جامعه :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۸۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

کبری رستم‌زاده

به قلم دامنه.‌ به نام خدا. سلام شریفان. خانم کبری رستم‌زاده کُرد کرمانشاه است؛ سال ۱۳۵۳ در روستای شمشیرِ پاوه در منطقه‌ی اورامانات کرمانشاه به دنیا آمد. او اینک چند سالی‌ست سراغ تفکیک زباله رفت. سال ۸۱ نیز در جمع‌کردن بذر درختان کوهی کار کرده است؛ بذر زالزالک، بَنِه (=پسته‌ی ریزِ کوهی)، بلوط، بادام کوهی و ... که در پاییز و بهار در کوه می‌کارَد. او در یکی از کوه‌های پاوه نهالستان بلوطی دارد که حدود ۲ تا ۳ هزار درخت دارد و تا مدتی با سختی دَبه‌های آب را روی شانه‌اش می‌گرفت تا نهال‌ها را آبیاری کند که نخشکد. کار دیگرش ساخت آبشخورهایی در کوه‌های پاوه بود. در شیوع ویروس کرونا با کمک پسر کوچکش بیش از ۵ هزار ماسک تولید کرد و رایگان در اختیار مردم قرار داد. او حتی پوست میوه‌ها را دور نمی‌ریزد، به صورت خشکاله در اختیار خانواده‌هایی که دام دارند قرار می‌دهد و آن‌ها در عوض به وی لبنیات می‌دهند. نیز در باغش دو چاله‌ی بزرگ کَند و با ریختن پوست میوه‌ها و بعضی مواد قابل تجزیه، آن‌ها را به کمپوست تبدیل می‌کند که کود مقوّی‌یی‌ست. نمی‌گذارد زباله‌ی خانه، شیرابه ایجاد کند. وی حتی تُفاله‌ی چای را زمستان روی شوفاژ خشک می‌کند و آن را به عنوان دورکننده‌ی آفات از درختان، استفاده می‌نماید. جالب‌تر این که این زن فعال کرمانشاه وقتی برای گرفتن دارو به داروخانه مراجعه می‌کند، پلاستیک قبول نمی‌کند؛ از خود کیسه‌ی پارچه‌ای می‌برَد. دامنه.

  • دامنه | دارابی

 

زنان فاضله ، زنان صالحه

 

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام شریفان. مطالعه‌ی این دو کتابِ «زنان فاضله» و «زنان صالحه» اثر آیت الله مرحوم سید نعمت الله حسینی کهلائی قیداری زنجانی خیلی وقتم را گرفت. هر چه هم می‌خوانم مگر تمام می‌شود. هر چه هم جلوتر می‌روم نمونه‌هایی از زنان مطرح، شرح حالشان تشریح می‌شود که هر کدام داستانِ مطوّل خود را دارد. بهتر دیدم در معرفی این دو کتاب به این چند سطر در سه بند از برداشتم بسنده کنم:

 

این > جاحظ در کتاب "البیان والتبیین" نوشت روزی یکی از اُمراء عرب کودکی دید که به مطالعه‌ی کتابی مشغول است، فریاد برآوُرد که شرم بر تو باد! سواد شغلِ آموزگاران و گدایان است!

 

یا > مثلا" در جاهلیتِ مقارنِ اسلام مطابق نقل واقدی، در مکه موقع بعثت حضرت رسول ص فقط هفده نفر از قریش سواد داشتند.

 

یا این > آخرین شاعر بدَوی عرب -ذولرمه- باسواد بودنِ خود را پنهان می‌کرد و می‌گفت قدرتِ نوشتن در میان مردم، بی‌ادبی شِمُرده می‌شود.

 

اما اسلام آمد و گفت: بخوان، بدان‌. یعنی علم و عمل. آگاهی و ایمان.

