دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

درباره سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده
۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ ، ۱۷:۵۳

نقد افکار سیاسی آیت الله مصباح

افکار سیاسی آیت الله مصباح
۱۴ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی

توضیح: این کتاب را آقای شیخ محمد جواد مهاجری در نشست دیروز به من هدیه کرد. مبنای من درین سلسله‌پست همین منبع است.

 


نظر آقای مصباح:

او در ص ۲۵۵ مدعی‌ست زمامداری ولی‌فقیه برای جامعه‌ی جهانی است و اسلام حکومت واحد می‌خواهد. در نگاه وی مندرج در ص ۲۵۴ "دارالاسلام" یعنی فقط مسلمانان که در آن با لفظ "امت اسلامی" زندگی می‌کنند. و لذا غیرمسلمانان با شرایط خاصی می‌توانند صرفاً "در سایه‌ی حکومت اسلامی"، زندگی کنند آن هم فقط "مسالمت‌آمیز". او در ص ۲۵۶ می‌گوید ولی فقیه فرد اصلح است و می‌تواند جامعه‌ی اسلامی را اداره کند.

 

نظر من در نقد تز مصباح:

۱. جهان نو، زِمامدار نمی‌خواهد. زمامداری عنصری مربوط به عصر پیشامدرن بود و کاریژه‌های عصر جاهلیت ختم شد و بازتولید آن فقط از ذهن‌های پندارگرا ساخته است.

۲. دارالاسلام از نظر من جایش را به دارالانسان می‌دهد، بدون تبعیض و با آزادی برابر همگان تحت عنوان شهروندان.

۳. ولی فقیه اگر هم تز درستی حساب آید، از یک سرزمین با رأی همان کشور نافذ است. سایر بلاد تحت اصول و قواعد حقوقی خود هستند.

۴. در دارالاسلام که حکم کرد غیرمسلمانان باید مسالمت‌آمیز و تحت شرائط زندگی کنند، فکر کهنه و خلاف اخلاق و آزادی عمل جهانی است.

۵. حکومت ولایت فقیه در خود ایران مشروعتش به علت عملکردها خدشه‌دار شد، حق اداره‌ی جهان و جامعه‌ی اسلامی را ندارد.


در مجموع این حرف که اسلام حکومت واحد می‌خواهد یک فکر مَغازی (=جنگجویانه) و یک برداشت انحرافی از دین است. این حرف، نافی حقوق و آزادی بشریت است. ادامه دارد

 

افکار سیاسی آیت الله مصباح

۱۵ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی

بر پایه‌ی کتاب «حکیمانه‌ترین حکومت» نوشته‌ی آقای مصباح یزدی

قسمت ۲

نظر آقای مصباح:

آقای مصباح یزدی در ص ۳۶۵ عنوان می‌کند کار خبرگان نصب ولی فقیه نیست، خبرگان "فقط شهادت و تشخیص" می‌دهند که این شخص مصداق نصب عام امام زمان علیه السلام در زمان غیبت کبری است. او همچنین می‌گوید خبرگان وظیفه‌ی اعلام عزل دارد، نه حکم به عزل. مصباح در ص ۳۹۴ قائل به "قداست ولی فقیه" است. به این علت که پرتو قداست خدا بر نبی اکرم ص و امامان می‌تابد و او باور دارد این قداست به ولی فقیه هم می‌تابد و ادعا می‌کند "ولی فقیه به عنوان جانشین پیامبر ص و معصومان ع دارای پرتوی از همان قداستی است که از خداوند به پیامبر ص و ائمه ع سرایت کرده است." او حتی در ص ۳۹۶ می‌گوید اثرات ولی فقیه در جامعه از قداست او منشاء می‌گیرد. قداست بود که امام خمینی توانست انقلاب را رهبری کند. و دشمنان می‌کوشند از ولی فقیه قداست زدایی کنند.

 

نظر من در نقد تز مصباح:

۱. حق پیشینی برای روحانیون قائل‌شدن، خلاف عقل و نوعی تمایز و غلبه به اعتبار تفسیر قاهرانه و یکسوگرایانه از اسلام، توسط قائلین به این تز است که بسیاری از فقها آن را رد و یا صرفاً در امور حسبه حبس می‌کنند. حقوق ملت در کسب قدرت مدیریت کشور، مساوی است نه در ذیل فقیه.

 

۲. این که حکومت در دوره‌ی نبود و فقدان امامِ شیعه، لزوما" در ظل فقیه‌هان است، امری بی‌پایه است. چون تأسیس نظام سیاسی از طریق دموکراسی است، نه از راه تفسیر بخشی از حوزه بر حق‌داشتن فقیه بر همه‌ی مردم. مردم بر مردم حکومت می‌کنند، نه صنف خاص، بر مردم.

 

۳. فقیه حوزه که حکومت را در دست بگیرد، هرگز قداست ندارد، چون قداست جلوِ آزادی بیان و انتقاد و برکنارکردن و حتی محاکمه‌ی حاکم را می‌گیرد. این تفکر ناشی از اسلام‌شناسی نیست که ولی فقیه را بگویند مقدس است. امر مقدس، امری بدون چون و چرا می‌شود. حال آن که حاکم پاسخگوی مردم است و باید به میزان قدرتی که پیدا می‌کند، جوابگو در برابر نقد و نصیحت و اعتراض باشد.

 

اساساً اسلام‌شناسی مصباح از چارچوب اسلام بیرون است و هیچ بهره‌ای از حکومت بر پایه‌ی سیره‌ی امام علی بن ابی طالب ع ندارد. او مردم را در برابر یک قداست بی‌پایه و اساس، بی دست و پا می‌خواهد و رمه در برابر شبان که مردم در برابر ولی‌فقیه چون قدیس است باید تبعیت کنند. حال آن که حکومت، تقسیم حقوق و تساوی انسانی است، نه قائل‌شدن به قداست فقیه که ممکن است با عمکردش به بدترین رتبه نزد ملت هم برسد چه رسد به قداست. قداست‌زایی برای حاکم شگردی است برای بستن حق اعتراض و دگرگونی سیاسی مردم. ادامه دارد...

 

 

‌ افکار سیاسی آیت الله مصباح
۱۹ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی
بر پایه‌ی کتاب «حکیمانه‌ترین حکومت» نوشته‌ی آقای مصباح یزدی

قسمت ۳


نظر آقای مصباح:

آقای مصباح یزدی در ص ۱۲۱ برین دست می‌گذارد که "معقول‌ترین راه برای مشروعیت حکومت" این است که خداوند"حق حکومت بر مردم" را به یکی از بندگان خود وا گذارَد و "او را به حکومت نصب" کند. وی در ص ۱۵۳ فرمان می‌دهد منابع اسلام "به‌روشنی نشان می‌دهد" که "خشونت قانونی، کاملاً پذیرفته‌شده و برآمده از متن دین" است. مصباح همچنین در ص ۱۹۵ مدعی است مسلمانانی که "ملاک حکومت را خواست و نظر اکثریت مردم" و "مقبولیت مردمی" می‌دانند، "مسلمانان سطحی‌نگر" می‌پندارد. و می‌گوید این نظر "هیچ گونه سنخیتی و سازگاری با بینش اسلامی و روح حاکم بر احکام اسلامی ندارد."


نظر من در نقد تز مصباح:

۱. آقای مصباح سعی کرد راه حکومت یک فرد بر ملت را با تمّسُک و تنّسُک به شرع هموار کند و فقط فقیه متعلق به تفکر قشری و روایی از دین را مجاز به حکومت بداند. این نگرش، اصل حق تعیین سرنوشت ملت توسط کل ملت را لغو و بیهوده می‌داند و درعوض به فقیه، حق حکومت بر ملت می‌بخشد و هیچ هم به هیچ کس پاسخگو نباید باشد زیرا ملت باید دستورات و حتی منویات (=درون‌خوانی‌های) فقیه حاکم را تبعیت و تقلید و تقدیس کند و چون و چرا نکند. مصباح مثلاً طبق تزش قائل است آقاخامنه‌ای را خدا نصب کرد! البته شاه هم مدعی بود من از سوی فرّه ایزدی منصوب شدم!

۲. مصباح خشونت را برای دو کار می‌خواهد یکی این که مردم هرگز جلوِ حکومت فقه و فقهیان حق مخالفت نداشته باشند و شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» (فرومایه‌ترین شعار علیه‌ی مخالفان فکری) از همین طرز تفکر، آبِشخور دارد. و دومی این‌که مخالفان با رُعب و ارهاب باید سرکوب شوند و قدرت فقط میان قائلین به حکومت فقه و فقیه چرخش و گردش کند و حتی ثابت بماند و هر کس خواست حرف خلاف این تز بزند سرنوشتش مرگ است.

۳. کسانی که نظر اکثریت ملت را لغو و این تز سیاسی را سطحی‌نگری معرفی می‌کنند، در واقع از نقد تفکر حکومت مردم‌سالار عاجز هستند و رو به شعار و تهمت و افترا آوُردند. در اسلام امام علی علیه السلام وقتی مردم گفتند بر ما حکومت کن، پذیرفت. حال آن‌که مصباح نظر اکثریت مردم را لغو و باطل می‌داند. 

لازم است گویم که مسعود رجوی و مصباح یزدی در مورد تز قدرت مطلق و بلامنازع رهبری سازمان و کشور و سرکوب هر مخالف در برابر تز قدرت مطلق و بدون قید، شبیه هم هستند و مو نمی‌زنند. ادامه دارد...

 

 

‌ افکار سیاسی آیت الله مصباح
۲۱ ، ۲ ، ۱۴۰۴ نویسنده: ابراهیم طالبی دامنه دارابی
بر پایه‌ی کتاب «حکیمانه‌ترین حکومت» نوشته‌ی آقای مصباح یزدی

قسمت ۴


نظر آقای مصباح:

آقای مصباح یزدی در ص ۴۱۱ ادعا دارد "ولی فقیه، مسئول هیچ یک از قوا نیست، اما مسئولان قوا مشروعیت خود را از او می‌گیرند." وی معتقد است مهمترین امتیاز نظام جمهوری اسلامی ایران بر دیگر نظام‌ها، انسجام درونی آن است که قائل است فقیه حاکم، عامل آن است. مصباح در ۲۷۱ گفت "حکومت حقی است که خداوند به حاکم داده است، نه این که مردم به او داده باشند." و در ص۲۷۲ تأکید کرد "منابع معتبر دینی نشان می‌دهد که در حاکمیت دینی، ولایت از جانب خداوند منظور است، نه توکیل و نیابت از طرف مردم." و اشاره می‌کند ولی فقیه از طرف مردم نه نیابت دارد و نه وکالت. بلکه "از سوی معصوم، ولایت" دارد. آیت الله مصباح از روایت مقبوله‌ی عمر بن حنظله از امام صادق علیه‌السلام درین‌باره ادعای ادلّه کرد.


نظر من در نقد تز مصباح:

۱. آقای مصباح فردِ فقیه را مشروعیت‌بخشِ نظام و مسئولان می‌داند، که در برابر هیچ کس در نظام پاسخگو نیست. حال آن که حاکم، حکومتش در صورتی نافذ است که مردم حکومتش را بخواهند و هرگز حق حکومت ندارد مگر مردم خواسته باشند. از طرفی حاکم در برابر تمام تصمیمات و عملکرد خود باید پاسخگوی ملت باشد.

۲. خداوند هیچ وقت در جزئیات حکومت مردم بر مردم، دخالت ندارد و به قول مرحوم علامه طباطبایی نوع حکومت مشروط به زمانه و اقتضائات روزگار خود است و شرع شکل آن را به خود مردم سپرد.

۳. منابع معتبر دینی از نظر مصباح یعنی هر چه که او و همفکرانی شبیه او از دین قرائت دارند، چون او فقط قرائت خود را حق می‌داند و سایر قرائت‌ها را انحراف. از سوی دیگر حاکم موظف به رعایت حقوق ملت است و این یعنی وکالت و نیابت، نه ولایت و حکومت. ملت در نظر مصباح هیچ حقی در تأسیس حکومت دینی و مشروعیت سیاسی حاکم ندارد. بنابراین تز مصباح تزی انتخاب نیست، تز انتصاب است.

