آیا دکتر سروش متنبّه شد؟

به قلم دامنه. به نام خدا. دیشب پیش از سر بر بالین گذاشتن، فرصتی دست داد تا متن ڪامل مصاحبه‌ی یڪی از روزنامه‌های جناح چپ با آقای دڪتر عبدالڪریم سروش را بخوانم. نمی‌دانم خوانندگان هم خواندند یا نه. من اما، چند نڪته می‌گویم و می‌گذرم؛ زیرا ایشان هنوز هم آنچه را ڪه من حدس می‌زنم می‌خواهد بر زبان بیاورد، نمی‌آورد و آن به بُن‌ست رسیدن خودِ آقای سروش است ڪه درین دو دهه‌ی پیشین عمرش بوده ڪه مبتلا به آن شده است و اگر نگوید، گمان می‌رود با همان افڪار غلطش غرق‌تر شود. او به هر حال، پس از یڪ دوره مفتون‌شدن به غرب و افڪار پریشان، حالا گویا به ذرّه‌ای از اباطیل در دنیای غرب و اشتباهات نگرشی خودش، دست یازیده و فرازهایی را به‌جرئت برملا ساخته است.

 

 

سروشِ دهه‌ی هفتاد ڪجا و سروشِ دهه‌ی هشتاد و نود ڪجا؟ ڪه هزار جور چرخید و هزار گون گفت. شاید به خوداصلاحی خود برسد. شاید. وگرنه، با همان خبط و حبط خواهد مُرد ڪه حیف است یڪ اندیشمند مسلمان مؤثّر بلااثر بمیرد. شڪر، ڪه اینڪ این دانشمند بزرگ ایرانی دست‌ڪم درین مصاحبه متنبّه (=بیدار و هوشیار) شد و فهمید، و از هویت همیشگی غرب، ڪمی سر درآوُرد. ازجمله درین سه فراز، ڪه سرفراز شد:

 

گفت: اگر میان «بایدِ مدیریتی» و «بایدِ ارزشی» تعارضی بیفتد البته ارزش‌ها تقدّم دارند. به این مثال توجه کنید: «برای دزدی باید از دیوار خانه بالا رفت.» این بایدِ (روشی) با «نباید دزدی کردِ» (ارزشی) تعارض دارد لذا جانبِ ارزش را باید گرفت.


گفت: حقوق‌مداریِ لیبرالیسم، گاه در مقابل اخلاق سنتی می‌ایستد و بسی از رفتارهای نکوهیده‌ی اخلاقی را به منزله‌ی یک حق مجاز می‌شمارد. کاپیتالیسمِ لجام‌گسیخته نیز بر این آتش نفت می‌افشاند. لیبرال‌کاپیتالیسم جایی برای قناعت و تقوا و صبر و سخاوت و گذشت باقی ننهاده است. ظاهربینان فقط روابط ناروای جنسی را می‌بینند و تقبیح می‌کنند در حالی که تباهی این نظام بسی افزون‌تر از اینهاست.

 

گفت: ای کاش سوسیال‌دموکراسی شدنی بود؛ دریغا که نیست. لذا به لیبرال‌دموکراسی با همه اشکالاتش و با کوشش در رفع آنها، باید دلخوش و پای‌بند بود. (منبع)

 

سه نڪته:

 

۱. آقای سروش در فراز اول، مرا را به یاد ڪتاب «دانش و ارزش» خود انداخته ڪه روزگاری بر آن شرح و بسط می‌نوشت. خدا را شڪر اینڪ نیز به ترجیح ارزش بر روش رسید.

 

۲. وی در فراز دوم، مرا را به یاد ڪتاب «ایدئولوژی شیطانی» خود انداخته ڪه روزگاری بر نقد مارڪسیسم نوشته بود و اینڪ حقیقت دیگر به روی او گشوده شد، ڪه به شیطانی‌بودنِ لیبرال‌کاپیتالیسم هم نائل آید.

 

۳. او در فراز سوم، مرا را به یاد دو ڪتاب «فربه‌تر از ایدئولوژی» و «حڪمت و معیشت» خود انداخته ڪه روزگاری از دین مبین اسلام، در برابر هر گونه ایدئولوژی‌ها و ایدئولوگ‌ها دفاع می‌ڪرد و جانبِ دین را داشت تا ایدئولوژی‌ها و مسلڪ‌ها را، ڪه آری؛ دین فربِه‌تر از ایدئولوژی‌هاست.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1611