قلم دامنه. به نام خدا. فردوسی توسی در «سرآغاز» شاهنامه با ۱۵ بیت، از خدا و خرد می‌گوید و در در پیِ آن در بخش «ستایش» با ۱۹ بیت خرَد را شرح می‌ڪند و سپس با سرودنِ شعرهایی درباره‌ی آفرینش عالَم، آفرینش مردم، آفرینش آفتاب، آفرینش ماه، و سپری‌ڪردن شش بخش شاهنامه، به بخش هفتم می‌رسد ڪه «اندر ستایش پیغمبر» (ص) است و با زیرڪی و ذڪاوت تمام، در آن عصرِ سختگیرانه بر شیعیان، با گذری گُذرا از ذڪر نام سه خلیفه‌ی یڪم تا سوم، به وصف خاص و اتحاد نفسانی امام علی (ع) با محمد رسول (ص) می‌پردازد و خود را نیز پیرو اهلبیت (ع) و ستاینده‌ی حضرت وصی یعنی علی (ع)  می‌خوانَد. با این بیت و صراحت:

 

منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاڪ و پای وصی

 

آنگاه با پایان این بخش، وارد ڪارزار شاهنامه می‌شود ڪه بگذرم.

 

 آرامگاه فردوسی

 

از بخش «سرآغاز» سه بیت، از بخش «ستایش» سه بیت و از بخش «اندر ستایش پیغمبر» (ص) نیز سه بیت را برگزیدم و می‌آورم و سه نڪته می‌گویم و یاد آن حڪیم را در سالروز آفرینش سُرایش شاهنامه پاس می‌دارم و بر روح او درود می‌فرستم ڪه نگذاشت درخشندگی نام و مرام ایران را تاریڪ و خاموش و فُوت (=پُف) ڪنند.

 

۱. از بخش سرآغاز:

 

نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است و گوش و زبان
ڪزین سه رسد نیڪ و بد بی‌گمان
تویی ڪردهٔ ڪردگار جهان
ببینی همی آشڪار و نهان

(منبع)

 

نڪته: به نظر من از نظر فردوسی انسان ڪه ڪرده‌ی حضرت ڪردگار است، اول باید آفریدگارِ خرد را بشناسد. و خردِ او -ڪه آفریده‌ی خداست- نگهبان جان اوست؛ نیز محافظ چشم و گوش و زبانش. یعنی خرد در ستاد فرماندهی انسان، ایستاده و نمی‌گذارد از سه ناحیه‌ی دیدن، شنیدن، و گفتن به او بدی برسد، و در واقع خرد، تمام صادرات و واردات این سه حس را متوازن و حق‌مدار نگه می‌دارد. تنظیم پندار، گفتار، ڪردار به نیڪ‌شدن و نیڪ‌نیازی.

 

۲. از بخش ستایس:

 

 

خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند ڪه بیند همی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش ڪردن نگاه
توانا بود هر ڪه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

(منبع)

 

نڪته: به نظر من از نظر فردوسی خردِ خردمند چنان درست و استوار راه را از چاه، درست را از نادرست تمیز می‌دهد و گزینش می‌ڪند ڪه انگار خرد، حقانیت و درستی آن را مانند چشم می‌بیند.

 

۳. از بخش ستودن پیامبر (ص) و علی (ع)

 

ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
 
وگر دل نخواهی ڪه باشد نژند
نخواهی ڪه دایم بوی مستمند

 

به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی

(منبع)

 

نڪته: به نظر من از نظر فردوسی اگر نمی‌خواهی دلمُرده و پژمرده شوی، به گفتار نبی مڪرم اسلام (ص) باید راه بجویی و دلت را از تیرگی‌های احتمالی با آب گفتار نبوی شست‌وشو و پاڪیزه ڪنی، تا هم پاڪ بزیی، هم پاڪ بمیری.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1498