چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
نگارش ۱۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
پیشدرآمد تحلیل
جنگ، سازوبرگ حکومتهاست. اصل، بر خصومت است. دولتها، به دولتها به دید حریف و تهدید مینگرند. فقط استثنائا" صلح وجود دارد. پس؛ سازگاری حکومتها، نتیجهی سیاستورزیهاست، نه برونداد واقعی اتحاد فکری و آرمانی آنها. این نگاه، نگاه رئالیستی به جهان است. یعنی واقعیت قدرت، نه نگرش ایدئالیستی به دنیا که پندارگرایان متوسل به اخلاق و خیال میشوند. کشورهایی درین موقعیت و واقعیت، سود میبرند که روح سازگاری در خود بپروَرند و به هر میزان، ستیزگی نظام خود را تیز کنند، ایدئولوژیکتر و آسیبپذیر میشوند و با این استراتژی، جنگ حتمی را در چند قدمی خود مهیا میکنند.
شناخت شاکلهی اسرائیل
اسرائیل برآمده از مصوبهی سیاسی و دینی است. دست دسیسه سر تأسیسش بود. بحران بقا دارد. برای حفظ ثغور خود، تسلط بر مرزها حتی در دوردستها را نشانه رفته است. برای این کار، بر ارتش تکیه دارد. نظامش را چندحزبی و پارلمانی، ترسیم کرده است، اما همه در هر شرائطی، ارتش را برای بقا، اصل و خط مقدّم تصمیم میدانند. پس؛ اسرائیل کشوری مسلح است. با کشورهای قدرتمند چون آمریکا و انگلستان، پیمان امنیتی بسته است. برای حفظ برتری نظامی خود بر تمام کشورهای منطقه، به تجهیز قوا، خصوصا" نیروی هوایی بسیارپیشرفته و آموزشدیده روی آورده است و سیاست قبولاندن عدم تعرُّض به خود را بر کشورها دنبال میکند. در واقع اسرائیل بیش از هر کشوری میداند باید از خود، از طریق جنگ، بقا ایجاد کند و درین راه هر دست برتر را یا کشوری را که قصد برتری داشته باشد، میخواهد در بدترین سبک غافلگیری، قطع کند. برای این هدف، موساد (=اطلاعات خارجی)، شاباک (=اطلاعات داخلی) و آمان (=اطلاعات جنگ و دفاع) را در مدرنترین و مخوف ترین ساختار شکل داده است و ارتش و جنگ، بر پایه این سه سازمان استوارند.
سیاست کنشگرای اسرائیل
درین فاز اسرائیل تمام خاورمیانه را دشمن خود فرض میکند و برای خنثیسازی دشمن خود، از پنج اصل پیروی میکند: ۱. نفوذ ۲. ارتش ۳. سازش ۴. ستیز ۵. غلبه.
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
نگارش ۱۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
پیشدرآمد تحلیل
جنگ، سازوبرگ حکومتهاست. اصل، بر خصومت است. دولتها، به دولتها به دید حریف و تهدید مینگرند. فقط استثنائا" صلح وجود دارد. پس؛ سازگاری حکومتها، نتیجهی سیاستورزیهاست، نه برونداد واقعی اتحاد فکری و آرمانی آنها. این نگاه، نگاه رئالیستی به جهان است. یعنی واقعیت قدرت، نه نگرش ایدئالیستی به دنیا که پندارگرایان متوسل به اخلاق و خیال میشوند. کشورهایی درین موقعیت و واقعیت، سود میبرند که روح سازگاری در خود بپروَرند و به هر میزان، ستیزگی نظام خود را تیز کنند، ایدئولوژیکتر و آسیبپذیر میشوند و با این استراتژی، جنگ حتمی را در چند قدمی خود مهیا میکنند.
شناخت شاکلهی اسرائیل
اسرائیل برآمده از مصوبهی سیاسی و دینی است. دست دسیسه سر تأسیسش بود. بحران بقا دارد. برای حفظ ثغور خود، تسلط بر مرزها حتی در دوردستها را نشانه رفته است. برای این کار، بر ارتش تکیه دارد. نظامش را چندحزبی و پارلمانی، ترسیم کرده است، اما همه در هر شرائطی، ارتش را برای بقا، اصل و خط مقدّم تصمیم میدانند. پس؛ اسرائیل کشوری مسلح است. با کشورهای قدرتمند چون آمریکا و انگلستان، پیمان امنیتی بسته است. برای حفظ برتری نظامی خود بر تمام کشورهای منطقه، به تجهیز قوا، خصوصا" نیروی هوایی بسیارپیشرفته و آموزشدیده روی آورده است و سیاست قبولاندن عدم تعرُّض به خود را بر کشورها دنبال میکند. در واقع اسرائیل بیش از هر کشوری میداند باید از خود، از طریق جنگ، بقا ایجاد کند و درین راه هر دست برتر را یا کشوری را که قصد برتری داشته باشد، میخواهد در بدترین سبک غافلگیری، قطع کند. برای این هدف، موساد (=اطلاعات خارجی)، شاباک (=اطلاعات داخلی) و آمان (=اطلاعات جنگ و دفاع) را در مدرنترین و مخوف ترین ساختار شکل داده است و ارتش و جنگ، بر پایه این سه سازمان استوارند.
سیاست کنشگرای اسرائیل
درین فاز اسرائیل تمام خاورمیانه را دشمن خود فرض میکند و برای خنثیسازی دشمن خود، از پنج اصل پیروی میکند: ۱. نفوذ ۲. ارتش ۳. سازش ۴. ستیز ۵. غلبه.
سیاست واکنشگرای اسرائیل
درین سیاست، اصل را بر چندین برابر شدت عمل در برابر هر حمله، گذاشته است. ساده اینکه یک گلوله را با هزار بمب پاسخ میدهد. یک سنگ بر تانک و نفربر را با ۱۰۰ خنجر جواب میدهد. علت این است در فقه تلمود آنان کشتار امری دینی است. و بقا برای آنان فرمانی الهی.
در مورد جمهوری اسلامی ایران
اسرائیل به جهان تبیین کرد که نظام جمهوری اسلامی ایران در قانون و اهداف و حتی ساختار سپاه قدس خود، بنای نابودی اسرائیل را دارد و ازین طریق، جنگ خود با جمهوری اسلامی ایران را جنگی پیشدستانه و برای حفظ بقای خود میداند. قرائن هم ارائه داد که نیروهای اطراف اسرائیل، همگان به نیابت از ایران با اسرائیل در حال نبرد هستند. و با این تبیین و گفتمان بقا، برای خود جنگی مشروع قائل شد. و چون بر غزه و لنبان و سوریه فائق آمد، جمهوری اسلامی ایران را در موقعیت بسیارتضعیفشده دید و با اصل غافلگیری و تسلط بر اطلاعات کلیدی و نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی ایران، جنگ را به خاک ایران در ابعاد چندین استان کشانْد که این جنگ، فازبندی است و مرحله، مرحله پیش میرود.
سرعت جنگ
هم تز تشدید جنگ در هفت محور توسط دولت ائتلافی فعلی حاکم بر اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو و هم تحلیل آقاخامنهای در ۱۴ خرداد در مرقد -که سران آمریکا را "بیادب" خواند و هستهای را خط قرمز- در سرعت جنگ اسرائیل با ایران نقش داشت و دونالد ترامپ درین میان، نقش رهبر عملیات روانی را برعهده داشت و سرانجام با اعزام دو دسته جدا بمب افکن ۲بی به سمت گوام (اصل فریب) و ایران (اصل تعقیب) غافلگیرانهترین بمباران را در ایران انجام داد و میلیاردها دلار پول هزینهشده درین راه در سالهای سخت معیشت مردم و فساد عدیده در سیستم، در کسری از ثانیه تلّی از خاک شد.
آمریکا و اسرائیل
جمهوری اسلامی ایران اینک توسط آمریکا و اسرائیل و اروپا در خلاء جنگ و صلح گرفتار شد و این حالت مخاطرهآمیز بیشتر به سمت مرحلهی بعدی جنگ در حرکت است. و آنان بنای بر تغییر حکومت فعلی ایران دارند. اسرائیل از سمت آنان، جواز جنگ در هر زمان را دارد.
چارهی جمهوری اسلامی ایران
مشاهدهام این است سران جمهوری اسلامی ایران، (اعم از حاکمیت و دولت آقای مسعود پزشکیان) خود را قدرتمندتر از همه میدانند و با اطمینان از تجهیزات خود، قصد ندارند در داخل گشایش ایجاد کنند و به تصمیم عدم تعرُّض برسند. زیرا آقاخامنهای جمهوری اسلامی ایران را بر اساس تز "محو اسرائیل" اداره میکند و آمریکا را شایستهی رابطه سیاسی نمیداند. بنابرین؛ جنگ ۱۲ روزه، که پیشحملهی اسرائیل حساب میآید، دنبالهی جنگ برای اسرائیل یک استراتژی است، نه تاکتیک.
نکته: درین تحلیل، بنای من بر تبیین مسئله بود، نه تعیین موضع.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/2647
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
نگارش ۱۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
پیشدرآمد تحلیل
جنگ، سازوبرگ حکومتهاست. اصل، بر خصومت است. دولتها، به دولتها به دید حریف و تهدید مینگرند. فقط استثنائا" صلح وجود دارد. پس؛ سازگاری حکومتها، نتیجهی سیاستورزیهاست، نه برونداد واقعی اتحاد فکری و آرمانی آنها. این نگاه، نگاه رئالیستی به جهان است. یعنی واقعیت قدرت، نه نگرش ایدئالیستی به دنیا که پندارگرایان متوسل به اخلاق و خیال میشوند. کشورهایی درین موقعیت و واقعیت، سود میبرند که روح سازگاری در خود بپروَرند و به هر میزان، ستیزگی نظام خود را تیز کنند، ایدئولوژیکتر و آسیبپذیر میشوند و با این استراتژی، جنگ حتمی را در چند قدمی خود مهیا میکنند.
شناخت شاکلهی اسرائیل
اسرائیل برآمده از مصوبهی سیاسی و دینی است. دست دسیسه سر تأسیسش بود. بحران بقا دارد. برای حفظ ثغور خود، تسلط بر مرزها حتی در دوردستها را نشانه رفته است. برای این کار، بر ارتش تکیه دارد. نظامش را چندحزبی و پارلمانی، ترسیم کرده است، اما همه در هر شرائطی، ارتش را برای بقا، اصل و خط مقدّم تصمیم میدانند. پس؛ اسرائیل کشوری مسلح است. با کشورهای قدرتمند چون آمریکا و انگلستان، پیمان امنیتی بسته است. برای حفظ برتری نظامی خود بر تمام کشورهای منطقه، به تجهیز قوا، خصوصا" نیروی هوایی بسیارپیشرفته و آموزشدیده روی آورده است و سیاست قبولاندن عدم تعرُّض به خود را بر کشورها دنبال میکند. در واقع اسرائیل بیش از هر کشوری میداند باید از خود، از طریق جنگ، بقا ایجاد کند و درین راه هر دست برتر را یا کشوری را که قصد برتری داشته باشد، میخواهد در بدترین سبک غافلگیری، قطع کند. برای این هدف، موساد (=اطلاعات خارجی)، شاباک (=اطلاعات داخلی) و آمان (=اطلاعات جنگ و دفاع) را در مدرنترین و مخوف ترین ساختار شکل داده است و ارتش و جنگ، بر پایه این سه سازمان استوارند.
سیاست کنشگرای اسرائیل
درین فاز اسرائیل تمام خاورمیانه را دشمن خود فرض میکند و برای خنثیسازی دشمن خود، از پنج اصل پیروی میکند: ۱. نفوذ ۲. ارتش ۳. سازش ۴. ستیز ۵. غلبه.
