باب قاسم رمضون
به قلم دامنه: مرد حروف و نماز. به نام خدا سلام. آمده بود تسلیت پیش آق سید؛ منزل آق سیدمحمد که تسلای مردانه آنجا بود تسلای زنانه در بیت آق سید. نشست. به فکر فرو رفت. بابقاسم رمضان را میگویم. معمولا" او را سرِ راهی یا جایی یا حین کاری میبینم، میچِکّلم. او قدیمتر شونیشت پیش پدرم هم میآمد. مرحوم پدرم در شبنشینی کمحوصله سریع وِن دِم رِه گِر میکرد! (که زود پا شود برود) این بار اما توی عزاخانه دیدمش. رفتم جلوَش زانو زدم و احوالپرسی صمیمی و عکسی انداختم (همین تصویر بالا) آنگاه ازو پرسیدم "دنیا از نظر تِه چیه؟" بیدرنگ و مکث گفت:
تمام دنیا به علم است. تمام علم به نماز است. و تمام علم و نماز به حروف است؛ همه چی با حروف است.
جناب بابقاسم رمضان واهابی دارابی
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ . عکاس: دامنه
میخکوبم کرد با آن جواب در سرعت. البته از پیش مطلع بودم که با آن که خواندن و نوشتن نمیداند، اما اِرتکازی (=تکیه بر پیشآگاهی درونی) مسائلی را میداند و میفهمد. آق سید گفت چی پاسخ گفت؟ گفتم این را گفت. برق شگفتی در چشمش درخشید. ناهار داشتیمش؛ قورمهسبزی دلچسب. خورد و با کمال فروتنی فاتِهخوانی (خواندن حمد و سوره در هنگام تسلیت آمدن) را ترک کرد و بر ترَک تارَک ما چینِ عجب و زنهار انداخت و بر دل آق سید ما دَم مسیحا. حال که تا اینجا آمدم حیف است از حُنفایی (=راستینی دینی) نگویم؛ آیهی ۳۱ و ۳۲ حج که مرحوم علامه حنیف را تمایل به وسط معنی میکند. مراد از حنیفبودن مردم این است مردم از جانب بُتها به سوی خدا مایل گردند. خدا شعائر علامات و نشانهها را برای اطاعت نصب نمود. احترام به شعائر از تقوای قلب است و حقیقت تقوی و از مصادیق تقوی یعنی ناخشنودی خدا دوری کند که این عمل معنوی قائم به دل انسان است. ۲۹ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
باب قاسم رمضون
به قلم دامنه: مرد حروف و نماز. به نام خدا سلام. آمده بود تسلیت پیش آق سید؛ منزل آق سیدمحمد که تسلای مردانه آنجا بود تسلای زنانه در بیت آق سید. نشست. به فکر فرو رفت. بابقاسم رمضان را میگویم. معمولا" او را سرِ راهی یا جایی یا حین کاری میبینم، میچِکّلم. او قدیمتر شونیشت پیش پدرم هم میآمد. مرحوم پدرم در شبنشینی کمحوصله سریع وِن دِم رِه گِر میکرد! (که زود پا شود برود) این بار اما توی عزاخانه دیدمش. رفتم جلوَش زانو زدم و احوالپرسی صمیمی و عکسی انداختم (همین تصویر بالا) آنگاه ازو پرسیدم "دنیا از نظر تِه چیه؟" بیدرنگ و مکث گفت:
تمام دنیا به علم است. تمام علم به نماز است. و تمام علم و نماز به حروف است؛ همه چی با حروف است.
جناب بابقاسم رمضان واهابی دارابی
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ . عکاس: دامنه
میخکوبم کرد با آن جواب در سرعت. البته از پیش مطلع بودم که با آن که خواندن و نوشتن نمیداند، اما اِرتکازی (=تکیه بر پیشآگاهی درونی) مسائلی را میداند و میفهمد. آق سید گفت چی پاسخ گفت؟ گفتم این را گفت. برق شگفتی در چشمش درخشید. ناهار داشتیمش؛ قورمهسبزی دلچسب. خورد و با کمال فروتنی فاتِهخوانی (خواندن حمد و سوره در هنگام تسلیت آمدن) را ترک کرد و بر ترَک تارَک ما چینِ عجب و زنهار انداخت و بر دل آق سید ما دَم مسیحا. حال که تا اینجا آمدم حیف است از حُنفایی (=راستینی دینی) نگویم؛ آیهی ۳۱ و ۳۲ حج که مرحوم علامه حنیف را تمایل به وسط معنی میکند. مراد از حنیفبودن مردم این است مردم از جانب بُتها به سوی خدا مایل گردند. خدا شعائر علامات و نشانهها را برای اطاعت نصب نمود. احترام به شعائر از تقوای قلب است و حقیقت تقوی و از مصادیق تقوی یعنی ناخشنودی خدا دوری کند که این عمل معنوی قائم به دل انسان است. ۲۹ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به قلم دامنه: مرد حروف و نماز. به نام خدا سلام. آمده بود تسلیت پیش آق سید؛ منزل آق سیدمحمد که تسلای مردانه آنجا بود تسلای زنانه در بیت آق سید. نشست. به فکر فرو رفت. بابقاسم رمضان را میگویم. معمولا" او را سرِ راهی یا جایی یا حین کاری میبینم، میچِکّلم. او قدیمتر شونیشت پیش پدرم هم میآمد. مرحوم پدرم در شبنشینی کمحوصله سریع وِن دِم رِه گِر میکرد! (که زود پا شود برود) این بار اما توی عزاخانه دیدمش. رفتم جلوَش زانو زدم و احوالپرسی صمیمی و عکسی انداختم (همین تصویر بالا) آنگاه ازو پرسیدم "دنیا از نظر تِه چیه؟" بیدرنگ و مکث گفت:
تمام دنیا به علم است. تمام علم به نماز است. و تمام علم و نماز به حروف است؛ همه چی با حروف است.
جناب بابقاسم رمضان واهابی دارابی
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ . عکاس: دامنه
میخکوبم کرد با آن جواب در سرعت. البته از پیش مطلع بودم که با آن که خواندن و نوشتن نمیداند، اما اِرتکازی (=تکیه بر پیشآگاهی درونی) مسائلی را میداند و میفهمد. آق سید گفت چی پاسخ گفت؟ گفتم این را گفت. برق شگفتی در چشمش درخشید. ناهار داشتیمش؛ قورمهسبزی دلچسب. خورد و با کمال فروتنی فاتِهخوانی (خواندن حمد و سوره در هنگام تسلیت آمدن) را ترک کرد و بر ترَک تارَک ما چینِ عجب و زنهار انداخت و بر دل آق سید ما دَم مسیحا. حال که تا اینجا آمدم حیف است از حُنفایی (=راستینی دینی) نگویم؛ آیهی ۳۱ و ۳۲ حج که مرحوم علامه حنیف را تمایل به وسط معنی میکند. مراد از حنیفبودن مردم این است مردم از جانب بُتها به سوی خدا مایل گردند. خدا شعائر علامات و نشانهها را برای اطاعت نصب نمود. احترام به شعائر از تقوای قلب است و حقیقت تقوی و از مصادیق تقوی یعنی ناخشنودی خدا دوری کند که این عمل معنوی قائم به دل انسان است. ۲۹ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
باب قاسم رمضون
به قلم دامنه: مرد حروف و نماز. به نام خدا سلام. آمده بود تسلیت پیش آق سید؛ منزل آق سیدمحمد که تسلای مردانه آنجا بود تسلای زنانه در بیت آق سید. نشست. به فکر فرو رفت. بابقاسم رمضان را میگویم. معمولا" او را سرِ راهی یا جایی یا حین کاری میبینم، میچِکّلم. او قدیمتر شونیشت پیش پدرم هم میآمد. مرحوم پدرم در شبنشینی کمحوصله سریع وِن دِم رِه گِر میکرد! (که زود پا شود برود) این بار اما توی عزاخانه دیدمش. رفتم جلوَش زانو زدم و احوالپرسی صمیمی و عکسی انداختم (همین تصویر بالا) آنگاه ازو پرسیدم "دنیا از نظر تِه چیه؟" بیدرنگ و مکث گفت:
تمام دنیا به علم است. تمام علم به نماز است. و تمام علم و نماز به حروف است؛ همه چی با حروف است.
جناب بابقاسم رمضان واهابی دارابی
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ . عکاس: دامنه
میخکوبم کرد با آن جواب در سرعت. البته از پیش مطلع بودم که با آن که خواندن و نوشتن نمیداند، اما اِرتکازی (=تکیه بر پیشآگاهی درونی) مسائلی را میداند و میفهمد. آق سید گفت چی پاسخ گفت؟ گفتم این را گفت. برق شگفتی در چشمش درخشید. ناهار داشتیمش؛ قورمهسبزی دلچسب. خورد و با کمال فروتنی فاتِهخوانی (خواندن حمد و سوره در هنگام تسلیت آمدن) را ترک کرد و بر ترَک تارَک ما چینِ عجب و زنهار انداخت و بر دل آق سید ما دَم مسیحا. حال که تا اینجا آمدم حیف است از حُنفایی (=راستینی دینی) نگویم؛ آیهی ۳۱ و ۳۲ حج که مرحوم علامه حنیف را تمایل به وسط معنی میکند. مراد از حنیفبودن مردم این است مردم از جانب بُتها به سوی خدا مایل گردند. خدا شعائر علامات و نشانهها را برای اطاعت نصب نمود. احترام به شعائر از تقوای قلب است و حقیقت تقوی و از مصادیق تقوی یعنی ناخشنودی خدا دوری کند که این عمل معنوی قائم به دل انسان است. ۲۹ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
به قلم دامنه: مرد حروف و نماز. به نام خدا سلام. آمده بود تسلیت پیش آق سید؛ منزل آق سیدمحمد که تسلای مردانه آنجا بود تسلای زنانه در بیت آق سید. نشست. به فکر فرو رفت. بابقاسم رمضان را میگویم. معمولا" او را سرِ راهی یا جایی یا حین کاری میبینم، میچِکّلم. او قدیمتر شونیشت پیش پدرم هم میآمد. مرحوم پدرم در شبنشینی کمحوصله سریع وِن دِم رِه گِر میکرد! (که زود پا شود برود) این بار اما توی عزاخانه دیدمش. رفتم جلوَش زانو زدم و احوالپرسی صمیمی و عکسی انداختم (همین تصویر بالا) آنگاه ازو پرسیدم "دنیا از نظر تِه چیه؟" بیدرنگ و مکث گفت:
تمام دنیا به علم است. تمام علم به نماز است. و تمام علم و نماز به حروف است؛ همه چی با حروف است.
جناب بابقاسم رمضان واهابی دارابی
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱ . عکاس: دامنه
میخکوبم کرد با آن جواب در سرعت. البته از پیش مطلع بودم که با آن که خواندن و نوشتن نمیداند، اما اِرتکازی (=تکیه بر پیشآگاهی درونی) مسائلی را میداند و میفهمد. آق سید گفت چی پاسخ گفت؟ گفتم این را گفت. برق شگفتی در چشمش درخشید. ناهار داشتیمش؛ قورمهسبزی دلچسب. خورد و با کمال فروتنی فاتِهخوانی (خواندن حمد و سوره در هنگام تسلیت آمدن) را ترک کرد و بر ترَک تارَک ما چینِ عجب و زنهار انداخت و بر دل آق سید ما دَم مسیحا. حال که تا اینجا آمدم حیف است از حُنفایی (=راستینی دینی) نگویم؛ آیهی ۳۱ و ۳۲ حج که مرحوم علامه حنیف را تمایل به وسط معنی میکند. مراد از حنیفبودن مردم این است مردم از جانب بُتها به سوی خدا مایل گردند. خدا شعائر علامات و نشانهها را برای اطاعت نصب نمود. احترام به شعائر از تقوای قلب است و حقیقت تقوی و از مصادیق تقوی یعنی ناخشنودی خدا دوری کند که این عمل معنوی قائم به دل انسان است. ۲۹ دی ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه
خلیل شاه علی: با سلام. جالب بود از بعضی از این ریش سفیدا و پا به سن گذاشته ها هزاران حکایت و حکمت میتوان دید و شنید. خدا حفظشان کنه.
مصطفی بابویه دارابی: سلام و عرض احترام خدمت شما آقا ابراهیم طالبی عزیز و همه گرامیان گروه رزمندگان. از نقل قولی که از "باب قاسم رمضان" عنوان کردید (دنیا . علم . نماز . حروف) بسیار برایم جالب و آموزنده بود که چطور یک انسان به ظاهر ساده به مفاهیمی بسیار بزرگ اشاره دارد(عرفان عملی) که برای یادگیری آن سالها ممارست لازم است تا شخصی به این آگاهی برسد(آن هم شاید به عرفان نظری) و این نکته در ذهنم تداعی شد که ادراکات از راه شهود و به صورت نور به قلبهای پاک و ساده تابش پیدا میکند و الزاما نیاز به زیر و زبر کردن مکتوبات نیست. ارادتمند مصطفی.
علی رحیمی: عجبا. مرد بی ریا و همیشه در حال کار کردن برای امورات روزانه خانواده خودش. کاشکی یادی از جوان از دست رفته اش میکردید. خداوند بیامرزدش و همچنان اموات شما را. روح جواد عزیزم در آرامش.
محمد قاسمی دارابی: سلام. رابطه با محبوب خود و علم ماورای به لباس و شخص نیست بلکه کردار مخلوق خدا و رابطه با خدا و خلوص آن شخص و پاک بودن و رازو نیاز خالصانه با خدا و پاک بودن انسان یک جای بدرد آدم میخورد منظور باب قاسم رمضان است حکایتی از وی شنیده دارم که در زمان آماده سازی زمین شالیزار حاجی دشت باران نمی بارید و آب شالیزار کم بود که او به سختی داخل زمین کشاورزی شالیزاری بدون اب کارمی کرد. آنهای که شالیزار ی دارند میداند آماده سازی زمین شالیزار بدون آب سخت و طاقت فرسا است. شنیدم آقای باب قاسم رمضان در انتهای کار در زمین شالیزار نگاهی به سوی آسمان کرد و بسوی خانه رفت. در بعد ظهر آن روز باران قابل توجهی بارید و زمینهای شالیزار را سیر آب کرد.
سلام جناب آقا محمد قاسمی. خوشحال شدم از حضورت و این خاطرهات که در دستهی مشاهده قرار دارد و جزوی از فرمولهای قابل قبول. این نقل قشنگ شما را ثبت میکنم. در قلوب آدم چیزهایی نورافکنی میکند که چون امور شهودی فردی است قابل دیدن نیست. متن خوبی بود که نوشتید. تازگی داشت و قابل تأمل است. عکست در کنار مرحوم کمالالملک در نیشابور هم جالب است، چندباری آنجا رفتم، که امامزاده محمد محروق آن نیز بسیار عظمت دارد. نیز قبر عطار و خیام.
خلیل شاه علی. سلامی دوباره. شما به من همیشه لطف داشتید. و ارادت مندم به شما. خدا به شما و اقا سید عزیز و خانواده محترمشان صبر و شکیبایی عنایت کنه. همچنین به عزیز جانم اقا میثم که دیدن غمش سنگین است.