تازه ترین پست ها

پذیرفته ترین پست ها

پر بازدید ترین پست ها

پر بحث ترین پست ها

تازه ترین نظر ها

موضوع های کلی سایت دامنه

کلمه های کلیدی سایت دامنه

بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه

پیوندهای وبلاگ های دامنه

پیشنهاد منابع

دامنه‌ی داراب‌کلا

بینج و برنج

بینج و برنج

متن اول توسط دامنه:

زنان شالی‌کار در بینجسّون‌زار 

نوشته‌ی: دامنه دارابی. خداقوت زنان پرقدرت مازندران و ایران. شعر درین آهنگ، نشان می‌دهد زمین فوراً از یک کشت، به کشت دیگر در آمده است؛ بدون کمیترین دَمُ استراحت. زنان از دیرباز، علاوه بر بیزباز، در سه استان شمال ایران، بنیانِ تربیت خانواده و اقتصاد مزرعه بوده‌اند. اینک اما نمی‌دانم همچنان این‌چنین‌اند، یا تغییر نگرش داده‌اند. ممنونم از حاج سیدحمید محمدتقی دارابی در ارسال این فیلم بینجُ شالی که شرحی برِش زیرنویس کرده‌ام.

شرح دو لغت برای فارسی‌زبانان سایت دامنه و صحن فکرت:

بینج: همان فارسیِ برنج است، ولی در گویش محلی، حروفش پیچ‌تاب خورده است، این‌گونه جمعُ جور ادا شده است.

بیزباز: حالتی در برخورد دوستانه با شیرخواره که توأم با نوا و آوا است؛ اغلب رفتاری‌ست از سمت حضراتِ اُناث (=نساءُ نسوانُ. در فارسی: بانُوان) به بچه‌ها.

 

متن دوم توسط جلیل قربانی:

 رنج برنج

۱- در فعالیت زراعی یک محصول نهایی وجود دارد که به آن برنج می‌گویند. این محصول نهایی، از یک محصول واسطه‌ای به نام شالی به دست می‌آید.

۲- برنج به معنای دانه سفید به‌دست آمده از دانه‌های شالی است که پس از جداکردن پوست زرد خردلی شالی، اسم خاص یک فرآورده یا محصول است.

۳- از نظر تقسیم فعالیت‌های اقتصادی، شالی یک محصول کشاورزی (مزرعه‌ای) و برنج یک محصول صنعتی (کارخانه‌ای) است.

۴- برنج‌کاری، واژه‌ای نادرست است، چون برنج را نمی‌کارند و اگر بکارند، می‌پوسد و از بین می‌رود. شالی‌کاری کلمه درست است؛ چون شالی، قابلیت کاشت و رشد دارد.

۵- برنج مصرف انسانی دارد اما شالی هم مصرف انسانی و هم مصرف حیوانی (چارپایان و ماکیان) دارد.

۶- بینج در مازندرانی معادل «شالی» در فارسی است؛ واژه‌های ترکیبی آن «بینج‌کِفِر /بوته شالی»، «بینج‌خوشه/ خوشه شالی»، بینج‌تیم/ دانه شالی» و ده‌ها کلمه و کاربردی دیگر از آن ساخته شده است.

۷- معادل مازندرانی برنج، واژه «دونه» یا همان دانه است.

 

دامنه: سلام جناب آقای جلیل قربانی. دست مریزاد. اتفاقاً باب طبع من است این‌چنین متن. هم ایران را نمی‌نمایند، هم خوراک و کشت و داشت و برداشت‌شان را. از دیدِ من قشنگ وارد موضوع شدید و قشنگ هم از آن خارج شدید. همین خاطر آمد برای چاپ در سایت. یک چیز را البته نسیان سپردید؛ ورمز. که بینجِ وَر اوه می‌خورَد. ۱۵ ، ۶ ، ۱۴۰۳ دامنه دارابی.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2533
نظرهای رسیده
۴
در تاریخ : ۱۵ , ۱۴۰۳ شهریور . دید ۲۲۷
نظرات زیر این پست (۴)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نشان دادن نظر ها [ ۴ ] پنهان کردن نظر ها
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    سلام آقای طالبی روز به خیر

    ✅ در زبان فارسی «ستان» و «زار» که معادل آنها در مازندرانی، « ّسون» و«جار» است، هر دو به عنوان پسوند مکان است.

    بنابراین بکاربردن هر دو پسوند در یک کلمه، نه تنها ضرورتی ندارد که نادرست است!

    ✳️ این توضیح برای شما همانند ورود من در کار صادرات زیره به کرمان بود؛ نخواستید، برگردانید...!


    ✅ حالا که این‌جوری شد، این رو هم بنویسم :

    🟡 حرف وصل «وَ» برای آسانی در خواندن، ابتدا در شعر و سپس در نثر به « ُ» تبدیل شده است، اما چند وقتی است که شما به جای نوشتن «وَ» از نشانه « ُ» استفاده می‌کنید.

    تلفظ از نوشتن جداست، اگر قرار باشد که حرف «وَ» در خواندن به « ُ» تبدیل شود، در نوشتن نباید حذف شود

    جلیل قربانی

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    سلام جناب آقاجلیل قربانی
    اشکال وارده، وارد است. معمولاً در تضاد بین سجعُ وزن با رعایت اصل ادبیات، جانب سجع می‌ایستم. مثلاً در همین متن:
    بین شالی‌کار  = بینجسّون‌زار
    بله، «سّون، جار، زار» هر سه پسوند همانند هم‌اند. از توجه‌ات به ریزِ متن ممنونم.
    ،،
    نه، آقاقربانی. وَ برای حفظ «آوا» است
    مثلاً:
    حرکتْ به سکون ت، وقتی می‌خواهد به برکتْ به سکون ت پیوند آوایی پیدا کند، واو عطف یا واو جمع را باید هم‌آوا با خواندن حرکتْ برکتْ خوانْد. نه با وُ. درود به دقتت.

    ،،
    یعنی این طوری:
    حرکتْ وَ برکتْ
    نه:
    حرکت وُ برکت.
    اولی آواپذیرانه‌تر است.

    حرکات که روی واژگان می‌ذارم، قصدم این است خواننده نیز، متن خودم را، عین آوای خودم به زیرِ خواندن ببرَد. همین. وگرنه اصل خواندن گردن خواننده است، نه نویسنده. من زور می‌زنم تا خواننده در خواندن متن‌هایم، حتی آوا را هم با من شریک شود

    ،،
    نمازمِه، اول وقت اقامه کنم، می‌آیم الآن آقاجلیل.
    چون نمازگُزارنِ من، میانه است، نه طولانی وَ ایضاً حوصله‌سربَری!

    طرح مسئله:

    سلام شبانگاهی به جناب جلیل قربانی
    با توجه به بحث ادبیِ تدوین متن / تلفظ متن، که در صحن با هم داشتیم، عبارت‌های زیر ازجمله چیزهایی‌ست، تلفظ درست آن از تدوین عادی برنمی‌آید. مگر افراد حرفه‌ای، که از سبک خواندن آن اطلاع دارند. در مورد خودت یقین دارم تلفظ هر شش تا را دقیق بلدی.

    حسن البکر

    ژان پل سارتر

    موزه لوور

    سلسلة الذهب

    فولکس واگن

    رقیم و دانه‌ی رمان

    والسلام.

    جواب جلیل قربانی:
    سلام آقای طالبی
    شب به خیر

    ✅ از اولی می‌گذرم چون در برابر ایران حرفی برای گفتن نداشت، هر چند جانشین او بلاها بر سر ما آورد. 

    اما از دومی اصلاً خوشم نمی‌آید؛ به دلیل گرایش‌های شدید چپ‌گرایانه‌اش!

    تلفظ سومی از طرف آن نماینده مجلس که مدت‌ها اسباب خنده خلق‌الله بود.

    چهارمی که در این ایام، یادکردی از امام رضا علیه‌السلام می‌شود با آن حدیث معروف‌شان.

    اما پنجمی، هنوز نفهمیدیم چرا این ماشین موتور نداشت، اما در صندوق عقب آن یک موتور زاپاس یا شاید هم قاچاق بود.

    درباره ششمی، جز نام اصحاب آن‌ها چیزی نمی‌دانم.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    درود اقا ایراهیم حال وسط حرف شما دوتا ضرب المثل مازندرانی هم بگیم

    ۱.بینج پشتی ور ورمزم او خوانه (به هوای برنج به علف هرز هم اب می رسد)

    ۲. بینج خوشه هرجه دلاتر بوشه . بینج کر کمر راس بوشه ( خوشه برنج هرچه کجتر شود . کمر شالیکار راست می شود )

    سید سعید شفیعی دارابی

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    آق سید سعید سلام
    دل به دل راه داشت، من هنوز متنت را ندیده بودم، ورمز را در پیش‌نویس جوابم به آقا قربانی آوُردم. اما متنت چون شرحی بر بر هر دو لفظ و عبارت ضرب‌المثل محل است، در همان پست مشترک من و جناب جلیل در سایت دامنه بازنشر می‌شود. خرسندم از عُلقه و اهتمامت به فرهنگ لغت زادگاه و استان خِطه‌ی شمال. با احترام به هرزگان‌نشینان لِنج‌سوار لنگرانداز ماهی‌گیرِ قباد.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    ❎ عجب «وَ» ی بابلی‌ای شد!

