متن وارده به دامنه: معرفی یک کتاب. این کتاب «زبانِ بدن» خلاصه ای از مطالعات دانشمندان رفتارشناسی است که در این علم پیشگام هستند ویا در این زمینه تخصص دارند: در صفحه ی ۵ و ۶ این کتاب در مورد شانه بالا انداختن است، که یک حرکت جهانی است. یعنی یک فرد با این حرکت، نشان می دهد متوجه ی صحبت های شما نمی شود. بچه ی ۵ساله اگر به والدین خود دروغ بگوید فوری دهانش را با دو دست می پوشاند. در بزرگسالی مسائل ماهرانه تر می شود؛ در آخرین لحظه دست از صورت به کنار کشیده می شود ودر نتیجه علامت لمس بینی شکل می گیرد. در نوجوانی دست ها روی دهان، انگشت به آرامی دور لب ها حرکت می کنند.
در صفحه ۱۲ این کتاب در مورد مورد ارتباط غیر کلامی که ارتباط توانایی یک شخص در صحبت کردن و مقدار اشاراتی که برای انتقال دادن پیغام استفاده می کند، وجود دارد. نظر نویسنده اینه که شخصی در مراتب بالای اجتماعی یا مدیریتی قرار دارد می تواند از دایره ی لغات خود برای انتقال منظورش استفاده کند، در حالی که یک فرد با تحصیلات پایین تر برای برقراری ارتباط بر استفاده از اشارات، بیشتر تکیه می کند تا کلمات. به طور کلی ارتباط از طریق زبان بدن پیشینه ای یک میلیون ساله دارد اما در بیست سال اخیر به طور علمی مورد مطالعه قرار گرفته است. در فصل هفدهم نشان می دهد که چگونه علائم و اشارات بدنی در مجموع در ترکیب با هم روی می دهند و موقعیت ها بر تفسیر شما اثر می گذارند.
جوابدامنه
به نام خدا. ضمن سلام و سپاس بی کران. من وقتی خواندم، خیلی تعجب کردم؛ چون این رفتارها و واکنش ها را دقیقاً نمی دانستم. کاش این دامنه خوان شریف پیشتر و بیشتر از این، به آگاهی می رسانید. درضمن، در مورد «دایرۀ لغات» که این دامنه خوان بخوبی در متن بالا چینش نمود، باید بگویم من سه سال قبل، پستی گذاشته بودم با عنوان «هجرت کلمات»، یعنی برخی از لغات را باید وارد زندگی کرد و از لای فرهنگنامه ها و متون کهن ایران، هجرت داد و به متن جامعه و نوشتار آورد. ممنونم؛ پست خوبی ارسال کرده ای، که من با اشتیاق هم خواندم و هم از سوی شما به اشتراک گذاشته ام. خدا نگه دار.
به قلم دامنه. به نام خدا. دیروز و دیشب این کتاب _مرام جاودانه_ را خواندم. اثری خواندنی و آموختنی از استاد محمدرضا حکیمی. از انتشارات دلیل ما. در ۲۶۵ صفحه. مطابق همیشگی، چهارنکته از کتاب را به اشتراک می گذارم. باشد تا کتابخوانی در بین ما، همچنان بابی باز و پنجره ایی گشوده باشد:
ص ۲۲ : انسانِ بی رسالت، به هنگام سرشماری، یک تَن به شمار می آید، همین و بس... والایی ارج انسان در مرزبانی است... انسان مرزبان دارای سه چیز است: ۱. شناخت حقیقت ۲. اتّکا به خداوند ۳. اعتماد به نفس... مرزبان، وارد دنیایِ «شمار خرَد» می شود، نه «شمار دو چشم».
ص ۴۸ : پُستها امانت است، نه دکّۀ چپاول و غارت اموال مردم.
ص ۶۵ : اُمّ الفساد و ویران کنندۀ بنیادِ هر جامعه ... و سامان گُسلِ آرمان های نسل جوان در هر جامعه، دو چیز است: ۱. اقتصاد فاسد ۲. قضاوت فاسد... و هر دو سر در آخور هم دارند.
ص ۷۵ : انسانِ جعفری [رهرو حضرت امام صادق_علیه السّلام_] کیست؟ از نظر امام صادق پنج خوی و سرشت است که هرکس یکی از آنها را نداشته باشد، در جامعه عضوی مفید نیست: ۱. وفا ۲. حیا ۳. تدبیر (=برنامهریزی زندگی) ۴. اخلاق خوش ۵. آزادگی، که شامل آن چهارصفت نیز هست. با این پنج خصلت است که انسان عضو مفید جامعه می شود.
به قلم دامنه. به نام خدا. من در این پست، چهارنکته از کتاب «تاریخ ایران پهلوی ها» نوشتۀ سرهنگ حمید هاشمی از انتشارات فرهنگ و قلم چاپ دوم ۱۳۹۰ را با برداشت آزاد، به اشتراک می گذارم:
ص ۴۵ و ۴۶ مطالبی آمده است که من خلاصه می نویسم: رضاشاه از بچه های شَرور بود و تا ۱۲ سالگی نه به درس و مشق پرداخت و نه به کسب و کار. در جوانی چند شغل گرفت مِسگری. آهنگری. و در ۱۵ سالگی در یکی از سفارتخانه های خارجی تیمارکننده اسب بود. بعد نگهبان دربِ سفارت آلمان شد. بعد در سفارت انگلستان شغل گرفت و نگهبان آنجا بود. بعد به نیروهای قزّاق پیوست و با درجۀ سربازی با انگلیسی ها آشناتر شد. بعد رضامیرپنج به امر انگلیسی ها و وساطت سیدضیاء! از قزوین به شاه آباد کرج قشون کشید و بعد به تهران آمد کودتا کرد و کاخ گلستان را اشغال نمود و فردای کودتا به فرمان احمدشاه قاجار! به درجهٔ سرتیپی! رسید. بعد به اوج قدرت و سردارسپهی و آن گاه وزیر جنگ و سپس صدراعظم و بعدها هم شاه. و درنهایت به عنوان یک دیکتاتور بی رحم و مهرۀ سوخته تبعید به موریس و ژوهانسبورگ.
ص ۴۱ : جالب است بدانید همین واحد پیروزمند قزّاق (کودتاگر) همان واحد شکست خوردۀ قزاق است که در زمان صدارت مشیرالدوله، به منظور خارج کردن رشت از دست انقلابیون جنگل، به آن شهر حمله بُرد ولی با پذیرش شکستی مفتضحانه عقب نشینی کرد و در آق بابا (جادّۀ قزوین رشت) متمرکز شد. و نیز همین واحد قزاق از دستجات قزاق دیویزیون است که لشکر آن، از انقلابیون روسیه در قفقاز شکست خورد و بازگشت. ولی همین عده کودتا! را به آسانی پیش بُرد!
تاریخ ایران پهلویها
صفحهی ۳۹ کتاب تاریخ ایران پهلویها
ص ۱۰ : خشم لا حدِّ روس ها همواره این بود که چرا رقیب او انگلستان در غارت و چپاول ایران پشتاز باشد! ...
ص ۲۶ : خودفروختگی از ویژگی مشترک سیاستمداران عصر قاجار و دورۀ خیانت بار دو پهلوی بود. به طوری که در روزگاران معاصر سلسلۀ قاجار و پهلوی (=پدر و پسر) رویِ تمام خائنین را در طول تاریخ ایران سپید! کردند.
به قلم دامنه: به نام خدا. من در این پست، چهار نکته از کتاب «۵۵۵» نوشتهی شمسالدین رحمانی را به اشتراک می گذارم. این کتاب ۵۵۵ سال نبرد میان یهود و اسلام را بررسی کرده است، یعنی از سال ۸۵۷ هجری قمری تا ۱۳۶۸ خورشیدی. از فتح قُسطنطنیه (اسلامبول) به دست سلطان محمد فاتح عثمانی تا رحلت امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی.
عکس از دامنه
در ص ۱۷۴ آمده است : یهود از یک طرف قصد نفوذ در جوامع را دارد و از سوی دیگر با روحیۀ نژادپرستانه، نه خود به دین های دیگر در می آید و نه دیگران را به مذهب خود می خواند و راه می دهد. لذا راه کار برای مقاصد خود را در ساختن فرقه های مصنوعی و دست ساز [مانند فرقۀ بهائیت] یافته است.
در ص ۸۲ : دولت انگستان پس از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۶ اعلان کرد که زمینه برای ورود یهودی ها به فلسطین فراهم است.
در ص ۸ : یهود با سازماندهیِ مهاجرتِ حساب شده، آمریکا را در اختیار گرفت تا در قرن بیستم، مرکز قدرت خود را از انگستان به آمریکا منتقل کند. یهود در اندیشۀ سُلطه کامل بر دنیا است.
در ص ۱۲۰ : یهودی الاصل بودن محمد علی فروغی به علاوه نقشی که او در جهت مطامع انگلستان بازی کرد، موجب عکس العمل هایی شد که به خصوص، پس از پایان دیکتاتوری رضاشاه، و در یک سال آخر عمر فروغی در داخل و خارج کشور شنیدنی است. مثلاً شاعری در مذمّت محمدعلی فروغی می گوید:
وطن به باد فنا رفته است و هموطنان
گرسنه اند و پریشان، برهنه اند و فقیر
بیا که صوفیِ ما ترکِ گوشه گیری کرد
دوباره باز نموده است مکتبِ تزویر
رفیق قافله بودن شریک دزد شدن
که این نشانۀ عقل است و دانش و تدبیر
نشیمن تو نه این کُنج مِحنت آباد است
تُرا ز کُنگرۀ عرش می زنند صَفیر
برای ملت خود شعرِ خواجه می خواند
غذای روح به ما می دهد نخست وزیر
چنان ریا و تظاهر نمود و شُعبده کرد
که پادشاه جوان شد مریدِ صوفی پیر
به قلم دامنه: به نام خدا. انسان باید هر روز و شب مطالعه کند. تا لذت زندگی را بچشد. سبک زندگی باید تغییر کند و خوراک انسان فقط اغذیه نباشد بلکه فهم و دانش و ارزش هم باشد. امروز، کتاب «گفتمان خرداد: گفت و گویی هایی با اندیشمندان ایران و جهان» از انتشارات آتیه را _که به کوشش علی محمد نجاتی تألیف شد_ خوانده ام. چهارفراز آن را می نویسم و به اشتراک می گذارم:
عکس از دامنه
آزادی را اگر با لاقیدی و لااُبالیگری بگیریم؛ این پدیده نه تنها فضیلت نیست بلکه جزوِ رذایل است... من آزادی را رهایی در نظر می گیرم؛ رهایی از موانع، رهایی از انحصار و استبداد. (دکتر عبدالکریم سروش. ص ۹۶)
مسأله این نیست که هرکس هر قرائتی [از دین] می کند، آزاد است. و باز مسأله اصلاً این نیست که چون دین امری سلیقه ای است پس هرکس هر دینی می خواهد داشته باشد. قضیه این است که دین داری و مُتدیّنانه زندگی کردن مبتنی است بر نوعی خواندن سُمبل های دینی، یعنی انسان دیندار با رمزها و سُمبل های دینی زندگی می کند و دینداری او در صورتی دوام پیدا می کند که دائماً در حال خواندن این رمزها و سُمبل ها [=نمادها و نشانه ها] باشد. (دکتر محمد مجتهد شبستری. ص ۱۱۹)
ساموئیل هانتینگتون اشاره می کند که فرهنگ های دیگر را باید دستکاری کرد و تغییر داد. این مسأله بسیار وحشتناک است و ما مناقشه ایجاد کنیم و نه به حل آن بپردازیم. این موضوع از نظر من بسیار غیراخلاقی است. (پروفسور جرج. ف. مک لین. متفکر آمریکایی. ص ۱۸۱)
ما کمتر متفکری را می شناسیم که انقلاب را تبلیغ کند. حتی مارکس یا قبل از آن آنارشیست ها طرفدار انقلاب نیستند ولی همگی اذعان دارند که انقلاب آخرین راه حل است. در قرآن هم آمده است خداوند شیوه های خشن فیزیکی را دوست نمی دارد. مگر این که به کسی ظلمی شده باشد. به طور کلی انقلاب امری است که طبقات حاکم یا ستمگران بر جامعه تحمیل می کنند. (مرحوم مهندس عزت الله سحابی. ص ۲۲۹)
به قلم دامنه. به نام خدا. دیشب مطالعه می کردم. رسیدم به اینجا. یعنی عبد صالح خدا. چه می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم شیعیان باور مُدرنی دارند. به عبارتی دیگر فرازمان و فرامکان می اندیشند. عصمت را فقط برای معصومین _علیه السّلام_ قائل اند. همین تفکر باعث می شود شیعه هیچ کسی را، حتی «حاج آقا روح الله» را (که بعدها امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ شد، و به سلطۀ سرکوبگرانۀ خیانت بار سلطنت شاهنشاهی پایان داد و رژیم سراسر وابسته و ضد اسلامی شاه را واژگون ساخت) مقدّس و معصوم نداند و مکتب فکری_سیاسی ایشان را قابل بررسی و نقد بداند.
امام خمینی را معصوم نمیدانیم. و مشخص است وقتی شخصیتی معصوم نیست، بشر عادی ست. اما ایشان به گونه ایی رفتار می کردند که همه در او ذوب می بودیم. و به تعبیر زیبا وی را به دلیل «عبد صالح خدا» بودن پیروی می کردیم. رهبری بود که به ایران و ایرانی عزّت بخشید. دست استعمار را از کشور قطع کرد. شاه را سرنگون کرد. شاهی بر برانداخت. و بارها توصیه کرد هیچ کس حق ندارد بر ملت ریاست و دیکتاتوری پیشه کند. و همه را فراخواند تا خدمتگزار این ملت باشند.
عکس از دامنه
من بر حسب مطالعهی این کتاب، چهار نکته می آورم تا دامنه خوانان شریف را در آن سهیم کنم. در کتاب عبد صالح خدا، نکته هاییست که بیم داشتم اگر نگویم حق مطلب را ادا نکرده باشم:
«خدا را سپاس که مبارزه به وسیلۀ یک رهبر روحانی شروع شد؛ خالص، بدون شائبه، بدون این که حتی یک ساعت از همۀ عمرش، در یک گروهی، در یک جریان سیاسی، در یک باندی، در یک تشکیلاتی، در یک اداره ای گذرانده باشد، یک روحانی حوزه نشین و در معنا، یک آتشفشان خاموش... لحظۀ مناسب فرا رسید و این آتشفشان منفجر شد و همۀ ایران را و سپس جهان اسلام را منفجر کرد... یک انسان والای همیشه طلبه بود، یک مرجع تقلید که خود را از یک طلبه فراتر نمی دانست و نمی گفت.» (ص ۵۴ ، سخنرانی آقای خامنه ای در ۱۵ اسفند ۱۳۵۸)
کاری که امام خمینی انجام داد، از نوع کار انبیا بود، نه از نوع کار علما. اگرچه علما ورثۀ انبیا هستند، اما غیر از این بزرگوار، عالمی که توانسته باشد شأن وراثت را تحقق ببخشد، نداشته ایم. (همان. ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۲). ما به حیات روح، به شعور روح، به درک روح از آنچه می گذرد و به مسائل جاری دنیای ماده معتقدیم... ممکن است بعضی از ارواح، بعد از آن که جسمشان از این دنیا زایل و فانی شد، تا مثلاً قیامت، در خواب باشند،... ولیکن، ارواح بیدارِ هوشیارِ مؤمنِ محیطی، مثل روح عرفانی امام بزرگوار، بلاشک از آن روح هایی است که حاضر و ناظر است. هر کاری می کنیم، آن بزرگوار به احتمال قوی و نزدیک به یقین، آن را می فهمند و برای ما دعا می کنند. (همان. ص ۱۷۳)
آنچه در آینه جوان بیند
پیر در خشت خام آن بیند
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث معرفی کتاب. رُمان «سیّد بغداد» نوشتهی زیبای محمد طعان متخصص جراح و نویسندهی مشهور لبنانیست. مطابق شیوهی همیشگی، چهار نکته از کتاب را -که خلاصهنویسی کردهام- به اشتراک میگذارم. امید است خوانندگان شریف این رُمان خواندنی و پرشور را تهیه کنند و عمیق و دقیق بخوانند. به نظرم از بهترین رمانهای سالهای اخیر است که انسان را در خواندن میخکوب میکند و به فکرهایی ناب فرو میبرَد.
رُمان «سیّد بغداد» عکس از دامنه
قصّهی جیمی سرباز آمریکایی که به راز عاشورا پی میبرَد
۱. در صفحهی ۲۵۳ آمده است: انتظار پایانِ ظلم، اساس و جوهرهی پرستش خداوند است. سخنی از پیامبر (ص).
ترامپِ غُمارباز. هشدار حماسی سردار سلیمانی به ترامپ: ادبیات ترامپ ادبیات کابارهای در قمارخانههاست... دریای سرخ... دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است؛... شما بعد از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸ با ۱۱۰ هزار سرباز در افغانستان چه غلطی کردید؟... امروز دارید پیش طالبان التماس میکنید برای گفت وگو؛ یادتان رفته برای سربازانتان پوشک بزرگسال تهیه میکردید حالا امروز آمدید ما را تهدید میکنید؟ جنایتهایی که انجام دادید در قرون وسطی سابقه نداشت، آمریکا امروز زبالههایی مثل منافقین که از داخل ایران به بیرون پرت شدهاند را در آغوش گرفته است... سردار سلیمانی با اشاره به سخنان سخیف ترامپ علیه ایران گفت: از آن چه فکر کنید به شما نزدیکتریم، یادتان باشد طرف حساب شما من هستم و نیروی سپاه قدس نه تمام نیروهای مسلح، شما که میدانید توان ایران در جنگ نامتقارن چقدر است؟... در جبهه دفاع مقدس فرماندهان شهید ما قُله بودند و دامنه های این قله ها سرسبز و پر از معنویت شد... مدیر همچون یک قله برافراشته است و نقش آن از یک منبر بالاتر است،.. مدیر، دامنه ها را متاثر می کند و دینداری و امانتداری مدیر بر جامعه اثر دارد... مردم از رهبر خود تابعیت دارند و تمام سطوح مدیریتی به نوعی نقش رهبر در جامعه هدف خود را دارند. (منبع)
به قلم دامنه: به نام خدا. دیشب یک بند ۱۲۲ صفحه از کتاب تکان دهندهی ۵۷۶ صفحهای «شکنجهگران میگویند...» نوشتهی قاسم حسنپور، انتشارات موزهی عبرت ایران، ۱۳۸۶، چاپ چهارم را خواندم. چهار نکته از کتاب خواندنی و مستند و متقن را با برداشت خودم مینویسم و به اشتراک میگذارم، تا هویت پشت صحنهی آن رژیم بیاصل و نسَب و وابسته و سرسپرده به آمریکا هویدا گردد:
۱. رضاخان که بقای حکومت خود را در به بندکشیدنَ آزادیها میدید، نیکلای مارکوف روسی گرجستانی را مأمور کرد زندان قصر (مخوفترین زندان عصر با ۱۹۲ سلّول) را در تهران بسازد. که در ۱۱ آذر ۱۳۰۸ توسط شخص رضاخان [مشهور به رضا ماکسیم یعنی مسلسلدوست و اسحله بهدست] افتتاح شد. ر.ک: ص ۲۲. برای دانستن بیشتر از رضا ماکسیم به این منبع: «مشرق» رجوع شود.
۲. ساواک شاه در ۱۳۳۶ توسط آمریکا و به مدد ۱۰ مستشار آمریکایی به سرپرستی سرهنگ یاتسویچ رئیس سیا در سفارت ایران، با یک صفحه قانون و با یک دنیا اختیارات تأسیس شد. (یادآوری کنم یاتسویچ، افسر نیروی هوایی یوگسلاوی بود که در جنگ جهانی دوم با هواپیما به آمریکا پناهنده و سپس عضو سازمان سیا شد و مسلّطترین فردِ اطلاعاتی آمریکا در ایران بود.) ر.ک: ص ۲۸.
۳. شکنجهگران رژیم شاه، زن نوجوان مبارز را عریان میکردند، سپس یک افسر ساواک با یک نخ سیگارِ روشن، اطراف نوک پستان زن را می سوزاند. تا جایی که فریاد می کشید، دست از مقاومت برمی داشت و اطلاعات لازم را در اختیار می گذاشت. آمریکا فیلم این شیوه شکنجه را از ساواک گرفت و در تایوان، فیلیپین و اندونزی به عنوان بخشی از کمک تکنیکی به دوستان هم پیمان خود، توزیع کرده بود. ص ۹۲. [به نقل از حسنین هیکل در کتاب «ایران روایتی که ناگفته ماند» ترجمۀ حمید احمدی. چاپ چهارم، تهران. الهام، ۱۳۶۶]
۴. از سال ۱۳۵۴ به بعد به دلیل اوج گرفتن مبارزات، شاه شخصاً از سر استیصال و غضب و ارهاب و وحشت و نشان دادن خود به عنوان یک رژیم پلیسی مقتدر، دستور داد مبارزان در خارج از کمیتۀ مشترک ضدخرابکاری (=سازمان مشترک میان ساواک و شهربانی) و نیز مبارزین در درگیری های خیابانی، کشته شوند. ص ۱۶. پایان بخش این پست، این شعر سیاسی و عقیدتی ست که هدیه می کنم به شهیدان زیرِ شکنجه ی رژیم سراسر ذلّت و خواری و نفرت شاه نگون بخت و جبّار:
با مرگ در مَپیچ که هر زنده مُردنی ست
در مرگ زنده باش که آنَت ستودنی ست