يكشنبه, ۲ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۱۴ ق.ظ
به قلم دامنه: به نام خدا. تسلیت غمبار مدرسه فکرت. رجوع همه به "الله" است. درگذشت مادری سرشار از مهر و نمونهی اعلا در مادری و مهربانی مادر حاجیه فیروزه لاری اندوهی دردناک داد به من. سالها به خاطر عمق رفاقتم با آق سید اسدالله سجادی در آن بیت آمدوشد داشتم بهطوری که بیتی محبوب برایم بود و آن مادر گویی مادرِ خودِ من. حتی این اواخر هم دیدمش و عرض ادب کردمش بازم مرا به همان طرز عصر رفاقت عمیق با سید اسدالله دیدمِم، مهر، محبت، مادریت. خدایا چندان غذاهای او به جانم فرو رفت که اگر نبود آن بذل و بخشش ممکن بود گاه گُشنه بخوابم. من و آق سید اسدالله عین دو قلو بودیم، با هم، همیشه، حتی روز، شب، وقت، بیوقت.

من این درد جانسوز وفاتش در شب شهادت امام حسن عسکری ع را به روح مرحوم آق سید علی سجادی که چون پروانه گرد این همسر بیهمتایش میگردید و به برادر بهتر از جانم آق سید اسدالله سجادی و آقا سید رضا و شش خواهر خیلی مهربانشان -که نزد من عین چهار خواهرم، مَجد و حُرمت داشته و دارند- و نیز به دو عروس گرانقدر آن مادر و همچنین به آقایان دوستان خوبم آقای اصغر ملایی، آ قای اسماعیل آفاقی، آقای سید اسماعیل حسینی، آقای آهنگری، آقای میرزایی و آقای صباغ -دامادهای محترم و بامعرفت این بیت- و تمامی نوادگان و بستگان ایشان جانانه و غمگینانه تسلیت میگویم. خیلی بر من ناگوار شد شنیدن این فوت. برای آن مادر پاکسرشتم و مظهر عطوفتم -که روح عظیم و منش خلیق و خُلقی لطیف داشت- سوگوارم و برای اهتزاز روحش قرآن میخوانم و به حرمتش اشک میریزم که یک خندهاش بر منِ فرزندش حد زمین تا عرش ارزش داشت. مادرم قیامت مرا مثل همین دنیا مهربان باش. ۱ مهر ۱۴۰۲مدیر مدرسه فکرت. ابراهیم طالبی دامنه دارابی.
۱
۰
۱۴۰۲/۰۷/۰۲
پاسخ مدیر دامنه ::
سلام جناب آق اسماعیل آفاقی. برای من وظیفهی اخلاقی عاطفی و انسانی و تربیتی و دینی بود که از آن مادرعزیزم یادی سوگوارانه کنم و فراقش را با مویه به سرم ریزم. برای من مادری بود فوقالعاده محبوب. من را حتی با آق سید اسدالله فرق نمینهاد. سالها نمکخور دستان پاک و باسخاوتش بودم. عرض تسلیت مرا پذیرا باشین. به خانم گرانقدرت سادات سجادی که دردِ جانکاه آقامرتضی عزیزتان را بر سینه دارد، سلامِ این برادرش را برسان که این بار سلامم رنگ مشکی تسلیت به خود گرفت. به دختران خوبت هم سلام و تسلیت میدهم که مادربزرگی بینظیر را از دست دادند. من غمسار آن مادرم هستم. ممنونم از بیان درد مشترکمان.
پاسخ مدیر دامنه ::
پسخی این بار خیلی خیلی خاص
لطف کند کسی که حرف دارد مرا برای این فتح باب بگوید و یا حتی بکوبد و برُبد: 👇
جناب محمدتقی سلام. متنت حد یک کلاس درس در بهترین زنگ در ساعت دوم مدرسه بود. همیشه زنگ دوم کلاس را دوست داشتم و زنگ اول و آخر را نه. اینک همان حس دستم داد. بسیار باحوصله وارد پدیدهی موت و وفات شدی. میخواهم کمی تلخی کنم. هر چند انسان توحیدی هستم و مرگ را نه فنا که بقای با شهد بهشت میدانم گرچه خود دوزخ را صد در صد خواهم چشید و شاید سپس به بهشت راهم دهند. حرفم این است آرزو (=آرزویی محال) داشته و دارم ای کاش آدم نمیمُرد و زنده رهپسار میشد عین زیارت رفتن به مشهد بدرقه داشت و وداع و انتظار دیدار "باز" و گشوده. من فردی خیالاتی نیستم ولی عاطفی چرا. رفتن خیلی از آدمها بر روحم صدمه زد. تاب مرگ کسی را ندارم حلقومم از فشار به شمار میافتد نزدیکانم میمیرند. کدام عضو بود که این صحن اخیرا" نوازش امام علی ع را در شستوشوی پیغبرمان ص بار گذاشت. دیدی آن علی با هم همه قلب وسیع مویه کرد و گریه. من با آن نوازش علی ع گریستم. اینک هم دلتنگم برای کسی که اینک به غیاب رفت و راه قیامت. مادری که عطر مادرم در نفسهایش بود. ما آدمها هم تا فوت کسی فرا نرسید حق ابراز این همه حُب را نداریم. حالا که رفت مرا سخت به غبطه و حسرت برد. وقتی کسی از پیش تو میرود حتی حرف هم دیگر معنا ندارد چرا؟ چون حرف طرف میخواهد که لَحن و ادای تو را بفهمد. این مادرم رفت. کاش آدمها از برِ آدم نمیرفتند. ولی تو تقی عالی فوت را فرموله کردی. قانع نشدم ولی آلامم از دلتنگی را یک ذره کاست. ولی قادر نشد کامل بشوید و ببرد. فرصت ویرایش نیست محمدتقی درستش را تلفظ کن.
پاسخ مدیر دامنه ::
سلام حاج سید حمی. آقا شماره خطت را برام بفرس که در مدرسه فکرت دعوتت کنم. خیلی ممنونم که مرا از تعداد آنان مطلع کردید. حواسم نبود و حافظهام قد نمیداد. باشه اصلاح میکنم. آهنگری و صباع اسم کوچکشان را هم بگو. خیلی خوشحالم کردی آقا حمیدجان. منظورم همان سید رضا بود داماد فامیل ما حاج خلیل شهابی. اصلاح متن انجام دادم متشکرم.
سلام از احساس گرم و عطوفت غمگنانه شما نسبت به این خانواده نهایت تشکر را دارم باشد تا ثوابی از قرائت قرآنی که تلاوت میگردد به روح مادر عزیزت و پدر گرامیتان و روح عمو حیدر به حرمت مظلومیت امام محبوس در سامرای!
اسماعیل آفاقی