جملهای در نامهای شهید حاج قاسم سلیمانی به دخترشان هست که باید سرِ درها (بهتر است بگویم سرِ دلها) تابلو شود. عصارهی جمله این است: من سلاح دست گرفتم برای مقابله با "آدمکُشان"، نه برای «آدم»کُشتن. عین جمله چنین انشاء شد به دست حاج قاسم: «این راه را انتخاب نکردم که آدم بکُشم. تو میدانی من قادر به دیدنِ بریدنِ سرِ مرغی هم نیستم... خود را سرباز در خانهٔ هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است... هرگز نمیخواستم سلاح به دست بگیرم. سلاح به دست گرفتم برای آن طفل وحشتزدهٔ بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست. سلاح به دست گرفتم برای مقابله با آدمکشان، برای آن زنِ بچهبهسینه چسباندهٔ هراسان و برای آن آوارهٔ در حالِ فرار و تعقیب، که خطی از خون پشتِ سر خود بر جای گذاشته است. من متعلق به آن سپاهی هستم که نمیخوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند...».
عکس دختر خردسال بالا ریحانه سلطانینژاد است که آماج بمب در کرمان قرار گرفت و در مقام رفیع شهید به بهشت پَر کشید. پستتر از کینهتوزانِ حاج قاسم، آن کسانیاند که از کشتارِ مردم شائقِ زائرِ مقبرهی سادهی "سرباز" قاسم سلیمانی، شادمان شدند و حرفهای سخیف از زبان و متنشان پراکنده شد. این ریحانهی سلطانینژاد خود با این زیبایی و معصومیتش، کامل حاکی این حذَر است که برخی از شرَف هم تهی شدهاند، چه رسد به منطق و غیرت. ارادتم را در وجه شهید "ریحانه"ی خردسال واریز میکنم. شنبه: ۱۶ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۲۰ ب.ظ دامنه.