شهید بهشتیِ نیروساز بود
به قلم دامنه. به نام خدا. شهید بهشتی بین سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۵ گفتارهای گونهگونی دارد، که ۱۰ جلسه تفسیر قرآنِ ایشان، در کتاب «بایدها و نبایدها» توسط انتشارات بقعه در سال ۱۳۷۹ چاپ و منتشر شد. آنچه در آن سال، ازین کتاب یادداشت نوشته بودم، همگی خواندنی است. اما درین پست، چندنکته را مینویسم:
در صفحهی ۸۰ بر این نکته تأکید دارد که کمک وحی به عقل بشر، در ریزهکاریها و ابعاد ناشناخته است. در صفحهی ۳۳ میفهماند که هر کس در هر مقامی در جامعهی اسلامی، اسیر اَلقاب و تشریفات باشد، دور از اسلام است. در صفحهی ۸۷ بر این مسألهی خطرناک توجه میدهد که اسلام صرفاً با کرامات و کارهای فوقالعاده پیش نمیرود. در صفحهی ۱۵۶ آسیبشناسی میکند که نماز، در جامعهی ما بیشتر به دکور شبیه شد. در صفحهی ۱۴۷ میگوید انسان باید «دعوت از خود» هم داشته باشد؛ یعنی خودسازی، خودپالایشی. در صفحهی ۱۶۶ از این که پُستهای حکومتی، سرقُفلی دارند، مینالد. در صفحهی ۱۶۷ اینگونه میگوید: «حکومتِ بد، کمکم آدمهای بافضیلت و خوب را از گردونه خارج میکند.»
در همین صفحهی ۱۶۷ از فساد سخن میگوید که «وقتی سرطان فساد در حکومت و پیکر عُمّال و کارکنان افتد باید منتظر مرگِ آن جامعه بود.» در صفحهی ۱۸۵ تعبیر مهمی بهکار میگیرد و معتقد است «جامعهی اسلامی جامعهی هوشیارهاست. جامعهی بَرّهها نیست، جامعهی آدمهاست. جامعهی زباندارها؛ برای حق و عدل. که حق و عدل، از هر کس محترمتر است.» زیرا از نگاه شهید بهشتی «ارزشهای انسانِ انتخابگر» این است که به «آوای حق» گوش فرا میدهد. روح آن روحانیِ نیکپندار، نیککردار، نیکگفتار درین هفتم تیر _که سیوهشتمین سالروز شهادت و اثباتِ مظلومیتِ یک «آدمِ صالح» است_ همآره جاویدان باد. بهشتییی که نیروساز و کادرپرور بود.