qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۱۷۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

ایران

غارت آشکار مردم ایران

جمعه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. جیمز موریه نویسندۀ کتاب «حاجی بابا» در باب ایرانِ عصر قاجار (=قومی تُرک تبار در استرآباد (گرگان) به رهبری آغامحمدخان) چنین می نویسد:

 

 

«سرگذشت حاجی بابا اصفهانی»

اثر جیمر موریه

 

 

«کسبِ هر کسی، جمع آوری پول به هر طریق ممکن و به ویژه به طریق غارت آشکار تمام کسانی است که در حیطۀ قدرت اویند.» (منبع: ص۱۳۴)

 

امید می برَم که هر نوع غارت، چه آشکار و چه پنهان، چه داخلی و چه خارجی، چه کلاه شرعی و چه توجیه‌ایی، از مملکت زیبا و تمدّن ساز و اسلام باورِ ایران، به کلی مَحو شود و غارتگران، در هر رده و جامه و جامعه ای هستند، رسوا و پریشان حال گردند. تا بعد...

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایران

روح ملت ایران

چهارشنبه شهریور ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. در این پست از برداشت های خودم از کتاب «ایرانی ها؛ ایران، اسلام و روح یک ملت» اثر خانم ساندرا مک کی، نویسندۀ زبردست آمریکایی _که به ایران آمده بود و ازنزدیک دست به تحقیق زده بود_ استفاده کرده ام. ایرانیان عقاید تحسین برانگیز دیگران را، هیچ گاه بَرده وار تقلید نمی کردند. فرهنگ ایرانی، همیشه این بوده که عقاید را بازبینی کنند و با شکل دهیِ دوباره آن را بپذیرند. مثلاً گرچه در عصر سلوکیه که با اشغالگری های اسکندر مقدونی _شاگرد ارسطو_ به ایران به حکومت رسیدند، یونانی مآبی باب شده بود، اما ایرانی، که در جهان به عنوان پذیراترین مردمان شناخته می شوند، به فرهنگ یونانی بی اعتنا ماندند و هویت فرهنگی خود را حفظ کردند.

 

یا آن که ایرانی ها با رغبت و اشتیاق و انتخاب، اسلام آوردند اما فرهنگ اَعراب را هرگز نپذیرفتند و به اندیشه ها و دانش و هنر خود به اسلام یاری رساندند و عصر طلایی اسلام را پدید آوردند. مهم تر آن که، در طول بیش از ۲۵۰۰ سال سلطنت در ایران، حکومت ها آمدند و رفتند، ولی فرهنگ ایرانی زنده ماند. مانند روحِ عدالت خواهی، هنر، آداب، مدارا با گونه گونی و اشتیاق به جذبِ عقاید جدید با حفظ بازبینی و شکل دهی در آن. زیرا ایرانیان، به مسائل مربوط به معنا و هدف زندگی سخت می بالند و در وَرز دادن افکار توانا هستند.

 

یک مثال بزرگ برای این هویت خواهی ایرانی ها، «عید نوروز» است که دست‌کم ۲۵ قرن، تاخت و تازها و سلاطین و فشارهای خارجی و انواع سختی ها را دید، ولی مانند قلّۀ دماوند باقی ماند و همچنان «نوروز» برای ایرانی ها، یک هویت و تحول خواهی معنوی و مینویی ست. خلاصه آن که روح ایرانی این است؛ مردمانی هستند با دو سنت پیچیده و درهم تنیده: که یکی از ایران باستان می آید و دیگری از مکتب متعالی اسلام. آری؛ به قول «ساندرا مک کی» ایران همچون قالی اش طرحی پیچیده و دیدنی و عالی دارد.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونایرانقم

چگونگی تشیع‌جنازه رضاخان در قم

دوشنبه شهریور ۱۳۹۷

نقل تاریخی. به نام خدا. سوم شهریور ۱۳۲۰ یکی از روزهای مهم تاریخ معاصر ایران است. در این روز، نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار به استعفا شد و متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او، محمدرضا موافقت کردند.

 

او که اختیاری از خود نداشت، روز چهارم مرداد ۱۳۲۳ شمسی و در حالی که در آرزوی رفتن به قاهره بود، در ژوهانسبورگ مُرد. ماجرای تشییع جنازه رضاشاه به یکی از موضوعات جنجالی در آن زمان تبدیل شد. محمدرضا تصمیم گرفته بود که جنازه پدرش در قم تشییع شود و سپس آیت‌الله بروجردی بر جنازه نماز بخواند. اما هیچ چیز مطابق میل او پیش نرفت. آیت الله سیدعبدالجواد علم‌الهدی درباره تصمیم محمدرضا برای تشییع پدرش می‌گوید: به دنبال تصمیم محمدرضا پهلوی برای برگزاری مراسم تشییع پیکر پدرش (رضا خان)، سه نفر از طرف وی - قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و تولیت قم- نزد آیت‌الله بروجردی آمدند تا رضایت ایشان را برای اقامه نماز بر پیکر رضاخان جلب کنند.

 

این سه در مجلسی دوزانو در برابر آن مرجع تقلید بزرگوار نشستند و گفتند: اعلیحضرت همایونی ما را فرستادند تا وجود اقدس شما بر پیکر پدر ایشان نماز بخوانید. آقای بروجردی با شنیدن این سخن، رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد و فرمودند: تشریف ببرید. آن‌ها باز درخواست خود را تکرار کردند و همان جواب را شنیدند. مرتبه سوم، تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) درخواست را تکرار کرد که این بار آیت‌الله بروجردی فرمودند: لطفاً تشریف ببرید، من کارهای او (رضاخان) را فراموش نکرده‌ام.

 

این سه نفر - قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و تولیت قم- خدمت آیت الله حجت کوه‌کمره‌ای (ره) رفتند و درخواست خود را مطرح نمودند که ایشان فرمودند: اگر آقای بروجردی بیاید ما نیز می‌آییم. این سه نزدِ آیت الله سیدصدرالدین صدر (ره) رفتند تا شاید رضایت ایشان را جلب کنند اما آن مرجع تقلید بزرگوار با لحنی تند فرمودند: ما کارهای او (رضاخان) را فراموش نکرده‌ایم. (منبع)

 

آیت‌الله مهدوی کنی نیز در این باره در کتاب خاطراتشان می‌نویسند: در آن ایام موضوع آوردن جنازه پهلوی مطرح شد؛ می‌خواستند جنازه‌ وی را از مصر به ایران منتقل کنند و مراسم تشریفات و تجلیل به جای آورند. برای تطهیر رضاشاه بنا بود که جنازه را به قم بیاورند و یکی از آیات بر او نماز بخواند و در قم به خاک بسپارند یا پس از نماز، در شهرری دفن کنند.

 

از کسانی که در مخالفت با این جربان (مسئله نماز و تجلیل از او درقم) وارد میدان شد و شدیداً فعالیت کرد، نواب‌صفوی و دیگر برادران فداییان اسلام بودند که سخنرانی‌های زیادی در مدرسه‌ فیضیه کردند. درهمین جریان بعضی از افراد مانند مرحوم «آقا سید هاشم حسینی» را دستگیر و به خرم‌آباد تبعید کردند. با توجه به فعالیت‌های سیاسی درقم و جوی که پیدا شد هیچ یک از آقایان مراجع حاضر نشدند درتشییع جنازه رضا شاه حاضر بشوند و یا نماز بخوانند.

 

جنازه را با عجله به قم آوردند؛ طوافی دادند و بردند. علما و طلاب نیز طبق تصمیم قبلی ازمدرسه‌ها و خانه‌ها بیرون نیامدند و در تشییع شرکت نکردند؛ طبق نقل هیچ یک از روحانیون حتی یک طلبه هم در تشییع دیده نشد. نقل می‌کردند در آنجا فقط یک مشت زیارتنامه‌خوان‌های حرم بودند که به عنوان علمای قم به آنجا آمده بودند (که این‌ها در اطراف صحن حضور داشتند) منظور آن‌ها این بود که بگویند که عده‌ای از طلبه‌ها و علما در آنجا حضور داشتند، ولی واقعیت این است که مراسم (تشییع) جنازه رضا شاه به حدی بایکوت شده بود که اگر یک طلبه از گوشه و کنار قم می‌خواست برای تماشا هم برود جرأت نداشت. (منبع)

 

آنچه آیت الله مهدوی کنی نقل کردند، در عکسی که از تشییع جنازه رضاشاه در حرم حضرت معصومه (س) منتشر شده نیز مشهود است و نشان می‌دهد که نه مردم عادی و نه علمای قم، در مراسم تشییع رضاشاه شرکت ندارند و این مراسم، تنها با حضور تعداد کمی از مقامات رسمی برگزار شده است. (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونایران

صُوفیه و صَفویّه

شنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. صوفی‌گری -پشمینه‌پوشان- در حقیقت، یڪ جنبش اعتراضی علیه‌ی علما، روحانیون و دانش‌آموختگان مسلمانی بود ڪه از نظر صوفیان، بیش از آن‌ڪه به مڪتب اسلام علاقمند باشند به قدرت سیاسی می‌اندیشیدند؛ و یا به حاڪمیت و حڪومت چسبیده بودند. بر خلاف علما، صوفی‌ها خداوند را بر مبنای قادر متعال ادراڪ نمی‌ڪنند بلڪه او را بر حسب عشق درڪ می‌نمایند.

