به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. مسائل روز: مگر آقای سیدمحمد خاتمی سرِ عقل آمده است؟! حجت الاسلام آقای سیدمحمد خاتمی دیروز (۲۳ آبان ۱۴۰۱) گفت: "این روزها... بدخواهان و دشمنان از بیرون و درون پیشرفت و سربلندی آن [ایران] را مورد تهدید قرار دادهاند... البته بیگانگان و بدخواهان و دشمنان عزت ملت و استقامت و پیشرفت کشور بیکار نمینشینند، ولی نقش و کار آنها بیشتر بهرهبرداری سوء از نارضایتی مردم و تلاش برای سوقدادن این اعتراضها به سوی ناآرامی است و حتی ابزار قراردادن خون و رنج مردم برای نیل به مقاصد شومی است که دارند... وضع گریزناپذیر ارتباطات در آن، زمینه بهرهبرداری سوء از نارضایتیها و استفاده ابزاری از آن برای رسیدن به مقاصد شوم را آسان کرده است. براندازی نه ممکن است نه مطلوب؛... اعتراض گرچه با مرگ ناگوار خانم مهسا امینی دخترخانم کُرد سنی آغاز شد، ولی خوشبختانه در اثر هوشیاری مردم و برغم تلاش مذبوحانهای که بخصوص از خارج هدایت میشد، اعتراض رنگ و بوی قومی و مذهبی نگرفت."
ابتدا همین چند جملهی انتخابی را بررسی محتوایی کنم، آنگاه چندسطری هم در نقادی دیدگاه وی بنویسم:
همینکه ظاهرا" فهمید ایران تهدید واقع شده است، خود یک اعتراف بزرگیست که البته با استخدام دو لغت "بدخواهان" و "دشمنان"، به صورت ناخودگاه بر تفکری صحّه گذاشته است که سالهاست رهبری معظم آن را وارد ادبیات سیاسی ایران کردهاند و تیپ امثال آقای خاتمی آن را به سُخره میگرفتند. تازه، آقای خاتمی قید تصریح "از بیرون و درون" را هم در بیان خود صراحت داده که نشان دهد این تهدید، هم از سوی کشورهای خارجی و مزدوران آنهاست و هم از جانب عواملشان در درون ایران.
خوشخیالانی که غرب را قبلهی آمال خود پنداشته بودند و بر تنِ ایران میخواستهاند جامهی چرکین غرب بپوشانند، اینک با این سخن اعترافوارهی آقای سیدمحمد خاتمی به خماری زودهنگام میروند؛ زیرا وی رسما" پذیرفته در آشوبهای وحوشوارهی اخیر عدهای گوشبهفرمانِ فاحشههای فاسدِ ایرانی اما لانهکرده و جیرهگیر در خودکامهترین دولتهای متظاهر به دموکراسی دروغین مغربزمین، " بهرهبرداری سوء"یی صورت گرفته، آن هم به تعبیر جدیدش توسط "بیگانگان و بدخواهان و دشمنان" که جناب خاتمی اغلب اِبا داشته ازین واژگان در ساختمان زبانی خود به کار گیرد. علاوه اینکه "نیل به مقاصد شُوم"شان را هم در جملاتش آذین ساخته تا نشان دهد کسانی که هر چیزی را با نسبتدادن به "تئوری توطئه"، تخطئه میکنند، داخل در حباباند و خود متوهّم و غرقه در آن. آیا خودِ خاتمی از آثار این موضع نُوِش، متنبّه و بهرمند شده است و درسی گرفته؟
از اینجاست که سیدمحمد خاتمی بالاخره حرف نگفتهی خود را -که دیریست از سرِ آسایش، یا آزار، یا هراس، بر زبان نمیآورده و مخفی میداشته تا شاید از چشم عدهای نیفتد- بروز داده است؛ این حرف: "براندازی نه ممکن است، نه مطلوب." همهی روشنگریهای سهدههی متوالی رهبری معظم همین بوده است که تحذیر خردمندانه میدادند دشمن در پی "براندازی" انقلاب اسلامی است که برخی نابخردان و غافلان، آن را "توهّم" فرض میکردند. اینک با تأخیری طولانی و خودداری عمدی و یا کتمان پشیمانبخش، سرانجام جناب خاتمی همانی را علنی کرد که رهبری معظم خبیرانه صدها بار گوشزد میکرد.
خوشحالم کسی که خود را رأس جریانی به اسم "اصلاحات" میداند (=لفظی معیوب و مبهم و گنگ) مستقیم صحبت از "هوشیاری مردم" کرد و تخریبگریهای اخیر را "تلاش مذبوحانهای" توصیف نمود که به ضرسِ قاطعِ خودِ خاتمی: "بخصوص از خارج هدایت میشد." لابد اهل فن میدانند چرا آقای خاتمی از اصطلاح "مذبوحانه" در ادبیات خود علیهی غرب استفاده کرد و حرکت دشمن عنود خارجی را "تلاشی مذبوحانه" وصف کرد؟ زیرا مذبوحانه آن جنبش و حرکتی است که گوسفند یا مرغ و پرنده پس از سر بریده شدن (=ذبح) به دست و پا میافتند و تا زنده بمانند. یعنی تلاش بیسود و نومیدییی حتما" مأیوس.
در بالا قول داده بودم "آنگاه چندسطری هم در نقادی دیدگاه آقای خاتمی بنویسم" که دیدم متنم از دو سه کف دست گذشت. پس به قول علمایی: مصدّع نمیشوم. بنابرین بگذرم و عنوان پرسشی متنم "مگر آقای سیدمحمد خاتمی سر عقل آمده است؟!" را خود خوانندگان محاسبه فرمایند و حدس یا قطع زنند.