منو
درباره ی سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعي
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

گفت‌گوی ۱۹ تا ۲۱

چهارشنبه, ۳ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ق.ظ

گفت‌وگوی‌ دکتر عارف‌زاده و دامنه (۱۹ تا ۲۱)

پرسش ۱۹ : آیا با این شعر شیخ بهایی در نان و حلوا موافقید؟ اگر آری، چرا؟ اگر نه، به چه دلیل؟
 
هر که را توفیق حق آمد دلیل
 
عزلتی بگزید و رست از قال و قیل
 
عزت اندر عزلت آمد، ای فلان
 
تو چه خواهی ز اختلاط این و آن؟
 
پا مکش از دامن عزلت به در!
 
چند گردی چون گدایان در به در؟
 
گر ز دیو نفس می‌جویی امان
 
رو نهان شو! چون پری از مردمان
 
پاسخ دکتر اسماعیل عارف‌زاده:
 
در هنر و ادبیات ،از جمله شعر ،بویژه افراد بزرگ، درک منظور آفریننده اثر، مستلزم شناخت او، عصر و زمانه اش،شان و بهانه خلق آن اثر، و حال و هوای  آن لحظه و بسیاری عوامل دیگر است.در اینجا هم بعیدست منظور ایشان ،انزواگزینی باشد بلکه زمانی را به  تنهایی  و با خود اندیشیدن اختصاص دادن است. گاهی نیازست با خود خلوت کنیم و با آرامش در خود کنکاش کنیم و کارنامه خودمان را ارزیابی کنیم و از هیاهو رها شویم.
 
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
 
به نام خدا. چون در جواب جناب دکتر مقدمات درستی چیده شده، و مورد قبولم افتاده، کوتاه بگویم اگر منظور شیخ بهایی از عزلت گوشه‌افتادن و دست از کار و دانش شستن بود او خود از لبنان به ایران هجرت نمی‌کرد که در مرکز سیاست دولت صفوی آن‌همه حضور سازنده داشته باشد. بله خلوت‌کردن با خود بخش مهم زندگی هر فرد است. خصوصاً وقتی به قول ایشان پای وسوسه و سوداگری نفس به میان آید که باید با گوشه‌گرفتن و تفکر و خودسازی دست به محاسبه‌ی خود زد: گر ز دیو نفس می‌جویی امان / رو نهان شو! چون پری از مردمان. پس تفکری که دعوت می‌کند انسان عزلت محض گزیند نادرست است و مخرّب و مرضیّ خدا هم نیست.
 
 
پرسش ۲۰ و ۲۱ : به‌زودی...
 
دنباله‌ی شعر شیخ بهایی
 
از حقیقت بر تو نگشاید دری
 
زین مجازی مردمان تا نگذری
 
گر تو خواهی عزت دنیا و دین
 
عزلتی از مردم دنیا گزین
 
گنج خواهی؟ کنج عزلت کن مقام
 
واستتر واستخف، عن کل الانام
 
چون شب قدر از همه مستور شد
 
لاجرم، از پای تا سر نور شد
 
اسم اعظم، چون که کس نشناسدش
 
سروری بر کل اسما باشدش
 
تا تو نیز از خلق پنهانی همی
 
لیلةالقدری و اسم اعظمی
 
رو به عزلت آر، ای فرزانه مرد!
 
وز جمیع ماسوی الله باش فرد
 
عزلت آمد گنج مقصود ای حزین!
 
لیک، گر با زهد و علم آید قرین
 
عزلت بی«زای» زاهد علت است
 
ور بود بی«عین» علم، آن زلت است
 
عزلت بی«عین»، عین زلت است
 
ور بود بی«زای» اصل علت است
 
زهد و علم ار مجتمع نبود به هم
 
کی توان زد در ره عزلت قدم؟
 
علم چبود؟ از همه پرداختن
 
جمله را در داو اول باختن
 
این هوسها از سرت بیرون کند
 
خوف و خشیت، در دلت افزون کند
 
«خشیة الله» را نشان علم دان!
 
«انما یخشی»، تو در قرآن بخوان!
 
سینه را از علم حق آباد کن!
 
رو حدیث «لو علمتم» یاد کن!
 
| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1985

گفت‌وگو

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">