 

صوفیه اساساً نهضت بود؛ نهضتی عرفانی ڪه محدودیت‌های مذهب رسمی را برای اتحاد با خدا با حقیقت‌های غائی، نفی می‌ڪرد. غربی‌ها عمدتاً در معرفی صوفی‌ها، اشتباه می‌ڪردند، آنها خیال می‌نمودند اینان همان دراویشان چرخان هستند ڪه با چرخیدن -سماع- به حالت خَلسه دست می‌یابند. از جمله ڪسانی ڪه تحت تأثیر صوفیه بودند، می توان به حافظ و مولوی اشاره نمود. مولوی می‌گفت:

 

چو چرخم من، چو ماهم من، چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم، همه عشقم، همه جانم به جان تو

(گنجور: غزل ۲۱۶۶ دیوان شمس)

 

صُوفیه بعدها به «حیدر» رسید، حاڪم فرقه‌ی صَفویّه. حیدر توانسته بود به عنوان یڪ آدم هوشیار؛ پرچم تسنّن را از ایران پایین بڪشد و پرچم تشیّع را بر فراز سلسله‌ی صفویه به اهتزاز درآورَد ڪه می‌دانیم این خاندان با ایران و اسلام و مڪتب شیعه چه ڪرد. بلڪه چه‌ها ڪرد! بعد از ڪشته‌شدن «حیدر» و «علی» -پسرش- رهبری فرقه‌ی صفویه به «اسماعیل» ۷ ساله! واگذار شد ڪه فرقه را به سلسله‌ی شاهی رساند. (منبع)

 

اسماعیل ۱۲ساله، ڪه در رشت مخفی شده بود (=به قول امروزی‌ها در آب نمڪ! خوابانده شده بود) بعدها به عنوان شاه سلسله‌ی صفویه، پادشاهی مذهبی دنیوی‌اش را اعلام ڪرد. شاهی ڪه پیروانش وی را «خدای زنده» می‌دانستند، یعنی «تجسید خدا».

 

اسماعیل را «شاهِ نظرڪرده» می‌دانستند. خودِ شاه‌اسماعیل ڪه خود را «راز خداوند» می‌خواند، نیز، بعدها چنان حسّ قدرت و استیلا به او دسته داده بود ڪه دعوی اُلوهیت! ڪرد. ڪاری اغفال‌گر، ڪه جدّش -حیدر- هم می‌ڪرد: خواب‌نمای حضرت علی (ع) شدن! ڪه آن حضرت در خواب به او گفت به امر حڪومت فراخوانده شده‌ای. و به همین‌خاطر سرِ قبایل تُرڪ، دستار سرخی با ۱۲ ترَگ نهاده بود ڪه هر ترَگ نشانگر یڪی از امامان شیعه بود! ڪه دشمنان او، آن ها را به تحقیر «قزلباش» می‌خواندند یعنی سُرخ‌سَر. شعار آنها این بود:

ما چاڪران حسینیم و این دورانِ ماست
در اخلاص ما بندگانِ امامیم
نام ما «فدایی» و لقب ما «شهید» است

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
عترتایران

اثبات وجود شهربانو

چهارشنبه مرداد ۱۳۹۷

متن نقلی. اثبات وجود شهربانو به عنوان مادر امام سجاد (ع): با رجوع به منابع گوناگون شاهزادگی شهربانو به عنوان مادر امام سجاد (ع) ثابت می‌شود. از میان نسب شناسان شاید ابویقظان سُحَیم (م. ۱۹۰ ق) قدیم‌ترین فردی باشد که این نظر را تأیید کرده و زمخشری [ر.ک: تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵.] با استناد به گفته او، مادر امام سجاد (ع) را دختر یزدگرد دانسته ‌است.

