دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

عبد صالح خدا

به قلم دامنه. به نام خدا. دیشب مطالعه می کردم. رسیدم به اینجا. یعنی عبد صالح خدا. چه می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم شیعیان باور مُدرنی دارند. به عبارتی دیگر فرازمان و فرامکان می اندیشند. عصمت را فقط برای معصومین _علیه السّلام_ قائل اند. همین تفکر باعث می شود شیعه هیچ کسی را، حتی «حاج آقا روح الله» را (که بعدها امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ شد، و به سلطۀ سرکوبگرانۀ خیانت بار سلطنت شاهنشاهی پایان داد و رژیم سراسر وابسته و ضد اسلامی شاه را واژگون ساخت) مقدّس و معصوم نداند و مکتب فکری_سیاسی ایشان را قابل بررسی و نقد بداند.

 

امام خمینی را معصوم نمی‌دانیم. و مشخص است وقتی شخصیتی معصوم نیست، بشر عادی ست. اما ایشان به گونه ایی رفتار می کردند که همه در او ذوب می بودیم. و به تعبیر زیبا وی را به دلیل «عبد صالح خدا» بودن پیروی می کردیم. رهبری بود که به ایران و ایرانی عزّت بخشید. دست استعمار را از کشور قطع کرد. شاه را سرنگون کرد. شاهی بر برانداخت. و بارها توصیه کرد هیچ کس حق ندارد بر ملت ریاست و دیکتاتوری پیشه کند. و همه را فراخواند تا خدمتگزار این ملت باشند.

 

عکس از دامنه

 

من بر حسب مطالعه‌ی این کتاب، چهار نکته می آورم تا دامنه خوانان شریف را در آن سهیم کنم. در کتاب عبد صالح خدا، نکته هایی‌ست که بیم داشتم اگر نگویم حق مطلب را ادا نکرده باشم:

 

«خدا را سپاس که مبارزه به وسیلۀ یک رهبر روحانی شروع شد؛ خالص، بدون شائبه، بدون این که حتی یک ساعت از همۀ عمرش، در یک گروهی، در یک جریان سیاسی، در یک باندی، در یک تشکیلاتی، در یک اداره ای گذرانده باشد، یک روحانی حوزه نشین و در معنا، یک آتشفشان خاموش... لحظۀ مناسب فرا رسید و این آتشفشان منفجر شد و همۀ ایران را و سپس جهان اسلام را منفجر کرد... یک انسان والای همیشه طلبه بود، یک مرجع تقلید که خود را از یک طلبه فراتر نمی دانست و نمی گفت.» (ص ۵۴ ، سخنرانی آقای خامنه ای در ۱۵ اسفند ۱۳۵۸)

 

کاری که امام خمینی انجام داد، از نوع کار انبیا بود، نه از نوع کار علما. اگرچه علما ورثۀ انبیا هستند، اما غیر از این بزرگوار، عالمی که توانسته باشد شأن وراثت را تحقق ببخشد، نداشته ایم. (همان. ۲۷ اردیبهشت ۱۳۷۲). ما به حیات روح، به شعور روح، به درک روح از آنچه می گذرد و به مسائل جاری دنیای ماده معتقدیم... ممکن است بعضی از ارواح، بعد از آن که جسمشان از این دنیا زایل و فانی شد، تا مثلاً قیامت، در خواب باشند،... ولیکن، ارواح بیدارِ هوشیارِ مؤمنِ محیطی، مثل روح عرفانی امام بزرگوار، بلاشک از آن روح هایی است که حاضر و ناظر است. هر کاری می کنیم، آن بزرگوار به احتمال قوی و نزدیک به یقین، آن را می فهمند و برای ما دعا می کنند. (همان. ص ۱۷۳)

آنچه در آینه جوان بیند

پیر در خشت خام آن بیند

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1040
۱ عدد کامنت برای این مطلب ثبت شده است
نظر (۱)
. . . this page doesn't have any comments yet
  • محمد عبدی
    محمد عبدی
    سلام

    شعر از مولوی درستش این است

    آنچه بیند یک جوان در آینه

    پیر اندر خشت می‌بیند همه


    یا بدین نحو


    آنچ بیند آن جوان در آینه

    پیر اندر خشت می‌بیند همه



  • پاسخ دامنه را در اینجا باز کنید :
  • ابراهیم طالبی  | دامنه دارابی
    ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
    سلام برادر گرامی ام مهندس عبدی
    که:
    مرد همیشه دامنه خوان است و
    دامنه نویس و
    دامنه دان و
    دامنه خواه.

    بله؛ ممنونم از تصحیح تان.
    من بیت را از خود کتاب «عبدصالح خدا» رونویسی کردم. وه در حقیقت نوعی دیگر از شعر مولوی ست. یعنی ساختار بیت را عوض کرد و این با آن بیت مولوی، تفاوت دارد


    ولی در عین حال، من الان بعد از خواندن توضیح ات، مراجعه کردم گنجور
    دیدم مولوی این را نوشته در (بخش ۱۳۸ - پرسیدن پادشاه قاصدا ایاز را کی چندین غم و شادی با چارق و پوستین کی جمادست می‌گویی تا ایاز را در سخن آورد)

    که شما هم متذکر شدید:

    آنچ بیند آن جوان در آینه

    پیر اندر خشت می‌بیند همه


    (منبع)


    خیلی ممنونم از دقت تان


    این هم عکس شما هدیه به تو رفیق بافکر و متواضع و حق پذیر



    مهندس محمد عبدی سنه کوهی

نظرات خود را در زیر بنویسید:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">