معرفی کتاب بازجویی از صدام
به قلم دامنه. به نام خدا. چند روزی است کتاب «بازجویی از صدام»، با عنوان فرعی «تخلیهی اطلاعاتی رئیسجمهور» را در دست مطالعه دارم. نوشتهی جان نیکسون. ترجمهی هوشنگ جیرانی. ویراست جدید، (چاپ اول ۱۳۹۶، چاپ دوازدهم ۱۳۹۷) در ۲۴۴ صفحه. فشردهای از آن نوشتم و در مدرسهی فکرت گذاشتم و در اینجا -دامنه- با شرحی بیشترآورده ام. لازم است بگویم جان نیکسون نویسندهی این اثر سیاسی، تحلیلگر ارشد در سازمان «سیا» است و مدرّس در مدرسهی «شرمن کنت» آمریکا.
جان نیکسون نویسندهی کتاب «بازجویی از صدام» مرتباً ردههای بالای دولت آمریکا را «تغذیهی اطلاعاتی» میکرد. او از سال ۲۰۰۱ که سازمان «سیا» را ترک کرد، به عنوان مشاور ریسک بینالمللی در ابوظبی امارات مشغول شد. او در اولین تخلیهی اطلاعاتی صدام، کشف کرد صدام انتظار داشته آمریکا چشم در چشم او بیندازد و بپذیرد او به عنوان خطّ مقدّمِ دفاع عربی در برابر فارسهای ایرانی است. جان نیکسون که متخصص این کار بود و فردی پیچیده، از زبان صدام کشید که به او گفت: «به آنها [شیعیان] گفتم نمیتوانند عمامه را وارد سیاست کنند، اجازهی این کار را نمیدهم» زیرا از نظر جان نیکسون، صدام آدم معتقدی بود و خصومتی با مذهبِ حداقلی نداشت ولی باور داشت کشور را «فقط یک نفر باید» بچرخاند و آن یکنفر کسی نیست، جز صدامحسین.
جان نیکسون در این کتاب خواندنی _که از فیلتر بخش «مرور انتشارات سازمان سیا» بهسختی عبور کرده و بسیاری از فرازهای آن سانسور شده_ تحلیلش بر این استوار است که ایالات متحده آمریکا معمولاً کورکورانه به تهدیدها واکنش نشان میدهد. او بهصراحت میگوید: «در واقع، فقدان درکِ ما، نقیصهای جدی را در سیاست خارجی ایالات متحده نشان داد که ما را از زمان تأسیس کشورمان دچار مشکل کرده است.»
عکس از دامنه
صفحهی ۱۲۷
جان نیکسون در این کتاب خواندنی و پر از اطلاعات، میگوید روحیهی تهاجمی سرسختانهی صدام در زمان بازجویی نیز محسوس بود. او بازجوییاش را با اولین سؤالی آغاز کرد که پاسخ واکنشی صدام چنان هجومی بود که باعث شد جا بخورد: اولین سؤالش این بود: «آخرین بار کی پسرانتان را زنده دیدید؟» صدام به جای جواب از او با خشم پرسش کرد تو کی هستی که این را از من میپرسی؟! چرا از من سیاست نمیپرسی؟ که خیلی چیزها میتوانی از من یاد بگیری.»
این را هم در دامنه بیفزایم که خیرالله طلفاح -دایی و پدرهمسر صدام- که شهردار بغداد بود و از این مقام به دلیل افشای فساد از سوی صدام عزل شد، کتابی کوچک نوشته بود که عنوان آن این بود: «ایرانیها، پشهها و یهودیان: سه موجودی که پروردگار نباید خلق می کرد». سند این سخن عَنودانه و جاهلانه را در عکس بالا آوردم. این کینۀ خیرالله طلفاح -که صدام در خانۀ او بزرگ و تربیت! شد- نشان می دهد ایران و ایرانیان تا چه حد، خار چشم بعثیها و تکریتیها بود و آنان تا چه میزان در تعصّبات نژادی و جهل تاریخی اسیرند.
نکته هم بگویم: فقط دو نکته و بس: ۱. افراد سیا در ارتش آمریکا مأمور میشوند تا به آنان تحلیل بیاموزند. ۲. بازجویی به شیوهی آمریکایی شامل سؤالهای فهرست شده نیست، چون چنین سبکی موجب خالیبندی میگردد و نیز راه را به روی شنیدن حقیقت از زبان بازجوشونده میبندد.