شرح این مطلب واجب است که از نظر من، امام زمان علیه السلام امام ۱۲ شیعیان هم، در همان زمان حضور قبل از غیبش، اگر حکومت تشکیل می‌داد، رأی و نظر مردم را را ملاک حکومت خود می‌کرد، چه رسد به عصری که سنت می‌گوید موعود می‌آید. موعود هم، قدرت و حکومتش، مولود مردم است، چون امام علی علیه السلام این کار را کرد و سایرین و تالی‌تِلوها نمی‌توانند خلاف مشیء عملی و نظری امام علی علیه السلام، خودسرانه خود را حاکم کنند و ملت را تابع و پذیرنده‌ی مجبور، فرض کنند. ملت، همه‌کاره‌ی سیاست و حکومت است و حاکم زیر نظارت ملت است، نه فراتر از آن. چه مسعود رجوی و چه مصباح یزدی، به نظر من، هر دو فرد متقشّر در فهم دینی و مستبد به رأی در امر سیاسی، رهبری سازمان یا کشور را مافوق طبیعی معرفی می‌کنند که همه‌ی اعضای سازمان یا کشور باید در آن مستحیل و منحل و محو و پیرو محض شوند. البته چه مسعود رجوی چه مصباح یزدی، بینش‌شان این است و بینش هم در مناسبات فکری، امری آزاد است، نقد هم، آزاد و از مناسبات است. ادامه دارد...

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2619
موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

دامنه کتاب

نظرات (۱)

جناب طالبی عزیز

السلام علیکم

 

می‌دانم شما، به دنبال ایراد یا اشکال نیستید، بلکه به دنبال نقد هستید.

متاسفانه بعضی‌ها یک گشتی در تاریخ می‌زنند و با اندک اطلاعات ناقص فکر می‌کنند صاحب نظریه شدند و به راحتی همانندسازی می‌کنند و می‌گویند: اَنَا رجُل. شما خوشبختانه از این ویژگی مُبَرّا هستید.

 

همان گونه که یک نظریه یا دیدگاه باید پشتوانه عقلی و نقلی معتبر داشته باشد، نقد آن نیز باید همراه با استنادات معتبر باشد‌.

شما لابد نظریه علامه مصباح را فهم کردید که به دنبال نقد آن هستید. اگر نظریه‌ای فهم نشود، نقد آن هم معتبر نخواهد بود.

از سه صفحه از کتاب حکیمانه‌ترین حکومت، دیدگاه‌های آقای مصباح را نقل کردید، اما دلایل و استنادات عقلی یا نقلی ایشان را بیان نکردید و در کمال تعجب، نتایجی را بیان کردید.

پرسیده بود در باره ایران چه می‌دانید؟ جواب داد ایران کشوری است که با پاکستان همسایه است و پاکستان کشوری است که ... در ادامه چند ساعت در باره پاکستان توضیح داد.

متاسفانه عده‌ای بدون مطالعه، قرآن را کتابی معرفی می‌کنند که اساساً خشونت و تبعیض را تئوریزه می‌کند، هم در اجتماع و هم در خانواده، هم در باره مسلمانان و هم در ارتباط با غیرمسلمانان. هم اکنون کار بسیاری از افراد و گرو‌ه‌هایی که با دین مقابله می‌کنند همین است.

 

درخواستی از شما دارم.

اگر این درخواست عاقلانه نیست، بفرمایید.

و اگر آن را معقول می‌دانید، اجابت کنید.

استدعا دارم دلایل و استدلال و استنادات عقلی و یا نقلی این سه مورد را بیان بفرمایید.

از نکاتی که نوشتم حتماً متوجه شدید که از دیدگاه‌های ایشان و نقد شما، نه طرفداری کردم و نه مخالفت. فقط خواهان توضیح بیشتر و مستند هستم.

شاید دلایل عقلی و نقلی ایشان ضعیف و ناکافی باشد، و یا شاید نقد شما ناکافی باشد، نمی‌دانم.

شما در پایان نوشته‌تان، همانندسازی عجیبی کردید که فوق‌العاده قابل تامّل است.

و الامر الیکم

 

🔹از این که گاه‌گاهی به گروه سر می‌زنید، خله خله ممنون هَسّمی، ته خِنابِدون🌹

 

🔸در باره سنت‌هایی که بر سبک زندگی حوزوی‌ها، به‌خصوص پوشیدن لباس در گذشته حاکم بود، یک خاطره از مرحوم جوادآقای امامی🖤 در باره خودم برات ارسال کرده بودم، اما بعد از چند روز وقتی نگاه نکردی حذف کردم.

محمدرضا احمدی 

پاسخ مدیر دامنه :
،
،،
جناب آشیخ محمدرضا سلام
اول درخواست خودم را مطرح کنم. آن خاطره خودت با آقاجواد امامی رحمت الله علیه را حتماً مجدد بار بگذار. من اصلاً آن را ندیدم. دوم نقد من بر گزاره‌های قطعی و جملات حکمی آقای مصباح یزدی است. سوم نقد نظریه خود یک نظریه‌ی جایگزین است لذا فضای صحن جای آن نیست. من گفتم نظر من در نقد تز مصباح. چهارم بسیاری از ادعاهای آقای مصباح در اندیشه‌ی سیاسی و حقوق ملت، واضح البطلان است. بگذرم. همچنان قائلم در مقایسه‌ی با مسعود رجوی، مصباح یزدی در تصلب فکری و نقره‌داغ کردن مخالفان رهبریت سانترالیستی با آن فرد شباهت تام دارد. احمدی بزرگوار ممنونم. دامنه


شیخ محمدرضا احمدی دو:
نشد طالبی جان

یعنی ایشان همان گزاره‌های قطعی و جملات حکمی را بدون استدلال و استناد بیان کردند یا با استدلال؟ 
اگر استدلالی وجود ندارد، بفرمایید نیست و اگر هست خیلی خلاصه آن را بفرستید.
بله که نقد نظریه، خود یک نظریه است، یعنی می‌تواند باشد، اما بیان تز، بدون بیان استدلال آن، نقد را ناقص جلوه می‌دهد. نقدی کامل است که ادعای صاحب تز را توضیح دهد.
هنوز ادعای قبلی را اثبات نکردید که ادعای جدیدی مطرح کردید.

مشکلی نیست.
ممنونم از پاسخ‌تان
اون خاطره را هم می‌فرستم.

آسیوند مهدی امید:
سلام و احترام
محضر دوست و برادر بزرگوار
به نظر بنده 👇
بنا به گزارش تاریخ خشونت مؤمنانه(محمدی و علوی) به تناسب جرم در شرایط فقدان مقبولیت مردمی (تقیه) با اشکال اموزش به خواص و تذکر زبانی و ..... به مجرمین لازم باشد تا پای شهادت ( چنانکه برای پیامبر اکرم (ص) امامان(ع) و علمای حق گوی شیعه(ره) پیش اوردند)  می باشد . اما
در شرایط فراهم شدن مقبولیت مردمی( که اهرم قدرت برای عملی سازی قسط و عدل و امکان حاکمیت و ولایت مطلقه فراهم می گردد 
 امکان پذیر می شود«......لیقوم الناس بالقسط حدید۲۵» ) اعمال خشونت مناسب با جرم امری بدیهی است ، زیرا بنااست جامعه رنگ خدایی بگیرد( قران کریم ) تا چرک و‌ عفونت اخلاقی و رفتاری توسط مجرمین شیوع پیدا نکند . به عقیده بنده مطالب علامه مصباح یزدی با مقدماتی که خواننده ی مطلع در ذهن مقدمه چینی می کند قابل فهم می شود و جو شایعاتی که علیه مطالب او جاری می گردد عجولانه و بدون رجوع به زمینه هایی است که از قبل باید انها را به ذهن اورد .  والسلام علی من اتبع الهدی .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">