لغتهای ۱۶۷۴ تا ۱۸۰۲ دارابکلا

نوشتهی مشترک دکتر عارفزاده و دامنه
فرهنگ لغت دارابکلا ( لغتهای ۱۶۷۴ تا ۱۸۰۲ )
ریس: چندش شدن. سیخ شدن مو. خجالت. شرم. بد داشتن. حس ناجور از موضوعی پیداکردن. نیز بدن وقتی از شدت سردی سرد میشود و لرز میگیرد.
پرِککینِک: با معنای کینِک کمی فاصله دارد . در اصل دو بخش پشت سرهم و بدون مکث تلفظ میشود. اگر زمان پرپتو کردن مرغ، آب خیلی گرم نباشد پرهایش خوب و کامل خارج نمیشوند و بیخ برخیشان توی پوست مرغ گیر میکند و میماند که اصطلاحاً میگویند: پرک کینک زد. از اول که پر کامل است اگر آب خوب و کافی داغ باشد بهراحتی خارج میشود ولی اگر آب کمی سرد باشد پرها کله وسن « kalleh vesen » میشوند و مکافاتیست این پرک کینک شدن. آن وضعیت مرغ را کدبانوهای خانه دقیق یادشان است. حتی درین جور مواقع آن را روی شعلهی الوگ آتش جیز میدهند تا حسابی ریشهی پَر مرغ جیز بگیرد و محو شود.
راست: نومنومی. چپ: پاچهی گوسفند که نومنومی در بالای آن است
نومنومی: نومنومی به مهرهی بازی گفته میشود. مارمُهره. به قسمتی از داخل زانوی پاچهی گوسفند هم میگن که شبیه مهرهی مینچ است. نومنومی یا قاب یا اشکنک در بخش بالایی پاچهی گوسفند است. هر طرف دو سه تاست. آنها را جمع میکردیم و با آن بازی میکردیم. کلهپاچه که میخوردیم این قسمت را مواظب باشیم زود جدا میشه و در محفظهی دهان میافتد و آن را با دست میتوان گرفت و حسابی لیس زد، چون بسیار خوشمزه است.
کالندون: فن کُشتی. کول اندان. از روی کول انداختن. فن ویژه و شگرد بومیهای تبَرستانی که به زیر حریف رفته و دو بازوی او را با دو بازوی خود، گرو گرفته و سپس او را در هوا از روی شانهی یک سمت خود بر زمین میزند. در این حالت حریف احساس گیجی و چرخش میان زمین و هوا پیدا میکند و به لحاظ روحیه هم افت میکند.
قمبلک: حالتی در رقص و سماع سنتی که دو کفل (=کپّل) فرد رقصنده، برجستهتر میشود و اینسو و آنسو میرود و نشان اوج نشاط و هنرنمایی است. به افرادی که در راهرفتن در معابر کرشمه بدهند، نیز بهمتلک اطلاق میشود. بیشتر بخوانید ↓