 

افزون بر این، بسیاری از کتب انساب و طبقات [ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، ص۳۱؛ لباب الانساب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ج۱، ص۳۴۶، ۳۴۸؛] و دیگر نویسندگان آثار حدیثی، روایی و فقهی [ر.ک: الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۶۶؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر صفار قمی، ص۱۴۰؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۹۵-۱۹۶؛] و آثار ادبی، تاریخی و جغرافیایی، این مطلب را تأیید و تکرار کرده‌اند. [ر.ک: الکامل مُبرّد، ص ۶۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛]



اغلب این منابع پیش از قرن نهم هجری تألیف شده است و ربطی به صفویه ندارد. پس وجود این بانو، امری مسلّم و غیر قابل انکار است.

 

بی بی شهربانو در شهر ری
 

دلیل دیگر در اثبات اینکه مادر امام سجاد (ع) دختر یزدگرد می‌باشد، این است که برخی مورخان، مادر یزید بن ولید بن عبدالملک بن مروان (یزید الناقص) خلیفۀ اموی را شاه‌فرید یا شاه‌آفرید دختر فیروز بن یزدگرد خوانده و گفته‌اند که مادر امام سجاد(ع) عمۀ آن بانو بوده است. [المحبر، ص۳۱؛ الکامل مبرد، ص۶۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۰؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۲؛]


با این حال، برخی منابع کهن از مادر امام سجاد (ع) با عنوان اُمّ وَلَد [به کنیزی گفته می‌شود که به ازدواج مردی درآمده و از او صاحب فرزند می‌شود و دیگر حالت مملوکیت ندارد و نمی‌شود او را فروخت.] یاد کرده و گاه نام او را نیز ذکر کرده‌اند. [الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱؛ کتاب نسب قریش، ص۵۸ ؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۲؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۶۲۹.] پس از آن مورخانی چون ابن جوزی، ابن کثیر و ابن حجر عسقلانی همین نظر را مستند خود قرار داده‌اند. [ر.ک: المنتظم، ج۶، ص۳۲۶؛ البدایه و النهایه، ج۹، ص۱۲۱؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ج۵، ص۶۷۰.] گاهی نیز با عنوان فَتاه (برده‌ای جوان) یا برده از او نام برده شده است. [ ر.ک: تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۲-۳۸۳.] برخی نیز مادر امام سجاد (ع) را زنی سِندی [سند ناحیه‌ای در غرب هند یا روستایی نزدیک نسا در خراسان. ر.ک: معجم البلدان، ذیل واژه سند.] نام برده‌اند.[المحبر، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۱۵.]


از عقیدۀ این مورخان و محدثان که مادر امام سجاد(ع) را از سند معرفی کرده یا فتاه یا اُمّ وَلَد خوانده‌اند، استنباط نمی‌شود که آن بانو دختر یزدگرد نباشد؛ چنان‌که ذهبی [سیر اعلام النبلاء] هم او را اُمّ وَلَد و دختر یزدگرد دانسته است. (منبع)

 

یک توضیح: یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی پسر شهریار بن شیرویه بن خسرو پرویز، پس از چند جنگ که در دوران پادشاهی او میان ایرانیان و اعراب مسلمان رخ داد و به غلبۀ اعراب انجامید، از مغرب ایران به سمت مشرق رفت تا از خاقان چین کمک بگیرد؛ اما سرانجام در سال ۳۱ هجری بر اثر خیانت سردارانش در قریۀ زریق نزدیک مرو به دست آسیابانی کشته شد. دوران سلسلۀ ساسانی به پایان رسید و دختران یزدگرد به اسارت اعراب در آمدند.[ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷-۲۹۸؛]

 

به نوشتۀ مسعودی، یزدگرد هنگام مرگ در ۳۵ سالگی، دو پسر (بهرام و فیروز) و سه دختر (اَدرَک، شهربانو و مَردَوَند یا مروارید) داشته ‌است؛ و در سیر و حرکت، حُرَم (همسر و فرزندان) خود را به همراه داشته ‌است. [لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ ؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۹۳ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲.] (منبع)

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایران

درس ها و ضعف های نهضت ملی نفت

يكشنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. گرچه هنوز تا ۲۸ مرداد، چندروزی، زمان باقی مانده است؛ اما دامنه پیش پیش درس ها و ضعف های جنبش ملی نفت _نهضتی پرشور در میانِ دو انقلابِ مشروطه و انقلاب اسلامی_ را برمی شمارد:

 

درس‌ها: یکی این که، گواهی ست بر نیروی پرشور وطن دوستی و وطن خواهی؛ دیگر آن که، شاهدی ست بر نیروی افکار عمومی به مانند سلاحی کارساز  بر سر استبداد؛ سوم این که، سندی ست بر عدمِ قدرت بسیج توده ها توسط ایدئولوژی بیگانه مثل مارکسیسم. چهارم این که، گواهی ست بر عدم جانشینی عقاید مارکسیستی (جنگ طبقاتی) بر مکتب شیعه (حرکت عدالت خواه)

 

ضعف‌ها:

ایجاد تردید در اهالی سیاست؛

پی بُردن عده ای به بیهودگی! مبارزه. یعنی سرخوردگی؛

تنها مذهب ثابت کرد که قادر به هدایت مردم است؛

کنار رفتنِ غرب زده ها از خط مقدّم سیاست؛

تسلیم شاه و پیروی اش (چه صوری و چه توافقی) از آیت الله العظمی بروجردی؛

و ... .

لازم به ذکر است بر اساس منابع از جمله این [منبع] آقای بروجردی، محمد مصدق را مفید به حالِ خلق نمی دانست.

۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایران

اولین پلیس مخفی کوک در کجور مازندران

سه شنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. کوک: کجور نور کلارستاق. در دهه‌ی اوّل سلطنت محمدرضا پهلوی، جانشین وارثتی! رضاشاه بر مملکت ایران -که مانند پدرش رضاخان خائن، کشتارکننده‌ی مردم بود و سرکوبگر علما و روشنفکران و دانشجویان- سازمان پلیس مخفی‌یی به نام «کوک»  (منبع) عهده‌دار کارهای امنیتی کشور بود.

 

کجور مازندران

مرداد ۱۳۹۷ ، عکاس: علی دارابکلایی

 

این سازمان مخفی با هدف شناسایی مخالفین رژیم شاه و مشخصاً کنترل حزب توده و جبهه‌ی ملی، توسط اداره‌ی دوم ستاد ارتش به ریاست سپهبد کیا (حاجی علی کیا) تأسیس شد. ساختار آن برگرفته از الگوی سرّی فرماسونری بود.

 

این سازمان مخفی جاسوسی و اطلاعاتی ابتدا در مازندران تشکیل شد سپس به استان های دیگر تعمیم داده شد. بنابراین مازندران مقرّ و مهد سازمان مخفی شاه بود. همان طوری که بالا در مستطیل رنگی نوشته ام، کوک، برگرفته از حرف اول کجُور و وسط  نور و آخر کلارستاق مازندران است.

 

کاف اول: از حرف نخستِ کجور است. (منطقه‌ی مهم مازندران در بالادستِ شهرستان نور و چالوس) واو: برگرفته از حرف دوم شهر نور مازندران است و کاف دوم:  نشانه‌ی حرف اول کلارستاق مازندران.

 

می توان برای اطلاعات بیشتر از «کوک» به این منبع رجوع داشت: داوری؛ سخنی در کارنامه‌ی ساواک، نوشته‌ی سرتیپ منوچهر هاشمی، متصدی امور ضد جاسوسی ساواک. انتشارات ارس. لندن. ص ۲۶۵ و ۲۶۷.

 

مخفی نماند که رژیم ژاندرمی! محمدرضاشاه، همانند رژیم انگلیسی استعماری پدرش رضاخان میرپنج، از مردم، از آزادی، از مراجع و علمای شیعه، از روشنفکران مبارز و از دو قشر انقلابی و سازش‌ناپذیر و پیشروی طلبه‌ها و دانشجویان به‌شدّت وحشت داشت؛ ازاین رو، با «کوک» و «ساواک» و «کمیته‌ی مشترک ضد خرابکاری» (سازمان مشترکِ مخوف و شکنجه‌گر ساواک و شهربانی) و نیز به کمک مخفی و علنی انگلیس و آمریکا و موساد اسرائیل، حکومت لرزان، فاسد، غربی‌مآب و دیکتاتوری‌اش را سروپا نگه می‌داشت که به دست ملت و امام سرنگون شد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
شکنجه‌گران رژیم شاه
ایرانجهان، جامعه

شکنجه‌گران رژیم شاه

يكشنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. دیشب یک بند ۱۲۲ صفحه از کتاب تکان دهنده‌ی ۵۷۶ صفحه‌ای «شکنجه‌گران می‌گویند...» نوشته‌ی قاسم حسن‌پور، انتشارات موزه‌ی عبرت ایران، ۱۳۸۶، چاپ چهارم را خواندم. چهار نکته از کتاب خواندنی و مستند و متقن را با برداشت خودم می‌نویسم و به اشتراک می‌گذارم، تا هویت پشت صحنه‌ی آن رژیم بی‌اصل و نسَب و وابسته و سرسپرده به آمریکا هویدا گردد:

 

۱. رضاخان که بقای حکومت خود را در به بندکشیدنَ آزادی‌ها می‌دید، نیکلای مارکوف روسی گرجستانی را مأمور کرد زندان قصر (مخوف‌ترین زندان عصر با ۱۹۲ سلّول) را در تهران بسازد. که در ۱۱ آذر ۱۳۰۸ توسط شخص رضاخان [مشهور به رضا ماکسیم یعنی مسلسل‌دوست و اسحله به‌دست] افتتاح شد. ر.ک: ص ۲۲. برای دانستن بیشتر از رضا ماکسیم به این منبع: «مشرق» رجوع شود.

 

۲. ساواک شاه در ۱۳۳۶ توسط آمریکا و به مدد ۱۰ مستشار آمریکایی به سرپرستی سرهنگ یاتسویچ رئیس سیا در سفارت ایران، با یک صفحه قانون و با یک دنیا اختیارات تأسیس شد. (یادآوری کنم یاتسویچ، افسر نیروی هوایی یوگسلاوی بود که در جنگ جهانی دوم با هواپیما به آمریکا پناهنده و سپس عضو سازمان سیا شد و مسلّط‌ترین فردِ اطلاعاتی آمریکا در ایران بود.) ر.ک: ص ۲۸.

 

۳. شکنجه‌گران رژیم شاه، زن نوجوان مبارز را عریان می‌کردند، سپس یک افسر ساواک با یک نخ سیگارِ روشن، اطراف نوک پستان زن را می سوزاند. تا جایی که فریاد می کشید، دست از مقاومت برمی داشت و اطلاعات لازم را در اختیار می گذاشت. آمریکا فیلم این شیوه شکنجه را از ساواک گرفت و در تایوان، فیلیپین و اندونزی به عنوان بخشی از کمک تکنیکی به دوستان هم پیمان خود، توزیع کرده بود. ص ۹۲. [به نقل از حسنین هیکل در کتاب «ایران روایتی که ناگفته ماند» ترجمۀ حمید احمدی. چاپ چهارم، تهران. الهام، ۱۳۶۶]

 

۴. از سال ۱۳۵۴ به بعد به دلیل اوج گرفتن مبارزات، شاه شخصاً از سر استیصال و غضب و ارهاب و وحشت و نشان دادن خود به عنوان یک رژیم پلیسی مقتدر، دستور داد مبارزان در خارج از کمیتۀ مشترک ضدخرابکاری (=سازمان مشترک میان ساواک و شهربانی) و نیز مبارزین در درگیری های خیابانی، کشته شوند. ص ۱۶. پایان بخش این پست، این شعر سیاسی و عقیدتی ست که هدیه می کنم به شهیدان زیرِ شکنجه ی رژیم سراسر ذلّت و خواری و نفرت شاه نگون بخت و جبّار:

 

با مرگ در مَپیچ که هر زنده مُردنی ست

در مرگ زنده باش که آنَت ستودنی ست

۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایراننویسندگان

پس بگو یزید ملعون دیوان شعر داره!

يكشنبه مرداد ۱۳۹۷

توضیح: به نام خدا. میان دامنه و جناب مهندس عبدی سنه کوهی دوست صمیمی من، بر روی پست «غربی سازی ایران به امر رضاخان» (اینجا) بحث آزاد و جدّی و اعتقادی درگرفته. من از سه انسان شریف، اهل علم و دانش، اندیشمند و نیز دارای سابقۀ درخشان انقلابی، دیشب کسب اطلاع کرده ام، جوابم به آقای عبدی _دوست اهل قلم و فاضلم_ هم درست و هم بجا بوده است و یکی از آن بزرگوارانِ خیلی محترم و دانشمند، پاسخم را این گونه توصیف کرده اند: «ما شاء الله، بسیار منطقی و مستدل و محکم جواب دادی.» که آن دو عزیز دیگر نیز قریب به این نگاشته اند. آنچه در زیر می خوانید، دو فراز این بحث روی داده، میان من و جناب عبدی در دیروز است.

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام کبلاقا جان. من هم با نظر جناب دکتر دهقان [در ذیل همان پست کامنت اول] تند و البته یک جانبه گرایانه افراطی و خیلی خیلی یکسویه، موافقم. و از وقتی [=صرف زمان] که برای خواندن چنین مطالب یکسویه و منفی بافانه ای اختصاص دادم از درگاه خدا عذر می خواهم. همین. به نظرم حتی با دشمنت هم باید جانب عدالت و حقگویی را رعایت کرد تا نباید انصاف را دور داشت اگر طالب حقیم و پیرو راستین حضرت علی(ع). موفق باشید.

 

 

جواب دامنه

 


 

دامنه: سلام مهندس. دقیق بگو کجای پست من آن افراط را مشاهده می کنی؟ نصیحت مرا برای نخستین بار بشنو رفیق: در بیان حق، و نفی باطل، دَم از رفتاری نزن که متّهم بشی، وسطِ حق و باطل گیر کرده ای. از این که با خواندن پستی از دامنه، وقت خود را گناه تلقی کرده ای و آن گونه به من تاخته ای، شما را دعوت به تغییر نگرش، بلکه فرا می خوانم تحمل تفکر و آراء دیگران را داشته باش. منتظر متن های مهمترم دربارهٔ این جرثومه فساد و قاتل شهید مدرس [رضاخان میرپنج] باش. فکر می کردم که رضاخانِ مفلوک ستمگرِ زندانِ قصر ساز و توقفگاه عدلیه! ساز، دوستانی جدید یافته است؛ اما هرگز نمی دانستم حتی تا نزدیکی عبدی نیز افق ساخته است. بازم خدا را شاکرم در موضع گیری حق و نقد و نفی باطل، از کسی، از هیچ کسی، اجازه و دستور نمی گیرم. و برای خوشآیند عده ای ایمان و اعتقادم را بزَک نمی کنم و یا پوشش نمی زنم. و نفاق و دو دری دو روزنه ای بودن نمی ورزم. آرزو می کنم همیشه در نفیِ باطل، تردید و دودلی نکنی. تبرّا و تولّا را کمی مطالعه و رفتارِ خود کن.

 

 

 

جواب مجدد عبدی

 

مهندس محمد عبدی سنه کوهی: سلام مجدد رفیق شفیقم. نگاه و برداشت من و شما از تاریخ و واقعیت های منتهی به انقلاب و بعد از آن به شدت با هم تفاوت دارد. احساس می کنم شما بیشتر حق و باطل را قاطی دیده باشید تا بنده و امثال بنده دچار تردید در حق و ناحق شده باشیم. سفید و سیاه دیدن یکسویه به نظرم موجب خسران و البته در جای خودش گسل عظیمی می شود که زلزله غیر قابل کنترل و لرزان بوجود می آورد . بله در طاغوت و ناحق بودن بسیاری از موارد برشمرده در مورد حکومت دیکتاتوری پهلوی قطعا وجود دارد و بنده و امثال بنده با تنفر از آن یاد می کنیم اما نادیده گرفتن تمامی حقایق و پیشرفتها و البته آبادانی ایران را نباید اینگونه یکسویه و تندمزاجانه نفی و طرد نمود چرا براساس قانون فیزیک هر عملی را عکس العملی مساوی با آن ولی در خلاف جهت آن و دور نیست

 

این رفتار بسیار خصمانه و نفی کنندگی شدید شما با نفی شدید به مراتب قوی تر مردمان همین دیار مواجه و آنگاه به یاد حرف و تحلیل امثال بنده بیفتید کما اینکه آثار و لرزه هایی از نافرمانی مدنی مردمان این ملک و ممکت را به وضوح در جامعه می توانی ببینی برادر. از کشف حجاب علنی خانواده ها حتی در منطقه و محل من و شما تا جاهای به اصطلاح باکلاس لب دریاها و چشمه سارها و ویلاها و نیز تجاهر علنی به روزه خواری و دیگر و خالی شدن مساجد و اندک شدن شدید نمازگزاران و روزه بگیران و امثالهم.

 

 

جواب دامنه

 


دامنه: سلام مجدد مهندس رفیق. بر من روشن کنید کجای پست من افراطی ست؟ و تو از خواندن آن پیش خدا استغفار کردی! و حتی وقتِ خود را هدَرداده، تلقّی نموده ای. من وکیل مدافع کار رضاخان فاسدِ سارق نیستم. اگر این گونه است: پس، بگو:

بگو معاویه از کُتّاب وحی بود؛
بگو مروانیان مسجد ساختند؛
بگو
یزید دیوان شعر داره؛
بگو سلجوقیان عمارات ها ساختند؛
بگو صفویان مسجد مدرسه بنا کردند؛
بگو بگو بگو... .

 

من دارم جنایات، خیانت ها و دزدی های رضاخان را می گویم، چه ربط داره بگویم راهن آهن ساخت، نصیب قوای متجاوز متّفقین به ایران شد! تو اگه خواستی، تعریف کن از دیکتاتور. و بگو. آزادی. من هم آزادم و باید بگویم:

او زندان قصر ساخت؛
زندان توقفگاه عدلیه ساخت؛
عاشورا را ممنوع کرد؛
تعزیه را قدغن کرد؛
چادر را از سر مادربزرگان ما به زور و کُتک کشید؛
دزدی زمین کرد؛
عالمان را شلاق زد؛
زایران رضوی را قتل عام کرد؛

وعدۀ جمهوری! داد، سلطنت پهلوی ساخت،

کاشتۀ انگلیس بود مُهرۀ سوخته و برداشتۀ استعمار،

ووو... .

 

شما از کی داری دفاع می کنی رفیق بافکر من!؟ از یک خائن و دزد زمین؟ کجای متن من، تو را به سوز آورد؟ پس، امام خمینی چه گفت علیه رضاخانِ قاتلِ یک دندۀ لجباز فریبکار؟ اینجا آوردم ذیلِ پاسخ به کامنت اول آقای دهقان] کمی هم  تحمل را تمرین کن. این متن مجدد تو بی نهایت بی ربط است با پست من. بازم احترام تو را دارم. ولی تا نگی کجای متن من، تو را به مغفرت طلبی نزد خدا رساند، ول کن نیستم.

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونایران

غربی‌سازی ایران به امر رضاخان

شنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. در این قسمت، به یک گوشه از کشف حجاب اجباری و یکسان سازی لباس زوری، در عصر ستمشاهی رضاخان میرپنج برای غربی سازی ایران و از هویت انداختن ایرانیان، توجه می دهم: کدخدای دهی در رحمت آباد خوزستان از اهالی محل، به زور و شلاق، پول می گیرد یک دست کُت و شلوار می خرد. و نیز جفتی کفش. تا هر وقت لازم شد رعیت مظلوم محل به اداره ای در شهر دزفول برود، با لباس متحدالشکل رضاخانی! برود. یعنی به اصلاح مدرن و پیشرفته باشد! یعنی کشاورز و کاسب بی نوای روستا آن لباس را بپوشد و پس از بازگشت از نزد کارمند اداره، به کدخدای رحمت آباد تحویل دهد تا نوبت به رعیت دیگری برسد.

 

 

 

چهره کریه رضاخان ستمگر در تبعید ژوهاسبورگ آفریقا

 


 

در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه، بنیانگذار سلسله منحوس و فاسد پهلوی کمتر از یک ماه پس از اشغال ایران توسط قوای روس و انگلیس، از پادشاهی دیکتاتوری ایران استعفا داد و سلطنت را به پسرش محمدرضا به ارث گذاشت و واگذار کرد. آیا حکومت مگر ارث پدری ست!!؟؟

 

این بود گوشه ای از مدرن سازی رضاخان! او بارها گفت از الاغ و روستایی بدم می آید. او به رعیت این ستم ها را می کرد و به زنان آن کشف حجاب ها را؛ ولی خود وقتی زمین را به زور از زمینداران و اشراف می ستاند، به نام خود سند می زد و به کام خود می ریخت. به طوری که، این مرد بی سواد و بداخلاق به بزرگترین زمیندار جهان بدل شد. عاقبتِ این دیکتاتور مُستبدِ بی تبار و بی ریشه، فساد بود و ستم و کشتار و قتل روشنفکران و شهادت روحانیان و بی نوا ساختن ایلات و ظلم قبایل و نیز مُردن زجرآورش در بیرون ایران.

 

رضاخان درنگاه امام خمینی ​در کامنت زیر

۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانانقلاب

سلطنت ننگ تاریخ است

پنجشنبه مرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه: به نام خدا. وقتی امام خمینی -رهبرکبیر انقلاب اسلامی- شاه را غیرقانونی و سلطنت را «از روزی که آغاز شد تا همین امروز ننگ تاریخ» خواندند؛ این شعر سعدی شیرازی در سراسر سرزمین پهناور ایران‌زمین در میان مردم جستجوی عدالت پژواک یافت:

 

نه به استر بر سوارم نه چه اُشتر زیر بارم

نه خداوند رعیت نه غلام شهریارم

منبع

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
ایرانعکس

قلمرو یوزپلنگ ایرانی جاده میامی به سبزوار

پنجشنبه مرداد ۱۳۹۷

قلمرو یوزپلنگ ایرانی. استان سمنان

۱۱ خرداد ۱۳۹۷. جاده میامی به سبزوار

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی