مدرسه فکرت ۱۰۰
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت صدم
خانم «ربکا لیسنر» را بشناسیم
متنی از «آمی مککینون» مطالعه کردم و با تزهای این زن «ربکا لیسنر» بیشتر آشنا شدم. آنچه من آشنا شدم را مینویسم. اول بگویم در آمریکا یک سنت است نامزدها تیمهای خود را رو میکنند تا علاقمندی رأیدهندگان را به خود بیشتر کنند. او حالا دست دیگر خانم «کامالا هریس» نامزد هندیتبار انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست؛ یعنی در صورت پیروزی کامالا هریس او رئیس شورای امنیت ملیست. یک ضربالمثل هم در آمریکا رایج است: «پرسنل شما، همان سیاستِ شما هستند.»
چیز دیگر این است در آمریکا رشتهی "زمامداری" هم وجود دارد، که او در دانشگاه جرجتاون این رشته را گذراند البته دانشآموختهی هاروارد است. میگویند این زن یک پژوهشگر حوزهی راهبرد کلان است و هوش بالایی دارد، اما فردی عملگراست. استراتژیستی که در مورد سرشت قدرت آمریکا آثار انتشار داد. اعضای حزب دموکرات وی را فردی «کاملاً با پشتکار» توصیف میکنند. او نگاه منتقدانه به آمریکا دارد مثلاً از منظر او یک جهان باز، چگونه آمریکا میتواند در رقابت برای نظم قرن بیست و یکم پیروز شود، او پاسخ میدهد:
«ایالات متحده باید از تلاش برای بازسازی نظم جهانی به گونهای که با تصویر خودش سازگار شود، دوری گزیند و در عوض بر حفظ جهانی آزاد و باز سرمایهگذاری کند که در آن بتواند شکوفا شود»
در واقع او اصرار دارد بر نقش رهبری بینالمللی آمریکا، اما با «پرهیز از تکیه بر سلطه و برتری به عنوان سنگ بنای یک مأموریت لیبرال مسیحایی» به همین علت او راهبرد «جهانیگرایی لیبرال» را جایگزینی عقلانی معرفی میکند.
لیسنر، جای جنگها، «جنگهای مکاشفه» میگذارد تا تلاش آمریکا را بر «یک سیاست خارجی عملگرایانهتر ایجاد کند.»
تا جایی که من از تزهای خانم ربکا لیسنر آشنایی دارم او معتقد است -یعنی بنای فکریاش این است- جهان باید خود را برای «یک آمریکای کمتر متکبر» آماده کند.
آنچه نوشتم، متنی توصیفی تفسیری است، تحلیل تزهای ربکا لیسنر جایش حالا نیست. آبان مشخص میشود کدام تیم از دو نامزد به کاخ سفید میروند. جناب آقا احمدی شیخ محمدرضا باراها آمار و اخبار انتخابات آمریکا را از چند ماه پیش که شروع شد -و معمولاً یک سال طول میکشد تا پایان پذیرد- در صحن مدرسه فکرت، پوشش داده است. این متن من هم، رُوش. ۱۴ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی.
با امام رضا ع
هم کنار حرم و هم کنار سخنان آن امامِ مُحتشم
من در روز شهادت امام رضا ع علاوه بر علاقه به آن امام مهربان، معمولاً بخشی از ساعاتم را با صحبتهای آن حضرت مصاحبت میکنم. امروز سه تا از صحبت برای من قشنگترینش بود:
فرمود: «علم گنجینههای کمال است و کلیدهای آن گنجینهها، پرسشکردن است.
فرمود: سعی نمایید هر روز، از عطر استفاده نمایید و اگر نتوانستید، یک روز در میان، و اگر نتوانستید پس هر جمعه خود را معطّر و خوشبو گردانید.»
فرمود: «بهترین کارها، شغل کشاورزی است، چون که در نتیجهی کشت و تلاش، همه انسانهای خوب و بد از آن استفاده میکنند. امّا استفاده خوبان سبب آمرزش گناهان میباشد، ولی استفادهی افراد فاسق موجب شرمشان خواهد شد، همچنین تمام پرندگان و چرندگان از تلاش و نتیجهی کشت، بهرهمند خواهند شد.» ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه.
دینداری از ۱۳۵۳ تا ۱۴۰۳ در ایران
پاسخ به پرسش سید سعید شفیعی دارابی در صحن مدرسه فکرت: جناب آق سید سعید سلام. از پیجویی آن دوست نسبت به این موضوع ممنون. اما پرسش مهمی مطرح کردی. جواب پژوهشی میخواهد. اما جواب در خور صحن، این است از سمت من:
۱. از سال ۱۳۵۳ تا ۱۴۰۳ ۵۰ سال زمان است.
۲. درین ۵۰ سال فنآوری علمی، نوآوری سیاسی و هنری و نیز تئورهای دینی زیادی وارد زمان و زمانه شده است.
۳. این پویندگی موجب یا اختلال یا ارتقا در فهم و عمل دینی میشود.
۴. هر چه به قدیمتر برویم چون نوآوری کمتر میشود، دینداری خلوص بیشتری پیدا میکند.
۵. پس زمانه و تجهیزات روی ایمان اثرگذار است.
۶. مثلاً شاه اگر الآن همچنان سر قدرت بود با تفکر مستبدی که داشت، گمان کنم با پیامرسانهای جهان میشد و برای بستن آن پول خرج میکرد. چون شاه از آزادی و انتقاد از خود باک داشت و بیمناک سلطنتش بود.
۷. از من دین فعلاً در نهاد همه هست، اما مناسک و اعمال شریعت شکل دیگری یافت. من هیچ کس را بیدین نمیگویم، اما در اجرای روزانهی شریعت ممکن است حرف نو پیدا کرده باشد و دینداری را به سبک فهم نو میپوید.
۸. من خودم اهل مناسک به روش سنت هستم. بدعت و نوآوری و مندرآوُردی از سوی مذهبیون و سکولارییون را درست نمیدانم.
۹. دین در بخش عمدهی آن امور مخفی فردی است. نمیشود دست به قضاوت فرد زد.
۱۰. در نهاد انسان امروزی ایران خدا خیلی حضور دارد، اما همین خداگرا، در عمل به احکامی که فقیهان توصیه یا دستوریزه و یا ارائه و تفسیر کردند، خودمختاری پیشه کرده است. من برداشت خودم را از جامعه و نیز امور دینی گفتم. درست یا نادرست به گردن خودم. ممنونم از گشودن این موضوع.
تاکتیکِ استراتژیکِ اسرائیل
حال که محور فیلادلفیا (=صلاح الدین) مرز باریکهی غزه و صحرای سینای مصر توسط ارتش اسرائیل تصرف شد و نمیخواهند هم از آن عقب بنشینند، اینک با یک شگفتی روبرو شدند. صاحبمنصبان ارتش اسرائیل با چشم خود دیدند تونلهای سراسر این مرز در سمت مصر، سالهاست اصلاً استفاده نشده است. یعنی مسدود است. حتی تلویزیون اسرائیل آن را نشان داده است. ارتش اشغالگر اسرائیل جدا ازین، ۴۰ کارگاه تولید اسلحهسازی حماس را در غزه کشف کرد که همه بدون اتکا به ورود تجهیزات از مرز مصر و محور فیلادلفیا، به ساخت موشک و راکت دست یافتند. یک بار دیگر نقشهی میدانی را نگاه اندازید. اسرائیل تا از آن فیلادلفیا و سراسر مرز (خط نارنجی نقشه) به زیرِ «کرم ابوسالم» عقب نرود، حماس حاضر نیست اسیران اسرائیل را با زندانیان خود مبادله کند. اینک اسرائیل چون در درون با قیام گستردهی معترضان علیهی دولتِ ائتلاقی حاکم، مواجه شد، من تحلیلم این است با این خبررسانی قصد دارد تاکتیکِ استراتژیکِ اسرائیل را محک بزند؛ عقب بنشیند و با مبادله و آتشبس، فشار سنگین بر روی خود را از درون جامعهی اسرائیلی و از بیرون افکار عمومی بینالمللی، بکاهد. شکستش از جنگ مُحرز گشت. زیرا به یک سال نزدیک شد، اما هرگز با ارتش خود نتوانست حتی یک اسیر را آزاد کند، بدتر آنکه، اخیراً با بمبارانش، شش اسیر خود را در غزه، هلاک کرد. ۱۶ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی
تبریک مدرسه فکرت
به تو آقامحسن دارابکلایی (فرزندآقاابراهیم دارابکلایی و سیده مریم صباغ دارابی) قهرمانی مقام سومت در مسابقات «جشنوارهی نونهالان آیندهساز المپیک ۲۰۳۲» که با شرکت ۴۵۰۰ کُشتیگیر برگزار شد، تبریک میگویم. محسنجان! شایسته و لایق ظاهر شدی. آفرین بر تو. آن عکس نمازت هم که در خوابگاه داشتی اقامه میکردی، چشمم را گرفت. معنویت و قدرت کنار هم معجزه میکند. احسنت به خداپرستیات حتی وسط مسابقات. قهرمان وطن و زادگاه، بر تو باد مبارکا. به مادرت و پدرت که هر دو مدرسه فکرت حضور دارند، درود بیعدد میفرستم و به مربیان محترمت نیز، احترام و خداقوت دارم. خدا پناه تو.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
تسلیت مدرسه فکرت
درگذشت جناب حاج محمد تقی دباغیان از بستگان محترم خاندان بزرگ دباغیان دارابکلا را به منتسبان آن مرحوم تسلیت میگویم. من ایشان را میشناختم. روحش در محشر در سعادت و رستگاری. بزرگواران دباغیانها در صحن فکرت، و نیز فامیلهای آن مرحوم در محل، بر شماها نیز تسلیت.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
،،
آئین فردی و آئین جمعی
گزارشگر: ابراهیم طالبی دامنه دارابی
گرچه ربیع رسید، اما چون نخواسته بودم در ایام عزای امام رضا -سلام بر آن ساحت بادا- ورود کنم، اینک مطرح میکنم. نسبت به امام رضا میان ایرانیها، هم آئین فردی وجود دارد و هم آئین جمعی. در آئین فردی هر فرد در طول سال، یا خودش یا با خانوادهاش یا کمی ترکیبپذیرتر، با دوستانش (چه یکدست، چه ترکیب از زن و مرد) رهسپار مشهد مقدس میشود، حتی ممکن است چنین آئین فردی را در روز شهادت آن حضرت اجرا کند. خودِ فرد است و آنچه دلش رضا میدهد نزد رضای رئوف صورت دهد.
اما آئین جمعی هم رسم و سنت در آمده است که میشود اینها را نام برد، البته من بر برخی از آئین جمعی مندرآوُردی که به بدعت تنه میزند، نه تنها رغبت ندارم که عقیده هم ندارم. سالها پیش با چشمم دیدم همین چند سال پیش که زنجیرزنانی با زنجیر تیغدار، بر پشت لخت خود میزدند و خون فوّاره میزد. نیز دیده بودم قبلتر از آن، که فردی جلودار دسته، چندین سنگ ترازو را که حلقهی تیز بر آن جوش شد، بر بدن پشت و سینه و شکمش فرو و آویزان میکرد و عین علَم و کُتل، نماد دستهی زنجیرزنی بود. پرسیده بودم، جواب داد از تبریزند. این آئینهای جمعی هم چند وقتی است در مشهد مقدس و مسیر آن رسم شده است:
۱. پیادهروی زیارت مشهد مقدس از نوع زیارت اربعین
۲. تپهی سلام در یکی از اقامتگاههای مسیر پیادهروان، که به قربانیکردن گوسفند نذری هم میانجامد.
۳. عزاداری زنان نوغان جنب خیابان شیخ طبرسی در عصر روز شهادت امام رضا با تشییع پیکر نمادین آن امام علیهالسلام
۴. آئین خطبهخوانی!!!
۵. آیین سنت سقایی
۶. آئین شبیهخوانی مأمون عباسی
۷. آئین دستهروی زنجیر و طبلکوبی و سینهزنی.
از میان آئینهای خوب و زیبای بالا، به آئین ۴ هیچ حسی ندارم، مراسمی فاقد پشتوانه معنوی و کاملاً نمایشی و تهی از روح با حضور افراد رسمی با چهرههایی اتوکشیده که از سر و روی آن پیداست فقط ظاهر است وَ الفاظ و شرکت صوری در صدر مراسم و مجلس. این آئین، بدعت است از نظر من که از زمان علیشاه حاکم آن زمان خراسان عصر قاجاریان وقف شد.
یک آئین دیگر هم شبهای پنجشنبه در دارالزهد (آینه هم میگویند کناردست رواق شیخ بهائی، محلی که ما رفقا در «پیمان زیارت رضوی» آنجا پاتوق دعا، قرآن و بحث روز داریم) منعقد میشود که آزاردهنده است؛ ما اعتراض هم کردیم، اما متصدی گفت این آئین، وقف شد! لالههای چراغ میچینند گرداگرد دارالزهد، فقط برخی خُدّام مینشینند قرآن قرائت میکنند که از ظاهر تعدادیشان معلوم است دستوری به آن آئین سهمیه خوردهاند. بگذرم. همهی زائرین را هم، از آن قسمت بیرون میکنند! که آیات قرآن بخوانند! دامنه دارابی
جمعبندی صحن
جمعه دیروز (۱۶ . ۶ . ۱۴۰۳)
آقایان به ترتیب زمانِ نوشتن، در صحن چنین نوشته بودند: شیخ باقریان از خیار العباد گفت؛ پنج صفت بهترین بندگان. مثلاً مرتکب بدی شوند، استغفار (=درخواست چشمپوششی) میکنند. سید سعید از دو متضادِ لذت در برابر روز خوب و صبر در برابر روز بد، حرف زد. علی رحیمی از شعر نوشت؛ با مضمون آوُردن غبار از تربت آستان امام رضا ع. صدرالدین مراودت علمی مؤسسهی مرحوم مصباح با مرکز دانشگاهی کانادا را ستود. جلیل قربانی از روی کاغذ ماندنِ سند چشمانداز سخن گفت و عمر کاریزما را نه تمام بلکه به دور باطل توصیف نمود. و سپس در یک میانبحث، از دارالزُهد و قبر شیخ بهائی حرم رضوی نکات گفت و نیز از مجاهدت صبغتالله مجددی افغان در برابر شوروی. حسن ابراهیمی از گشادتر کردن جادهی دارابکلا گزارش داد. شیخ مالک با مزاح با من لطافت داد. شیخ محمدرضا بر لزوم بردن وامگیرندگان میلیاردی رئیسان بورس -که در آخرین وقت انتقال به دولت جدید به جیب زده بودند- به توپخانه برای شلاقزدن حرف زد و از انتخابات آمریکا آمار تازه داد و سپس از وضع بد مسافرت به شمال خبرهایی به صحن داد. سید رفیقم آق سید علی اصغر پراکنِش دارابکلاییها در سراسر ایران را نشئتگرفته از اثربخشی سرزمین دارابکلا دانست. نیرو نیلوفر در رویدادنگاری دومش خداپرستی ورزشکاران ایران را مطرح کرد. آق سید حسین با تأکید بر نپسندیدنش از برخی رسوم و بدعت، بر لزوم دقت در مورد حرام نبودن برخی از بدعت سخن گفت. نیز از دیدارهایش در دارابکلا و بازتاب خطبههای نمازجمعهاش توسط شیخ غفاری. سید حمید نیز از سید آق حسین دارابی در تیم ژالکه خبر داد. امیر بر وام در بورس نقب زد و بر لزوم کفن و دفن افراد بدون تبعیض در قبرستان عمومی گفت. قاسم لاری از صبحانهخوری خود با وزیر کشور در سالن سپاه پرده برداشت. آسید کمالالدین ماجرای بلعیدن حمید بن مَهران توسط دو شیر منقوش پرده، به اشارهی ولایت تکوینی امام رضا ع نقل کرد که تصویرش در بالای دالان نُقارهزنان حرم رضوی منقّش است. شیخ مالک مجدد در متنی بعد در شب، صلهی رحِمی را که آق سید حسین در محل کرد ستود و گفت این توفیق "شامل هر کسی نمیشود" خواست بر اصل صله میان ملت تأکید برده باشد. و در پستی دیگر با قبول آن نقل که دو شیر آن فرد را بلعیده بودند گفت: ″هر چه از امام درخواست میشود و سؤال میشود باید انجام بدهد اگر امام نعوذُ بالله نتواند انجام دهد او امام نیست." شیخ علی اکبر دارابکلایی با ستودن آق سید حسین شفیعی، ایشان را نماد "سعادت و ارشاد" دانست. و سپس در پستی مجزا شعری بار گذاشت که آخرین بیت آن این بود: «از خاک پاک مشهد نقشی است بر جیبم ... شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم. سیدعلی خامنهای». شیخ محمدرضا در پست آخرشبش وامهای میلیاردی «بانکی و بورسی» اخیر آقای مجید عشقی را در یک خمره کرد. و آخرین پست جمعه را هم جلیل قربانی از شش تعریفش از شش عبارت ثقیلاللفظ -که من از سر بحث ادبی با وی مطرح کرده بودم- ارائه داد. و در پستی دگر از استارلینک شرکت اکس ایلان ماسک گفت. روشن سازم من، که استار یعنی ستاره. لینک یعنی پیوند. سرجمع یعنی بپیوندید به ستاره در جوّ تا با اینترنت ماهوارهای، هماشتراک شوید. من دنبال نت رایگانم و با سرعت نور! ولی قربانی مرا به اینترنت چندصد دلاری! حواله میکند، آنم دلاری که در چند دولت قبل تا اکنون، روزبهروز زورش بر ریال زیادتر شد! روی ریال خاطره دارم دیروز، که بعد میگویم. دامنه دارابی
بیست و پنج تومانی
این پول مسکوک ایران است؛ ارزش اعتبارب آن هموزن ذخیرهی طلا در خزانهی ملی ۲۵۰ ریال است. هر پول چه نقد در دست هر کسی هست، یا در حساب بانکی یا بورسیاش اعتبار یا پسانداز یا سپردهی سرمایهگذاری سودآور شده است، در واقع به همان میزان پولش نزد خزانه طلا دارد. اگر به میزان پول در دست و حساب و اعتبار مردم، طلا در خزانه موجود نباشد، آن پول خالیبندی است؛ به اصطلاح رایج پول بدون پشتوانه. هر مقدار پول یعنی نمایندهی مستقیم میزان ذخیرهی طلای آن کشور در دست مردم برای تبادل معاملات. به تعبیر من پول نائبطلا است.
حالا چرا این حرفا؟ دیروز بخشی از امورم را به چِکّلیپِکّلی پرداختم؛
حالا ماندم با این پول توی خونه که مدتی مدید تَه مَه گم شده بود، چه بخرم؟!
ولی هیچ چی نمیشه، حتی به گدای سمج هم بدهی کپِّل میکند! دامنه دارابی.
شرح سه لغت برای فارسیزبانان صحن فکرت:
چِکّلیپِکّلی: ور رفتن با اشیاء فراتر از کنجکاوی.
کپِّل: پرت کردن. دور انداختن. بر چیزی، چوب پرتاب کردن
تنظیم و تنظیف هم، فارسیاش میشود: تر تمیز
منافع ملی و عقربهی ساعت
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
هیچ چیزی و یا هیچ کسی نمیتواند جای منافع ملی کشورش را با هیچ چیزی دیگر جایگزین کند. تنها عاملی که هرگز شوخیبردار نیست، همین مفهوم همواره در نوسانِ منافع ملی است. هیجان، دشمن منافع ملی است. این عامل، عین عقربهی ساعت است، دائم در گردش، چه در حالت ثابت و چه در حال تغییرات. گاه در کسری از ثانیه، روابط دو کشور به کشمکش میرسد. حتی بیشتر وقتها غافلگیری رخ میدهد و جنگ. این مفهوم سیاسی حتی در بعد داخلی نیز، با رفتار سیاسی هر کشوری مرتبط است. کافیست یک حرفِ بدِ یک مقام کشور، حکومت را با قیام مردم روبرو کند. مثال بارز آن یکی از حاکمان فرانسه در سالهای دورتر، که گفته بود فُقرا حق رأی ندارند! همین یک عبارت غلط، کشور را پر کرده بود از بَلوا که سران وقت را بلعید. قیام فقرا خطرناکترین قیامهاست. همان حاکم وقتْ وقتی وارد خطر شدْ دست به مشورت بُرد، مشاور چه گفتْ؟! گفت آدمها وقتی گرسنه هستند، ادب را فراموش میکنند! منظورش این بود فرد گرسنه، فرصت تنظیم رفتارش را ندارد. یعنی قیام گرسنگان، قیام ویرانگر است، حتی خونین. چارچوب نمیشناسد. آری؛ ۱. دههها طول میکشد اعتراضات مردم خاموش شود. ۲. یا نادیدهگرفتن منافع ملی، بارها باعث حسرت یک ملت. این است که در نظر من، منافع ملی با عقربهی ساعت پیش میرود، حتی ثانیه به ثانیه. ۱ ، ۷ ، ۱۴۰۳ دامنه.
چرا لَه لَه؟
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
برای من مهم است که چرا خدا خصلت اِلهاث یعنی لَهلَهزدنِ سگ را به بلعم باعورا داد. بلعم از علمای عصر حضرت موسی ع در شام بود. نقل است علم به اسم اعظم داشت. دعاهایش هم میگویند ردخور نداشت؛ مستجاب میشد. اما همین فرد که خدا میخواست وی را اَخلَد زمین کند؛ (خُلد و اِخلاد یعنی ملازمت دائمی با لذات دنیوی) ناگهان زیرُ زبرْ شد. این روحانی بلندپایه، هوای نفسش را دوستدار شد، و خدا را به پس از نفس! محول کرد. این بود خدا درجهی بعدی زندگی این روحانی شد، خودش برای خودش دنیا شده بود. لذا خدای قادر و دانا او را به وضع لَه لَه در سگ تشبیه کرد. لَه لَه حالتی در سگ است که دهانش را باز میکند، زبان را تا آخرین حد به بیرون دراز میکند و شروع میکند لَه لَه زدن و صدای هِه هِه هِه هِه از خود بیرون دادن. وقتی به سگ هجوم ببرند، پارس میکند و لَه لَه میزند، وقتی هم وا بگذارند بازم لَه لَه میزند. مفسرین قائلاند رفتار بلعم باعورا یک سِجّیهی نفسانی خبیثی شده بود که از درون او بیرون میزد، مانند لَه لَه سگ؛ چه در وقت عادی، چه در وقت خاص. او تابع لذت دنیا شده بود. آفت بزرگ برای عالم دین. «فمثلُهُ کمثَل الکلْبِ اِن تحمِل علیهِ یَلْهثْ، اَو تَترُکْهُ یَلْهثْ» از آیهی ۱۷۶ اعراف. ۳ ، ۷ ، ۱۴۰۳ دامنه.
مُرجِفون مدینه!!!
مرحوم آیت الله سید ابراهیم بروجردی در تفسیرش معتقد است این جمله المُرجِفُونَ فی المَدینةِ در مورد "منافقین مقیم مدینه" نازل شد که در غیاب پیغمبر اکرم ص و رفتن آن حضرت به جهاد و امور دیگر، خبرهای دروغ در شهر مدینه انتشار میدادند؛ مثلاً رسول خدا کشته شده یا اسیر گردیده که اضطراب و حزن در مدینه ایجاد میکردند. مردم به پیغمبر اکرم ص از این افراد شکایت کردند. این آیهی شصت احزاب نازل شد و رسول اکرم ص آنان را احضار کرد که اگر از رویهی زشت دست برندارید امر میکنم شما را از شهر مدینه اخراج و تبعید کنند انتشار حرف بیاساس باعث تقویت دشمن و ضعف مسلمین خواهد شد.
مُرجِفون چه نوع لغتیست؟ در بین ایرانیها این لغت رواج دارد که مثلاً میگویند: اراجیف نباف. ریشهاش رجِفه است. یعنی لرزه و زلزله. مثلاً راجف یعنی کسی که تب و لرز بگیرد. حتی نامِ نخستین صورِ حضرت اسرافیل در قیامت را راجفه مینامند. همچنین رجِف، فرورفتن هم معنی میدهد. پس رجف و اراجیف یعنی حرفهای بیهوده، لرزان، اخبار دروغ و بیپایهواساس. پس؛ هر کس در هر مرتبهای که هست، بیهوده حرف بزند، از نظر محتوای سخن، در ردیف مُرجِفون صف میکشد.
شرح برین عکس: تیتر روزنامه «عصر ایرانیان» چاپ امروز (۴ ، ۶ ، ۱۴۰۳) است با توجه به سفر سران کشور به سازمان ملل. این روزنامه اخیراً شکل و شمایل و ظاهر خود را در رنگ و صفحهچینی، عوض کرد و به این قالب در آمده است. آقای بیژن نوباوه درین روزنامه نقش ایفا میکند. معمولاً سخنان سعید جلیلی تیتر نخست است. درین ۱۶ سالی، وجه غالب منش روزنامه چنین بود. سعید جلیلی سرحلقهی جریان منهاییون است و خود را «عقل کل» میپندارد. فعلاً این قدر حد کف دست، مکفی است.
نکتهی دامنه: من پیشتر درین صحن، عنوان کرده بودم آقای سعید جلیلی سرحلقهی اسلام منهای آخوند است، حتی گفته بودم خودِ آقای سعید جلیلی دُمِ آقای محمود احمدینژاد است. که من اسم این تیپ فکری را «منهاییون» گذاشتهام. البته واژهی منهاییون از ساختههای شهید مطهری است. منظور ازین واژه و حلقه این است آنان خود را از روحانیت، مِنها و جدا میکنند. همین خودِ اسمِ روزنامهی آقای سعید جلیلی که در آن «ایرانیان» غلظت دارد، تفکری ناشی و شبیه از آموزههای آقای «اسفندیار رحیممشایی» است که از «تفکر ایرانی» حرف میزنند.
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
جناب آقاعبدالرحیم آفاقی سلام. واقعاً از روی رنگ آن نام معلوم است؟ باشه، رنگپاشی را غلیظتر میکنم. تِ چِش پس آن سوی مات را میبیند! کشکولی: نکند چشم برزخی هم داری؟! شرح عمومی: چشم برزخی: حالتی در بزرگان که نقل است درون آدم را میبینند؛ که مثلاً شبیه خوک! مسخ شد یا شبیه خرگوش یا موش. و یا متشابه فرشته شد و ملائکه.
هر چه زودتر این اصل را دریابیم
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دکتر واین دایر در کتاب «زندگی در پرتو عرفان» ترجمهی سید مهدی جعفریان معتقد است هر چه زودتر این اصل را دریابیم:
«از سعی در تملکِ افرادْ دست برداریم»
من منظور او درین اصل را این جور میفهمم که انسانْ انسان دیگر را به بردگی نکشاند و خود نسبت به دیگری، رَبّوارگی پیشه نکند که بخواهد بر مردم، خدایی و پادشاهی کند. درد اصلی بشریت همین است که از سوی یک انسان از جنس خود، مورد سلطهگری واقع شود. هدف و غایت دین از سوی پیامبران این بود که انسان را به زیر سایهی فقط خدای آفرینش ببرند تا حرف خدا را در زمین، میان خود و سایرین پیاده کنند.
جنگ از نظر دامنه:
حجت الاسلام جناب آشیخ محمدرضا احمدی سلام
از نگاه عقیدتی من معتقدم:
جنگ، قاعده نیست، استثناء است.
جنگ به تعبیر من:
هم بَدْر دارد،
هم اُحُد دارد.
و بهترین جنگ،
«فتح» بود سال هشتم هجرت؛
که نه جنگ شد، نه خونْ ریخته.
رسول الله ص راحتْ مکه را با سیاستورزی فتح کرد و همه بهجز سه نفر را عفو کرد.
پس؛
بهترین، پیروزی، استراتژی «فتح» است از نوع فتح مکه با سلوک نبوی ص.
البته:
اگر مردمی مورد خصم گرم قرار گرفتند، هم جنگ نرم باید کرد، هم دفاع گرم.
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
،،
قهوهخانهچی!!
کمرنگ بریز!پررنگ بریز!شیرندار کن!تلخ کن!کمرباریک بریز!لیوان بزرگ باشد!پیاله دله دکون!جولدله باشد!
،،
همه اَقطار گرفتی، همه آفاق گشودیبه جهادی و مدادی و کتابی و شعاری
،،
یعنی دولت زور) لازم است زیرا مردم آسایش و امنیت و معاش میخواهند که هرجومرج و جنگ، ضد زندگی مردم است. ممنونم از آن دوست بازاندیش و بازگوکننده.نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
الف: تجلیل
اسرائیل با اف ۱۵ جنگندهی هوایی ساخت و هدیهی آمریکا سید حسن را در مقر فرماندهی مرکزی گروه «حزبالله» در طبقه ۱۴ زیر زمین در ضاحبهی بیروت ترور کرد. در حساسترین روزهای تاریخ فلسطین، سید حسن نصرالله شهید شد.
سید حسن نصرالله شهید ترور توسط نیروی هوایی ارتش اسرائیل، در تفکر خود، دستکم هشت ضلع راهبردی داشت و همین تجلیل از مقامش را عقلی و انسانی و دینی میکند:
۱. اصل مبارزه با اسرائیل.
درین تفکر، خود در جای نرم نخُفت، رویارو با اسرائیل شد.
۲. دفاع از مرز وطن خود، لبنان.
درین مسیر، جنوب لبنان را جبههی رزم کرده بود.
۳. پشتیبانی نظامی از مبارزین فلسطین.
درین خط، خودش هم راهبرد داشت و هم رهبری میکرد.
۴. تقویت جمهوری اسلامی ایران در حوزهی نفوذ.
درین تفکر، مورد خشم شدید سران بود که راه سازگاری با اسرائیل را راه نجات خاورمیانه تلقی میکنند.
۵. نشر تفکر مبارزهطلبی در محیط مسلمین.
درین فاز، جزوِ کسانی بود که نافذ وارد میشد. کاریزما هم داشت.
۶. سازماندهی مسلحانهی محور مقاومت.
درین رابطه آموزش و هدایت و ایجاد هیجان در منطقه را بر عهده داشت.
۷. شرکت در برابر داعش.
با اتحادش با شهید قاسم سلیمانی نبرد با داعش را تئوریزه کرد.
۸. ایجاد شبکهی سیاسی.
درین سیاست، جذب و انسجام نیروهای منطقه را رهبری میکرد.
ب: تحلیل:
اسرائیل ارتشی دارد که اخلاق و حقوق و حد و مرز نمیشناسد. از نظر ارتش اسرائیل، خانهی امن جهان اسرائیل است. هر چیزی این خانهی امن را چنگ اندازند، جنگ محسوب میشود و به همین علت شلیک ارتش به هر چیزی در هر جای جهان مجاز است. علت غایی در ترور سید حسن نصرالله دو چیز است: ۱. تهران را به خشم آوَرد و فضای سیاست در ایران را برهم بزند. ۲. با زدن سرِ هر گروه و محور مقاومت، خود را در داخل دولتی مشروع و ارتشی قادر معرفی کند. اسرائیل از طریق جمعآوری اطلاعات پنهان نشست و زمان حضور مشترک مقاومت و سپاه قدس در آن ساختمان با حضور سید حسن نصرالله، دست به ترور زد تا نشان دهد ایران در خاک لبنان مستقیم با اسرائیل وارد جنگ شد. اسرائیل ازین ترور، جواز جنگ با ایران برای خود جستجو کرد.
به عنوان ایرانی در نبودن سید حسن نصرالله درین زمان حسرت دارم و گریان هستم. به عنوان مدیر مدرسه فکرت درین صحن مدرسه فکرت یک هفته فضای خاص عزا اعلام میکنم. فضایی که رعایت آن به نظرم احترام به مرد خط مقدم دفاع در برابر اسرائیل است که این یک سال، در کنار یمن، با نهایت خلوص برای غزه جهاد فیالله کرد. نامش ماندگار گیتی شد. برای روح رشادتش، شهادتش را گوارا میشمارم. از نظر من رستگارترین مرد قرن بیست و یکم با فوز شهادت به خاک آرَمید. قبرش، مآل مبارزان میشود. ۷ ، ۷ ، ۱۴۰۳ قم. ابراهیم طالبی دامنه دارابی
متن دوم من:
تحلیل واکنش احتمالی ایران
در برابر ترور سید حسن نصرالله
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
با شهادت نفر اول خط مقدم نبردها در خاورمیانه شهید سید حسن نصرالله، مردم در ایران به واکنش ایران آیا فکر میکنند؟ من در مقام تحلیلگر درین متن ظاهر شدم. تحلیلگر چون اطلاعات از اصل مسئله ندارد، دست به تحلیل میزند، آن کس که از موضوع مطلع باشد دست به تحلیل نمیزند، مسئله را تشریح میکند. من مطلع ازین موضوع نیستم، پس، تحلیل میکنم. تحلیل، رفتاری فکریست با درهمآمیزی احتمال و حدس و برآوُرد. واکنش چه میتواند باشد؟ حق واکنش هم آیا وجود دارد؟
در زیر، در ادامه مطلب میپردازم:
میدان عمومی ایران:
مردم به نظر میرسد به دو تا فکر، مشغول شدند:
۱. فکر کسانی که به ورود فوری ایران به جنگ با اسرائیل تمرکز کردند و مارش رفتن به مرز جولان و جنوب لبنان میزنند. زیرا ویرانی و کشتار عام غزه، ترور هنیه و نصرالله شهیدان سران مقاومت، خشم آفرید.
۲. فکر آنانی که این ورود را نافع و ناجی فوری امنیت ملی اسرائیل میبینند و زمینهساز انهدام ایران.
میدان حکومتی ایران:
سیاست در ایران دو شقه است: چپ -که اینک ریاست کشور را طی انتخابات اخیر در دست دارد- به نظر میرسد راه مذاکره را راه تأمین امنیت ملی و منافع ملی میشْمُرد. بنابرین اگر جایی برای واکنش رأیگیری شود، این جناح گمان کنم یک رأی بیشتر ندارد، آن هم معلوم نیست، آقای مسعود پزشکیان همین رأی را هم بتواند جاری کند. تردید دارم. راست: برخی البته درین جناح، تأخیر در واکنش قبلی ترور هنیه در خاک پایتخت را، نادرست میدانند و حتی برای این تأخُر، فرافکنی میکنند گردن جناح رقیب میاندازند. از لحاظ روانی به خود حق میدهند، چون استدلال و استحساس دارند که این رفتار ایران عقبنشینی است و حاصل ورود چپ به ریاست کشور.
میدان مدنی ایران:
الف: عدهای به نظر میرسد بدشان نیامده است که اسرائیل دست به ترور زده است. البته باید دید اینان از چه رو چنین فکری پیدا کردند. ب: اما عدهای هم به میانجیگری معتقدند که از طریق رایزنی جهانی و منطقهای، تنش فروکش کند و طرح سازش اسرائیل و اعراب بین خودشان حل شود و چین که میداندار اتحاد گروههای فلسطینی شده بود، این نقش میانجی را با هدف دوری از جنگ فراگیر، پیش ببرَد.
حق واکنش هم آیا وجود دارد؟ از نظر حقوق بینالملل این حق برای دولت لبنان محفوظ است، نه ایران. چون شهید سید حسن نصرالله ایرانی نبود. اما به لحاظ اصول جریان مقاومت، مبارزه با اسرائیل حالت دفاعی دارد و مشروعیت اقدام در ذیل مبارزات رفع اشغال جای میگیرد و نکوهش حقپقی ندارد و عرف بینالملل آن را تأیید نموده است. این برداشت من است. اگر ناصحیح است، استدلال جایگزین آن، میتواند متن را تقویت یا رفع عیب کند.
با این شرح، جنگ احتمالی اگر رسماً رخ دهد، از دید من جنگ نامتقارن میشود، چون ابعاد افزارآلات نیروهای هوایی اسرائیل ناشناخته است و از به کار گیری آن علیهی هیچ هدفی تردید نمیکند، هم به علت نفوذ کاپیتالهای حامی و هم به دلیل پیروی از تفسیر فقه در تلمود برگرفته از تورات که کُشتن برای بقای دین یهود به هر وسیلهای مجاز است، حتی از مأموریت دینی دائمی آنان است. در واقع جنگ احتمالی ایران با اسرائیل جغرافیا را دور میزند، یعنی حضور ایران در مرز اسرائیل، هم ناممکن و یا بسیار دشوار است و هم موجب میشود اسرائیل از طریق نیرو هوایی مدرن خود، جنگ را به داخل ایران بکشاند. نیاز امنیتیاش را این میداند.
جنگهای جدید جهان، تکیه بر فن دارند، نه زمین و مرز و خاکریز. از سوی دیگر اسرائیل و آمریکا پیمان نظامی دارند که در هر جنگ بزرگی، آمریکا طبق معاهده باید وارد شود. ورود آمریکا جنگ را بسیار خسارتبار میسازد. حرف من نهایتاً این است: سیاست، جنگ را باید حریف باشد، نه جنگ، سیاست را. اسرائیل به دست خود فرو بپاشد. نظام زور، که ذاتش: کشتن است. باید دید، عقلایی چه سیاستی اتخاذ میشود. فصل، فصل هوشیاری بیسمارکی است. ۸ ، ۷ ، ۱۴۰۳ دامنه.
مباحث مدرسه ۱۰ ، ۷ ، ۱۴۰۳ :
پژوهشگر محقق جناب حجت الاسلام احمدی سلام. به نظر من یکی از خطاهای حیرتانگیز همین است که چرا مقر مرکزی سازمان حزب الله لبنان را در داخل ضاحیه قرار داده بودند. باید در دل کوهها کوچ میکردند و آن جا مخفی سازه ایجاد میکردند. چرا این را میگویم؟ چون اسرائیل در هر جنگی، مرز حقوقی و اخلاقی برای ارتش خود قائل نیست. ارتش خود را در هر سطح مجاز به حمله میداند. حد کم رفتارش در غزه که از کلیسا تا مدرسه و حتی بیمارستان و خبرنگاران را بمباران میکرد، برای حزبالله لبنان باید نشانه بود که هیچ نشستی را در سطح شهر برگزار نکند. اسرائیل حاضر شد چهار آسمانخراش را با حجم بالایی از بمب که فقط جنگندههای اف ۱۵ قادر است آن را حمل و شلیک کنند، به تل خاک بدل کند. زیرا سید حسن نصرالله در طبقهی ۱۴ اعماق زمین در زیر یکی از این آسمانخراش پناهگاه داشت و مقر فرماندهیاش بود. پس، الآن هم تا دیر نشده، برای جایگزینی دبیرکل هرگز نشست برگزار نکنند. حزب الله مصلحت است دفتر مرکزی بعدی خود را انتقال دهد. اسرائیل حاضر شد چندین شهر غزه را خاکروبه کند. پس ضاحیهی بیروت و شهرهای جنوب لبنان هیچ کدام از نظر اسرائیل خط قرمز نیستند، همه جا برایش هدف نظامی است. در ایران اهل حرف، که حرفهای جز حرف بلد نیستند، راحت دروغ میگفتند که اسرائیل از شبکهی تونل غزه میترسد وارد غزه نمیشود. ولی همین صحن بارها گفتم، بنای اسرائیل بر حملهی زمینی و جهنمآفرینی در غزه است. حتی در مورد تونلها هم بزرگنمایی کردند. البته در جنگ میشود دست به کارهایی زد، اما حرف نابلدها که خود را همهکارهی کشور میپندارند که نباید معیار باشد. بگذرم. لبنان در معرض تکرار غزه است. بفرما ایران وقتی نمیتواند، چرا باید حرفهایی را بزنند که از عهدهی آن بر نمیآیند. چقدر افراد نطامی گفتند: «نابودکننده»، «تمامکننده»، ...؟
روزی که آقای حسین سلامی جای آقای عزیز جعفری فرمانده کل شد، نوشته بودم من که سلامی بسیار سواد دارد، اما بسیار هم در وضع کلمات بیحساب گفتار دارد. حرفم را قطع کنم. بگذرم.
عبادت و تکلیف
آقای محمد مجتهد شبستری «نماز» را «نیازورزی در پیشگاه خدا و یاریطلبی ازو» میداند، زیرا نمازگزار «واقعی، نه اعتیادی»، «وجد و سُرور» مییابد. شبستری رابطهای «لطیف و حالتهایی لذتبخش و مورد عشق و علاقه» میانِ «انسان با خدا» قائل است که نقطهی مقابلش «واردکردن مَشقّت و تکلیف» به انسان است.
او مقصرین این تغییر عشق به خدا به تکالیف را، «متکلّمان مُعتزله» میداند. آنان حقیقتهای متعالی را -که قرآن در بابِ رابطهی خدا و انسان بیان کرده- کنار گذاشتند و به جای آن، مفهوم «تکلیف» را قرار دادند و آن را هرچه بیشتر فَربِه (=چاقوچلّه) ساختند و رابطهی خدا و انسان را «بر مبنای تکلیف سامان بخشیدند.» از نگاه مجتهد شبستری عبادتها «مایهی التذاذ معنوی انسان» میباشند، نه اَعمالِ «مشقّتآمیز، تا تکلیف به آنها اطلاق شود.»
از نظر شبستری اگر چنانچه در تاریخ مسلمانان، رابطهی خدا و انسان به جای «مولویت و عبودیت فقهی و کلامی»، بر اساس «مفاهیم متعالی قرآنی تنظیم شده بود» امروز «ما مسلمانان، تاریخ دیگری داشتیم.» منظورش این است، مسلمین لطیفتر فکر میکردند. چون دین و رابطه با خدا، لطافت و لذت دارد، نه مشقّت و مرارَت. البته قرآن میان تکلیف و میزان وُسع و توانِ بندههایش، رابطه برقرار کرد که کسی به خود، بیجهت مشقّت ندهد.
،،
مجدد سلام جناب احمدی. لابد بیخبر نیستی در طول تاریخ، ناخودآگاه بخشهایی از فقه یهود در تلمود (=مجموعه تفاسیر فقیهان دین یهود از بدو تا کنون، که چندین جلد شد) در فقاهت برخی علما رسوخ کرد. تکلیف به معنی رنجآلود کردن عبادت نباید باشد. دعا کمیل یک ربع میشود تمام کرد، اما دو ساعت بیشتر مردم را معطل میکنند. . به قول آقا قرائتی برخی عبارت دعا را چرا چند بار تکرار میکنند مردم را خسته میکنند. شبستری خواست همان عشق و عبادت را بگوید. که خشک و تلخ و سخت نباشد. درود که توضیح مفیدی دادید، مثل همیشه.
جناب آقاجلیل قربانی سلام. علت از نظر من این است:
۱. افراد، امروزه از جایگاه پایینترند.
روزی مرحوم آیت الله طالقانی امامجمعه تهران بود.
شخصیت با جایگاه تناسب داشت،
حتی آن جایگاه به خاطر او، اهمیت گرفت.
۲. در فرانسه روزگاری دو گل حاکم بود و ژیسکار دستن و ژاک شیراک.
حالا چی؟ آن ها کجا و این اواخر بعد از فرانسوا میتران کجا.
ارزشگذاری نمیکنم برای هیچ کدامشان،
خواستم تناسب شغل و فرد را گفته باشم. که خودت از من بهتر بلدی.
✅ ابتکار عمل در خاورمیانه
نوشته: جلیل قربانی
۱- این روزها برخی خیال میکنند که اظهارنظرهای کارگزاران جدید ایران، اسراییل را جری کرده است. گویی پیش از این اسراییل، از ترس در گوشهای پنهان بوده است.
۲- این که ما فکر کنیم اسراییل منتظر اظهارنظر کارگزاران حکومت در ایران است تا برای اقدامات بعدی خود تصمیم بگیرد، نشانه دستکم گرفتن اسراییل است.
۳- اسراییل شاید از ابتدا و به ویژه در چند سال اخیر نشان داده است که ابتکار عمل در خاورمیانه را در دست دارد.
۴- اسراییل در میانه معرکهای که پیرامون آن کشورهای قدرتمند مصر، عراق، سوریه و عربستان هستند، تقریباً در تمام جنگها در برابر اعراب پیروز شده است.
۵- در سیاست هم از پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ و صلح با مصر آغاز کرد و به پیمان ابراهیم و صلح با کشورهای حاشیه خلیج فارس و تا نزدیکی عربستان رسید.
۶- اسراییل هم در جنگها و هم در سیاست، از پشتوانه مادی و معنوی غرب برخوردار بوده است.
۷- اسراییل هیچگاه در این سالها برخورد انفعالی و بعدی نداشته، بلکه همواره پیشدستانه عمل کرده است. در مواردی هم که عملیات جبرانی داشته، زمینهسازی حرکت طرف مقابل، از طرف اسراییل بوده است.
۸- اگر نپذیریم که اسراییل برای قلعوقمع حماس در غزه و حزبالله در لبنان، برنامه از پیش نوشته نداشت، مجبوریم به رفتار انفعالی در برابر اسراییل روی بیاوریم.
پردازش سخن پزشکیان در نیویورک
مقدمه:
۱. من منابع را همین الآن گشتم، واقعاً نقل قول مستقیم از آن جملهی پزشکیان که دقیق چه حرفی زد، ندیدم، البته همشهریآنلاین نقل قول با این مضمون از مسعود پزشکیان صورت داد که تاریخ ۴ ، ۷ ، ۱۴۰۳ روی آن درج است. نقل همشهری از قول پزشکیان مضمون این است:
«ما آمادهایم تمام سلاحهای خود را کنار بگذاریم، به شرطی که اسرائیل نیز آماده چنین کاری باشد»
۲. فرض میگذارم این نقل همشهری عین همان جمله است که پزشکیان در مصاحبه خود در نیویورک گفت. باز هم واقعاً دقیق نمیتوانم بگویم جملهاش همین است که نقل است. اما پردازش این جمله چگونه است از نگاه من؟
پردازش ظاهر جمله:
۱. جمله، التزامی است. چون فعل کمکی «باشد» در آن است و نیز قید شرطی «اگر». که هر دو از اَدات فعل التزامی است.
۲. پردازشگر باید به ظاهر جمله وفادار بماند، تا امین و ایمن دست به تفسیر و بررسی خبر بزند و حرف را نبُرّد.
۳. با این دو وصف، پس پزشکیان حرفش به قید و شرط و به وجه التزامی در زبانش صادر شده است. تفسیرگر یا کسی که میخواهد قضاوتش کند، این وجه شرط را اگر از قلم بیندازد، در جمله تصرف کرده است.
پردازش محتوای جمله:
احتمالات:
۱. شاید پزشکیان خواست محک بزند.
۲. شاید شرائط کشور را درین مصلحت دیده است.
۳. شاید سیاست مشورتی کشور را رسانده است.
۴. شاید تنش را در محور و میدان خواست کاهش دهد.
۵. شاید خواست اصل ضرورت ترک جنگ را بگوید.
۶. شاید استفهام انکاری کرده است.
۷. شاید میخواست امر بعید را بگوید.
۸. شاید خواست هویت جنگطلب اسرائیل را پیش کِشَد.
۹. و شایدهای دیگر...
بررسی پردازش:
این جمله حتی اگر عین حرف پزشکیان هم باشد، در آن من ایرادی نمیبینم، هم حقوقی حرف زد، هم اخلاقی، هم واقعی، هم آرمانی، و هم سیاسی و هم از همه مهمتر مصلحتی. چون این جمله نشان میدهد ایران فقط به خاطر تهدیدات اسرائیل، خود را تسلیح کرده است. زمینگذاشتن سلاح درین جمله نیز، به معنای ترک جنگ است، نه نساختن سلاح بازدارنده یا پیشدستانهی ایران. از سوی دیگر این جمله ربطی به ماهیت اسرائیل ندارد، مربوط بود به جنگ غزه و شرائط سخت وحشتناک پیش روی جنوب لبنان که قصد پزشکیان دفع این خطر بود. هر چند خودش هم باور داشت چنین کاری از اسرائیل بعید است، اما باید در افکار عمومی موضع ایران را میگفت.
اما قضاوتهایی که کردهاند:
۱. ربط دادن اوضاع لبنان به این جملهی پزشکیان، در شباهت مو نمیزند از ربط بین ملخ با از دست رفتن شهر ایرانی بلخ.
۲. هر کسی ازین جمله، میخواهد وقت مناسبی بتراشد که نقد بر پزشکیان کند، حق نقد دارد، اما پذیرفته نیست دهن رئیس یک کشور را بدوزند و خود را با تمام آن حرفهایی که در مورد غزه بلوف زدند، حق به جانب کنند و دیگران را متهم به سازش و حرفهای مفت دیگر.
از حجت الاسلام احمدی و امیرجناب ممنونم که در بهترین ادبیات وارد نقد این مسئله شدند و اخلاق نویسندگی را رعایت کردند. از حجت الاسلام باقریان و جناب جلیل قربانی نیز ممنونم که بر متن نقد شما وارد شدند و سخنان مهم زدند.
۱۰ مهر ۱۴۰۳
توضیح: آقاصدر ایران هیچ دلیل پذیرفتهشده برای آغازگری جنگ ندارد. از طرفی، جنگ، ایران را به اهداف نمیرساند. صدمات ویرانگر جنگ بسیار بالاست. تا آنان جنگی را با ایران شروع نکردند، ایران به نظرم باید روش مسالمتآمیز همیشگی خود را پیش ببرد، تا اقتصاد کشور و زیرساختهای کشور را نابود نکنند. آنان هم میدانند درگیری با ایران در خاک ایران، برایشان دشوارترین جنگ پرتلفات است. اوضاع همهی خاورمیانه بههم میریزد. با تشکر که الحمدُ لِله مفید بود این گفتوشنود. درود. از سمت من تمام.
پنهان کاری اسرائیل
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی : کشورهای همجوار و حتی نزدیک در یک منطقهی جغرافیایی، همواره به اهداف پنهان همدیگر، شک میبرند؛ باید هم ببرند، چون هیچ کشوری بری از پنهانکاری نیست. اسرائیل از همان وقتِ تأسیس، میدانست حُسن همجواری با آن دولت هرگز به وجود نمیآید، پس؛ مؤسسان آن خود را دولتی «مسلح» تعریف کردند که با برتری تسلیحاتی، دولت موعود خود را در فلسطین -که مدعیاند مال یهود است- در هر زمان نگهبان باشند. از آن زمان تا کنون، یک ارتش برتر و مجهزتر نسبت به کشورهای همجوار ساخت. حتی ارتش قدرتمند و سازماندهیشدهی پیشرفتهی شاه را هم -که صدام از آن حساب میبرد- تحمل نمیکرد . پس از ظهور جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل دشمن جدید و جدّییی روبروی خود دید که علناً خواهان «محو»ش است. این بود، ارتش خود را جدا از برتری با کشورهای مجاور، به سمت تجهیز مدرن هوایی در مصاف با ایران سامان داد.
هدفِ پنهان اسرائیل دفعِ سیاستِ «محو»، با توسل به قدرت نظامی است. آنچه اینک از یک سال پیش در پیش گرفته است، دو هدف دارد:
هدف آشکار: زمینگیر کردن هر کشور همسایه و نزدیک خود، که پایگاه ضد اسرائیلی تشکیل داده باشد.
هدف پنهان: پس از ضربهی زمینگیری نیروهای به قول خودش نیابتی، تلاش مستقیم برای درگیری همهجانبه با جمهوری اسلامی از طریق ایجاد جنگ ائتلافی و با استراتژی انهدام وسیع.
اینکه نخستوزیر اسرائیل دیروز در سازمان ملل گفت ایران از شش جبهه با ما در جنگ است، این نبود که ضعف خود را بگوید، خواست زرنگی کند مشروعیت حمله برای خود بخرَد تا فکر جهانی را در مورد مسائل منطقه، مشغول و مخدوش کند.
به اصطلاح عامیانهتر، اسرائیل اول هدف خود را قطعِ دست نیروهای نیابت میداند، تا پس از آن پای ایران را قطع کند!