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
نگارش ۱۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
پیشدرآمد تحلیل
جنگ، سازوبرگ حکومتهاست. اصل، بر خصومت است. دولتها، به دولتها به دید حریف و تهدید مینگرند. فقط استثنائا" صلح وجود دارد. پس؛ سازگاری حکومتها، نتیجهی سیاستورزیهاست، نه برونداد واقعی اتحاد فکری و آرمانی آنها. این نگاه، نگاه رئالیستی به جهان است. یعنی واقعیت قدرت، نه نگرش ایدئالیستی به دنیا که پندارگرایان متوسل به اخلاق و خیال میشوند. کشورهایی درین موقعیت و واقعیت، سود میبرند که روح سازگاری در خود بپروَرند و به هر میزان، ستیزگی نظام خود را تیز کنند، ایدئولوژیکتر و آسیبپذیر میشوند و با این استراتژی، جنگ حتمی را در چند قدمی خود مهیا میکنند.
شناخت شاکلهی اسرائیل
اسرائیل برآمده از مصوبهی سیاسی و دینی است. دست دسیسه سر تأسیسش بود. بحران بقا دارد. برای حفظ ثغور خود، تسلط بر مرزها حتی در دوردستها را نشانه رفته است. برای این کار، بر ارتش تکیه دارد. نظامش را چندحزبی و پارلمانی، ترسیم کرده است، اما همه در هر شرائطی، ارتش را برای بقا، اصل و خط مقدّم تصمیم میدانند. پس؛ اسرائیل کشوری مسلح است. با کشورهای قدرتمند چون آمریکا و انگلستان، پیمان امنیتی بسته است. برای حفظ برتری نظامی خود بر تمام کشورهای منطقه، به تجهیز قوا، خصوصا" نیروی هوایی بسیارپیشرفته و آموزشدیده روی آورده است و سیاست قبولاندن عدم تعرُّض به خود را بر کشورها دنبال میکند. در واقع اسرائیل بیش از هر کشوری میداند باید از خود، از طریق جنگ، بقا ایجاد کند و درین راه هر دست برتر را یا کشوری را که قصد برتری داشته باشد، میخواهد در بدترین سبک غافلگیری، قطع کند. برای این هدف، موساد (=اطلاعات خارجی)، شاباک (=اطلاعات داخلی) و آمان (=اطلاعات جنگ و دفاع) را در مدرنترین و مخوف ترین ساختار شکل داده است و ارتش و جنگ، بر پایه این سه سازمان استوارند.
سیاست کنشگرای اسرائیل
درین فاز اسرائیل تمام خاورمیانه را دشمن خود فرض میکند و برای خنثیسازی دشمن خود، از پنج اصل پیروی میکند: ۱. نفوذ ۲. ارتش ۳. سازش ۴. ستیز ۵. غلبه.
سیاست واکنشگرای اسرائیل
درین سیاست، اصل را بر چندین برابر شدت عمل در برابر هر حمله، گذاشته است. ساده اینکه یک گلوله را با هزار بمب پاسخ میدهد. یک سنگ بر تانک و نفربر را با ۱۰۰ خنجر جواب میدهد. علت این است در فقه تلمود آنان کشتار امری دینی است. و بقا برای آنان فرمانی الهی.
در مورد جمهوری اسلامی ایران
اسرائیل به جهان تبیین کرد که نظام جمهوری اسلامی ایران در قانون و اهداف و حتی ساختار سپاه قدس خود، بنای نابودی اسرائیل را دارد و ازین طریق، جنگ خود با جمهوری اسلامی ایران را جنگی پیشدستانه و برای حفظ بقای خود میداند. قرائن هم ارائه داد که نیروهای اطراف اسرائیل، همگان به نیابت از ایران با اسرائیل در حال نبرد هستند. و با این تبیین و گفتمان بقا، برای خود جنگی مشروع قائل شد. و چون بر غزه و لنبان و سوریه فائق آمد، جمهوری اسلامی ایران را در موقعیت بسیارتضعیفشده دید و با اصل غافلگیری و تسلط بر اطلاعات کلیدی و نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی ایران، جنگ را به خاک ایران در ابعاد چندین استان کشانْد که این جنگ، فازبندی است و مرحله، مرحله پیش میرود.
سرعت جنگ
هم تز تشدید جنگ در هفت محور توسط دولت ائتلافی فعلی حاکم بر اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو و هم تحلیل آقاخامنهای در ۱۴ خرداد در مرقد -که سران آمریکا را "بیادب" خواند و هستهای را خط قرمز- در سرعت جنگ اسرائیل با ایران نقش داشت و دونالد ترامپ درین میان، نقش رهبر عملیات روانی را برعهده داشت و سرانجام با اعزام دو دسته جدا بمب افکن ۲بی به سمت گوام (اصل فریب) و ایران (اصل تعقیب) غافلگیرانهترین بمباران را در ایران انجام داد و میلیاردها دلار پول هزینهشده درین راه در سالهای سخت معیشت مردم و فساد عدیده در سیستم، در کسری از ثانیه تلّی از خاک شد.
آمریکا و اسرائیل
جمهوری اسلامی ایران اینک توسط آمریکا و اسرائیل و اروپا در خلاء جنگ و صلح گرفتار شد و این حالت مخاطرهآمیز بیشتر به سمت مرحلهی بعدی جنگ در حرکت است. و آنان بنای بر تغییر حکومت فعلی ایران دارند. اسرائیل از سمت آنان، جواز جنگ در هر زمان را دارد.
چارهی جمهوری اسلامی ایران
مشاهدهام این است سران جمهوری اسلامی ایران، (اعم از حاکمیت و دولت آقای مسعود پزشکیان) خود را قدرتمندتر از همه میدانند و با اطمینان از تجهیزات خود، قصد ندارند در داخل گشایش ایجاد کنند و به تصمیم عدم تعرُّض برسند. زیرا آقاخامنهای جمهوری اسلامی ایران را بر اساس تز "محو اسرائیل" اداره میکند و آمریکا را شایستهی رابطه سیاسی نمیداند. بنابرین؛ جنگ ۱۲ روزه، که پیشحملهی اسرائیل حساب میآید، دنبالهی جنگ برای اسرائیل یک استراتژی است، نه تاکتیک.
نکته: درین تحلیل، بنای من بر تبیین مسئله بود، نه تعیین موضع.
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
نگارش ۱۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
پیشدرآمد تحلیل
جنگ، سازوبرگ حکومتهاست. اصل، بر خصومت است. دولتها، به دولتها به دید حریف و تهدید مینگرند. فقط استثنائا" صلح وجود دارد. پس؛ سازگاری حکومتها، نتیجهی سیاستورزیهاست، نه برونداد واقعی اتحاد فکری و آرمانی آنها. این نگاه، نگاه رئالیستی به جهان است. یعنی واقعیت قدرت، نه نگرش ایدئالیستی به دنیا که پندارگرایان متوسل به اخلاق و خیال میشوند. کشورهایی درین موقعیت و واقعیت، سود میبرند که روح سازگاری در خود بپروَرند و به هر میزان، ستیزگی نظام خود را تیز کنند، ایدئولوژیکتر و آسیبپذیر میشوند و با این استراتژی، جنگ حتمی را در چند قدمی خود مهیا میکنند.
شناخت شاکلهی اسرائیل
اسرائیل برآمده از مصوبهی سیاسی و دینی است. دست دسیسه سر تأسیسش بود. بحران بقا دارد. برای حفظ ثغور خود، تسلط بر مرزها حتی در دوردستها را نشانه رفته است. برای این کار، بر ارتش تکیه دارد. نظامش را چندحزبی و پارلمانی، ترسیم کرده است، اما همه در هر شرائطی، ارتش را برای بقا، اصل و خط مقدّم تصمیم میدانند. پس؛ اسرائیل کشوری مسلح است. با کشورهای قدرتمند چون آمریکا و انگلستان، پیمان امنیتی بسته است. برای حفظ برتری نظامی خود بر تمام کشورهای منطقه، به تجهیز قوا، خصوصا" نیروی هوایی بسیارپیشرفته و آموزشدیده روی آورده است و سیاست قبولاندن عدم تعرُّض به خود را بر کشورها دنبال میکند. در واقع اسرائیل بیش از هر کشوری میداند باید از خود، از طریق جنگ، بقا ایجاد کند و درین راه هر دست برتر را یا کشوری را که قصد برتری داشته باشد، میخواهد در بدترین سبک غافلگیری، قطع کند. برای این هدف، موساد (=اطلاعات خارجی)، شاباک (=اطلاعات داخلی) و آمان (=اطلاعات جنگ و دفاع) را در مدرنترین و مخوف ترین ساختار شکل داده است و ارتش و جنگ، بر پایه این سه سازمان استوارند.
سیاست کنشگرای اسرائیل
درین فاز اسرائیل تمام خاورمیانه را دشمن خود فرض میکند و برای خنثیسازی دشمن خود، از پنج اصل پیروی میکند: ۱. نفوذ ۲. ارتش ۳. سازش ۴. ستیز ۵. غلبه.
چرا اسرائیل به جنگ ایران آمد؟
نگارش ۱۸ ، ۴ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
پیشدرآمد تحلیل
جنگ، سازوبرگ حکومتهاست. اصل، بر خصومت است. دولتها، به دولتها به دید حریف و تهدید مینگرند. فقط استثنائا" صلح وجود دارد. پس؛ سازگاری حکومتها، نتیجهی سیاستورزیهاست، نه برونداد واقعی اتحاد فکری و آرمانی آنها. این نگاه، نگاه رئالیستی به جهان است. یعنی واقعیت قدرت، نه نگرش ایدئالیستی به دنیا که پندارگرایان متوسل به اخلاق و خیال میشوند. کشورهایی درین موقعیت و واقعیت، سود میبرند که روح سازگاری در خود بپروَرند و به هر میزان، ستیزگی نظام خود را تیز کنند، ایدئولوژیکتر و آسیبپذیر میشوند و با این استراتژی، جنگ حتمی را در چند قدمی خود مهیا میکنند.
شناخت شاکلهی اسرائیل
اسرائیل برآمده از مصوبهی سیاسی و دینی است. دست دسیسه سر تأسیسش بود. بحران بقا دارد. برای حفظ ثغور خود، تسلط بر مرزها حتی در دوردستها را نشانه رفته است. برای این کار، بر ارتش تکیه دارد. نظامش را چندحزبی و پارلمانی، ترسیم کرده است، اما همه در هر شرائطی، ارتش را برای بقا، اصل و خط مقدّم تصمیم میدانند. پس؛ اسرائیل کشوری مسلح است. با کشورهای قدرتمند چون آمریکا و انگلستان، پیمان امنیتی بسته است. برای حفظ برتری نظامی خود بر تمام کشورهای منطقه، به تجهیز قوا، خصوصا" نیروی هوایی بسیارپیشرفته و آموزشدیده روی آورده است و سیاست قبولاندن عدم تعرُّض به خود را بر کشورها دنبال میکند. در واقع اسرائیل بیش از هر کشوری میداند باید از خود، از طریق جنگ، بقا ایجاد کند و درین راه هر دست برتر را یا کشوری را که قصد برتری داشته باشد، میخواهد در بدترین سبک غافلگیری، قطع کند. برای این هدف، موساد (=اطلاعات خارجی)، شاباک (=اطلاعات داخلی) و آمان (=اطلاعات جنگ و دفاع) را در مدرنترین و مخوف ترین ساختار شکل داده است و ارتش و جنگ، بر پایه این سه سازمان استوارند.
سیاست کنشگرای اسرائیل
درین فاز اسرائیل تمام خاورمیانه را دشمن خود فرض میکند و برای خنثیسازی دشمن خود، از پنج اصل پیروی میکند: ۱. نفوذ ۲. ارتش ۳. سازش ۴. ستیز ۵. غلبه.
سیاست واکنشگرای اسرائیل
درین سیاست، اصل را بر چندین برابر شدت عمل در برابر هر حمله، گذاشته است. ساده اینکه یک گلوله را با هزار بمب پاسخ میدهد. یک سنگ بر تانک و نفربر را با ۱۰۰ خنجر جواب میدهد. علت این است در فقه تلمود آنان کشتار امری دینی است. و بقا برای آنان فرمانی الهی.
در مورد جمهوری اسلامی ایران
اسرائیل به جهان تبیین کرد که نظام جمهوری اسلامی ایران در قانون و اهداف و حتی ساختار سپاه قدس خود، بنای نابودی اسرائیل را دارد و ازین طریق، جنگ خود با جمهوری اسلامی ایران را جنگی پیشدستانه و برای حفظ بقای خود میداند. قرائن هم ارائه داد که نیروهای اطراف اسرائیل، همگان به نیابت از ایران با اسرائیل در حال نبرد هستند. و با این تبیین و گفتمان بقا، برای خود جنگی مشروع قائل شد. و چون بر غزه و لنبان و سوریه فائق آمد، جمهوری اسلامی ایران را در موقعیت بسیارتضعیفشده دید و با اصل غافلگیری و تسلط بر اطلاعات کلیدی و نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی ایران، جنگ را به خاک ایران در ابعاد چندین استان کشانْد که این جنگ، فازبندی است و مرحله، مرحله پیش میرود.
سرعت جنگ
هم تز تشدید جنگ در هفت محور توسط دولت ائتلافی فعلی حاکم بر اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو و هم تحلیل آقاخامنهای در ۱۴ خرداد در مرقد -که سران آمریکا را "بیادب" خواند و هستهای را خط قرمز- در سرعت جنگ اسرائیل با ایران نقش داشت و دونالد ترامپ درین میان، نقش رهبر عملیات روانی را برعهده داشت و سرانجام با اعزام دو دسته جدا بمب افکن ۲بی به سمت گوام (اصل فریب) و ایران (اصل تعقیب) غافلگیرانهترین بمباران را در ایران انجام داد و میلیاردها دلار پول هزینهشده درین راه در سالهای سخت معیشت مردم و فساد عدیده در سیستم، در کسری از ثانیه تلّی از خاک شد.
آمریکا و اسرائیل
جمهوری اسلامی ایران اینک توسط آمریکا و اسرائیل و اروپا در خلاء جنگ و صلح گرفتار شد و این حالت مخاطرهآمیز بیشتر به سمت مرحلهی بعدی جنگ در حرکت است. و آنان بنای بر تغییر حکومت فعلی ایران دارند. اسرائیل از سمت آنان، جواز جنگ در هر زمان را دارد.
چارهی جمهوری اسلامی ایران
مشاهدهام این است سران جمهوری اسلامی ایران، (اعم از حاکمیت و دولت آقای مسعود پزشکیان) خود را قدرتمندتر از همه میدانند و با اطمینان از تجهیزات خود، قصد ندارند در داخل گشایش ایجاد کنند و به تصمیم عدم تعرُّض برسند. زیرا آقاخامنهای جمهوری اسلامی ایران را بر اساس تز "محو اسرائیل" اداره میکند و آمریکا را شایستهی رابطه سیاسی نمیداند. بنابرین؛ جنگ ۱۲ روزه، که پیشحملهی اسرائیل حساب میآید، دنبالهی جنگ برای اسرائیل یک استراتژی است، نه تاکتیک.
نکته: درین تحلیل، بنای من بر تبیین مسئله بود، نه تعیین موضع.
امیر رمضانی دارابی:
با درود بر دوستان گروه .
یک پرسش ایران در دویست و پنجاه سال گذشته در کدام جنگ با دو قدرت اتمی درگیر شده و بیش از ۲۴ ساعت مقاومت کرد !؟
و طرف مقابل تقاضای آتش بس کرد !؟
همین ما را کفایت الباقی وهمیات است . 🙏🙏
سید علی اصغر شفیعی دارابی به آقای امیر رمضانی:
سلام مهندس
تحلیل صحیح شرایط مستلزم شناخت بازیگران واقعی جنگ و اهداف پنهان آنهاست. جنگ اسرائیل با ایران، نه دفاعی است و نه واکنشی، بلکه تلاشی برای مهار قدرت رو به گسترش جمهوری اسلامی ایران است. ایران، در این جنگ، نه تنها قربانی نیست، بلکه بازیگری فعال، هوشیار و قدرتمند در حفظ عزت و استقلال ملتهای منطقه است.
وضعیت عقاید جمعیت در سوریه
سلام
روزنامه جمهوری اسلامی ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ نوشت: مکانیسم ماشه، آخرین حلقه از برجام است که در صورت عدم پایبندی ایران به میزان غنیسازی پیشبینی شده در این توافقنامه، راه را برای اجرائی شدن دوباره قطعنامههای ششگانه سازمان ملل علیه ایران هموار میکند.
تفاوت نظرهای ابراز شده درباره آثار و عوارض مکانیسم ماشه بسیار زیاد است. عدهای میگویند مکانیسم ماشه مانند یک تفنگ بیفشنگ است و نباید به آن اعتنا کرد. در مقابل، افرادی میگویند این یک توپخانه پرزور است که اگر فعال شود مشکلات زیادی برای کشورمان به وجود میآورد و به همین دلیل نباید صبر کرد تا مکانیسم ماشه فعال شود و باید هرچه زودتر برای جلوگیری از فعال شدنش اقدامات دیپلماسی لازم را به عمل آورد.
آنها معتقدند پرزور بودن این توپخانه، ناشی از پشتوانه مصوبه شورای امنیت سازمان ملل است که ایران را به ذیل فصل هفتم منشور ملل میبرد و مجوز اقدامات نظامی و اقتصادی گستردهای را علیه کشورمان صادر میکند.
نکته منفی دیگری که در این مکانیسم وجود دارد اینست که چین و روسیه هم امکان مقابله با تصمیم سازمان ملل برای فعال کردن مکانیسم ماشه را ندارند. مهمتر اینکه در تصویب قطعنامههای شش گانه سازمان ملل، رأی چین و روسیه نیز مثبت بوده و اصولاً این دو کشور هرگز برای چیزی غیر از تأمین منافع خود حاضر نیستند وارد مقابله با قدرتهای رقیب شوند.
ملاحظه این دو نظریه نشان میدهد نظریه تشبیه مکانیسم ماشه به تفنگ بیفشنگ، فاقد استدلال و پشتوانه واقعی است و چیزی مانند «کاغذپاره» دانستن قطعنامه ششگانه ضدایرانی سازمان ملل توسط رئیس دولتهای نهم و دهم است که منشأ تمام عوارض منفی بعدی تاکنون شده است.
بنابراین، ماجرای مکانیسم ماشه را باید جدی گرفت و با پشتکار و تلاش برای منصرف کردن سه کشور اروپائی از فعال کردن آن وارد عمل شد. این کار، از یکطرف با دشواری مواجه است زیرا آمریکا و اسرائیل برای تشویق سه کشور اروپائی عضو برجام به فعال کردن مکانیسم ماشه تلاش میکنند و از طرف دیگر قابل دسترسی به نظر میرسد زیرا اروپا اکنون درگیر جنگ اوکراین است و برای ورود به درگیری بزرگ دیگری که طرف آن ایران باشد آمادگی لازم را ندارد. ایران میتواند از این فرصت استفاده کند و با سه کشور اروپائی عضو برجام برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه به توافق برسد.
برای موفق شدن ایران در حل مشکلی که کلید آن را سه کشور اروپائی در اختیار دارند، دو عامل مهم میتوانند مؤثر باشند. عامل اول، بیاعتنائی متولیان سیاست خارجی به صاحبان نظریهای که مکانیسم ماشه را تفنگ بیفشنگ میدانند و عامل دوم، تقویت دیپلماسی و بهره بردن از نقطه نظرهای صاحبان تجربه در سیاست خارجی است. تردیدی نیست که با این روش میتوان مکانیسم ماشه را خنثی کرد.
خواننده دامنه