دین در ضمیر
اَسرار دین مُبین را
جز به اعماقِ ضمیر خود مَبین
نگارش ۱۱ ، ۴ ، ۱۴۰۴ ابراهیم طالبی دامنه دارابی. در گنجور، قسمت اقبال لاهوری، شعر "چه باید کرد؟" بخش "اَسرار شریعت" این شاعر پاکسیرت غوغا بپا کرد. او با همان سی چهل بیت تمام عقاید انتقادی خود را گفت و با احیای تفکر دینی واقعی، دین را معرفی کرد. از نظر او دین در تظاهر و نمایش نیست، در ضمیر آدمیست:
ای که مینازی به قرآن عظیم
تا کجا در حجره میباشی مقیم
در جهان اَسرار دین را فاش کن
نکتهی شرع مُبین را فاش کن
کس نگردد در جهان محتاج کس
نکتهی شرع مُبین این است و بس
مکتب و مُلا، سخنها ساختند
مؤمنان این نکته را نشناختند
اقبال معتقد بود مؤمنان از گفتههای مُلایان فقط سخنهای جور و واجور و تظاهر در شرع و رفتارهای روبنایی، میشنوند، حال آنکه همان سخنان مُلایان ریاکار نیز، نه شرعپسند است، و نه به شناخت مؤمنان از دین مُبین میانجامد. دین مُلایان ظاهرگرا، دین قِشر (=پوستهی بیرونی) است، نه مغز (=لایهی درونی). ازینرو میگوید ای انسان دین را برو در اعماق ضمیرت ببین، نی از زبان لقّ و لَقلقهی زبان مُلایان که اول کمین پولاند و جیب مردم و آنگاه دروغ و دغل در منبرها. ملایان، البته خوبان هم در بینشان هست. مثل مرحوم استاد محمدرضا حکیمی که در ص ۳۱ "سرود جهشها" گفته بود: "عالمان دین در برابر همهی ستمها، تبعیضها، نارواییها، نابرابریها، گرسنگیها، محرومیتها مسئول میباشند". لذاست اقبال در دنبالهی شعرش میگوید:
فاش میخواهی اگر اَسرار دین
جز به اعماقِ ضمیر خود مَبین
گر نبینی، دین تو مجبوری است
اینچنین دین، از خدا مَهجوری است
یعنی اگر تو ای انسان دین را در ژرفای ضمیرت نبینی، بدان با اینگونه دین مجبوری و تظاهری، از خدای متعال، دوری و مهجور (=در هِجران). والسلام.
به مناسبت ماه محرمالحرام
و حرمت به امام حسین علیهالسلام و یاران.