کمی دربارهی سقراط خراسان
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بزرگمردی که «سقراط خراسان» نامیده میشد سال ۱۲۸۶ خورشیدی در روستای مزینانِ داورزنِ سبزوار چشم به جهان گشود؛ یعنی زندهیاد استاد محمدتقی شریعتی. علاقه به علم را از پدربزرگش آخوند ملاقربانعلی به ارث برد که شاگرد ملاهادی سبزواری بود. هجرتش از مزینان به مشهد مقدس سرنوشتساز بود و سازنده. زیرا در تراز نخست حوزهی علمیهی مشهد جای گرفت و در معنویت و دانش سرآمد شد. گویند زیارت روزانهی حرم امام رضا (ع) داشت و پای درس بزرگان روزگارش نشست؛ ملاهاشم قزوینی، ادیب نیشابوری و ... . برای معیشت، «ناچار به تدریس در مدارس آن روزگار مشهد» شد؛ پس؛ سال ۱۳۰۹ در مدارسی مانند شرافت، ابنیمین و فردوسی این شهر دست به تدریس ادبیات فارسی و عربی زد. سال ۱۳۱۴ واقعهی خونین مسجد گوهرشاد را -که حاکی از اوج اختناق و سرکوب و دینستیزی بود- به چشم خود دید. و از آن پس جلسات خود را در قالبِ قرائت قرآن شکل داد و همین جلسات قرآن استاد محمدتقی شریعتی از پاییز سال ۱۳۲۰ موجب رونق قرآنآموزی شد. ازینرو بود که متدینانی از مشهد، کانونی با اسم «کانون نشر حقایق اسلامی» را تأسیس کردند و این پایگاهی شد برای فعالیت و درس تفسیر قرآن ایشان به صورت هفتگی که ماهرانه و دور از دیدِ رژیم در منازل مختلف مشهد برپا میشد. با آنکه دفتر اصلی کانون در کوچهی مخابرات، واقع در محلهی چهارباغ نزدیک حرم بود؛ اما استاد، جلسات را در منازل و مکانهای مختلف شهر برگزار میکرد و هم او بود که برای نخستینبار، معارف اسلامی را در قالب «زبان نو و بهروز در اختیار جوانان» گذاشت. جذابیتی که جوانان دانشآموز و سپس دانشجویان دانشگاه مشهد را به این کانون سرازیر کرد و همینان در جریان رویدادهایی مانند نهضت ملیشدن صنعت نفت و نهضت اسلامی وارد صحنه شدند. جالب اینکه استاد شریعتی درس تفسیر قرآن را به درس تفسیر نهجالبلاغه که کتابی غربت در جامعهی مسلمین بود، پیوند زد. و حقا که او در زمرهی پیشتازان احیای نهجالبلاغه قرار گرفت و کانونش دژ عقیدتی در برابر تفکرات الحادی و انکاری. سالیان بعد، او با دعوت استاد شهید مرتضی مطهری در حسینیهی ارشاد تهران دست به سخنرانی بیدارگرانه میزد و دست انسان را در دست اسلام میگذاشت و سقراطوار، بیدارگر بود. سرانجام با عمری پربرکت و با محبوبیت در ۳۱ فروردین سال ۱۳۶۶ چشم از جهان فرو بست و به دیدار فرزندش دکتر علی شریعتی شتافت و در حرم رضوی، صحن آزادی غرفهی ۱۷۱ به خاک سپرده شد که این قطعه که درش به روی مردم مسدود شده، هر بار مکانی برای زیارت بنده و آدمهای اهل هست. هر چند از کنارهی درش.