مبانی فکری سلیمانی (۵)
به قلم دامنه: به نام خدا. مبانی فکری سلیمانی (۵) . شهید حاج قاسم سلیمانی علاوه بر دارابودنِ بنیادهای فکریِ مستحکم و ارزشمند، یک استراتژیست بود. توجه داشته باشیم که استراتژی، اقدامی است که سرانجامی داشته باشد و منتهی به هدف شود، نه فقط در ایده و ذهن بماند. بنابراین، فرهنگستان علوم ایران هم لفظ استراتژی را با ساختِ واژهی «راهبُرد» معادلسازیِ درستی کرده است که اگر به زبان ساده شکافته شود یعنی راهی که بُردن در آن باشد، بُردن به معنی رفتن، نایلآمدن (=یابنده)، یعنی راه و هدف و فکری که ما را به آن مقصد میبرَد. و سلیمانی به عنوان یک استراتژیست، راهبُردی را تعیین میکرد که بتواند آن را پیاده و به سرانجام برساند.
آنچه سلیمانی به عنوان مرد میدان عمل و مأمور به انجام آن، در سوریه، لبنان، یمن و عراق برای مردم ستمدیدهی این بلادِ دچار بَلایای ویرانگر کرد، تمامی، سرانجامی ظفرمند و نتایجی نجاتبخش برای مردمِ گرفتار، داشت. گرچه تمام مسائل منطقهی خاورمیانه (=غرب آسیا) نمیتواند یکجا و یکجانبه حل و فصل شود، و فکر و بینش داعش را بآسانی برانداخت، اما قاسم سلیمانی (Qasem Soleimani) از شکلگیری عملی تفکرات تکفیری و پیکارگرانه، جلوگیری و از بقا و دوام خطرناک خلافت داعش (=دولت اسلامی عراق و شام) ممانعت کرد و حکومت ویرانگر آنان را -که بیم آن میرفت فراگیر و گستردهتر گردد- سرنگون ساخت.
شهید سلیمانی نسبت به خاورمیانه شناخت و تسلّط فکری داشت. آنچه در این خطّه میگذشت از چشم تیزبین او بیرون نبود. مسألهی اشغال فلسطین و تأسیس کشور جعلی اسرائیل و توسعهطلبیهای این رژیم، برای او مسألهی دستِ چندم نبود؛ ازینرو، او در برابر رویاروییها و دستدرازیهای ستمکارانهی اسرائیل علیهی مردم بیدفاع و آوارهی منطقه، به مقابلهی مقاومتآمیز میپرداخت.
او بهدقت و بهدرستی میدانست که رژیمهای موروثی عرب منطقه، چون بقای حکومت خود را بر اثرِ بیداری مردمی، در معرض فروپاشی میدیدند، پای آمریکا را به کشورهایشان باز کردند و قسمتی از خاک خود را در اختیار ارتش آمریکا قرار دادند، تا این کشور سلطهگر از طریق سنتکام و سازمان سیا، سلطنت و پادشاهی و ثروتهای انباشتهشدهی آنان را مثلاً حراست! کند و در واقع، همزمان، هم آنان را مانند «گاو شیرده» بدوشد، هم ایران را زیر نظر و کنترل خود داشته باشد، هم از شکلگیری انقلابات ضدآمریکایی در منطقه جلوگیری نماید و هم از همه پیشینیتر، اسرائیل (بنیاد یهودیان آمریکا در منطقه) را از هر سو نگهبان و پشتیبان باشد.
همگان میدانند، این خُبرگی و عقلانیت سلیمانی بود که این پازل مُهلک آمریکا و سران مرتجع عرب را در سراسر منطقه برهم میزد. و همین درایت، شهامت، لیاقت و برنامههای خیرهکنندهی این سردار پاک و قهرمان مبارزهی عملی با امپریالیسم بود که موجب خشم و کینهی سران آمریکا و شیوخ عرب منطقه میشد. تا آنکه سرانجام با شکستهایی که پیدرپی نصیبشان میشد، با دسیسهای پیچیده و جاسوسیهای همهجانبه و با کثیفترین رفتار نظامی و ناجوانمردانهترین ترور دولتی، وی را به شهادت رساندند؛ شهادتی که بیتردید فصلی نوین در خاورمیانه را نوید میدهد و راه را برای پیشبُرد راهبُردهای آمریکا با شدّتی بیشتر و حَمیتی (=غیرتمندی و استواری) عمیقتر، سدّ و سختتر میکند و هویتها را برملا و آشکار میسازد.
عکس بالا: