دهکده محققین وِسف قم
۱. وِسف کجاست؟ روستایی ییلاقی و توریستیست در ۷۰ کیلومتری جنوب قم؛ کمی آنطرفتر از روستای فردو. از ۲۰۰ هتکار زمین دائر و بائر آن، نزدیک ۸۰ هکتارش باغ است (منبع) امتداد آن به روستای رهق است و سپس مشهد اردهال کاشان.
دهکدهی محققین وِسف با این هدف (منبع) تأسیس شد که در طول سال -خصوصاً تابستانهای داغ قم- محل استفادهی اساتید، فضلا، طلاب و محققین حوزه باشد. مدیریت آن با دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیهی قم است. قابل ذکر است در دورهی پهلوی، ارتشبد غلامعلی اویسی -زادهی فردوی قم- درین منطقه نفوذ و تیول داشت.
دهکدهی محققین روستای وِسف قم. عکس: بازنشر دامنه
حاشیه: من فردو رفتم، اما وِسف نه. چون یک باریکهی خاکی دارد که عبور از آن دلیری و زَهرهی بُز کوهی میطلبد و زحمت شاسیبِلن! اما وِسف کمی از ورسک ندارد. یادش به خیر که در ورسک سوادکوه مازندران، در معیت مرحوم پدرم به دیدار آیتالله عبدالله نظری رفته بودیم؛ عالمی سادهزیست و خوب، در خانهای مفروش به حصیر (=کوب).
۲. اما آن دو. آن دو -آقای آذری و طبرزدی- اول از پیشتازان بودند؛ در صف اولِ ولایت فقیه و پشتیبان آن. اولی روزنامهی رسالت را بنیاد گذارد؛ منتقد و با مشئ بازاری و دومی هفتهنامهی پیام دانشجو را؛ منتقد با مشئ افشاگری. وجه اشتراکشان این بود در حمله و هجوم و منفیبافی مصونیت آهنین داشتند. تا اینکه ورق برگشت و هر دو، «ضد ولایت فقیه» شدند و بدتر اینکه «ضد ولی فقیه». که اولی دفترش حمله و اشغال (بخوانید فتح) شد و دومی صاف رفت بازداشتگاه و به قول عربزبانها: خِلاص!
قابل ذکر است طبرزدی تا آن حد «در خط» بود که نخستین بار او بود که در نشریهاش برای رهبری لفظ «امام خامنهای» را به کار میگرفت. تا اینکه بر «خط» شد و از آن رو، به این رو.
حاشیه: دههی ۷۰ برای کاری از کریمخان زند رفته بودم بلوار کشاورز. نمیدانم پاییندست یا بالادست این بلوار بود، شاید هم منتهی الیهی وصال شیرازی، طبرزدی به مدد این! و آن! در آن نقطهی گران پایتخت، دفتر روزنامه و اتحادیه و بزن و در رو! داشت. شاید بدین خاطر که از دفتر تحکیم وحدتِ جناح چپ انشعاب داده بود. همو که «حجتالاسلام رفسنجانی» را بهیکباره «آیتالله» خطاب کرد تا... . بعد به نقدش رو کرد تا... . نمیدانم بعد چی شد که چپه شد. و سپس حتی به جنبشیهای رنگی! شیفته.