دختری از «زاج» هرمزگان
به قلم دامنه: به نام خدا. عڪس یڪم، برنجڪاری در «نپال» است. بنیاد ڪار برنج -ڪه انگار مفهوم «رنج» را حامله است- بر نیروی زنان استوار است؛ این، نه فقط در شالیزارهای نپال و هند و ویتنام و اورگوئه دیده میشود ڪه در عطر زحمتهای طاقتفرسای زنان در شالیهای خطّهی شمال ایران، لنجان اصفهان، عنبربوی خوزستان و ڪلات نادر مشهد خراسان هم، بهوفور با مشاممان آشناست. بگذرم ڪه ڪار در «تیلدِله» ڪارِ هر ڪی نیست. عکس بالا: برنجکاری در نپال
عڪس دوم، دختر خردسالیست از «زاج» هرمزگان. او -ڪه اسمش را نمیدانم- به همراه ۱۵۰ خانوار دیگر ڪه از سیل دیماه ۱۳۹۸ از خانههایشان آواره و در چادرهای جمعیت هلال احمر اسڪان دادهشدند، این روزها زیر جولانِ عقرب و رُتیل و گرمای ۵۰ درجه، دستوپنجه نرم میڪند.
وقتی زیر ڪولر، داغی را حس نمیڪنم پیش این دختر زاجی شرمشارم و همدرد. و وقتی چهرگان و چشمان درخشان او را دیدم، خودبهخود چشمم را نمناڪ یافتم. خدا را شڪر ڪه هلال احمر و نظامِ برآمده از فریاد زاغهنشینان، به فڪر آسیبپذیرهای جامعه هستند.
عڪس سوم، مصلای نمازجمعهی ساریست. نمیدانم چرا تندیس یا یادمان مرحوم آیتالله شیخ نورالله طبرسی را در محل نمازگزاران جانمایی ڪردند، ڪه از نوجوانی در پای منبرها شنیدیم، در مسجد و نمازخانه نباید عڪسی نصب ڪرد.
من یادم است مرحوم آقا دارابڪلایی همیشه قاطعانه با نصب هر عڪسی در مسجد جامع دارابڪلا به مخالفت و مقابله میپرداختند، و ما در اوایل انقلاب بر اثر شور انقلابی و جوانی حتی اصرار میورزیدم عڪس امام خمینی باید در مسجد نصب شود. البته اتوریته و حتی ڪاریزمای محلی و منطقهای مرحوم «آقا» آنچنان بالا بود ڪه هر جرئتی را از جُربُزهی هر ڪسی میربود.
آری؛ بعدها ڪه ڪمی قد ڪشیدیم، میفهمیدیم ڪه آقا درست میفرمود و در واقع میخواست درس «توحید» و یڪتاپرستی به همگان بدهد و راه اخلاص را یادِمان دهد. حالا «یادمان» مرحوم طبرسی امام جمعهی پیشین ساری در ردیف همان اقدامی است ڪه مرحوم آقا آن را به نمازگزاران آموخت.
گمان میڪنم روح خودِ آقای طبرسی ازین ڪارِ دستاندرڪاران مصلای ساری آزُرده باشد؛ زیرا در محلِ نماز و مصلّون، جای هیچ عڪسی و تندیس هیچ چیزی نیست، حتی اگر تندیس و یادمان پیامبر اڪرم (ص) حضرت امام حسین (ع) باشد. یادِمان باشد پیامبر اسلام (ص)، درون ڪعبه را برای اصالتبخشیدن به اصل توحید و یگانگی -ڪه زیربنای اسلام است- از هر بُتی خالی ڪردند و آنها را درهم ریختند.
نڪته: اخلاص و توحید را با ڪارهای نسجیده نباید مخدوش ڪرد.