تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
مشکل ایران مدارا است
به قلم دامنه. به نام خدا. با سپاس از دوست فاضلم جناب دهقان، چندنکته را دربارۀ مقالۀ ایشان _منتشرشده در (اینجا) بیان می دارم:
۱. جناب دهقان در مقاله اش مشکلات دیگر کشور را انکار نکردند اما معتقدند مشکل در فرهنگ است که همین بر مشکلات دیگر بار می شود. و این فرضیۀ ایشان، ادعای جالب و کاملا علمی و بر مبنای متدلوژی ست و حتی می تواند با بسط تحقیق و بررسی متغیرها، آن را تبدیل به یک نظریه دقیق علمی نماید.
۲. جناب دهقان بدرستی مطرح کرده است که انفجاراطلاعات در عصر ارتباطات، دنیا را ریز در حدّ یک دهکده کرده است. و مثال ملموسی آورده که همان گونه رنسانس در فلورانس در سال ۱۴۰۰ میلادی بر جهان و مشخّصاً اروپا اثر عمیق گذاشته، دهکده شدن جهان نیز فرهنگ ایران را بشدّت درنوردیده و آن را در معرض آسیب قرار داده است، که آفات آن بر عاقلان پوشیده نیست و نمی توان سر ما کلاه گذاشت و آن را پنهان نگه داریم. آیا این دو پدیده رنسانس و انفجار اطلاعات، جز پدیدۀ علمی و فرهنگی مگر نامی دیگری هم دارد!!؟ پس؛ مدعای دهقان، درست و بر مبنای تجربه تاریخی و نشانه های جاری جوامع انسانی و ایرانی ست.
3- آقای دهقان به نظرم نکته ایی درست آورده است که گفته است: «ما نیاز به رفرم در همه زمینهها به ویژه در خصوص فرهنگ» داریم. و انکار نکرده اند بخشی از تاریخ کهن و معاصر و جاری ما، از فرهنگ غنی فارسی فاصله گرفت و آسیب دید. لذا می خواهد بگوید این معضلات، راهش رفورم است نه انقلاب. اصلاح فکر. اصلاح حوزه. اصلاح دانشگاه. اصلاح نقد و اقتباس. و اصلاح استبداد پذیری و دنبال یک زورگوی مقتدر گردیدن.
۴. از نظر من متن جناب دهقان از انسجام علمی برخوردار است. چون متن کامل ایشان در چاپ روزنامۀ آفتاب یزد، دچار ویرایش شده، ناقد محترم جناب یک دارابکلایی در (اینجا) احساس کردند متن سَکت دارد و حتی پارادوکسیکال (=متناقض نما) است. من، این نوشتۀ دهقان را پژوهشگرانه و دارای بارعلمی می دانم.
سخن دیگر هم دارم ولی نمی خواهم بحث طول بکشد. یعنی من، مشکل اصلی ایران را «مدارای عقیده و سیاست» می دانم که نداریم!! یا کم و بسیار بخیلانه داریم. که ناشی از استبدادزدگی ماست. و هردو جناح مدعی کشور یعنی چپ و راست در آن بشدت غوطه ورند و با همین تز غلط شان، ایران را عقب نگاه داشته اند. بگذرم و برای هردو بزرگوار آرزوی توفیق دارم.
ادب چیست؟
به قلم دامنه. به نام خدا. آیت الله حسن حسن زاده آملی می گوید ادب را چنین معنا کردند «ادب یعنی نگاهداشت حدِّ هر چیز» این معنای خوبی است. ادبیات وجه تسمیه اش همین است. ادبیات، ما را آموزش می دهد که حدود زبان را رعایت کنیم. ادیب کسی است که حدود زبان را می داند و رعایت می کند. و مؤدّب کسی است که حدود اعضاءِ جوارح و جوانح را مراعات می نماید. (منبع: در محضر استاد حسن زاده آملی». تألیف محسن غرویان. ص ۲۲)
عکس از دامنه
بنابر تعریف بالا، دامنه معتقد است، ادب اقتضاء می کند اولاً به عنوان یک موجود عاقل حدّ هر چیزی را بشناسیم. این یعنی دانش. ثانیاً آن حد و حدود را تا می توانیم به وُسع خویش مراعات نماییم. این یعنی ارزش. که جمع آن می شود: دانش و ارزش. اتفاقاً دکتر عبدالکریم سروش نیز کتابی خواندنی و بسیارآموزنده دارد تحت همین عنوان «دانش و ارزش»؛ که در دهۀ شصت آن را نگاشته است.
دین ارتباط با خداست
به قلم دامنه. به نام خدا. اخیراً کتاب "سرشت و سرنوشت" را خواندم. که گفتگوی کریم فیضی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی ست، (انتشارات روزنامه اطلاعات. در ۴۳۲ صفحه) من مطابق همیشگی، چهارنکته از کتاب را به اشتراک می گذارم تا فرهنگ کتابخوانی و کتاب دوستی در این بمباران عجیب و غریب فضای مَجازی فراموش نشود.
در ص ۲۹۳ : راهِ بسط انسان از نظر من افزایش دادن به تفکر است. خوب فکرکردن. هر اندازه کسی خوب فکر کند، انبساط بهتری پیدا خواهد کرد... تضیُّق فکری [=تنگ نظری] عالَم انسان را تنگ می کند.
توضیح دامنه: مقابل بسط و انبساط، قَبض و انقباض و گرفتگی ست، که انسان خود هم نمی داند چرا دچار گرفتگی و قبض می شود. به قول دکتر دینانی صدها علت ناشناخته وجود دارد که بشر از آن سردرنمی آورد که چرا گاهی به گرفتگی مبتلا می شود.
ص ۳۷ : انسان محدوده ای ندارد... هر اندازه برود، راه برای سیر انسان باز است... پایانی برای سیر معنوی انسان متصوّر نیست.
عکس از دامنه
ص ۵۱ خوانده ام "ما مثل کتابی هستیم که به صورت مرتّب ورق می خوریم... تا ورق های کتاب مان تمام شود."
در ص ۲۰۳ : دیندار واقعی کیست؟ کسی که ارتباطش با خداوند درست برقرار شده باشد و نسبت به خدا به مرحله ی معرفت و آگاهی رسیده باشد. کسی که صادقانه به مرحله ی معرفت برسد او دیندار واقعی است... دین ارتباط با خداست.
شاه عباس، شیخ بهائی، میرداماد
در راه مشهد مقدس، شاه عباس صفوی تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! [شاید هم دو به هم زنی نماید] به شیخ بهایی که اسبش جلو می رفت گفت: این میرداماد چقدر بی عُرضه است! اسبش دائم عقب می ماند. شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است، حیوان کِشش اینهمه عظمت را ندارد. شاه عباس ساعتی بعد، عقب ماند، به میرداماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمی کند، دائم جلو می تازد. میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق، بال در آورد.
مدرسه فکرت ۵
مجموعه پیامهایم در مدرسه فکرت
قسمت پنجم
پاسخم به بحث ۲۲
به نام خدا. سلام. ضمن تشکر از اعضایی که به پرسش بحث ۲۲ پاسخ داده و یا خواهند داد، من هم دیدگاهم را ارائه می کنم تا در کنار آن بحث ها قرار گیرد:
۱_ از نظر من ایران می بایست کشاورزی را رونق دهد و صنعت کشاورزی را رشد می داد.
۲_ دو کشور بزرگ و کوچک را مثال می زنم؛ آمریکا و هلند. هردو کشور از کشاورزی و دام و باغ عقب نماندند بلکه ضمن صنعتی شدن، کشاورزی را سرنوشت ملت خود فرض کردند و در جهان پیشتازند.
۳_ تکنولوژی مزایا و مضار دارد. مزایای آن فراوان و مَضارّ آن کم نیست. اما کشاورزی و دام پروری با طبع بشر سازگار و با نیاز اصلی انسان مرتبط است.
۴_ ملت بی غذا، گرسنه و تلف می شود ولی بدون مُبل و پُز می تواند بر جاجیم و گلیم تاب آورَد. ضربه زدن به کشاورزی در طولانی مدت ملت را از پای درمی آورد.
۵_ از سوی دیگر در منابع دینی نیز بر کشاورزی به دلیل آثار و برکات آن تأکید فراوان رفته است.
۶_ با صنعتی شدن مخالف نیستم، ولی این نوع توسعه و رشد یکجانبه و ناقص و توأم با رانت و فساد و دلّالی، جامعه را به ماشینیسم می کشاند و بیکاری انسانی پدید می آورد. از نظر من ترویج کشاورزی مقدم و به نفع منافع ملی ایران است.
رنجِ راه ۲۱
به نام خدا. ویلیام شکسپیر می گوید: "دلِ افسرده، تاب زبانِ تند را ندارد". خواستم در این قسمت ستون رنج راه، گفته باشم که این نَهیب مَهیب شکسپیر بدین معناست در راهِ رفتن، دل از شادابی تهی نداریم. خود را جهانمند، عقل را جوشان، روح را دریافتگر معنا بداریم تا در ناملایمات و هجوم موانع و مشکلات بویژه زخم زبانِ ناملایمان درجا نزنیم و از طی مسیر، بازنمانیم که این، آغاز ایستایی و درماندگی ست. چنین مَباد. تابعد...
ابراهیم طالبی دارابی
پاسخ:
سلام و سپاس حسن آقا قاسمی. رئیسعلی دِرواری پیشتازی شجاع و مؤمن در برابر استعمار و چپاول گری غرب بود که در رأس آن، در آن زمان انگلستان زمین خوار و نفت خوار و "تفرقه انداز و حکومت کن" قرار داشت.
من دی سال ۱۳۹۳ در وادی السّلام نجف اشرف، بر سر قبر رئیسعلی رفتم و ادای احترام کردم و در وبلاگم دامنه، تصویر و خاطراتم را نگاشتم. روح این مبارز آگاه علیه ی دست درازی های غرب به شرق، جاویدان باد. ازت ممنونم یادش را تازه نگاه داشتی.
درضمن وطن دوست درست است نه "وطن پرست". پرستیدن فقط برای خداست و بس. پوزش.
زنگ شعر در مدرسه فکرت
بزرگی و افزونی و راستی
همه گیرد از خوی بد کاستی
حکیم شیعه ابوالقاسم فردوسی
قابل توجه ی دکتر عارف زاده که آن خبر را در مدرسه پست کرده بود. واقعیت از زبان خود آن فلسطینی کاراته کا:ذهفته گذشته و در رقابت های کاراته بازی های آسیایی «سجاد گنج زاده» در وزن به اضافه ۸۴۴ صاحب مدال طلا شد، اما حاضر نشدن رزاق طنطاش، حریف فلسطینی وی در اولین دیدارش حاشیههایی را در فضای مجازی به وجود آورد. بیشتر بخوانید ↓
یک لغت یک اصطلاح در دارابکلا
به قلم دامنه: به نام خدا. گَت کال آغوزِ بی دله. اخیراً جناب «یک دارابکلایی» دامنه نویس محترم که لغات دارابکلا را خوب از بر است و یا از بزرگان خود در حافظه دارد، از دامنه خواسته بود (اینجا) این اصلاح بالا را، شرح دهم. این اجابتی ست برای آن دعوت.
گت یعنی بزرگ. کال یعنی یک عدد، واحد شمارش است. یعنی یک دانه. آغوز یعنی گردو. و بی دله که در اینجا صفت است برای این مثالِ پردامنه ی دارابکلایی ها، یعنی بی مغز. یعنی پوک. یعنی مغز گردوی معیوب. یعنی پوسیده. یعنی خراباً در خراب. یعنی کِرموک. و یعنی تَلِ زهر و تلخ. اما این کنایه از چیست؟ یا مصداق مثالش کیست؟ یا خطاب به کیست؟ دارابکلایی به این افراد می گویند: گَت کال آغوزِ بی دله:
به آنهایی که تُهی مغزند.
به کسانی که وشیل اند. وشیل یعنی لوس و بی مزّه و ساده.
به شخصی که کودن است. نه البته آنهایی که نقصِ ژنتیکی دارند.
به آدم بی عقل و بی حریم و بی مرز.
به آدمی که فقط مزّه بی مزّه می ریزه.
به کسی که گویی بی وجه کرم می کُشد؛ یعنی اذیت و آزار می کند.
به ذهن های پوسیده.
به عقل های معیوب و شیشه خورده!
به هر کسی که ساده می نمایاند!
به افرادی که بیدله اند؛ که سرّی نمی توانند در دلشان نگه دارند. چون دل، فقط و فقط برای عشق و دوستی و بی زاری و بی عاطفی و تعقب و گریز عشقی نیست؛ دل، مخزن الاسرار آدمی و آدمیت است. امید است درست شرح کرده باشم. والسّلام.
سیاست هارون علیهی امام کاظم
با تبریک میلاد بابرکت امام کاظم ع این متن ارائه میشود: «یک چنین شخصیتی مبارز، مجاهد، متصل به خدا، متوکل به خدا، دارای دوستانی در سراسر جهان اسلام و دارای نقشهای برای اینکه حکومت و نظام اسلامی را پیاده بکند، این بزرگترین خطر برای حکومت هارونی است. لذا هارون تصمیم گرفت که این خطر را از پیش پای خودش بردارد. البته مرد سیاستمداری بود، این کار را دفعتاً انجام نداد. اوّل مایل بود که به یک شکل غیرمستقیم این کار را انجام بدهد. بعد دید بهتر این است که موسیبنجعفر را به زندان بیندازد، شاید در زندان بتواند با او معامله بکند، به او امتیاز بدهد، زیر فشارها او را وادار به قبول و تسلیم بکند، لذا بود که موسیبنجعفر را از مدینه دستور داد دستگیر کردند، منتها جوری که احساسات مردم مدینه هم جریحهدار نشود و نفهمند که موسیبنجعفر چگونه شد. لذا دو تا مرکب و محمل درست کردند یکی به طرف عراق، یکی به طرف شام که مردم ندانند که موسیبنجعفر را به کجا بردند. و موسیبنجعفر را آوردند در مرکز خلافت و در بغداد آنجا زندانی کردند و این زندان، زندان طولانیای بود. البته احتمال دارد که مسلّم نیست که حضرت را از زندان یکبار آزاد کرده باشند، مجدداً دستگیر کرده باشند، آنچه مسلّم است بار آخری که حضرت را دستگیر کردند، به قصد این دستگیر کردند که امام علیهالسّلام را در زندان به قتل برسانند و همین کار را هم کردند.
البته شخصیت موسیبنجعفر در داخل زندان هم همان شخصیت مشعل روشنگری است که تمام اطراف خودش را روشن میکند، ببینید حق این است. حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن یک چنین حرکتی است، هیچ وقت متوقف نمیماند حتی در سختترین شرائط. که ما در زمان خودمان هم، در دوران اختناق شدید رژیم دیدیم کسانی بودند در تبعید، در زندان، زیر شکنجه، در شرائط سخت، بلکه در سختترین شرائط، اما در همان حال هم نه فقط نمیشکستند خودشان، بلکه دشمنشان را میشکستند. نه فقط تحت تأثیر قرار نمیگرفتند بلکه زندانبانها را تحت تأثیر قرار میدادند و این همان کاری بود که موسیبنجعفر کرد که در اینباره داستانهای زیادی و روایات متعددی هست.
حملۀ سخیفانه به حوزه و مرجعیت شیعه
به قلم دکتر فتح الله دهقان. سلام استاد. در این که حوزه نیز ایراداتی دارد شک نیست ولی اینکه حوزه را تخطئه کنیم وبه مراجع عظام توهین کنیم و جملات سخیف را در مورد ان بزرگواران بکار ببریم این خواسته معاندان انقلاب ومخالفین تاریخی قسم خورده تشیع است. در طول تاریخ چهار چوبی شکل گرفته به نام حوزه علمیه اگر این چهار چوب ایرادی دارد که دارد باید اصلاح شود.
حوزه علمیه که بانی نشر شیعه است با همه ایراداتی که دارد در همه ابعاد اجتماعی اخلاقی سیاسی و... کارنامه قابل دفاعی دارد. در بعد اجتماعی پند واندرزهای روحانیت به عنوان مثال دروغ نگویید. به بزرگتر ها احترام بگزارید. و..... همین دو مورد چقدر برای اجتماع مهم است وبه قوام ودوام خانواده که سنگ بنای زندگی بشر است کمک مینماید.
در بعد اخلاق حوزه شیعه افتخارات زیادی را در چنته دارد. علامه طباطبائی بهجت و... در بعد سیاسی میرزای شیرازی مدرّس امام خمینی و کاشانی ها هم در مبازرز ه با استعمار و استبداد حرکات بی نظیری را انجام دادند. در نهضت مشروطه اخوند خراسانی و...... در بعد علمی و مر جعیت بروجردی ها و... را شاهد ومدعا است. دو نکته مهم یکی اینکه بزرگترین لطمه را به دین وحوزه ازعندی وهم فکرانشان زدند. به این دلیل که انها وهمفکرانشان اعمالی را انجام دادند بخاطر قدرت و.... که مایه بدبینی مردم به دین شده ودیگر اینکه انها هنوز بزرگوارانی را در حوزه میبینند که در مقابل برنامه های انان که برای حفظ قدرت انجام میدهند واین مزاحمین راکه انسانهای معتقد از علاقمندان تشیع مولا علی هستند می خواهند حذف کنند. و نکته ظریف اینکه اینها وظیفه دارند وشاید هم مامور وشاید نادانسته بخشی از پروژه خارجی ها برای ضربه زدن به تشیع هستند.
پاسخدامنه
به نام خدا. سلام جناب دکتر دهقان. رُک بگویم این قُماش سخن! گویانِ محفلی، مثل حسن رحیم پور ازغدی، یک حوزه ی تماما" وابسته می خواهند که هرچه حکومت کرد، حوزه سر تکان دهد! و هر چه نکرد، لب نجُنباند. توهینی که این آدم بی بُنیه ی حرّاف، به مرجعیت کرد، آن احمد کسروی معلوم الحال نکرد. می گویید نه، فضای مَجازی معاندان و حتی داخل را مرور کنید.
من خیلی در دلم غُصّه خوردم که چنین آدم کم جنبه ای، بیاید درون فیضیه، (که روزی امام خمینی _رهبر کبیر انقلاب اسلامی_ علیه ی شاه خیانت پیشه، قیام کرد و در آن سخنان تاریخی گفت و جهان را تکان داد) علیه ی کیان حوزه این مقدار وقیحانه، حرف بی ربط و هذیان ببافد. خدا بر صُدور یعنی درون سینه های انسان ها آگاه است. این تیپی ها!! که همه می شناسند، پولی اند و پولکی و فرمانی! ان شاء الله روزی فرا می رسد این گونه افراد هتّاک، رسوا می شوند. چون جفاکننده به حوزه، مرجعیت و انسان های شریف، جایی در این انقلاب ندارد.
حوزه مگر خدا و معصوم (ع) است که اشتباه نداشته باشد و مورد پرسش نباشد!؟ اشتباه را ترمیم می کنند، نه این که بیایی در صحن فیضیه، با تریبونی که محفل هایی خاص! در اختیارات می گذارند، علیه همه ی آورده های حوزه چرند و مزخرف ببافی و جامعه را مشوّش و مراجع عظام را اهانت کنی. این چه رسم زشتی ست که هر کس چندکلمه ای خوانده و در نظام دور برداشته، راه بیفتد و در درون حوزه، به آن همه خدمات و حسنات مرجعیت _که زعیم های دینی اند و حامیان همیشگی مردم دین ورز_ این گونه حرّافانه و بی ادبانه قصه بگوید، داستان ببافد و زشت ترین عبارات را از دهنش خارج کند؟ کو! کجا رفت! آن غیرت و انصاف و عدالت!؟
آزمونورودیحوزه هایعلمیهتهران
اینان خیال کرده اند اگر به حوزه بتازند، از فشار و تاوان آن همه فساد دار و دسته های شان که با آزادی تمام و رهاشدگی تامّ، آفریدند، خلاص می شوند و در دیدِ مردم، آدم های انقلابی تلقّی می شوند! اما کور خوانده اند. چون این رفتار زشت و توطئه ی بسیارشُوم شان، با واکنش بحق مراجع عظام، خصوصاً آیت الله العظمی مکارم، در نطفه خفه شد. حوزه اگر ایراد دارد که دارد، در رفع آن باید بکوشد و اگر حکومت دخالت نکند به یقین آن ایرادها برطرف می شود، نه این که از تهران یکی را بیارند در جلوی چشم عده ای طلاب، این گونه گزافه گویی کند که شیطان هم چنین نمی کند. امتیاز حوزه های شیعه به قول شهید مطهری یکی این بوده است که از هر دولت و حکومتی استقلال مالی و فکری داشته است. این شخص! از بس پشت شبکه های صداسیمای میلی، یکسویه و بی پروا سخن گفت، عادتش شد. گویا خیال کرد فیضیه هم شبکه یک و کانال افق «سیما» است. بگذرم.
حملۀ راست افراطی به مرجعیت و حوزه

به قلم دامنه. در دفاع از مرجعیت. همه چیز از ۲۵ مرداد ۱۳۹۷ شروع شد. در این حرکت سازماندهی شده، حسن رحیم پور ازغدی عضو منصوب رهبری در شورای عالی انقلاب فرهنگی سخن راند! (منبع) این فرد _که سخنران پادگانی و صداسیمای میلی ست_ در آن تجمع، سخنان بسیارسخیفی علیۀ حوزه و روحانیت و مرجعیت شیعه گفت و کسی کفن! هم نپوشید. از جمله با نهایتِ بی اطلاعی و بی پروایی مدعی شد: «علیرغم اینکه برخی از افراد ریشه سکولاریسم را در دانشگاه دنبال میکنند، باید گفت که ریشه سکولاریسم در حوزه علمیه بوده و در حوزه علمیه به مسائل روز کشور و مسائل حل نشده توجه نمیشود...»
سه روز بعد آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى نسبت به آن تجمع و سخنران های آن، با صدور یک بیانیۀ شجاعانه با عنوان توهین به حوزه علمیه در کانون حوزه علمیه، واکنش نشان دادند (منبع) و از جمله گفتند:
«حادثهاى که در مدرسه فیضیه کانون حوزه علمیه در چند روز پیش رخ داد به تمام معنا یک فاجعه بود. متأسفانه جمعى از طلاب و اساتید محترم را به آنجا دعوت کرده بودند، تا دربارۀ مسائل اقتصادى مردم صحبت کنند. سپس ورق برگشت؛ گویندهاى را که هیچ اطلاعى از وضع حوزههاى علمیۀ شیعه نداشت، دعوت کرده و بدترین اهانتها را به حوزه علمیه و مراجع شیعه کرد و پلاکاردى را در دست گرفتند که رئیس جمهور محترم را تهدید به مرگ مىکرد و اعتراف ضمنى به مطالب دیگرى داشت... مسئولین محترم حوزه علمیه باید روشن سازند که این برنامه زیانبار با اجازه چه کسى صورت گرفته و مسئولین محترم سپاه نیز روشن سازند، آیا با اجازه آنها گروهى از سپاهیان در این برنامه شرکت داشتهاند.»
مصیبت از هلاکت دشوارتره
وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا
تفسیر علامه طباطبایی
وضع کتاب به معناى نصب آن است تا بر طبقش حکم کنند. و کلمه مُشفقین مشتَق از شفقَت است، و اصل شفقت رقّت است. راغب در مفردات مى گوید: اِشفاق عنایت آمیخته با ترس را گویند، چون مُشفق کسى را گویند که نسبت به مُشفق علیه محبت و علاقه دارد، و از آثار سوءعملش نسبت به جانش مى ترسد، و این محبت آمیخته با ترس اشفاق است...
کلمۀ ویل به معناى هلاکت است، و _به طورى که گفته شده_ اینکه در هنگام مصیبت، ویل را (یا ویلاه) ندا مى کنند و یا مى گویند (یا ویلتاه) از این باب است که به طور کنایه برسانند که مصیبت وارده آنقدر سخت است که از هلاکت دشوارتر است، لذا در برابر آن، ویل را مى خواهد و صدا مى زند، و از آن استغاثه مى کند که او وى را از مصیبت وارده نجات دهد. همچنانکه گاهى در هنگام مصیبت، آدمى آرزوى مرگ مى کند، چون آن را از مصیبت وارده آسانتر مى بیند، مانند گفتار مریم که گفت: (یا لیتنى مت قبل هذا).
از ظاهر سیاق استفاده مى شود که (کتاب) در جمله (و وضع الکتاب) کتابِ واحدى است که اعمال تمامى خلایق در آن ضبط شده، و آن را براى حساب نصب مى کنند، نه اینکه هر یک نفر یک کتاب جداگانه اى داشته باشد، و این با آیاتى که براى هر انسانى و هر امتى کتابى جداگانه اى سراغ مى دهد منافات ندارد، مانند آیه «کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیمة کتابا...» و نیز مانند آیه «کل امة تدعى الى کتابها و آیه هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق». بعضى گفته اند: مراد از (کتاب) نامه هاى اعمال است، و الف و لام در (الکتاب) براى استغراق است (یعنى تمامى کتابها) و لیکن سیاق آیه مساعد آن نیست.
فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ: این جمله تفریع بر وضع کتاب و نصب آن است، و این تفریع و همچنین ذکر اِشفاق آنان، خود دلیل بر این است که مقصود از کتاب، کتاب اعمال است، و یا کتابى است که اعمال در آن است. و اگر از آنان به (مُجرم) تعبیر کرده براى اشاره به علت حکم است، و اینکه اشفاقشان از آن حالى که به خود گرفته اند، به خاطر این است که مُجرم بودند. پس این حال و روزگار مخصوص به آنان نیست، هر کس در هر زمانى مجرم باشد، هر چند که مشرک نباشد، چنین روزگارى خواهد داشت.
تجسُّم گناهان کوچک و بزرگ و وحشت گنهکاران در قیامت: وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا: دو کلمه (صغیرة) و (کبیرة) وصف اند که در جاى موصوف خود که همان خطیئه و یا معصیت و یا زشتکارى و امثال آن است نشسته اند. و اینکه گفتند: واى بر ما این چه کتابى است که هیچ کوچک و بزرگى را فروگذار نکرده و همه را شمرده است، خود اظهار وحشت و فزع از تسلط کتاب در احصاء و شمردن گناهان و یا تسلطش بر مطلق حوادث و از آن جمله گناهان است، که این اظهار وحشت را به صورت استفهام تعجبى اداء کرده اند،
و از آن به دست مى آید که چرا اول صغیره را گفتند بعد کبیره را با اینکه جا داشت بگویند: هیچ گناه بزرگ و (هیچ گناه کوچکى را هم فروگذار نکرده) چون در کلام مثبت، وقتى مطلب را ترّقى مى دهند از بزرگ گرفته به کوچک ختم مى کنند. و وجه آن این مى باشد _و خدا داناتر است_ که هیچ گناه کوچکى را به خاطر اینکه کوچک است، و مهم نیست، از قلم نینداخته، و هیچ گناه بزرگى را به خاطر اینکه واضح است، و همه مى دانند فروگذار نکرده. و چون مقام، مقام تعجب است مناسب این است که از کوچکتر شروع شود.
وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا: - از ظاهر سیاق برمى آید که جمله مورد بحث مطلب تازه اى باشد نه عطف تفسیر براى جمله (لا یغادر صغیرة و لا کبیرة). و بنابراین، از آن برمى آید که آنچه را حاضر نزد خود مى یابند خودِ اعمال است، که هر یک به صورت مناسب خود مُجسّم مى شود نه کتاب اعمال و نوشته شدۀ آنها، همچنان که از امثال آیه (یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون) نیز همین معنا استفاده مى شود، و جملۀ «و لا یظلم ربک احدا» نیز _که در ذیل آیه مورد بحث است_ همین معنا را تایید می کند؛ چون ظلم نکردن بنا بر تجسُّم اعمال روشنتر است، زیرا وقتى پاداش انسان خودِ کرده هاى او باشد و احدى در آن دخالت نداشته باشد، دیگر ظلم معنا ندارد. دقت فرمائید. المیزان
حکایت عقاب و کلاغ

متن وارده به دامنه: عقابی در بلندای قلۀ رفیعی لانه داشت. عقاب به پایان عمرش نزدیک شده بود، اما نمی خواست بمیرد. (متوسط عمر عقاب ۳۰ سال و متوسط عمر کلاغ ۳۰۰ سال است). به یاد آورد که پدرش از پدرش که او هم از پدرش شنیده بود که: در پایین قُلّه، کلاغی لانه دارد. چهار نسل از خانواده ی عقاب ها این کلاغ را دیده بودند اما کلاغ هنوز به نیمه ی عمر خود نیز نرسیده بود! عقاب در دلش به کلاغ حسادت کرد؛ تصمیم گرفت به نزد کلاغ برود و راز عمر طولانی وی را جستجو کند. بنابراین بال گشود و در آسمان به پرواز درآمد. شکوه و عظمت عقاب بر کسی پوشیده نبود. با پروازش در زمین هیاهویی شد. پرندگان با حسرتی آمیخته با ترس به لای درختان گریختند، خرگوش ها و آهوان سراسیمه به دل جنگل پناه بردند. به لانه ی کلاغ رسید؛ کلاغ با وحشت و تعجّب به وی نگریست! چه امری این افتخار را نصیب او کرده بود؟! عقاب داستان را برای کلاغ گفت و از او خواست تا راز عمر طولانیش را برای وی فاش کند. کلاغ گفت که: این کار را خواهد کرد و به او یاد خواهد داد آنچه خود انجام داده است تا عمر طولانی به دست آورد؛ پس باید عقاب از این پس با او زندگی کند و دَمخور او شوَد و عقاب پذیرفت! اما زندگی کلاغ کاملا متفاوت با زندگی او بود. عقاب که همیشه در اوج آسمان جا داشت و غذایش گوشت تازه و آب چشمه ساران کوهسار بود. دید که کلاغ چگونه دزدی می کند، چگونه تحقیر می شود، چگونه از پسمانده ها و لاشه ها غذا می خورد و ازآب لجن، سیراب می شود... او در یکروز زندگی با کلاغ همه ی اینها را تجربه کرد. در همان روز اول، عقاب زندگی خود را به یاد آورد و دانست که: زندگی و فرمانروایی کوتاه خود در بلندای آسمان را، هرگز با زندگی طولانی در نِکبت زمین، عوض نخواهد کرد، حتی اگر عمرش فقط یکروز باشد. عمر کوتاه با عزّت بِه از عمر طولانی با خِفَّت است. بیشتر بخوانید ↓
غارت آشکار مردم ایران
به قلم دامنه: به نام خدا. جیمز موریه نویسندۀ کتاب «حاجی بابا» در باب ایرانِ عصر قاجار (=قومی تُرک تبار در استرآباد (گرگان) به رهبری آغامحمدخان) چنین می نویسد:
«کسبِ هر کسی، جمع آوری پول به هر طریق ممکن و به ویژه به طریق غارت آشکار تمام کسانی است که در حیطۀ قدرت اویند.» (منبع: ص۱۳۴)
امید می برَم که هر نوع غارت، چه آشکار و چه پنهان، چه داخلی و چه خارجی، چه کلاه شرعی و چه توجیهایی، از مملکت زیبا و تمدّن ساز و اسلام باورِ ایران، به کلی مَحو شود و غارتگران، در هر رده و جامه و جامعه ای هستند، رسوا و پریشان حال گردند. تا بعد...
فهمِ سیرت دین
به قلم دکتر فتح الله دهقان: سلام. این نوشتۀ شما اینجا آموزنده، جالب وجای بحث دارد. استاد گرامی، این مسأله به این برمیگردد که ما از دین چه میخواهیم؟ انتظارمان چیست؟ برداشتها از دین، به نظر من به این برمی گردد اگر ما هدفمان فهمِ مغز دین و سیرت دین باشد، برای ساختن انسانهای خداباور، خدا شناس، اخلاق مدار. و به تبع آن جامعه و کشور و جهانی با مشخصات فوق الذکر، به دنبال فهم مغز وسیرت دین وعترت میرویم. ولی اگر هدفمان دُکّان باز کردن وامرار معاش از دین باشد، خرافاتی را به اسم دین وعترت به خورد عوام الناس میدهیم تا...
البته هستند دین باوران که بدنبال مغز وسیرت دین وعترت میباشند. تا این جامعه خرافات زده وگرفتار در منجلاب ایسمها را به رشد وتعالی برسانند که نتیجه اش نجات و سعادت و رفاه واسایش بشریت است. به جرأت میگویم اگر سیرت ومغز دین توسط انسانها فهم و در زنگی شان به منصه ظهور برسد، جهان مشکلی نخواهد داشت. به عنوان مثال اگر انسان ها فقط یک چیز، [یعنی] دروغ نگویند، بخش عظیمی از مشکلات بشریت حل میشود. لازم به ذکر و اشاره نیست که انسان خدا باور دیندار و پیرو عترت، دروغ نمیگوید.
جواب دامنه
به نام خدا. سلام جناب دهقان. از ارائۀ نظرت خرسند گشته و از شما ممنونم. امابعد؛ چند جواب: ۱. بله، قبول دارم. هم دین از انسان خصوصاً ایمان آورنده (=مؤمنین) انتظارات دارد و هم آدمی از دین. میان این دو، همیشه مطالبۀ متقابل حکمفرماست. که دکتر عبدالکریم سروش نیز _تحت عنوان «حق و تکلیف»_ روی آن، خوب بحث کرده است. ۲. قشر دین و مغز دین هردو لازم است. منتها؛ این دو باید مکمِّل و در امتداد هم باشند. مثلاً مناسک عید قربان. که فلسفه دارد و حکمت تام. اگر فقط ذبح و ذبیح شدن باشد و گوشتِ گوسفندان و شتران، به نیازمندان و مستمندان نرسد، این دیگر قربانی در راه قُرب به خدا نیست، بلکه نعوذُ بِالله یک کشتار وحشیانه می شود که دور است از ساحت هر مسلمان و حتی انسان. ۳. یک دروغ، با هزاران سخن دیگر دروغگو راست و تصحیح نمی شود. گویا در روان شناسی ثابت شده، حافظه، دروغ را نگه نمی دارد. یعنی دروغ در ساختار ذهن انسان، جایی برای بایگانی شدن ندارد. لذا دروغگو، دروغش را نمی تواند عیناً تکرار کند و همان را بگوید. بلاخره، مو لای درزش می رود و رسوا می شود. همانطور که می دانید، واژۀ اسلام حداقل دو معنی رایج دارد: تسلیم خدا بودن. سِلم و سلامتی روح و روان و جسم. همین معنیِ لفظی خود اقتضاء دارد انسان دروغ نگوید چه رسد به معنای معنوی و حقیقی و الهی اسلام. بحث خوبی پَروریدی جناب. پوزش اگر توضیحاتم زیاد و یا زیادی بود.
ابوذر، مردی در صحرای ربذه
ابوذر در نگاه علی شریعتی. چهرهی گندمگون و آفتابزدهای است که خشونت صحرا در آن نقش بسته، پوست چروکیده ای است همچون پاره ی چرمی، در زیر آفتاب جزیره، خشکیده و سیاه گشته است، قامت باریک و بلندی است که بار رنج ها و سختی های بیابان اندکی آن را خمیده است، سینه ی لاغر و استخوانی ای است که مردی و پایداری از آن می تراود، و دو چشم دلیر شیری است که از لهیب آتش صحرا، برای خویش، دو نگاه ساخته است.
این داستان سر گذشت تندبادی است که در میان قبیله ای طغیان کرده و در صحرای خلوتی فرو نشست... سر گذشت مردی از غِفار است. سرگذشت مردی از غفار، تند بادی که در میان قبیله ای طغیان کرد و در صحرای خلوتی فرو نشست. نام اصلی او "جندب جناده"، کُنیۀ وی "ابوذر" و از قبیلۀ غفار. برادرش انیس و مادرش رمله بود. با دیدن پیامبر احساس کرد عطشش رفع شده و در تیرگی قلبش سپیده دمی از آفتاب ایمان دمیده است. ابوذر وقایع دوران خلفا را می دید و دیگر طاقت تحمل این اوضاع را نداشت و در برابر عثمان به قیام برخاست و در این راه هم کشته و شهید شد (در صحرای ربذه).
پاسکال می گوید: «دل دلایلی دارد که عقل را به آن دسترسی نیست و به وجود خدا دل گواهی می دهد نه عقل، و ایمان از این راه به دست می آید.» ابوذر هم چنانکه پاسکال معتقد است، خدا را از راه دل شناخته و سه سال پیش از آنکه پیغمبر را ملاقات کند پرستش کرده است.
ابوذر: ای معاویه! اگر این کاخ را از پول خود می سازی اسراف است و اگر از پول مردم خیانت. ای عثمان ! گدایان را تو گدا کردی و ثروتمندان را تو ثروتمند ساختی. ابوذر در تمام جنگ های بعد از خندق با پیغمبر شرکت می کرد. در جنگ بنی لحیان و ذی قرد با پیغمبر شمشیر زد و در سال ششم هجری پیغمبر برای جنگ بنی مصطلق بیرون رفت و ابوذر را در مدینه جانشین خود ساخت. او با اُم ذر که یکی از اصحاب پیغمبر بود ازدواج کرد و پس از ازدواج زندگی در کنار اصحاب صَفّه را ترک گفته و برای سکونتش در خارج مدینه بر روی تلّی خیمه ی کوچکی زد.
مناظره ی ابوذر و پیامبر (ص):
۱- نماز چیست؟ بهترین قانون است، چه زیاد برگزار شود چه کم.
۲- برترین اعمال کدام است؟ ایمان به خداوند بزرگ و جهاد در راه او.
۳- کدامیک از مؤمنین مسلمان تر است؟ کسی که مردم از دست و زبانش ایمن باشند.
۴- کدام بخشش بهتر است؟ بخشش مرد کم بضاعتی که از دسترنج خود به فقیر کمک کند.
۵- بر دانشم بیفزای؟ قرآن بخوان، با خواندن قرآن ترا در زمین نوری است و در زمین یادی.
- از خنده ی بسیار بپرهیز که دلت را می میراند و روشنی چهره ات را می برد.
- جز در خیر خاموش باش زیرا سکوت شیطان را از تو می گریزاند و در دینت تو را یاری می کند.
- حق را بگو اگر چه تلخ باشد.
- آنچه را می دانی که در خود داری بر دیگران عیب مگیر. نسبت به کاری که خود نیز مرتکب شده ای مردم را سرزنش مکن.
- ای ابوذر! هیچ خردی چون تدبیر و هیچ پارسایی چون خودداری و هیچ نیکویی چون نیکخویی نیست.
اوج سخن شریعتی در عشق به ابوذر
کوه با نخستین سنگ آغاز میشود
و مرد با نخستین درد آغاز میشود
و من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
خلاصهای از کتاب «ابوذر»
نوشته مرحوم دکتر علی شریعتی
غدیر خم
در وصف امام علی _علیه السّلام_. علی مردی که انسانیت بتمام معنی برازنده اوست بلکه اوست که به انسانیت شرف و افتخار داده است. برای شناسائی بهتر: نام مبارکش علی و کنیه او ابوالحسن و لقب مشهور او امیر المؤمنین و مرتضی بود. روز جمعه ۱۳ ماه رجب سی سال پس از عام الفیل در خانه کعبه متولد و این امتیاز برای همیشه به او تخصیص داده شد. پدرش ابوطالب عموی پیامبر اکرم (ص) بود که تا قدرت و نیرو داشت از پیغمبر حمایت کرد و از او دفاع نمود. مادرش فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبدمناف بود که پیامبر اکرم (ص) او را بمنزله مادر خود می دانست و همیشه از محبتهای او یاد می کرد و از نیکوئیهای وی سپاسگزاری می نمود.
علی از کودکی در دامان تربیت پیامبر نشو و نما کرد. و ده ساله بود که به پیغمبر ایمان آورد. علی اولین مردی بود که دین اسلام را پذیرفت و دعوت پیامبر را اجابت نمود. علی بعد از بعثت پیغمبر سیزده سال با آن حضرت در مکه و پس از جریان هجرت ده سال با آن بزرگوار در مدینه بود. علی بعد از رحلت پیامبر سی سال زندگی کرد. دو سال و چهار ماه در خلافت ابوبکر، ده سال و هشت ماه در خلافت عمر، دوازده سال، در خلافت عثمان، و حدود پنج سال هم خلافت خود آن حضرت طول کشید. علی هنگام هجرت پیامبر در رختخواب آن حضرت خوابید و جان خویش را در خطر انداخت تا دشمنان از تصمیم و خروج پیامبر آگاه نشوند.
علی در همه جنگهای پیامبر با دشمنان، شرکت داشت بجز جنگ تبوک که پیامبر او را بعنوان جانشین و نماینده خویش در مدینه باقی گذاشت. علی در جنگهای بدر، احد، خندق، خیبر، حنین و سایر جنگها رشادتها از خود نشان داد و در بعضی از آنها عامل اساسی پیروزی بشمار می رفت. علی در سال دوم هجری با فاطمه دختر پیامبر اکرم ازدواج نمود و از این پیوند زناشوئی حضرت امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم بوجود آمدند. در سال دهم هجری هنگامی که پیامبر اکرم از آخرین سفر حج خود بازگشت می نمود، در محلی بنام غدیر خم علی را بجانشینی و وصایت خود معرفی و اولویت و امارت او را بر مسلمین اعلام فرمود. علی در مدت خلافت خویش برخوردهائی با دشمنان خود داشت باین ترتیب:
۱. جنگ جمل. این جنگ بتحریک طلحه و زبیر و اقدام عایشه بمنظور خونخواهی عثمان که علی را متهم بقتل او کرده بودند پیش آمد نمود و علی در این جنگ پیروز شد و پس از آن کوفه را مقر حکومت خود قرار داد.
۲. صفین. طرف علی در این جنگ معاویه بود و هنگامی که داشت پیروزی علی نمودار می گشت با نیرنگ عمروعاص، کار به حکمیت واگذار شد و در نتیجه این غائله به نفع معاویه پایان یافت.
۳. جنگ نهروان. مخالفان علی، در این جنگ عده ای بنام خوارج بودند که از مسأله حکمیت در پایان جنگ صفین ناراضی بودند. آنان در این جنگ شکست خوردند و علی پیروز گردید.
علی ع سال چهلم هجری مطابق ۶۶۱ میلادی در سن شصت و سه سالگی بوسیله یکی از خوارج بنام عبدالرحمن بن ملجم با شمشیری زهرآگین در حال نماز مجروح شد و دو روز بعد در اثر همان زخم در گذشت. بدن مطهر آن حضرت در زمینی غیر معمور بنام غری (نجف کنونی) به خاک سپرده شد و اکنون قُبه و بارگاه وی که در مرکز شهر نجف در عراق قرار دارد زیارتگاه عموم شیعیان و علاقمندان است.
یک سخن از مولا علی: علی ع فرمود: ماء وجهک جامد یقطره السؤال، فانظر عند من تقطره. آبروی تو (مانند یخ) منجمد است. خواهش و سؤال کردن، آن را آب می کند و می ریزد. پس بنگر نزد چه کسی آبروی خویش را می ریزی. سید محمد تقی حکیم.
در بازی با کودکان برنده شویم یا بازنده؟
به قلم جناب «سین». با عرض ادب سلام به دامنه ی گرامی و دامنه خوانان ارجمند. در بازی هایی که برد و باخت در آنها معنا دارد، هر بازی را ۳ بار انجام می دهیم: بار اول: به کودک اجازه دهید که شما را در بازی ببَرد. این برد کمک می کند تا اعتماد به نفسش افزایش پیدا کند؛ همچنین این برد باعث می شود کمی تخلیه هیجانی شود و اگر از شما خشمی دارد، مقداری از آن خشم با شکست شما تخلیه شود.
بار دومی: که بازی می کنید بهتر است در بازی کودک را ببَرید؛ این باخت به کودک کمک می کند مفهوم شکست را دریابد، «نه» شنیدن را یاد بگیرد و کم کم متوجه این امر شود که گاهی انسان تمام تلاشش را می کند ولی موفق نمی شود.
بار سوم: که بازی را انجام می دهید باید کاری کنید که کودک با تلاشی بسیار بیشتر از تلاشی که آن دو بار داشته، برنده شود. این بار در حال آموزش این نکته به کودک هستید که گاهی برای موفقیت باید خیلی تلاش کرد.