     

    ✅ رونوشت با سلام به آقای احمدی

    جلیل قربانی به دامنه

     

    شیخ محمد رضا احمدی به احمدی:

    با سلام

    اره وَ🌹

     

    جلیل قربانی به دامنه:

    ۱- در کار درو، خوشه‌های چیده که در یک جمع می‌شود، «کَسو» نام دارد.

     

    ۲- از جمع حدود ده کَسو، یک دسته بزرگ‌تر با نام «کَر» بسته می‌شود‌‌؛ از هر ۱۰۰۰ متر زمین شالیزار حدود ۱۰۰ عدد کَر به دست می‌آید.

     

    ۳- از روی هم قراردادن ده تا بیست دسته کَر یک کوله ساخته می‌شود.

     

    ۴- مجموع محصول شالی یک زمین در قالب کَر در یک جا به نام «جین‌گا‌سر» به شکل گنبد روی هم گذاشته می‌شود که به آن «کوفا / کوپه» گفته می‌شود.

    جلیل قربانی

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    ما اما وَ لهجه‌ی بهشهری را کیف می‌کنیم
    با لِمراسک و خلیل‌محله و کوهسان. والسلام.

    جواب دامنه به شرح کوپه و کسو توسط جلیل قربانی:

    ،،
    خیلی جالب تعریف ارائه دادید. ثبت شد.
    از رمانی یا اثری یا نقل قولی، آموخته بودم، شالیزار منبع بسیاری از شعرها و آهنگ‌ها و نواها و آواها و حتی ناله و عشق و عاشقی‌ها بوده است، از ازمنه و امکنه‌ی دور تا کنون. ممنونم آقای جلیل قربانی.
  • //blog.ir/media/images/guest.png?1تصویر پروفایل
    ناشناس

    سلام جناب طالبی

     

    در این کلیپ هم دیده شد که زنان پا به پای مردان در کشاورزی کمک می‌کنند، نه مردان پا به پای زنان.

    همچنان که مردان پا به پای زنان در امر خانه کمک می‌کنند، نه زنان پا به پای مردان.

    ما هم در کشاورزی، بخصوص در نشاکاری در کنار زنان خانواده کار می‌کردیم.

    چند تن از بچه محل ما رفته بودند اطراف رشت و زمین کشاورزی اجاره کرده بودند، هنگام نشاکاری که زنان و مردان با هم کار می‌کردند، تعدادی از اهالی آن محل به اینها نگاه می‌کردند و می‌خندیدند.

    خنده‌شان به چی بود؟

    به نشا کردن مردها. می‌گفتند اصلا رسم ما نیست که مردها نشا کنند، نشا را فقط زنها باید انجام دهند.

    البته الان هم رفته رفته، حضور انسان کارگر، بخصوص زنان در کار کشاورزی کمتر شده است که یک دلیل آن وجود ماشین آلات کشاورزی است که جای انسان را گرفته است.

    محمد رضا احمدی

  • //id.bayan.ir/bayan/profile/avatar/b%27i9q69CxMAiPt0JgIztsrYjJHFuY%3D%27/تصویر پروفایل
    دامنه | دارابی
    ،،
    پاسخ بعداً می‌آم می‌دم.
    آقااحمدی می‌آم واس جواب
    برم برای اِشکم، تا غورقار نیامد!
    ،،
    آقا احمدی سلام نیمروزی
    تعبیرت واقعیت بود و نیز دلکش. اتفاقاً در متن آهنگ هم می‌گوید جو را بتاشم (=درو کنم) که رِسنه (=نوبت می‌رسد به) کاشت گندِم. بعد ادامه می‌دهد که تمام که کردیم کار را برمی‌گردیم شه وطن. این نشان می‌دهد بخشی وسیع از شال‌کاران زن، همراه مردان به بینجسّون‌‌های شمال در مهاجرت‌اند. ممنونم زیبا ادامه‌اش دادی.

    ،،
    جناب آقاموسی رمضانی شابا سلام
    دبیر فرهیخته، علت کوپا کردن روی چوبه لابد می‌دانید چیه. موش نزند به کوپا و نیز آب ندزدد کاه و کمل آن که خوشه‌ها کپک بزند. نیز از دستبرد چارپایان گذری در امان بماند.

    جواب جناب موسی رمضانی شابا:
    سلام آقا ابراهیم مدیر محترم ،دلایلی که فرمودید همه درسته ولی این روش را زمانی انتخاب می کردند که دو سه ماه بعد درو نوبت خرمن آنها می شد یا سر فرصت می خواستن خرمن بزنن.

    ،،
    این مورد چهارمی هم جزوِ علل مهمه است.
    ممنونم. موافقم آقاموسی رفیق فرهیخته.
سایت دامنه ی داراب کلا : فرهان پنجم