  • دامنه | دارابی

نوشته‌ی دامنه: به نام خدا. سلام. تمسُّک تا تنسُّکمی‌گوید (کی؟ آشیخ مجتبی تهرانی) باید مؤدّب به ادب الهی گردد. کی؟ انسان. چگونه؟ این گونه. با راه تمسُّک تا تنسُّک. حالا ببینیم خودِ آیت الله مرحوم شیخ مجتبی تهرانی درین جلسه‌ی سی و سوم چه می‌گوید. او تمسُّک را درین می‌داند که انسان کرارا" بیاید بگوید خدا و پیغمبر و ائمه چنین فرموده‌اند و خود، به فرمایش آنها تمسُّک بجوید. یعنی بَسا انسان سخنان آنان را حفظ و بلد باشد اما فقط رجوع کند. این کافی نیست و انسانِ درستی را نمی‌پرورانَد. چون به تعبیر ایشان کار چنین شخصی مثل "ضبط صوت" می‌شود و حتی کار ضبط صوت هم "مقام بالاتری" دارد. پس چه چیزی مشکل انسان را حل می‌کند؟! آشیخ مجتبی تهرانی می‌فرماید: "تنسُّک" حالا تنسُّک مگر چه فرق می‌کند با تمسُّک؟

 

 

 

تنسُّک به این معناست که انسان از گفتار و رفتار پیامبر ص و ائمه ع "روشِ رفتاری" یگیرد. این، انسان‌ساز است. یعنی ببینیم پیغمبر اکرم و ائمه در ابعاد گوناگون فردی اجتماعی چگونه رفتار کردند ما نیز همان رفتار کنیم. باید شیوه‌های آنها را شناسایی کنیم به آنها متنسِّک شویم تا واقعا" ادب شویم. تنسُّک در لغت یعنی خداپرستی پارسایی. تمسُّک در لغت یعنی چنگ‌زدن. آویختن. بگذرم. من این کتابِ «تأدیب نفس» سی و سه جلسه درس اخلاق شیخ مجتبی تهرانی (۱۳۱۶ - ۱۳۹۱) را از دیشب بر بالینم گذاشتم تا خوب بخوانم. نشر مصابیح الهدا است، چاپ دومش در ۱۳۹۲. اثری نافذ بر روح جان نفس انسان. روز شهادت پدرِ امام زمان عج بود خواستم با تبیین کوتاه تمسُّک تنسُّک، توسل جوییم با امام حسن عسکری ع که مورد خشم ستمگران بود. تسلیت. ۲ مهر ۱۴۰۲.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: مردمک به نام خدا. سلام. حسبِ حال نویسی (=اتوبیوگرافی، زندگینامه‌ی خودنوشت) در اصل از مصر باستان برخاسته، که فراعین آنجا علاقه داشتند شرحِ احوال زندگی خود را بر کتیبه بنگارند. اما در اصل این کار ریشه در معرفةُالنفس دارد که اَنفعِ معارف است. زیرا هر کس خود بهتر از هر کس می‌داند چگونه زیسته، بر او چه گذشته، چه در سر می‌پرورانَد، اَرز و عَرض و عِرض او چند است. حتی توصیه شده که:

 

"چنان مُستغرقِ اوقاتِ خود باش

که از حالِ کسی نایَد تُرا یاد"

 

 

یعنی به خودت بپرداز چه کار به ایرادهای دیگران داری. همین سرِ صبحی داشتم کتاب "شرحِ این هجرانِ" (تصویر بالا) آقای دکتر محمد فنایی اشکوری (قم: وحی و خرد، ۱۳۹۵) را خلاصه‌نویسی می‌کردم، چنین سوژه در ذهنم شکل گرفت. نمی‌دانم مفیدگویی کردم درین ستون روزم یا نه. هر چه هست، نخست، نَهیب بر خودم هست. با یک شعر خودم را گرم می‌کنم که پا وقتی سرد شود، پایداری تا پای جان هم یخ می‌کند: "از مَردُمکِ دیده باید آموخت / دیدنِ همه کس را و ندیدنِ خود را" اینجا، دیگری را دیدن یعنی امتیازات و خوبی‌های کسی را دیدن، نه خویشتن را هیچ و پوچ انگاشتن، بلکه خود را برتر ندانستن و سایران را خوب دیدن. بگذرم. دامنه.