اما آیا میتواند؟ مهم برای این متنم این بود هدف پنهان اسرائیل را در قانون احتمال، تحلیل کنم. پس، جواب به پرسش آخر، میتواند بماند برای بعد، به وقتش
سیاست منطقهای ایران
۹ ، ۷ ، ۱۴۰۳ : نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
از نظر من -یک شهروند عادی ایران- سیاست منطقهای ایران میتواند دستکم موقتاً یا احتیاطاً این سه سیاست باشد که بالاترین منافع ملی و امنیت ملی کشور را تأمین کند:
۱. با کشورهای خاورمیانه با نهایت تساهل و بیشترین تسهیلگری به سیاست همگرایی فوری برسد. این نیاز ضروری، مصلحت نظام است.
۲. به جریانهای مقاومت منطقه با روشنترین صداقت بگوید بر اساس میزان توانِ امکانِ پشتیبانی ایران از آنان، خود را بروزرسانی کنند. وقتی آنان بدانند حدِ حمایت ایران در صحنهی عمل، چه میزان است، استراتژی و تاکتیک خود را منطقی و واقعی تنظیم خواهند کرد و ارزیابیشده، عمل میکنند.
۳. جریان مقاومت را برای تعیین هر نوع سیاست، مخیّر کند و اگر تا به حال چنین بود که حرفی ندارم، اگر دخالت بود، باید میزان دخالت با امکان و واقعیت بخواند. تا میدان مبارزات با اسرائیل، که از خواستههای برحق خود جریانهای فکری مقاومت است، خالی از پشتیبانی واقعی نباشد.
نکته: افراد سیاسی و نظامی ایران، دست از سخنرانیهای خالیبندی بردارند. آنقدر طی یک سال اخیر سخنرانیهای خالی از پشتوانه، پشت تریبونهای رسمی زدند، خود مردم ایران هم از تعداد و نوع واژگانشان متعجب هستند. حرفهای توخالی اندک اندک بیاعتمادی تولید میکند. سیاست، عقلایی و در اتاقهای تخصصی پیش میرود، نه توسط سخنرانی و جملات توسط افراد نظامی و یا سیاسی، دکتر و سرهنگ و سرتیپ. کشور را درست اداره کنید.
داستان
۲ ← میگن:
۳←میگن:
بُرد خطبه، بَرد موشک، کدام یک شدیدتر بود؟
آیا وزن پیامِ صدور خطبه از وزن پیامِ شلیک موشک بیشتر بود؟
نظم آمرانه چیست؟
ماجرای ساخت مترو
و حفظ جان مردم تهران
۱۷ ، ۷ ، ۱۴۰۳ نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
مرحوم حجت الاسلام اکبر رفسنجانی در اواخر سال ۱۳۶۹ آنقدر زور زده بود که بتواند در ساختار بیقوارهی قدرت آن وقت، ساخت مترو در تهران را جا ییندازد. مخالفت میشد، شدیداً؛ هم روی هزینهی هنگفت و هم به عنوان یک پروژهی لوکس! او، ولی فردی ذینفوذ در قدرت -و به تعبیرم بنبست شکن در ساختار و سیاست بود- فقط با یک حرفِ خِرَد، توانسته بود سرانجام، فرجامِ مترو را حل و پیاده کند. آن حرف چه بود؟ گفت مترو در زمان وقوع بحران و جنگهای احتمالی میتواند پناهگاه امن مردم و مسئولان پایتخت شود و این اهمیت و اولویت مترو را دوچندان میکند. رفسنجانی بعد چون در بحران ۸۸ خطبهی اولش روایت آوَرد مردم وقتی حاکم را نمیخواهند او باید بروَد، کار خود در قدرت لق کرد! و راست که زیر پایش سان میداد، زانپس جلوِ پایش سنگ و خار میگذاشت تا درگذشت. خواستم گفته باشم، حفظ جان مردم در شرع و عقل همیشه یک اصل بوده است. اساس شکلگیری دولتها در اصل حفظ نظم و حفظ نفْس از خطر هرج و مرج است. هیچ اصلی نمیتواند این اصل پایهای عقلی و شرعی را خدشهدار کند، حتی با حکم ثانویه هم نمیتوان رأی به خطرکردن و کشتنِ جان مردم داد. ما حتی در خودِ ۸ سال دفاع مقدس که شهادتگاه رزمندگان و به تعبیر دینی (=مشهدِ شهیدان) بود، مکلف میشدیم به بالاترین پناهگرفتن در سنگر، در کانال، در زیرزمین، در بوتهزار، در شیار کوه و در هر جای ممکن، که تلفات حتی در حد یک نفر رزمنده هم، آسان رخ ندهد. یک چیز بگویم تمام کنم: حتی جنگیدن هم، در اصل برای حفظ جان خود و مردم است که کشته نشویم و کشته نشوند.
،،
حجت الاسلام سید کمال الدین عمادی سلام. اصلاً جدا از متن عالمانه و استدلالیتان، خودِ شاکلهی رفتاریتان با مستشکلین، یک درسِ سازندگی روحیست و این حاکی از این است آن روحانی حوزه که تحت تعلیم مفاخیم حوزه بود، صاحبِ سبْک است. سپاس . چرا شیفتهات شدم طی این دوران؟ چون از سویت بر مخاطب و مستشکلت، بارش علم میبارد نه کینه، نه حقد، نه طرد، نه انگ، نه لفظ، نه شیرمالکردن بحث. یادم که نرفت پیشم سوی نقل خاطره رفتی آن استاد دانشگاه علوم پزشکی که حتی صدها بار به سلام شما جواب علیک هم نداد هیچ، سر هم تکون نداد، اما منش مدامِ انسانیات، آن فرد را بههرحال، متحول کرد. امابعد من شعارزده بودم، بله، عین همهی انقلابیون، اما فقط سال ۵۶ و ۵۷. بعد که شیرِ عقل و شیرِ فهم و شیرِ ترکِ شیفتگی به صاحبان قدرت در هر مقام و پست و پایه را سر کشیدم، از شعارزدگی هم بیرون افتادم. من تحت تأثیر حرفهایی که کمی هم نَم شعار بدهد، رایحهی بدش مرا عذاب میدهد. گفتم عقلی و شرعیام. نه عقل، نه شرع طبق برداشت من مجاز و مجاب نمیکند که احدی مردم را جای ریسک و خطر بکاشند. تمام. فرمودید به من در مورد خطبه جمعهی ۱۳ مهر ۱۴۰۳ تهران قلم بزنم. شما فقیه و آقاجان من لابد ندیدید، من همان صبح شنبه روز بعدش متنی تحلیلی تطبیقی موشک و خطبه نوشته بودم. حالا به خواست خودتان مجدد بار میگذارم. من فقط خطبه و موشک را تحلیل کردم. کاری به حاشیهی آن نداشتم. آنچه هم ورای آن بعداً درین صحن، بحث آفریدم، جنبهی عقلانی و فهم قضایا دارد، نه استنطاق و پراکنش تفرق. درود.
،،
بله، حاج آقا احمدی، گرفتم کی رو میگی. اون، رفیق شهید ارزشها شهیدآقا سید مرتضی آوینی بود در روایت فتح. که سپس شد یک فرد جدید و با صدها دوجین حرف! ارادت.
،،
غش آوُردی مرا سید سعید سُکنیکرده از جنوب. لینکلن هم در جنوب بود. حجت الاسلام سید محمد خاتمی شهیدش! خواند چون ترور شد به دست اهل زور در شمال آمریکا.
حجت الاسلام آشیخ مالک سلام
البته شخص جنابعالی از اولین فرد مدرسه فکرت بودی که نظرات خودت را آن جمعه لحظه لحظه مرقوم میفرمودی. در مباحثه، لفظ «تسلیم» در وسط نیست، بلکه مفاهمه، اصل قضیه است. در اثر بحث، نور میافتد میان مباحثات. روشن که شد، هر فرد خود با چشم عقلش ملاک و معیار را میبیند. درود.
تسلیت مدرسه فکرت
درین صحن به آقایان سید جمالالدین صباغ و سید ادریس صباغ درگذشت مرحومه حاجیه سکینه طالبی را تسلیت میگویم. برای سید جمال مادربزرگ بود برای سید ادریس زنِ عمویش مرحوم سیدآقا.
همچنین درین صحن درگذشت حاجیه آمنه صباغ را تسلیت میگویم به جنابان اخوان آق سید حاج کاظم و آق سید موسی صباغ و نیز به فامیل ما سیده مریم صباغ، که آن مرحومه عمهی همگی این بزرگواران بود.
اگر اسم منتسبان دیگر آن دو مرحومهی تازهدرگذشته، درین تسلیتنامه از قلم افتاد، سهو مرا ببخشایند. خداوند هر دو مرحومه را رحمت کناد.
مرحومه سکینه طالبی (مرحوم کِلقولی) همسر مرحوم آق سیدآقا صباغ، که در خون و نسَب باید فامیل هم باشیم، سالها همسایهی مهربان ما بود در محلهی حمومپیش دارکلا. و ما به خاطر رفاقت با فرزندانش مرحوم سید علی اکبر و و نیز سید علی اصغر و سید تقی صباغ، از دستِ آن زن باسخاوت، نون و نمک خوردیم.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
۴←میگن:
ازدحام جمعیت در هنگام خطر نشان شهامت است. حتی کشتهشدن عدهای کمشمار یا پرشمار مردم، اگر از کشتار بیشتر و میلیونی جلوگیری کند، جایز است.
خُب؛ با توجه به این دیدگاه و احترام به این صاحبنظر و موافقان این نظر، من میگویم همین الآن دیر نشده، هر مقام عالیمرتبه اگر واقعاً در معرض تهدید حملهی اسرائیل است، (من که نه، خودِ داخل حکومت، این احتمال حمله را مطرح میکنند) عقلی این است محل زندگیاش استحکام پناهگاه را داشته باشد، حتی در پناهگاه کار کند. اگر آن مقام، حتی فردی نظامی یعنی آقای امیرعلی حاجیزاده باشد که فعلاً میان مردم محبوبیت و اهمیت بالایی دارد و سرمایهی موشکی کشور است. حَزم، بخشِ جداییناپذیرِ عقل است.
۵←میگن:
«حماس» نباید به تفکر و تز «ساف» برسد.
خُب؛ اما امروز خبر آمد جنبش حماس و جنبش ساف در قاهره دیدار کردند و روی «مدیریت نوار غزه» صحبت کردند. قرار شد غزه به «کمیتهای» تحویل شود. مأموریت مهم کمیته، مدیریت غزه و گذرگاه رفح است. حماس البته پیشنهاد داد اسم کمیته بشود «دولت تکنوکرات». اگر این توافق رخ دهد، ساف و حماس به دیدگاه هم نزدیک میشوند. این خبر، از نظر من بسیارمهم است. اگر در آن دخالتگراها اختلال نکنند.
،،
جناب حجت الاسلام باقریان سلام
این شعر شما خلاصهای از آیات قرآن بود و خیلیهم عالی. ابلیس در اندیشهی ایرانی معادل دارد، زودتر از اسلام، اسمش بود اهریمن در برابر اهورا. چقدر این مسئله را متأثر از ایران میدانید جناب باقریان؟ منظورم را اشتباه متوجه شدید. خواستم بگویم در اندیشهی زرتشت اهریمن به عنوان موجودی در برابر اهورا، همان کاری میکند که ابلیس در قرآن معرفی شد که کارش اغوا و دهها کار دیگر است. من به ایرانی چنین اتهامی نمیزنم. متشکرم. اعتراض نبود، توضیح برای متنم بود که بهتر محضر شریف شما برسانم به این پرسشم پاسخ ندادی جناب حاج آقا باقریان که گفتم ابلیس از همان اهریمن در اندیشهی دینی ایران پیدا شد متعجب شدم چرا چنین برداشت شد از متن من. ایران مهد تمدن بود و دارای افکار و بینش و ارزش و دانش. جهت توضیح عمومی برای صحن:👇 پیش از اسلام در ایران دینی وجود داشت که اهریمن شخصیت تاریک است که در برابر اهورا که نور است، نقش مخرّب ایفا کرد. ابلیس در قرآن، کارش با اهریمن در زرتشت، شباهت دارد.
،،
جناب صدرالدین سلام
۱. ممنونم از بیان آن دوست.
۲. سران قریش قصدشان کشتن پیامبر اکرم ص بود.
۳. لذا امام علی ع جای نبی ع ماند، مأموریت ابوجهل خنثی شد.
۴. همان پیامبر اکرم ص وقتی خانه را ترک کرد برای حفظ جان، حاضر شد در غار ثور در جنوب مکه پناهگاه گیرد. از فریب هم استفاده کرد، رفت جنوب مکه، حال آنکه مدینه در شما مکه است، تا دشمن دیرتر سراغش آید. دیدیم وقتی بوکش پشکل شتر بلدچی مشرکان، یقین کرد پیامبر ص حول و حوش ثور است، تا لب غار هم رفت.
۵. من لابد میدانی به قاسم سلیمانی شهید عزیز جهان اسلام چقدر عُلقه دارم ولی در همان صبح شهادتش متنی نوشتم، نباید آن روز و آن زمان تا مدتی به عراق پا میگذاشت، چون عراق شورش شده بود و یک آمریکایی در شرکت خصوصی آمریکایی کشته شده بود و جو ملتهب شده بود. حرف حق را همان روز زدم.
۶. شهید دکتر محسن فخریزاده که مخ فیزیک بود و فیوز مهم موشک هایپر سونیک از ابتکار و فرمول او بود، نمیبایست در آبسرد ویلا میداشت شناسایی شد و ترور. من و حجت الاسلام احمدی مکان ترور را رفتیم دیدیم عکس هم گرفتیم.
۷. حاجیزاده مغز متفکر موشکی است، باید حفاظت شود. او تهدید شد. لازم است جان او محافظت شود با بالاترین پناهگاه.
خدا نگهدار انسانهای مردممدار ایران و خادم اخلاصگر وطن. ازت ممنونم بررسی کردی صدر.
واقعگرایی و موازنهی تخریب
۱۸ ، ۷ ، ۱۴۰۳ نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
واقعگرایی متضاد پندارگرایی است. اول مبنایم را اعلام کنم: اسرائیل را نه فقط به رسمیت نمیشناسم، بلکه به پایان یافتن این مؤسسهی تفرقهگر و فاسد خاورمیانه آرمان دارم. اما این که چگونه میشود چنین نظام (=بخوان: پادگان آمریکا با ارتش فوق مجهز بیرحم) را پایان داد، استراتژی مختلف لازم دارد. نمیشود ملتهای غیرنظامی منطقه را پای کشتار و آوارگی و بیسرپناهی به میدان نبرد گذاشت. منطقه پر از سکنه و مزرعه و انسان و زن و فرزند است، بنابراین از راه جنگ اینچنینی نمیشود رژیمی آنچنانی را نابود که هیچ، حتی به عقب راند.
حتی تمام کشورهای منطقه + ایران به جنگ اسرائیل بپاخیزند، نمیشود آیندهی قطعیِ آن جنگِ همهجانبه را حدس زد. دلیلم این است: از آن سو آمریکا و ائتلافی که یقیناً ایجاد میکنند، دو سوی جنگ را پرزور میکند. حتی ممکن است موازنهی تخریب به وجود آید. یعنی طرفین جنگ بدون پیروزی و فائقآمدن، فقط محیط و جمعیت و اقتصاد و طبیعت همدیگر را تخریب کنند.
اگر این کلمات -که زیر ردیف میکنم- در ایران واقعیت دارد (من اعتراف کنم علم ندارم که رد کنم) ممکن است ذهن مردم تحریک شود پس چرا در منطقه همه دنبال آتشبس هستند حتی ایران. و یا این که پس چرا ایران حرف خود را پیاده نمیکند؟ در زیر عبارات را میآورم:
در فضای تبلیغاتی و رجَزخوانی نظامی و حتی تبیینهای ایدیولوژیکی ایران (که هر سه مورد جزوی از اصول جنگ است، طبیعی هم هست) از زمان جنگ اسرائیل در غزه و اینک که سراغ لبنان رفته، این عبارات تولید شده است:
جواب نظامی ویرانگر میدهیم.
ویران میکنیم.
شخم میزنیم.
با خاک یکسان میکنیم.
اسرائیل را از زمین محو میکنیم.
پاسخ پشیمانکننده میدهیم.
تل آویو را تلی از خاک میکنیم.
و ... .
وقتی مردم میبینند این جملات وجود یعنی این توان وجود دارد، لذا از خود میپرسند پس چرا طی یک سال هیچ کس حتی ایران، جلوِ اسرائیل را در غزه نتوانست بگیرد که حالا بعد از زمینسوخته کردن غزه، سراغ لبنان هم رفت و بدتر از غزه در لبنان همچنان میکُشد و ویران و آواره و کشتار میکند و در شروع کار با هدف رعب و اختلال در جنگ، رهبر جنبش حزبالله و چهرههای دایرهی اول جنبش را ترور کرد.
وقتی از راه جنگ نمیشود به پایان دادن این پادگان مسلح آمریکا رسید، چرا باید برای مبارزه با اسرائیل راههای دیگر را جایگزین نکرد.
چین همهی گروههای فلسطینی را جمع کرده بود به توافق رسیده بود. ایران میتواند با تمام گروههای فلسطینی بنشیند تا به یک استراتژی واحد کمهزینه برسند. فعلاً اوضاع از چنگ همه در رفت.
نظامها یا از راه اصلاحات دگرگون میشوند یا از راه انقلابات فراگیر کوتاهمدت. هر راه دیگر هرچند مشروعیت سیاسی حتی دینی هم داشته باشد، تابع مصلحت و اقتضائات عقلانیت است. وقتی ۱۵ خرداد ۴۲ قیام شد، شاه سرکوب خونین کرد. تا ۱۵ سال بعد یعنی سال ۵۶ و ۵۷ روش مبارزه با شاه عوض شد و هرگز فرمان قیام مسلحانه هم صادر نشد، تا این که انقلاب فراگیر مردمی با نقش همهی افکار سیاسی شکل گرفت، شاه متواری شد طوری که آمریکا هم به او پناه نداد.
قصد اصلی اسرائیل همواره این بود، از طریق یک بهانهی درون سرزمینهای اشغالی و سرکوب مبارزین فلسطین، چه در کرانه چه در باریکه، در اصل با کشورهای منطقه از درِ ارتش و نیروی هوایی بسیار مجهز و پرتعدادش (بالای ۳۵۰ جنگدهی آماده و مسلح دارد) وارد شود و توان بازدارندگی و پیشدستانهی آنان را مضمحل یا مختل کند. برای اسرائیل هر بار سرکوب مردم در داخل، فرصت ضربهزدن به توان نظامی منطقه محسوب میشود. چه ترور، چه بمب سر مردم. بگذرم. عقل، کنار شرع ایستاده است پ شرع هم، جوار عقل پیش میرود.
روش فردوسی
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی. فردوسی یک ملت را همان طور که هست نشان میدهد و هرگز از میان اشتباهات و خطاهایی که روی داده ابا نمیکند. یک علت درین است فردوسی خِرد را چیزی میداند که موجب سازگاری و مدارای انسان با شرایط است. من این ایدهی فردوسی را از دکتر منصور رستگار فسائی استاد دانشگاه آریزونا آمریکا وام گرفتم. این خلأ امروزه حس میشود که حکومتها نمیخواهند بپذیرند خطا میکنند، تکبر میورزند، دروغ میبافند، نابلدند، برای دستهی خود سینه میزنند، ملت را مذبح هوسهای اشباعنشدنی قدرت خود میفرستند، بلوغ ندارند، بلوف میزنند، و سرآخر از مردم طلبکار هم میشوند. یک مثال از ترکیه میزنم که اتفاقاً چند دوره است دست جناح اسلامگرا به رهبری رجب طیب اردوغان اداره میشود در برابر جناح ملیگرا که چند دوره است شکست میخورَد. به این حرف اردوغان آدم نگاه که میکند میفهمد چقدر مُضحک و مَضحکه است. او دیروز گفت:
«اسرائیل یک سازمان تروریستی صهیونیستی و هیولایی است.»
وقتی یقین دارد چنین است، اما از خود نمیپرسد پس چرا با اسرائیل روابط دیپلماتیک و حتی داد و ستد اقتصادی دارد. معلوم است تجارت، درآمد، منفعت و دلار هدف است، نه هیچ چیز دیگر. آری؛ دولتها آن طور که هستند خود را نشان نمیدهند، ابا دارند خطاکاریهای خود را زبان آورند. خِرَد، حلقهی مفقودهی عصر ماست، همه جا، بدون استثناء. باز هم ایران و جهان فردوسی میخواهد که زنش از روی متن جامعه بخوانَد، و او به شعر درآورَد.
۶ ← میگن:
جنگ فقط محل مانور نظامیان نیست
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی. سیاست و تحلیل، سرشتِ جوامع است. نظامیان در هنگام خطرِ بروز جنگ و یا حتی حین جنگ، جنگ لفظی هم باید بلد باشند و ازین هنر کلامی با مهارت بالا بهره بگیرند. اما جنگ، در اساس، زیرمجموعهی سیاست است، پس این سیاست است که مسیر جنگ و صلح میان ملتها تعیین میکند. در تاریخ، آخر هر جنگها را، تصمیمات سیاسی مشخص کرد. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ یکی از نمونههای مهم در ایران مثال مشخص این قضیه است. هر کس بر حسب حق خود، روی جنگ، صلح، آتشبس، ارتباط دیپلماتیک و... خود را تحلیلگر حساب میکند، ولو در ذهن خود. این حق جامعه است که خود، به ماجراها نظر بیفکند. مثال میزنم: زمانی که بسیجی بودیم و در جبههها میرفتیم درست است که ابزار موبایل و این دنیای مدرن ارتباطات آسان، مثل الآن اصلاً وجود نداشت، حتی تلفن بهسختی پیدا میشد، اگر هم پیدا میشد، خط تو خط میشد و بوق اشغال میزد. اما رزمنده فقط نگاه به سران ارتش و سپاه و حکومت نداشت، میرفت در دل ماجرای جنگ. چرا؟ چون نمیخواست فقط شنوندهی حرفهای نظامیان و صاحبمنصبان باشد. چگونه به سمت تحلیل میرفت؟ با موجهای رادیو، از مصاحبهها و خطبههای مخصوص جنگ مرحوم رفسنجانی، از ستون تحلیل روزنامهها، از بحث در سنگر خواب، از راه نامهنگاری با رفقا.
خاطرهی من
نوجوان بودیم. چوپانان از یورصحرا بُزها و گوسفندان را -که صدها رأس بیشتر بود- میتاراندند سرِ ظهر میآوُردند قناتپِشون آب میدادند و پس از خوراندنِ آب، در سایهی درختان گردو استراحت میدادند. ما از فرصت استفاده میکردیم میرفتیم مستقیم دو نوک گیون را میمکیدیم شیر میخوردیم! تبِ مالتْ هم نگرفتیم. حالا این عکس که آقاابراهیم دارابکلایی برادرخانمم -که نمیدانم از کجای محل یا مجاورت محل انداخته- مرا به آن روزگاران زیبا با گوسفندان ارزانگوشت و بُز، بُرد. به قول نیاکان ما: ارزونیسالها بود. ابراهیم اگر متنم را دیدی، بگو، آغُلِ کیست؟ و کجاست؟ آری؛ شیر، دوغ، کره، ماست، پنیر، گوشت، کلهپاچه، جگر، قلوه، قورمهسبزی، قیمه، قورهقوروت، کشک، کباب، همهوهمه از گوسفند و بُز نشئت میگیرد. سورهی نحل در مورد نعمت گوسفند خواندن دارد. گوشتخوار گیاهخوار شیرخوار. ۲۰ ، ۷ ، ۱۴۰۳ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی.
حقیقت و افشاء
نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی
حقیقت، پنهانیپذیرترین متاع میان انسان است و چندین علت را هم پشت خود به صف دارد، حال آن که گمشدهی بشر، حقیقت است. پنهانکردن، بازارِ افشا را گرم نگه میدارد که شایعه و یا تولید خبر، در دل افشا جا خوش میکند. فقط با مثال میشود این مسئله را روشن کرد. مثالها:
مثلاً اول پنهان میکنند، نه، فلان فرد! دستگیر نشد. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند، نه، تلفات ندادیم. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند. نه، اختلاس نشد. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند. نه، اسرائیل اصلاً جرئت ندارد وارد غزه شود. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند. نه، اسرائیل نمیتواند زمینی در لبنان نفوذ کند. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند. نه، ایران دو سه سال است هیچ مذاکره با طرف آمریکا صورت نداد. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند. نه، فلانی رأی نیاوَرد، بعد معلوم میشود که رأی آوَرد و از رقیب خیلیهم پیش افتاده است. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
مثلاً اول پنهان میکنند. میآمدند با لباس مدرّج برنامه زنده میگفتند آمریکا در عراق با چندین موانعی که صدام جلوِ آمریکاییها ایجاد کرده، شکست میخورَد به عقب برمیگردد. حتی حرف سعیدالصحاف وزیر تبلیغات صدام را که هر بار میآمد میگفت ما چنین و چنان هستیم، زنده پخش میکردند که ساعات بعد، معلوم شد بغداد سقوط کرد، صحاف متواری شد. چون بیان حقیقت را مصلحت نمیبینند.
نکته: حقیقت پنهان شود، افشا متولد میشود. افشا با خود شایعه هم میزایَد. البته حقیقت را با حربهی امنیت و مصلحت پنهان میکنند، کمی حق دارند، اما دیگر نمیدانند دروغ مستمر که اخلاق ذمیمهی هر حکومتی شود، بلایی سر ملت و کشور میآوَرد که گفتنِ حقیقت، تلخیاش کمصدمهآمیزتر است.
،،
حجت الاسلام آشیخ مالک سلام. به چه علت پس آن معجزات یا کرامات -که در اغلب نوشتههات هر بار برمیشُماری- از بسترِ جامعه و جهان جمع شده است و برای کمترین عارضه باید بیشترین پزشک را دید و به معاینه و درمان رفت. بگذرم.
،،
جناب آقاجلیل قربانی سلام. پرنکته. در همین مدت چند سالی هم لبنان از خلع قدرت، در تعلیق است. هنوز ریاستجمهور ندارند. طایفهای بودن قدرت، ذاتش شکنندگی است و هر بار ممکن است جنگ داخلی باز نیز با تحریک یا حتی بدون تحریک با صحنهی لبنان بازگردد. اسرائیل در جنگ با لبنان به تحلیل من، دستکم سه هدف را دنبال میکند:
۱. فشار جهانی در اثر جنایاتش در غزه فروکش کند.
۲. در حمله به لبنان، میان دولت رسمی لبنان و یک جنبش مسلح فرق قائل شود تا گام تجاوز خود را دفاع از حق حیات خود توجیه کند.
۳. فکر میکند در جنگ با لبنان کسب وجاهت میکند، چون جا انداخت که جنبش حزبالله به ما حمله کرد و خود جنبش در برابر دولت لبنان قرار دارد.
اسرائیل با این سه روش، دنبال هدف استراتژیک خود است، خاموش کردن هر ساز که علیهی اسرائیل در کشورهای مجاور حتی کشورهای دورتر کوک شود. مثلاً عراق که همسایهی فلسطین نیست.
فعلاً اینمقدار بس است که نظرم از حد یک کف دست گذشت.
پس از ارسال:
پروفایل هنری افتاده است. خش هم ندارد. بذار بمانی. دَگشِش نکن.
شرح یک لغت برای فارسیزبانان صحن فکرت:
دَگش: دگرگون. عوض. حاصل مصدر محلی است.
،،
کشکولی به آشیخ حمید: من که نه با جناحی که خود را اصلاحطلب میخواند و نه جناحی که خود را اصولگرا میداند، تعلق ندارم:
۱. چون اغلب، اصولگرا کوه را کاه میکند؛ پودر!
۲. چون اغلب، اصولگرا وارونه میکند مصلحت را برای اثبات ماندن در قدرت.
===
۱. چون اغلب، اصلاحطلب هم کاه و هم کوه را پودر میکند!
۲. چون اغلب، اصلاحطلب وارونه میکند تا جنبش کور پدید آوَرد!
بهترین: سکوی عقل خودم میایستم.
سیاسیمیاسی هم بلد نیستم!
یک سخن از امام حسن عسکری ع
در فرخندهمیلاد آن امام عزیز ع تقدیم میشود:
«هر کس در مجلسی به نشستن در جایی پایینتر از شأن خودش راضی باشد، همواره خداوند و فرشتگان بر او درود میفرستند، تا وقتی که از جایش برخیزد.»
حجت الاسلام جواد محدثی این حدیث را شرح داد: نقل قول: «یکی از مواردی که تکبّر یا تواضع شخص معلوم میشود، «جایگاه نشستن» است. اهل تکبّر، چون خود را برتر از همه میپندارند، همیشه در پی آن هستند که از دیگران امتیاز بیشتری داشته باشند و در صدر مجلس بنشینند و خانهی مجلل داشته و شوکت خود را به رخ مردم بکشند. در حالی که هیچ یک از اینها برای انسان رفعت و بزرگی نمیآورد.» پایان نقل قول. این روز خجسته بر پیروان اهل بیت -علیهم السلام- گوارا باد.
،،
به چه فکر میکنم؟!
سلام جناب حجت الاسلام آقای باقریان
متن مفصل آن جناب را خواندم.
۱. خودم را شاگرد قرآن میدانم. چون قرآن برترین و بیهمانندترین آموزگار است. پس مفاهیم قرآن برای من رهنمود و خودِ راه است.
۲. اساساً طبعم این است زیر یوغ نروم، چه حزب، چه جناح، چه آیتالله، چه روشفکرها.
۳. ایران را برای هیچ کس ملک طلق نمیدانم. همه باید در کشورداری حق ورود داشته باشند. دین ملاک نیست برای فردی که میخواهد ایران را خدمت کند.
۴. جناح راست و چپ آلوده هستند. فکرشان از مطلقهای کاذب ریشه میگیرد.
۵. خودم را سکوی عقل قرار میدهم، فهم خودم را شرعی، اخلاقی ، معنوی میسازم که در دنیا زمین نخورم.
۶. چاپلوسی قدرت را سم میدانم که انسان را میتراشد مجسمه پرورش میدهد.
متن شما عقلانی اخلاقی ایمانی بود. درود.
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
شیخ احمد باقریان: بسیار عالی و من نیز چنانکه توضیح تقدیم شد. تندرست باشید.
خاطرهی من
امروز سه و نیم عصر به بعد پس از کباب بلال آتشی که خودم درست کردم، به حرم رفتم. روز میلاد امام حسن عسکری ع هم بود، دلتنگِ فضای معنوی حرم حضرت معصومه س هم شده بودم. نائب بودم برای دیار تالار مدرسه فکرت. اما بلال. قم فقط سوهان و اجتهاد ندارد! بلال هم دارد، زراعت ذرت در قم شیوع دارد. اما کمی در مورد کباب بلال: اول اینکه الآن که بِکَنن، شیر دارد و خوشمزه است. دوم اینکه رو آتش خوشطعم میشود. سوم اینکه این روزها نسل نو آن را در سالاد هم تزئین میکند. چهارم اما اینکه مادرانمان آن دور سالها ذرت را آرد میکردند، توی ماهیتابه نون میپختند. نون آن آدم را میگرفت! یعنی به خماری میافتاد هر کس میخورد. قوی بود. از گلو، جِر (=فرو) هم نمیرفت، باید با آب قورتش میدادیم. مشهور بود به کاوِهنون. ذرت در زبان مادری: یعنی کاوِه. کاوِهنون کسی میخورْد تا چندین ساعت سیری دستش میداد و حتی منگ میشد. درود.
،،
سلام جناب حجت الاسلام حاج سید کمال الدین . از مزاح شما دلشاد شدم درین فرخندهشب میلاد امام حسن عسکری ع. بله، در کلام شما رخنهای نمیشود کرد. من امام زمان علیه السلام را در وجودم حیّ و حاضر و ناظر میبینم و قطب عالَم ایمان و اخلاق،برای من آن امام معصوم ع است. سپاس.
،،
جناب آقامحمدتقی سلام متن مرا محکمتر کردی. شهید بهشتی در نهاد روحانیت یک اسوه است و در سیاست مرام آفریده است؛ مدارا و مدیریت.
،،
ممنونم آقاجلیل. طنزیم را هم خواندم. من چه هنگام اوج و چه هنگام فرود هواپیما، چون مایع حلزونی گوشم در جبهه آسیب دید، مقداری مشکل پیدا میکنم تا هواپیما حالت عادی به خود بگیرد. آقای محمدباقر قالیباف در لبنان یک حرفی زد که من، بویی گرفتم. فهمیدم پیام برد موضع آقای میقات ترجیح دارد. من اینطور برداشت کردم. اما حدسم این است اسرائیل زمان را برای خود مساعد میبیند تا هدف راهبردی توسعهطلبانهی خود پیش را ببرَد. شاه ایسکی هم میرفت قلل سوئیس!
،،
جناب حجت الاسلام سید عمادی سلام. بله، ولایت که یک اصل است چون حقوق متقابل در آن حکمفرماست. هر طرف آن حقوق را ضایع کند، ولایت از میان میرود. از سوی دیگر برخی ولایت را طوری تعریف میدهند، که همه را شیرخواره فرض میکنند حتی بچهیتیم که به خاطر صغارت فکری، قیّم لازم دارد. تفسیر شما از ولایت در کتاب خضر نوشتهی خودتان، مفهوم همهجانبه دارد. درود و ارادت.
،،
جناب حجت الاسلام سید عمادی سلام. بله، ولایت که یک اصل است چون حقوق متقابل در آن حکمفرماست. هر طرف آن حقوق را ضایع کند، ولایت از میان میرود. از سوی دیگر برخی ولایت را طوری تعریف میدهند، که همه را شیرخواره فرض میکنند حتی بچهیتیم که به خاطر صغارت فکری، قیّم لازم دارد. تفسیر شما از ولایت در کتاب خضر نوشتهی خودتان، مفهوم همهجانبه دارد. درود و ارادت.
،،
یکی از چیزهایی که جناب جلیل نیاز فوری به اصلاح تفسیری دارد، همین مفهوم «ولایت» است که در زبان عدهای از روحانیون و ابواب حامیشان، آنچنان از اصل خود دور افتاده است که به انسان، غریبگی دست میدهد. در ولایت چیزی که نباید فراموش شود، مصون ماندن نقد و نصیحت است که متقابل هم هست. بگذرم. گریه نکن! زمانه خود، برترین عامل است در هرَس و حرس هر مفهوم.
جناب حجت الاسلام آقای حاج سید کمال الدین سلام. من برای آن جناب که الحق فرزند و فرزانهی حوزهی علمیه هستید، قدر اخلاقی و قیمت علمی بالا قائلم. به درستیِ تمام، میان اصل «ولی» در دین عقل را مظهر رابطه دانستی. سخن من همین بود. از نظر من در بحث «ولی» بین مردم و ولی، عقل در رفت و آمد است. مثال میزنم: اگر بر فرض مولوی در عصر خود «ولی» میبود، آنچه ارزشمند مینمود این بود عقول در میان باشد وگرنه با حذف عقل ازین رابطه، چگونه میشود افتخار کرد. مثل این مانند او ولی باشد و همهی موجودات عصر او، حیوان به معنای صاحبِ جان (=جانوران). انسان تنها جانوری است که عقل و فکر دارد. پس هیچ عنصر دیگری حتی «ولی» نمیتواند عقل را راکد و ساکت کند. از رسول الله ص بالاتر نداریم برای آن شخصیت شکوهمند خداوند فعل امر شاوِر آورد که دستوریست بر وجوب شَور. البته عزم هم در میان است. جامعه در عصر غیبت، عقلانیت باید داشته باشد کما این که خاتمیت نبوت دلیلش، رسول باطنی یعنی عقل بود که به حد تمام و کامل (اتممتُ = اکملتُ) کنار رسول ظاهری دشت و کِشت کرد. درود.
،،
جناب آقامحمدتقی سلام. پر در میآوَرم وقتی میفهمم شخصیت افراد از قرآن رنگ میگیرد. قرآن واقعاً «صدق اللهُ العلیُ العظیم» گفتن، دارد. به قول آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی هر کس هر بار که قرآن را تدبر میکند، گویی وحی بر او دارد مجدد وارد میشود. سپاس.
،،
سید رفیقم آق سید علی اصغر سلام. حرکت استکمالی انسانی فقط در سایهی قرآن شدنیست. چون این کتاب حاصل جمع تمام آوردههای پیامبران است.
اگر قم حضرت معصومه س نداشت!
میان حوزهی علمیه و حرم ائمه و اهل بیت ع رابطهی ذاتی نیست، که گوییم الّا و لابُد باید در چنین شهرهایی حوزه تأسیس کرد، عین نجف اشرف، مشهد مقدس و یا سامرّا. اما وقتی حوزه، کنارش حرم هم باشد یک معنویت خاص زایش دارد. طلبه، هم درس میخواند و هم برای تخلیهی بُعد مادیگری -که چنین عارضهای کل بشر را شامل میشود- توسل میجوید و سبکبال میشود. شاید به تعبیر من بشود گفت حرم، یک کلاس درس اخلاقِ دائمبرقرار، حساب میآید که شاگردانش هر زمان بخواهند میتوانند هر نقطهی دلخواه حرم، درین کلاس معنوی و تقرّبجویی به درگه الهی شرکت کنند و خَش و بُرادههای روزمرّگی خود را صیقل زنند. این آسیب هم، ممکن است البته به وجود آید که حرم کنار حوزه، طلبه را خیلی نقلی و اخباریگری بار بیاورد و عقلیشدن را به تعبیر مولوی "چوبین" تخیّل کند. اگر طلبه خود، به تفکر و اندیشه بها بدهد چنین منشی به خود نمیدهد. البته سه نمونه داریم که حوزه قم روزگاری چنان شده بود که علامه طباطبایی، آیت الله مطهری، آیت الله دکتر بهشتی پرورش گیرند که نظیری برای خود تا قرنها ندارند و گمان نکنم حوزهی قم دیگر چنین شکلی به خود بگیرد. بگذرم. حوزهی علمیه اصفهان حرم نداشت، اما هم عقلیون بار آوُرد، هم نقلیون. اگر قم حضرت معصومه س نداشت! تصورش حتی سخت است، چون قم بدون حرم، یعنی شهری پر از شوریِ نمک، باد شرقی کویر لوتْ و در خوشایندترینش باغ انار و سوهان لذیذ و تُردْ. برای شهروندْجماعتِ قم هم، حرم مهمتر است، نه حوزه. چون حوزه در تخصص عامه نیست، ولی حرم مال همه است، هم مُلا و هم مُکلّا. به نظرم حرم، حوزه را تلطیف باید بکند. حوزه آیا خود را با حرم تلطیف میکند، یا نه، من ارزیابی قطعی ندارم. اما اهل دل، در دلِ حوزه بهندرت هنوز هم هستند که تمرین عرفان شرعی میکنند. وفات آن بانوی مکرم اهل بیت ع -که عطرِ قبرش سراسر قم را بیوقفه فراگرفته- فرصتی فراهم آورده برای این پستم.
،،
جناب آقاجلیل قربانی سلام. دیری نمیپاید ملت به تمام فریبهای هر کس که دین را دستمایهی تزویر سازد، پی میبرَد. بنگاههای املاک کم بود، بنگاههای سخنرانی کشور را دوش گرفت. این جمهوری اسلامی ایران روحانیت را به نفع خود ضایع کرده است. روحانیت به جای رفتن در دل ملت، در قدرت جا خوش کرده است. من از دُکان آنان خبر دارم. بگذرم. هر کس یک شاهی هم با هر فریبی به دخل خود بریزد، سنت خدا این است آن دخل، زندگی فرد را سیاه میکند.
،،
جناب آقا محمدتقی سلام «تَخَفَّفوا تَلحَقُوا» سبکبار شوید تا به منزل برسید. از خطبهی ۲۱ نهجالبلاغه. خوب جایی نشانی دادی. بلی، خود را تهذیب کردند تا علم این سه عالم برجسته، نافع خودشان و جوامع شد. محمدتقی خودت میدانی فقط انبیای الهی بودند که با آن که میان مردم قوم خود بدترین حرفها را میشنیدند اما هرگز از کار خود خسته نمیشدند و جای خوش، اتراق نمیکردند. میان خود مردم پیام دین را با عمل و علم پیاده میکردند. بله، عالمان عامل، همچنان توی قلوب مردماند، چون روش انبیای خدا را منش خود ساختند و حرف خود را در کردار خود تکرار کردند. ممنونم.
،،
سلام مجدد. منظور جناب محمدتقی این است از تکلیف قرآنی شانه خالی میکنند، چون قرآن در سورهی توبه امر به تفقه در دین کرد، اما دنبالهاش گفت، برگردند بین مردم آگاههایی دینی خود را انتشار دهند. اینکه بچسبند به حوزه یا بروند از حکومت حقوق بگیرند، نافی آیه است.
،،
جناب آشیخ محمدرضا سلام. حوزهی قم به علت اینکه به دست یک جناح افراطی افتاده است، تا قرنها رمق نخواهد داشت، حتی شبیه دکتر بهشتی تحویل مردم دهد. گذشت آن حوزه که درس و بحث ملاک بود، الآن تا طلبه دم از جمهوری اسلامی نزند، هیچ کجا راهش نمیدهند. حوزه یعنی جایی که هر طلبه، بتواند به اجتهاد برسد. اما وقتی به اجتهاد رسید حرفی خلاف جمهوری اسلامی زد، با او چهها که نمیکنند. بگذرم. خودت را مقیاس قرار نده احمدی. جنابعالی وارستگیات پیشنیه در خودسازیات دارد و کردارِ بلندِ با مردم مهربانیکردنت.
،،
جای دور نروم جناب آشیخ احمدی. شما همین حالا پنج فقیه حوزه نام ببر که مردم واقعاً بتوانند به آنها تکیه کنند و جایگاه علمی و اخلاقی و معنوی شبیه دکتر بهشتی داشته باشند.
،،
بیا قم قاسم، برو دفترش را نگاه کن، هنوز هم آثار حمله به دفترش باقیست. چون یک انتقاد کرده بود. بگذرم. ممنونم آق قاسم. تو خودت خیلی آخوندها را میشناسی. زیر و بم را حفظی.
،،
آقا احمدی بازم ممنونم. خودم متوجهام دست خالی برگشتی! نیست! نگرد. حوزه دچار فقد فقیه در تراز آیت الله دکتر بهشتی است و گرفتار فقر تئوریک در تراز آیت الله مطهری. از سمت من تمام.
بهترین نبرد چه نبردی است؟
تحلیل: ابراهیم طالبی دارابی
۲۵۰۰ و اندی سال پیش یک استراتژیست چین گفته بود بهترین نبرد آن است که در آن با حریف، جنگی صورت نگیرد. طی یک سال و اندی که اسرائیل غزه را آماج خشم و جنایت خود قرار داده است، چند باری متن نوشتم که یک هدف عمدهی اسرائیل کشاندن پای ایران به نبرد است. یعنی اسرائیل دارد جا میاندازد که ایران به جای جنگ مستقیم، رو به جنگ نیابت آورده است. آشکار است منظور اسرائیل چیست. یعنی ایران به گروههای خود در اطراف اسرائیل نیابت داد به جایش بجنگند.
اگر این رفتار و مکر اسرائیل بگیرد چه میشود؟ جواب من: ۱. مشروعیت سیاسی خود را بازسازی میکند. ۲. افکار عمومی را لااقل به تردید وا میدارد. ۳. حیثیت جنبشها و گروههای مبارز منطقه را لکهدار و به قول خودشان «مزدبگیر ایران» میکند. ۴. میان جریان سازش و ستیز با اسرائیل تنش را گرم نگه میدارد. ۵. کشتار و ترور و حتی جنگ وحشیانه را برای خود، دفاع لازم جا میزند. ۶. نقشهی دیرینهی سرکوب را پیاده میکند، چون اسرائیل هیچ نیروی بالقوه را در اطراف خود تحمل نمیکند که هر بار علیهی اسرائیل به حالت بالفعل در آیند. ۷. دو مرز باقیماندهی لبنان و سوریه را شبیه مرزهای مصر و اردن و عربستان با خود، ایمن از حمله به اسرائیل کند.
اما نبرد -که آن استراتژیست چین چند قرن قبل گفت- باید بگویم روزی امام علی ع در خطبهی ۱۲۴ -که در جنگ تحمیلی صفین ایراد کردند- به «الخمیس» یعنی پنج اصل جنگ اشاره نمودند که باید آراسته به این پنج جهت بود؛ عقب، جلو، راست، چپ، قلب سپاهِ روبرو، یعنی وسط. منظور امام علی ع صفآرایی لشگر در برابر لشگر بود، اما همین فکر دفاعی را باید برای کشور در برابر کشور نیز در نظر داشت. هر گاه این پنج جهت آراسته نبود، (=محیط و منفعت مهیا نبود) بهترین نبرد، همان است که آن سردار جنگی چین گفته بود. ایران در هشت سال جنگ تحمیلی درد جنگزدگان را لمس کرد که حتی تا لب دریای گوهرباران ساری میاندورود برای آنان اردوگاه زده بود، درد ویرانی، موشکپرانی، جنگ نفتکشها، اسکلهها و شهادت گردان گردان بسیجیها و ارتشیها و سپاهیها را چشید. وقتی دید آمریکا هواپیمای مسافربری را با ناو جنگی سرنگون کرد و آنهمه مسافر در دریا غرق و شهید شدند، دریافت دشمن به چارچوب اخلاق جنگ پایبند نیست، سریع قطعنامهی آتش بس ۵۹۸ را قبول کرد. پس؛ فقط حق خود دولت رسمی حبیب میقاتی لبنان است که با تصمیم و مشورت عقلایی، نگذارد ارتش بیچارچوب اسرائیل لبنان را عین غزه ویران و لبنانیان را آواره و قتل عام کند. در قواعد حقوق بینالملل نیز هیچ کشور برای دولت دیگر، حق دخالت و تصمیم ندارد. در کشور لبنان نیز طبق این نرم، فقط دولت رسمی سیاست کشور را میتواند تعیین کند، نه گروه و سازمان و جنبش و یا کشور همسایهاش سوریه و یا آن بالاتر ترکیه.
،،
حجت الاسلام جناب آشیخ محمدرضا سلام. در استادیات برای خودم شکی ندارم، حتی حد درز و ترکِ استخوان لگن خاصره. همواره سعی میکردم در صحن به پست ستون «یادداشت روزم» دست نزنم که اگر بر روی آن بحث و ایراد و اشکال وارد شد، متنم دستنخورده باقی بماند تا بر فرض کسی تصور نکند، پس از نقد و ایراد، دخل و تصرف کرد در متنش. خوشبختانه پست دیروزم «اگر قم حضرت معصومه س نداشت!» دستنخورده ماند و ویرایش نشد که این شائبه حتی تصور شود. من در واقع عین خودت فکر کردم. جملهی من عیناً از همان متن دیروزم:
«اگر طلبه خود، به تفکر و اندیشه بها بدهد چنین منشی به خود نمیدهد. البته سه نمونه داریم که حوزه قم روزگاری چنان شده بود که علامه طباطبایی، آیت الله مطهری، آیت الله دکتر بهشتی پرورش گیرند که نظیری برای خود تا قرنها ندارند و گمان نکنم حوزهی قم دیگر چنین شکلی به خود بگیرد. بگذرم.»
بنابراین منظور من معلوم بود. فقط لازم است این دو توضیح را بدهم: ۱. حوزه فضایش باید فضای تنفس برای تمام گرایشها باشد که مجتهدین بدان فکر میکنند. آیت الله دکتر بهشتی در آن زمان در قم دبیرستان «دین و دانش» تأسیس کرد. این یعنی سعهی صدر در حوزه بالا بود. چون بودند کسانی که درس غیر حوزه را قبح میدانستند. ۲. حوزه هرگز نباید حکومتی شود. آیت الله مطهری از بالاترین فرق حوزهی شیعه با سنی را درین میدانست، حوزه شیعه استقلال خود را در برابر حکومتها حفظ کرد. جمهوری اسلامی ایران هم تأسیس شد، حوزه نباید هویت استقلالی خود را منهزم مینمود. ولی نمود. پوزش که مجبور به توضیح شدم. با آنکه زنگ ختم مذاکراه را زده بودم
۷ ← میگن
بر زبان جاری میشود این بار اسرائیل را کامل نابود میکنیم.
خُب؛ وقتی این توان به این ادعا موجود است، ممکن است مردم ایران و فلسطین و یمن و لبنان بپرسند! پس چرا ۴۲ هزار انسان را در غزه اینگونه کشتار کرد. که نقل است چند هزار جسد هنوز زیر آوار مانده است. طوری حرف باید زد که حد کم مردم به آج و واج نیفتند انگشت تعجب دهن گیرند. اسرائیل غده است، این غده با غذای غرب! تقویت میشود و ترشّحات میریزد. به قول ماشاالله شمسالواعظین «سرنیزه»ی بلوک غرب در دل خاورمیانه است.
،،
امیرجناب سلام. من هیچ وقت قلم وابسته نداشته و نخواهم داشت. پارسال تا الآن حرفهایم همینی هست که زدم. متنهای پارسالم که اسرائیل جنگ با غزه آغاز کرد بدون حتی یک کلمه ویرایش در سایتم ثبت و منتشرشده، است. آن زمان هم میگفتم چنینروزهایی میرسد. منتها در کشور «گوش» کم است، «زبان» زیاد است.
چکیده گفتگوی
ماشاالله شمسالواعظین با روزنامه اعتماد
جلیل قربانی
۱- اسراییل به دنبال شناسایی ظرفیتهای ضدصهیونیستی منطقه است. این کار با بمباران، سر به سر گذاشتن، حملات موشکی و رسانهای، ترور و... اجرایی میشود.
۲- اسراییل امروز افق جنگ را با یک هدف جدی گسترش داده است. هدف، چیزی نیست جز وارد کردن جمهوری اسلامی در این میدان نبرد.
۳- اسراییل تصور میکند فرصتی برای مقابله با ظرفیت اتمی ایران فراهم شده و به امریکا متوسل شده و امریکا گفته که کمک میکند اما با ایران نمیجنگد. اما اگر اسراییل دست به ماجراجویی بزند، امریکا ناچار به حمایت خواهد بود.
۴- هوشمندی ایران، دوری از دامی است که اسراییل و امریکا پهن کردند. آمهادمیخواهندبه تهدید استراتژیک ایران یعنی توانایی اتمی آسیب بزنند.
۵- برخی تندروها در ایران در زمین اسراییل و امریکا بازی میکنند و میپرسند: «پس موشکها را ساختهایم برای کی؟» انگار وقتی سلاحی ساخته میشود حتما باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۶- الان ۷۰ سال از ساخت سلاحهای استراتژیک میگذرد؛ زرادخانههای روسیه یا امریکا تکان نخورده است. معنای داشتن سلاح، بازدارندگی است. سیستم پدافند امریکا برای موشکهای حزبالله و یمن و... نیست، برای جلوگیری از حمله ایران به اسراییل است.
۷- اخبار حاکی است که ماکتهایی از ایران در صحرایی در کالیفرنیا بازسازی شده تا آماده نبرد احتمالی با ایران شوند.
۸- دوری از دامی که اسراییل برای کشف استعدادهای نظامی ایران پهن کرده، مهم است. استعدادهای نظامی، مدیریتی، فنی و فرماندهی ایران یکجا نباید استفاده شود. این احساس که ایران تمام تواناییهایش را به رخ طرف مقابل بکشد از نظر استراتژیک غلط است. دست ایران نباید رو شود.
۹- اگر قرار است سیستم راهبردی ایران از سلاحهای کلاسیک و متعارف به سلاحهای غیرکلاسیک و غیرمتعارف، ارتقا پیدا کند، دلایل آن در یک تصویر بزرگتری باید طرح و بررسی شود.
