فروردین ۱۴۰۴ از قم تا مشهد مقدس

زیارت رضوی ۲۱ با رفقا ۲۴ تا
۲۹ فروردین ۱۴۰۴ از قم تا شیرگاه و مشهد
این جا آزادراه قم - گرمسار طلوع. عکاس : دامنه
گدوک ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ فاصله تا مشهد
هشتصد و پنج کیلومتر . عکاس : دامنه
شیرگاه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ فاصله تا مشهد
هفتصد و بیست و پنج کیلومتر. عکاس : دامنه
سر جادهی دارابکلا در شهر سورک میاندورود
دم در خونهام در دارابکلا
صبح ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ ساعت یازده
۲۷ فروردین ۱۴۰۴ آلاچیق هتل گلشن رضوی مشهد
تمام عکسها
آشخانه خراسان شمالی
۲۹ فروردین ۱۴۰۴ روز بازگشت از مشهد عکاس : سید علی اصغر
از قم به سمت محل و سپس سوی مشهد مقدس
خاطرهی زیارت رضوی بیست و یکم
جادهی منتهی به مشهد، تمامش جذبَنده است؛ میکشاندِت به خودش. عطر میپاشد بر شال و کُتَت. نان بخوری یا جو، حلیم بریزی بر شکم یا یک کتلت بر بدن، همه طعم رضا دارد؛ رضای آل محمد ص. خُب، من ترکیب را چیدم، با تمام اشتیاق اما سه خانوادهی عزیز و محترم در آخرین دقایق، امکان زیارتآمدن برایشان به پایینترین حد حضور رسید و این دل من را فسُرد که چرا نشد. خدا هر سه خانواده را از تمام گزند، مصون کناد.
تمام مسیر، در رفت و بازگشت، زیر باران و شِلاب، راندیم، جاهایی ابر، چنان تیره بود و بارش چنان افزوده، که شب پیشش زانو میزد!
شب ورود به مشهد از همان صحن کوثر تا صحن آزادی باران تنمان را شست و رُوفت. رُوفتهدل، رهسپار ضریح شدیم. دیدار اولِ هر زیارت، آشوب است و آغشتگی قلب و اشک.
هر زیارتی آسایش است، زیارت رضوی آسایشی صدچندان. چمدان را که گذاشتی، دل آدرس حرم را میدهد، پا مسیر ضریح را میپیماید. یک چیز، دل هر زائری زار میکند، اینکه از ترکیب زیارت، کسانی از تیم و دستهی زیارت، جا بمانند و حسرت در دل بکارند. در چنین تصادمی، میان مژده و مُژه، فقط اشک است که چاره میسازد.
چند بار صبح و عصر و شب شرف حضور محضر حضرت امام رضا ع پیدا کردیم، البته ایمان و راسخیت در خانمها تشدید بود و آنان افزونتر پای در میدان میگذاشتند سحر را هم حرم بودند. ما هر بار بعد از هر بار زیارت، نسست میگذاشتیم در جامالهی همیشگیمان در دارالزهد تالار آینه در کمترین مسافت با مَضجع.
زیارت رضوی ۲۱ به سر آمد و پس از درک اثر زیارت، راهی دارابکلا شدیم و من شب خوابیدم و سریع خودم را به قم رساندم. حظّ من از محل، حد توفف برای رفتن به مشهد بود و برگشتن فوری به قم. ازینکه قادر نشدم دوستان دیگر و خویشاوندان خودم را ملاقات کنم، معسور و محسورم.
مشهد، اسمش حتی فوَران روح است، اهتزاز پرچم دل. ایرانی، مشهد را شَهد عسل میداند و عین زنبور، از شکوه شکوفههای گلهای معنوی صحن و سرای حرم امام هشتم علیه السلام، دلش را مشروب و سیراب میسازد. من ضربان قلب رُفقا و اَقرَبا را میشنیدم. الها ضربان قلب هر عاشق زیارت امام هشتم ع را موزون نما. دامنه