر نمی شود  و سزای  هر کس که به ساحت پیامبر و امامان جسارت کند از شمار عالمان خارج بوده خدا ی عادل در کمین اوست و تعیین مصداق نیز با خدای حکیم است.

 

انظر [در پاسخ به شفیعی مازندرانی] بسم الله الرحمن الرحیم. محضر عالم ربانی حاج آقا شفیعی مازندرانی سلام عرض می کنم. در جواب آن مقام محترم و بزرگ مدرسه آنچنان حکمت و صراحت جمع است که جای هیچ ابهامی را نگذاشته است. محضر شریفتان ادای احترام می کنم. سلامتی و طول عمر می خواهم برایتان. خداوند متعال وهاب به شما عطایای بیشتر دهد تا از علمتان یاد بگیریم. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.


علاوه بر اسرائیل، تابو کنارش شکست

در فارسی یک لغت مرموز زیست می کند و همه را به مرز پرهیزه و ریسک می اندازد و همان سبب می شود انسان از اقدام ترس و شک داشته باشد و اگر هم کسی متهور و بی باک باشد لااقل وی را هم در محدوده ی اضطراب آمیز نگاه می دارد. حمله ی به اسرائیل برای برخی تابو بود، در عملیات تنبیه سحر دیشب اسرائیل به دست سپاه و ارتش به عزم رهبر بی نظیر جهان اسلام حضرت آقا حفظهُ الله علاوه بر تنبیه این رژیم حرامی حربی، این لغت برای همیشه نزد ملت شکست. بنده از شکستن این تابوی بزرگ (که خیلی ها را در مرز باید و نباید و تب و لرز حبس می کرد) به میزان بالاتر از خود تحقیر استراتژیک اسرائیل، به خوشحالی و غرور رسیده ام. ایران این تابو را نه در ایران بلکه در منطقه ی خاور میانه درهم شکست. کار نکرده ی ده ها سال کشورهای عربی، دیشب سحر توسط عزم آهنین مقام معظم رهبری به دستان ارتش و سپاه انجام شد. تابو عین شیشه شکست. از این به بعد فرمول هر گونه حمله ی پیشدستانه هجومی یا پسدستانه ی تنبیهی و تلافی گرانه، دست قوای نظامی ایران افتاد و آسمان اسرائیل تست شد و این اقدام تنبیهی با خردمندی رهبری عظمای انقلاب می تواند آزمودن اتمی را (اگر وقت حمله ی با آن فرا رسد) را شدنی کند و تابوی اتمی هم به یمن و نعمت حمله ی شجاعانه ی دشب بشکند و جهان را به بهت فرو برده است. ایران و رهبرم پای استمرار شما ایستاده ایم. ای موشک های کلاهک بارانی بالستیک دیشب کار خود را به رخ کشیده اید، این دفعه وقت اتمی رسد تابو دیگر معنی ندارد. عبور کنم. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

چرا باید اعلام جرم علیه ی عباس عبدی و روزنامه اعتماد درست باشد؟

آنچه بنده تشخیص دادم و دقیقاً خواندم این است تحلیل عباس عبدی در روزنامه اعتماد مورخ روز ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ از لحن ژنرال های اسرائیلی، اسرائیلی تر بود. اگر گفته شود آقای عباس عبدی در حد نازل یک سرباز جانثار و مدافع رژیم اسرائیل، رفتار کرده است، جز راست چیزی نگفته ام. به صحبت یا همان تحلیلش در روزنامه توجه کنید تا عمق فاجعه از سوی یک فرد که مال خاک ایران است را متوجه شوید:


اوایل تحلیلش نوشت: «ابتدا بگویم که برخلاف تصور رایج معتقدم که حمله اسراییل در اصل واکنشی بوده است و نیازی به پاسخ و واکنش ایران ندارد. اسراییل در جریان جنگ غزه بزرگ‌ترین لطمه نظامی و حیثیتی و سیاسی را از سال 1948 تاکنون متحمل شده و هنوز نیز از زیر بار این ضربه خارج نشده است. درست یا نادرست آنان حداقل بخشی از این وضع را محصول سیاست‏های ایران می‏دانند و اقدامات خود را واکنشی به این وضعیت معرفی می‌کنند. پس معتقدم که نیازی به پاسخ نظامی ایران نیست.»


نظریه: واقعاً از این میزان حامی بی مواجب اسرائیل شدن، کسی پست تر را سراغ دارید که در روزنامه ی داخل ایران چنین خیانتی مرتکب شود و آقای الیاس حضرتی هم، بدون غیرت و حمیت آن را چاپ کند؟! حرف این فرد که برخی ها در فضای داخل نشخوارکننده ی تحلیل های غلط وی شده اند این است اسرائیل حق دارد که دارد دست به این کارهای نظامی می زند. واقعاً عجب نکردم. چون ماهیت تغییریافته ی این سری افراد برایم خیلی وقت است مشخص است.

 

اواخر تحلیلش بدتر از اوایلش نوشت: «ولی بازدارندگی از طریق تسلیحات متعارف با کشوری که موجودیت آن را به رسمیت نمی‏شناسند یا خواهان نابودی آن هستند بی ‏معناست و قابل اجرا نیست. بنابراین دیر یا زود به مرحله‏ای می‏رسیم که ظاهرا تاکنون از آن پرهیز کرده‌ایم. راه‌حل چیست؟ جز تغییر سیاست‌های کلان منطقه‌ای هیچ راهی مانع درگیری احتمالی نخواهد شد.»


نظریه: منظور اصلی اش این است ایران سیاست بازدارندگی اش علیه ی اسرائیل غلط است و این ایران است که باید راهبرد خود را اصلاح کند، نه اسرائیل که شئونش جنایت و نامشروعیت است. از یک ایرانی با این مقدار فضاحت گفتار، واقعاً باید انگشت به دهان شد. این در حالی است چنین خائن هایی خود را اصلاح طلب می دانند.