۱۰- موضوع جهان چند قطبی، موضوع نزاع چین و امریکا و قرارگرفتن ایران در بخشی از این محور و... منطقیتر است. اسراییل بسیار کوچک است برای اینکه ایران به خاطر آن تغییر دکترین بدهد.
۱۱- در اطراف ایران شش قدرت اتمی وجود دارد؛ روسیه، هند، پاکستان، اسراییل و تعدادی از کشورها در آسیای مرکزی. ایران در تیررس این کشورها قرار دارد.
۱۲- ایران سیستم دفاعی خود را بر اساس سلاحهای کلاسیک چیده، اما تداوم این وضع دشوار است. یا باید منطقه عاری از سلاحهای هستهای شود یا اینکه ایران هم بتواند دکترین دفاعی خود را در حد چالشهای پیش رو ارتقا دهد.
،،
جناب آقاجلیل قربانی سلام در دو پست بالاتر در جواب به جناب آقامحمدتقی یک اشاره به حرف آقای ماشاءالله شمسالواعظین کردم، که برگرفته از همین مصاحبهاش بود که من دیروز در منبع «صاحبخبران» خواندم. چه خوب شد، چکیدهاش را با ابتکار خودت نوشتی. چکیدهنویسی از سختترین هنر است، چون هم باید امانت نقل رعایت شود، و هم اشتیاق در خواننده ایجاد کرد که اگر متن کامل در حوصلهاش جا ندارد، جذب چکیدهخوانی شود. تشکر میکنم. خودت بهتر از من میدانی که آقای شمس کارشناس خبرهی خاورمیانه است، در «جامعه» «توس» «آزادگان» «نشاط» هم این مسائل را میشکافت که نظام جمهوری اسلامی ایران همهی روزنامههایی که شمسالواعظین بود، توقیف کرد. واقعاً چه جفاهایی. هیچ خسرانی خسارتبارتر از بستن روزنامه و شکستن قلم توسط حکومتها، نیست.
احمدی: سلام جناب طالبی عزیز. با شما موافق و هم عقیده ام، امیدواریم همان اصلاحاتی که مد نظر بزرگان و اساتید و مراجع بود و هست صورت بگیرد تا انشاالله شاهد محصولات پربار در حوزه باشیم.🌹
این هم امرو سهشنبه ۲۴ ، ۷ ، ۱۴۰۳ در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها که برخی اعضای مدرسه در متنهای دیروز و پریروز خود درین صحن، از مدیر مدرسه خواسته بودند به نیابت از آنان و شفای مریضهایشان در حرم، عرض ادب کنم. کردم. تازه آفتاب بیرون زده بود، جوار حرم رسیده بودم صبح زود. این عکس را از زاویهی پل آهنچی (که غرب حرم میشود) انداختم. گردی تابش خورشید در عکس پیداست. شاید عکس چشمگیر نباشد، اما ذوق و هنر در آن هست، چشم اگر خیره شود، خواهد فهمید.
،،
آقا احمدی سلام نیمروزی. شما نزد من و صحن، شیخ دانای فقه و اصول حوزه و دانشآموختهی علوم سیاست دانشگاهاید و صاحب تحلیل، فکر و اندیشه. من کاملاً مثالم از جنگ تحمیلی این است، آخرش، آتشبس آن هم با تصویب سازمان ملل، جنگ را چاره کرد. ایران تا صدام حضور داشت و حتی بیش از ۲۰ سال دیگر بر عراق حکومت کرد، قادر به شکست و واژگونی حزب بعث نبود. و هرگز هم ایران دوباره وارد جنگ با صدام نشد تا خودِ آمریکا حس کرد، صدام نفع ندارد لذا سرنگون و حتی اعدامش کرد. مثال من واضح است، پس سؤال آخر شما هم با مثال من جواب گرفته است. بگذرم.
۱۱ ، ۷ ، ۱۴۰۳ : نوشتهی ابراهیم طالبی دامنه دارابی: لبنان، نصف مازندران، تحلیلی بر شلیک موشک به اسرائیل از خاک ایران. میان غرور و عقل، تبایُن برقرار نیست. چون غرور عین چاقو دو پهلو است؛ دست جرّاح تیغ درمان است، دست جانی، تیغ کشتار. غرور گرچه رایج آن بزرگبینی و فریفتگی است، اما در جایش مایهی اعتماد و جوشِش است.
ایران به تصمیم نهاد امنیت ملی تشخیص داد دیشب از خاک خود، به اسرائیل موشک شلیک کند. این نهاد رسماً به «قوهی عاقله»ی ایران مشهور است. نسبت به این تصمیم که طبق قانون ایران اتخاذ شد، مردم کشور هم احترام قائلاند، هم بیتردید از ناحیهی بخشی از جامعه، انتقاد. هر دو از حق برابر برخوردارند، که غرور خود افتخار کنند، یا دست به نقد بزنند. در شلیک موشک، میان غرور و عقل باید توازن قرار داد و آن را تحلیل کرد. من البته نظریه انتقام را در سیاست رد میکنم. نظریهی انتقام نظریهی لبریز از خطا و احساس و آزمون است. آزمودن در سیاست، جایی ندارد.
اما تحلیل و نظر من: لبنان، نصف مازندران است. اما کشور است. مرز دارد. در سازمان ملل کرسی عضویت دارد. پس خاکش برای مردمش باید امنیت داشته باشد. اما جنوب این کشور -که تقریباً نیمی از لبنان را شامل است- سالهاست توسط اسرائیل در تنش و حتی جنگهاست. ایران نیروهای مدافع خاک لبنان در برابر اسرائیل را، بر حسب سیاست حوزهی نفوذ و نیز برداشت ایدئولوژیک اسلام، تقویت نظامی، نیرویی، پولی، و دیپلماتیک میکند. شک ندارم و تحلیلم این است شلیک دیشب از انگیزهی درستِ ایران برخاسته است، تا اسرائیل را از تصمیم حملهی زمینی به لبنان منصرف سازد و جنگ را تا شعله نگرفته، ختم و خاموش کند. اما هنوز تردید دارم که چنین شلیکی، بازدارندهی اسرائیل خواهد شد یا نه. هدف ایران، به نظر من انسانی و برای نجات منطقه از تشدید تنش بود. اما برآوُردم این است، اسرائیل نقشهی خود را کنار نمیگذارد. نیز هنوز نرسیدم که زمان شلیک تعجیل شد یا تأخیر. ولی ایران دنبال پایان مخاصمات است زیرا توان بازداشتن اسرائیل از جنایت و اشغال را ندارد، هم به علت بعد مسافت، هم به علت جنگافزارهای تجدیدشوندهی فوری اسرائیل. به عنوان ایرانی، خیلی انتظار میکشم رفتار ایران اثر بگذارد و لبنان شبیه غزه نشود که ایران قادر نبود کاری کند که باریکه منهدم نشود و بالای ۴۰ هزار انسان بیدفاع شهید و بقیهی مردم بیخانمان و بیآب و نان شوند. جنگ در مکتب نژادی اسرائیل قاعدهپذیر نیست. من در مقام تحلیل حرف زدم. آنچه در موضع و احساس من نهفته است، نهفته میدارم.
هُنگ کُنگ کردن غزه
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه. به مدت ۹۹ سال هم ماکائو، هم هُنگ کُنگ در تملک یا اجارهی انگلستان بود که چند سال پیش هر دو منطقه، به چین سرزمین مادری، برگردانده شدند. چین حتی با انقلاب مائوئیستی نیز برای بازپسگیری این دو منطقه، با انگلستان وارد جنگ نشد. در مورد تایوان هم -که چین آن را «چین تایپه» مینامد- با آمریکا وارد جنگ نشد و همچنان در برابر تنش آمریکا، سیاست رفع تنش (=دتانت) را در پیش گرفت. چون چین از چندین سال پیش خود را موظف کرد از چهار اصل "دنگ شیائو پینگ" رهبر اسبق خود تا چندین دهه پیروی، و خود را برتر کند. یعنی رسیدن به اقتصاد اول دنیا و ابا و ترک چین از هر گونه درگیری نظامی در جهان و ایجاد بازار در تمام دنیا. هُنگ کُنگ که در فارسی به معنی «بندرگاه عطرآگین» است اینک با هفت میلیون و اندی نفر جمعیت و خاکِ اندک، یکی از اقتصادمحورترین مناطق دنیاست. من برای اولین بار دارم این تزم را مطرح میکنم، یعنی هُنگ کُنگ کردن غزه. این مدت که گذشت، ولی اگر آینده، غزه آرام گرفت و اسرائیل به ترک آن باریکه، تن دهد، مردم غزه به عنوان خاک و وطن فلسطین میتوانند این باریکه را -که در بهترین نقطهی جهان جای دارد- به هُنگ کُنگ دوم جهان تبدیل کنند. میدانم ذات و صفات اسرائیل به تعبیر امام سید موسی صدر، "شرّ مطلق" است و دستدرازی میکند، اما اگر فکر هُنگ کُنگ کردن غزه جا بیفتد، کشورهای حامی میتوانند با بالاترین کمک به داد این ستمدیدهترین مردم جهان برسند و سکنهی ستمدیدهی این باریکه را به لذّات دنیا و اقتصاد پویا و روابط با دنیا متنعّم کنند، که از مرگبارترین حالت رها شوند. این فکر در ذهنم نوج زد. شدن و نشدن آن را میتوان به صاحبنظران دنیا سپرد. این یکی از بهترین مددی هست که میشود این مغضوبین زمین را از گرفتاری و خشم نجات داد. در درون فکرِ هُنگ کُنگ کردن غزه، عمیقترین مبارزهی اثرگذار را هم میشود خردمندانه جای داد. زیرا مبارزه عین تمام جاهای جهان، بر حسب زمان و مکان حالات متعدد به خود میگیرد، یک نواخت و یک راه که ندارد. دنیا تا نیاید پای نجات غزه، این باریکه، دستاویز خشم اسرائیل باقی میمانَد و تعجبی ندارد -بر اساس یک بینش دینی که بزرگان دینی آموختند- جهان برای دست روی دست گذاشتن عذابِ ستمگری بر سر یک ملت، از غَیب یا علَن، مستحق "نفرین" شود. البته غزهایها خود باید تصمیم بگیرند و راه خود را خود بپیمایند. بگذرم
،،
جناب حجت الاسلام احمدی سلام. ۱. امام حسین ع در مسیر کوفه ناگهان با حُر مواجه شد. پس از آن راه را نه سمت کوفه که به سمت شمال غرب یعنی کربلا کج کرد و نشان داد غایت حرکت امام حسین ع جنگ با هیچ کس نیست. در کربلا هم کوشید تا خودِ شب تاسوعا که ابن سعد سرِ عقل آید، جنگ را شروع نکند. اما شمری بود که تحریک میکرد. سپس امام طبق شرف دین و عزت انسان، دفاع کرد. ۲. اگر برای کشورها میخواهند جنگ تجویز کنند، شما آقا احمدی میشود بفرمایی چرا به قول خودِ تندروهای راست «بحرین» هدیهی شاه دوم پهلوی به آل عیسی را از راه جنگ به استان سی و چندم ایران اضاف نمیکنند؟! معلوم است جملهی من یک پرسش عمدی است، نه ابهام. وقتی ایران از جنگ پرهیز میکند، و نظم خیلج فارس را به رسمیت میشناسد، چرا تزهای جنگطلبانه تئوریزه میشود؟ وقتی مرز ایران را دوست داریم جنگ نباشد، مرز جاهای دیگر مردم دوست دارند امن باشد.
،،
جناب حجت الاسلام آشیخ حمیدآقا دارابینیا سلام. وارد این مباحث شما نمیشوم. به دو پرسش اکتفا میکنم: ۱. به نظر شما خود جنبش حزبالله تصمیم گرفته بود از شمال اسرائیل وارد پرتابها شود؟ یا نه، تاکتیک و استراتژی در جای دیگر تعیین و ابلاغ شد؟ ۲. قبلاً سه چهار باری گفتم شهید سید حسن نصرالله جوانمرادی کرد فشار آوُرد تا اسرائیل را بلکه از سرِ غزه پشیمان و مجبور به عقبنشینی کند. اما آیا آن راهبرد درست بود؟ منظورم این است لبنان را تحت تحریک مثلاً سوریه! ترکیه! قطر! وارد لبه نکرد؟ این را صرفاً سؤالی آمدم جلو. نظر خودم را فعلاً نمیگویم. اینکه اینک آتشبس حتی از سوی ایران مطرح میشود مگر غیر از نافعنبودن جنگ است؟ پرسش سوم هم شکل گرفت. میتوانی زیر پست آشیخ محمدرضا ریپلای کنی، عین دیروز! این یکی کشکولی بود! جُم بُخورن مدیر مُفهمد، به لهجهی مشهد مقدس. مجدداً به آشیخ محمدرضا رفیق متفکرم سلام. کاملاً ممنونم. الآن «بحرین» هدیهی خاک ایران از سوی شاه پهلوی فاسد به تبار آل نهیان، پادگان بزرگ نیروی دریایی آمریکاست؛ مجهزترین لنگرگاه ارتش آمریکا؛ زیر بیخ ایران. همین دولت عراق، مزوّرانه با ایران تا میکند، خاکش چندین پایگاه نظامی قهرآمیز آمریکا قرار دارد و نمیتواند هم، بیرونشان کند. بگذرم، حُدیبیه هم لابد تذکر بود! این عبارت اُخریٰ کشکولی بادا.
شیخ محمد رضا احمدی به من: علیکم السلام و رحمه. مرا به یاد مکالمه بین حضرت امام و آیت الله حکیم انداختی. یادت که هست؟ ما و شما و همه اعضای گروه، در آزادی کامل دیدگاه خود را بیان می کنیم، و آنچه را که بینی و بین الله درست تشخیص دهیم عنوان می کنیم. خوشبختانه هیچ کدام هم طرفدار جنگ و خونریزی نیستیم. اما این که مسئولان نظام چه سیاستی اتخاذ کنند را نمی دانم. باز هم از شما مدیر فرهیخته جهت فراهم نمودن زمینه بیان دیدگاه در این صحن محترم تشکر می کنم. قدردان زحمات شما هستم. انشاالله.
باز هم سلام آشیخ محمدرضا: داشتن آموزگاری چو تو برای خودم یک نعمت پربار است. بله، یادم است. مرحوم مرجع حکیمِ بزرگ در جواب این که چرا قیام نمیکنید علیهی صدام حسین، پاسخ روانشناسی سیاسی مهمی داده بود: گفت من عراقیها را میشناسم! مردم عراق قابل اعتماد نیستند. منظورش این بود در حرف پیشاند اما بهوقتش پَس (=عقبتر از همه) آقا احمدی ممنون که از خوان خود، ما را میهمان میکنی. من هم خشنود. نشست و برخاست فکری با جنابعالی برای من افتخار است. تمام.
دستگاه پولگیری از مردم
به روش الکترونیکی در حرم حضرت معصومه س
نمیدانم چرا هر جا را به آخوند یا ریشو میسپُرند به اقسام مختلف جیب مردم را نشانه میگیرند خالی کنند. قدم به قدم حرم حضرت معصومه س را ازین دستگاهها کاشتهاند تا زائر قدم از قدم برنداشت، مجبور شود زیپ جیب را باز کند! واقعاً در جمهوری اسلامی ایران هم قدرت دست توی جیب مردم میبرَد هم شبهدولت و مجامع مذهبی. حدیثتراشان هم کم نمیآورَند سریع سند ارائه میدهند اگر پول بدید طبقات فوقانی چشمنداز دار بهشت چند غرفهاش مال تو و لابد عیالت است! اخّاذی بد است چه سامرا باشد چه هر جا. قدیم میگفتند فلان گدا مثل گدای سامره! سمج است. ازین جور جیب خالی کردن مردم به نظر من اخلاقاً مورد تشکیک است. حرم که رفتم این عکس را انداختم. میلیاردها تومان خرج دستگاه میکنند که پول بگیرند چون دیدند مردم دیگر پول نقد ندارند اینان هم شگرد پیاده کردند. در اخذ پول جیب ملت چقدر هم حرفهای و حتی مدرنیست! هستند برخی هم. ابراهیم طالبی دارابی
جلیل قربانی به من: سلام آقای طالبی. روز به خیر
۱- از دوران کودکی تاکنون هر وقت پا به مسجد گذاشتیم، بین دو نماز یک نفر است که یک کیسه پلاستیکی در دست میگیرد و بدون حساب و کتاب و یادداشت از خلقالله پول میگیرد.
۲- با این که بسیاری از مدعیان به نام خدا و پیغمبر و فقرا و ... بارها سر مردم کلاه گذاشتند، اما هر کس با هر دستاویزی میآمد، هیچکس نمیپرسید و نمیپرسد که چه تضمینی هست که این یارو پول را به جیب خودش نزند.
۳- جالب آنکه در زمانه رواج کارت بانکی و حذف تقریبی پول نقد از جیب مردم، کیسه پلاستیکی هنوز در دست یک عده باقی مانده است تا مردم را سرکیسه کنند.
۴- در دهه ۱۳۶۰ در نماز جمعهها هم این روش جاری بود؛ شاید هر کس میتوانست با این کلک، برای تامین خرج خانوادهاش از این راه، یک مجوز مفتخوری با اجازه ستاد برگزاری نماز جمعه به دست آورد.
،،
جناب آقاجلیل قربانی سلام. همین حرم قم یا حرم مشهد تا یک نفر میمیرد، دهها پارچه و بنِر (نمیدانم درست نوشتم یا نه چون تلفظش را بلد نیستم) و چندین تابلو گرانقیمت به در و دیوار نصب میکنند و صدها نوع پارچهنوشتهی گلکاری و رنگین تهیه میکنند. واقعاً اینهمه اسراف و تبذیر چه پاسخی دارد. یادم است میگفتند صدام حسین شهرها را پر از عکسها و مجسمههای خود میکرد. میکرد هم واقعاً چون دیکتاتور با نمادها خود را غلبه میدهد. اما ایران چرا؟ واقعاً درین کشور چه خبر است؟ میلیاردها دلار خرج کاغذ و پارچه و بنر و تابلو و هزاران نوع اقلام تبلیغاتی برای هر کس که خود بخواهند بزرگش کنند. پس کجا رفت حدیث مهم پرهیز از اسراف و بدتر از آن، منع تبذیر. به قول آن فیلم عروسی خوبان آقای محسن مخملباف: «حرامخوری، خوشمزه است.»
گرایش طبیعی به گناه
۸ ← میگن
آقای علی فدوی جانشین سپاه گفت: «اگر ما اراده کنیم میتوانیم تمام صهیونیستها را از بین ببریم.
خُب؛ اگر واقعاً فقط حرف!!! نیست، پس معطّل چی هستید!!! ایران برای مقامات، کمی کلاسِ حرفزدن بگذارد تا یاد بگیرند حرب و حرف و کشک هر سه در ترازوی افکار عمومی میرود.
یک حاشیه، اضافه ← : اسرائیل این روزها دایم از طریق مقامات یا مطبوعات یا کانالهای رسمی خود یا واسطهها اعلان میکند طرز حملهاش به ایران چگونه است، مثلاً میگویند حمله به ایران تصویب شد، اما نفت و هستهای را نمیزند. این نوع اطلاعات، میتواند فریب و استتار اصل نقشه هم باشد. ایران اگر میداند حمله نزدیک است، نباید اطمینان کند اسرائیل راست میگوید. هر جای مهم، چه نفت، چه اتم، چه فرد، چه مردم باید طبق عقل و درایت محافظت شود و دست از رفتارهای صوری تبلیغی بکشد.
،،
جناب حجت الاسلام آشیخ حمیدآقا دارابینیا سلام. در جملهی نقلی از آقای علی فدوی، جدا از بلوف، تناقض هم هست. چون پیشتر ازین استدلال شده بود ایران فقط مقرهای نظامی اسرائیل را زده است و میزند. پس وقتی شعار میدهد میتوانیم «تمام صهیونیستها را از بین ببریم» با آن راهبرد قبلی در تضاد است. بله، رجَز جزوی از جنگ است، اما حرف کشک! نه. در چند روز پیش متنی نوشته بودیم درین صحن با عنوان موازنهی تخریب. یعنی اسرائیل و ایران در بالاترین حد خصم فقط موازنهی تخریب دارند. به عبارتی دیگر یعنی توان تخریب همدیگر را دارند نه نابودی را. هیچ کدام قدرت نابودی یکدیگر را ندارند. ضربات تخریبی فقط دارند. بگذرم. از حضور منقّدانهات ممنونم. سواد سیاسی بالایی داری. درود و ارادت: ابراهیم.
،،
سلام برای این پست شما آشیخ حمیدآقا. شما روحانیون باید واقعگراترین اشخاص درین جامعه باشید. واقعیّت با ذهنیّت فرق بیّن دارد. اما جلوِ خوشی شما را نمیگیرم! پس خوش باشید با این «بهشتی»ها که متصور هستید. من بعد از شهید دکتر آیت الله بهشتی، حتی یک روحانی در حد تدبر و مدارا و علم او در ایران سراغ ندارم که ندارم. بگذرم. نظر آن حوزوی فرهیخته و رفیق گرانقدرم محترم و محفوظ. بازم درود. سلام مجدد آشیخ حمید. سپاسگزارم از لطافتی که دارید. بله، عطوان تا الآن هزارها تحلیل غلط داد ولی همچنان با بیشترین انرژی و زبان بدن باز به حرفهایش ادامه میدهد. مخرج و صفات حروف کار دست داد به برخی از عرب. عِبریها که اساساً اهل اسرائیلیات! هستند که تفسیر فقهشان تلمود انباشتند. بگذرم. رجَزهای توخالی مایهی شرمساری هم هست. به محسن رضایی گفته بودند ناوهای آمریکایی را درجا بزنید در خلیج فارس! گفت داریم ناوها را داخل کیسه میکنیم بعد سرشان را بدوزیم! این را کی زده بود؟ هنوز ایرباس مسافری ما را ناو آمریکایی نزده بود. بلوف! از کشک هم کشکتر است. خداقوت که نسبت به مدرسه این دیدگاه مترقیانه و متقیانه را دارید. از طرف من این میانبحث با جناب مستطاب تمام.
ایرانیان این روزها از نزدیک به همدیگر چه میگویند؟
مقدمه: در پچپچ از یک فرهنگ مشترک برخوردارند، راحت به هم حرفِ اصلی جامعه و حکومت را میگویند؛ که همان را در بیرون، در اداره، در شرکت، در عموم، و در شغل خود نمیگویند، یا نمیخواهند بگویند.
درین روزها من فکر میکنم بیشتر ایرانیها دستکم سه حرف را در نزدیک، به هم میگویند؛ به شکلهای یا سؤالی، یا اعتراضی، یا تحلیلی، یا خبری، یا گلایهای، یا شایعهای، یا پشتصحنهای، یا همینطوری الکی و یا حتی با ناراحتی و ... در جمع معتمد خود، در خلوت با رفیق خود، در میان خانواده و خویشاوند خود. سه نمونه میشمُرم:
مثلاً به هم میگویند: خاورمیانه آتشش «به کجا» و «تا کجا» شعله خواهد کشید؟ این آتش چرا اطفاء نمیشود؟ کی قدرت دارد آتش خاورمیانه را خاموش کند؟ زد و خورد ایران و اسرائیل، سرانجام به آمریکا و انگلستان هم سرایت خواهد کرد؟ برونداد آتش میان اسرائیل و ایران چیست؟ غزهی فلسطین و لبنان چرا جلوی چشم جهان دارند به یک بلاد ویران تبدیل میشوند؟ چرا از هیچ کس بر نمیآید این فاجعهی قرن بیست و یکم را حل کند و کشورها را در مسیر توسعه و روابط اقتصادی قرار دهد؟ حتی ممکن است بگویند ایران گول خورده است وارد این بازی شده است و دیگر نمیتواند ازین زمین بازی، سالم در روَد. چقدر هم بالابالاهای نظام، حرف میزنند. اما من بگذرم.
مثلاً به هم میگویند: معلوم نیست باید حرف کیا را حرف اسلام بدانیم؟ هر کس از اسلام یک جوری حرف میزند. اسلام هم این وسط گروگان آنان قرار گرفته است. هر کس آردِ اسلام را دلخواه خود خمیر میکند و به تنور میچسبانَد و برای کل دنیا خط و نشان میکشد. اساساً مگر اسلام سخنگو دارد؟ چه کسی خود را سخنگوی اسلام میپندارد؟ کَی و کجا اسلام برای خود سخنگو نصب و معرفی کردهاست که الآن کسی خود را سخنگوی اسلام پنداشت کند؟ چرا اسلام را از زبان و میل خود وَرز میدهند و شکل ایدهها در آوُردهاند؟ اسلام آرد است، چرا آن را بد و ترش و فطیر، خمیر میکنند؟! اما من بگذرم.
مثلاً به هم میگویند: حتی رییسجمهور را هم مردم بفرستند صدرِ نظام، باز هم فرقی سرِ قدرت نمیآید، آش همان است، کاسه هم همان، آشپزها همان آشپزان. میگویند این دولت هم رفت در رودربایستی محض و حتی مماشات با قدرت و لایههای حکومت. به جای زدنِ حرف و فکر خود، شد سخنگو و سخنران قدرت و سیاستهای ثابت و تک خط و واحد. و همین باعث است کشور در مسیری دنده عوض کند که دندهگذاران قدرت، آن دنده را گذاشته: و گریس زده باشند. اما من بگذرم. اساساً من سیاسیمیاسی بلد نیستم! پس؛ اُولیٰ است از پسِ این پچپچهای ایرانیها، بگذرم!
شرح برین عکس : ☝️👈 : طلاق با علتهایی عجیب! روزگار هر چه نوتر میشود، بهانهها هم نوپدیدتر میگردد! اساساً ازدواج یعنی فرد از مفرد به تثنیه برسد، اما چون به جای تثنیه، گاه بیشتر از تثنیه، به سر افراد میزند، قضیه بیخ پیدا میکند. فرد وقتی زوج شد، تازه یک انسان متولد جدید میشود؛ اما ذوق و بهانه و علتهای عجیب دوباره فرد را به فرد تبدیل میکند. از درخت باید آموخت و از قو، که وقتی زوج شدند، هیچ طوفان و بوران و برفی آنان را به شکاف و شقاق نمیاندازد. دامنه.
حجت الاسلام جناب آشیخ حمیدآقا دارابینیا سلام. تعمیم دادید حرف مرا. گذاشتنِ دستگاه الکترونیکی گرانقیمت لوکس، جلوِ چشم زائر در جای جای حرم حضرت معصومه -سلام الله علیها- بحث آن پست من بود. اما شما آن را به سمت اصل «کمک مردمی» تعمیم دادید. قرآن منع کرده است تحریف را. با آیهی یحرفون... هم آن دوست شریف خیلی آشناست. بنابرین این برداشت شما گرچه با ایموجی طنز همراه بود، اما تحریف پیام من در آن پست بود. با نهایت تقدیر که منقدانه وارد پستها میشوید. سپاس و طول عمر و بقا برای شما حمیدآقا.
جلیل دِکونسَر
دو پست در یک پست
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پست اصلی ؛ زندان و انسان: هلند میگوید زندانها را به خاطر نداشتن زندانیهای کافی میبندیم و این زندانها به مکانهای تفریحی و فرهنگی تبدیل میشوند. زندانیان کشور پادشاهی هلند از ۲۰ سال قبل به این طرف، ۴۰ درصد کاهش یافته است. خبرگزاری فرانسه علت را «کاهش جرم و جنایت» در هلند میداند. در اروپا بالاترین میزان حبس، متعلق به کشور پادشاهی انگلستان است که نقل است «با بحران زندانها، دست و پنجه نرم میکند.» هلند در معنای لفظی یعنی سرزمین چوب. در شهرت جهانی به کشور «آسیاب بادی و گل لاله» ملقّب است. چون رسوبات غنی سه رودخانهی بزرگ قارهی اروپا به این قلمرو میریزد، خاکش را مستعد ساخته است. البته من از مسائل داخلی این کشورِ بالای ۱۸ میلیون نفر جمعیت عضو پیمان ناتو، خبری ندارم. فقط خبرِ کاهش زندان و جرم در هلند برایم مهم بود. هر چه کشورها در هر کجای عالم از جرم و جنایت بکاهند به نفع بشریت است؛ چون هر نقطه از زمین، زیست بشر بهسامانتر و طبیعیتر شود، در کل، برای کل بشریت نفع دارد.
پست فرعی ؛ فقط خِرَد و وحدت: آش را اسفناج، قوام میآورَد. آب را، اکسیژن. چرخ را، باد. کشور را فقط خِرَد و وحدت. البته وحدت از جنس فعالیت آزاد، نه از نوع شاغولیت و رجکردن آجر و ملاط. و خِرَد هم به سبک عقلا و عقلانیت، نه به سبک گوش به فرمان یک عقل و یک منسک و یک منصب. با خِرَد و وحدت، در شروع رادار سوریه تخریب نمیشود، رادارهای ایران بمب نمیخورَد، خجیر و پارچین و اس سیصد اتوبان و مخازن سوخت جامد موشک پایتخت و پدافند ماهشهر و ... از نفس نمیافتَد. کشور فقط با خِرَد و وحدت، میشود اداره شود. رزمندگان شهید یگان ارتش، شهادتتان با حملهی جنگندههای هوایی اسرائیل به خاک ایران، بر روح و روان خدمتگذار بیمنتتان به میهن ایران، گوارای وجود پاک خودتان، و تسلیت به روح این ملت که ذرهای حاضر نیست سربازان وطن به دست یک دولت پادگانی اشغالگر فلسطین در حملهی بیشرم به میهن، به شهادت نائل آیند. و این هم، خِرَد و وحدت نسخهاش هست. افتادن به جنگ، یعنی افتادن در جادهی نامعلوم تخریب ایران. مرکز ارتباطات ستاد کل نیروهای مسلح روز شنبه پنجم آبان ۱۴۰۳ در اطلاعیهی رسمی خود با این جملهی مهم خود، خِرَد را نشان داد: «ضمن محفوظدانستن حق پاسخ قانونی و مشروع خود در وقت مقتضی، برقراری آتشبس پایدار در غزه و لبنان برای جلوگیری از کشتار مردم بیپناه و مظلوم را مورد تأکید قرار میدهد.» بلی؛ ستاد کل جملهی مهم و راهبرد، صادر کرد. فعلاً هیچ کاری مهمتر از تلاش بر منع کشتار مردم بیپناه و مظلوم لبنان نیست که سرنوشت شبیه غزه را دارند پیدا میکنند. زیرا اسرائیل اساساً موجودیتطلب است، و ناقرهی جنگ در ذاتش، مُرتعش است.
ادارهی باریکهی غزه با طرح «حباب»
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه) اسرائیل نوار غزه را به صورت مجموعهای از «حبابها» یا «جمعیتهای محصور» و عاری از وجود اعضای جنبش حماس، برای فلسطینیان تقسیم میکند. طبق این طرح، نیروهای ویژهی انگلستان برای کمک به ایجاد «مناطق بسته»ی عاری از حماس، به غزه اعزام میشوند که با مشارکت اسرائیل با پیمانکاران نظامی خصوصی، برای ایجاد «مناطق امن» برای ارسال کمک جهانی، بازسازی باریکه، صورت گیرد. قرارداد بسته شد که «مردخای موتی کاهانا» تاجر اسرائیلی - آمریکایی -که شرکت گلوبال دلیوری را اداره میکند- طرح حبابها در غزه را برای سکونت مردم غزه ایجاد کند. حبابها شبیه شهرکها هستند، اما از هم تفکیک میشوند و جمعیت فلسطینیان برای سکونت در هر حباب پخش میشوند. درینباره در آتی باز هم خواهم نوشت.
پزشکیان و نظام
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
من در ماههای اخیر وقتی حرف از اسرائیل میشد چند مرتبه نوشتم که مبارزه با اهداف اسرائیل چندین نقشه و برنامه میخواهد که در صدر آن ائتلاف سیاسی علیهی آن است و اگر بر فرض بنا را عدهای بر جنگ با موجودیت اسرائیل بگذارند، آن وقت جدای از ائتلاف سیاسی، ائتلاف نظامی حتی با چندین کشور لازم است؛ که در هر دو وجه، دست ایران با توجه به ماهیت دولتهای اطراف، هرگز پر نمیتواند شود. بنابرین، هم گروهها و جنبشهای مبارز علیهی اسرائیل باید این موقعیت شکننده در ایران را درک کنند، و هم آقای مسعود پزشکیان رئیس رسمی کشور باید به نظام برساند، جنگ حاصلی جز ویرانی ندارد و سرانجام هر جنگی، باز آتشبس یا صلح یا مذاکره یا ماندن در خلاء مخاصمه است.
قبلاً هم گفتم در تضاد تئوریک میان ایران و اسرائیل، موازنهی تخریب برقرار است؛ این تز شخصی من است. یعنی دو سمت ماجرا فقط میتوانند زیرساختها و مناطق یکدیگر را تخریب کنند و توان ازبینبَرندگی همدیگر را ندارند. حال که پزشکیان در مورد تعیین سیاست بعدی ایران علیهی اسرائیل، علناً دیروز شنید که: «کیفیت کار را باید مسئولان ما به درستی تشخیص و آنچه به صلاح این کشور و ملت است انجام دهند» فرصت را مغتنم شُمارَد و به نفع مردم و ایران وارد شود و سیاست «یک قرن ساخت ایران و سپس پرداختن به جهان» را اعلان کند و نگذارد کشور به جای ساختمان مرحوم لویی پاستور، در جاهای دیگر خط و ربط گیرد. این تز «یک قرن ساخت ایران و سپس پرداختن به جهان» هم، تفکر شخصی من است. درست است یا نادرست، خودم گردن میگیرم.
و نیز حالا که در سطحِ بالاترین سطح، شرط مبارزه با اسرائیل، «ائتلاف» اعلان شده است که در واقع به معنای نشدن و شکل نگرفتن است، پزشکیان مسیر ایران را در یک سیاست تاریخی اعلان کند تا مردم و منطقه به سیاست ایران مطلع شوند. نگاه کنید که در داخل میگویند روسیه متحد راهبردی ایران است!!! اما روسیه در یک سیاست منفعتجویانه (که البته حق هر کشوری است که نفع خود را، به نفع هیچ کشوری حراج نکند) در مورد حملهی جنگندههای هوایی اسرائیل به ایران گفت:
«بشدت نگران تشدید تنش بین ایران و اسرائیل» است و «عادیسازی اوضاع خاورمیانه» را خواستار شد. خانم ماریا زاخارووا، سخنگوی امور خارجهی روس «از طرفهای درگیر» خواست «دست از خشونت بردارند و از سناریوی فاجعهبار اجتناب کنند.» وی پس از حملهی هوایی اسرائیل به ایران گفت: «تشدید پرشتاب تنش میان اسرائیل و ایران»، «تهدیدی واقعی علیهی ثبات و امنیت در منطقه است... ما عادیسازی سریع وضعیت نظامی و سیاسی منطقهی خاورمیانه را یک ضرورت میدانیم.»
بلی؛ باید در داخل، فن سیاست، حریف همهچیز باشد، نه این که سیاست زیر نظر جاهای نامرئی و اشخاص روَد که فقط بلدند حرفهای گنده گنده تولید کنند. دست اسرائیل از طریق نیروی هواییاش به ایران، حتی تهران رسید. و نباید با این تستِ اخیر آن دولت اشغالگر به خاک میهن، شوخی برخورد کرد. نصف ظفر این است هر کشوری، واقعیت و توان کشور حریف خود را بدون کم و کاست ارزیابی کند، نه این که چیزی بگوید که خودش هم میداند دارد کتمان واقع میکند. دشمنشناسی یعنی واقعیتشناسی.
،،
سلام جناب حجت الاسلام آقاجان حاج سید کمال الدین. خوشنودم نون دست من دل آن عارف را ربود و همین باعث شد برای نصف نون دیگر سخن برانَد؛ سخن دلکش. پوزش، پاسخم تأخیر افتاد. جایی رفته بودم، تازه آمدم منزلم.
،،
پاسخ من به این نوشتهی شما
سلام جناب حجت الاسلام سید عمادی
۱. جدید بود که منِ ۶۲ ساله را در دستهی شباب جای دادید! ۲. در ایران کنونی، صدرنشینهای حکومت از دانش تاریخی و تجربهی طولانی شهروندان بهره نمیگیرند و حتی جز خودشان، مابقی را فاقد صلاحیت برای حکومت میپندارند. صدها انسان دانشور علمی و علیم را چون فکر دگری دارند، در دایرهی قدرت راه هم نمیدهند، چون افراد فرسودهفکر در نهاد نگهبان نصب هستند و از سیاست، سین آن را هم نمیفهمند! ۳. فلسطین دو دستهاند، با این دو دستهی مهم -که هر کدام حق ذاتی و میهنی دارند دربارهی کشور خود بیندیشند- چگونه میشود با یک سبک سیاست برخورد کرد؟ دستهای را راند، با دستهای دیگر مانْد! رفتار کشورها در مورد فلسطین دخالتگری است نه معاضدت. ایران هم تابع رفتاریست که نزدیکی و دوری خود با فلسطینیها را با آن و با همان یک فهم خود -که از بالاییها صادر میشود- تنظیم میکند. ۴. اعلان سیاست «یک قرن ساخت ایران، سپس پرداختن به جهان» از علل عقلی و دلایل مصلحتی پیروی میکند. معنی حرفم این است: ایران را بساز، سپس خواستی به دیگری بپردازی، بتوانی، نه این که بدترش کنی. ایران در جاهایی بدتر کرد کار را. بگذرم. جواب طولانی نشود که کسالت نیاورَد. مبارزه با اسرائیل از نظر من فنون، مهارت، ذکاوت میخواهد نه حوارکشیدن. از آن بزرگوار که هم تأنی دارد و هم مدارا و هم فکر مداوا، ممنونم.
،،
جناب حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام
۱. نه، با اسرائیل رابطه نیاز نیست، که شما اسمش را گذاشتید مسالمتآمیز. ۲. موضوع فلسطین توسط خود فلسطینیان باید حل شود. هیچ کشوری ناجی کشور دیگری نمیتواند بشود. خود ملت باید به تصمیم خود برسد. در فلسطین وقتی دو دسته دو جور تصمیم گرفتند، کشور ثالث به کدام قاعدهی حقوق بینالملل محق است بین دو دسته، وارد شود و یکی را رد و دیگری را تأیید یا مثلاً حتی تجهیز کند؟ این سؤال من جنبهی عمومی دارد، نه موضعی. ۳. اگر سیاست پیش روی حکومت ایران در مورد فلسطین و لبنان به نظرت جواب میدهد و دارد راه درست را میپیماید، خُب، بپیمایید، من فقط نظرم را آزاد و بدون لکنت و واهمه گفتم. ۴. انتخابات ریاستجمهوری در کشور از همان نخست قرار بود مفهومی باشد، نه صوری و در حد جابهجایی فرد. پزشکیان خودش که رأی نیاوُرد، فکر و حرفش رأی آوُرد، او موظف است سیاست نادرست کشور را در تمامی ابعاد اجرایی و کشورداری به نفع پیام انتخابات پیش ببرد، نبرَد یعنی به حرف و فکرش در جلوِ چشم ملت پشتِ پا زد. سیاست خارجی و داخلی ایران نادرست است. تا درست نشود، کشور را به سمت پرتگاه خواهید برد شما آخوندها. این را یقین کن آقااحمدی. سیاست یعنی هضم و جذب مسائل فوری و آتی جهان. ندارد این را ایران. مگر بگذارند عُقلایی شود. با توپ و تانک کشورداری نمیشود، توپ و تانک البته + ترقی، توسعه، آزادی، گشایش فرهنگی و فکری و اقتصادی و ورود به کلوپ جهانی با تمام بلوکبندی. با تشکر از نقد و بررسی آن دوست فخیم و فهیم من.
،،
حالا رفتی ابتیاع کردی؟ نوش تن ساختی یا نه؟ نشستی کَت را پِشت دادی، همان بِچاه نون را خوردی آقا احمدی شیخ پویا و بُرنا.
دایرهی لغات من: کَت: دیوار گِلی. پِشت: تکیهدادن. پُشتدادن. بِچاه: سردشده، چایدهشده، سرد.
،،
سلام مجدد جناب آشیخ محمدرضا
اگر یقین دارید سیاست فعلی ایران در لبنان و فلسطین صحیح است و تابع منافع ملی ایران پس شماها ادامه بدهید، چون آخوندهای حاضر در قدرت حکومت، نظر مردم را اگر خلاف رأیشان باشد، فکر منحرفانه اعلان میکنند. بگذرم؟ از شما که علم سیاست گذراندید میپرسم چگونه سیاست فعلی ایران هم میتواند همزمان به سود منافع ملی ایران باشد هم به سود کشور لبنان؟! واقعاً عجیب است. بگذرم.
یک میگن شماره ۸ بنویسم و تمام. بهتر میبینم من هم دیگر وارد این جور مباحث نشوم که موجب ناراحتی کسی را فراهم نکنم. اما بگذار یک قسمت هشت میگن را بنویسم. ارادت دارم و به تقوای ستیز و زیستن آن رفیق پختهام ایمان دارم هر چند نون یخ! میخورَد!
۸ ← میگن
حملهی جنگندههای اسرائیل به خاک میهن هیچ! نبود!
خُب؛ حال که میگن هیچ نبود! ممکن است ذهن مردم، کنجکاو شود پس چرا آقای سید عباس عراقچی صحبت از حق واکنش ایران میکند و برخی از بالاییها میگویند جواب قاطع و دردناک خواهیم داد؟! مردم معتقدند قدرت باید با ملتش رو راست باشد. کدام درست است؟ «هیچ» بود حملهی هواپیماهای اسرائیل به ایران؟ یا میخواهند بازم جواب بدهند؟! بگذرم.
آقای حجت الاسلام آشیخ محمدرضا احمدی لابد میدانی پیش از حملهی جنگندههای اسرائیل به ایران، آقای سید عباس عراقچی به ۱۱ کشور مسافرت دیپلماتیک فشرده صورت داد. میشود بفرمایی آن ۱۱ کشور در مورد فلسطین و لبنان به طرف ایران چه دیدگاهی را بیان کرده بودند؟ ایران که چیزی به ملتش نگفت، دستکم شما آخوندهای غیرحکومت به مردم بگویید آن ۱۱ کشور چه جوابی به ایران دادند و به آقای سید عباس عراقچی گفتند به مقامات ایران برساند؟ ها؟ آقااحمدی؟ لابد میگی: من حتی ندومبه ایران به آن ۱۱ کشور چی شی بایته. از سمت من تمامِ مباحث متوجهی لبنان و فلسطین، تمام. از فردا مباحث مربوط به خودم را خواهم نوشت. بی دردِ سر! ۷ ، ۸ ، ۱۴۰۳ سالروز کوروش کبیر: ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
،،
سلام و سپاس به حاج سید کمال الدین.
۱. لغت «فرسودهفکر» به کار بردم برای آن مُسنها در حکومت، نه پیران. ۲. بارها نظرم را و تفکرم را درین صحن گفتم که اسرائیل در جنگ با غزهی فلسطین و لبنان، مشروعیت کسب نمیکند و حتی ویران کردن غزه و حالا لبنان هم برایش پیروزی جنگی محسوب نمیشود، لذا سعی کرد جنگ خود را جنگ با ایران جا بیندازد، و با سیاست نادرست ایران، به این حربه و فریب دست پیدا کرد و الآن ایران به لحاظ شرایط جنگ و صلح، در وضعیت جنگی افتاده است. اسم این کار در حقوق بینالملل وضع جنگی است، حتی اگر باز هم منافع ملی را لحاظ نکنیم کشاندن ایران به حالت «جنگ» از هدف اصلی اسرائیل است. اینک شما آخوندهای غیرحکومت و آخوندهای حکومت ایران را در امانت خود دارید، دیگر خود دانید. داستان ملیح که درمورد حملهی سگان مسیر زیارت برای آن سرور نازنین رخ داد، خواندنی بود. درود و ارادت که اینهمه سعهی صدرت نمیریزد حتی دیوارش نمیلرزد.
،،
احمدی شیخ عاقل و عامل بازم سلام. ایران تکیه بر فرد ندارد، تکیه بر عقل و منافع ملی دارد که تابع اقتضائات همان زمان و مکان است. از بیانات آن دوست متفکرم ممنونم. دیدگاهام را راحت با شما در میان گذاشتم. والسلام. از سمت من تمام
امروز درس نیست!
میریم امامزاده یحیای ساری!
ساخته و پرداختهی ابراهیم طالبی دارابی دامنه
پدر شیر آب را سفت کرد چکه نکند.
مادر شیر داغ را ولرم کرد لب نسوزد.
برادر کفش خواهر را واکس زد کهنگی بیفتد.
خواهر کتف برادر را پاک کرد، مو و غبار نمانَد.
مادربزرگ گوشهی لحاف را دوک زد پارگی به پا نیفتد.
رمضان مرد همسایه کشتاک به این خانه داد رفت.
آسیه همسر همسایه از زیر قرآن رد شد به مشهد برود.
ظاهر، معلم مدرسه گفت امروز درس نیست!
دانشآموزان سر هم پریدند که آخ جون درس نیست!
معلم خبر داد جای درس میریم امامزاده یحیای ساری آیهی ۱۵ مریم و آیهی ۵۵ مائده را تمرین میکنیم: «و سلامٌ علیهِ یومَ وُلِدَ و یومَ یَموتُ و یومَ یُبعَثُ حَیًّا» و « اِنَّما ولیّکُمُ اللهُ و رسولُهُ و الذینَ آمنوا الذینَ یُقیمونَ الصلاةَ و یؤتونَ الزکاةَ و هُم راکِعونَ.
قبر مادربزرگ مادریمان سیده زینب صالحی
نوادهی آیت الله سید صالح صالحی
(اولین پایهگذار مدرسهی علمیه دارابکلا)
همسر مرحوم آق شیخ باقر آفاقی
قبر مادرمان حاجیه ملا زهرا آفاقی دارابی
فرزند مرحوم شیخ باقر آفاقی واقع در مزار
روستای دارابکلا میاندورود مازندارن
صبح پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ عکاس: دامنه
سلام جناب فقیه دین حجت الاسلام آسید کمالالدین. اُنس بین ما و مادر مرحوممان زهرا آفاقی (جدای از ۱. مِهر بیکرانهاش، ۲. مقام سیادتش که از نوادههای دختری مرحوم آیت الله آق میرصالح صالحی دارابی (اولین بنیانگذار مدرسهی علیمهی دارابکلا) بود، ۳. فرزندِ مرحوم شیخ باقر آفاقی بود که آن زمان در شبستان غربی مسجد جامع ساری کُرسی تدریس داشت، ۴. یک حکیمهی بهتماممعنا برای کل خانواده بود) در اصل برای این بود اولین معلم قرآن ما بود و در محل به صدها دختر قرآن آموخته بود. این هم قبر مادر زهرا آفاقی و مادربزرگ مادری من سیده زینب صالحی دارابی. در پایان روشن سازم هیچ پیش نمیآد از گفتوگو با آن شریف و فقیه و مرد کردار و مروت، ذرهای کدور در سینهام بریزد. چون سینهات مالامال صدر و صفاست. ابراهیم برادرت با انبانی از ارادتُ ادب. عکاس عکسها خودم هستم. چون بحث سادات شد، این مطلب را نگاشتم. خودم هم به نسل سادات احترام و ارزش حیرتانگیز قائلم. سلام حضرت شریف النسب مرد خُلق و اُنس. بودن در کنارتان ولو در صحن، برای من نعمت است. هنوز نشده مابین یا بعد هر نماز، برای مادر و پدرم و دو جدم نماز نخوانم. هر جای جدید هم پا بذارم هر نقطهی جهان دو رکعت برای آنان میخوانم. اهل دو رکعتیام. حتی روزها ما بین کارها ، فوری دو رکعت نماز میایستم. بگذرم. سفارش شما بالای سرم جای دارد و وسط قبلم.
،،
تذکر مدیر
آقای صدرالدین آفاقی سلام. حقیقتاً از مباحثهات با اعضای مدرسه هیچ ایرادی نمیگیرم. به اصل بحث شما با طرف بحثت هم اصلاً ورود نمیکنم. اما به شما مجبور شدم یک تذکر از ناحیهی مدیربودنم درین صحن بدهم نه عضوبودنم: سه ماه قبل هم در بحث با ایشان -که الآن هم با هم وارد مباحثه شدید- انگ مواجبگیر زده بودی که من از کنار آن تهمتت به ایشان گذشتم و حمل بر داغی بحث کردم. اما الآن هم دیدم داری همان رفتارت را تکرار میکنی و وی را به منبع آن ور آب متهم میکنی. لطف کن آئین گفت و گو را رعایت کن و به افراد مورد مباحثهات انگ و اتهام نچسبان. بازم بگویم اصل مباحثهی شما با ایشان کاری ندارم و نظر هم ندارم.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
،،
سلام محمد. هر کس دلش خواست به من هر چه انگ بزند، بزند. اما اجازه نمیدهم احدی درین صحن در بحث آزاد، به اعضای مورد بحثش به جای اقامهی حجت و دلیل، بیدرنگ و طبق عادت، انگ و اتهام بزند. مباحثه آزاد است، تهمت و افترا به اعضا ممنوع است. مدیر این تالار در تذکر به هیچ کس، ابا و تبعیضی ندارد.
،،
این جور معلومه این صحن دله، همه سادات هستن! سلام آشیخ محمدرضا. سیادتت حتی با عمامهی سفید هم قبول است. خدا مادر ساداتت را رحمت کناد.
،،
بله، میدانم محمد. توضیحاتم زیر نوشتهات، جنبهی عمومی و تکمیلی آن تذکر پیشین را داشت. مجدداً عمومأ میگویم: فقط پرداختن به بحث آن هم هر چه فکر فرد تراوش میکند، اما تهمت به نویسندهی هر متن را بشدت ممانعمت میکنم.
مدیر مدرسه فکرت
ابراهیم طالبی دارابی دامنه
۹ ← میگن
خبر تازه این پخش شده است که اسرائیل گفت برای پاسخ به حملهی پهپادی اخیر به خانهی بنیامین نتانیاهو، حملهی جداگانهی دیگری به ایران میکند.
خُب؛ بارها گفتم اسرائیل از کشاندن دامنهی جنگ به سمت حملهی جنگندههای نیروی هوایی به خاک ایران، سه قصد دارد: ۱. هدفهای استراتژیکِ سرکوب گروهها و جنبشهای نیابت را درین فرصت پیاده کند. ۲. با جنگیدن با ایران، رنگ ایدیولوژیک به نظام خود ببخشد و ائتلاف نظامی به وجود آوَرد و «خشونتِ مشروع» را تبلیغ کند. ۳. ایران را عملاً کشوری «در حال جنگ»، جا بزند و با جاانداختن این که ایران در موقعیت جنگی قرار گرفته است، اقتصاد و رفت و آمد جهانی به ایران را فلج یا مختل کند و در منطقه شقاق دولتها را به شکاف فعال بدل کند. اسرائیل در حملهی قبلیاش، جنگ با ایران توسط نیروی هواییاش را تست نمود، و از پسِ آن یک دالان هوایی و پشتیبانی نامرئی آمریکا و انگلستان ایجاد کرد. در واقع برین نظر است راه حمله به ایران را یاد گرفته است و دستش به هر جای ایران میرسد. اسرائیل ذاتش فریفتن جهان است و ماندن این دولتپادگان به هر راه و امکان. جنگش با ایران، تئوری «نجات نژاد موعود» است. چون لبنان را هم عین غزه دارد ویران میکند مشروعیت نمیگیرد اما جنگ با ایران برایش حیات تازه تلقی میشود. این تحلیل من است، موضع با تحلیل فرق دارد. ۸ ، ۸ ، ۱۴۰۳ : ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
،،
آشیخ محمدرضا سلام ظهرگاه به شما. ۱. من فقط در مقام تحلیل وارد شدم. ۲. پاسخگو کسانی هستند که طی یک سال و اندی تا الآن از تریبونهای رسمی نظام و نشست و برخاستهای خود، ماجراجویانه سخن میراندند و هنوز هم میرانند. خود جملاتشان را در تمام سطور صفحه، ماژیک فسفری بکش، راهحل نه در سطر سطر بلوف و ماجراجوییهایی آنها که به قول فیلسوف سیاست لئو اشتراوس در «بینالسطور» آن مستور است. راستی! در قم دادگاه ویژه روحانیت چه مأموریت جدیدی از سوی آقای غلامحسین اژهای پیدا کرده است! مبارک است نبرد با سلاح دادگاه ویژه! بگذرم ازین مسئله که محتوا و فحوا را کار ندارم. و اما در جواب به این نکتهات آشیخ محمدرضا: پس بیاییم شما و من با هم تهاتر کنیم: یعنی شما به من بگو گشودن جبههی جنگ از سمت جنوب لبنان به اسرائیل، که مشهور شد به جبههی شمالی (چون در شمال اسرائیل شکل گرفت) به موازات جبههی جنوبی که منظور جنگ اسرائیل با غزهی فلسطین است، شخصاً تصمیم سید حسن نصرالله بود؟ یا نه، بر عهدهی وی گذاشته شد؟ البته من چندبار گفتم شهید سید حسن نصرالله جوانمرادی کرد از بالا فشار آوُرد چون برآوُرد کردند برایش که این کار اسرائیل را وادار به ترک تهاجم به غزه میکند حتی سخنرانی مهم پارسال خود را مدتی به تأخیر انداخته بود که فرصت تصمیم به اسرائیل بدهد. اما این قطعهی مهم لبنان فعلاً صامت و در پردهی ابهام است. آن شهید را هم گراها و خیانتهایی که شد، از صحنه حذف کردند که تاریخ را درین مورد آگاه کند. روحش شاد. میشود شما که حتی آن زن هندیتبار هریس و آن «قمارباز» ترامپ را دقیق و پایه به پایه میپایید, بفرمایی تصمیم به گشودن جبهه از خاک لبنان در پارسال آیا از جانب شخص شهید نصرالله بود؟ یا نه؟ بر او بار شد؟ و نیز شما به ما بگویید یک جنبش با چه اسلوبی در کشور لبنان حق جنگ و صلح را بدون همآهنگی با دولت لبنان دارد؟ اگر این را به کمک و تقلب برسانی! من هم شاید فکرم باز شود بتواند سؤال شما را لااقل فهم کنم. بگذرم. اسرائیل وقتی قرار است ایران را از جنگ نیابت به جنگ مستقیم بکشاند و کشاندهاست، لابد میدانید پشت سر خود پیمان نظامی با آمریکا را دارد و مستظهر به انگلستان است.
سه مطلب در یک متن
۱. تقلید از طبیعت ۲. غیظ ۳. دُم
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
تقلید از طبیعت: انسان وقتی از طبیعت تقلید کند، الهام میگیرد. یادگیری از طبیعت، سرقت نیست، سبقت در تعلیم است. لانه، سد، صید، نظم، چرخه، چرا، خوروخوراک، همه، در طبیعت، الهامآمیز و لبریز از پند و درس است. پس؛ طبیعت از برترین آموزگاران آفرینش است.
غیظ: نقل است غیظ پردهکش عقل است. غیظ که بیاید، عقل غروب میکند. حکومتهایی که میبینیم دچار غیظ هستند. عقل از سرشان پریده است. چون غیظ جای عقل را تنگ میکند. آیه که شدت را تجویز میکند چارچوب دارد که عصمت و عقل میطلبد. یکی از این دو تا مفقود باشد، غیظ حاکم میشود. فرق ندارد عراق باشد یا مراکش. اندونزوی باشد یا موریتانی و موازمبیک. حتی ایران هم روزگاری حکومت چنان غیظ کرد که شعار، شده بود: «مکه، مدینه، آزاد باید گردد»!!! منظور از آزاد همان فتح!!! است. یا شعار شده بود: «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا» اما سه سال اخیر خودشان دور از چشم مردم مخفی مخفی میرفتند مسقط پای میز مذاکره با آمریکا. دُم خروس؟! یا قسم حضرت عباس (س)؟! کدام یک؟!!
دُم: گفته بودم درین صحن یک و اندی ماه پیش کمتر یا بیشتر، که آقای سعید جلیلی دُم آقای محمود احمدینژاد است. دُم در تعبیر یعنی دُنباله، دُنبالهرُو. مثلاً میگویند فلانی مغز متفکر فلان جناح است، یا بازوی قوی فلان گروه است، یا دست نامرئی در بازار است، یا قلب فلان جنبش است، یا روح فلان تفکر است. آقای سعید جلیلی دُم آقای محمود احمدینژاد است. چون، هم مانند او از منهاییون (=اسلام منهای روحانیت) است، و هم طرز فکر و رفتارش در شباهت با او، مو نمیزد و از او تقلید میکند. اما یک عضو شریف این صحن (جناب آقا حاج میرزاعلی که نزدم شریف و فرد صالح است) در نقد و انتقاد از مدیر مدرسه، کنارِ لفظ سعید جلیلی، کلمهی «طرفدارانش» را هم اضاف کرد و به جملهی من نسبت داد، که این واژه در آن متن یک و اندی ماه پیش من نبود و در واقع تحریف صورت گرفت در نقلِ قول از متن من. بههرحال؛ الفاظ منهاییون و دُم، جنبهی ادبیاتی دارد، نه اهانت. حتی ممکن است بخشی از جامعه برای لفظ و محتوا و اشخاص منهاییون، ارج و اجر هم قائل باشند! زیرا در بطن اجتماع، روحانیت را -البته اکثراً، نه مطلقاً- دارای زندگی ریاکارانه و فریبکارانه و همدستانه با قدرت تلقی میکنند. بگذرم. از نقد و انتقادی که از قلم وی بر مدیر رفت، ازو قدردانی میکنم. راستی! کاش آیت الله آقای عبدالله جوادی آملی وقتی از زبان آقای محمود احمدینژاد بافتهی "هالهی نور" را پیش خود در منزل یا دفترش شنید، شجاعانه علیهی این خرافه میستیزید؛ اما صد حیف که حتی عالمان دین هم در جای خود، از قدرت سهم میبرند و حرف حق را مسکوت میگذارند. این سهم یعنی هراس و حساب و ترس و حتی تقیهی بیحساب.
،،
جناب حجت الاسلام سید کمال الدین سلام. از بارش مهرت بر سرم ممنونم و برای مادرتان و پدرتان علو درجات در جنتالمأوا آرزومندم. اما ما در مکتبخانهی خونهیمان نه با قل هو الله... که در شروع هر روز، میخواندیم:
هو ال..
فتًاحُ ال...
علیم.
بسم اللهِ رْ
الرّحمنِ رْ
الرحیم.
با همین سیلاب و تلفظ که با شدت و غلظت ادا میشد. درود.
،،
جناب حجت الاسلام حاج شیخ احمد باقریان سلام. اما در مورد خصلتهای ۳ و ۴ همآره حاکمان مدعیاند حق آن چیزیست که ما بگوییم! و باطل آن چیزیست که ما پرهیزش دهیم. علاوه برین حاکمان اغلب حق و باطل را درهم میآمیزند که فتنهی (=غبارآلودگی) واقعی همین نوع فتنهی حاکمان است.
۱۰ ← میگن
اونا میگویند سایت موشکی شاهرود را اسرائیل با حملهی جنگندههای خود به ایران در ۵ آبان ۱۴۰۳ با (شلیک از اف ۱۵ ) زد.
خُب؛ اما اینا -داخلیها- میگویند نه نزد. شاهرود که میگویند یعنی همان مرکز «تولید و پرتاب موشکهای بالستیک» است. من بگذرم. دامنه دارابی.
شیخ یعقوب
سجادههای حکشده بر فرش مسجد محلهی ما، وقتی وارد میشوم واسه پیوستن به جماعت ظهر و عصر، نماهایش اول معلوم است،چون نمازگزار یا هنوز نیامده و یا آن روز کمتر آمدند، اما واقعیت این است در بیشتر مسجدهای ایران، حتی نمازگزار جماعتی، به قِلًت دارند و سجادهها فقط خاک میخورَند، اما اندک اندک تمام این جانمازهای نقشبسته بر فرش مسجد ما، حیرتآمیز و شوقانگیز، پر میشود و ردیف از صف ۱۵ هم میگذرد. آفرین برین محلهی ما که پس از عکس پر شده بود. یک علت بسیارروشن این است شیخ یعقوبِ مسجد ما، واقعاً یک انسان روحانی، معنوی و سِرشته از طهارت است و اهل جناح مناح نیست، او فقط صراط خدا، حرف تقوا و زندگی بر پایهی درستکاری برای خود را مناط و ملاک دانسته است؛ الحق او را باید حجت الاسلام شیخ یعقوب موحدیپور خطاب کرد. آدم دلش رضا میدهد به وی واقعاً بگوید حجت الاسلام. حتی جامعه بیشتر توقع دارند «والمسلمین» هم پشتبندِ «حجت الاسلام» به روحانیون بگویند. خودشان به یکدیگر، غلیظ و طویل هر دو عنوان را میدهند. اما من دأبم این است همان یک عنوان، بس است، مابقی اضاف استْ ۱۰۰ در ۱۰۰ تعارفْ بلوف. حجتِ «اسلام» و «مسلمین»، در حقیقت کسانیاند در هر صنف، لباس، علم یا فهم، که دیدار با آنها انسان را یاد خدا، حق، عدل، سادهزیستی، تقوا، و شجاعت در دفاع از واقعیت اندازد. القاب و عناوین همه ساختهی تعارفات است و اسمها و عنوانهای مبالغهآمیز و پر از غلو و ریاکاری که، سرچشمهگرفته از اطرافیان خود بیوت و دور و بریهای چاپلوس است. البته عنوانهای متعارف، عاریت است برای رعایت حد وسط آئین رفت و آمد و روابط. دامنه دارابی.
اتلاف و ائتلاف
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
جنگ اسرائیل در لبنان به نظر من از سه احتمال پیروی میکند: یک. دورزدن ارتش اسرائیل بر دورتادور تمام مرز لبنان با سوریه در شرق و شمال لبنان، بهطوریکه کشور لبنان دیگر همسایهی مرزی سوریه نباشد و همانطوری که پیش ازین تعبیر کرده بودم لبنان عین یک «جنین» در شکم اسرائیل همانند غزهی فعلی که مرز مصر با غزه را ارتشش گرفت، محصور و تحت نظر بماند. بمباران بعلبک و بقاع و خطوط شرق و شمال شرق لبنان، بوی این کار را میدهد. عکس نقشه نگاه شود. دو. فشار سیاسی از درون بر جنبش حزب الله لبنان برای ترک نیابت از ایران. سه. تهییح و تحریک روانی مردم لبنان به این مسئله که حرکت نظامی و مسلح جنبش حزب الله لبنان و داشتن اینهمه موشک و افزارجنگی حتی بیشتر از ارتش لبنان، خلاف مشیء امام سید موسی صدر است، زیرا دارند جا میاندازند، آن رهبر مذهبی و معنوی، حرکت محرومیتزدایی از شیعیان در جنوب لبنان را دنبال میکرد نه تسلیح را اما ایران با ورود به درون این جنبش آن را مسلح و از حرکت اجتماعی به تحرکات نظامی وا داشته است. هر سه احتمال تا حد زیادی در لبنان جرقه خورده است. دو سفارت آمریکا و انگلستان هم بهشدت مشغول این روَندند. اسرائیل اگر در این سه احتمال جلو روَد، چهار چیز به دست میآورَد: یکی قطع ارتباط زمینی ایران از راه سوریه با لبنان چون آن زمان لبنان دیگر با سوریه هممرز نیست. دومی کشاندن سوریه به سمت راهبرد اتحاد عربی به جای متحدشدن با فرهنگ فارس (نوعی تنش قومی زبانی) و سومی مشکلسازی فعالیت جنبش حزب الله از راه دولت لبنان و ارتش لبنان و گروهای رقیب مسیحی و سنی و حتی شیعی دیگر بر روی این جنبش که سالها با همدیگر اختلافات و شکافهای خفته دارند و این مسائل، دُمل چرکین آن شکافها را فعال و ستیزهجویانه میکند. چهارمی ایران را برای آنچه در لبنان رخ داده است، مسئول و مقصر معرفی میکند. و زمان جنگ بعدیاش متمرکز با ایران میشود. این رژیم -که بُنیهاش بر چنگ زدن بر هر ننگ و افزار برای نیل به امنیت یهود و رفاه و خرمی "سرزمین موعود" است و آن را شرعی و مقدس میداند- اجرای برنامههای مخفی سالهای سال بررسیشدهی خود را (با بهانه حربهی پاسخ به حماس بعد از عملیات سال قبل حماس) در همین موقعیت زمانی بهترین فرصت میداند. با این کار فکر میکند خود را به سمت ائتلاف پَر میدهد و ایران را به سوی یک اِتلاف هزیمتبخش پرتاب میکند. تحلیل من بود. چقدر واقع خواهد شد در علم من نیست.
،
امیرجناب سلام
آن نکتهات که دلار را خرج کالاهای لوکس کنند تا دلار از خزانهی ایران خالیتر شود، هوشمندانه تذکر دادی. موافقم. روزی گفته بودم خود گسترش تحریم به ضرر کشورهای تحریمکننده هم هست، چون بازار را از آنان میگیرد که اساس کشورشان بر داد و ستَد و سود است. این نقل قول هم از فرد آمریکایی کردی، بر اطلاعات من افزودی. نمیدانستم. ممنونم
دو کشکولی با دو روحانی صحن
کشکولی با حجت الاسلام آسید کمالالدین
سلام آقاجان. گویا گفته بودی صدام مثل موش از سوراخ پیدا شد و چیزی بدین مضمون. گویا گویم: یعنی شما هم از اقدام آمریکا از درآوردنِ صدام از آن سوراخ با آن ریشِ پِرپِشتُ بُلند، ذوق کرده بودی! عجب! پس میشود در اقدام آمریکایی ذوق مشترک خلق کرد!!
کشکولی با حجت الاسلام شیخ حمید دارابینیا. سلام آشیخ حمیدآقا. گویا آن جناب مستقیم یا غیرمستقیم به ایکس همان توئیتر دسترسی دارد که گزیدههایی را درین صحن به ما اطلاعرسانی مفید میدهد! گویا گویم: پس ضد فیلترینگ هستی! یا هم قانون جمهوری اسلامیتان! را دور میزنی! چقدر دورزدن قشنگ است! نکته: از نظر قدرت، فیلتر برای ملت واجب شرع است، چون آن پیامرسانها، اَکّیش است! ولی خود صاحبان قدرت، از صدر تا وسطمسط ازین متاع اَکّیش! حساب دارند! خدایا تبعیض را ازین ایرانزمین، دور، انداز! والسلام علیکما ایّها السید و الشیخ. ابراهیم
دایرهی لغات زبان مادری:☝️
اَکّیش: لفظ مادرها به خردسالان، که چیزی لکه دارد، کثیف باشد، بد باشد، و ... تا بچه را از آن، دوری و پرهیز دهند. مثلاً میگویند: پفک نخور، اَکّیش است. این جا ننشین، زمینش اَکّیش است.
،،
آشیخ محمدرضا سلام. ۱. سپاس ازت که مطالعه کردید. ۲. یک قرینه این است اسرائیل اعلانیه صادر کرد مردم سه منطقه آنجا را ترک کنند، در واقع شرق و شمال و شمال شرق لبنان را -که تماماً به سوریه هممرز است- منطقهی جنگی اعلان کرد. ۳. همین الآن هم چندین برج دیدبانی نظامی رصدگر چند سال است در این سه منطقه در دست انگلستان است و تا شعاع چهل کیلومتر از خاک سوریه و پشت مرز لبنان در خاک لبنان را تحت اشراف خود دارند. ۴. مطلب شما در عبارات آخر، موضع است نه تحلیل. البته موضع خود یک رفتار عقلانی است. اما متن من فقط خواستم تحلیل باشد و از موضع، خالی باشد. ۵. کشور لبنان وقتی همهسو هممرز اسرائیل شود، عین غزه در حصار میرود. بگذرم. چون مهمترین مسئلهی منطقهی خاورمیانه فعلاً قضیهی لبنان است، سعی کردم موضوع را وارد شوم. عیب و نقص تحلیلم را وقتی بگویید، خود بالاترین آئین گفتوشنود است. خداقوت رفیق حوزوی دانشگاهی آگاه و مسلط.
،،
امیرجناب سلام. سه تز سخت نه از نوع نرم، همزمان در خاورمیانه در حال وقوع است: اول: جنگ برای تغییر جغرافیای لبنان و سپس نظم آمرانه در خاورمیانه. دوم: حرکت بن سلمان برای راه حل دو کشوری و به تنگنا قراردادن ایران در خاورمیانه به عبارتی بیرونراندن ایران. سوم: حرکت ائتلافی علیهی ایران. اولی را اسرائیل عهده دارد. دومی را عربستان سومی را آلمان و آمریکا و انگلستان. فرانسه این میان نقش پلیس خوب! را عهدهدار شد تا فریب دهد. بگذرم. تهاجم ترکیبی نرم و سخت را هم باید ضلع چهارم شمرد. میز ایران در امارات این روزها پر شد از برآوُردگرهای متخصص نبرد سازمان سیا. چون آنان رصدگر پیشتازند و عقب آنان پنتاگون باید بررسی کند. بگذرم.
حجت الاسلام شیخ حمید دارابینیا به دامنه: از اول تا آخر کشکولی .... سلام و وقت بخیر بر مدیرِ مدبّرِ محتاطِ نقّادی که سعی می کند هیچگاه ردپایی از خود به جا نگذارد !!! ظاهراً در این مدرسه ، میشود از کشکولی هم نکته یابی نمود و نتیجه گیری کرد !!!
،،
آشیخ حجت الاسلام حمیدآقا سلام دوباره به آن دوست فرهیختهی ما که هم خود آخوند درسخوانده و مُلا است، هم ابویاش حاجآقا حجت الاسلام شیخمهدی آخوند باتجربه و باسواد است و هم اخویاش آشیخ حجت الاسلام حامدآقا آخوند باسواد و مُلاست. جدا ازین پدربزرگ آخوند داشتند مرحوم آیتالله آشیخ عبدالله دارابی از مفاخر دارابکلا. غرَض از صبغهی غلیظ آخوندی این است که بگویم اگر هم بر فرض رد! هم باقی گذاشت، ابوی مکرمتان که صاحبمقام در قضا بودند، برای ردِ رد، وارد میشوند مدیر را خلاص میکنند. این هم کشکولی نهایی به کشکولی شما. بله، از لای کشکولی میشود مندرجات مهمی کشف کرد! شما آخوندها انقلاب اسلامی را به «جمهوری اسلامی» فعلی درآوُردید که کار شما را برای حفظ این «از اوجَبات» سخت سخت سخت سخت سخت سخت کرده است! مراقب باشید پیش ملت، تینار نشوید! راستی از همینجا به محضر ابویتان سلام میکنم که چندین بار غلط نحوی و صرفی عبارات برخی از اعضا بههنگام گرفتند و در صحن نوشتند.
دایرهی لغات زبان مادری:
تینار: تنها، تک، چوک، یکه، بیکَس.
،،
من، آشیخ حمید باور کن هر آخوند باسواد و دارای گنجایش مدارا را، دوست دارم. و شخص آشیخ حمید نزد من چنین شخصیتی هست. پس بر شماست، نیای مادریتان را بر ما بگویید تا فضیلتهای خاموش، روشن شوند. هر وقت زودتر بگویی حق آن نیاکان را ادا کردی. از مصاحبت با شما حس درستی دارم. ممنونم یاد درگذشتگان بیت ما و والدینم را نمودی. بپا خیزم به رسم ادب و احترامم واسه این لطف کثیری که کردید. درود وافر.
،،
جناب علیمیرزا حاجی شایسته و رفیق گرانقدر من سلام. از توضیحاتت ممنونم. مثال وجود دارد. الحمدُ لِله خودت زبان محلی را علاقه داری. مثلاً اگر یک پادشاهی وارد فرودگاه دشت ناز میاندورود و ساری شود کاروانش راه بیفتد برود سمت هتل اَسرم، کسانی که پشت سر او راه بیفتند، بروند، به زبان محلی میگویند:
وِن دِم ج راه دَکتنِه دَر شووننه.
دُمش، پُشتش دُنبالش راه افتادند دارند میروند. و این دِم یا دُم تعبیر است. اینکه من آقای سعید جلیلی را دُم و دُنبالهرُوِ آقای محمود احمدینژاد میدانم، نه جسارت است نه اهانت، یک تعبیر برای واقعیت که من به آن شناخت رسیدهام. ممکن است جنابعالی قبول نداشته باشی. و این حق هر دویمان است اختلاف رأی داشته باشیم.
در محل مثال دیگه هم میزنند: میگن فلانی را عروسی دعوت نکانی؟! وِ چند تا دِم خواشه همراه یاننه. یعنی چند نفر رفیقش، یا اِل و کَسش یا بچههایش را کوچ کانده یاننه عروسی. بگذرم. از پوزشی که در متن خودت درج کردی، نشان نهایت ادب و رفتار خودساختهات است که تواضع تو شهرت دارد.
کشکولی: موقع تلقین توسط حاج کبل سید محمد، مردم خشنودند تو میری داخل گور، مُرده را از سرِ استحباب دفن، تکون تکون میدی، یادت باشد من را در سن ۱۵۵ سالگی دارند به خاک میسپارند، زیاد تکونتکون ندی؟! من جِغالی هستم!
دایرهی لغات زبان مادری:
جِغالی یا جزغالی: حالتی در انسان وقتی کسی شکم یا پهلوی وی را دستدستمالی کنند، به خنده میافتد.
،،
سلام محمد. متنهای اندیشهای ولو از هر فیلسوف که باشد، برای من خواندن دارد. ممنونم از زحمت نگارش متن. جملهای از مرحوم دکتر علی شریعتی در ذهنم هست تقریباً این است: استبداد را فقط اندیشمندان آن جامعه لمس میکنند. منظورش این است، هر کس فکری برای بیان داشته باشد اما حکومت مانع از بیان شود، درک میکند طبع استبداد چقدر داغ و سوزان است و افکار جامعه را آتش میزند.
،،
سلام آسید کمالالدین. چقدر زبان مادری را قشنگ استخدام کردی. لذت بردم از خواندنش. بله، آن طالبان اول در افغانستان هم عدو او را سرنگون کرده بود. راستی جملهی آخر آن حضرت، به انکشاف شباهت میزند تا خبر موثق! بگذرم. ممنونم از محبت و صفای دلت.
،،
مجدد محضرت آشیخ حمید سلام. یادآوری: یک نفر (منصوری) در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ۱۴ ایران رقیبهای جناح خود را «پسماند»! خوانده بود!! آقای حجت الاسلام شیخ ابوذر کاظمیان سورکی حاضر درین صحن هم آن روز در مسجدجامع ساری کنار آن فرد ایستاده بود این لفظ را شنید. آره، من هم امروز خواندم در مطبوعات که در آمریکا افراد دخیل در انتخابات (۱۵ آبان پیش رو) زباله زدند و حتی یکی از آن دو تن، لباس آن را پوشید و سوار کامیون زبالهبَر شد عکس از خود انداخت! بگذرم. همهجابی است این موارد شاذّ. به خاطر آخرین عبارتت، این را انشاییدم! ،، سپاسگزارم از حقیقتگوبی آن فرهیختهی حوزه. الحمدُ لِله شما به مسائل روز اشراف دارید و فردی مطلعاید.
،،
جناب جلیل سلام. ۱. سمت شما مگه هنوز روز است! این جا شو شد، پس، شبت به خوبی و خیر. ۲. ابعاد آتشبس همان حد پیچیده است، که دورنمای هدف اسرائیل در جنگش در درون لبنان. ۳. غایت این برنامه جمعآوری مسلّحین در لبنان است. چون اسرائیل در پی این است از چند سوی همسایه حتی یک تیر به نیابت از ایران به آن جا پرتاب و شلیک نشود. ۴. نظم امنیتی و سیاسی که برای خاورمیانه در نظر گرفتهاند، خلع سلاح گروههای ضد اسرائیلی است. بگذرم. از جمعبندی قضیهی مورد بحث که صورت دادی ازت ممنونم آقاقربانی. در مورد ۱۷۰۱ درین صحن چند باری بینمان تبادل نظر شده بود اینک امروز جدیترش کردند. البته یک نکته بگویم: آن آتشبس که قرار بود در غزه برقرار شود، که نشد، در ایران از سوی محافلی خاص! مورد نقد و حمله قرار گرفت و گفتند که همان قضیه! باعث شد، سید حسن نصرالله را ترور کنند و به شهادت برسانند. حالا همانان نمیدانم روی این آتشبس که فقط بحثش در خاورمیانه پیچید چه میگویند. لابد منتظرند، آش جوش بیاید بعد متننگاری کنند در سایتهایشان!
،،
حجت الاسلام عاقل آشیخ محمدرضای ما سلام. من که شب صحن نیستم. مگر خوابم چَکّو شده باشد که درین صورت یک رِخ رِخ در صحن میکنم. یک ستون روز نوشتم صبح و سپس چند ریپلای و یک شرح عکس تحت عنوان شیخ یعقوب. مجدد به امرت میگذارم عیناً.
دایرهی لغاتم در زبان مادری:
چَکّو: تل و تلخ و سفت
رِخ رِخ: صدای خفیف
،،
شب و اوقات شبشناسی آن رفیق محبوب من به خوبی و خیر. سلام باز بر آن نازنیندوست. ۱. حقیقتاً من فقط قصدم گپ و گفت درین صحن با اعضای آنلاین است. کمی بعد از آن متنهای من محو میشود، ولی در مخزن صحن هست، برای اعضا قابل رؤیت نمیشود. بله، درست حدس زدی. متونم چه ستون چه ریپلای چه شرح عکس، کمی بعد محو میشود. هر کس آنلاین شد تا مدتی، میبیند. همین. ۲. بله، منظورم تقلید به معنای همان آموختن است نه دنبالهروی کورکورانه. تذکرت مدقانه بود. ۳. از بسط فهم لغت عیظ خیلی لذت علمی بردم. هیچ لذتی پای لذت علمی ماندگاری ندارد. ۴. شعارها باید با مقتضیات پیش برود وگرنه جمود و یکدندگی رخ میدهد و زیان منافع ملی. ۵. خرسندم متنهایم بر آن استاد خوبم لااقل سودبخش محسوب میشود. همین یک رأی هم خودش خیلی اعتبار دارد. ارادت دارم به وفور جناب آشیخ محمدرضای دلربا.
حکومت، نصیحتپذیر؟ یا نصیحتگر؟
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
مردم، حاکمان را به درون قدرت میفرستند؛ به عبارتی مسئولان و سران حکومتها (منهای پادشاهیها و دیکتاتوریها) خودشان فرستادگانِ ملتها به داخل قدرت و حاکمیتاند. پس وقتی حکومت، نشئت از ملت میگیرد، قاعده و عقل و حساب و کتاب این باید باشد که این حکومت است که، باید نصیحتپذیر ملتش باشد، نه نصیحتگر آنان. جهان که هیچ، خیلی عیب دارد؛ ولی حکومت ایران نیز -که هزاران تریبون فعال مایشاء دارد_ هر صبح و عصر و شام، مردمش را با نصیحت -آن هم اغلب خندهدار و مضحک و غلط- بمباران میکند! حتی قصد کرده است مردم را به بهشت ببرد. عجب! حکومت، پیشفرض، خود را اهل «بهشت» تصور کرده است و مردم را هم میخواهد با خود ببرد بهشت. کدام بهشت؟! ازین خندهآمیزتر نداریم. بگذرم.
۱۱ ← میگن
آقای حسین معروفی معاون هماهنگکننده سازمان بسیج مستضعفین گفت: «کار نیمهتمام باید تمام شود؛ کار نیمهتمام، از بین رفتن اسرائیل است.»
آقای حبیبالله سیاری معاون هماهنگکنندهی ارتش گفت: «اگر بخواهیم میتوانیم تلآویو و حیفا را با خاک یکسان میکنیم.»
خُب، بر فرض این دو محترم ارتش و سپاه همچنان همینی که از آن دو تن بیرون آمد را، باز هم بگویند، میشود چند جملهی پرسشبرانگیز به این دو سخن گفت: یک: ممکن است همینان آینده نزد مردم بگویند ما داشتیم کلِک اسرائیل میکَندیم اما عدهای (خودشان بعداً آن اسم و رسم عده را یک جورایی، جور میکنند) نگذاشتند! پس شاید مردم بپرسند اگر حرف شما جولان و رجز (که خیلی هم در جایش مفید است) نیست، پس معطل چی هستید!!! دو: ممکن است خودِ مردم لبنان و فلسطین بپرسند پس واقعاً شما که این را میگویید، چرا این لینگ! اون لینگ! میکنین!! سه: مگر میشود شهری (ولو بر فرض کافر حربی هم باشند) را به لحاظ شرع اسلام، با خاک یکسان کرد؟! در مقررات جهانی نیز، تسلحیات متعارف حاکم است و نیز کشتار جمعی منع شده است، این دو سخن چگونه با این دو قید، حل و فصل میشود؛ قید شرع، قید سلاح متعارف. البته اسرائیل که اساساً به هیچ اخلاق جنگ و مقررات جهانپسند و اصول انسانی زیستن، پایبند نیست، ایران اما فرق دارد، حتی در دفاع مقدس، صدام به شهرها موشک میزد ولی ایران با بالاترین احتیاط، هم قواعد جنگ را و هم دستور شرع را رعایت میکرد. مقامات طوری حرف نزنند که مردم مثلاً یاد گِوال افتن و انگشت عجب بر دهن افکنن. راستی جنابان ستاری و معروفی، پس آتشبس چرا دستور کار است؟! جز این است که جنگ، به زیان لبنان است.
درج قیمت روی درپوش
و تحلیل بوی آلو توسط هوش
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
برخی شرکتها در ایران به جای بدنه، روی درپوش کالاها اقدام به درج قیمت میکنند. چرا؟! هدفشان گرانکردن چندینباره آن کالا در طی سال است؛ چون بهآسانی میشود درپوش را با درج قیمت گرانتر در انبار احتکار، جابجا کرد، حتی دورِ حلق آن، نایلون لوکس و شیک، پرِس کرد که خریدار حنی شک نبرَد دستکاری شده است.
حالا یک مورد مهم علمی هم بگویم هوش مصنوعی اخیراً توانست بوی آلو را هم تحلیل کند، هم بوی دیجیتالی از آن ایجاد کند و هم بویش را بازتولید. یک نسخهی دقیق از بوی آن را هم بدون دخالت انسان ایجاد کرد. شرکتی به نام «ازمو» (Osmo) به این تکنولوژی ارسال بوی دیجیتال دست پیدا کرده است. با این علم نو، دنیای آینده میشود علاوه بر پیام و عکس و صوت، بو و عطر را به هم انتقال داد.
نکته: راستی درج قیمت روی درپوش، آدم را جنت میبرد؟! یا تولید علم نافع برای «مسخّرکردن» راز و شگفتیهای آفرینش؟ که قرآن مجید هم آن را جواز داده است. تقلب!! بهتر است؟ یا خلاقیت؟ کدام یک؟ برای آدم اهل، جواب معلوم است.
،،
سلام سید رفیقم آق سید علی اصغر
قارون، هامان، فرعون، بلعم باعور چهار نماد شدند؛
قارون نماد ثروتپرستی، فریفتهی زر.
هامان نماد نوکری قدرت، فریفتهی زرق.
فرعون نماد قدرتدوستی، فریفتهی زور.
بلعم باعورا نماد آخوند تزویر، فریفتهی فریب و ریا و دو دوزه بازی.
هامان را فقط بگویم کمی: او وزیر اصلی یکی از فرعونهای مصر بود و برای او بنا و برج و بلندی و قصر مهیا میکرد و تملق فرعون را میکرد. نوکر قدرت بود و خورندهی خزانهی مملکت. بگذرم.
هفت سیاست ایران در بوتهی نقد مردم
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
سیاست مذهبی: برخی کشورها مذهب را شخصی میدانند. ایران آن را مرتبط با حکومت و منحصر در قرائت جناح راست میداند، همین موجب شقاق شد.
سیاست فرهنگی: حکومت درین فاز، شیوهی سختگیرانه را سزا میداند.
سیاست داخلی: به سمت وفاداران حکومت، سُر خورد.
سیاست اقتصادی: در بن بست میان توسعه و سیاست دستوری و فساد فراگیر، افتاد.
سیاست بینالمللی: بسیار ایدیولوژیک شد و از رئالیسم که ذات آن است دور افتاد و چارچوب آن لق و لرزان و اسیر سخنرانی حاکمان شد.
سیاست امنیت ملی: به ستیزهی فکری با منتقدان منتهی شد.
سیاست دفاعی: در معرض خطر دخالت افراد ذینفوذ و دخالتجو قرار گرفت و آش قلم شوربا شبیه شد. هر کس یک میکروفون برمیدارد یک فصل مُشبع حرف مفت میزند که فقط به درد سندهای دادگاههای غرب میخورَد که همیشه میخواهند ایران را محکوم کنند و غرامت بگیرند.
به نظر من مردم -البته بیشتر مردم- برین نظرند «جمهوری اسلامی» به قرائت حاکمان فعلی، از انقلاب اسلامی و قرارداد قانونی خود با مردم گذر کرد و چیزی دیگهای شد. برای این کشور، نه قواعد و چارچوب، که اشخاص یک جناح تعیین تکلیف میکنند و نظام جامهی سرکوبگر افکار، بر تن کرد و روحانیت را به یک صنف مدیحهگوی قدرت و مبلغ الیٰ بلغ ما بلغ خود، تبدیل کرد.
نظر جلیل قربانی:
سلام آقای طالبی شب به خیر
شُسته، رُفته، چِلانده و بر آفتاب افکندهاید...!
حرفی از آن هزاران، که اندر عبارت آمد ...!
،،
جناب جلیل سلام
ممنونم متون مرا از نکتههای مهمات محروم نمیکنی.
شرح لغت: چلانده از لغاتیست که همیشه آن را دوست داشتم. ما به چلانده در زبان مادری میگیم: کَلپیچ. لباسهای ضخیم را زنان موقع آویزان کردن به رَسنِ رخت، با کمک مردِ خانه یا بردار یا یک نفر زنِ قوتِ بازو دار، با هم پیچ میزنند، او میکشد، این میکشد، تا آبش قشنگ بچکد. پس کَلپیچ یعنی چکانیدن آب از لباس پیش از آویزان. بگذرم و ممنونم از استخدام لغت چِلانده.
نظر جلیل قربانی: سلام جناب طالبی، صبح به خیر. ما میگوییم: «پِهلِج» یا «وَر پِهلِج».
نظر بعدی جلیل قربانی: سلام آقای طالبی روز به خیر. تشکیل حکومت یک قرارداد اجتماعی بین مردم یک کشور است تا وظیفه حفظ مردم و کشور به او سپرده شود. هر زمان که حکومتی به دلیل ناکارآمدی، توان انجام وظیفهای که بر عهده گرفته را نداشت، باید کنار برود و با سپردن صدارت به حکومت دیگر، کیان کشور و مردم حفظ شود. یکی از شگفتیها در این دوره و زمانه این است که برخی حکومتها یادشان رفته که باید حافظ مردم باشند و شبوروز در بوقهای تبلیغاتی خود میدمند که وظیفه مردم، حفظ حکومت است.
،،
سلام دوباره
۱- تجربه نشان داده است که تاریخ پایان جنگ را سیاستمداران رقم میزنند نه نظامیان.
۲- آنچه اسراییل در جنگ با حماس در غزه انجام داده است، در زبان عام، «ویرانگری» است.
۳- اسراییل موفق به آزادکردن گروگانهای اسراییلی از دست حماس نشده، اما مدعی است که به هدفهای خود بر علیه حماس رسیده است.
۴- با وجود این، هنوز هم اسراییل و هم حماس، به دنبال آتشبس هستند و هر کدام شرایط خودشان را به میان میآورند.
۵- نتیجه، آن که چنین ویرانگری سنگین هم به معنای پایان کار یک طرف و پیروزی طرف دیگر نشده است؛ کار هر جنگی در پشت میز مذاکره پایان مییابد.
،،
جناب جلیل سلام. ممنون و اوقات آقا قربانی هم به خوبی و خیر.
جواب بند یک: درست است، اگر حکومت این قرارداد را خوب عمل نکرد، مردم حق دارند به آن فکر کنند.
جواب بند دو: هر حکومتی خود را روی گُردهی مردم ببرد، مردم حق دارند از گِرد آن بروند یا به فکر ترمیم برآیند.
جواب بند سه: یک علت حرف سوم شما در نقد حکومت، این است که حکومت برای خود پیشاپیش حقانیت صادر کند و برای مردم تکلیف بتراشد. از اَوجب واجبات یکی این است، حکومت مردم خود را در خطر و مضیقه و مصیبت و جنگ و فقر نکشاند. در پایان ممنونم از بیان و ارائهی نظر.
،،
با تشکر که نظر گذاشتی آقا جلیل. امروز کسب اطلاع کردم اسرائیل یک شرط سنگین دیگر به طرف لبنانی گذاشت، علاوه بر شدت بمباران لبنان، آن شرط شرط این است: «اِعطای مجوز به نظامیان اسرائیل برای ورود به روستاهای جنوب رود لیتانی در هر ساعت و زمان.» یعنی شرق و جنوب لبنان تا خود مرکز شبیه منطقه «کرانهی باختری» شود بدون هیچ فرد مسلح یا جنبش مسلح زیر نظر اسرائیل قرار گیرد. قبلاً هم گفتم اسرائیل بنا دارد لبنان دیگر مرزی با سوریه نداشته باشد، تمام مرزش در اختیار ارتش اسرائیل قرار گیرد. از نظر من مردم لبنان با هر دین و آئین و مذهب و مرام، در حال ویرانشدن هستند و اسرائیل قصدش این است پروژهی به قول شما «ویرانگری»، در لبنان هم پیاده شود. لبنان اکنون متهم شد به نیابت برای ایران. بگذرم.
،،
سلام جناب محمدتقی. مقدمهی مهمی زدی. اما جواب به ۶ بندت:
۱. بله، زمینهسازی یعنی فضای استبداد شکل نگیرد و ملت، رشد خود را خود به آزادی و منهای ترس از زور قدرت، رقم بزنند.
۲. قبول، عدل، امری بُروندینی است.
۳. عالی، ملت بر حکومت، حق تذکر و اخطار دارد، ولی حکومت حق تذکر و اخطار به مردم را ندارد. چون حکومت مولود مردم است، نه متولی و سرگُردهی مردم.
۴. کاملا درست گفتی، جدای از مشورت، حکومت از رأی مردم باید تبعیت کند و امر و آراء مردم را باید پیاده کند. ملاک هم طبق عرف، اکثریت است، تا نظم اجتماعی فرو نپاشد.
۵. فساد یکی از عاملهای مهم حقِ انقلاب مردم است، چون حکومت وقتی فاسد شد، یعنی دیگر در ردیف باطل و ستمگری قرار میگیرد.
۶. علم، صلح، سازگاری، رابطه، داد و سِتَد، احترام به ادیان و مذاهب و رعایت حقوق بشریت، اصول اجتماع مسلمین است. حاکمان حق ندارند سلیقهی خود را به جای رأی مردم، غلبه دهند.
در آخر، ممنونم، زیبا بحث کردی. بارها گفتم از طرف من برای همیشه اجازه و اختیار تام داری، نوشتههایم را هر طور خواستی به کار، گیری. ارادت و لذت علمی به واسطهی این مُباحثَت که قرآن را خوب وارد استنادادت کردی. خداقوت میگویم بهت حاج محمدتقی آهنگر دارابی اخوی خوب من.
،،
جناب حجت الاسلام آسید کمالالدین فقیه دین سلام. من در بند ۳ آن پاسخم به جناب آقا محمدتقی نوشتم حکومت به مردم نمیتواند اخطار دهد اما مردم میتوانند. احتمال میدهم این متن من نیاز به یک توضیح دارد: من گفتم به مردم نمیتواند اخطار دهد، اگر میگفتم به مُجرم یا حتی مُتّهم نمیتواند اخطار دهد، آن گاه نقد شما بر متن بنده، صحیح بود. هر عاقلی میداند هدف مردم از فرستادن افراد به داخل قدرت، برای خدمت به کشور و حفظ نظم اجتماعی است. هر کس خاطی بود قانون آن را مشخص کرد. با احترام که ارزش قائل شدید نوشتهام را مطالعه و بررسی کردید و نقد بر آن وارد کردید. ارادت.
افقیسازی شهر و روستا
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
پدافند غیرعامل یعنی به کار گیری دفاع با ابزارها و راههای غیرمسلح. امروزه با سبک جنگ نیرو هوایی اسرائیل در لبنان و قبلش در غزه، ثابت شد آسمانخراش سازی بزرگترین خطر جانی برای ساکنان آن است. با یک بمب -که به اعماق سازه نفوذ میکند- کل آسمانخراش یا همان برج به تل خاک و گودال تبدیل میشود و تلفات مادی و خسارات انسانی وارد میشود. بهترین روش برای محافظت و ایمنی از ملت، افقیسازی شهر و روستاست که علاوه بر جنگ و دفاع، در برابر زلزله، طوفان، گردباد و همچنین تهدیداتی مثل بمبگذاری، ایمنی بیشتری دارد. این کار در کنار ساخت پناهگاههای زیرزمینی به تقویت دفاع ملی میانجامد. اشتباه نشود! اگر مردم با علامت آژیر به پناهگاهها یا جای امن فرار کردند، این فرار نشان کارِ درست است، نه این که آن را تمسخر کرد و همین باعث شود مردم برخلاف اصول دفاع، موقع حملات به پشت بام بروند و بگویند ما شجاعایم. رعایت مقررات دفاع، بالاترین نشان مدنیت است. سیلاب هم که بیاید باید از کنار رودخانه و مسیله، فاصله گرفت. تبعیت از علم و فنون علامت رشد است، نه ترس و خوف. پیامبر اکرم ص هم تز سلمان فارسی سلام الله را قبول کرد دور مدینه خندق زد؛ مگر آن تدبیر نبوی، از سرِ ترس بود؟! نَعوذُ بالله. همهی حرکت پیامبر ص از روی عقل و شرع بود، حتی صلح حُدیبیه و فتحِ بدون جنگِ مکه. من بر اساس گزارش خبرنگار قدس خانم زهرا طوسی (عکس بالا) دست به نوشتن این متنم زدم. بگذرم.
۱۲ ← میگن
آقای حسین سلامی ف. سپاه علاوه بر اسرائیل، آمریکا را هم اضاف کرد که «به مغربِ خود کاملاً نزدیک شدهاند».
خُب؛ ضمن خداقوت و سلام به ف.سپاه، مغرب در این لفظ یعنی غروب و محاق و محو و نابودی. این که آمریکا غروب کند، یا نکند این جا حرفم نیست، حرفم این است سیاست، ادبیاتِ فصاحت و بلاغت نمیخواهد، درایت و ذکاوت و حرف هایی از جنس "دو کلمه حرف حساب" و کتاب میطلبد. مقامات بدانند، عقل حکم میکند گول لفظ ادیبانهی خود را نخورند، حتی اگر از سعدی -علیه الرّحمه- و کیومرث صابری فومنی -رحمهُ الله- خود را ادیبتر میدانند باز هم حق ندارند در کشورداری حرفهای پنداروار بزنند. بگذرم. البته؛ الحمدُ لِله، یک جملهاش واقعاً عقلانی بود: «میدان، میدان رقابت آستانههای تحمل است.» آفرین به این طرز حرف. آستانهی تحمل از دید من یعنی یک قرن فرصت برای ساختن ایران، سپس اگر صلاح و مصلحت بود پرداختن به جهان.
تبصره: ایران سرانجام قطعنامهی ۵۹۸ را پس از مدتی نپذیرفتن، پذیرفت و دفاع مقدس با آتشبس ختم شد. وقتی چیزی را برای ملت خود صلاح دانستند، یک معنیاش این بود جنگ بههرحال خسارتبار است و باید از شرّش خود را خلاص کرد. لبنان را نباید در دهن گرگ خونخوار اسرائیل، طعمه نمود. آیا غم غزه و نتوانستنهای ما و جهان برای نجات آنان، بس؛ و درسِ عبرت نبود؟! دامنه دارابی.
،،
جناب حجت الاسلام آشیخ محمدرضا سلام
وارد اشخاص بحث شما و جناب آقاجلیل قربانی نمیشوم، اما برای من جالب است بدانم جنابعالی علوم سیاسیخواندهی دانشگاه این جور قوانین که هدف انسداد سیاسی پشتش خوابیده، عقلانی و شرعی میدانی؟! اگر این طور باشد، آن فرمان که زمین خدا فراخ است که دستور صریح قرآن است و میشود هر جای جهان رفت، چه میشود؟! از سوی دیگر همین ایران بارها مردمش خوشحال شدند مثلاً یک ایرانی در نیوزلند، هلند، ایرلند، ایسلند، گروئلند و فلان «لند» عضو مجلس شده است. بگذرم. قانون قانونگذاران عاقل هم میخواهد. معلمها وقتی درس میدهند، اول غایت و هدف آموزشی آن درس را فهم میکنند سپس تدریس.
،،
سلام من هم مجدد آقاجلیل. از نکتهنظرات مهمات بحث غنا و جنبهی چالش فکری میگیرد، بدین لحاظ ممنونم. نمیدانستم زمان نامحدود هم برای طرفهای مورد قطعنامه وجود دارد، بند ۲ شما روشنگر بود. جالب این است ایران خود هزارها عیب در سیستم و حکومت و طرز کشورداریاش دارد، اما میخواهد همه را به شمایل و شاکلهی خود در آورَد. واقعاً آدم متعجَب است از این طرز با جهان مواجهه یا حتی مواجه شدن. بگذرم. بلی، آخر کار، وقتی دیدند صدام را نمیتوانند سر جایش بنشانند، قطعنامه ۵۹۸ را پس از چندین ماه مخالفت، تماماً پذیرفتند. البته آن زمان من جبههی مریوان بودم که وقتی از زبان آقای حیاتی خبر را از بلندگوی بالای قله، شنیدم، خشنود شدم. که «جنگ لعنتی» و «تحمیلی» با تمام ارزشهایی که در قالب دفاع مقدس تولید کرد از سر ملت خارج شد. درود که زحمت بررسی و تحلیل گذاشتی جناب قربانی.
حکمهای موهن
چندی پیش جناب آقاجلیل قربانی سندی در صحن گذاشت از حکم یک قاضی برای یک فرد که در نمازجمعه شرکت کند، من هم در آن راستا متنی نوشته بودم و آن حکم را نقد و بررسی کرده بودم. سپس جناب حجت الاسلام آقا سید کمال الدین عمادی بر متن بنده نکات و انتقادات وارد کرد، اینک امروز خودِ حجت الاسلام آقای غلامحسین محسنی اژهای در مورد حکم آن قاضی موضع گرفت: با این جملات: متن نقل قول:
«همچنین در بخشِ اعمال مجازاتهای جایگزین حبس نیز بار دیگر تاکید میکنیم که این مجازاتها از یک سو باید قابلیت اجرایی داشته باشند و از سویی دیگر، موهِن و وهنآمیز نباشند؛ برای نمونه، اخیراً حکمی صادر شده مبنی بر اینکه در یکی از نقاط کشور، فردِ محکوم باید برای مدت معینی به نماز جمعه برود و قاضی اجرای احکام نیز در نامهای خطاب به امامجمعه آن منطقه، خواسته که نسبت به حضور فرد محکوم در نماز جمعه، اِعمال نظارت [=حضور و غیاب] شود؛ سوای حکمِ جایگزین حبسِ صادرشده، نحوه نظارت بر آن نیز، قابل تأمل و تعجب است! بار دیگر تاکید میکنم که قضات در صدور احکام جایگزین حبس، دقتنظر داشته باشند تا این احکام سبب زایلشدن زحمات و اقدامات صورتگرفته از ناحیهی آنها نشوند و موهِن و تمسخرآمیز نیز نباشد.»
پایان نقل قول.
من بگذرم. البته از منتقد متن آن روزم جناب آقاجان حاج سید کمال الدین تقدیر میکنم که نظر خود را گفته بودند. این هم نظر صدر قوهی قضائیهی ایران که کار آن قاضی را چنین توصیف نموده و تذکر دادند. دامنه دارابی.
نظر جلیل قربانی:
سلام آقای طالبی روز به خیر
یک خاطره بیربط!
سال ۱۳۸۹ خواستم دخترم را در مدرسه راهنمایی شاهد ساری ثبتنام کنم، بعد از دوندگی زیاد و اثبات صلاحیت خودم، پرونده دخترم در مدرسه تکمیل شد.
بعد از ثبتنام، مدیر مدرسه گفت: در مدرسه ما داشتن چادر اجباری است.
گفتم: مانعی ندارد.
اما مدیر در ادامه گفت: دختران این مدرسه در بیرون از مدرسه هم باید چادری باشند.
گفتم: وقتی دختر من با مادرش به بازار میرود، شما چگونه متوجه میشوید که او با چادر رفته یا بدون چادر؟
مدیر گفت: ما مأمورانی در سطح شهر داریم که این موارد را به ما گزارش میکنند.
بلافاصله گفتم: پرونده دخترم را بده، من اجازه نمیدهم دخترم در دست زندانبانان باشد.
در برخی از مدارس، زندانبان را به عنوان مدیر مدرسه نصب کردهاند، اینها برای اجرای اوامر احمقانه خود، حتیٰ حاضر هستند به بچههای مردم در خارج از مدرسه پابند الکترونیک هم بزنند.
،،
سلام جناب جلیل قربانی. واقعاً تأسف باید خورد. تأسف چیه! باید برای اسلام نگران عمیق بود که در دست چه فهمی! دچار و گرفتار شده است. واقعاً جلباب صدر اسلام را تا کجا کش دادند. غرض دین پوشش متعارف بود اما آن به سلایق دوختند. یک زمان، زن آخوندها -نه تمام آنها، بلکه برخیها- نقاب میزدند، اگر نمیزدند میگفتند فاتحهی دین خوانده است. الحمدُ لِله ازین بارو آمدند زیر. بگذرم. آنچه به عنوان فهم نادرست، وجود دارد، اسلام نیست، فکر غلط مسلمان -نوع خاصی از قرائت دینی متصلب- است که بر اسلام تحمیل میکنند.
چند هزار روستای ایران خالی از سکنه شدند؟
نوشتهی ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
آقای عبدالکریم حسینزاده -معاون امور توسعه روستایی و مناطق محروم کشور- گفت: «از ۶۹ هزار روستای کشور، تنها ۳۸ هزار روستا دارای سکنه هستند و ۳۱ هزار روستا خالی از سکنه شدهاند.»
واقعاً خبر نگرانکنندهای است. شاید بشود این چنن علت را عامل این حالت خالیکردن روستاها دانست: بحران آب. جاذبه و راحتی شهر. آسانبودن مهاجرت به شهر. جذابیت شغلهای شهری. فرهنگپذیری غلط اجتماعی. چشم و همچشمی. نبود امکانات رفاهی در روستا. پیری جمعیت. علاقهی جوان به هجرت. برخی سیاستهای غلط کشور در مسئلهی شهر و روستا. دامنزدن اطرافیان. کوچ اجباری به خاطر سختی طبیعت در برخی روستاها و علل دیگر. مهم اما این است روستا مولّد است، (باغ، زراعت، شیر، گوشت، مو، گاو، بُز، گوسفند، پشم، جاجیم، گلیم، گَبّه) وقتی فرو بپاشد، تناسب زندگی طبیعی برهم میخورَد.