چرایی دیدار مفتی الازهر مصر با آقای سیستانی؟
به قلم دامنه. به نام خدا سلام. اخیراً در «آخرین خبر» خواندم که احمد الطیب -مفتی اعظم الازهر مصر- برای نخستینبار در ماه آینده با آقای سیستانی در نجف دیدار خواهد کرد. یعنی ملاقات عالیترین مقاماتِ عالیترین مؤسسههای علمی - دینی اهل سنت در مصر و شیعه در نجف.
چندماه پیش در اسفند ۱۳۹۹ پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان نیز، در کوچهی تنگ و باریک شارعالرسول نجف پیاده و قدمزنان به بیت مرجع رفته و با آیتالله سید علی سیستانی دیدار کرده بود و من در ۱۶ اسفند ۱۳۹۹ متنی با عنوان «نکاتی بر دیدار پاپ و سیستانی» در همین وبلاگم نوشته و انتشار داده بودم: اینجا در همان زمان، همین «الطیب»، پاپ را به خاطر «دیدار تاریخی و شجاعانه»اش با سیستانی ستود. حالا کاردینال لوئیس ساکو، کشیش کلیسای کلدانی عراق نیز در بارهی برنامهی آمدن الطیب به نجف، اخیراً گفته است: «سفر الطیب به عراق نه تنها موجب همزیستی بیشتر مسلمانان میشود بلکه بین مسیحیان و سایر ادیان نیز روحیهی همزیستی را تقویت میکند.» منبع
چند حاشیه برین دیدار قریبالوقوع:
۱. یاد خاطرهای افتادم که دی ۱۳۹۳ در سرِ همین باریکهی شارعالرسول منتهی به بیت آقای سیستانی بر سرِ من رفت. عکسی با گوشیام از نمای کوچه از آن سوی ضلع خیابان انداخته بودم به یادگار. لَختی نگذشت دو محافظ لباس شخصی امنیت بیت سیستانی از پشت بر کولم زدند و با تندی و برخورد دور از مروّت و با رفتار دستِ بالا، مرا مورد مؤاخذه (=فارسیاش قشنگتره: بازخواست) قرار دادند که چرا عکس انداختی؟ گوشی تلفن همراهام را خواستند بگیرند که مانع شدم. اما دستبردار نبودند. گفتم ایشان مرجع تقلید هستند و برای من محترم، ازینرو خواستم از نمای خودِ بیت ایشان تصویری به یادگار داشته باشم که نتوانستم ورود کنم، لذا از سرِ کوچهاش بسنده کردم. خندهدار آنجا بود که سعی میکردم مثلاً همین جملاتم را با الفظ غلط غلوط عربی ادا کنم. قانع نشدند و با تندی بیشتر تهدید کردند که باید عکس را دیلیت کنید. جلوی چشمانشان رفتم گالری گوشی و عکس را مثلاً حذف کردم. ولی نکرده بودم و دو مأمور خیال کردند عکس را محو کردم و خیالتخت! از برَم رفتند. آخ چه آسوده! آن عکس و آن نوع برخورد خشن و دور از شأن و نزاکتشان، همیشه برام خاطرهآمیز شد و در ذهنم همآره حک. منظورم این است نگاه نکنیم کوچهی باریک و قدیمی است و بیت، ساده و گِلی و کهنه، نه، نگاه کنیم چه خشم و سکوت و سازش و سیاست و ... از آن برخاسته و برمیخیزد. بگذرم.
۲. هیچ برنامهای از سوی هیچ برنامهریزی، قادر نیست جایگاه، اقتدار و نفوذ کسی را با اینگونه دیدارهای بهظاهر پرطمطراق، کم و زیاد کند. جهان اسلام از نجف حرف نمیشنوَد که عدهای بخواهند این حوزهی سنتی دورمانده از زمانه و فهم تکاملی و حتی پرهیزگر از سیاست را در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار دهند و مرکز ثقل و گرانیگاه را مثلاً به آن کوچهی کوچک منتقل کنند. سیاست و معرفت در دنیایی که بر چرخ قدرت و تهدید و فشار و تحریم میچرخد با چند گپ خالی از اقتدار و توانمندی و پشتوانهی مردمی بیاثریاش عیان است. مگر نمیبینیم چه ستمی میکشند حقخواهان و حقپرستان منطقه؟
۳. سردمداران مذهبی و سیاسی موجود در حوزهی جغرافیایی مسلمین -که خاورمیانه خوانده میشد و اینک آسیای غربی یا غرب آسیا- به جای اینکه تعاملشان را حقیقی کنند و با مؤثرین قوم بنشینند و به برونرفتهای واقعی از تنشها و تضادها، بیندیشند، به دیدارهایی بیاثر دلخوش کردهاند که در دو سه تصویر گزینشی -آن هم به دور از دسترسی آزاد خبرنگاران جهان- خلاصه میشود و همچنین چند جملهی تعارفآمیز و خالی از توان و عمل و پروسهی تحقق. راه نبوی و علوی و حسینی و صادقی و مهدوی همان است که که در «مکتب حاج قاسم» باید آموزههای نظری و عملی آن را تعلیم گرفت و آموخت و اعمال کرد. والسلام. تمام.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/650