یعقوب کذاب و زندگی سوخانوف
یورک بِکِر در رُمان «یعقوب کذاب» ترجمهی "علی اصغر حداد" با نمونهخوانی خانم "مهناز مقدم" از یک نوع جنبش مقاومت در آلمان هیتلری حرف میزند که یعقوب قهرمان این داستان است؛ فردی دروغگو؛ البته از سرِ شفقّت. یک ترسو، اما شجاع. رُمانی دلکش هست. من هم شیفتِ کتابم و رُمان. آنقدر اروپا -و بیشتر در آلمان- زندگی مَهیب شده بود که احزاب، میان خانهها هم جدایی انداخته بودند (ر.ک: ص ۷۷) چنان شده بود فلاکت که به جای برق، شمع روشن میکردند و عوضِ عیان و اَیاغ (=همپیاله و همساغَر) بودن با هم، مخفی از یکدیگر میشدند. (ر.ک: ص ۹۳) این قارّه -که علیهی همه غُرغُر میکند- روزگاری حتی پِچپِچِ شهروندان را گزارش میکردند؛ چه رسد به عمل و حرف همدیگر را. حالا برای همه درسِ اخلاق! میگذارند. شگفتا! گویی فراموششان شد وقتی علیهی اسکولاستیک قرون وُسطایی (=فلسفهی مَدْرَسی که در آن، اصل بر تدریس در مدرسه و کلیسا بوده است) شوریدند و انسانخدایی را جای خداوندگار گذاشتند؛ اینک حتی ذرّهای شجاعت ندارند که به همان فلسفهی مدرنشان هم وفا کنند. تمامشان جانب شرّ ایستادند؛ چون خود، نخستین شَرّران عالم شدند. دامنه.
غَریوِ هیچ کس نباید به لُکنت افتد. رمان "زندگی رؤیایی سوخانوف" اثر اولگا گروشین. ترجمهی خانم مینا صفّار، میخواهد بگوید اگر میگویند هنر مرده است! پس چرا ما بازم نقاشی میکنیم؟ رمانِ بدنوشت و زمُختی بود، اما هر طور بود خواندمش و این طوری هم فهمیدش: ← آناتولی پاولویچ سوخانوف مردی پوشالی و پیچیده است از اعضای ممتاز اتحاد جماهیر شوروی در دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۸۵ که رمان، زندگی وهمآلود وی را برملا میکند، گویی دارد پیمان او با شیطان را کشف میکند. در ص ۵۸۰ رمان، بر روی این مسئله تأکید رفته است که میل به گمراهشدن یا گُمکردنِ خود، به شکلی رواج یافته است. یعنی افراد خودبهخود خود را از سایرین گم میکنند که پنهان بمانند و در دسترس نباشند. عین آنلاین و آفلاین بودن افراد. نکتهی دیگر این رمان این است که میخواهد بفهمانَد صداقتِ هنری هر کسی -فارغ از هر هزینهای که میتواند در پی داشته باشد- در نهایت، پاداش عظیمتری دریافت میکند. زیرا از دید این کتاب، هنرمند و طراح (در هر سطح و رشتهای) کسی است که کاری کند تا ما (=همهی آحاد بشر) اینهمه خاک و خُل (=اصطلاح عامیانه به معمای گرد و غبار، آشغال) را از جهانمان بتَکانیم. رمان کنایه میزند، نباید غَریوِ (=صدا، فغان، بانگ) هیچ کسی به لُکنت افتد. جالب این است در ص ۱۶ به نقل از مکاشفات یوحنا، باب سوم، آیات ۱۵ تا ۱۷ آمده است: «نه گرمی، نه سرد، وِلَرم هستی، پس تو را از دهان، قی میکنم». بگذرم. دامنه.