  • دامنه | دارابی

به نام خدا

 

حیات وحش ایران

جمعی از نویسندگان

(تهران: نشر طلایی، ۱۳۸۸)

برای آشنایی نوه‌ام علی با آفرینش

 

     

 

چپ

جلال رومی

نوشته‌ی بهمن شکوهی

(تهران: نگاه، ۱۳۹۷)

 

راست

فیض الدموع

شرح زندگانی امام حسین ع

محمدابراهیم نواب تهرانی (بدایع نگار)

اکبر ایرانی قمی (تهران: هجرت، ۱۳۷۴)

 

 

بالا

شرح این هجران

دکتر محمد فنایی اشکوری

(قم. وحی و خرد، ۱۳۹۵)

 

پایین

نادر برادرم حسین

خاطرات شفاهی حسن فقیه

درباره‌ی شهید حسین مهدوی نادر

(تهران: نشر فاتحان، ۱۳۹۰)

چند کتابی که تازگی خواندم

سرِ فرصت از هر یک نکاتی خواهم نوشت

 

...

 

کتاب "احادیث قدسی"

اثر فقیه و محدث حُر عاملی ترجمه‌ی کریم فیض

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. اگر در خانه افراد مُسن داریم، پس از آن که آنان از شیرِ آب روشویی، دستشویی، آشپزخانه و حتی حمام استفاده کرده و برگشتند، فوری سری به آنجاها بزنیم؛ چون ممکن است به علت کهولتِ سن، حواس‌شان کاملاً جمع نباشد که شیر را کیپ ببندند. با این کارمان، هم حُرمت‌شان را نگه داشتیم، هم از زیان پولِ آب کاستیم و هم جلوِ هدردادِ جریان آب را گرفتیم؛ که هر چه به آینده گام می‌گذاریم گام‌به‌گام آب هم در کمبودی و کمیابی خواهد بود. درود.

  • دامنه | دارابی


به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. سید ابوالقاسم میرفندرسکی اهل روستای میرفندرسک رامیان استرآباد (=گرگان) فقیه، حکیم، ادیب عصر صفوی در قرن یازدهم هجری که در جفر و کیمیا یدِ طولانی داشت درین "رساله‌ی صناعیه» علاوه بر حکمت و عرفان، به پیشه‌ها هم پرداخت. مطالعه‌اش برایم جذابیت داشت و در صفحه‌ی ۶۶اش، موردِ منحصر و خاص؛ که خواهم پرداخت. وی پیشه‌ها را این طور دسته ساخت:

 

پیامبری

پیشوایی

فیلسوفی (حکیمی)

متکلمی

فقیهی (حکمت عملی)

صنایع عملی (پزشکی، مهندسی و ...)

علم‌های خاص (موسیقی، منجمی، اصول فقه) که درین دسته پیشه از عمل خبری نیست.

 

از طبقه‌بندی پیشه مشخص است مرحوم میرفندرسکی به لایه‌ها در اجتماع باور دارد و از نظرش ورود به دو پیشه‌ی «پیامبری ، پیشوایی» ویژه‌ی اشخاص خاص است؛ ولی دروازه‌ی سایر پیشه را برای ورود و خروج اشخاص، باز می‌داند و اشتغال به آن را از آنِ همگان.

 

یک نکته‌ی علمی هم بگویم: میرفندرسکی چون خود فیلسوف و حکیم بود، فرق فیلسوف حکیم با متکلم را درین می‌داند (ر.ک: ص ۶۸) که حکیم علمش از "لِمّ" است یعنی از راه فکر و خِرَد؛ که راز اختلاف شریعت‌ها را نیک درمی‌یابد. اما متکلم علمش از "اِنّ" است یعنی فقط همان شریعت را می‌پذیرد که در آن زاده شده و با آن زیسته است.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. دل زمین. نفت. خالی. آلودگی. اوراقچی. باک. تانک. تانکر. جنگنده. ماشین. آسفالت. تعمیرگاه. پمب‌بنزین. لاستیک. روغن. گریس. کِشتی. اسکله. اکتشاف. اختلاس. پلیس. پالایشگاه. هیولا. تجارت. غول‌های غارت. من جملات بلد نبودم! کلمات آوردم. هر کس خود با این کلمات جمله‌اش را بلد است. می‌شود فیلم سینمایی "هیولای نفتی" محصول آمریکا (عکس بالا که خودم انداختم) را هم دید و با آن هشت‌پای معترض -که به جای آب نفت! می‌خورد- هم‌نظر شد. قلمرو نفت!!! چه آلوده است؛ و زمین دردِ دلش که از نفت خالی می‌شود هنوز هم بدتر.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. من البته هیچ وقت قبول نمی‌کردم سیاست توسط سیاست‌ورز شفاف شود. اساس کارِ سیاست، پنهان‌کاری است. اما نمی‌دانم چرا این خواسته در جنبش‌های مدنی راه یافته که سیاست یعنی شفافیت. وقتی همه‌چیز زیر سایه‌ی اقتدار قانون باشد خود یعنی شفافیت. چون شفافیت شاید اسمش آشکارشدن باشد، ولی رسمش قانونی‌بودن است. هر گاه همه‌ی کارها قانونی عمل شود شفافیت معنی ندارد. خصوصا" انقلاب اسلامی که همه‌ی رأس‌ها و رئیس‌ها علاوه بر شغل سیاسی، ناظر کارها هم حساب می‌آیند؛ ولی فقیه ناظر هم هست، شورای نگهبان که از اسمش پیداست نگهبانی می‌دهد. بازرسی که گزارشگر است. قضاییه که داور است و حتی قوه‌ای پیشگیر. اطلاعات که چشم بیدار است. حراست‌ها که همه‌جا شعبه (جاهایی هم لانه!) زده است. و حوزه علمیه که خود را از نُظّار درجه‌ی ۱ می‌داند. بگذرم.

 

خواستم بگویم شفافیت فقط شعار است. فلسفه‌ی حکومت، قانونیت است. قانون درست کار کند شعار شیک شفافیت تَبش می‌افتد، جزوِ مطالبه هم نمی‌شود. شفافیت گویا شکل گرفته! البته نه در سیاست و اقتصاد و مال و منال و دنیا، در توالت و مستراح! ژاپن. به نظرم برای مقابله با جرم و مجرم است. (عکس بالا)

 

واقعاً کی حاضر است به این نوع دستشوییِ شفّاف روَد که تمامش شیشه است و از همه سو دیار (=معلوم) من معمولا" دستشویی‌های بین راهی را نمی‌روم مگر جاهایی که تمیز نگه‌داری می‌گردد. ایرانی‌هایی دیدم که هر چه هنر! دارند همان جا می‌ریزند! حتی آب هم نمی‌دهند! صدها مگس روی آن از صُب تا شو، وزّه وزّه می‌کنند. آدم مجبور شود برود، کورماز (=مگس) دارش می‌گیرد! نظافت از ایمان نیست مگر؟!

