qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۳۶ مطلب با موضوع «لغت» ثبت شده است

لغت

اِروای تِه هَچّه بَمِرده

شنبه تیر ۱۳۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. فرهنگ لغت دارابکلا. اِروای تِه هَچّه بَمِرده. به عبارتی شُسته رُفته تر این اصطلاح در گویش دارابکلایی ها یعنی به اَرواح هر چه مُردگان تو. این زمانی اوج می گیره که میان دو یا سه نفر در کنار هم این حالات پدید آید: موقعی که یکی بگه: اِتّا خبر دارمه اعی بعداً گوومّبه. طرف و طرف های این فرد مثل فردِ فلفل خورده به ولوِله و هیجان می آیند و به اِصرار مثل عین چسب فوری می چسبند و می گن:  اِروای تِه هَچّه بَمِرده باعی (=بگو). جان مادرت باعی. زود باهی. مِه دل حُوسوس هِکته جان من باعی. تِه جّد قسم باهی.

 

زمانی یکی از یکی چیزی بخواد مثلاً بیلی، زنبیلی، موتوری، بینجی و پیچ ومِهره ای. طرف تا بگه ندارم، این سمج می شه می گه:  اِروای تِه هَچّه بَمِرده هادِه. زود پس دِمبه. و یا وقتی یکی بی خیال باشه و هیچی نجُنبه به او از سر لَج یا خوبی می گن اِروای تِه هَچّه بَمِرده، یِ کّمه تکون بَخور. تِره بخُّدا قسم اتّا کمه انصاف دار.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
لغت

قونجولوک

شنبه تیر ۱۳۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا . قونجولوک. وضعیتی ست در آدم که در آن سرش را خم، پُشتش را غوز و حالتش را پَکر می کند. بنابراین هر گاه فردی در گوشه ای چنین حالی بایستد و پروخ بزند، دارابکلایی ها به چنین فردی می گویند ها چیه! چرا قونجولوک زدی؟ عزا گرفتی!

 

انسان موجودی ست آکنده از انواع احساسات، نگرانی ها، خیالات و دارای جسمی آسیب پذیر و روانی تحریک پذیرتر. نمی توان گفت قونجولوک، افسردگی ست. اغلب نوعی رفتار و عادت است برای افراد، چه در برابر سرما، چه در موقع انتظار، چه در حین خبرِ بد شنیدن، چه زمانی که تنهاست، چه موقعی که می خواهد آفتاب بگیرد و چه آن هنگامی که می خواهد به کسی رو بزند پولی قرض بگیرد، معمولاً قونجولوک می زند و دو کف دستش را به هم می مالد و از دهنش اصواتی، یا هَعی، یا کفی، یا بخاری، یا خنده ای، یا غمی و یا چشمانِ تارکرده ای نشان می دهد. قونجولوک، معمولاً در حالت ایستاده بیشتر رخ می دهد تا نشسته. گاهی هم ناخواسته خود را به وضع قونجولوک در می آورد. حالتی که غمگین بودن فرد را نشان می دهد. راستی معادل فارسی قونجولوک چیست؟

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
اختصاصیلغت

چَخ‌دَسّی

جمعه تیر ۱۳۹۶

به قلم دامنه. به نام خدا. چَخ دَسّی. چَخ دَسّی (=چرخ دستی) هم لغت است، هم خاطره و هم عصای دست جوان های آن روزگار پرحادثه. برای ما در آن دورۀ قشنگ بچّگی ها، این چَخ دَسّی ها از مِرسدِس بنز آلمان هم گران تر! و دوست داشتنی تر بود. چند لاشه تخته بود، دو راسته چوب، چند میخ، یک تکّه ریسمان و نیز سه بلبرینگ (=Ball bearing) کارکردۀ مُستعمل. یعنی چرخنده ای که ما را دورتادور روستا و نِسوم (جنگل) می چرخاند؛ بلبرینگ ها را از کَتل کَش دارها، کامیون دارها، از اینوَر و آنوَرها، از این و از آن ها به رایگان و مُفت می گرفتیم. چه می کردند جوان های روستای دارابکلا با این چَخ دَسّی ها؟

 

این کارها را: در هر لیزتپه سر، سُرسُره بازی می کردند. هیمه (=هیزم) می آوردند. توتون و گندم و آفتابگردون بارش می کردند. علف و خال (=شاخه های نَرمه درختان) برای بُزی و گو و گوسفند می آوردند. برخی هم دُکّان و فرمون و مأموریت! با آن می رفتند که قند و روغن و خربزه و پنبه تیم و آدامس خروس نشان بارش کنند به خونه ها بیاورند و چهارشاهی از پدرمادر بگیرند. برخی ها هم با آن سوارکاری می دادند و انواع بازی. حتی برخی ها وقتی می خواستند جول غورزم و قارت خیل و مصیّب رَف بِن، اوولی (=شنا و آب تنی) برن، با همین چخ دسّی می رفتند. اساساً برترین ابزار بچه های آن دوره ها بود. اگر بگم نوموزه بازی! هم با چَخ دَسّی می رفتند، زیاد بلوف! نزده ام. هر کسی سعی می نمود بهتر از دیگری چَخ دَسّی بسازد و مانور تفاخُر بدهد. بگذرم که این وسیله، از وسائط نقلیه ی اصلی محل و محلّه و کوچه پس کوچه های روستای ما و اوسا و مُرسم و شاید هم جامخانه و اَسرم و پیله کو و کیاپی و لالیم و انجیرنسُوم بود.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
لغت

آغوز رُشی

چهارشنبه تیر ۱۳۹۶

به قلم دامنه: به نام خدا. کم‌کم آغوز رُشی در داراب‌کلا و اوسا و مُرسم آغاز می‌شود. آغوز یعنی گردو. رُشی یعنی کوفتن چوب بلند (=رُشا) بر سرشاخه‌های درخت گردو و ریختن آن بر کف زمین. پس آغوز رُشی یعنی کَندن و چیدن گردو از روی درخت به کمک رُشا؛ چوبِ بلند.

 

نکته‌ی مهم در این آغوز رُشی این است که آغوز رُش دو تا سهم دارد و آغوز صاحاب (=مالک زمین و درخت) یک سهم. همین سنت دو به یکی، باعث می‌شد آغوزرُش‌ها با شوق زیاد به آغوز رُشی بروند. اگر مثلاً درختی ۲۱۰۰ کال گردو داشته باشد، آغوزرُش ۱۴۰۰ کال می‌یرد و آغوزصاحاب ۷۰۰ کال. و جالب است خیلی این. چرا این جوره؟ چون آغوز رُشی آنچنان سخت و سهمناک است که هر آن، ممکن است جان آغوزرُش در خطر بیفتد. همینه که سهمش بیشتره. سنتی زیبا و عادلانه در میان روستایی‌ها.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی