الف. لبهی نورانی: این لبهی هشت سال "دفاع مقدس" دستکم دو اثر متقابل داشت: ۱. رزمنده با عمل رشادت و عرفانوارهاش، جبهه را به نور ایمانش تابان میکرد. یعنی همین جبهه را اگر مثلاً سربازانی مستشار از یک کشور فرضی، اداره میکردند، جبهه، نورانیتی نداشت که رزمندگان ایران آفریدند. این ناشی از بینش معنوی دینی و ایرانیِ رزمنده بود که بسیارشان شهید شدند. ۲. خود اصل جبهه به رزمنده نور میتابید. زیرا معرکهی جنگی در بینش ایرانی - اسلامی یک نوع نبرد مقدس است؛ چه در داستان شاهنامه حکیم فردوسی و چه در غزوات و سَریات نبی اکرم ص و چه در نقطهی جوش و خروشش در کربلا که واقعه و فاجعه بود. فاجعه و شَوم بود؛ چون دُژَم و دژخیمان، صفآرایی و ستیزه تحمیل کردند. واقعه بود (چونان سورهی واقعه در قیامت) که نیروهای نیّر امام حسین ع، ایستادند و عزیزانه رخت شهادت تن کردند. هر چند حیات، بر شهادت، در دنیا شیرینتر است و هیچ لذتی، مافوق لذت زندگی نیست. اما شهید چون لقب زنده «بَل اَحیاءٌ» گرفته است، در روح خود پس از شهادت، این شهد و شیرینی فوز و شوق را، حس میکند و روزیخور «عِندَ رَبهِم» میشود.
چپ: دامنه. راست: حسن آهنگر کلمرتضی
قرارگاه مرکزی سپاه. سال ۱۳۶۲ سمت ابوقریب
ب. لبهی تاریکی: این لبه نیز، لبهی دو سویه دارد: ویرانی، آوارگی، بیخانمانی، سرگردانی از یک سو. کشتار، خون و خونریزی و دِهشَت و وحشت از سوی دیگر. شکست و عقبنشینی و تندادن به شرائط دشمن یا قبول سند بینالمللی هم، جزوی از جنگ است، که الحمدُ لِله ایران یک وجب خاک نداد، با دیندوستی و میهندوستی. البته به ازای دادن جان هزاران شهید به جای خاک که بیشترشان نخبه و مغز و تحصیلکرده بودند و از خودسازی و تربیت نفْسِ بالایی برخوردار بودند. اما گاه، جان، برای حتی سانتی از خاک ایران، نثار میشود تا میهن و مردم و ایمان ملتمان دستخوش تجاوز نشود.
ج. لبهی گرگ و میشی: این آخری لبه هم، دومعناییست؛ یعنی هم مات و کدِر، هم یعنی خشم و شُرور. ۱. یعنی نمیشود چشم پوشید از ضعفهای جنگ و باید آن را کاوید و شفاف کرد تا برای آیندگان، به یک علم تاریخ مبدل شود. سانسور که شود یعنی علمِ جنگ و بخش ضعف آن برای نفهمیدن آیندگان حبس شد، فقط ظفرها فاش شد. ۲. یعنی چنان جنگ بد است که گاه نبرد به نبردی مانند گرگ با میش است. یک سمت درّنده، سمت دیگر حقوقمدار و اخلاقپیشه. صدام مایه و شاکلهی درونی نداشت. برای او خاکریز و میدان نبرد رزمندگان، با مردم شهر دزفول و نفت اسکله خلیج فارس و حتی نیروگاه با مسافت زیاد شهر نکا، فرقی نمیکرد، همه جا را بمب و موشک میزد. ششمین و آخرین قسمت به مناسبت هفتهی بسیج. نویسنده: دامنه.