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: آستر | ۱ |. نام خدا. سلام. همه چیز به شکوفایی بند هست. کسی که درخت کاشت، درهرحال، شکوفایی‌اش را می‌خواهد؛ حالا یا سایه، یا میوه. جمعی اگر حزب زدند، شکوفایی را در نظر می‌گیرند، حالا یا قدرت، یا سبقت، یا خدمت، یا منفعت. آنانی که وارد کار می‌شوند به دنبال شکوفایی‌اند، حالا به رونق برسند یا نرسند. مقصد ولی شکوفایی‌ است. کلا" مردم جوامع، پیِ شکوفایی‌اند و می‌خواهند هر روز که آفتاب از فلق درمی‌آید تا در شفق گلگون می‌شود، خود و محیط خود را در هر زمینه‌ی علمی، معنوی، اقتصادی، سیاسی، اداری، ادبی، دامی، کشاورزی، کارگری، پرورشی و دینی و ایمانی در خودشکوفانی (=اوج توانانی) مشاهده کنند و غنچه‌ی امور را واشده و رسیده ببیند، نه کال و بسته؛ و این ناشی از همان حسّ کمالی انسان است. ازین‌رو، وقتی نقصی می‌بینند -چه درخود، چه در دیگری، چه در سطح عمومی- به سمت مذمّت و شماتت میل می‌کنند و روح انتقادی جامعه از همین نقطه‌ی ستودنی شروع می‌شود. بنابرین، انتقاد و مخالفت و گلایه در اصل حاکی از ایرادی است که در میزانِ اندک یا کجیِ شکوفایی شکل گرفته باشد. هر چه شکوفایی و شکُفتن کمتر باشد سمت و سوی مردم به سرزنشی شدیداللحن‌تر، بیشتر می‌شود. اگر در جامعه‌ای این روحیه‌ی نقد صحیح و انتقاد سالم، پایه و اساس باشد و به واسطه‌ی آن هیچ تقبیح و توبیخ و تهدیدی هم مطرح نباشد، میزان شکوفایی همه‌جانبه هم، افزایش می‌یابد. یادمان لابد باید باشد که مادران‌مان به ماها می‌آموختند سمت کار و دانشی بروید که به کمال شما بینجامد، جمال را خدا خود می‌دهد، آن کمال است که به گردن آدم است که باید برگیرد. شاید این را هم از زبان بزرگ‌های خانواده و خاندان شنیده باشید که می‌گفتند: "وِن دِماغ دله اِت ذره فهم دَنیِه". یعنی: درون مغزش یک ذره فهم نیست. آنان می‌خواستند با این مثَل به ماها یادآوری کنند که آستر کمال در بستر فهم نهفته است؛ آن را باید تقویت نمود تا به شکوفایی رسید. مثلا" کسی که بلند می‌شود صدها کیلومتر در جاده می‌رانَد تا به زیارت مشرّف شود، میلِ شکوفایی خود کرده است؛ از روح تا جسمش، با اوجِ رونق در کسب رضایت حضرت رضای آل محمد در مشهد مقدس.

در طوس بیا و عِلم قرآن برگیر
آن حکمت وَحیانی فُرقان برگیر
از زاده‌ی موسی، قَبَسی را که به طور
موسی طلبید، از خراسان برگیر

استاد مرحوم محمدرضا حکیمی

طوسیات

  • دامنه | دارابی

زندگی و بندگی ( ۱ )

 

به نام خدا. سلام. زندگی و بندگی راهی به روی هم هستند. زندگی بدون بندگی نمی‌شود و بندگی بدون زندگی ممکن نیست که به فرموده‌ی رسول اکرم ص "دنیا، مزرعه‌ی آخرت است". در کتابی به همین نام : "زندگی و بندگی؛ بر پایه‌ی آموزه‌های قرآن و حدیث" (چاپ دوم / ۱۳۹۶) نوشته‌ی مرحوم رضا بابایی (زاده‌ی ۱ خرداد ۱۳۴۳ در قزوین و درگذشته‌ی ۱۸ فروردین ۱۳۹۹ در قم) نویسنده، طلبه، دین‌پژوه، شعری دیدم که نقلش خالی از لطف نیست:

 

ای دل اَر خواهی تو بهتر زندگی
بندگی کن، بندگی کن، بندگی

 

چون پایه‌ی زندگی سالم بر دو شاخه‌ی پیام آسمان و پیام خرَد استوار است، رستگاری حکم می‌کند زندگی در سایه‌ی بندگی باشد و بندگی در مسیر و بِستر زندگی روی دهد. پیامبران ع و امامان ع و بزرگان و پارسایان استدلال کردند و برای بشر بازگو، که به اوج نمی‌رسد آن کسی که خود را از آموزه‌های وَحیانی و دینی خالی کند. و صد البته هم اگر خود را با خرَد و دانایی بیگانه کند به دام بدعت و بدتر از آن خرافه و حتی تحریف می‌افتد. چند نمونه از مواردی که زندگی و بندگی را پیوسته‌به‌هم نگه می‌دارد، به نقل از همین کتاب نام می‌برم. لطفا" تک‌تک آن را بخوانیم و کمی فکر کنیم:

 

 

آراستگی، آزادگی، پاکی، بهداشت (که معجزه‌ی اسلام است)، ازدواج، نماز، کار ثواب، کار و کوشش، محبت، آرامش، ذکر، مدارا، اخلاص، پرهیزگاری، پرهیز از اسراف، اعتکاف، همگرایی، ساده‌زیستی، زیارت، نوع‌دوستی، معاشرت، بخشش، میانه‌روی، پیمان، پایداری، بردباری، مهارت، نظم، رایزنی، دانشوری، تغذیه، حق‌الناس، نشاط، توبه، قلب سلیم، امید به رستاخیز، عزای عاشورا، کمک، دعا، تفریح، گستراندن دعوت، شکرگزاری، مهربانی، ترک معصیت و ده‌ها کار و موارد دیگر.

 

اشاره: بالاترین اثر بندگی این است که انسان را در برابر دیگران، عزتمند (اما فروتن نه مغرور) نگاه می‌دارد و خضوع و خشوع را منحصرا" در پیشگاه حضرت باری‌تعالی صورت می‌دهد.

| ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ |
ابراهیم طالبی دارابی

 
 

زندگی و بندگی ( ۲ )

 

به نام خدا. سلام. نوشته بودم آثار مرحوم رضا بابایی خواندن دارد؛ از جمله کتابِ «زندگی و بندگی» ایشان که عنوانِ این سری نوشتارهایم گردیده. برداشتم این است انسان باید در مجاورتِ این دو باشد، تا میانه‌روی کند، نه زیاده‌روی. این دو، همان زندگی و بندگی است. هر کدام ازین دو، نباشد جریان دنیا و عُقبی در هر فرد مختل می‌شود. شاید بی‌علت نبوده باشد که نویسنده از ۴۵۶ صفحه‌ی کتابش، نیمی را زندگی قرار داده و نصفی را هم بندگی.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. یادگاری آیا گرفته‌اید؟ به نام خدا. سلام. یک یادگاری، سه روز پیش به من داده شده؛ سنگ متبرّک حرم امام علی ع. کتابخانه‌ی "یادگار امام" محله‌ی ما کتاب‌خوان‌های منطقه را دعوت به میز گرد کرد؛ برای دادن گزارش آخرین کتابی که از آن کتابخانه به امانت برده و خوانده‌اند. از جمله من. آن روز رفتم گزارش به میز گرد هم دادم و این هدیه را هم گرفته‌ام. (عکس انداخته و دین پست بار گذاشتم) از جناب آقای نیکزاد مسئول متعهد و متفکر کتابخانه و همکاران محترم و زحمتکشش بسیار ممنونم.

 

 

خواستم گفته باشم یادگاری گرفتن را دوست دارم، معنوی باشد هنوز هم بیشتر. چون روی آن قیمت و حد نمی‌شود گذاشت. اگر مثلا" ۱۲۵ هزار تومان پول می‌دادند با خریدن دو قُلوِه گوسفند در شکم هضم می‌شد و تمام. و یا ۲۵۰ هزار تومان هم می‌دادند تازه می‌شد یک کیلو و اندی تخم کدو که بی ضررترین آجیل است. (اگر کسی نقیض آن را می‌داند، بگوید تا اطلاعات نادرستی در صحن نگذاشته باشم) اما یادگاری متبرّک بارِ معنایی بلندی دارد. نگاه هرباره به همین هدیه مرا می‌برَد به حرم امام علی ع که وقتی رفته بودم زیارت، صحنِ U شکل حرم -که سه صحنِ باز را با هم بدون درِ داخلی متصل نگه می‌دارد- برایم خیلی جذبه داشت. خصوصا" سمت صحن ساعت که ضلع شرق و طلوع خورشید است. داخل حرم بخش رواق حضرت ابوطالب س را هم خیلی می‌پسندیدم، چون نشست زائر برای توجه و عبادت را آرامش مطلق می‌بخشید. قبور عالمان در حرم هم جِلوه‌ی درخشنده دارد. بگذرم. با قال استاد نجفی یادگار مرحوم «آقا»: یا علی. شما چی؟ یادگاری آیا گرفته‌اید؟ | ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا