سلام مجدد،
از مقتدا صدر، ناپختگی ها و تک روی های زیادی مشاهد شده، بله ایشان با آقای سیستانی همخوانی واقعی ندارد. اما خودش هم خوب می داند که با مخالفت علنی با ایشان نه تنها عددی محسوب نمی شود، بلکه همین مقدار مقبولیتش را هم در بین عراقی ها از دست خواهد داد.
ایشان شدیداً طالب قدرت است به هر قیمتی. اما از الزامات قدرت شناخت و محاسبۀ دقیقی ندارد در سیاست هم مذبذب است و به لحاظ مقبولیت هم میراث خوار خاندان صدری هاست. به همین دلیل یک روز به دیدار شاهزاده های عربستان می رود و هدایای آنها را می پذیرد، یک روز هم نافهمانه بازیچۀ دست انگلیسی ها می شود و علم مخالفت با جمهوری اسلامی را سر می دهد و گاهی هم دانسته یا ندانسته در زمین دشمن علیه سیستانی بازی می کند.
من در اربعین های مختلف سال های قبل با خیلی از طرفداران ایشان که بعضاً از افسران بازنشستۀ زمان صدام بودند،صحبت کردم. خوشبختانه اکثر طرفداران ایشان به جمهوری اسلامی و علیه آمریکا و انگلیس موضع دارند. البته بنیۀ مالی و قدرت تبلیغ مقتدا بسیار بالاست که احتمالاً معلوم است از کجا تأمین می شود.
ضمن اینکه ایشان فعلاً در برابر نفوذ معنوی آیت الله سیستانی حنایش رنگی ندارد. و به این امر هم آگاه است که آیت الله سیستانی هنوز بعنوان یک شخصیت ایرانی شناخته می شود. اما این همه تلاش برای انتقال مرجعیت به عراق را مقدمه ای برای بعد از ایشان و احیاناً تمهیدی برای شخص خودش انجام می دهد.
البته با این همه معترف است که اگر کمک جمهوری اسلامی ایران نبود، الآن نه از عراق چیزی باقی مانده بود و نه از مرجعیت عراق.
در مورد آقای سیستانی و هوشمندی ایشان دو شاهد مثال دارم . یکی دیدار هاشمی رفسنجانی با ایشان است که آقای سیستانی اعتراض شدیدی در مورد عدم تبعیتش از مقام معظم رهبری به ایشان داشت که متأسفانه آقای مسیح مهاجری در گزارش سفری که نوشته بود هیچ اشاره ای به آن نکرده بود. شاهد مثال دیگر خودم هستم که چند سال قبل با جمعی از همسفران نسبتاً جوان در همان خانۀ محقر به دیدارشان رفته بودیم و ایشان حدود 15 دقیقه برای ما صحبت کرد که شاه بیت کلامش این بود که قدر رهبری خودتون را بدانید. مبادا مثل ماهی درون آب باشید که تا بیرون از آب نیفتد قدر آب را نمی داند!
با عرض پوزش و اعتذار
اگر صلاح ندانستید، این کامنت را عمومی نکنید.
سلام و خدا قوت.
با حاشیۀ 2 و 3 کاملاً موافقم. حتی نیاز به لاپوشانی هم نیست و با احتیاط حرف زدن هم نمی تواند هدف اصلی این گونه دیدارها را توجیه و پنهان نماید..
من شخصاً معتقدم که این دیدارها، آرزو و حاصل تلاش چندین ساله مقتدا صدر است که متأسفانه به دلیل توهم و کیش شخصیتی که دارد هم شریک دزد می شود و هم رفیق قافله و گاهی هم یکی به نعل می زند و یکی به میخ.
مقتدا علاوه بر اینکه از کمکهای مادی و معنوی بی دریغ جمهوری اسلامی برخوردار است. اما کینۀ پنهانی ناشی از جهالت و خودخواهی اش را نمی تواند پنهان کند. ایشان سال هاست که تلاش می کند به اصطلاح خودش مرجعیت را از ایران به نجف منتقل کند. کاری که شاه ملعون ایران در یک مقطعی می خواست انجام دهد و البته موفق نشد. حالا مقتدا صدر هم غافل از اینکه با آمدن امام خمینی به ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی علیرغم میل همه شون مرجعیت برای همیشه به ایران منتقل شده و بعید است که قابل برگشت باشد. جون جایگاه مرجعییت چیزی نیست که با ارادۀ کسی جابجا شود. مرجعیت خود باید حافظ خود و حافظ دین باشد که اگر نباشد با هیچ حیله و ترفندی قابل انتقال به غیر نیست. الآن هم همه می دانند که ام القرای اسلام نه فقط در نزد مردم غرب آسیا بلکه نزد همۀ آزادی خواهان جهان، ایران است که بر محور حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری حفظه الله قابل دوام است.
البته بنده با نیمه شناختی که از آیت الله سیستانی دارم، مطمئنم هرچه از این دیدارها انجام شود، قابل سوء استفاده به نفع دشمنان ما نخواهد بود. چون باور دارم که حضرت ایشان آن قدر باهوش و با کیاست هستند که رابطه های پشت پرده را بشناسند و جایی که پای منافع و حیثیت جهان اسلام در میان باشد، از هیچ کوششی در یغ نخواهد کرد. گرچه معتقدم که رئیس دفتر ایشان متأسفانه کمی سطحی اندیش و پر شیطنت است و متأسفانه خیلی وقت ها به خاکی می زند و باعث می شود که عِرض خود ببرد و زحمت ما بدارد.
مع الوصف بد نیست این را هم عرض کنم خدمت شما که حقیر شخصاً با انتشار این گونه تحلیل ها در رسانه های مجازی و غیر مجازی موافق نیستم. اما نمیدانم چی شد که خودم نظر خودم را نقض کردم و نوشته ام حتی طولانی تر از یادداشت شما شد...