نتبجه ی بنده این است اعلام جرم دادستانی علیه ی عباس عبدی و روزنامه اعتماد کاملاً درست است که امشب اعلام شده است که باید فردا در دادگاه حاضر شوند. بنده این حرکت دادستانی را مطابق منافع ملی می دانم. چون این فرد لیاقت چنین نوشتن هایی را از دست داد که سمت مخاصم نامشروع و ستمگر منطقه ی اسلام ایستاد و علیه ی ایران و منافع و امنیت سخن سخیف زد. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

برخی ها مدافع شیطان شدند

آقای ماشاالله شمس الوعظین یکی از چهره های آشنا با مسائل خاور میانه بر  خلاف آقای عباس عبدی (که با تحلیل کاملاً خطا و غلط در حمایت از اسرائیل وارد صحنه شده بود) به درک درستی رسید و حرف مهمی زده است. از دید بنده لازم بود در جهاد تبیین از این موضع شمش الواعظین ابراز خوشحالی کنم. وی «با اشاره به برخی جوسازی‌های رسانه ای عده ای وطن فروش، گفت:

 

«متأسفانه در داخل برخی ها مدافع شیطان شدند و بیان می کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است و اصلاً موشک‌ها برخورد نکرده اند؛ آنها ۹۹ درصد روایت اسرائیلی ها را مطرح و بازتولید می‌کنند که این امر بسیار خطرناک است.»


به نوبه ی خودم از این موضع خوب و مطابق به واقع و غیرت آقای ماشاالله شمس الوعظین کارشناس خبره ی منطقه (و سردبیر اسبق روزنامه های کیهان دوره ی اصغری، جامعه، توس، آزادگان) حمایت می کنم که با شجاعت «عملیات تلافی جویانه ی شب گذشته ایران به اسرائیل و تدوین نقشه ی این عملیات و انجام آن را "کاملاً هوشمندانه" توصیف کرد و گفت:

 

«آنطور که دیدیم، ابتدا پهپاد‌ها به حرکت در آمدند و سپس موشک‌های کروز و بالستیک شلیک شدند که این حرکت سبب به هم ریخته شدن سامانه‌های پدافندی اسرائیل شد و موجب شد تا موشک‌ها به اهداف برخورد کرده و آنها را نابود کنند."


بنابراین این موضع وی دقیق و منصفانه درست است که «برخی ها مدافع شیطان شدند». شک ندارم تنها مدافع شیطان (آمریکا) و بچه شیطان (اسرائیل) نشدند بلکه فضای داخلی ایران را نسبت به نظام و انقلاب بدبین کردند. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

بهرام اکبری در نقد اُنظُر: بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم دوستان و سروران ، اول اینکه حقیر دست نیروهای مقاومت را که در مقابل نظام سلطه (سلطه گر و سلطه پذیر)  را که در هر کجای جهان هستند می بوسم ، ولی در مقابل بعضی تفکرات شاید سکوت مورد رضایت حق تعالی نباشد ، و اگر بیان نشود ، مورد سخط خداوند متعال قرار بگیرم ، شاید من اشتباه می کنم ، اگر اشتباه می کنم مرا راهنمایی کنید، مثل آنچه که می آید . چطور گذشته افراد را با یک جمله نادیده می گیریم (شمس الواعظین ) و به عنوان جهاد تبیین ازش یاد می کنیم و در صدد تمجید یک شخص بر می آئیم، و او را می ستائیم  .و در مقابل ،  براحتی تمام گذشته یک فرد را نادیده می گیریم و یک اشتباه او را آنچنان بزرگ می کنیم و هر چه القاب ناپسند هست را به او نسبت دهیم و در صدد تخریب او بر می آئیم ، هر چند اشتباه یک شخصیت  دینی و تاثیر گذار در جامعه ، ضرر بزرگی دارد و جبرانش مشکل است . به نظرم گذشته افراد مهم است ، همچنانکه  علی علیه السلام را به عنوان اولین ایمان آورنده و اولین نماز گذار با پیامبر ، و قرابت و خویشاوندی او را به پیامبر به رخ دیگران  می کشیم . نسب هم مهم است ، و پیامبر می فرماید ما از رحم های پاک از نسلی به نسلی انتقال پیدا کردیم . ما چه مسئولیتی  در مقابل اشتباه یک عالم دینی داریم؟ یک دیدگاه ؛ باید غصه بخوریم ، به خاطر اشتباهی که از یک عالم دینی سر زده و باید طبق قانون با او برخورد شود، هر چند از کارش پشیمان شود و در پیشگاه خداوند توبه کند . دیدگاه دیگر ؛ اینکه بنشینیم و هر روز او را مورد لعن و ناسزا قرار بدهیم ، و بعد هم با یک معذرت خواهی و ارجاع مسئله به یک مرضی الطرفین سر و ته قضیه را هم بیاوریم . شما بهتر می دانید،  آب ریخته را نمی شود جمع  کرد هم چنان که آبروی ریخته را ، البته انسان باید در پیشگاه خداوند ، عزیز باشد ، هر چند عده ای بخواهند او را از چشم مردم بیندازند . لکه دار کردن و تخریب یک شخصیت  ، خصوصا اگر آن چهره روحانی باشد ،  تطهیرش سخت ،  حتی غیر قابل جبران است،  بالاخره یک چیزی در ذهن بوجود آمده است ،   همانگونه که گفته می شود ، توبه کننده از گناه مثل کسی است که گناه نکرده باشد ، و همانطور که می دانید مثل با عین فرق دارد .از همه دوستان عزیز ، البته به اساتید و روحانیت محترم جسارت نباشد ، از دوستان می خواهم مواظب باشیم خدای نکرده به دام روحانیت ستیزی نیافتیم ، همانگونه که انقلاب ما بدون نام امام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست،  اگر بخواهیم روحانیت را از انقلاب جدا کنیم ، که جلودار انقلاب بوده اند ، و در بین اقشار بیشترین قشری که در هشت سال دفاع مقدس به تناسب آمار به شهادت رسیدند ، قشر طلاب و روحانیون بودند. و نقش آنان را در پیروزی انقلاب نمی شود نادیده گرفت. در فضای رسانه اگر شخص بتواند مخاطب خودش را عصبانی کند و طرف مقابل از خودش دفاع کند به هدفش رسیده است ، و خود دفاع یک نوع عقب نشینی است ، و باید در مقابله با یک جریان فکری حالت تهاجمی داشته باشیم ، نه حالت تدافعی .برادران حزب اللهی و انقلابی که در فضای مجازی فعال هستید ، دست از خود زنی برداریم . و بگذارید آن صفا و صمیمیتی که در گروه بوده حفظ شود. در آخر هدایت همه را از خداوند متعال خواستارم ، ممکن است  بعضی این دعا را خوش ندارند ، ولی خود خداوند به این دعا را به ما تلقین کرده است که حداقل روزی ده بار این را از خدا بخواهیم ، و این بهترین دعاست (اهدنا الصراط المستقیم ) هدایتی که همراه با مقاومت باشد ، و از عزیزان می خواهم این دعا را در حق بنده بفرمائید.  والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. بهرام اکبری لالیمی.

 

شیخ مالک رجبی دارابی [در پاسخ به بهرام] سلام علیکم صباح الخیر احسنتم جناب سرهنگ اکبری نکات خوبی را اشاره داشتید نایب الزیاره ما در حرم امام رضا علیه السلام باشید.خدا نگهدار شما.

 

امیر رمضانی [در پاسخ به بهرام]درود و صبح بخیر جناب اکبری عزیز. اول با متن موافقم. دوم این گلایه را از شما و سایر دوستان دارم که در بحبوحه ی جنگ (گفتگو و تبیین) چرا وسط نیامده و  طرف حق یا حقیقت یا درست را نگرفتید و یا سفارش به سکوت و آرامش نکردید . الان که دو نفره به تفاهم رسیدند و.... از همدیگر عذر خواهی کردند و حلالیت طلب کردند . باشه نقلی نیست. نه فاملیت را پاس داشتید. نه روحانیت را و نه سیادت را و نه صلح طلبی کردید. پر فروغ باشید.


وقتی برخی کشورها انصاف می ورزند ولی برخی قلیل ایرانی ها اجحاف!

به قلم اُنظُر: این نوشته ام صرفاً نقب است بر نشست (۲۶ / ۱ / ۱۴۰۳)  دیشب شورای امنیت سازمان ملل در مورد اقدام قهرمانانه ی موشکی / پهپادی ایران به عزم رهبر عظمای جهان اسلام خامنه یی (حفظهُ الله) محبوب دل مسلمانان، که وقتی روی محتوای حرف های برخی از کشورها در این جلسه ی مهم تاریخی دقت کردم به این نتیجه رسیدم سطح آگاهی و برخورد از روی انصاف با مسائل، در بینش آنها مطلقاً در این موضوع حمله ی تلافی ایران به اسرائیل، از برخی از مدعیان در داخل ایران که خود پیشرفته و توسعه گرا می دانند، برتر و بهتر بوده است. تأسف باید خورد بر حال کسی که خاک ایران را با حرف های بی پایه و غلط، به اسرائیل متجاوز می فروشد. شاید مرضی در کار باشد، اما بیشتر باید احتمال داد از سر لج با نظام مبتلا به این جور موضع و مبانی شده اند تا نشان دهند همچنان سر موضع اند عین زمان مرصاد که بچه های سازمان منافق وقتی به آنها در زندان می گفتند سازمان شما دیگر سازمان نیست بلکه لشکری از لشکریان صدام شده است و با ایران دارد می جنگد و وارداستان های غربی را اشغال کرده است جواب می دادند ما سر موضع خود ایستاده ایم. سیاسیون (برخی شون) حالا عیان همین افراد شدند که در موضعگیری و سخنوری سیاسی، دارند با این جور حرف های بدتر از لحن اسرائیل و زشت تر از موضع انگلستان، به نظام ایران می گویند ما همچنان سر موضع ایم!!

عبور کنم... قسمت دوم همین بحث مهم روز را در پی می نویسم:


دنباله ی قسمت اول:

سخنان عالی نماینده الجزایر در نشست شورای امنیت:


«اقدام اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران خودسرانه بود. اسرائیل کاری کرد که اوضاع منطقه به اینجا برسد. نسبت به سیاست دوگانه ی (آمریکا) هشدار می‌دهیم. سیاست‌ها باید برای همه یکسان باشد. نمی‌شود اول به خاک یک کشور حمله شود و با آرامش برخورد کنیم و وقتی پاسخ دادند نوع دیگر رفتار کنیم. ما بر سر دوراهی قرار داریم، یا باید قوانین بین المللی را رعایت کنیم یا وارد هرج و مرج شویم. هرگونه حمله به رفح کاملا غیرقابل قبول است و باید از آن اجتناب کرد. صلح و امنیت با توانمند ساختن مردم فلسطین برای استفاده از حقوق خود حاصل می‌شود. خاورمیانه شرایط حساسی را پشت سر می‌گذارد که همه را ملزم به پیروی از قوانین بین المللی می‌کند."

 


نظریه: اگر نام نماینده ی الجزایر را از سر این سخنان مهم در امنیتی ترین نهاد جهان را حذف کنیم (مَن قالی نشویم، ما قالی شویم) انگار تصور می کنیم سخن به این زلالی و انصافی از نای پاک یک سرباز تحت فرماندهی شهید سپهبد قاسم سلیمانی بیرون جهیده است. واقعاً بالیدن دارد این فهم کشور الجزایر که پیشتاز مبارزه با خوی کثیف غرب در دوره ی استعمار کهن بود و با نبرد با استعمار اروپا فرانسه ی متجاوز به استقلال رسید آنم با بیش از یک میلیون شهید مبارز راه وطن و اسلام.


دنباله ی این نقب در قسمت سوم:

 

سخنان درخشان نماینده ی روسیه در نشست شورای امنیت:

 

«شاهد نمایش ریاکاری و استاندارد‌های دوگانه در شورای امنیت سازمان ملل هستیم. دبیرکل سازمان ملل حمله ایران را بلافاصله محکوم کرد، اما در مورد حمله اسرائیل به کنسولگری ایران چنین واکنشی نداشت. این رویکرد درست نیست. ما در نشست شورای امنیت هشدار دادیم که اقدام اسرائیل باید صراحتا محکوم شود، اما به آن توجهی نشد. ما پیشنهاد پیش‌نویس برای یک بیانیه، اما آمریکا، انگلیس و فرانسه از پذیرش اصول قوانین بین‌المللی خودداری کردند و آن را نپذیرفتند. کشور‌های غربی از جمله فرانسه، انگلیس و آمریکا از حمایت از بیانیه‌ای در محکومیت حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در اول آوریل خودداری کردند و اکنون ایران را محکوم می‌کنند و این «ریاکاری آن‌ها را» نشان می‌دهد. نتیجه اکنون برای همه روشن است. شما به خوبی می‌دانید که حمله به یک مرکز دیپلماتیک اقدامی جنگ طلبانه بر اساس قوانین بین‌المللی است و اگر یک نمایندگی غربی مورد حمله قرار می‌گرفت، بلافاصله شما انتقام‌جویانه واکنش نشان می‌دادید. این رویکرد به این دلیل است که برای شما، هر امری که به نمایندگی غربی و شهروندان غربی مربوط می‌شود مقدس است و باید از آن محافظت شود. اما وقتی صحبت از حق سایر کشورها، از جمله حق دفاع از خود در مورد اتباعشان می‌شود، موضوع متفاوت است. اگر کنسولگری یا سفارت کشور غربی هدف قرار می‌گرفت بلافاصله همین کشور‌ها آن را محکوم می‌کردند و خواستار تنبیه متجاوز می‌شدند، اما وقتی پای کشور‌های دیگر وسط می‌آیند و آن‌ها می‌خواهند از حق دفاع از خود استفاده کنند غربی‌ها استانداردِ دوگانه خود را به نمایش می‌گذارند. ما زمانی که آمریکا سردار قاسم سلیمانی را مورد حمله قرار داد اخطار دادیم که اقدامات آمریکا منطقه را بی‌ثبات خواهد کرد. امروز در شورای امنیت، آنچه ما شاهد آن هستیم، نمایش ریاکاری و استاندارد دوگانه است که تماشای آن شرم آور است.»

 


نظریه: این سخنان روسیه در نشست نوعی محاکمه ی علنی و مهم غرب بود که تمدنش را هم خود غربی ها و هم دست نشانده ی آنها (اسرائیل) به معرض فساد بزرگ فروپاشی برده اند. اگر حوصله نکردید، سر وقت  مجدد این صحبت روسیه را با تأنی بخوانید و مقایسه کنید با رفتار برخی ها در ایران که به جای محکوم کردن اسرائیل، تشبث جستند به ایرادهایی از جنس بنی اسرائیل که تا توانسته بودند به آزار و اذیت موسی (ع) و هارون (ع) و عیسی (ع) سه پیامبر الهی پرداخته بودند.

عبور کنم...


دنباله ی این نقب در قسمت چهارم:

 

سخنان کینه توز و سخیف نماینده ی انگلیس در نشست اضطراری شورای امنیت :

 

«ایران نقش بی‌ثبات‌ساز در منطقه دارد. حمله شب گذشته اولین حمله مستقیم ایران به خاک اسرائیل بود. نیت ایران ایجاد آشوب در منطقه است. حمله بی‌مورد ایران به اسرائیل که جان هزاران نفر را تهدید کرد، محکوم می‌کنیم. لندن از امنیت اسرائیل دفاع می‌کند. ما طرف‌ها را به خویشتن‌داری دعوت می‌کنیم.»

 


نظریه: واقعیت این است انگلیس خشمگین است موشک ها از تیررس پدافند چند کشور از جمله ارتش سلطنتی این کشور عبور کرد و به هدف ها اصابت کرد و اسرائیل در افکار ملت های جهان خورد و حقیر کرد. صحبت خشم آلود و غلط انگلیس لحنی شبیه لحن برخی داخلی ها را دارد که گوششان به سمت بنگاه های خبری آن سوی مرزها تنظیم است. این موضع بد و زشت و حقیقت گریز انگلیس نشان حقانیت ایران است. به فرموده ی امام امت رضوان الله وقتی آمریکا و انگلیس از ما تعریف کردند آنجا به خود شک کنیم (نقل غیرمستقیم کردم شاید الفاظ امام عین این جمله نبوده باشد.)

عبور کنم...
دنباله ی این نقب در قسمت ششم:

 

اما سفیر اسرائیل غاصب  به نقل از منابع «درین نشست مدعی شد حمله ی ایران تهدیدی برای مسجد الاقصی و مسلمانان بود و ویدئویی از پرواز موشک‌های ایران بر فراز مسجد الاقصی نشان داد و صفحه نمایشگر خود را حتی به سمت سفیر ایران را گرفت. و تهران را متهم به نقض قوانین بین المللی کرد و گفت امروز ماسک ایران افتاد. این کشور خود را به عنوان عامل بی‌ثباتی منطقه معرفی کرد. تنها راه مقابله، محکوم کردن ایران و مقابله با آن‌ها است. تصور کنید که ایران به سلاح هسته‌ای هم دست پیدا کند. همه می‌دانیم که ایران در حال غنی‌سازی اورانیوم است.»

 


نظریه: فقط یک خط: اسرائیل و همپالگی هایش در داخل دادشان فلک را کر کرد که موشک های ایران توسط پدافند دفع شد! ولی در این نشست جهانی اعتراف کرد موشک‌های ایران بر فراز مسجد الاقصی بود. تناقض از این گویاتر نبود. بقیه ی حرف های این رژیم ارزش جواب ندارد. فقط همین: پس موشک از میدان وسیع پدافندهای پیشرفته ی آمریکا، فرانسه، انگلیس، برخی اعضای ناتو و حتی سیستم ضد بالستیک فلاخن داود و پدافندهای ضد کروز پیکان گذشت و همین آنها را حیرت زده کرد که ایران «می تواند».

عبور نکنیم. بگویم: راست گفت و درست فرمود رهبر بااقتدار و باتقوای ما امام خامنه یی : "ایران قوی و معنوی". همین است، همین. رهبر عزیزم. بار الها ایران را از کمند کینه ورزان بیرون و درون مصون کن! پایان. ۲۷ / ۱ / ۱۴۰۳ ،، راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

جواب انظر به حاج بهرام اکبری بسم الله الرحمن الرحیم

آقایان حاجیان با حساب کاربری آقای حاج آقا «بهرام اکبری لالیمی» و حاج آقای «مالک رجبی دارابی»

سلام می کنم به محضر شریفین شما دو بزرگوار که هم متن نگاشته شد و هم متن، زیر تأیید یک عضو محترم رفت و این به معنای قبول متن توسط این دو بزرگوار مدرسه است.

 

پاسخ های بنده در سه سطح:

 

یک در رأس حرفم صاف بگویم بنده (اُنظُر) تحت زعامت شما دو بزرگوار نیستم، خودم عقل دارم و بینش و موضع.

 

دو در وسط بگویم اگر تز شما درست باشد، نعوذ بالله امام امت رضوان الله را چه در روزهای نهضت و چه در طول امامت، باید ضدروحانیت ترین!! فرد تلقی کرد! چون آن امام راحل و جاوید در ادبیاتش بیش از سایر علمای اعلام، فرق مفرّق میان روحانیت درستکار و روحانیت فریبکار گذاشته بودند . آنقدر در الفاظ امام امت نسبت به دسته ی دوم روحاینت بداعت و حیرت و روشنگری است که کافی است آدم ده تا از آن را شماره کند. خصوصاً این جمله ی آن حضرت با نقل غیر مستقیم:

 

خون دلی که این پدر پیرتان از روحانیت خشک مقدس حوزه خورده از شخص شاه نخورد.

 

دومی حرفش این بوده است باز با نقل غیر مستقیم:

 

مصطفی (حاج آقا شهید آیت الله سید مصطفی خمینی فررند ارشد امام که دم در ورودی صحن ساعت حرم امام علی (ع) کنار فقیه مقدس اردبیلی مدفون است) از کاسه ای در مدرسه ی حوزه قم (یا نجف. دقیق نمی دانم) آب نوشید، کاسه را آب کشیدند. گفتند نجس شد چون پدرش (امام خمینی ره) فلسفه درس می دهد.

 

باز مورد دیگر. امام امت نقل طعنه آمیز زد که

 

کتاب فلسفه را در حوزه برخی ها با انبردست بلند می کردند چون قائل بودند نجس است!

 

این رفتارها مگر از برخی از روحانیت سر نمی زد؟ باید طرفدار این نوع آخوندها هم مگر بود؟؟؟؟ انجمن حجتیه را کدام صنف تأسیس کرد؟ حتماً نمی گویید صنف غیر روحانی. باید از این روحانیت هم تبعیت کرد؟ که قائل اند فساد عالم را سر بگیرد امام زمان (عج) ظهور می کند. عبور می کنم. بخواهم نمونه بیاورم صدها ورق می شود. مگر آنها که درس فلسفه ی شادروان مفسر کبیر قرآن علامه طباطبایی را ب بدترین رفتار تعطیل کرده بودند از میدان بار آمده بودند؟!! یا از خود درون حوزه علمیه؟ که حتی آیت الله مرجع اعلم بروجردی را مجبور کردند که از علامه بخواهد درس را تعطیل کند و به جلسات خصوصی معدود انتقال دهد. خدایا ما را تابع روحانیت بیدار که حق پیشوایی دارند باقی بدار نه روحانیت کجدار که چشمشان فقط به تصفیه و مفاصا حساب مالی مردم به نفع جیب گشادشان هستند. بنده سر نهضت را روحانیت می دانم و خودم را پیروشان. شرط دارد پیروی بنده: بیدار باشند و منزه و آداب طلبگی را رعایت کنند و در زندگی رفاه زده غرق نباشند. رأی بنده: غالب روحانیت ایران پاک و قابل پیروی کردن هستند. افتخارم این است تزم اسلام همراه با روحانیت منزه است.

 

سه در آخر هم عرض کنم در مورد موضع حقگرایانه ی اخیر آقای ماشاالله شمس الوعظین نوشتم دیشب:

«از دید بنده لازم بود در جهاد تبیین از این موضع شمش الواعظین ابراز خوشحالی کنم»

 

آیا اظهار خوشحالی از موضع خوب یک چهره که نظرش می تواند رأی برخی از جوان های جامعه را مسلماً به حقیقت برگرداند، بد است؟

 

در ثانی نوشتم:

"به نوبه ی خودم از این موضع خوب و مطابق به واقع و غیرت آقای ماشاالله شمس الوعظین کارشناس خبره ی منطقه (و سردبیر اسبق روزنامه های کیهان دوره ی اصغری، جامعه، توس، آزادگان) حمایت می کنم که با شجاعت «عملیات تلافی جویانه ی شب گذشته ایران به اسرائیل و تدوین نقشه ی این عملیات و انجام آن را "کاملاً هوشمندانه" توصیف کرد:

 

بنده به آوردن الفاظ دستور زبان فارسی در جملات نقش قائلم. اگر دقت کرده باشید نوشتم "این" موضع خوب و مطابق به واقع و غیرت. به قید اشاره ی مقید «این» شاید حوصله نکردید دقت ورزید. وقتی جایی کسی "این" می آورد یعنی دارد صراحتاً می گوید شاید و حتی حتماً با سایر مواضع و مبانی آن شخص موافق نباشد.

 

خدایا شما دو بزرگوار را برای جامعه و مدرسه و خانواده تنی سالم و روحی پرنشاط دهد که نشاط آور هم هستید تا جایی که نوشته های شما دو شریف را می خوانم و برایم بعضاً جذاب اند

 

جای تکرار است که اعلام کنم بنده تحت زعامت شما دو بزرگوار نیستم که عقل محترم شما را در کله ی خودم قرار دهم و عین به عین شما فکر کنم. بگذاریم عقل هر کس تراوشش را بکند. برای بنده دیکته کردن کاری در ردیف کلاس یک نشستن است. برای عقل و فهم هر دوی شما خوبان و محترمان ارزش و استقلال و حتی نقادی قائلم. تشکر فراوان می کنم مرا و گفته های مرا مورد نقادی و گلایه قرار دادید. مدرسه جایی برای نقد و حرف و حتی گاه چالش است مگر شما دو برادر خوب که طلبه اید با مباحثات همبحثها در محیط حوزه آشنا نیستید. حتماً هستید. سلام بازم به روی ماه شما.

پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

اُنظر[در پاسخ به بهرام اکبری لالیمی] بسم الله الرحمن الرحیم. برادر محترم حاج آقا اکبری بزرگوار سلام محضر شریفتان عرض می کنم. جواب شما دارای بالاترین وصف اخلاقی است. عین متن جواب شما را در میان ریپلای جای می دهم تا بار دیگر برجسته شود: حاج آقای بهرام اکبری لالیمی به اُنظُر:

 

«سلام علیکم به آقای (انظر الی ما قال و لا تنظر الی  من قال) در رابطه با متن قبلی شما من به قسمت دوم حدیث بالا دقت نکردم. فکر کردم آوردن اسم اشخاص و تعریف و تمجید از یک شخص [آقای شمس الواعظین] با یک موضع گیری، به ذهن مخاطب الغاء شود که مورد تائید ماست و در صدد تطهیر آن شخص هستیم. (طبق قاعده ی کار برادرت را حمل بر صحت قرار بده)  حسن ظن   را بر خود لازم می دانم. همه مطالب شما را که آوردید دیدم و استفاده کردم از اینکه فعال و دغدغه مند هستید ستودنی است. برای شما آرزوی توفیقات بیشتر را دارم. یا علی مدد. الاحقر بهرام اکبری."


یک مورد این است حرف شما راست است اگر کسی بخواهد کسی را تطهیر کند باعث القاء در ذهن مخاطب می شود که مثلاً اُنظُر داشت آقای ماشاالله شمس الواعظین را کامل فردی موجه جلو می داد که خود به این نتیجه رسیدید قصدم این نبود که کارکردها و کارنامه های وی را کاملاً مورد تأیید قرار دهم. مورد جزئی: شما برداشت بر الغاء (لغوکردن) گرفتید. احتمال می دهم منظور حضرتعالی همان القاء (دمیدن / آموختن) باشد. یک مورد این است فوری به قاعده ی حمل بر صحت تمسک جستی که نشان بزرگمنشی شماست. یک مورد دیگر این است فرمودید: «همه مطالب شما را که آوردید دیدم و ..." بنده هم از نگاه حکیمانه ی آن بزرگ و استاد بااخلاق مدرسه تشکر فراوان می کنم و اخلاقیاتتان را خوب می دانم. خود آن حضرت که عالِم به احوال روحانیت است مسلماً فرق می گذارد میان آن دو شیخ که بر سر قضیه ی زمین حوزه و بکارگیری لفظ غلط و اسائه ی ادب به ساحت دو معصوم مقدس و بی نظیر اسلام (علیهما صلوات الله و سلامهما) با عالمان ربانی باتقوا. خدا را شکر در همین مدرسه پس از کمی تأخیر بزرگواران رفتار آن دو شیخ را مورد نقد و رد کردار قرار دادند. بنده هم برای محضرتان حسن جمال و حسن گفتار و حسن کردار قائل هستم. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

نظر الیاس حضرتی و مرزبندی با عباس عبدی

دیشب در نوشته ام «چرا باید اعلام جرم علیه ی عباس عبدی و روزنامه اعتماد درست باشد؟» از اعلام جرم دفاع کرده بودم اینک خود آقای الیاس حضرتی صاحب امتیاز روزنامه اعتماد و سایت اعتمادآنلای پا به جلو گذاشت در یادداشت "سپاس از برادران سپاهی‌ام" رسماً با عباس عبدی در این مورد خاص (حمله ی مشروع مقتدر و تنبهیی ایران به اسرائیل) مرزبندی کرد. چه خوب است دانست او چه نوشت تا نشان در جرم عبدی شریک نیست هرچند به نظر بنده روزنامه اش در مورد این مسئله ی ملی مجرم است. او نوشت و ان شاالله روی همین موضع اش با خائنان مرزبندی داشته باشد: نقل قول از نوشته ی وی:

 

«قبل از هر چیز لازم است از برادران سپاهی‌ام قدردانی کنم به خاطر اینکه تصویر زیبایی از افتخار و اقتدار ملت ایران را در فضای منطقه‌ای و جهانی به نمایش گذاشتند. سپاهیانی که ابهت پوشالی و طلسم ضربه ناپذیری و نفوذناپذیر بودن صهیونیست‌ها را در هم شکستند و اقتدار ایران و ایرانی را به رخ جهانیان کشیدند... روز گذشته، دلاوران سپاهی کشورمان نیز ضرب شست محکمی به اسراییل وارد ساختند و هیمنه این رژیم را فرو ریختند. نباید فراموش کرد که مواجهه ایران نه با اسراییل بلکه با امریکا و 9 کشور دیگر شامل ناتو و برخی کشورهای منطقه‌ای از جمله اردن بود. اما با همه این حمایت‌ها، حراست‌ها و حفاظت‌های غرب و اعراب از اسراییل، قدرت موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی توسط دلاور مردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و پشتیبانی ارتش و مجموعه مردان بزرگی که برای امنیت و اقتدار ایران زحمت می‌کشند، مرزهای کشور را درنوردید و به قلب اسراییل رسید. این عملیات‌های ترکیبی نشان داد جمهوری اسلامی قدرت بازدارندگی بسیار گسترده‌ای دارد و در برابر طمع و تهاجم و تجاوز هر کشوری ساکت نخواهد نشست و از حقوق قانونی مردم ایران در سطح بین المللی دفاع می‌کند. در واقع ایران در بامداد یکشنبه قدرت خود را به رخ متجاوزان کشاند و با صدای بلند اعلام کرد اگر ضربه‌ای بزنند، ضربات شدیدتری دریافت خواهند کرد. در این میان، پیروزی اصلی اما شکستن بت اسراییل و انهدام فضای اغراق‌آمیزی بود که پیرامون این رژیم جعلی ایجاد شده است. برای این فتح و ظفر باید به تمام نیروهای خدوم نظامی و امنیتی، همچنین رهبر انقلاب و برادران خودم در سپاه پاسداران تبریک گفته و از آنان به خاطر این افتخار‌آفرینی تشکر کنم.... باید توجه داشت، ایران هرگز به هیچ کشوری حمله نکرده و تجاوز نمی‌کند در عین حال هیچ گونه حمله و تجاوزی را بر نتابیده و پاسخ‌های دندان‌شکن به متجاوزان می‌دهد...مشخص شد که جمهوری اسلامی با هیچ کشوری شوخی ندارد.... جالب اینجاست که ایران هرگز به منازل مسکونی حمله نکرد، به بیمارستان، کلیسا، ساختارهای اقتصادی و... حمله نکرد، بلکه پایگاه‌های نظامی را هدف قرار داد... اگر ادامه بدهند ایران آماده واکنش‌های شدیدتر است... در این میان اگر کشوری به دنبال ضربه زدن به منافع ایران باشد، پاسخ‌هایی قوی‌تر را دریافت خواهد کرد.»

 

نظریه: این موضع آقای حضرتی زمین تا آسمان با یادداشت آقای عباس عبدی فرق دارد که روزی خود را در ظاهر دانشجوی پیرو خط امام و فاتح لانه ی جاسوسی می پنداشت اما حالا از انگلیس و اسرائیل در مورد تنبیه موشکی اسرائیل حرف های ضد امنیت ملی بر زبان جاری کرد و بی پایه موضع گرفت. اعلام جرمش را باید دادستانی با قاطعیت به محکمه ببرد تا دیگر قلم به لحن اسرائیل دست نگیرد. پایان. راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ.

 

 

شیخ مالک رجبی دارابی [در پاسخ به اُنظُر] سلام مجدد جناب انظر بزرگوار هر چند طلبه ناچیز هستم و هنوز حاجی نشدم اما لطف جنابعالی ما را شرمنده اخلاق کرد..  نکته بعدی هر چند بحث ذیل مخصوصا بند دوم تکراریست اما چون بحث را بمیان آوردی اشاره میکنم.. جواب بند اول. شما آزادی کسی شما را مجبور نکرده که مثل ما فکر کنید و اینهم مشخصه همه ی ما و شما با تشخیص و عقل خودمان صحبت میکنیم آنچه که می فهمیم مینویسیم و میگوئیم و تحت زعامت دیگران نیستیم این صفت را تنها شما ندارید همه همینطورند اما در نقد و انتقاد باید طرفدار جانب انصاف باشیم آنچه که حقایق مطرح میشود تسلیم باشیم بدون اهانت و توهین یا جسارت. دوم: قبول دارم و بنده هم تمام این نوشته بند دو را در احوالات امام راحل و علامه طباطبایی در کتابهای دیگر مطالعه داشتم و در ارتباط با داستان تدریس فلسفه خبر داشتم و درست است که امام رحمه‌الله روحانیون خشک مقدس را قبول نداشت. حتی میفرمودند بعضی از روحانیون از شمر هم بدترند. اما این بحث شما فرق دارد با موضوعات اخیر که بدون اطلاعات دقیق ما قضاوتشان کنیم. در ضمن بنده اولین نفری بودم که در جواب معاون مدرسه که بعد از پیامهای مکرر مدیر مدرسه درباره حجت الاسلام صدیقی نظراتی داشتند. نقد داشتم که چرا بدون اطلاع دقیق قضاوت میکنیم بعد از بنده بزرگواران دیگر یک به یک آمدند شبیه متن بنده نوشتند و سخنشان مثل همین متن بنده بود که تا از احوالات یک نفر اطلاع دقیق نداریم قضاوتش نکنیم. قبل از بنده هیچ یک از بزرگواران نقدی نداشتند.بگذرم بحث تمام شد اطاله کلام نکنیم. در جواب بند سوم. بنده  هم دعاگوی شما هستم و تشکر مجدد دارم اخلاق متواضعانه خودت را هم در متن دیروز نسبت به استاد شفیعی و دیگر علما بروز دادید و هم در متن امروز تجلیل داشتید و همچنین از بحثهای خوب و اطلاعات خوبی که دارید و دغدغه مند کشور هستید تشکر دارم. هر چند توفیق حضور و شناخت جنابعالی را ندارم اما چون درباره نوشته بنده واکنش نشان دادید بنده از باب آداب مباحثه لازم دانستم جواب جنابعالی را بدهم  ببخشید. موفق باشید.


جواب اُنظُر به بزرگوار محترم مدرسه حاج آقا حجت الاسلام رجبی دارابی

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرتعالی رأفت کردید خطاب به بنده نوشتید: «هر چند توفیق حضور و شناخت جنابعالی را ندارم» واقعاَ قصدم «ما قال» است، نه «من قال». فقط آن فرهمند محترم اگر می خواهد بداند بنده کی ام یک گرا می دهم که باز مربوط به ما قال است نه من قال. بنده کسی ام حاضرم در هر مرحله از زندگی ام جان واقعی من فدای حفظ عمر و بقای رهبرم عزیزم خامنه یی مرجع و امام عقیدتی و سیاسی ام شوم و خونم را در راه کمالات آن مقام معظم انقلاب هدیه کنم و در راه خط ترسیمی آن حضرت علیه ی آمریکا و اسرائیل، سرباز پا به قیام باشم. شایسته تر از رهبرم سراغی ندارم. این حرفم را از زبان نیت و مقصودم می زنم که اسلام هم به نیت بها می دهد.

 

روحانیت را سیمان عقیده و جامعه ی مذهبی می دانم که همه را به هم جوش و پیوند و اتحاد می دهد. هر چه دارم از روحانیت می دانم. مگر اگر دیندار هستیم علم این دین را از کی گرفتیم؟ غیر از این است دین را عالمان دین به قلم و شرح و فتاوی خود ساده و سالم نگه داشتند. ما که از کتاب غیر عالم دین، دین نمی آموزیم. پس تالی تلوّ معصومین (علیهم السلام) عالمان دین هستند. عالمان دین مورد وثوق بنده نیز شخصیت های شخیصی مانند شهید محمدباقر صدر، شهید سید عباس موسوی، شهید مطهری، شهید شیخ اشراق، شهید هاشمی نژاد، شهید فضل الله محلاتی، شهید سید اسدالله مدنی وووو و شبخ حسن نصرالله است که امام امت و مقام معظم رهبری ستاره ی درخشنده ی منور خراسان اقاخامنه یی در رأسِ رأس و فؤاد بنده قرار دارند.

 

از بچه های پای منبر هستم که زندگی مرا همان منبرهای علما تعیین کرده اند و نشاندار دانش و دین گویی های آنان شدم.

 

از شما بزرگوار محترم که تصدیق می کنم از کسانی بودید که اسائه ی آن شیخ را تفسیری توضبح داده بودید. تشکر می شود از محضرت که دل مرا با این پیام به محبتت پر کردید. خدای متعال مهربان شما استاد خوب مدرسه را در پناه خود از تمام مصائب روزگار نگاه دار باشد.

 

خطاب به مدرسه:

 

احساس می کنم بودن اُنظُر در مدرسه چندان مورد قبول مدرسه نیست. عیب و ایرادهایم مورد تحمل شما بزرگوارن نیست. تصمیم اتخاذ می کنم با یک پیام پایانی از مدرسه بروم تا ذائقه ی هیچ انسانی با نوشته جات اُنظُر شور نشود و تلخه نیفزاید. از همه ی اعضای محترم می خواهم بدی های مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهند. تکلیف خود حس می کردم کار من جهاد تبیین است. اینک که به نظر می رسد اُنظُر توان و لیاقت این جهاد بزرگ دستور رهبر معظم انقلاب حفظهُ الله را ندارد، از محیط گرم و عالمانه و صمیمی شما خوبان بیرون می روم تا هیچ عضو بزرگوار مدرسه عرصه اش از بنده تنگ نشود. به دسته ی خوانندگان می پیوندم مگر آن که کشور را فضایی فرا بگیرد که آن زمان خودم را انسانی مسئول در برابر مسئله های کشوری می دانم که به حد حجم سن و سال و عقلم تکالیف انجام دهم و نزد خداوند خالق با توشه ی تهی، شرم نورزم.


که امروز عصری نیز یک عزیز که برایم دُرّ است در صدف، خواهش کرد در فضای خصوصی ام که اُنظُر تمام کند و فکر کنم برداشتم این شده است اُنظُر باید برود.  اطاعت. پس رفتم. اما مطالب را تا بتوانم دنبال می کنم هر چند می خواهم از ایتا هم بروم و پس از مدتی تمرین عقلانیت و عرفان و تأدیب نفس، اگر خدا طلبید برگردم. حلالیت شرعی می خواهم. گذشت و بخشش همه ی شما مرا آسوده می سازد که متن های مرا ناروا، خراب، بی ارزش، بی محتوا و حتی مُضرّ و خلاف جهاد تبیین و شاید هم فراوان و زیاد و مزاحم دانستید. بنده فکر می کردم شاید نوشتجاتم برای مدرسه لازم باشد. شاگردی و دوستی خودم را پیش حضرت حجت الاسلام آقای سید حسین شفیعی دارابی فاضل نام آشنا طی سه روز پیش در مدرسه مطرح کردم و باز برای آخرین باز اعلام می کنم: شاگردتان بیش نیستم. خدایا آن خواهی، بنده خواهد. خاک پای خوبان ایران و جبهه ی مقاومت منطقه: پایان. دوشنبه ۲۷ / ۱ / ۱۴۰۳ ،، راندیان. نویسنده: اُنظُر اِلی ما قالَ. توسل به کلام الله شرفیات شویم: و الضحى و اللیل اذا سجى ما و دعک ربک و مَا قلى (یک تا سه / ضحی) :  سوگند به روز روشن ‏... و سوگند به شب چون بیارمد ... که پروردگارت با تو بدرود نکرده و بی ‏مهر نشده است.

 

حجت‌الاسلام شیخ ربانی به اُنظُر: سلام علیکم یا منذر ( هشدار دهنده ) ، تأسف می‌خورم که شما را نشناختم. با کمال ادب عرض می‌کنم: فاالله خیرا حافظا و هو الرحم الراحمین. بی نشان.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2479