به قلم دامنه. به نام خدا. یَدو، محصول ایران است؛ ساخت ۹۹. برندهی ۵ جایزهی سیمرغ جشنوارهی فیلم فجر. یدو را دیدم؛ دیدن داشت. میخکوب شدم، ۹۴ دقیقه؛ چرا؟ تا چیزی از صوت و صحنه از دست ندهم. وقتِ بررسی و تحلیل فیلم نیست، فقط صحنههایی کمنظیر که دیدِ من، «یدو» را بر من نمودار کرد، نمونهوار در ۱۹ مورد در دفترم نوشتم و اینک پیش رو مینهم:
۱. همان اول، سُفره که پهن میشود یدو میشنود که برادرش میگوید من میخوام همه رو بخورم! دقت کردم دیدم که سفرهای که میگسترانند، در آن نقشهی انواع غذاها و میوهها نقش بسته است. ۲. رادیو قوه ندارد. ولی برمیدارد. چون میگوید قوه را در آب میجوشانیم! چراکه باز هم بتوانند اخبار حصر آبادان را گوش کنند. ۳. قفس فنچ را دائم میبینی و بعد در پایان رهایی پرندهی راهراه فنچ پیش از رفتن به لنج؛ که پیام رسا، رساند. ۴. شب در رختخواب مندرس، دعای حِرز بر بالین میگذاشتند تا در غیاب پدر نگهبانشان باشد. ۵. جاجیم آب را زیر باران پر میکردند. چرا؟ چون آب شهر یا گِل بود یا قطع. ۶. سرِ صفِ نان لواش حرفها میان مردم این بود احمد سه کوتوره میخواد بیاد بنشینند حرف بزنند که صدام دست از جنگیدن بردارد. او رئیسجمهور گینه بود. ۷. صحنهی گاو که پستان شیر داشت و از بس دوشیده نشده بود مثل بشکهی نفت بزرگ شده بود. در نبود غذا و حصر، شیر گاو ناجی جان آنان بود و این یعنی انسان باید قدر حیوان را بشناسد و بر او زور نگوید. ۸. بسیجی زیباروی بور که خنثیساز بمب بود. مسیحی از اصفهان که گلولههای خمپاره و بمب عملنکردهی صدامیان را خنثی میکرد و میبُرد پشت کارگاهی در حیاط کلیسا، تعمیر میکرد. و وقتی یدو میپرسد: چرا؟ میگوید چون در محاصرهایم. او شهید میشود و آب اروند او را با خود میبرَد و مفقود میشود. ۹. با شکم شوخی ندارم. راستی کدام گرسنه پی غذا نمیگردد؟ خصوصاً در حصر جنگ. ۱۰. اگر شیر بُز را به شمای گرسنه بدهم زایمان که کرد، پس بُز بیچاره، شیرِ بزغالههایش را چه کند؟ و زایمان بز هم دیدن دارد. این سخن سنگین خانم ستاره پسیانی (دختر آتیلا پسیانی) مادر «یدو» بینندهی فیلم را از جا میکَنَد، کما اینکه مرا کَند. ۱۱. شیر بُز را با شیر آدم قاطی میکردی به ما میدادی. اشارهی یدو به مادرش در دورهی کودکیاش.
وداع یدو با بُز
۱۲. تفنگ گاه از نخود و لوبیا واجبتره. چرا؟ چرا را با صدای کشیده بکشید. جواب: چون وقت دفاع، دفاع باید کرد حتی با بِرنوی بیفشنگ وگرنه یا وطنت تجاوز میشود و یا ناموسات و همهی غیرت و آبرو و ایمانت. ۱۳. مانند مار پیچیدند دور آبادان. آری، آری، درست گفت فیلم، چون اگر امام خمینی فرمان شکست حصر آبادان را صادر نمیکردند، شاید حتی امروز هم آبادان، عُبّادان میماند، جعل نام شهرهای ایران توسط صدام. ۱۴. هر وقت تونستی هندونهی گندیده بخوری، آن وقت مردِ مردی. اشارهی مرد وانتی به یدو که گفت هندونهی گندیده را چه جوری میخوری؟ ۱۵. فیلم درین لحظات بر من تداعی خسروآباد و اروندکنار را میکرد که وقتی میرفتیم فاو، آنجا مدتی مخفی سنگر گرفتیم. ۱۶. جنگزدگی و خانههای خالی و یخچالهای ولو در محوطهی لنگرگاه، که دل آدم را میبرد به زمان قدر امنیت و ارزش نعمت. ۱۷. صحنهی دو بزغاله و پیوند افراد با اثاثیه که حقیقتاً فقط باید دید تا فهمید. ۱۸. وداع با بُز و تلقین کودکان بیمادر که من نتوانستم پایداری کنم و گریستم. ۱۹. پشیمانی و پریدن یدو از عرشهی لنج بر روی بهمنشیر برای وصال مجدد با بز، زیرا دو برغاله را به لنج راه دادند، اما بزِ مادر را نه. جدایی بز از دو بزغالهاش اشک در چشمانت را، سیلابِ گونههایت میکند. شیرجهی یدو، برترین شیرجهی یک دلنگران بود، آن هم برای بُز مادرِ که دو بزغالهاش را ازو دور کردند. مأمور لنج، مانع شد بز سوار لنج شود. یدو باز نیز به بُزش بازگشت و به آبادانش و در ژرفنای بهمنشیر چهرهی آن بسیجی شهید مسیحی را تصور کرد. یدو به آبادان بازگشت و شهر را ترک نکرد؛ که مرا یاد مرحوم جمی انداخت امامجمعهی مردمی و مقاوم آبادان. آبادانی که فقط خرابیاش نمایان بود و آبادانیاش را غرب و صدام با توپ و تانک نابود کرده بودند.
آری، یدو روایتی دراماتیک (=غمبار) است از زندگی یک خانوادهی آبادانی در حصر آبادان. با حضور یک مادر و سه فرزند نوجوان. یعنی "یدو" و خواهر و برادر کوچکش. قصهای جذاب و تکاندهنده بهویژه لحظهی واع «یدو» و مادرش با بُز که اوج فیلم است در عشق به وطن، حّب به حیوانات، درس مقاومت، پند رشادت و نیز حتی در زمان لزوم، شهد شهادت.
سازندهی یَدو که خود خوزستانیست، قبلاً نیز فیلم “بیست و سه نفر” را ساخت که تحسین سرباز شهید قاسم سلیمانی را برانگیخته بود. من این هر دو فیلم آقای مهدی جعفری را دیدم، پارسال و امسال، حقیقتاً خوب ساخت. امسال یدو را و پارسال «بیست و سه نفر» را که بر هر دو، درین صحن متنی به کلمات آغشتم. شرحی بر فیلم «۲۳ نفر» را در (اینجا) یعنی جمعه ( ۸/ ۱ / ۱۳۹۹ ) نوشته بودم.
سایت شما عالی هستش
برای شما بهترین هارو آرزو میکنم